-
حرية الوصول المقاله
1 - نقش کهن الگوها در شکل گیری روابط اجتماعی بر اساس رویکرد یونگ
مهدیه بخشی سروناز تربتی علی جعفری سیدمحمد دادگران حبیب صبوری خسروشاهیمقاله حاضر در تلاش است که با تحلیل مقایسهای دو رمان سیال ذهن ایرانی این سگ می خواهد رکسانا را بخورد و احتمالا گم شدهام به عنوان بازنمایی از تجربه اجتماعی، به تبیین این مسأله بپردازد که کهن الگوهای یونگ چه نقشی در شکل گیری روابط اجتماعی دارد؟ بر این اساس، با کاربست نظر أکثرمقاله حاضر در تلاش است که با تحلیل مقایسهای دو رمان سیال ذهن ایرانی این سگ می خواهد رکسانا را بخورد و احتمالا گم شدهام به عنوان بازنمایی از تجربه اجتماعی، به تبیین این مسأله بپردازد که کهن الگوهای یونگ چه نقشی در شکل گیری روابط اجتماعی دارد؟ بر این اساس، با کاربست نظریات یونگ و بهره از روش نقد روانکاوانه، کهنالگوهای آنیما،آنیموس و سایه در راوی رمان ها تحلیل شده است. نگارنده پس از خوانش رمان های مورد مطالعه مشاهده نمود که راوی هر دو رمان به دنبال مواجهه با کهن الگوهای خود هستند که به صورت ارثی در همه افراد وجود دارند که بتوانند با رجوع به گذشته و آگاهی به ناخودآگاه جمعی خویش با منطقه ناشناخته شخصیت خویش که برای دیگران و خودشان پنهان و ناشناخته است، مواجهه می شوند و در این مسیر ارتباط با خود و ارتباط شان با دیگران را بهبود بخشند. در رمان احتمالا گم شدهام راوی از شناخت خود است که میخواهد آشتی دوباره بین سایه و آنیموس خود برقرار کند و اینگونه از گمشدگی در گذشته رهایی باید و به تعادل در زندگی حال برسد. اما در رمان این سگ می خواهد رکسانا را بخورد و از دریچه پذیرش کهن الگوهای یونگ است که ناخودآگاه فردی و در نهایت الگوی روابط اجتماعی، در زندگی اجتماعی روای رمان متجلی میشود. اما راوی رمان احتمالا گم شدهام، خود را در رفت و برگشت میان آنیموس و سایه پیدا میکند و الگوی روابط اجتماعی را در این رابطه فهم میکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - نشانهشناسی کهنالگوها در منارهها و میلهای راهنما
نازنین بهرامی سامانی یحیی اسلامی سید غلامرضا اسلامیاز دیرباز نمادها و نشانه هایی در بناهای کشور ایران نقش بسته و در آثار معمارانش در نسل های بعد نمودار گشته است. این موضوع ذهن بشر امروز را به روزگاران کهن معطوف می دارد. امروزه ردپای بسیاری از علوم در معماری مشهود است. یکی از این علوم، نشانه شناسی است که نوعى دانش در جهت أکثراز دیرباز نمادها و نشانه هایی در بناهای کشور ایران نقش بسته و در آثار معمارانش در نسل های بعد نمودار گشته است. این موضوع ذهن بشر امروز را به روزگاران کهن معطوف می دارد. امروزه ردپای بسیاری از علوم در معماری مشهود است. یکی از این علوم، نشانه شناسی است که نوعى دانش در جهت درک پدیده هاى جهان است. در این تحقیق، نشانه شناسی کهنالگوها که الگوهای پایدار و حاصل تجربه جمعی بشرند، مطالعه ویژگی های معماری کهن الگویی و نحوه ی بهره گرفتن از مفاهیم آن در معماری مناره های ایران موردبررسی قرار خواهد گرفت. هدف از این تحقیق دستیابی به مشترکات معنایی و چگونگی حضور نشانه های کهن الگویی در معماری مناره ها و میل های گذشته و بهره مندی از این نشانه های منطبق بر فرهنگ و تاریخ کشورمان، ایران، در بناهای امروز است. بر اساس هدف پژوهش، ضمن بهره گیری از روش محتوای کیفی و تحلیلی و اسنادی است از رویکردهای مطرح در ادراک نشانه ها استفادهشده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - Assessment of the Role of Archetypes in Creation of Sense of Place in Iranian Mosques Using AHP
Nazanin Bahrami Samani Seyed Yahya Islami Seyed Gholamreza IslamiTaking into account the decrease in public presence in religious places, it appears that one of the main reasons for the lost connection between audiences and sacred sites is the lack of sense of place. Creating a sense of place is the job of architects who utilize sev أکثرTaking into account the decrease in public presence in religious places, it appears that one of the main reasons for the lost connection between audiences and sacred sites is the lack of sense of place. Creating a sense of place is the job of architects who utilize several factors to this end. The objective of the present study is to show that in designing, an architect considers a set of the personal unconscious mind and collective unconscious mind to achieve the optimum design based on the needs and a sense of place. Hypotheses were formed based on this. The most complete among them was that the most solid and adequate understanding of place is composed in a space that encompasses a combination of the two groups of semantic and physical archetypes. A variety of phenomenological, environment psychology, and analytical approaches helped the study to realize its objective. A combination of field and library studies provided qualitative and quantitative data to the researcher that were analyzed using the Delphi technique. The data obtained by a questionnaire were analyzed using analytical hierarchy process 1 (AHP). The findings showed that inducing a sense of place in the Iranian mosque depended on semantic archetypes, and creating, strengthening, and ensuring the survival of these archetypes turned on more robust use of physical archetypes. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - هم بسته های عصبی ناهشیار جمعی یونگ
اسماعیل دهقاناین مقاله در صدد پاسخ به این سؤال است که آیا ناهشیار جمعی به معنی موسعی که یونگ در نظرمی گیرد و نقشی که برایش در روا نشناسی تحلیلی قائل می شود دارای همبستههای عصبی هست یاخیر. ضمناً نظریه ی ناهشیار یونگ بر مبنای علوم شناختی و بازخوانی هایی که متأخّران درروان شناسیِ شناخت أکثراین مقاله در صدد پاسخ به این سؤال است که آیا ناهشیار جمعی به معنی موسعی که یونگ در نظرمی گیرد و نقشی که برایش در روا نشناسی تحلیلی قائل می شود دارای همبستههای عصبی هست یاخیر. ضمناً نظریه ی ناهشیار یونگ بر مبنای علوم شناختی و بازخوانی هایی که متأخّران درروان شناسیِ شناخت از این نظریه کردهاند بررسی می شود. برای مثال، نشان داده م یشود که عواطفناهشیارانه انسان به نوعی مربوط به حافظه بلند مدت است که در روا نشناسی مبنای ژنتیکی دارد ومبتنی بر تغییر در ساختار ژنوتیپ است. در این نوشتار با رجوع به آرای افرادی چون یوان رودرر،پنکسپ و مک لنا خواهیم دید که چرا در طول رؤیاهای طبیعی و توهمات انسان، همیشه زمینه هایثابتی تکرار می شود، زمینه هایی که یونگ آنها را که ننمونه می نامد و معتقد است به ناهشیار جمعیانسان ها برم یگردد. نشان خواهیم داد که این امر به ساختار مغز، اعصاب و ژنتیک ساختار مغزمربوط است تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - یونگ و روانشناسی دین
اشرف باقری پوردانش روانشناسی رابطه ی مستقیمی با دین دارد. به همین سبب بنیان گذاران این دانش، همواره بهبررسی مسأله ی دین و تأثیر آن در روان انسان پرداختهاند. از آن جمله، میتوان از کارل گوستاو1961 م) روانشناس سویسی و پایهگذار روانشناسی تحلیلی نام برد، که تحقیقات - یونگ ( 1875گستردهای د أکثردانش روانشناسی رابطه ی مستقیمی با دین دارد. به همین سبب بنیان گذاران این دانش، همواره بهبررسی مسأله ی دین و تأثیر آن در روان انسان پرداختهاند. از آن جمله، میتوان از کارل گوستاو1961 م) روانشناس سویسی و پایهگذار روانشناسی تحلیلی نام برد، که تحقیقات - یونگ ( 1875گستردهای در حوز هی دین شناسی انجام داده است. او بر خلاف برخی از روانشناسان که منشاء دینرا امور غیرمعرفتی مانند عقدههای روانی، ترس یا فقر میدانستند، با طرح نظریه ی کهن الگوهایناهشیار جمعی، سعی کرد راهی نوین در معرفت بشری به سوی دین و دینداری ارائه کند. هدف ازاین مقاله آن است که به روش توصیفی تحلیلی، دیدگاههای او را پیرامون دین و دینداری کندوکاونماید. در همین راستا، ابتدا ضمن آشنایی اجمالی با یونگ و روانشناسی تحلیلی او، اندیشههای اورا حول مسائلی از قبیل تعریف دین، منشاء دین، پیامدهای دینداری و تصور خداوند بررسی کردهایمو در ادامه به نقد و بررسی آنها پرداختهایم. حاصل این نقد و بررسی نشان میدهد، با وجود این کهروششناسی و دیدگاه پوزیتیویستی یونگ به دین مورد انتقادهای شدیدی قرار گرفته است، اما درمجموع او نگاه مثبتی به دین داشته و همواره مدافع آن بوده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - بررسی «اعیان ثابته» با «کهنالگوها» در اندیشۀ ابنعربی و یونگ از منظر کارکردها
روشنک جهانی علی سنایی عظیم حمزئیان حبیب الله نادریاعیان ثابته و کهن الگوها دو اصطلاح بنیادی در دو نظام فکری متفاوت می باشند. ابن عربی با اصطلاح اعیان ثابته از منظر عرفان و یونگ نیز با اصطلاح کهن الگوها از منظر روان شناسی تحلیلی خصوصیات و کارکردهایی را برای آنها بیان کرده اند. هدف این مقاله، یافتن پاسخ پرسشی درباره ی ت أکثراعیان ثابته و کهن الگوها دو اصطلاح بنیادی در دو نظام فکری متفاوت می باشند. ابن عربی با اصطلاح اعیان ثابته از منظر عرفان و یونگ نیز با اصطلاح کهن الگوها از منظر روان شناسی تحلیلی خصوصیات و کارکردهایی را برای آنها بیان کرده اند. هدف این مقاله، یافتن پاسخ پرسشی درباره ی تفاوت ها و شباهت های خصوصیات و کارکردهای اعیان ثابته و کهن الگوها در دیدگاه ابن عربی و یونگ است. این پژوهش نظری که به روش کتابخانه ای انجام شده، نشان می دهد که هر دو متفکر قائل به وجود تصورات اوّلیه در قوۀ شناخت هستند و نفس/روان را همچون لوحی سپید نمی دانند. ابن عربی منشأ این تصورات را اعیان ثابته، معقولاتی در علم الهی، و دارای قابلیت وجودبخشی میداند که با تخیّل خلّاق تجلّی می یابند؛ ولی یونگ منشأ کهن الگوها از جمله کهن الگوی خود یا خدا را غریزه می داند و بازتاب این کهن الگوها را در نمادهای اساطیری و دینی جستجو میکند. بر این اساس، ابن عربی در نظام فکری اش به خدا و یونگ به انگارۀ خدا میپردازد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - نمادپردازی «گره» با توجه به کهنالگوی «پیوند مقدّس»
خلیل حکیمی فر ولی الله نصیریدر طول تاریخ بشری، برخی از گره ها ارزش قدسی فراوانی داشته اند. از قرن نوزدهم، این مسأله، مورد توجه مورخان ادیان قرار گرفت. این مطالعات، از فریزر تا الیاده، بیشتر بر مبنای اَعمال و اعتقادات جادویی و به ویژه با رویکرد نمادگرایی انجام و در سال های اخیر، در آن ها بر ارزش نم أکثردر طول تاریخ بشری، برخی از گره ها ارزش قدسی فراوانی داشته اند. از قرن نوزدهم، این مسأله، مورد توجه مورخان ادیان قرار گرفت. این مطالعات، از فریزر تا الیاده، بیشتر بر مبنای اَعمال و اعتقادات جادویی و به ویژه با رویکرد نمادگرایی انجام و در سال های اخیر، در آن ها بر ارزش نمادین گره ها و کارکردهای شان در متن زندگی روزمره تمرکز شده است. هدف در این پژوهش، بررسی گره های مقدّس، از منظر گستردگی جغرافیایی و فرهنگی، از عقاید اسطوره ای تا دینی و معنی نمادین آن هاست تا به وجه مشترک و قالب کلی آن ها در زمینه های متفاوت دست یافته شود. به نظر می رسد گره های مقدّس که حاصل فعالیت انسان ها برای تأثیرگذاری بر عوامل ماورای طبیعی هستند، در چارچوب کلی پیوندها و پیمان های مقدّس درک شدنی اند. گره، همچون میثاق در ادیان ابراهیمی، نشانی از یک پیوند به همراه پیمانی رسمی، حیاتی و خطیر که تأثیری تعیین کننده بر حیات انسان داشته است. این تحقیق، از نوع تحقیقات کیفی و با استفاده از منابع مکتوب نگاشته شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - تجربه دینی از دیدگاه یونگ
جواد فیروزی زینت حسینی دانشوزتجربه دینی یعنی مواجهه با موجود مقدس یا ماورایی و به بیان دیگر درک حضور و وجود او. این بعد از دین به صورت فردی و گاه جمعی و غالباً در درون افراد تجلی میکند، و با عقاید و مناسک خاص هر دین مرتبط است. این تجربه، در روانشناسی نوعی گرایش درونی به شمار میرود برای گریز از ش أکثرتجربه دینی یعنی مواجهه با موجود مقدس یا ماورایی و به بیان دیگر درک حضور و وجود او. این بعد از دین به صورت فردی و گاه جمعی و غالباً در درون افراد تجلی میکند، و با عقاید و مناسک خاص هر دین مرتبط است. این تجربه، در روانشناسی نوعی گرایش درونی به شمار میرود برای گریز از شرایط دشوار زندگی و همین درونگرایی است که به انسان دیندار توان ایستادگی میبخشد، زیرا دستگاه شناختی در سنگری نفوذناپذیر قرار میگیرد. ویلیام جیمز، نخستین کسی است که واژه تجربه دینی را به کار برده است. گفتوگو دربارة پیشینه تجربه دینی و تعریف آن و آشنایی با ماهیت و انواع تجربه دینی از نظر یونگ از مسائل مورد بحث در این نوشتار است. یونگ بر این نکته پا میفشارد که دین در بنیاد خود مبتنی بر تجربه قدسی یا نومینوس و به معنای تسلیم شدن در برابر نیرو یا نیروهای برتر است. این نوع از تجربه در ضمیر ناخودآگاه و عمدتاً در ضمیر ناخودآگاه جمعی ریشه دارد و همین بخش از ناخودآگاه جمعی است که کهن الگوها را در خود جای میدهد. تجربه دینی نمودی بیرونی نیز دارد. این نمود بیرونی همان عقاید جزمی است که متناسب با هر دین خاصی از دل تجربه بیرون کشیده میشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - تحلیل فمینیستی تفسیر کتاب مقدس با استفاده از الگوی هرمنوتیکی شوسلر فیورنزا
نازنین کیانی فرد مهدی لک زاییالیزابت شوسلر فیورنزا از متألهان فمینیست است. او ضمن تعهد به اصول مسیحی با ارائۀ الگوی هفتگانۀ هرمنوتیکی خود، یعنی هرمنوتیک تجربه، سلطه، سوءظن، سنجش و ارزیابی انتقادی، تجسم خلاقانه، خاطره و بازسازی و نیز تغییر و صیرورت درصدد تأویلی متفاوت از متن مقدس است. او با هرمنوتی أکثرالیزابت شوسلر فیورنزا از متألهان فمینیست است. او ضمن تعهد به اصول مسیحی با ارائۀ الگوی هفتگانۀ هرمنوتیکی خود، یعنی هرمنوتیک تجربه، سلطه، سوءظن، سنجش و ارزیابی انتقادی، تجسم خلاقانه، خاطره و بازسازی و نیز تغییر و صیرورت درصدد تأویلی متفاوت از متن مقدس است. او با هرمنوتیکِ سوءظن در خوانش مردمحور متن مقدس تردید ایجاد میکند. وی سپس ویژگیهای زبانی و دستوری متنِ زنستیز را آشکار و سعی میکند تا نوشتههای دگرگونشده را به حالت نخستین بازگرداند. فیورنزا همچنین با هرمنوتیک اعلان آشکار میسازد که چه واقعیاتی حذف و تحریف یا دچار تغییر شدهاند. در ادامه با هرمنوتیک یادآوری تمام گذشتۀ قابلاستفادۀ زنان غایب را روایت میکند تا در نهایت، با توسل به هرمنوتیک تجسم و بازسازی به خلاقیت و نوفهمی در الاهیات فمینیستی دست یابد. فیورنزا در لابهلای هرمنوتیک هفتگانۀ خود، بحث ضرورتِ گذار از مفهوم کهنالگویی به الگوی آغازین را مطرح میکند تا از متن مقدس و تفسیرهای آن ثباتزدایی کند و بدین ترتیب امکان تفسیرهای جدید را فراهم کند. این مقاله با روش توصیفیتحلیلی و با تکیه بر روش انتقادی، ضمن پرداختن به الگوی هرمنوتیکی تأکید دارد که برای بازآفرینی و دگرگونی الاهیات زنانهنگر رهاییبخش، باید در کنار عوامل جنسیتی متنی، به عوامل چندجانبۀ فرامتنی نیز توجه کرد. همچنین باید مجموعۀ سیستم سلطهمحور را در تمام ابعاد هرم قدرت در نظر گرفت. علاوه بر آن، ضروری است همزمان با ساختارشکنی، به بازسازی بلاغی نیز توجه نشان داد تا بتوان زنان را از هوشیاری کاذبی که سلطۀ مردسالاری آن را در بطن متن مردمحور مقبولیت بخشیده و بهنوعی درونیسازی کرده است، آگاه کرد تا بتوانند در راستای مبارزه برای رهایی از آن تلاش کنند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - مقایسة دو منظومة سعادتنامة استرآبادی و ساقینامة ظهوری از منظر معناشناسی اعداد
زینب نوروزعلی احمد خیالی خطیبی علی اصغر حلبیدنیای اعداد در اساسیترین وجه خود دنیایی بسیار شگفتانگیز است. عدد اولین و مشخصترین نماد علم بهشمار میرود، به جامة آمار درمیآید و به هر بحثی سندیت میبخشد. اَعمال چهارگانه را به خود میپذیرد و قلب کوچکترین ذرات نوترونی را نشان میدهد. ساختن بزرگترین بناهای جهان همیشه از أکثردنیای اعداد در اساسیترین وجه خود دنیایی بسیار شگفتانگیز است. عدد اولین و مشخصترین نماد علم بهشمار میرود، به جامة آمار درمیآید و به هر بحثی سندیت میبخشد. اَعمال چهارگانه را به خود میپذیرد و قلب کوچکترین ذرات نوترونی را نشان میدهد. ساختن بزرگترین بناهای جهان همیشه از یک عدد کوچک و یک محاسبة ساده شروع میشود و همین عدد است که بالا و پایین شده، جذر و کسر میگیرد و مسیر رسیدن موشکی تا سطح کرة ماه را مشخص میکند. ازطرفی همین عدد منطقی و منظم که پایة جهان فیزیکیست بهراحتی میتواند در دنیای اسطورهها بتازد، رنگ قصه بهخود بگیرد و مفاهیم گستردة کهنالگویی را در خود جای دهد. در مبحث کهنالگویی برای اعداد قدرت و نشانهای خاص قائل هستند که میتوان با آن بر زندگی بشر و کل کائنات تاثیر گذارْد. اعداد از پرکاربردترین انگارههای کهنالگویی هستند. در این مقاله بهبررسی و تطبیق اعداد در سعادتنامة نظامالدیناسترآبادی و ساقینامةظهوریترشیزی میپردازیم. بهنظر میرسد، استرآبادی و ترشیزی شناخت عمیق و دقیقی از کهنالگوی اعداد داشته و آنها را با استفاده از عنصرخیال در آثار خود بهکار بردهاند. نگاه هر دو در مفاهیم کاربردی اعداد بههم شبیه بوده و از آن در اشعار خود و بهویژه در ابیات مذهبی استفاده کردهاند. اعداد با معانی نمادین مشابه ولی با بسامد متفاوت در هر دو دیوان آمده است. این پژوهش به روش توصیفیتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و دیجیتالی انجام شدهاست. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - کاربرد کهن الگوهای رنگ در مثنوی معنوی بر پایه نظریه یونگ
ابو الحسن اسدی منصوره تدینی ابوالقاسم امیر احمدییکی از انواع جدید نقد متون ادبی، نقد کهنالگویی متون میباشد که مبتنی بر نقد روانشناختی بوده و بر اساس نظریات کارل گوستاو یونگ، روانشناس معروف و معاصر سوئیسی شکل گرفته است. یونگ، فرآوردههای ناخودآگاه جمعی را، نمونههای اولیه، کهنالگو مینامد که مظاهر مختلفی مانند ما أکثریکی از انواع جدید نقد متون ادبی، نقد کهنالگویی متون میباشد که مبتنی بر نقد روانشناختی بوده و بر اساس نظریات کارل گوستاو یونگ، روانشناس معروف و معاصر سوئیسی شکل گرفته است. یونگ، فرآوردههای ناخودآگاه جمعی را، نمونههای اولیه، کهنالگو مینامد که مظاهر مختلفی مانند مادر، پیر خردمند، قهرمان، آنیما، آنیموس، تولد مجدد، سایه و نقاب دارد. بر اساس نظر یونگ صور مثالی به تنهایی محتوایی ندارند بنابراین خود را در قالب نمادهایی در رؤیا و اساطیر به ظهور میرسانند. امروزه کهنالگو از مباحث اصلی نقد ادبی و به ویژه نقد اسطورهای است و جستوجو در نمادهای کهنالگویی، از مسائل مورد علاقه پژوهشگران ادبیات عرفانی به شمار میآید. از آنجایی که مولانا عارفی است که دارای ذهن نمادگرا بوده و مثنوی را در قالب یک اثر رمزی سروده است که پهنه بیکران نمادهای کهنالگویی است و دارای قابلیت بررسی کهنالگویی است، لذا در این تحقیق، نمادهای کهنالگویی مثنوی معنوی مولانا در طبقه کهن الگوی فرعی و در زیرشاخه رنگ مورد بررسی قرار گرفت. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - تحلیل کهن الگوهای اسطوره زرقاء در مجمع الأمثال میدانی و نمود آن در ادب فارسی
محمد شایگان مهر طاهره قلی پورزیبد محمد جعفریاسطوره زرقاء نمود واقعیتهای تلخ جامعه بوده به دلیل بنمایههای تاریخی در متون ادبی کهن و ادبیات عامیانه، تجلی یافته است. نگارندگان در این جستار به روش نقد ادبی به بررسی کهنالگوهای داستان زرقاء بر اساس کتاب مجمع الأمثال میدانی به روش نقد روانشناسانه و با هدف تحلیل که أکثراسطوره زرقاء نمود واقعیتهای تلخ جامعه بوده به دلیل بنمایههای تاریخی در متون ادبی کهن و ادبیات عامیانه، تجلی یافته است. نگارندگان در این جستار به روش نقد ادبی به بررسی کهنالگوهای داستان زرقاء بر اساس کتاب مجمع الأمثال میدانی به روش نقد روانشناسانه و با هدف تحلیل کهن الگوهای موجود در حکایت پرداختهاند. این نقد بر اساس اندیشههای یونگ صورت گرفته است. این کهن الگوها در ادب کهن فارسی، از جمله اشعار شاعرانی چون سنایی، خاقانی و... تجلی یافته است. از یافتههای تحقیق برمیآید که این اسطوره دارای کهن الگوهای چون آنیما، آنیموس و شب، و... میباشد. از نتایج پژوهش این است که در دایره فرآیند سفر تکامل از من به خود، فقط نیمه هبوط به ظلمت اتفاق افتاده است. در این حکایت شر و بدی، همان غرایز حیوانی است که در بحران روانی عرب غالب شده است. این کهن الگوها ریشه در داستان حوا و آدم(ع) داشته از حیطه ناخودآگاه شخصی اقوام به جمعی منتقل شده و در اذهان جاودان گردیده اند و با گذشت زمان از بین نرفتهاند. چهبسا در موقعیتهای خاص از ناخودآگاه به خودآگاه منتقل شدهاند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - مطالعه تطبیقی قوه خیال در اسطوره گیلگمش و افسانه اسکندر بر طبق نظریه یونگ
سمیه رسولی پور عطیه یوزباشیذهن انسان از سرآغاز پیدایش بشر همواره تصوراتی را در ذهن پرورانده است که وجود خارجی نداشته و فقط در درون یک فرد یا افرادی به وجود آمده است. اسطورهها تاریخ نیستند اما از نظر ارزش فرهنگی و ذخایر معنوی موجود در آنها دست کمی از تاریخ ندارند. در دوران معاصر دانشمندان و فلاس أکثرذهن انسان از سرآغاز پیدایش بشر همواره تصوراتی را در ذهن پرورانده است که وجود خارجی نداشته و فقط در درون یک فرد یا افرادی به وجود آمده است. اسطورهها تاریخ نیستند اما از نظر ارزش فرهنگی و ذخایر معنوی موجود در آنها دست کمی از تاریخ ندارند. در دوران معاصر دانشمندان و فلاسفه به کاوش در اسطورههای عهد باستان پرداختند و حلقههای دیگری نیز به این زنجیره اضافه شد. اساطیر بهترین گزینه برای ظهور تخیلات بودند. نقش تخیل در زمینههای پیدایش تصاویر و نمادهای تخیلی در اساطیر با نگاهی به اسطوره گیلگمش و افسانه اسکندر در این تحقیق بررسی شد. پژوهش حاضر به منظور جایگاه خیال از دیدگاه یونگ در اسطوره گیلگمش و افسانه اسکندر انجام شد. بدین منظور از روش توصیفی- تحلیلی استفاده شد و اطلاعات ضرورت تحقیق با استفاده از روشهای کتابخانهای و اینترنتی جمعآوری گردید. از مهمترین یافتهها و نتایج حاصله توجه به نظریه کارل گوستاو یونگ است که با اهمیت دادن به رؤیاها و تخیلات به کلید اسطورهشناسی رسید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
14 - کاربرد کهن الگوهای رنگ در مثنوی معنوی بر پایه نظریه یونگ
ابو الحسن اسدی علی عشقی ابو القاسم امیر احمدییکی از انواع جدید نقد متون ادبی، نقد کهنالگویی متون میباشد که مبتنی بر نقد روانشناختی بوده و بر اساس نظریات کارل گوستاو یونگ، روانشناس معروف و معاصر سوئیسی شکل گرفته است. به اعتقاد وی، روان آدمی از سه سطح خودآگاه، ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی تشکیل شده است. عمیق أکثریکی از انواع جدید نقد متون ادبی، نقد کهنالگویی متون میباشد که مبتنی بر نقد روانشناختی بوده و بر اساس نظریات کارل گوستاو یونگ، روانشناس معروف و معاصر سوئیسی شکل گرفته است. به اعتقاد وی، روان آدمی از سه سطح خودآگاه، ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه جمعی تشکیل شده است. عمیقترین سطح روان، ناخودآگاه جمعی است که اسطورهها، افسانهها و باورهای هزاران ساله بشر از دل آن بیرون آمده است. یونگ فرآوردههای ناخودآگاه جمعی را، نمونههای اولیه، کهنالگو مینامد که مظاهر مختلفی مانند مادر، پیر خردمند، قهرمان، آنیما، آنیموس، تولد مجدد، سایه و نقاب دارد. بر اساس نظر یونگ صور مثالی به تنهایی محتوایی ندارند بنابراین خود را در قالب نمادهایی در رؤیا و اساطیر به ظهور میرسانند. امروزه کهنالگو از مباحث اصلی نقد ادبی و به ویژه نقد اسطورهای است و جستوجو در نمادهای کهنالگویی، از مسائل مورد علاقه پژوهشگران ادبیات عرفانی به شمار میآید. از آنجایی که مولانا عارفی است که دارای ذهن نمادگرا بوده و مثنوی را در قالب یک اثر رمزی سروده است که پهنه بیکران نمادهای کهنالگویی است و دارای قابلیت بررسی کهنالگویی است، لذا در این تحقیق، نمادهای کهنالگویی مثنوی معنوی مولانا در طبقه کهنالگوی فرعی و در زیرشاخه رنگ مورد بررسی قرار گرفت. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
15 - تفرد در سعدی
امیر نیک سرشت قدمعلی سرامی مهری تلخابی تورج عقداییاز مهم ترین بخش های قابل توجه در حوزۀ روان شناسی ادبی، بخشی است که در آن به تحلیل فرآیندهای روانی ذهن پرداخته می شود. در این بخش که از آن با عنوان روان شناسی تحلیلی یاد می شود، بنیانگذار سوئیسی آن یعنی کارل گوستاو یونگ، ذهن را از حیطه بندی روان شناسان پیش از خود از أکثراز مهم ترین بخش های قابل توجه در حوزۀ روان شناسی ادبی، بخشی است که در آن به تحلیل فرآیندهای روانی ذهن پرداخته می شود. در این بخش که از آن با عنوان روان شناسی تحلیلی یاد می شود، بنیانگذار سوئیسی آن یعنی کارل گوستاو یونگ، ذهن را از حیطه بندی روان شناسان پیش از خود از جمله استادش، فروید، فراتر برد و بخشی به عنوان ناخودآگاه جمعی را به آن تحلیل ها افزود. او معتقد بود که انسان از حدود فردی خود می گذرد و به جهان ناخودآگاه جمعی گام می گذارد. آنچه که یونگ را از دیگر هم ترازانش در ارائۀ بحث ناخودآگاه جمعی جداکرد، توجه به صورت ازلی یا کهن الگو بود. یعنی چیزی که یونگ معتقد بود باعث شکل دادن به شخصیت و رفتار ما و همچنین عامل تفاوت ما بواسطۀ این شکل گیری شخصیت و رفتارمان از دیگران می شود. سعدی نیز چون دیگر آدمیان تحت تاثیر این کهن الگوها بوده و با استناد به برخی منابع و مطالعات کتابخانه ای می توان ادعا داشت که او نیز متاثر از این کهن الگوها، البته به شکلی ناخودآگاه دست به آفرینش های ادبی و خلق حکایات پرمغز ادبی می زده است. از مهم ترین کهن الگوهای تاثیرگذار روی سعدی، کهن الگوی سایه بوده است، ولی آنچه که سعدی را از دیگران متمایز می کند، رندانگی او در کتمان و پنهان کردن تاثیر این کهن الگو بر روی رفتار و شخصیت اوست. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
16 - چالش کهنالگوی آنیما در داستان مرد اعرابی مولانا
آزاده ابراهیمی پور صابر امامی عبدالحسین فرزاداشعار مثنوی که آینه درون نما و رازآلود مولاناست، به دلیل پیچیدگی معنایی و هنر ورزیهای زبانی، همواره از متـون باز و تفسیرپذیر به شمار آمده و دربارۀ آن از منظرهای گوناگون سخن رفته است. نقد کهنالگویی آثـار ادبـی از فـروع نقـدهای روانشناختی است که در دهههای اخیر همچون أکثراشعار مثنوی که آینه درون نما و رازآلود مولاناست، به دلیل پیچیدگی معنایی و هنر ورزیهای زبانی، همواره از متـون باز و تفسیرپذیر به شمار آمده و دربارۀ آن از منظرهای گوناگون سخن رفته است. نقد کهنالگویی آثـار ادبـی از فـروع نقـدهای روانشناختی است که در دهههای اخیر همچون تحقیق میانرشتهای دیگر رونق و روایی یافته است. ایـن مقاله کـه بـه بررسـی مضامین و تصاویر کهنالگویی آنیما در نهاد انسانی مرد اعرابی میپردازد، راه را برای ژرف کاویهای بعدی آثار ادبـی میگشاید و نشاندهنده جهانی بودن پیام انسانی و احساسات شاعران هنروری همچون مولانا است. در این پژوهش با دید مکتـب روانکـاوی یونـگ و از منظر کهنالگویی به جهان شعری مولانا نگریسته شده و به شخصیت پررنگ و تکرارشونده آنیما در داستان مرد اعرابی او پرداختهشده اسـت؛ بررسی مقایسههای چهره مرد اعرابی با کهنالگوی آنیما یونگ، نشاندهنده شباهت بسیار و یا حتی انطباق کامل وی با آن تصویر کهن است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
17 - تحلیل کهن الگوی سفر قهرمان در منظومۀ «گل و نوروز» براساس الگوی جوزف کمبل
محمد پاشایی مهترلو ابراهیم اقبالی رشید اسدیجوزف کمبل با بررسی داستان های اساطیری مختلف از گوشه و کنار جهان، کهن الگوی سفر قهرمان را مطرح می کند. او معتقد است در تمامی این داستان ها سفر قهرمان تابع الگویی ثابت است. در پژوهش حاضر این الگو در کنار کهن الگوهای دیگری چون سایه، پیر فرزانه، آنیما و سایر نمادهای اساط أکثرجوزف کمبل با بررسی داستان های اساطیری مختلف از گوشه و کنار جهان، کهن الگوی سفر قهرمان را مطرح می کند. او معتقد است در تمامی این داستان ها سفر قهرمان تابع الگویی ثابت است. در پژوهش حاضر این الگو در کنار کهن الگوهای دیگری چون سایه، پیر فرزانه، آنیما و سایر نمادهای اساطیری در منظومۀ گل و نوروز بررسی می شود. بررسی و تحلیل منظومۀ گل و نوروز براساس این الگو خوانش نوینی از این روایت غنایی به دست می دهد. سفر نوروز اگرچه در ظاهر سفری برای رسیدن به معشوق است ولی در باطن سفری دینی محسوب می شود. نوروز پس از رسیدن به گل، او را که بر دین مسیحیت است، با آیین محمدی به کابین خود درمی آورد و پس از پشت سر گذاشتن پرده های جهالت، به جامعه خود بازمی گردد. طی این طریق به قهرمان چهره ای کیهانی می دهد، به نحوی که جامعه او را با آغوش باز استقبال می کند. جاودانگی نوروز مدیون ارزش هایی است که بعد از بازگشت به جامعه تزریق می کند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
18 - تحلیل کهن الگوی آنیما در شخصیت پیران ویسه
مهری تلخابیشاهنامه، ریشه در اندیشه ها و باورهای کهن دارد و از آبشخوری به نام ناخودآگاه جمعی بهره مند است. در این مقاله، بر روی کهن الگوی آنیما تامل شده و شخصیت پیران ویسه، از این منظر، تحلیل شده است. سوال اصلی این مقاله، آن است که در اثر بزرگی چون شاهنامه، چگونه به کهن الگوی أکثرشاهنامه، ریشه در اندیشه ها و باورهای کهن دارد و از آبشخوری به نام ناخودآگاه جمعی بهره مند است. در این مقاله، بر روی کهن الگوی آنیما تامل شده و شخصیت پیران ویسه، از این منظر، تحلیل شده است. سوال اصلی این مقاله، آن است که در اثر بزرگی چون شاهنامه، چگونه به کهن الگوی آنیما جان دمیده شده است؟ این مقاله، بر پایۀ نظریۀ یونگ ، بر آن است که نشان دهد ، مردان، هم زمان، واجد صفات زنانه نیز هستند اما اغلب اوقات، عوامل مختلفی که در جامعه پذیری مردان موثرند، مانع از بروز آنیما در روان مردان می گردد. با وجود این، در شاهنامه، در مواردی، زن درون یا آنیما در مردان، به صورت خلق و خو و رفتار های خاص زنانه ظاهر می شود و شخصیتی متعادل تر و کار آمدتر وتوانمندتر از خود به جا می گذارد. این مقاله به روش تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به انجام رسیده است و در پایان، به این نتیجه می رسد که توجه به جنبه ها و نداهای درون، در زن و مرد، منجر به رشد و شکوفایی شخصیت آدمی می گردد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
19 - بررسی رمان «عریان در برابر باد» اثر احمد شاکری از منظر کهنالگوهای یونگ
زهرا مطیعی فاطمه حیدرییکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر که مورد توجه پژوهشگران قرارگرفته نقد روانشناختی است. کهنالگوها که محتوای ناخودآگاه جمعی محسوب میشوند در شخصیت انسانها، به عنوان میراثی از گذشتگان قابل تحلیل هستند. فرد با به تعادل رساندن چهار کهنالگوی نقاب، سایه، آنیما، آنیموس در وجود أکثریکی از رویکردهای نقد ادبی معاصر که مورد توجه پژوهشگران قرارگرفته نقد روانشناختی است. کهنالگوها که محتوای ناخودآگاه جمعی محسوب میشوند در شخصیت انسانها، به عنوان میراثی از گذشتگان قابل تحلیل هستند. فرد با به تعادل رساندن چهار کهنالگوی نقاب، سایه، آنیما، آنیموس در وجود خود میتواند خود واقعی را بروز داده و به فردانیت برسد. این نوشتار به روش تحلیلی- توصیفی به بررسی کهنالگوها در رمان عریان در برابر باد اثر احمد شاکری بر مبنای نظریات یونگ میپردازد. این رمان از رمانهای حوزۀ ادبیات دفاع مقدس است که به روایت ماجرای نوجوانی از روستای کانیچاو پرداخته و راز شهدای تپۀ برهانی را پس از سالها بازگشایی میکند. این پژوهش متناسب با شرایطِ داستان زمینۀ بازنمایی کهنالگوهای یاد شده را فراهم آورده و نشان میدهد در رمان به دلیل حضور شخصیتهای منفی، کهنالگوهای سایه و نقاب تأثیر بسزایی داشته و فضای داستان را تیره و تار نمودهاند. با تلاش شخصیت اصلی رمان - یوسف- سایه و نقابها یکی پس از دیگری کنار رفته و واقعیت برای اهالی روشن میشود. پافشاری بر جنبههای منفی، زمینۀ بروز خود واقعی شخصیتهای داستان را فراهم نیاورده و تنها ماهیت آنان را برای اهالی آشکار ساخته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
20 - تحلیل سیر فردیت یونگی در داستان دقوقی از مثنوی معنوی
مینا جانی تورج عقدایی مهری تلخابی نزهت نوحییکی از مهمترین نظریههایی که معانی درونی و پنهان قصّه را مبنای تفسیر خود قرار داده، نظریۀ روانکاوی است. در عصر حاضر، با پیوند هر چه بیشتر ادبیات و روانشناسی، میتوانیم راهی به سوی کشف معنای نهفته در متون بیابیم. نظریۀ فردیّت یونگ تحقق کهنالگوی خویشتن یعنی تعادل بین أکثریکی از مهمترین نظریههایی که معانی درونی و پنهان قصّه را مبنای تفسیر خود قرار داده، نظریۀ روانکاوی است. در عصر حاضر، با پیوند هر چه بیشتر ادبیات و روانشناسی، میتوانیم راهی به سوی کشف معنای نهفته در متون بیابیم. نظریۀ فردیّت یونگ تحقق کهنالگوی خویشتن یعنی تعادل بین امور بیرونی و امور درونی که میل به سوی تکامل دارد را در فرد مرور میکند. برآنیم تا با این دیدگاه با خوانشی متفاوت این داستان از مثنوی را بازخوانی نماییم. از آنجا که مولانا عارفی است که دارای ذهن نمادگرا بوده و مثنوی را در قالب یک اثر رمزی سروده است، دارای قابلیت بررسی نقد کهنالگویی است لذا پژوهشِ حاضر سعی بر این دارد؛ با تحلیل محتوا، نمادها و کهنالگوهایِ داستان دقوقی را استخراج نماید و با فهم آنها و تطابق با نمادِ برابر برای آنها، براساس نظریۀ فردیت یونگ، این فرآیند را ترسیم نماید. نتیجه پژوهش حاکی از این است که مولانا در دستیابی به فرایند فردیت در این داستان، تعالی با اصولِ عرفانی را مطرح نموده است و در نهایت هدف مولانا که رسیدن به کمال و خودشناسی است با نظریۀ یونگ همسویی دارد. این پژوهش با روش کتابخانهای ـ اِسنادی، با رویکرد تحلیلی ـ توصیفی بررسی شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
21 - بررسی و تحلیل کهنالگوی فرازپویی در اثر نمادین «در پس آینه» پوران فرخزاد
ملیحه حدیدی شهربانو صحابی جلیل امیرپور داریانیبسیاری از حرکتهای فردی و جمعی بشر نمونهای کهن در ناخودآگاه جمعی دارد و راهبر فرد به سوی هدف خاصی است. یکی از این تفکرات فرازپویی یا رسیدن به تمامیت است که امری فطری است. یونگ این تلاش و پویه یا سفر به ناخودآگاه را که فرازمانی و فرامکانی است، فرایند فردیت می نامد. این أکثربسیاری از حرکتهای فردی و جمعی بشر نمونهای کهن در ناخودآگاه جمعی دارد و راهبر فرد به سوی هدف خاصی است. یکی از این تفکرات فرازپویی یا رسیدن به تمامیت است که امری فطری است. یونگ این تلاش و پویه یا سفر به ناخودآگاه را که فرازمانی و فرامکانی است، فرایند فردیت می نامد. این فرایند به صورت جریان صدور کهنالگوها از تاریکی ناخودآگاه جمعی به ناخودآگاه فردی، در آثار ادبی ملل جهان دیده میشود. مضمون اصلی داستان در پس آینۀ فرخزاد هم کمالجویی و فرازپویی است که در فرایندی نمادین، بیرونی و درونی، حاصل میگردد. این مقاله با روش تحلیلی نشان می دهد، طوطی (قهرمان داستان) در دورانی از مرحلۀ رشد، به پوچیِ زندگی عادی پیبرده، قوانین ساختگی را برنمیتابد، در نتیجه طی سفر، با جستجو به هویت، آگاهی و استقلال لازم دستمییابد. در این سیر و سلوک (فرایند فردیت) یا سفر روان (در ناخودآگاه)، قهرمان مجبور به شناخت شماری کهنالگو هاییست که در مراحل گوناگون این فرایند با شدت و ضعف، در داستان، پدید میآید. قهرمان برای رسیدن به تمامیت و شناخت خویشتن، نقاب دروغین شخصیت کاذب خود را کنارگذاشته و با شناخت (آنیما/آنیموس) و جنبههای مثبت و منفی آن، موفق به کشف مراحل آن میشود. سپس با راهنماییهای پیر فرزانه و مبارزه با جنبههای متعدد سایه، از مرحلۀ دشوار مرگ و تولد دوباره عبور نموده و با پیر دانا به هدایت رهپویان رستگاری میپردازد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
22 - تحلیل روان کاوانه شخصیتّ بانوگشسب بر اساس آرای فروید و یونگ
خدیجه بهرامی رهنما محمود طاووسیآرای فروید و یونگ در قلمرواساطیر مورد توجه بسیاری از منتقدا نحوزه نقدا دبی قرارگرفته است،.درپژوهش حاضر،منظومه بانوگشسب نامه که سرشار از کارکرد های اساطیری است. در چهارچوب نظریه های فروی د ویونگ قاب لبررسی روان کاوانه است.این مقاله به بررسی شخصیت بانوگشسب ،انواع عقده ها أکثرآرای فروید و یونگ در قلمرواساطیر مورد توجه بسیاری از منتقدا نحوزه نقدا دبی قرارگرفته است،.درپژوهش حاضر،منظومه بانوگشسب نامه که سرشار از کارکرد های اساطیری است. در چهارچوب نظریه های فروی د ویونگ قاب لبررسی روان کاوانه است.این مقاله به بررسی شخصیت بانوگشسب ،انواع عقده ها و مکانیسم های دفاعی و سپس به بررسی دو کهن الگوی پیر خردمند و نقاب پرداخته و چگونگی تبلود هر یک از این آرا و نطریه ها را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. روش تحقیق ،تحلیل محتوا بوده است . نتایج این پژوهش نشان می دهد که بانو گشسب دارای تیپی اقتدار طلب و دارای عقده های متعددی چون اختگی،حقارت از نابرابری جنسی و زیر دست بودن است و از مکانیسم های دفاعی چون تصعید ،سرکوبی و انکار سود جسته و کهن الگوی پیر دانا در وجود رستم و کهن الگوی نقاب در وجود بانوگشسب تبلور یافته است . بنابراین با بررسی آرای فروید و یونگ می توان شخصیت بانوگشسب را مورد تحلیل و بررسی روان کاوانه قرار داد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
23 - بررسی مسایل زنان از منظر اسطوره، در رمان طوبی و معنای شب
زهرا رفیعی سید محمود سید صادقی شمس الحاجیه اردلانیرمان طوبی و معنای شب، بازخوانی چند دهه از تاریخ ایران است، که پیچیده شده در فضایی وهم آلود و اسطوره ای با قهرمانی به نام طوبی دارد. او که نامش نیز نمادین است، در جوار پدری دانشمند به نام ادیب پرورش می یابد. این رمان شاخص ترین اثر داستانی شهرنوش پارسی پور است که در اوج ا أکثررمان طوبی و معنای شب، بازخوانی چند دهه از تاریخ ایران است، که پیچیده شده در فضایی وهم آلود و اسطوره ای با قهرمانی به نام طوبی دارد. او که نامش نیز نمادین است، در جوار پدری دانشمند به نام ادیب پرورش می یابد. این رمان شاخص ترین اثر داستانی شهرنوش پارسی پور است که در اوج انقلاب مشروطه و حوادث پس از آن تا رسیدن به دورۀ پهلوی است. نویسنده در این رمان، زندگی زنی را به تصویر می کشد که علی رغم وجود تمام محدودیت های آن زمان برای زنان، توانسته است در سایۀ تعالیم مردان آگاه، تمام زندگی خود را مصروف رسیدن به حقیقت کند. آنچه بررسی، این رمان را، درخور اهمیت می کند، این است که محوریت داستان بر اساس شخصیت طوبی به عنوان نمونۀ برجستۀ زنان هم عصر خود است؛ اما زنان دیگر رمان، اغلب یا از نوع و نمونۀ افراد عقب مانده یا جاهلی هستند که در آنها هیچ قدرتی برای جذب دیده نمی شود، یا زنانی هستند متجدد، که طوبی بخاطر بینش سنتی خود، از آنها روی گردان است. این اثر با ایجاد فضایی وهم آلود و با استفاده از مضامینی مانند اسطوره، نماد و آرکی تایپ، نشان می دهد که استعداد آفرینندگی زنان، در صورت قرار گرفتن در کنار قدرت مردان، می تواند باعث نجات بشر از تیرگی ها شود. این مقاله برآن است تا ضمن بررسی کارکرد کهن الگوها به ویژه آنیموس در قهرمان، به باورهای نمادین و اسطوره ای بپردازد و از این رهگذار به این سؤال پاسخ دهد که چگونه می توان با مطالعۀ ریشه های فکری و فرهنگی، ستیزه های جنسیتی را پایان بخشید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
24 - بررسی تطبیقی - تحلیلی اسطورة زال و رودابه با اسطورههای ایرانی و مصری
مریم محمودی احمد خادمیدر لایة پنهانی اسطورة زال و رودابه، مانند اساطیر هم سان مصری و ایرانی آن، بیانی نمادین نهفته است. زال و سیمرغ، معادل خورشیدند و نماد خدا- قهرمان غول آسا. رودابه مظهر ایزدان مرتبط با آب و ماه و نماد ناخودآگاهی و بی تمایزی اولیه است. هر سه شخصیت، مانند نمونه های ازلی شان أکثردر لایة پنهانی اسطورة زال و رودابه، مانند اساطیر هم سان مصری و ایرانی آن، بیانی نمادین نهفته است. زال و سیمرغ، معادل خورشیدند و نماد خدا- قهرمان غول آسا. رودابه مظهر ایزدان مرتبط با آب و ماه و نماد ناخودآگاهی و بی تمایزی اولیه است. هر سه شخصیت، مانند نمونه های ازلی شان جاودانه می شوند. اسطورة زال و رودابه سرشار از دوگانگی هایی است که میل به اتحاد و تعالی دارند و برای نمونه، می توان از استحالة شخصیتی زال برای گریز از دوگانگی و بدل شدن به نیرویی اهورایی با زیستن در جوار سیمرغ- خدا؛ و میل رودابه که یین، منفعل و مونث است برای پیوستن به زال که یانگ و فعّال و مذکّراست، نام برد. در این مقاله اسطورة زال و رودابه با اسطوره های کهن تر ایرانی و مصری که به جهات گوناگون، ارتباط ساختاری و مفهومی دارند تطبیق داده شده است تا با اشراف بر وجه تمثیلی این اسطوره های همسان، تحلیلی کهن الگویی و نمادین از آن ارائه شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
25 - پژوهشی در باب سطوح زبانی
نازنین نادری احمد ذاکریدر فایل اصل مقاله موجود استدر فایل اصل مقاله موجود است تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
26 - خود پرورانی یا دیدار با خویشتنِ خویش در هفتخوان رستم و اسفندیار از دیدگاه روانکاوی یونگ
اصغر حبیبی سید محمود سید صادقی شمس الحاجیه اردلانیبه کار بستن نظریّات تحلیلی جدید در نقد و بررسی متون حماسی، نه تنها آسیبی به هدف و محتوای آنها وارد نمیسازد؛ بلکه ظرفیت ها و دریچه های نوینی فرا روی پژوهشگران و اندیشه وران مینمایاند. کهن نمونه ها یا کهن الگوهای کارل گوستاو یونگ، روانشناس و روانکاو سوئیسی، از آ أکثربه کار بستن نظریّات تحلیلی جدید در نقد و بررسی متون حماسی، نه تنها آسیبی به هدف و محتوای آنها وارد نمیسازد؛ بلکه ظرفیت ها و دریچه های نوینی فرا روی پژوهشگران و اندیشه وران مینمایاند. کهن نمونه ها یا کهن الگوهای کارل گوستاو یونگ، روانشناس و روانکاو سوئیسی، از آن جمله هستند. یونگ، اصلیترین، خویش کاری قهرمان را، رسیدن به تعادل روحی و شخصیتی یا به عبارتی، شناخت ناخودآگاه و خودآگاهِ روان خویش و برقراری تعادل بین آنها میداند. قهرمانان، انسان های برتری هستند که توانسته اند با سپری کردن آزمون ها به مدارجی، دست یابند که انسان های عادی، توانایی آن را ندارند. قهرمانان در پایانِ سفرِ قهرمانیِ خویش، با پشت سر نهادن آزمون ها به فرایندِ فردیت یا خود پرورانی دست مییابند. فرایند خود پرورانی یا رسیدن به خویشتن خویش که در ادبیات عرفانی مرحله انسان کامل خوانده می شود در ادبیات ما جایگاه والایی دارد و از اساسی ترین موضوعات نقد ادبی است که یونگ به آن پرداخته است. در این مقاله، تلاش شده است مراحل رسیدن به این خودآگاهی و خود پرورانی یا کمال قهرمان، بر اساس نظریه یونگ در دو هفتخوان رستم و اسفندیار از شاهنامi فردوسی مورد تجزیهوتحلیل قرار گیرد تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
27 - بررسی شخصیّت ادبی عرفی شیرازی بر اساس کاربست کهنالگوها در دیوان او
اعظم خادم مریم محمودینقد کهنالگویی یونگ، از مهمترین رویکردهای نقد ادبی است که کهنالگو (آرکیتایپ) را بنمایهها و تصاویر اساطیری ماندگار در ناخودآگاه جمعی بشر میداند. دستهبندی این کهنالگوها نامحدود هستند ولی برخی انواع معروفترین آنها عبارتند از: قهرمان، مادر، کودک، خدا، مرگ، قدرت، پیر أکثرنقد کهنالگویی یونگ، از مهمترین رویکردهای نقد ادبی است که کهنالگو (آرکیتایپ) را بنمایهها و تصاویر اساطیری ماندگار در ناخودآگاه جمعی بشر میداند. دستهبندی این کهنالگوها نامحدود هستند ولی برخی انواع معروفترین آنها عبارتند از: قهرمان، مادر، کودک، خدا، مرگ، قدرت، پیر خردمند، آنیما، آنیموس، پرسونا (نقاب) و سایه. در این پژوهش که به روش اسنادی و توصیفی انجام می شود، کاربست کهنالگوها در دیوان عرفی شیرازی به شیوة تحلیل محتوا مورد بررسی قرار می گیرد. نتیجة این پژوهش نشان می دهد که عرفی دارای طبع روان، شورمند ولی عاری از کینهورزی و توحّش، و نیز دانش ادبی سرشار است زیرا شخصیّت ادبی عرفی را بر اساس کهنالگوها میتوان بیشتر متمایل به آنیما و یا پرسونای قهرمان ارزیابی نمود. پیشنهاد میشود نظریّة کهنالگو به منظور تشخیص صادقانهبودن یا حتّی اصالت آثار ادبی، در پژوهشهای آینده، کاراییسنجی شود تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
28 - رواية أدرکها النسيان لسناء الشعلان؛ دراسة في ضوء نظرية نقد النماذج العليا
سمانه موسی پور یوسف هادی بور نهزمی سیدابراهیم آرمنيعتبر نقد النماذج العليا أحد أهم أنواع النقد الأدبي المعاصر وکان کارل جوستاو يونغ أول من طرح هذه النظرية استناداً إلی بحوثه في علم النفس والأنثروبولوجيا والأديان وتاريخ الحضارات ويطلق يونغ عنوان النماذج العليا علی الصور الذهنية العالمية الراسخة في اللاوعي الجماعي والفرد أکثريعتبر نقد النماذج العليا أحد أهم أنواع النقد الأدبي المعاصر وکان کارل جوستاو يونغ أول من طرح هذه النظرية استناداً إلی بحوثه في علم النفس والأنثروبولوجيا والأديان وتاريخ الحضارات ويطلق يونغ عنوان النماذج العليا علی الصور الذهنية العالمية الراسخة في اللاوعي الجماعي والفردي ويعتبر الأسطورة من تجليات هذه النماذج العليا. وتندرج رواية أدرکها النسيان ضمن الروايات السريالية وتزخر بالتقنيات الأدبية مثل تيار الوعي والانطباعية والسفر عبر الزمن. وهي تروي قصة فتاة ذات شعر أحمر ووجه أحمر نشأت منذ ولادتها في حضانة الأطفال (المیتم)، حيث تواجه مشاکل عديدة عبر أحداث الرواية وتعرض الکاتبة في نهاية المطاف صورة عنها وهي بلغت الستين من عمرها. إن نظرة منا علی الرواية تطلعنا علی جوانب من قضايا علم النفس تضمنتها بشکل واضح. تعتبر روایات الشعلان علی رأس قائمة المؤلفات المرشحة للجوائز الأدبية علی المستويين الوطني والدولي وتزخر هذه الرواية بالنماذج العليا. يعالج هذا البحث باستخدام المنهج الوصفي-التحليلي والترکيز علی النقد النفسي النماذج العليا المؤثرة في کتابة هذه الرواية منها الآنيما والشيخ العاقل واالذات وتأثيرها علی أحداثها مما يساعد علی الإبداع في ناحیتي الشکل والمضمون. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
29 - دراسة الدوالّ القصصیة فی سام نامه (رسالة سام)
زهرا دری بریسا ایمانی کورادلتعتبر دراسة الأعمال الملحمیة – البطولیة الشعریة الفارسیة المتأثرة بالشاهنامة والتقالید الروائیة، من المجالات التی یمکننا أن نخضعها للتحلیل معتمدین على وجهات نظر مختلفة. تعرف سامنامه بأنها آخر الملاحم الوطنیة للأدب الفارسی، ومن المعروف أنها نظمت فی أواخر القرن السا أکثرتعتبر دراسة الأعمال الملحمیة – البطولیة الشعریة الفارسیة المتأثرة بالشاهنامة والتقالید الروائیة، من المجالات التی یمکننا أن نخضعها للتحلیل معتمدین على وجهات نظر مختلفة. تعرف سامنامه بأنها آخر الملاحم الوطنیة للأدب الفارسی، ومن المعروف أنها نظمت فی أواخر القرن السابع وأوائل القرن الثامن الهجریین – ذلک إن قبلنا أنها من أعمال خواجوی کرمانی – وهی تنتمی إلى مجموعة هذه الأعمال التی تقترب من الشاهنامة بتأثرها بالتقالید الملحمیة من جهة، ومن جهة أخرى فهی تتضمن عنصری العشق والبطل الذی ینجو من الموت بحیل مختلفة لیصل إلى حبیبته، مما یجعل من هذا العمل الأدبی روایة بطولیة. سنحاول فی هذا البحث تحدید وتحلیل الدوالّ القصصیة فی هذا العمل الأدبی لمقارنته مع الأعمال القصصیة والروائیة الأخرى، حتی نتبین منزلته فی تطور الأنواع الأدبیة للغة الفارسیة بشکل أفضل. ونلاحظ فی هذا العمل أن الدوال الخیالیة و الدوال الملحمیة –وقصص الفتوات و الدوال الغرامیة ودوالّ الکرامة من أشهر الدوال الموجودة فی هذا العمل الأدبی حیث سنتطرق إلیها فی هذا البحث. وتتمثل المؤشرات الرئیسة لاختیار الدوال ودراستها فی هذا العمل الأدبی بعاملی التکرار والتحفیز، حیث قمنا بتقدیم جدول النتائج کمعیار مناسب لمقارنة هذا العمل بسائر القصائد الملحمیة أو الغرامیة فی الأدب الفارسی. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
30 - رمزگشایی کهنالگوها، عناصر اساطیری و شخصیتهای عرفانی در سرودههای مهدی اخوان ثالث
رحمان فلاحیمقدّم یوسف نیک روز محمود حیدریبه نظرمیرسد اسطوره و عرفان در نگاه نخست دو مقولۀ جدا و متفاوت در حیطۀ علوم انسانی می باشند؛ درحالی که با بررسی آن ها از منظری که در این مقاله فراروی خواننده باز میشود، این دو نه تنها از هم جدا نیستند؛ بلکه میتوان گفت عرفان دنباله و تکملۀ اسطوره است. در این پژوهش نویس أکثربه نظرمیرسد اسطوره و عرفان در نگاه نخست دو مقولۀ جدا و متفاوت در حیطۀ علوم انسانی می باشند؛ درحالی که با بررسی آن ها از منظری که در این مقاله فراروی خواننده باز میشود، این دو نه تنها از هم جدا نیستند؛ بلکه میتوان گفت عرفان دنباله و تکملۀ اسطوره است. در این پژوهش نویسنده درصدد است تا به شیوۀ توصیفی – تحلیلی و روش کتابخانهای به بررسی عناصر اسطورهای و شخصیتها و نمادهایی که صبغه و نمودی عرفانی در شعر اخوان دارند، بپردازد. همچنین علاوه بر شخصیتها و نمادهای اسطوره ای ملی، شخصیت های اسطوره ای دینی و عرفانی نیز که اخوان آنها را درجهت بیان مفاهیم خود آورده، موردبررسی قرارگیرد. نتیجۀ حاصل از پژوهش این است که اخوان در اشعار خود، برای بیان هرچه بهتر مضامین و مفاهیم شعری خود، از عناصر اسطوره و حماسه استفاده کرده است، این عناصر اسطورهای از یکسو با اساطیر ایرانی و از سوی دیگر با عرفان ایرانی – اسلامی در هم آمیخته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
31 - نمادشناسی« باز» در نقد اسطورهای– کهنالگویی در ادبیّات عرفانی (مطالعه موردی: منطقالطّیرعطّار و مثنوی مولانا )
نسرین قدمگاهی رضا اشرفزاده مهیار علویمقدمدر اسطورههای آفرینش بسیاری از اقوام بشری، آفرینش با "کلمه" و "سخن" آغاز میشود.اسطوره-کهن الگوها هم چون لوحفشرده گاه، نگرشبشر را از آغاز تا بیزمان و بیمکان همراهی میکنند. در اینمیان، پرندگان جایگاه وسیعی در نمادپردازی کهنالگوها دارند. کهن الگوی باز که با خورشید أکثردر اسطورههای آفرینش بسیاری از اقوام بشری، آفرینش با "کلمه" و "سخن" آغاز میشود.اسطوره-کهن الگوها هم چون لوحفشرده گاه، نگرشبشر را از آغاز تا بیزمان و بیمکان همراهی میکنند. در اینمیان، پرندگان جایگاه وسیعی در نمادپردازی کهنالگوها دارند. کهن الگوی باز که با خورشید ارتباط دارد، مورد تّوجه عطار و مولانا قرارگرفته است و رمزی از حرکت انسان از نفس گیاهی و حیوانی به شاخص انسانی تا پرواز به عالم قدس و سیر در لامکان است. در بررسی های به عمل آمده: عطار در نماد باز به دو بُعد خیر و شر توجّه دارد و به شناخت انسان از ماهیّت خود میپردازد و میخواهد انسان خود را از دلبستگی به مردار دنیا رهاکند و سپس در مرحلۀ بالاتر از همدمی با شاهان و جاه و مقام دلکنده، او را تا رسیدن به سیمرغ همراهی میکند. مولانا با نگرش به اسطوره-کهن الگو و شیوۀ پردازش داستان های عطار، در نگرش عرفانی بُعد انسانکامل را درتکمیلسفرمرغان به طور نمادین ذکرمیکند و نمونههایی از باز- انسان کامل ارائه میدهد. انسان کامل در نظر مولانا؛ نخست شامل انسانهای هم دوره او چون شمس تبریزی، حسام الدین چلبی وسپس اسطورههای دینی اند که از حقیقت محمدی سرچشمه میگیرند مانند علی (ع). در این روش با ذکر شواهد به روش کتابخانهای- فیش برداری به گونه استقرایی(جزء به کل) پرداختهایم. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
32 - تحلیل آرکیتایپی فضای عرفانی در آرامگاههای عارفان دوره ایلخانی (شیخ عبدالصمد نطنزی و شیخ صفیالدین اردبیلی)
الناز بهنود لیدا بلیلان داریوش ستارزادهروانشناسی تحلیلی یونگ ابزار معرفی تازه ای جهت فهم معانی و دریافت پیام هایی نو از منابع هنری و ادبی به شمارمی رود. براساس این نظریه، کهن الگوها(آرکی تایپ)، بن مایه ها و تصاویر نمادینی هستند که در اساطیر و فرهنگ ها، مفاهیمی مشترک و مشابهی را در ناخودآگاه بشر به جای گذاشته أکثرروانشناسی تحلیلی یونگ ابزار معرفی تازه ای جهت فهم معانی و دریافت پیام هایی نو از منابع هنری و ادبی به شمارمی رود. براساس این نظریه، کهن الگوها(آرکی تایپ)، بن مایه ها و تصاویر نمادینی هستند که در اساطیر و فرهنگ ها، مفاهیمی مشترک و مشابهی را در ناخودآگاه بشر به جای گذاشته اند. در میان آثار معماری، آرامگاه های عارفان دوره ایلخانی به عنوان فضاهایی عرفانی، یکی از بهترین زمینه های ظهور این صُور ازلی را دارا می باشند. یکی از کهن الگوهای مهم و محوری که در روانشناسی تحلیلی یونگ مطرح است، کهن الگوی رُشد(فرآیند تفرّد) می باشد که درباره پرسش های معنوی در مورد معنای زندگی و هدف هستی مطرح می شود. یونگ معتقد است که این کهن الگو را فقط می توان با اسرار توصیف ناپذیر وحدت عرفانی قیاس کرد. براساس هدف پژوهش حاضر، که شناخت مفاهیم معنایی آرکی تایپ می باشد، ضمن بهره گیری از روش محتوای کیفی از رویکردهای مطرح در ادراک نشانه ها استفاده شده است. این تحقیق با مطالعه بر روی این لایه های نشانه ای سعی دارد تا کیفیت و نحوه ارتباط میان تفکر عرفانی، کهن الگوها و ساختار معماری فضاها را روشن سازد. با این فرض که توجه به سیر از جهان دنیوی به جهان اخروی همواره در ادبیات و عرفان موردتوجه بوده است، به نظرمی رسد این کهن الگو در ساختار معماری آرامگاه های موردنظر بازتاب یافته باشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
33 - تحلیل شخصیّت نجمالدّین رازی در مرصادالعباد با تکیه بر کهنالگوی یونگ
فرانک کریمی توچائی تورج عقدایی حیدر حسنلو نزهت نوحیکهنالگو، یکی از اصطلاحات بنیادی روانشناسی یونگ است که شامل تصاویر کهن و افکار غریزی موجود در ناخودآگاه جمعی مشترک انسانها است و بهعنوان میراث مشترک بشری در ناخودآگاه فردی و گروهی تمامی انسانها جای دارد. یکی از نمودگاههای اصلی ناخودآگاه بشری و بهتبع آن، کهنالگوها أکثرکهنالگو، یکی از اصطلاحات بنیادی روانشناسی یونگ است که شامل تصاویر کهن و افکار غریزی موجود در ناخودآگاه جمعی مشترک انسانها است و بهعنوان میراث مشترک بشری در ناخودآگاه فردی و گروهی تمامی انسانها جای دارد. یکی از نمودگاههای اصلی ناخودآگاه بشری و بهتبع آن، کهنالگوها، هنر و ادبیّات است؛ از اینرو، امروزه نظریۀ کهنالگو در نقد روانشناسانۀ متون ادبی و صاحبان اثر، کاربرد فراوانی دارد. عارفان، به دلیل گام برداشتن در راه سیر و سلوک و طی کردن مراحل عرفانی و رسیدن به کمال، مستعد ارتباط با ناخودآگاه خویش هستند؛ از اینرو، میتوان با خوانشی متفاوت از خوانشهای معمول در متون عرفانی، از نقد کهنالگویی، در بررسی و تحلیل شخصیّت آفرینندگان ادبی بهره برد. در مقالۀ حاضر، کهنالگوهای سایه، نقاب، آنیما و خود و همچنین چگونگی تبلور هر یک از آنها در شخصیّت نجمالدّین رازی، با توجّه به اثر عرفانی مرصادالعباد، به روش تحلیلی_ توصیفی و بهشیوۀ کتابخانهای مورد نقد و بررسی قرارگرفته است. یافتهها، بیانگر این مطلب است که رازی با گذر از خودآگاهی بهسوی ناخودآگاهی، با جنبههای منفی و مثبت روان خویش روبهرو میشود و با پشت سر گذاشتن ابعاد منفی روان، سایههای درون، برافکندن نقاب و دشواریهای فراوانی که در مسیر خودشناسی و خودسازی داشته، سرانجام به تعادل و تکامل روانی و وحدت همۀ ابعاد وجود و فردانیّت دست مییابد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
34 - تحلیل داستان »هلال پنداشتن آن شخص خیال را» از مثنوی معنوی براساس مؤلفههای فردیتِ یونگ
مینا جانی تورج عقدایی مهری تلخابی نزهت نوحیبا ظهور نقد ادبی جدید و رویکردهای آن، خوانش متون ادبی از دیدگاه های گوناگون امکان پذیر شد و دریافت معنای متن گسترۀ بیشتری پیداکرد که به کمک آن می توان به شباهتهای معنی دار متون مختلف پی برد. آنچه یونگ با عنوان نقد کهنالگویی و مضامین ناخودآگاه جمعی یاد میکند؛ در روان أکثربا ظهور نقد ادبی جدید و رویکردهای آن، خوانش متون ادبی از دیدگاه های گوناگون امکان پذیر شد و دریافت معنای متن گسترۀ بیشتری پیداکرد که به کمک آن می توان به شباهتهای معنی دار متون مختلف پی برد. آنچه یونگ با عنوان نقد کهنالگویی و مضامین ناخودآگاه جمعی یاد میکند؛ در روان آدمی نهادینهشده و بهخصوص در آثار ادبی مختلف تجلییافته است. مفاهیم ابداعی یونگ؛ ازجمله کهنالگوهای باستانی مانند نقاب، پیر خرد، سایه ...وطبیعتِ هدفمندِ روانِ انسان، بهسوی تفرّد پیش میروند. در عصر حاضر، با پیوند هرچه بیشتر ادبیات و روانشناسی، مطالعۀ آثار ِادبی با رهیافت نظریات یونگ رونق بیشتری یافته است. یکی از نظریاتی که در این آثار کاربرد دارد، نظریۀ فرآیند فردیّت است؛ که مراحل تکامل فرد را بهصورت علمی مرور می کند. یونگ و مولانا درصدد هستند تا راه دستیابی انسان بهسوی کمال را ترسیم نمایند. پژوهشِ حاضر با این رهیافت سعی دارد؛ با تحلیلِ محتوا، کهن الگوهایِ متنِ داستان شخص خیال بین وعُمَر را استخراج نماید و با فهم آن ها و قراردادنِ برابرنهاد کهن الگوی مناسب، داستان را بازشناسی نماید؛ و متن را براساس مؤلفه های فردیت یونگ تحلیل نماید. این پژوهش به روش کتابخانه ای، با رویکرد تحلیلی ـ توصیفی انجامگرفته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
35 - نقد و بررسی شعر شاملو بر اساس آرکیتایپ شب
زهرا خاتمی کاشانی محمدرضا قاریآرکی تایپ یا کهن الگو به انگارههایی یکسان و مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه گفته میشود که در هر عصری به شکل باورهای رایج آن دوره خود را نشان میدهد. هنرمندان نیز برای آفرینش هنری از صور ذهنی و تخیّلاتی بهره میگیرند که ریشه در ناخودآگاه جمعی دارند. این تصاویر ذهنی در رو أکثرآرکی تایپ یا کهن الگو به انگارههایی یکسان و مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه گفته میشود که در هر عصری به شکل باورهای رایج آن دوره خود را نشان میدهد. هنرمندان نیز برای آفرینش هنری از صور ذهنی و تخیّلاتی بهره میگیرند که ریشه در ناخودآگاه جمعی دارند. این تصاویر ذهنی در روند آفرینش هنری به لایههای خودآگاه ذهن میرسند و اثری هنری خلق میشود. بخش خودآگاه، آرکیتایپ را به شکل نماد و سمبل درک میکند. بنابراین در ادبیات پرداختن به آثار سمبولیک و نقد کهن الگویی آن میتواند برخی ویژگیهای شخصیتی و روانی هنرمند را که برخاسته از اندیشه و احساس تبار اوست نشان دهد. یکی از رایجترین کهن الگوها، کهن الگوی شب است. تکرار واژه شب (بیش از 400 بار) در شعر شاملو، این واژه را به عنوان یک آرکیتایپ به ما معرّفی میکند. این واژه به عنوان نمادی از آنیما، مفاهیمی دیگر چون تاریکی، اندوه، تنهایی، سکوت، وحشت، ناامیدی و مرگ را نیز در شعر شاملو میرساند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
36 - An Introduction to the Impact of Sustainable Landscape Parameters on the Archetype of the Design of Persian Garden: Royal Pasargadae Garden
Honey Fadaie seyed majid mofidi shemiraniThe architectural structure of the Persian garden was created along with the evolution of Iranian culture and civilization over centuries, and it has been known as one of the ancient cultural heritages. Pasargadae was a garden city created by Cyrus, the great, in 6BCE. أکثرThe architectural structure of the Persian garden was created along with the evolution of Iranian culture and civilization over centuries, and it has been known as one of the ancient cultural heritages. Pasargadae was a garden city created by Cyrus, the great, in 6BCE. Studies on historical documents and excavations of archeologists in the ancient site of Pasargadae and its royal garden show that Pasargadae Garden is one of the first documented examples of gardening in Iran, and recognized as an archetype of Persian garden. Moreover, studies show that sustainability is one of the most important factors, which contributed to the Persian garden design. This paper aims to synopsize the sustainable characteristics of Pasargadae Garden as the oldest recognized type of Persian garden, based on its architectural layout, identified by archeologists’ excavations and historical documents. To achieve this purpose, the research employs the interpretive-historical method to recognize the parameters and constituent elements of Pasargadae Garden, existing in the subsequent Persian gardens, and data are gathered from the relevant documents. By the study and analysis of sustainable characteristics of royal garden of Pasargadae, some information will be obtained which have an effective role in gaining the design principles of the subsequent gardens. Results show that the architecture of archetype of Persian garden corresponds to the parameters of environmental sustainability. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
37 - نقش مفهوم صورت ازلی نظریه روان شناسی تحلیلی یونگ در شکوفایی فرهنگی – ادبی زنان ایرانی
نگین حیدری زادههدف پژوهش حاضر، بررسی نقش مفهوم صورت ازلی نظریه روان شناسی تحلیلی یونگ در شکوفایی فرهنگی-ادبی زنان ایرانی بود. جامعه پژوهش شامل کلیه متون مربوط به مفهوم صورت ازلی نظریه یونگ و آثار فرهنگی- ادبی زنان ایرانی می باشد. نمونه پژوهش آثار اعتصامی، دانشور، بهبهانی و فرخزاد بود. أکثرهدف پژوهش حاضر، بررسی نقش مفهوم صورت ازلی نظریه روان شناسی تحلیلی یونگ در شکوفایی فرهنگی-ادبی زنان ایرانی بود. جامعه پژوهش شامل کلیه متون مربوط به مفهوم صورت ازلی نظریه یونگ و آثار فرهنگی- ادبی زنان ایرانی می باشد. نمونه پژوهش آثار اعتصامی، دانشور، بهبهانی و فرخزاد بود. روش پژوهش توصیفی– تحلیلی است. گردآوری اطلاعات به شیوه کتابخانه ای و از طریق فیش برداری صورت گرفت. برای تحلیل داده ها از روش تحلیلی استفاده شد. نتایج نشان داد که طبق دیدگاه یونگ، صورت ازلی از طریق تجربیات مکرر و مشابه در زندگی پیشینیان در ضمیر ناخودآگاه جمعی به ودیعه گذاشته شده است. این صورت های ازلی به صورت های مختلف در اساطیر، رویاها و تخیلات فردی، در مذهب و هم چنین در ادبیات ظاهر می شوند. ماندگاری این کهن الگوها در اساطیر و ادبیات، به دلیل واقعی بودن آنها است که می تواند معنای ژرف و عمیقی به زندگی انسان ها بدهد. یک نوشتار یا یک اثر ادبی با داشتن مضامین صورت ازلی است که می تواند یک مفهوم جهانی شود. بنا براین نویسندگان زن و شاعران زن با تصاویر معنایی مشترک یا همان کهن الگوهای مشابه با نماد جهانی روبرو می شوند، این ویژگی در ذهن انسان ها به طور همیشگی و جاودانه باقی می ماند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
38 - دو زن (بررسی تطبیقی داستان سودابه و سو-دا-گی بر اساس شاهنامه و فن گش نی نایی)
ساره تربیت سید احمد حسینی کازرونی مریم پرهیزکاری داوود یحیاییهدف این پژوهش بررسی تطبیقی داستان سودابه در شاهنامه و سو-دا-گی در کتاب فنگ شن ین ایی بود. بررسی ها نشان داد که اشتراکات فراوانی در ساختار کلّی دو داستان وجود دارد. ضمن اینکه شباهت های بسیار زیادی نیز میان شخصیت های دو اثر (سودابه و سو-دا-گی، سیاووش و این-جائو، کاووس و أکثرهدف این پژوهش بررسی تطبیقی داستان سودابه در شاهنامه و سو-دا-گی در کتاب فنگ شن ین ایی بود. بررسی ها نشان داد که اشتراکات فراوانی در ساختار کلّی دو داستان وجود دارد. ضمن اینکه شباهت های بسیار زیادی نیز میان شخصیت های دو اثر (سودابه و سو-دا-گی، سیاووش و این-جائو، کاووس و جو-وانگ) از نظر محیط زندگی و پرورش، خصوصیات ظاهری، ویژگی های اخلاقی، سرگذشت ها و سرنوشت نهایی شان دیده میشود. در تبیین دلایل وجود نقاط مشترک و گاه یکسان در دو داستان، بالاتر از تأثیر و تاثّرات فرهنگی میان ملت ایران و چین، باید به ناخودآگاه جمعی بشر استناد کرد زیرا شالوده ی اصلی این دو داستان بر اساس کهن الگوی عشق ممنوع به ناپسری بنا شده و تمام اتفاقات حول این محور شکل گرفته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
39 - ترامتنیت در شعر شاملو: نواندیشی در کاربرد مضامین کهن الگوها و اسطوره های ادبیات ایران و جهان در شعر «رُکسانا»
سیدرضا ابراهیمیاشعار احساسی احمد شاملو بر خلاف اشعار اجتماعی او که دغدغهها و اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه را بیان می کند، به بیان احساسات و احوالات شخصی وی میپردازد. در این دسته از اشعار می توان تأثیرپذیری و بهره گیری از کهن الگوها، روایتهای مرسوم و اسطورههای ادبیات ایران و جهان را م أکثراشعار احساسی احمد شاملو بر خلاف اشعار اجتماعی او که دغدغهها و اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه را بیان می کند، به بیان احساسات و احوالات شخصی وی میپردازد. در این دسته از اشعار می توان تأثیرپذیری و بهره گیری از کهن الگوها، روایتهای مرسوم و اسطورههای ادبیات ایران و جهان را مشاهده کرد که در درجه اول شعر را متأثر از ادبیات شرق و غرب نشان می دهد ولی مبتنی بر نوگرآیی، آشنایی زدایی و خلق فضای فراواقعی (سئورال) و وهم انگیز است که نشان می دهد که شاعر چگونه با چیره دستی و با ذهنیتی نو اندیش و خلاقانه از فضای سنتی ادبیات کلاسیک فاصله گرفته و فضا و مضامین جدیدی را خلق نموده است. در این جستار سعی شده با بهره گیری از نظریات ژرار ژنت پیرامون نقد بینامتنی (ترامتنی) شعر بلند رُکسانا از لحاظ تأثیرپذیری شاعر از کهن الگوها و روایتهای متون ادب فارسی و جهان و چگونگی خلق فضا و مفاهیم جدید مورد نقد و بررسی قرار گیرد و تأثیرپذیری و سپس خلق نوآورانه فضا، مضامین، ساختار شعری، و روایتهای جدیدی که به بیان احساسات وی ختم می شود با رویکردهای پنج گانه ژنت تطبیق و بررسی شود. این تحقیق با مطالعه روابط ترامتنی در شعر رُکسانا سعی دارد دریچه جدیدی به خوانش و شناخت جهان بینی اندیشه های شعری در اشعار احساسی احمد شاملو بگشاید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
40 - تحلیل عناصر کهنالگویی سفر قهرمان در داستانِ تلخون از صمد بهرنگی
راحله عبداله زاده برزو محمد قادری مقدم محمد ریحانیاین مقاله، بر اساس نظریة تکاسطورة ژوزف کمپبل به تحلیل نمادهای داستانِ تلخونِ صمد بهرنگی می-پردازد. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری به منظوردست یافتن به فردیت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرف و بازگشت تشکیل شده است. آه، پیکی است که به واسطة تاجر، تلخ أکثراین مقاله، بر اساس نظریة تکاسطورة ژوزف کمپبل به تحلیل نمادهای داستانِ تلخونِ صمد بهرنگی می-پردازد. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری به منظوردست یافتن به فردیت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرف و بازگشت تشکیل شده است. آه، پیکی است که به واسطة تاجر، تلخون (خودآگاه) را به سفر دعوت میکند. تلخون و ناخودآگاه (مرد جوان) در مرحلة نخست به سلامت از آستانه میگذرند و پیش از گذر از جادة آزمونها به وصل (ازدواج جادویی) میرسند. با مرگ جوان، تلخون به یاری پیک، سفرِ دیگری را از بازار برده فروشان آغاز میکند و در مسیر تشرف با دیوهایِ طمعِ مال و شهوت مبارزه میکند و پس از به زانو درآوردنِ دیو نفس، با پرِ مرغ و آبی، که نمادی از "برکت نهایی" و رهاورد سفر اوست، برای احیای ناخودآگاه خویش بازمیگردد. بازگشت او به یاری "پیک "، نشان از آزادی او در آمد و شد میان دو جهان خودآگاه و ناخودآگاه دارد. این داستان نمادین با نظریة کمپبل همخوانی زیادی دارد. با این تفاوت که دو بار دیدار میسر میگردد. یکبار قبل از گذر از مسیر تشرف، و بارِ دیگر با موفقیت در عبور از جادة آزمونها و پس از دریافت برکت نهایی رخ میدهد تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
41 - تحلیل «سفر قهرمان» در امیرارسلان نامدار بر پایۀ نظریۀ جوزف کمپبل
ندا ریحانیقهرمان از قدیمیترین کهن الگوها است و سایر کهن الگوها در ارتباط با معنا مییابند. بنابراین شناخت این کهن الگو راهنمای مناسبی برای دریافت و تحلیل نظریۀ تک اسطوره کمپبل است. در این پژوهش نگارنده در صدد است تا به بررسی و تحلیل رمان امیرارسلان نامدار بر اساس نظریۀ جوزف کمپبل أکثرقهرمان از قدیمیترین کهن الگوها است و سایر کهن الگوها در ارتباط با معنا مییابند. بنابراین شناخت این کهن الگو راهنمای مناسبی برای دریافت و تحلیل نظریۀ تک اسطوره کمپبل است. در این پژوهش نگارنده در صدد است تا به بررسی و تحلیل رمان امیرارسلان نامدار بر اساس نظریۀ جوزف کمپبل بپردازد. کمپبل زندگی را به مثابۀ سفری میداند که قهرمان باید در این سفر، ضمن آگاهی به نقاط قوّت و ضعف خود و با شناسایی خواستهها و رازهای درونی خویش، به سلوک فردی بپردازد. سه بخش اصلی نظریۀ سفر قهرمان عبارتند از: عزیمت (جدایی)، رهیافت (تشرف) و بازگشت. عنصر سفر و طی مراحل آن توسط قهرمان از عناصر مرکزی پیرنگ داستانی در رمان امیرارسلان است. امیرارسلان با ندای درونی خود برای وصال به معشوق، نبرد با شیر گویا، الهاک دیو، ریحانه جادو، فولادزره دیو و مادرش و ... را به جان میخرد و در این راه تنها به وصال معشوق اکتفا نمیکند بلکه هدفی والاتر که نابودی شر است پیشرو میگیرد و پیروز و سرفراز بر تخت پادشاهی تکیه میزند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
42 - کهنالگوها و نقش آن در دستیابی به کمال در غزلیات مولانا خالد نقشبندی
نسرین چیرههدف ازپژوهش حاضر بررسی نقش کهنالگوها در دستیابی به فرایند فردیت و رسیدن به کمال در غزلیات مولانا خالد نقشبندی است. برای دستیابی به این هدف، از روش توصیفی – تحلیلی دادهها استفاده نمودهاست؛ پس از اشاره به مبانی نظری فردیت و توصیف آن در غزلیات ، به بررسی نمود کهن أکثرهدف ازپژوهش حاضر بررسی نقش کهنالگوها در دستیابی به فرایند فردیت و رسیدن به کمال در غزلیات مولانا خالد نقشبندی است. برای دستیابی به این هدف، از روش توصیفی – تحلیلی دادهها استفاده نمودهاست؛ پس از اشاره به مبانی نظری فردیت و توصیف آن در غزلیات ، به بررسی نمود کهنالگوها در دستیابی شاعر به کمال پرداختهاست. نتیجه حاکی از این است که بنمایۀ بیشتر غزلهای شاعر موردی، دیدار با آنیما برای رسیدن به فردیت است؛ در این سیر نخستین دیدار با آنیما در مرتبۀ عشق اتفاق میافتد، سپس رویارویی با سایه صورت میگیرد. دیدار با پیر خرد نیز در دیدار با جنبههای مختلف آنیما تجلی مییابد. در تبیین فرایند فردیت مولانا خالد تصویر نگارۀ نمادین ماندالا چشمگیر است. همچنین نمود جنبۀ منفی آنیما در قالب معشوق جفاکار و جنبۀ مثبت آن در قالب معشوقی است که نماد آنیمای آزادشدۀ عاشق است و توسل به او برای فرایند فردیت و بروز شهود ضروری است تا عاشق را به تکامل برساند. فرازوفرود شعر مولانا خالد و تصویرگریهای او با مرتبهای از سلوک که پیموده است رابطهای سرراست دارد واین یعنی مولانا خالد نهتنها در زندگی عادی بلکه در عالم شعر نیز سالک است و سیری بهسوی کمال دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
43 - نگاه کهنالگو گرایانه به آیینه-روح و خون در عجایبالمخلوقات و گرشاسبنامه
علی تسنیمی احمد خواجه ایم عباس محمدیان پروین هاشمپورچکیدهکهنالگوها یادگارهای هزارانساله و میراثی همگانی هستند که در طول قرنها نسلبهنسل انتقال یافتهاند. نیاکان ایرانی ما، همچون مردمان سراسر دنیا، ناخودآگاه با کهنالگوها در ارتباط بودهاند. یکی از این الگوهایجمعی آیینه است که برای مردمان باستان، تنها ابزار دیدن چهر أکثرچکیدهکهنالگوها یادگارهای هزارانساله و میراثی همگانی هستند که در طول قرنها نسلبهنسل انتقال یافتهاند. نیاکان ایرانی ما، همچون مردمان سراسر دنیا، ناخودآگاه با کهنالگوها در ارتباط بودهاند. یکی از این الگوهایجمعی آیینه است که برای مردمان باستان، تنها ابزار دیدن چهره نبوده؛ بلکه با روح، زندگی، آینده، ماوراء، جادوگری و غیبگویی مرتبط میشدهاست. با بررسی اسطورههای جهان و کتاب عجایبالمخلوقات و گرشاسبنامه، میبینیم که آیینه، گاه واسطی میان زمین و آسمان و گاه حقیقتگویی آگاه به اسرار است. روح با آیینه مرتبط است. گاه آیینه دریچۀ پرواز روح است، گاه روح در آن تجلّی مییابد. میدانیم حیات و حرکت آدمی به روح وابسته است. خون نیز در تن آدمی جریان زندگی را ممکن میسازد و از دیدگاه مردمان کهن، حاوی روح و جان موجودات است. مردمان باستان اهمیّت این مادۀ حیاتی را درککرده و به هر شیوه تلاش میکردهاند مانع از دست رفتن آن و در نتیجه آسیبرسیدن به روح و زندگیشان شوند. همین عوامل سببشده در ارتباط با خون، تابوها و سنّتهای گاه باورنکردنیای نیز رعایت کنند و یا به مقرّراتی خاص پایبندشوند. آیینه-روح و خون در عجایبالمخلوقات و گرشاسبنامه نمود و پیوندی آشکار دارند و در قالبهایی چون؛ کهنالگوی سایه، پیرخردمند، ناخودآگاه، نیروی خورشیدی، بازتاب جهان هستی، روح زندگی، واسط زمین و آسمان، کهنالگوهای مونث و زنانه و... آشکار میشوند. شناخت و شناساندن بهتر کهنالگوها و ناخودآگاهی منجر به شناخت درستتر ما از انسانها، دریافت حقیقت بسیاری از رفتارهای کهن، ارتباط بهتر با نیمۀ پنهان وجودمان میشود و دریچهای نو به دنیای گذشتگان و آثار ادبی میگشاید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
44 - تحلیل کهنالگوی «زن گیتی» در اشعار ناصرخسرو قبادیانی
آرزو احمدبیگی قربانعلی ابراهیمی(نویسنده مسؤول) شهرزاد نیازیکهنالگوی زن گیتی ازجمله قدیمترین تصاویری است که از ابتدای شعر فارسی در شعر شاعرانی چون رودکی، فردوسی، منوچهری، ناصرخسرو و خاقانی وجود داشته و تا اواخر قرن هشتم ادامه داشته است. ناصرخسرو ازجمله شاعرانی است که بهوفور از این کهنالگو در شعر خود بهره میبرد و عمدتاً صفات أکثرکهنالگوی زن گیتی ازجمله قدیمترین تصاویری است که از ابتدای شعر فارسی در شعر شاعرانی چون رودکی، فردوسی، منوچهری، ناصرخسرو و خاقانی وجود داشته و تا اواخر قرن هشتم ادامه داشته است. ناصرخسرو ازجمله شاعرانی است که بهوفور از این کهنالگو در شعر خود بهره میبرد و عمدتاً صفات منفی مشترکی را میان زن و گیتی به نمایش میگذارد و آنها را در ساختار تخیلات خود به کار میگیرد. عمدهترین این صفات عبارتاند از: غداری، گندهپیری، دیوکرداری، جادوگری، بیوفایی، نامهربانی، سفلگی، بدخویی، دورویی، گربهصفتی، زنگرنگی، زالشکلی، رعنایی، شویکشی، فاحشگی و گنگی. این مقاله به تحلیل ساختار کهنالگوی زن گیتی در شعر ناصرخسرو قبادیانی میپردازد و تغییر و تحولات و کیفیت و کمیتهای تصویرسازیهای این کهنالگو را در اشعار این شاعر مشهور سبک خراسانی بررسی میکند و تأثیر این نوع ساختار تخیلی را در روند شاعرانگی و اندیشۀ این فرزانۀ یمگانی نمایان میسازد. نوشتار حاضر نشان میدهد تصویر زن گیتی پیش از ناصرخسرو، در فرهنگها و آیینهای سرزمینهای دیگر هم بازتاب داشته است. سختیها و دشواریها زندگی فردی و اجتماعی ناصرخسرو، فرار از زمان و ترس از مرگ، منجر به پیدایش این کهنالگو شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
45 - نمادهای کهنالگوی یونگ درگرهگشایی داستان شاهزاده و کمپیرزن (شاهزادهای که پادشاهی حقیقی به او روی نمود)
ازاده ابراهیمی پور مسلم نادعلی زادهکهن الگوها تصاویرازلی مشترک درحافظه و ضمیر ناخودآگاه انسان هستند که در هر عصری بانمودهای رایج آن دوره خود را نشان می دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی های آنها می تواند نگاه ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. یونگ در آثار خود أکثرکهن الگوها تصاویرازلی مشترک درحافظه و ضمیر ناخودآگاه انسان هستند که در هر عصری بانمودهای رایج آن دوره خود را نشان می دهند و بازشناسی تحولات و دگرگونی های آنها می تواند نگاه ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. یونگ در آثار خود از کهن الگوهای متعددی نام م یبرد و هر یک از آنها را به تنهایی و در پیوند کلی با هم در شمار پرمعناترین تجلیات روان جمعی به شمار می آوردﺑﺎ ﭘﻴﺪاﻳﺶ ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎى روانﺷﻨﺎﺧﺘﻲ، ارﺗﺒﺎط ﭼﻨﺪﺳﻮﻳﻪ ﺑﻴﻦ ﻋﻠﻮم ﻣﺨﺘﻠﻒ ﭘﺪﻳﺪ آﻣﺪه اﺳﺖ؛ از ﺟﻤﻠﻪ ارﺗﺒﺎط ﺑﻴﻨﺎرﺷﺘﻪ اى ادﺑﻴﺎت و روان ﺷﻨﺎﺳﻲ. اﻳﻦ اﺗﻔﺎق ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺪ ﺗﺎ ادﺑﻴـﺎت ﻣﺤﻤﻠـﻲ ﺑﺮاى ﻧﮕﺮش و ﺗﺤﻠﻴﻠﻲ روزآﻣـﺪ، ﻛﺎرآﻣـﺪ و ﺧﻮاﻧﺸـﻲ ﻣﺘﻔـﺎوت ﺗﻠﻘـﻲ ﺷـﻮد. ادﺑﻴـﺎت ﺑـﻪ ﻣـﺪد ﻧﻈﺮﻳـﻪ ﻫـﺎى روان ﺷﻨﺎﺳﻲ، ﺧﻮد را ﻣﻠﻤﻮس ﺗﺮﻋﻤﻞ ﮔﺮاﺗﺮ ﻋﺮﺿﻪ ﻧﻤﻮده اﺳﺖ و ﺑﺮ ﺟﺬاﺑﻴﺖ ﺧـﻮد در ﻣﺘـﻮن ادﺑـﻲ، ﺑﻪوﻳﮋه در ﻣﺘﻮن ﻋﺮﻓﺎﻧﻲ اﻓﺰوده اﺳﺖ. از ﺟﻤﻠﺔ اﻳﻦ ﻧﻈﺮﻳﺎت، ﻧﻈﺮﻳﺔ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﺷﺨﺼﻴﺖ و اﺑﻌﺎد ذﻫـﻦ و ﻓﺮاﻳﻨﺪﺗﻔﺮّد ﻳﻮﻧﮓ اﺳﺖ. ﻣﻮﺿﻮع اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، به بررسی نظریه کهن الگوی یونگ اثر کارل گوستاو یونگ روانشناس شهیر سویسی ﺑﺎ در ﻣﺜﻨﻮى اﺳﺖ. اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻧﺸﺎن ﻣﻲ دﻫﺪ ﻛـﻪ ارتباط مستقیمی بین علم روانشناسی و علوم ادبی برقرارست. ﻣﻮﻟﻮى در اﻳﻦ ﺣﻜﺎﻳاﺖ، مثنویﺑﻪ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻣﻲ آﻣﻮزد ﻛـﻪ ﻻزﻣـﺔ رﺳﻴﺪن ﺑﻪ ﺗﻮازن، ﺗﻌﺎدل ﺷﺨﺼﻴﺖ و رﺳﻴﺪن ﺑﻪﺗﻔﺮّد، ﺗﻌﺎﻣﻞ ﻳﻜﭙﺎرﭼﺔ ﺗﻤﺎم اﺑﻌﺎد ﺷﺨﺼﻴﺖ رواﻧﻲ ﻓﺮد اﺳﺖ. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
46 - انگارههای نمادین اعداد در سعادتنامة نظامالدیناسترآبادی و ساقینامة ظهوریترشیزی براساس نظریة کهنالگویی یونگ
زینب نوروزعلی احمد خیالی خطیبی علی اصغر حلبیاعداد یکی از مهمترین انواع کهنالگوها هستند و از زمانهای بسیار دور از جمله دغدغههای ذهنی بشر بوده و همواره در طول تاریخ پرداختن به این موضوع که اعداد فراتر از مفهوم کمّی خود، ارزش کیفی و معانی نهفتة بسیاری در خود دارند؛ زمینهساز مطالعات و نظریهپردازیهای فراوانی در أکثراعداد یکی از مهمترین انواع کهنالگوها هستند و از زمانهای بسیار دور از جمله دغدغههای ذهنی بشر بوده و همواره در طول تاریخ پرداختن به این موضوع که اعداد فراتر از مفهوم کمّی خود، ارزش کیفی و معانی نهفتة بسیاری در خود دارند؛ زمینهساز مطالعات و نظریهپردازیهای فراوانی در علوم مختلف بوده است. در واقع کنار گذاشتن اعداد از زندگی روزمره ممکن نیست. اعداد هم مانند زمان و مکان مفهومی کاملا اساطیری داشته و بهعنوان یکی از مهمترین انگارههای کهنالگویی مفاهیم نهفتة بسیاری در خود دارند که بیانگر حالات و اندیشههای روانی، جهانبینی و دنیای پیرامون صاحبان اثر هستند. در این مقاله به بررسی و تطبیق برخی اعداد در سعادتنامة نظامالدیناسترآبادی و ساقینامةظهوریترشیزی میپردازیم. بهنظر میرسد استرآبادی و ترشیزی شناخت عمیق و دقیقی از کهنالگوی اعداد داشته و آنها را با استفاده از عنصرخیال در آثار خود بهکار بردهاند. نگاه هر دو در مفاهیم کاربردی اعداد بههم شبیه بوده و از آن در اشعار خود و بهویژه در ابیات مذهبی استفاده کردهاند. اعداد با معانی نمادین مشابه ولی با بسامد متفاوت در هر دو دیوان آمده و بسامد استفاده از آنها در سعادتنامه بیشتر از ساقینامه میباشد. این پژوهش به روش توصیفیتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و دیجیتالی انجام شدهاست. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
47 - بررسی آرکی تایپ های حماسه ی گیلگمش ازمنظر یونگ
فاطمه خداکرمیThe Myth of Gilgamesh as a universal epic and an existential literary work is the story of the human mind, his endeavors and sufferings and consequently his submission to life after death. The main theme of this mythological tale is the two contrasting concepts of deat أکثرThe Myth of Gilgamesh as a universal epic and an existential literary work is the story of the human mind, his endeavors and sufferings and consequently his submission to life after death. The main theme of this mythological tale is the two contrasting concepts of death and immortality, and the exemplary endeavors of the epic´s hero for discovering the plant of life and immortality. In this oldest epic tale two natural incidents of “The Storm”, (The Noah´s storm), and “Seven Years of Hunger”, (The story of Joseph) are mentioned which have been indicated by Quran and Old Testament. In the present paper efforts have been made to view the concept of death and the secret of immortality of soul with a mythological approach and from the point view of Carl Custav Yung, the Swiss Psychologist´s way of analyzing mythological forms of “Dream”. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
48 - کهن نمونه «آب» و کارکرد آن در اسطوره و حماسه
مهدی شریفیان بهزاد اتونیOne the important discussion of mythological criticism school is “archetypes”. The archetypes are mental package that give us the all of the human’s mental features since ancient age up to now. The one of these archetypes that has not already explored أکثرOne the important discussion of mythological criticism school is “archetypes”. The archetypes are mental package that give us the all of the human’s mental features since ancient age up to now. The one of these archetypes that has not already explored extensively is the “water”.This paper has attempted to investigate archetypes and collective unconscious, as well as functions of “water” archetype in myth and mythical epic. Among these functions the followings are considered the most considerable in epic: creation of world by “water”, passing mythical hero from water and his birthday, immortality and getting life shield against death by water, cleaning of spiritual of human and objects by water and tie of water and snake in myth. Finally, applying the mythological approach the paper investigates an archetype in Persian epic, Rostam’s Flag, which is similar to dragon. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
49 - بررسی کهن الگوها در داستان «هزارویک شب» نجیب محفوظ
کامران قدوسی گیتی کاوه باغ بهادرانیمفاهیم مشترکی که از اجداد بشر نسل به نسل منتقل شده اند و در ژرفای ضمیر نا خودآگاه قرار گرفته اند، کهن الگو ها هستند ،مفاهیمی که جهانی هستند و ریشه ای چند میلیون ساله دارند. گرایش های ارثی مشترکی که انسان در موقعیت های گوناگون از خود نشان می دهد. نقد کهن الگویی یکی از ره أکثرمفاهیم مشترکی که از اجداد بشر نسل به نسل منتقل شده اند و در ژرفای ضمیر نا خودآگاه قرار گرفته اند، کهن الگو ها هستند ،مفاهیمی که جهانی هستند و ریشه ای چند میلیون ساله دارند. گرایش های ارثی مشترکی که انسان در موقعیت های گوناگون از خود نشان می دهد. نقد کهن الگویی یکی از رهیافت های اصلی نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی کهن الگو ها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد . هزار و یک شب هم چون بسیاری از آثارادبی جهان جلوه گاهی است که کهن نمونه ها را به شیوه های نمادین منعکس می کند. دراین مقاله حکایت ها و روایت های این مجموعه از دیدگاه نقد کهن الگویی، بررسی و بر اساس کهن الگو های شاخص این اثر (آنیما، آنیموس، سایه، نقاب، عشق، جن و دیو، شیطان، قهرمان، جدال خیر و شر، خود و خویشتن، خداانگاری) تحلیل شده است. بررسی موردی حاضر درباره ی داستان های این مجموعه نشان دهنده ی قابلیت های بالای این اثر در حیطه ی ناخود آگاه روان آدمی است. بر اساس یافته های پژوهش نجیب محفوظ به دور از محدودیت های زمانی و مکانی، میراث مشترک ادبی وفرهنگی را مورد تأیید قرار داده و ثابت کرده است که به یاری این کهن الگو ها در صحنه های هزار و یک شب به صورت جزئی و بازتاب آن در رفتار مخاطب به طور کلی می توان پرواز روح آدمی از آوردگاه جدال خیر و شر تا آسمان نیکی ها و رستگاری ها را نظاره گر بود، زیرا که در نهایت با برتری نیروهای خیر گره داستان گشوده می شود وشر راهی جز به نیستی ندارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
50 - تبیین اصول کهنالگوهای خانههای ایرانی از دیدگاه اسلامی با رویکرد سلامت روان ساکنان
بهرنگ مرادی شرمین عیسی زاده زیری سارا افشار زهرا گودرزیاستفاده از اصول حاکم بر کهنالگوها بهعنوان الگوهای ذهنی و ناخودآگاه جمعی بشر، بهعنوان راهکارهایی با پشتوانه عمیق و مؤثر اجتماعی و کالبدی میتواند در سیاستگذاری نحوه تأمین مسکن در قالب اصول حاکم بر برنامهریزی و طراحی مسکن ایرانی اسلامی، نقش مؤثری داشته باشد. کهنالگو أکثراستفاده از اصول حاکم بر کهنالگوها بهعنوان الگوهای ذهنی و ناخودآگاه جمعی بشر، بهعنوان راهکارهایی با پشتوانه عمیق و مؤثر اجتماعی و کالبدی میتواند در سیاستگذاری نحوه تأمین مسکن در قالب اصول حاکم بر برنامهریزی و طراحی مسکن ایرانی اسلامی، نقش مؤثری داشته باشد. کهنالگوها در میان انسانها، طی قرنها مشترک بوده و بهعنوان میراثی انسانی و فارغ از تجربههای فردی با حفظ الگوهای تکرارشونده و ایجاد فضایی مطلوب از لحاظ روانی در حفظ سلامت روان ساکنین تأثیرگذار هستند. بررسیهای صورتگرفته با کلیدواژه کهنالگو در منابع گذشته نشان میدهد که تلفیق و وجه اشتراک کهنالگوها از دیدگاه بینش اسلامی و تأثیرات آن در سلامت روان کاربران، بررسی نگردیده است، درحالیکه شناخت مؤلفههای مؤثر مشترک بین کهنالگوها، بینش اسلامی و سلامت روان کاربران میتواند در دستیابی به الگویی برای برنامهریزی ساخت مسکن ایرانی راهگشا باشد. هدف از تحقیق حاضر تبیین اصول مشترک کهنالگوهای خانههای ایرانی از دیدگاه اسلامی و منطبق بر مؤلفههای تأثیرگذار بر سلامت روان ساکنان است. پژوهش کیفی حاضر، اطلاعات حاصل از اسناد معتبر علمی در 11 سال اخیر را بهصورت نظاممند مورد تحلیل محتوا قرار داده است. نتایج نشان میدهد که ۱۰ اصل مشترک در کهنالگوهای خانههای ایرانی از دیدگاه بینش اسلامی، در حفظ سلامت روان ساکنان تأثیرگذار هستند که سلسلهمراتب با بیشترین و تقسیم فضایی با کمترین میزان تأثیرگذاری، از جمله آنها هستند. با تدوین این اصول در سطوح سیاستگذاری، برنامهریزی و قوانین موضوعی مرتبط با تأمین مسکن میتوان گامی بلند در راستای دستیابی به الگوی خانه ایرانی، اسلامی برداشت. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
51 - بررسی بنمایهها و حوادث اسطورهای و کهن الگوهای مرتبط با معشوق در منظومۀ غنایی ویس و رامین
پیمان نیکنامی پوران یوسفی پور کرمانی فاطمه غفوری مهدی آباداسطوره ها، داستان های راست و مقدّس اند که در دوران ازلی، متناسب با شرایط جامعه در دورانهای مختلف، به گونه ای نمادین و تخیّلی به انحای گوناگون رواج می یابند؛ بنابراین می توان آثار و علائم بنمایه های اسطورهای را علاوه بر متون حماسی و دینی، در منظومه های غنایی نیز مشاهد أکثراسطوره ها، داستان های راست و مقدّس اند که در دوران ازلی، متناسب با شرایط جامعه در دورانهای مختلف، به گونه ای نمادین و تخیّلی به انحای گوناگون رواج می یابند؛ بنابراین می توان آثار و علائم بنمایه های اسطورهای را علاوه بر متون حماسی و دینی، در منظومه های غنایی نیز مشاهده نمود. یکی از منظومههای عاشقانۀ قرن پنجم، منظومۀ ویس و رامین اثر فخرالدّین اسعد گرگانی است که سرشار از بنمایههای اسطورهای است. نویسنده در این پژوهش به شیوۀ توصیفی – تحلیلی و ابزار کتابخانهای درصدد آن است تا به بررسی بنمایهها و حوادث اسطورهای مرتبط با معشوق با نظر به ویژگی تطبیقپذیری، تکرارشوندگی و معناافزایی در روند داستان بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد که کدامیک از بنمایه های اساطیری توانسته اند در منظومۀ عاشقانۀ ویس و رامین، مرتبط با معشوق، مجال حضور و تجلّی یابند؟ و چگونه این بنمایه ها با توجّه به محتوا و ساختار ویژۀ منظومۀ ویس و رامین، تحوّل یافته اند؟ نتایج پژوهش حاکی از آن است که در روایت و پیرنگ داستان ویس و رامین و یا الگوی حوادث به رویدادها و حوادث اساطیری همچون همچون آیین وصال، بالارفتن از مکانی خاص، باکره بودن، پایین آمدن از مکانی خاص، آزمون تشرّف و سحر و جادو و مفاهیمی که با باورها و آیینهای اساطیری پیوند دارند و در شکلگیری رویدادها نقش مؤثری ایفا نمودهاند؛ اشاره شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
52 - تحلیل داستان وامق و عذرا بر اساس نقد کهنالگویی
پیمان نیکنامی دکترپوران یوسفی پور کرمانی دکتر فاطمه غفوری مهدی ابادنقد کهن الگویی از انواع نقد اسطوره ای است که بیشتر بر نظریات یونگ در مورد ناخودآگاه جمعی و صور ازلی تاکید دارد. در نظر یونگ، کهن الگوها آن دسته از صور ازلی ونوعی اند که در عمق ناخودآگاه جمعی انسان ها، به صورت بالقوّه وجود دارند و خفته اند. این صور کهن و اساطیری، می توان أکثرنقد کهن الگویی از انواع نقد اسطوره ای است که بیشتر بر نظریات یونگ در مورد ناخودآگاه جمعی و صور ازلی تاکید دارد. در نظر یونگ، کهن الگوها آن دسته از صور ازلی ونوعی اند که در عمق ناخودآگاه جمعی انسان ها، به صورت بالقوّه وجود دارند و خفته اند. این صور کهن و اساطیری، می توانند در هنر و ادبیّات تجلّی یابند. منظومه های عاشقانه، یکی از عرصه هایی است که می تواند بستر ظهور کهن الگوها گردد. از آن جا که ادبیّات هر ملّت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن سرزمین دارد و مطالعۀ داستان های کهن، نه تنها از جنبۀ ادبی، هنری یا سرگرمی، بلکه از نظر آشنایی با افکار و ارزش های فردی و اجتماعی مردم یک سرزمین حائز اهمیّت است؛ پژوهش حاضر، با تببین نمادها و کهن الگوهای داستان وامق و عذرا و نقش آن ها در تعالی عاشق، می کوشد جایگاه معشوق تعالی بخش را در منظومۀ مذکور مورد بررسی قرار دهد؛ تا آشکار شود که آیا در داستان عاشقانه، اتّحاد کهن الگوها می تواند نقش معشوق در تعالی عاشق را نشان دهد؟ مشاهده می شود؛ اتّحاد و ارتباط کهن الگوها در این منظومه در جهت رشد و شناخت و رسیدن به کمال انسانی عاشق است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
53 - The interpretation of Dumuzid’s dream from perspective of Jung’spsychology
Mandana Mahmoodi Bita Sodaei rouhollah Yosefi ZoshkMythological themes reflecting the worldview and ideology of ancient societies have various applications. One of the applications is for rituals, which have a symbolic dimension. As if these themes are repeated in different societies, they are classified as archetypes. أکثرMythological themes reflecting the worldview and ideology of ancient societies have various applications. One of the applications is for rituals, which have a symbolic dimension. As if these themes are repeated in different societies, they are classified as archetypes. The archetype is derived from Jung's psychological theories, which is revealed in the form of a symbol in the context of myth, epic, and dream. Since dream and myth are the same in nature and structure, this study investigated Dumuzid's dream to find out the origin of mythological rituals in the third millennium BC in Mesopotamia. This study was conducted by a descriptive analytical method using Jung's archetypal approach based on library studies, the results of which showed a relationship between the myth of Dumuzid and rituals of Mesopotamia society, and the story of vegetation gods connected with the rituals of spring and fertility in nature as the source of collective mourning ceremonies and celebrations held every year in their memory. In fact, the rituals are cultural phenomena left over from the agricultural and prehistoric times in ancient societies. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
54 - Impact of Environmental Conditions on the Aspect of Religion Archetype in Urban Areas (Case Study: Comparison of two Citiesو Sanandaj and Yazd)
Fouad Kheirabadi Hooshmand AlizadehReligion as the most important relationship between mankind andGod plays an important role in human mental relaxation.Jung considered religion as one of the most important archetypes of the collective subconscious mind and believed that the archetypes are primarily the أکثرReligion as the most important relationship between mankind andGod plays an important role in human mental relaxation.Jung considered religion as one of the most important archetypes of the collective subconscious mind and believed that the archetypes are primarily the result of human generations’ experiences, created like the human instinctive adaptations and affect human behavior and perceptions.Therefore, psychological adaptations, like physical adaptations, are influenced by the environment and different environments will lead to different adaptations. Religion as a mental adaptation has three main components of fear, hope and loving God. The environment plays an important role in the effectiveness and superiority of each of these components over man's relationship with God;however, how understanding religion, which results from diverse environmental characteristics, is reflected in the religious uses and urban spaces. To investigate this question, the historical context of two cities of ‘Sanandaj and Yazd’ that are very different in terms of environmental conditions are compared using the inductive method and library studies. Finally, it was observed that various environmental conditions cause different understanding of religion and hence caused the superiority of its components on the residents of the two cities.In fact, the merciful and giving environments lead superiority of the element of hope in God, and hazardous environments cause fear of God in man's relationship with God that both perceptions are reflected in the design and site selection for religious uses. Therefore, urban planners should pay special attention to environmental characteristics as the causative agent of psychological adaptations to create spaces harmonious with spirits and historical identity of citizens.can be categorized into three eras and in the framework of different subjects like structure-forming ideas, stylistic references, etc. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
55 - بررسی کهن الگوهای تزئینات تاریخی امامزاده های قدیمی شهر تبریز
الهام جعفری محمدرضا پاکدل فرد حسن ستاری ساربانقلی سیروس جمالیهدف پژوهش حاضر، بیان کهن الگوهای تزئینات تاریخی بکار رفته در امام زاده های شهر تبریز است. ﻛﻬﻦ ﺍﻟﮕﻮ ها، به عنوان ﻧﻤﺎﺩﻫﺎی ﺟﻬﺎﻧـی و مؤلفه های فرهنگی، به صور مختلف در فرم ها و تصاویر گوناگون در سراسر جهان یافت می شوند؛ از تصاویر در غارها، تا فرم های معماری. در معماری ایران أکثرهدف پژوهش حاضر، بیان کهن الگوهای تزئینات تاریخی بکار رفته در امام زاده های شهر تبریز است. ﻛﻬﻦ ﺍﻟﮕﻮ ها، به عنوان ﻧﻤﺎﺩﻫﺎی ﺟﻬﺎﻧـی و مؤلفه های فرهنگی، به صور مختلف در فرم ها و تصاویر گوناگون در سراسر جهان یافت می شوند؛ از تصاویر در غارها، تا فرم های معماری. در معماری ایران نیز، به واسطه غنای تاریخ فرهنگی آن، باید کهن الگوهای متعددی باشند که توانسته اند این جامعه بزرگ را، درپی قرون متمادی، در کنارهم حفظ و گروه های اجتماعی را به هم پیوند بزنند. هنر تزئین در معماری ساختمان به خصوص بناهای مذهبی ایران، ساختمان را به مانند قالبی در بر می گیرد. هنرمند تزئین کار با الهام از حدیث " إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَال" همواره در پی بیان زیبائی در خلق آثار هنری است. ، خلق آثار هنری و ساخت و پرداخت نقش های آذینی توسط ایرانیان ، به طور کلی ملهم از دو منبع بزرگ و فیاض طبیعت و فرهنگ است، صرف نظر از اینکه طبیعت پایگاه اصلی و درون مایه الهامات و صورت بندی اشکال تزئینی در ذهن معماران ، صنعتگران و هنرمندان بوده ، لیکن القای مفاهیم و اندیشه های فرهنگی – دینی و اعتقادی و آرمان جمعی در خلق آثار فوق تأثیر بسزایی داشته است. لذا پس از مطالعات کتابخانه ای و میدانی بروش عکاسی، بصورت توصیفی- تحلیلی، کهن الگوهای مشاهده شده در تزئینات تاریخی امامزاده ها را از جنبه ظاهری، مفهومی و ... در 7 دسته ی:کهن الگوهای انسانی، طبیعی، موقعیتی، عددی، هندسی، کالبدی و حیوانی بررسی خواهیم کرد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
56 - سیر تاریخی تکامل مفاهیم اسطوره و کهنالگوهای داستانی (مطالعه موردی: آثار ماری اِندیای)
سمانه قدرت آبادی کریم حیاتی آشتیانیمقالۀ حاضر، پس از ارائۀ مقدمهای از چگونگی پیدایش اسطوره، در پاسخ به سوالهایی همچون اینکه چرا در آثار ماری اِندیای اسطوره در کنار واقعیت روزمره قرار میگیرد و دلایل تغییر اسطورهها در آثار وی چیست، به بررسی ویژگیهای اساسی آن میپردازد. ماری اِندیای نویسندۀ آگاه و توان أکثرمقالۀ حاضر، پس از ارائۀ مقدمهای از چگونگی پیدایش اسطوره، در پاسخ به سوالهایی همچون اینکه چرا در آثار ماری اِندیای اسطوره در کنار واقعیت روزمره قرار میگیرد و دلایل تغییر اسطورهها در آثار وی چیست، به بررسی ویژگیهای اساسی آن میپردازد. ماری اِندیای نویسندۀ آگاه و توانمند معاصر فرانسوی با نگاهی نو به اسطورههای داستانی پرداخته است. او راه حل معضلات جامعه را در شناخت کهن الگوهای جمعی و اسطورههای نهفته در حکایات و روایتها میداند. اِندیای با یافتن اسطورههای تکرار شونده در داستانها و آثارش، ریشۀ مشکلات اجتماعی را یافته و میداند تا زمانی که این مسائل درمان نشوند، در جستجوی ناجی رمزگشای خویش، همچنان نسل به نسل در دل حکایات و روایتها تکرار می شوند. در اینجا قصد داریم با بررسی کهن الگوهای نهفته در اسطورههای داستانی، نشان دهیم که چگونه میتوان موفق به شناسایی الگوهای ثابت تکرار شوندۀ مسائل و مشکلات بشری شد، همانا که ادبیات نیرویی برای صعود، رفع موانع و معضلات بشری است. در این پژوهش با روش تحلیلی متنیـتوصیفی، برخی جنبههای ناپیدا و درونی شخصیتهای داستانی اِندیای را از خلال نظریههای اسطوره شناسی مورد بررسی قرار دادهایم. نقش ادبیات در پویایی، شکوفایی، رشد و حتی سقوط یک جامعه انکارناپذیر است. اسطوره همان کهن الگوی نهفته در خرد جمعی یک جامعه است که دارای روایت و حکایت است و هدف ما از این پژوهش شناخت نقش اسطورهشناسی و از آن مهمتر نقش درمانیای میباشد که ادبیات میتواند به لطف علم اسطوره شناسی در جامعه امروزی ایفا کند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
57 - بررسی مفهوم آرکی تایپ و بازتاب آن در معماری
الناز بهنودبا رشد و گسترش فعالیت های میان رشته ای، رویکردها و گونه های متعدد و مختلفی از آن مطرح شده اند. یکی از این رویکرد ها، رویکرد نقد آرکی تایپی می باشد که در سالهای اخیر مورد توجه پژوهشگران حوزه معماری قرار گرفته است.ساختارهای معماری به عنوان نخستین گونه های هنری، علاوه بر و أکثربا رشد و گسترش فعالیت های میان رشته ای، رویکردها و گونه های متعدد و مختلفی از آن مطرح شده اند. یکی از این رویکرد ها، رویکرد نقد آرکی تایپی می باشد که در سالهای اخیر مورد توجه پژوهشگران حوزه معماری قرار گرفته است.ساختارهای معماری به عنوان نخستین گونه های هنری، علاوه بر ویژگیهای فرهنگی، مشتمل بر اطلاعات، دانش و حتی خاطرات مربوط به نسل های پیشین است و بخشی از کارکرد آنها، انتقال داده ها و انباشت درونیات خود به نسل های آتی است. در پژوهش حاضر، بر پایه دانش میان رشته ای بین معماری و روانشناسی، آرکی تایپ ها از زوایایی متنوع، ژرف و درونی مورد بازخوانی قرار می گیرند. هدف اصلی از این تحقیق کاربست نظریات مهم روان شناختی و بینش کهن الگویی بوسیله شاخص سازی نمادهای آرکی تایپی در جهت تحلیل، پردازش و نقد اجزای معماری می باشد. بر اساس ماهیت پژوهش تحقیق، این پژوهش از نوع مروری و به روش کیفی و با استفاده از منابع مکتوب نگاشته شده است. این تحقیق با مطالعه زیربنایی بر روی آرکی تایپ ها، سعی در کشف رد پای آنها در معماری دارد و رویکردهایی را که امکان بسط و گسترش دارند، شناسایی و معرفی می کند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که معماری با در دست داشتن دو آستانه؛ نخست واقعیت ساختمانی، صنعتی و مادی و دیگر بعد انتزاعی، معنایی، ذهنی و روحانی، عرصه مناسبی برای بازتاب نمادین آرکی تایپ هاست. رویکرد میان دانشی، با هدف دستیابی به مفاهیم بنیادی در معماری، با خوانشی روانکاوانه جنبه های جدیدی ورای منظر کلی پژوهش هایی که تا کنون انجام شده است را فراهم می آورد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
58 - تحلیل داستان «ورقه و گلشاه» بر اساس نقد کهن الگویی
پیمان نیکنامی پوران یوسفی پور کرمانی فاطمه غفوری مهدی ابادچکیدهکهن الگوها یکی از مهمترین مباحث در روان شناسی یونگ به شمار می آید. از آنجا که کهن الگو ها مانند استخوان بندی ادبیات عمل می کنند منظومه های عاشقانه یکی از عرصه هایی است که می تواند بستر ظهور این کهن الگوها گردد. از آن جا که ادبیات هر ملت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن أکثرچکیدهکهن الگوها یکی از مهمترین مباحث در روان شناسی یونگ به شمار می آید. از آنجا که کهن الگو ها مانند استخوان بندی ادبیات عمل می کنند منظومه های عاشقانه یکی از عرصه هایی است که می تواند بستر ظهور این کهن الگوها گردد. از آن جا که ادبیات هر ملت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن سرزمین دارد و مطالعه این داستان های کهن، نه تنها از جنبه ادبی، هنری یا سرگرمی، بلکه از نظر آشنایی با افکار و ارزش های فردی و اجتماعی مردم یک سرزمین حائز اهمیت است. پژوهش حاضر، با تببین نمادها و کهن الگوهای داستان ورقه و گلشاه و نقش آن ها در تعالی عاشق، می کوشد جایگاه معشوق تعالی بخش را در منظومۀ ورقه و گلشاه مورد بررسی قرار دهد. مشاهده می شود اتحاد و ارتباط کهن الگوها در این منظومه در جهت رشد و شناخت و رسیدن به کمال انسانی عاشق است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
59 - بررسی کهنالگوی زن اغواگر در مثنوی «زهره و منوچهر» ایرجمیرزا
شکوفه یغمایی محمود صادق زاده هادی حیدری نیاکهنالگوها صورتهایی یکسان و مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه افراد بشرند که در هر عصری به شکل باورهای رایج آن دوره خود را نشان میدهند و بازشناسی تحولات و دگرگونیهای آنها میتواند شناخت ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. أکثرکهنالگوها صورتهایی یکسان و مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه افراد بشرند که در هر عصری به شکل باورهای رایج آن دوره خود را نشان میدهند و بازشناسی تحولات و دگرگونیهای آنها میتواند شناخت ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی، اخلاقی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. در این تحقیق کهنالگوی زن اغواگر در ادبیات با مثنوی زهره و منوچهر ایرجمیرزا، تحلیل و مقایسه شده است. شاعران بزرگ به کهنالگویی زن اغواگر در شعر خویش اشاره کردهاند. ایرجمیرزا، در مثنوی زهره و منوچهر، این کهنالگو را دستمایۀ داستان خود قرار داده، زهره را الهۀ عشق نامیده و شخصیتی ویژه به آن بخشیده است. در این پژوهش به شیوۀ توصیفی- تحلیلی تلاش شده است تا با تعاریفی دقیق و جامع از کهنالگو و صور کهنالگویی، نمودهای کهنالگویی زهره در مثنوی زهره و منوچهر ایرج میرزا بررسی گردد. نتایج پژوهش نشان میدهد که این روایت ایرج میرزا سرگذشتی شبیه به روایتهای شفاهی عامیانه داشته است؛ عناصر گوناگون از اسطورههای مستقل دیگر در روایتی جدید گرد هم میآیند و قصهای نو میآفرینند که گاه ممکن است بنیاد وجودی آن با اساس کهنالگویی پیشین در تعارض باشد. زهره در این سروده دارای وجوهی متناقض و دوگانه است؛ این امر از آنجا سرچشمه میگیرد که آناهیتا ایزدبانوی عشق، آب، پاکی و بیآلایشی، قداست و عصمت است و نقطۀ مقابل عشق پاک و الهی، عشق ناپاک و شهوانی است که در روایتهای سامی و یونانی به زهره، ایشتر و افرودیت نسبت داده شده است، حال این دو ویژگی متناقض به خاطر ماهیت داستانی ایرج میرزا در یک شخصیت جمع شدهاند تا روایت او را جلوهای دیگر ببخشند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
60 - بازتاب مفاهیم نمادین و کهنالگویی آب در شعر شیرکو
جیهاد شکری رشید ساغر سلمانی نژاد مهرآبادییکی از شیوههای نقد که دستاورد کارل گوستاو یونگ است و امروزه از آن استقبال فراوانی شده، نقد اسطورهشناسانه با رویکرد کهنالگوهاست. کهنالگوی آب که از شاخصترین نمودهای تجلی صور طبیعی در ادبیات و اساطیر ملل مختلف است، دارای مصادیقی بارز در ادبیات کردی است و در شعر یکی از أکثریکی از شیوههای نقد که دستاورد کارل گوستاو یونگ است و امروزه از آن استقبال فراوانی شده، نقد اسطورهشناسانه با رویکرد کهنالگوهاست. کهنالگوی آب که از شاخصترین نمودهای تجلی صور طبیعی در ادبیات و اساطیر ملل مختلف است، دارای مصادیقی بارز در ادبیات کردی است و در شعر یکی از برجستهترین شاعران معاصر کرد میتوان مشاهده کرد. وجود کهنالگوی آب در اشعار شیرکو بیکس دلیل بر رسوب خاطرة جمعی است که در ادبیات نمود یافته است. آب یکی از مضمونهایی است که تاکنون در آثار مختلف از دیدگاه کهنالگویی بدان توجه شده است. نوآوری این پژوهش به مطرح کردن کهنالگوی آب و واکاوی آن در آثار شیرکو بیکس باز میگردد. در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است، با بهرهگیری از رویکردی اسطورهای-روانشناختی، به تصویر آب در اشعار شیرکو بیکس خواهیم پرداخت که تا چه میزان با مبانی کهنالگویی همخوانی دارد. نتایج حاصل آمده از این پژوهش نشان میدهد که شیرکو بیکس در اشعارش برای بیان عمیق انتقادها و مفاهیم مورد نظر خود از مسائل کهنالگویی و نمادهای جهانی بهخوبی بهره گرفته است و اغلب ویژگیهای مهم مطرح شده برای کهنالگوی آب توسط یونگ و پژوهشگران دیگر در اشعار شیرکو به چشم میخورد که به اشکال مختلفی در شعر وی نمایان شده است. مهمترین کارکرد آن رمز حیاتی بودن آن است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
61 - کهنالگوهای آفرینش در اسطوره مشی و مشیانه و نمونههای آن در اسطورههای دیگر جوامع
سیدمهدی حبیبی شکوه السادات اعرابی هاشمی سهیلا ترابی فارسانیمضامین اسطورهای که در جوامع مختلف مشترک و تکرار شونده میباشند، کهنالگو نامیده میشوند. این کهنالگوها در اسطورههای سراسر جهان مشاهده میشوند، اسطوره آفرینش مشی و مشیانه از این امر مستثنی نمیباشد. از آنجا که اسطوره و تاریخ در هم تداخل دارند، با تحلیل کهنالگوهای موج أکثرمضامین اسطورهای که در جوامع مختلف مشترک و تکرار شونده میباشند، کهنالگو نامیده میشوند. این کهنالگوها در اسطورههای سراسر جهان مشاهده میشوند، اسطوره آفرینش مشی و مشیانه از این امر مستثنی نمیباشد. از آنجا که اسطوره و تاریخ در هم تداخل دارند، با تحلیل کهنالگوهای موجود در اسطوره آفرینش مشی و مشیانه و تطبیق آن با دیگر روایات خلقت، میتوان به برخی از اسرار تاریخ دست یافت. پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای تحلیلی بر پایه دادههای کتابخانه-ای میباشد. هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل کهنالگوهای آفرینش، در اسطوره مشی و مشیانه با تطبیق نمونههای آن در اسطورههای دیگر جوامع، برای فهم بهتر این اسطوره میباشد. نتایج به دست آمده حکایت از آن دارد که در اسطوره آفرینش مشی و مشیانه نقش آفرینی کهنالگوهایی همچون؛ انسان غول آسا یا خداگونه نخستین، جفت نخستین، زمین مادر، گیاه پیکری و گیاه زایشی و ... مشاهده میشود. روش پژوهش از نوع روشهای توصیفی، تحلیلی بر پایه دادههای کتابخانهای میباشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
62 - تحلیل کهن الگوی سفر کودکی معجزه آسای قهرمان در اسطورۀ زال براساس الگوی جوزف کمپبل
شهرزاد بهمنیجوزف کمپبل با تأثیرپذیری از آرای یونگ و فروید، کهن الگوی سفر قهرمان را ارائه داد تا نشان دهد، سفر قهرمان در داستانهای روایی- حماسی ملتهای مختلف معمولاً از الگوی ثابتی پیروی میکند. به عقیده او این الگو از سه مرحله جدایی، تشرف و بازگشت تشکیل شده که هسته تک اسطوره نامید أکثرجوزف کمپبل با تأثیرپذیری از آرای یونگ و فروید، کهن الگوی سفر قهرمان را ارائه داد تا نشان دهد، سفر قهرمان در داستانهای روایی- حماسی ملتهای مختلف معمولاً از الگوی ثابتی پیروی میکند. به عقیده او این الگو از سه مرحله جدایی، تشرف و بازگشت تشکیل شده که هسته تک اسطوره نامیده میشود. هدف پژوهش حاضر، میزان تطابق سفر کودکی معجزه آسای زال در شاهنامه فردوسی با این الگو است. برای دستیابی به این هدف با روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانهای، کهن الگوهای اسطوره زال با تمرکز بر نظریه سفرقهرمان جوزف کمپبل بررسی شد. نتایج این بررسی بیانگر تطابق این سفر بر الگوی یاد شده است، هر چند بخشهای اندکی از الگوی کمپبل در این اسطوره به دلیل سفر کودکی معجزه آسای قهرمان، جابهجا شده و یا وجود ندارد، اما در نهایت با انتهای چرخه کودکی و غلبه بر مشکلات به مرحله ارباب دو جهان و جاودانگی میرسد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
63 - بررسی کهنالگوی سایه در شعر «دیدار در شب» فروغ فرخزاد چهرهی شگفت
مهران عالی وند کاظم دزفولیانسایه از کهنالگوهای یونگ است. کهنالگو مفهومی دیرینه و جاودانه دارد و زبان مشترک همه انسانها به شمار میآید. جایگاه کهنالگو در ناخودآگاه جمعی است. سایه بخش گنهکار و پرورش نیافته وجود ماست که با عیب و کاستی سروکار دارد. درعینحال منشأ آفرینش و شکوفایی است. کهنالگوها أکثرسایه از کهنالگوهای یونگ است. کهنالگو مفهومی دیرینه و جاودانه دارد و زبان مشترک همه انسانها به شمار میآید. جایگاه کهنالگو در ناخودآگاه جمعی است. سایه بخش گنهکار و پرورش نیافته وجود ماست که با عیب و کاستی سروکار دارد. درعینحال منشأ آفرینش و شکوفایی است. کهنالگوها بهویژه سایه معمولاً در خواب یا آثار خلاق ادبی خود را نشان میدهند. در بخشهایی از شعر فروغ ردپایی از سایه دیده میشود. چهره شگفت ویژگیهای سایه را داراست. فروغ در شب به دیدار این چهره مطرود و فنا شدهای که سیمای مشخصی ندارد رفته و با او گفتوگو کرده است؛ و سایه مجالی برای گفتن حقایقی که همیشه پنهان بوده پیدا کرده است. هدف از این پژوهش نشان دادن چهره شگفت در شعر فروغ است. پس از ارائه مقدمه و مبانی نظری به شیوه تحلیلی و مطابق با دیدگاه یونگ به معرفی سایه در این شعر پرداخته شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
64 - نقد تطبیقی کهن الگویی سفر دو قهرمان در رمان «وقتی نیچه گریست»
راحله عبداله زاده برزواین مقاله با روش کتابخانهای و با بهرهگیری از توصیف و تحلیل، به نقد تطبیقی کهنالگوی سفر قهرمان در رمان وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم میپردازد. سفر قهرمانی، الگویی با سه مرحلۀ عزیمت، تشرف و بازگشت دارد. نیچه که برای معالجه پای در سفری بیرونی نهاده، درمان ناامیدی پزش أکثراین مقاله با روش کتابخانهای و با بهرهگیری از توصیف و تحلیل، به نقد تطبیقی کهنالگوی سفر قهرمان در رمان وقتی نیچه گریست اثر اروین یالوم میپردازد. سفر قهرمانی، الگویی با سه مرحلۀ عزیمت، تشرف و بازگشت دارد. نیچه که برای معالجه پای در سفری بیرونی نهاده، درمان ناامیدی پزشکش را برعهده میگیرد. گرههای ذهن برویر به یاری آموزههای فلسفی و جسارت خودافشایی، در سفری درونی گشوده میشود و از خلسه، بازمیگردد. نیچه با پرهیز از رازگویی، در تشرف متوقف ماندهاست. او با مشاهدۀ بهبودی برویر، با خودافشایی گرههای ذهن خویش را میگشاید و به سلامت از تشرف میگذرد. برکتِ نهایی سفر برای هر دو قهرمان، پذیرش سرگذشت ناگزیر خویش است. آنان با بخشش، خدایگون شده و با رغبت، برای بازآفرینی زندگی، یکی به میان جمع و دیگری به خلوت خویش بازمیگردند. سفر دو قهرمان با کهنالگوی سفر مطابقت کامل دارد. فقط توالی مراحل در برخی قسمتها رعایت نشده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
65 - تحلیل کارکرد تعلیمی روانشناختی کهنالگوی «جهان» در اشعار ناصرخسرو بر پایۀ نظریۀ ژیلبر دوران
آرزو احمدبیگی قربانعلی ابراهیمی شهرزاد نیازیکهنالگوی جهان از جمله قدیمیترین تصاویری است که از ابتدای شعر فارسی در شعر برخی شاعران وجود داشته و تا اواخر قرن هشتم بازتاب یافته است. تصویری که ناصرخسرو در ارتباط خود با جهان ترسیم کرده، عمدتاً حائز صفات ناپسندی همچون ناسازگاری و دشمنی و کینهجویی و... بوده است. وی أکثرکهنالگوی جهان از جمله قدیمیترین تصاویری است که از ابتدای شعر فارسی در شعر برخی شاعران وجود داشته و تا اواخر قرن هشتم بازتاب یافته است. تصویری که ناصرخسرو در ارتباط خود با جهان ترسیم کرده، عمدتاً حائز صفات ناپسندی همچون ناسازگاری و دشمنی و کینهجویی و... بوده است. وی از جمله شاعرانی است که با چشمانداز تعلیمی و با هدف برحذر داشتن انسان از دلبستگی به جهان و گوشزد کردن آفات و خطرات آن، بهوفور از این کهنالگو در شعر خود بهره میبرد و از طریق امر به معروف و تمرکز بر نهی از منکر صفات منفی جهان را به نمایش میگذارد و آنها را در ساختار تخیلات و منظومۀ فکریتعلیمی خود به کار میگیرد. این مقاله بر آن است تا با بهرهگیری از آراء ژیلبر دوران، نظریهپرداز و انسانشناس مشهور فرانسوی، در زمینۀ ساختار تخیلات، نشان دهد بین مفهوم روانشناختی گذر زمان و نزدیک شدن به مرگ و واکنش شاعر در مهار زمان، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد و آفرینش تصاویر تعلیمی از سوی شاعر، اساساً نوعی جدال برای کنترل زمان و رهایی از مرگ و ترس ناشی از آن است و بسامد این گونه تصاویر در دیوان ناصرخسرو، اثباتکنندۀ این موضوع است که ترس از گذر زمان در وجود شاعر رخنه کرده و منجر به خلق ایماژهایی شده که اغلب بهصورت پند و اندرز در کلامش آمده است. نکتهای که در نظریۀ دوران مغفول مانده و این مقاله به آن توجه داشته، تبیین و تحلیل جنسیت مؤنث در شکلگیری تصویر کهنالگوی جهان بوده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
66 - لزوم نقش کهن الگوی پیرخردمند در تعلیم بشر
محمد بارانی فاطمه تیموری فتحیآثار نظامی به دلیل پیچیدگیهای معنایی و زبانی، همواره از متـون باز و تاویلپذیر به شمار آمده و دربارهی آن از منظرهای گوناگون سخنرفته است. نقد کهنالگویی آثار ادبی از فروع نقدهای روانشناختی است که در دهههای اخیر همچون مطالعات میانرشتهای دیگر رونق و روایی یافتهاست أکثرآثار نظامی به دلیل پیچیدگیهای معنایی و زبانی، همواره از متـون باز و تاویلپذیر به شمار آمده و دربارهی آن از منظرهای گوناگون سخنرفته است. نقد کهنالگویی آثار ادبی از فروع نقدهای روانشناختی است که در دهههای اخیر همچون مطالعات میانرشتهای دیگر رونق و روایی یافتهاست. این نقد که به بررسی مضامین و تصاویر کهنالگویی در نهاد انسانها میپردازد، از جهتی نشاندهندهی جهانیبودن پیام انسانی و احساسات شاعر است؛ از طرفی هم یکی از ارکان استوار ماندگاری و جاودانگی یک اثر در مشرق زمین، تاکید بر اصول و آموزههای پندگونه و اخلاقی است که هدف اصلی سراینده در شعرهای تعلیمی، آموزش حکمت و اخلاق، هم چنین تشریح و تبیین مسایل و اندیشههای تربیتی، فلسفی و مضامین عبرتآموزاست، میباشد. حکیم نظامیگنجوی نیز منظومهی اسکندرنامه را جلوهگاه اندیشهها، اصولاعتقادی، اخلاقی و فلسفی خویش قرارمیدهد و ارزندهترین مفاهیم بشردوستانه را در اشعار خود از زبان قهرمان و پیرخردمند به تصویرمیکشد. او که متفکّری آرمانگراست، شخصیت اسطورهای قهرمان داستانش یعنی اسکندر را به کمک راهنماییهای پیردانا تا حد یک انسان آرمانی بالا میبرد؛ انسانیکه با ویژگیهای رفتاریاش هر لحظه در فرآیندفردیت کمالی به کمالات قبلی او افزوده میگردد. در این پژوهش با دید مکتب روانکاوییونگ وازمنظرکهنالگویی به اسکندرنامهی نظامی نگریستهشده و به شخصیت پررنگ و تکرارشوندهی پیرخردمند و نقش او در نکات تعلیمی پرداخته شدهاست. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
67 - مراتب کمال گرایی در بلوهر و بوذاسف بر اساس نظریه یونگ
رسول کاظم زاده محمد پاشایی ملیحه حدیدیداستان بلوهر و بوذاسف حاوی سرگذشت بوداست و پس از قرنها با حکایات و سخنان حکمتآمیز درآمیخته و در قالب تمثیلها و داستانهای عبرتانگیز بیان شده است. این تمثیلها از زبان فرزانهای وارسته به نام بلوهر برای ارشاد بوذاسف و ترغیب وی برای رهاکردن جاه دنیا و تشویق برای یافتن أکثرداستان بلوهر و بوذاسف حاوی سرگذشت بوداست و پس از قرنها با حکایات و سخنان حکمتآمیز درآمیخته و در قالب تمثیلها و داستانهای عبرتانگیز بیان شده است. این تمثیلها از زبان فرزانهای وارسته به نام بلوهر برای ارشاد بوذاسف و ترغیب وی برای رهاکردن جاه دنیا و تشویق برای یافتن حقیقت نقل میشود. در این داستان بیشتر بر مفهوم کمال گرایی تاکید شده است. کمال گرایی به معنای بالاتر رفتن، بلند شدن، رسیدن به اوج، گرایش به رشد و پیشرفت و تعالی و کامل تر شدن، مهم ترین ویژگی انسان است و خود شناسی تنها نشانِ انسانِ پخته و فرهیخته است که در ادب تعلیمی بر آن تاکید می شود. این الگو در میان تمام ملت ها، ادیان و مکاتب با عناوین متفاوت مطرح شده است. در اسلام با هدایت تکوینی، در عرفان با سیر و سلوک به سوی حضرت حق و در تعالیم بودا با تمرکز روانی یا مراقبه میتوان به نیروانا یا آزادی از اوهام و رهایی از رنج و تعلقاتِ دنیای فانی رسید. بدین ترتیب انسان همواره در اقیانوس زایش های دوباره، گذرگاهی یافته و به کمال می رسد. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر روش کتابخانه ای مراحل نمادین فرازپویی در داستان تعلیمی بلوهر و بوذاسف را مورد بررسی قرار می دهد و بن مایه های اصلی و شاکله مفهومی این کتاب تعلیمی را نشان می دهد. با ارزش تعلیمی این اثر آشنا می کند بن مایه ها و شاکلۀ مفهومی آموزش آن را بیشتر آشکار می کند. این داستان در پیرنگ پاگشایی، دارای کهن الگوهای تولد قهرمان، پیر فرزانه، آنیما، سایه است. در پیرنگ سیر و سلوک و نیمه دوم زندگی، وحی و الهام، فراخوان و دعوت به سفر، قبول دعوت، جدایی و عبور از آستانه، تشرف به سرزمین خاص دیده می شود. در مرحلۀ سوم کهن الگوها و در بازگشت به خویشتن، کهن الگوی خویشتن با تجلی حق تعالی، بازگشت و فرازپویی مشاهده می شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
68 - تحلیل «فرایند تفرد» در تمهیدات
الناز خجسته زنوزی مهین پناهیمتون عرفانی، گسترهای پهناور از کنکاشهای روانی برای شناختی هرچند ناچیز از مقام قرب الهی و در مرحلة بعد، شناخت زوایای پنهان و ناشناختة ابعاد روحی خود صاحباثر است تا پروردگار خویش را درک کند و تا حد توان، به وی تقرب جوید. در مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ، فرایند تفرد تلاش أکثرمتون عرفانی، گسترهای پهناور از کنکاشهای روانی برای شناختی هرچند ناچیز از مقام قرب الهی و در مرحلة بعد، شناخت زوایای پنهان و ناشناختة ابعاد روحی خود صاحباثر است تا پروردگار خویش را درک کند و تا حد توان، به وی تقرب جوید. در مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ، فرایند تفرد تلاش ناخودآگاهانة بشر در دستیابی به تکامل روان است؛ اما در عین حال، همین مفهوم توضیح میدهد که بشر هیچگاه نمیتواند به تکامل روانی مطلق دست یابد، بلکه تنها میتواند با شناخت فرامن، به تجربهای فردی، فراگیر و درونی دست یابد. رسالة تمهیدات عینالقضات همدانی، عارف برجستة قرن پنجموششم هجری، این فرایند درونی روان را بازتاب داده است. هدف از این پژوهش، بررسی این سیر روانی در ناخودآگاه نویسندة تمهیدات و تحلیل آن در جستار حاضر است. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی بیانگر آن است که نویسنده در این اثر کوشیده با بهرهگیری از آموزههای عرفانی و کندوکاو ضمیر ناخودآگاه، سیر تکامل روانی را به صورت ناخودآگاهانه نشان دهد. تأثیر ناخودآگاهانة کهنالگوهای برجستهای همچون مسیح، پیر خردمند و درنهایت ادغام آنها با کهنالگوی سایه و رهنمونی به سوی نور و روشنی، تلاش عینالقضات برای دستیابی به فرایند تفرد و دسترسی بیپیرایه و ناب به فرامن است که نمایههایی از کنکاش ذهنی ناخودآگاهانة وی به شمار میآید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
69 - تحلیل کهنالگویی هفتخوان رستم با تکیه برنظریه روانشناسی یونگ
اکبر شاملو ابراهیم واشقانی فراهانی رامین خداکرمیاز رایجترین شیوههای بررسی اساطیر، تحلیل روانکاوانۀ آنهاست. کارل گوستاو یونگ، واضع نظریۀ روانشناسی شخصیّت، با مطرح ساختن مقولۀ کهنالگوها دریچهای تازه، رو به دنیای نقد و تحلیل اساطیر گشود. یونگ برای هر شخص، ناخودآگاه فردی و جمعی را در نظر میگیرد. از نظر او ناخودآ أکثراز رایجترین شیوههای بررسی اساطیر، تحلیل روانکاوانۀ آنهاست. کارل گوستاو یونگ، واضع نظریۀ روانشناسی شخصیّت، با مطرح ساختن مقولۀ کهنالگوها دریچهای تازه، رو به دنیای نقد و تحلیل اساطیر گشود. یونگ برای هر شخص، ناخودآگاه فردی و جمعی را در نظر میگیرد. از نظر او ناخودآگاه فردی بر لایهای عمیقتر فطری بنا شده که ناخودآگاه جمعی یا کهنالگو نامیده میشود. بروز و ظهور کهنالگو در آثار هنری به خصوص ادبیات و اسطورهها برجستهتر است. این پدیده در شاهنامه که از نامورترین اسناد اساطیری و حماسی ایرانی به شمار میرود، قابل توجه است. کهنالگوهایی چون عبور از موانع و مشکلات، پهلوانآزمون، نقش برجستۀ قهرمان (پهلوان)، مادرمثالی، سایه، آنیما، آنیموس و... از کهنالگوهای برجستة شاهنامه هستند. در هفتخوان رستم بسیاری از این کهنالگوها دیده میشوند؛ همچنین مطابق نظریۀ یونگ میتوان مراحل هفتخوان را نوعی گذر از من و رسیدن به خود در جهت شکلگیری فردانیّت روانی فرد دانست. این مسیر جز با یاری قهرمان (رستم) و گذر از سایه ممکن نیست. در واقع در این مسیر کیکاووس که نماد انسان است، در مسیر حرکت از من به خود (فردانیّت فرد) از یاریهای رستم (قهرمان) بهرهمند میشود. این پژوهش با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی و با تکیه بر نظریۀ روانشناسی یونگ، کهنالگویی داستان هفتخوان رستم را بررسی میکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
70 - مقایسه کهنالگوهای یونگ با شیوة عرفانی ابوسعید
تقی اژهای مهدی عرب جعفریعارفان مسلمان و یونگ نظریات و تعالیم همانندی دارند. کهنالگوهای یونگ، بهویژه دو کهنالگوی سایه و نقاب را میتوان به تعالیم عارفان مسلمان نزدیک دانست. ویژگیهایی که یونگ برای کهنالگوی سایه برمیشمارد، نزدیک به ویژگیهایی است که عارفان اسلامی برای نفس برمیشمارند و عباد أکثرعارفان مسلمان و یونگ نظریات و تعالیم همانندی دارند. کهنالگوهای یونگ، بهویژه دو کهنالگوی سایه و نقاب را میتوان به تعالیم عارفان مسلمان نزدیک دانست. ویژگیهایی که یونگ برای کهنالگوی سایه برمیشمارد، نزدیک به ویژگیهایی است که عارفان اسلامی برای نفس برمیشمارند و عبادتها و ریاضتهایی که عارفان برای رام کردن نفس انجام میدهند تا حدودی همانند کهنالگوی نقاب در نزد یونگ است. البته به دلیل متفاوت بودن هدف و مبانی معرفتی یونگ و عارفان، تفاوتهایی نیز در روش آنان وجود دارد. این پژوهش میکوشد این دو کهنالگو در نزد یونگ را با تعالیم ابوسعید ابوالخیر تطبیق و مقایسه کند. نگارنده کوشیده است با نگاهی مقایسهای شباهتها و تفاوتهای این دو شیوه معرفتی را تبیین کند و نمودهای سایه را در اندیشة ابوسعید بنمایاند و با یافتن انواع نقاب در دیدگاه وی نقش مثبت و منفی آنها را بیان کند. نتیجه پژوهش نشان میدهد که هدف یونگ سازگار و هماهنگ کردن انسان با جامعه و رساندن او به فردیت در همین اجتماع است، ولی هدف ابوسعید رساندن انسان به حقیقت است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
71 - بررسی نمادها و کارکردهای کهنالگوی «دایره» با تأکید بر تفکّر اسطورهای و عرفانی
امیرحسین مدنیکهنالگوها مجموعهای از تصاویر، صور مثالی و تجربیات زیستی ـ روانی آدمیان را تشکیل میدهد که در قالب نماد و مضامین مشترک در اساطیر، ادیان و آیینها، عرفان و قصهها، نمود پیدا کرده است. از مهمترین این کهنالگوها، تصویر دایره است که از دیرباز، نمادها و کارکردهای مشترکی در أکثرکهنالگوها مجموعهای از تصاویر، صور مثالی و تجربیات زیستی ـ روانی آدمیان را تشکیل میدهد که در قالب نماد و مضامین مشترک در اساطیر، ادیان و آیینها، عرفان و قصهها، نمود پیدا کرده است. از مهمترین این کهنالگوها، تصویر دایره است که از دیرباز، نمادها و کارکردهای مشترکی در اسطوره و عرفان داشته است. از جمله نمادهای مربوط به کهنالگوی دایره میتوان به وحدت و تمامیّت، روح، خود، کمال، جلال و قدرت، قداست و تبرّک، بخت و طالع، دوستی و صمیمیّت، زمان و ابدیّت و کارکردهایی چون حفاظت و نگهبانی، تمایز دو فضای ناهمگون، درمان بخشی و تحرک، خودشناسی، تجلّی حقّ، تمثّل معارف الهی و حقایق ربّانی و اطوار هفتگانة قلب، اشاره کرد. این مقاله با رویکرد تطبیقی ـ تحلیلی، به برشمردن مهمترین نمادها و کارکردهای کهنالگوی دایره در اسطوره و عرفان و بیان خاستگاهها و وجوه مشترک آن کوشیده است اهمیت دایره، مرکز و حرکت دوری را در تفکر اسطورهای و باورهای دینی ـ عرفانی بیان کند همچنین وضوح نقش محوری این طرحوارة تصویری را در بیان موتیفهایی چون تجلّی، روند تکاملی عالم، قوس نزولی و صعودی، خلق مدام و هفتگانههای نمادین و مقدّس در حوزة عرفان و تصوّف آشکار تر کند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
72 - اتحاد تقابلهای دوگانه در سایۀ «تبدّل» و «تساوی» در مثنوی الهینامه عطار
سبیکه اسفندیار محمود حسن آبادی مریم شعبانزادهتقابلهای دوگانه به عنوان یکی از مؤلفههای اساسی در نقد متون معاصر مطرح شده است؛ اما کاربرد آن را میتوان در آثار کلاسیک زبان فارسی نیز مشاهده کرد. عطار در مثنوی الهینامه معتقد است هیچ معنایی در مسیر طریقت بدون عنصر متقابل به کمال و حقیقت نمیرسد؛ به همین دلیل از آغاز أکثرتقابلهای دوگانه به عنوان یکی از مؤلفههای اساسی در نقد متون معاصر مطرح شده است؛ اما کاربرد آن را میتوان در آثار کلاسیک زبان فارسی نیز مشاهده کرد. عطار در مثنوی الهینامه معتقد است هیچ معنایی در مسیر طریقت بدون عنصر متقابل به کمال و حقیقت نمیرسد؛ به همین دلیل از آغاز تا انجام طریقت، سالک را در دریایی از تقابلهای دوگانه سرگشته میکند و راه رهایی در رساندن همۀ تقابلها به سرمنشأ وحدت را نیروی تبدّل و تساوی میداند. بیشتر تقابلهایی که عطار به کار میگیرد، با تبدّل پیوند میخورند تا با تغییر ماهیّتِ عناصر متقابل، با یکدیگر یکی شوند یا از مثبت به منفی و بالعکس بدل یابند. عطار در این گردش تبدّلی، تکاملی را میجوید که محتاج ژرفنگری و فراتر رفتن از سطح جهان مادّی است. از اینرو در این مقاله با رویکرد تحلیلی ـ توصیفی سعی شده است که فارغ از برداشتهای غربی، در پرتو تقابلهای دوگانه با رویکرد تبدّل و تساوی، اندیشههای وحدانی عطار در جهت اتحاد عناصر تبیین گردد؛ این تحقیق در صدد یافتن واژههای متضاد و طبقهبندی کمّی تقابلهای دوگانه نیست، بلکه مفاهیم و عناصری را میجوید که در ورای تضاد ظاهری، در مسیر تکامل انسان به سوی وحدت حرکت میکنند و سبب تعالی انسان میشوند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
73 - خوانش کُهنالگویی در داستانهای ژان ـ ماری گوستاو لوکلِزیو: «بیابان، جوینده طلا و کتابِ گریز»
وحید نژادمحمد مرضیه بلیغیقوة خیال و داستانپردازی یکی از ابزارهای بیان معمّاهای تاریخی و زیستیِ بشر است. ارتباط ادبیات و اسطوره از بدو خیالپردازیِ انسان بیوقفه خود را از لحظه آفرینشهای ادبی نشان داده است. نوشتههای مستند و داستانی، پدیدههای تاریخی و اسطورهای را بازسازی میکنند و بررسی مفاه أکثرقوة خیال و داستانپردازی یکی از ابزارهای بیان معمّاهای تاریخی و زیستیِ بشر است. ارتباط ادبیات و اسطوره از بدو خیالپردازیِ انسان بیوقفه خود را از لحظه آفرینشهای ادبی نشان داده است. نوشتههای مستند و داستانی، پدیدههای تاریخی و اسطورهای را بازسازی میکنند و بررسی مفاهیم روانشناختی را در خود به تحلیل میطلبند. بسترهای تخیلی و واقعگرای نویسندگان قرن بیستم از جمله گوستاو لوکلزیو حامل اَشکال ادراکی و تاریخی بوده که به گونهای جمعی قابل دستیابی هستند. لوکلزیو با بازخوانیِ برخی از کهنالگوهای مطروحه توسط یونگ همچون پرسونا، آنیما، آنیموس، بازگشت به خویشتن، تولد، پیرِ دانا، سایه و گریز بخش زیادی از نوشتههای خود را بر روی ناخودآگاه جمعی و اسطورهها قرار داد. او توانست عمیقترین لایههای دیرین و اسطورههای نهفته روان بشری را در کنار عناصر فردی و طبیعی در عالم داستانی و تخیلی به تصویر بکشد. فرآیند فردیت و حرکت شخصیتهای داستانی وی نیز در کنار همین تصاویر ابتدایی و اسطورهای شکل میگیرد. از اینرو ساختار روایی و داستانی وی، نمود یک نظام نمادین روانی است که در بطن تاریخ و اسطوره تعریف میشود. شناساییِ همین صور ارثی و بیزمان در سازههای داستانی مؤلف مذکور همراه با آراء یونگ از اهداف این مقاله خواهد بود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
74 - کهنالگوی مادر مثالی در قصههای مشدیگلینخانم با تکیه بر نظریات یونگ
سیدحسن روحانی سراجی حسین خسروی امیرحسین همتییکی از رویکردهای نقد معاصر، نقد کهنالگویی است که بر پایة اندیشههای کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوئیسی، شکل گرفته است. کهنالگوها از عناصر مهم روانشناختی هستند که در ناخودآگاه جمعی بشر قرار گرفتهاند. قصهها و افسانهها نیز به عنوان شاخهای از ادبیات شفاهی، عناصر أکثریکی از رویکردهای نقد معاصر، نقد کهنالگویی است که بر پایة اندیشههای کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوئیسی، شکل گرفته است. کهنالگوها از عناصر مهم روانشناختی هستند که در ناخودآگاه جمعی بشر قرار گرفتهاند. قصهها و افسانهها نیز به عنوان شاخهای از ادبیات شفاهی، عناصر کهنالگویی فراوانی دارند. کهنالگوها انواع مختلفی دارند که یکی از شناختهشدهترین آنها مادر مثالی است. کهنالگوی مادر مثالی در صورتهای واقعی، مجازی و با نمودهایی مثبت و منفی نمایان میشود. هدف این پژوهش، یافتن جایگاه این کهنالگو در کتاب قصههای مشدیگلینخانم با تکیه بر تعاریف کهنالگویی یونگ است. برای این منظور قصههای مذکور مطالعه و نمونههای کهنالگویی آن استخراج و تحلیل شد. همچنین فراوانی حضور هر یک از مظاهر آن مشخص گردید. پژوهش نشان داد که این کهنالگو، عنصری تأثیرگذار و مهم در قصههای ایرانی است و قصهها از لحاظ عناصر کهنالگویی و بهویژه، مادر مثالی، غنی هستند و بر نظریات یونگ، مطابقت مینمایند. در نتیجه شناخت کهنالگوها میتواند به درک درست و واقعی قصههای ایرانی از ابعاد شخصیتشناسی و نمادشناسی کمک کند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
75 - مطالعه و تحلیل کهنالگوهای آنیما و آنیموس در اسطوره ماه نزد ملل مختلف
عاطفه فندرسکی فاطمه اکبرینحلههای فکری گوناگون، راههای متفاوتی را برای مطالعة اساطیر پیشنهاد میکنند. یونگ از پیشگامان روانشناسی، اعماق مفاهیم ناخودآگاهی جمعی و کهنالگوها را پیش روی مینهد. آنیما نیمة زنانه در وجود مردان و آنیموس نیمة مردانه در وجود زنان، از کهنالگوهای شاخص یونگ در جستوج أکثرنحلههای فکری گوناگون، راههای متفاوتی را برای مطالعة اساطیر پیشنهاد میکنند. یونگ از پیشگامان روانشناسی، اعماق مفاهیم ناخودآگاهی جمعی و کهنالگوها را پیش روی مینهد. آنیما نیمة زنانه در وجود مردان و آنیموس نیمة مردانه در وجود زنان، از کهنالگوهای شاخص یونگ در جستوجوی ناخودآگاه بشریت هستند که از ابعاد مثبت، منفی و مراحل انکشاف خاص خود برخوردار هستند. این نحلههای فکری قسمت عمدهای از ضمیر ناخودآگاه خود را از طریق اسطورهها جلوهگر میسازند؛ ماه به شکل نمادین و روایتهای اسطورهای آن نزد ملل مختلف، بستر مناسبی برای جستوجوی این بخش از ناخودآگاه و کهنالگوها است. در این پژوهش، بررسی روایتها و شناسایی روابط کهنالگویی، اشتراکات فراوان ملل را نشان میدهد و از سرشت دو گانة ماه رازگشایی میکند، همچنین اتحاد اضداد را ـ در این اسطوره ـ به اثبات میرساند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
76 - مطالعه تطبیقی در اساطیر ایران و شرق دور (اسطوره سیاوش ایران و کوتان اوتونایِ قوم آینو با رویکرد جوزف کمبل)
سعید اخوانی فتانه محمودیتلقی امروزی انسان نسبت به اساطیر حاکی از این است که اسطوره، امری فراتر از افسانه است. پاسخ انسان به سؤالهایی که در دوران پیش از علم و فلسفه با آن مواجه شده است را میتوان در اسطورهها باز یافت. از مسائل مطرح شده در خصوص اسطوره، شباهت آنها در میان اقوام و تمدنهای مخت أکثرتلقی امروزی انسان نسبت به اساطیر حاکی از این است که اسطوره، امری فراتر از افسانه است. پاسخ انسان به سؤالهایی که در دوران پیش از علم و فلسفه با آن مواجه شده است را میتوان در اسطورهها باز یافت. از مسائل مطرح شده در خصوص اسطوره، شباهت آنها در میان اقوام و تمدنهای مختلف است. حال این سوال مطرح میشود که علت تشابه اسطورههای اقوام غیرمرتبط با هم چیست؟ این مقاله با روش تحلیلی ـ تطبیقی برای نشان دادن این موضوع، اسطورة سیاوش ایران و حماسة کوتان اوتونای، متعلق به قوم آینو (ساکنین دوران سنگی جزایر ژاپن) را بررسی کرده است. الگوی سفر قهرمان جوزف کمبل، به عنوان رویکرد نظری و مراحل سهگانة آن به عنوان متغیر این مطالعة تطبیقی به کار گرفته شده است. این پژوهش نشان میدهد که انسان دوران اسطورهای صرف نظر از بستر مکانی ـ زبانی متمایز دارای بنیانهای معرفتشناسی و هستیشناسی مشترکی بودهاند که در اسطورهها بازنمایی شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
77 - مقایسه کهنالگوی مرگ و نوزایی در آثار شفیعیکدکنی و بدیع صقور
غلامرضا پیروز پری ناز باقریکهنالگوها از اعماق ناخودآگاه جمعی بشر نشأت میگیرند و این امر موجب شده در ذهن و روان بشر اسطورهای فراتر از مرزهای جغرافیایی، جریان و سریان پیدا کند. در مقالة پیش رو سعی شده است بر اساس روش تحلیلی ـ تطبیقی، کهنالگوی مرگ و نوزایی در دو مجموعة فارسی و عربی معاصر، بگذار أکثرکهنالگوها از اعماق ناخودآگاه جمعی بشر نشأت میگیرند و این امر موجب شده در ذهن و روان بشر اسطورهای فراتر از مرزهای جغرافیایی، جریان و سریان پیدا کند. در مقالة پیش رو سعی شده است بر اساس روش تحلیلی ـ تطبیقی، کهنالگوی مرگ و نوزایی در دو مجموعة فارسی و عربی معاصر، بگذار کبوتر بخوابد سرودة بدیع صقور، شاعر سوری و مجموعة در ستایش کبوترها از شفیعیکدکنی نقد و بررسی گردد. رهاورد این جستار تبیین شباهتها و برخی تمایزات قابل تأمّل در موضوع کهنالگوی مرگ و نوزایی در دو اثر مذکور است. موضوع مرگ و نوزایی در این دو مجموعه به سه شکل قابل ردیابی است؛ الف: رویکرد شاعر به موضوع مرگ بیشتر از توجه وی به مفهوم نوزایی است. ب: مرگ و نوزایی به شکل متعادل رخ مینماید. ج: میزان توجه به مفهوم نوزایی بیش از توجه به موضوع مرگ است. مهمترین نتایج این پژوهش عبارتند از: بیشتر شعرهای این دو مجموعه بر تعادل میان موضوع مرگ و نوزایی استوار هستند؛ البته توجه به مرگ در شعر بدیع صقور چشمگیرتر است و شفیعیکدکنی در اشعارش بر موضوع نوزایی تأکید میورزد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
78 - بررسی سمبولهای حیوانگونگی روح در حکایتهای تذکره الاولیاء عطار
علیرضا اسدی فاطمه چراغی زادگاندر آثار عرفانی متأخر ردپایی از حیوانگونگی روح دیده میشود هرچند قدمت این باورها به ادوار بدوی حیات انسان میرسد. یونگ در آثار خویش که برآمده از تحقیق در اساطیر ملل گوناگون و پژوهشهای مردمشناختی وسیع در آیین اقوام بدوی و شبه بدوی است، به معرفی برخی از نمادهای حیوانی پ أکثردر آثار عرفانی متأخر ردپایی از حیوانگونگی روح دیده میشود هرچند قدمت این باورها به ادوار بدوی حیات انسان میرسد. یونگ در آثار خویش که برآمده از تحقیق در اساطیر ملل گوناگون و پژوهشهای مردمشناختی وسیع در آیین اقوام بدوی و شبه بدوی است، به معرفی برخی از نمادهای حیوانی پر تکرار در این فرهنگها میپردازد. در این پژوهش با روش تحلیلی ـ تطبیقی بر مبنای تحلیلهای یونگ به بازخوانی نقش حیوانات در تذکرةالاولیاء پرداختهایم. نتیجۀ این پژوهش نشان میدهد که در موارد زیادی نقش حیوانات، در حکایات تذکرةالاولیاء مبتنی بر باورهای اساطیری حیوانگونگی روح هستند و اگر روح را به تعبیر روانکاوی یونگ، تعبیر قدیمی خود و روان بگیریم، این حیوانات نقش نمادهای ناخودآگاه و مراحل تکامل روان را بر عهده دارند. چنانکه گاه سمبل خود یا روح متعالی عارف هستند، او را حمایت و حفاظت میکنند، با او سخن میگویند، شناختی برتر از وی دارند و به او معرفتی فراعقلی میبخشند؛ گاه نیز مقام عارف را به عنوان رئیس قبیله و صاحب توتم، نشان میدهند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
79 - تحلیل اسطورهشناختی درام گاو اثر غلامحسین ساعدی، با تکیه بر جایگاه کهنالگویی گاو در اساطیر ایرانی
صدرالدین طاهریدر اندیشة فرهنگهای جانمندانگار، جانور برگزیده، نمایندة نیرویی ازلی است که برای کفارة گناهان یا برکتبخشی باید قربانی گردد. گاه انسان برگزیده و جانور برگزیده در قربانگاه جانشین یکدیگر میگردند. این قربانیِ جانشین، در ادیان ابراهیمی اغلب شتر یا گوسفند است، اما نگاهی به ا أکثردر اندیشة فرهنگهای جانمندانگار، جانور برگزیده، نمایندة نیرویی ازلی است که برای کفارة گناهان یا برکتبخشی باید قربانی گردد. گاه انسان برگزیده و جانور برگزیده در قربانگاه جانشین یکدیگر میگردند. این قربانیِ جانشین، در ادیان ابراهیمی اغلب شتر یا گوسفند است، اما نگاهی به انگارههای مرتبت با گاو در باورهای پیش از اسلام ایران، آشکار میسازد که قربانی برگزیده برای ایرانیان باستان گاو بوده است که در سیمایی کهنالگویی با قربانی شدن خود سبب برکت یافتن طبیعت میگردد. هدف این پژوهش تاریخی با روش توصیفی ـ تحلیلی و توسعهای که دادههای کیفی آن به شیوة اسنادی گردآوری شدهاند، پیجویی ریشههای اساطیری درام گاو اثر غلامحسین ساعدی با رویکرد اسطورهشناسی تطبیقی است. نتیجه پژوهش آشکار میسازد که کنشگران اساطیری این روایت عبارتند از: شمن (مشاسلام)، راهبهها (ننه خانم و ننه فاطمه)، قوای اهریمنی (راهزنان پوروسی)، قربانی جانوری (گاو)، و قربانی انسانی (مشحسن). پس از مرگ گاو، مشحسن جانشین او میگردد و در نهایت او نیز دچار مرگی همسان گاو میشود تا مرز میان دو قربانی انسانی و جانوری از میان برداشته شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
80 - تحلیل نرینگی گوساله سامری براساس نقدکهن الگویی
زهرا محققیانداستان گوسالة سامری یکی از داستانهای مهم قرآن کریم است که در تورات نیز بارها بدان اشاره شده است. در کنار تمامی تحقیقاتی که پیرامون این داستان انجام شده آنچه حائز اهمیت است توجه به علت انتخاب این گوساله در میان انواع حیوانات توتمی و سپس علت نرینگی آن است؛ به این معنا که أکثرداستان گوسالة سامری یکی از داستانهای مهم قرآن کریم است که در تورات نیز بارها بدان اشاره شده است. در کنار تمامی تحقیقاتی که پیرامون این داستان انجام شده آنچه حائز اهمیت است توجه به علت انتخاب این گوساله در میان انواع حیوانات توتمی و سپس علت نرینگی آن است؛ به این معنا که علت انتخاب گوساله از میان تمامی حیوانات توسط سامری چیست؟ چرا جنسیت این گوساله در قرآن کریم به صورت مذکر بازتاب یافته است؟ اساساً بازگویی این واقعه و تلمیح به این گوسالة نرینه در آیات قرآن کریم با چه هدفی بوده است و کارکرد آن در القای پیام هدایت چیست؟ در این مقاله با کاوش در باورهای فرهنگی منطقه بینالنهرین و سرزمین اقوام مختلف سامی کوشش شده است تا ویژگیهای گوساله از حیث اهمیت آیینی و نمادین آن مورد بررسی قرار گیرد و سپس بافت معنایی جنسیتیافتگی این گوساله در قرآن کریم واکاوی شود. این نوشتار با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی میان قرآن کریم و کتاب مقدّس از روش نقد کهنالگوهای یونگی نیز بهره برده است. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که نرینگی این گوساله از شمار آن دسته مضامینی است که بار معنایی خاصی دارد و در مقام نفی برخی از رسوم جاهلی پیرامون تقدیس اجرام طبیعی به کار رفته است. البته از آنجا که این جنسیتزدگی دارای کارکرد ثبوتی در ادیان توحیدی نبوده؛ بنابراین زمینهای برای گسترش و تداوم فراهم نیافته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
81 - رواناسطورهشناسی داستان کودکانۀ «بوقی که خروسک گرفته بود»: بر اساس نظریۀ فرایند تفرد
امیرحسین زنجانبر ایوب مرادییونگ روانکاوی را باستانشناسی در بستر گونههای انسانی میداند. از همینرو اصطلاح کهنالگو (آرکیتایپ) که زیربنای نظریۀ فرایند تفرّد است، حاصل اشتقاق دو واژۀ باستانشناسی (آرکیولوژی) و گونهشناسی (تایپولوژی) است. تفرّد، کهنالگوی رشد روانی است که غیرارادی، تدریجی، منظم أکثریونگ روانکاوی را باستانشناسی در بستر گونههای انسانی میداند. از همینرو اصطلاح کهنالگو (آرکیتایپ) که زیربنای نظریۀ فرایند تفرّد است، حاصل اشتقاق دو واژۀ باستانشناسی (آرکیولوژی) و گونهشناسی (تایپولوژی) است. تفرّد، کهنالگوی رشد روانی است که غیرارادی، تدریجی، منظم و نیرومند است. این کهنالگو متشکل از زنجیرۀ کهنالگوهایی همچون سایه، نقاب، پیر خردمند، آنیما و خویشتن است. غایت فرایند تفرّد چیزی جز یکپارچهسازی آگاهانۀ تمام حلقههای این زنجیرۀ کهنالگویی نیست. در همین راستا، پژوهش پیشِرو با روش تحلیلی ـ توصیفی در پی بازشناسی زنجیرۀ کهنالگوهای تفرّد و چگونگی فرایند یکپارچه شدن آنها است. از آنجا که در خوانش یونگیِ کتابهای کودک ایرانی، نشانههای تصویری همواره مغفول واقع شدهاند؛ کتاب تصویری بوقی که خروسک گرفته بود برای موضوع پژوهش اختیار شده است. کتاب مذکور اثر حامد حبیبی و به تصویرگری علیرضا گلدوزیان است. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد: شناخت شکافهای میان خودآگاه و ناخودآگاه و پذیرش بخش تاریکِ وجود، لازمۀ شکلگیری هویت یکپارچۀ انسان است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
82 - علل و مصادیق تابوشکنی در داستان شیخ صنعان براساس نظریۀ یونگ
محمد آهی الیاس قادریتابو در لغت به معنی حرام و ممنوع است و در اصطلاح به اموری گفته می شود که آن امور دارای حد و مرز و قوانین خاصی هستند که نباید تحت هیچ شرایط شکسته شوند و در صورت شکسته شدن، فرد و اطرافیان دچار پیآمدهای منفی و زیانبار میشوند. پژوهش حاضر به روش کتابخانهای و با رویکرد توص أکثرتابو در لغت به معنی حرام و ممنوع است و در اصطلاح به اموری گفته می شود که آن امور دارای حد و مرز و قوانین خاصی هستند که نباید تحت هیچ شرایط شکسته شوند و در صورت شکسته شدن، فرد و اطرافیان دچار پیآمدهای منفی و زیانبار میشوند. پژوهش حاضر به روش کتابخانهای و با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی به بررسی مصادیق تابوشکنی در داستان شیخ صنعان از منظومۀ عرفانی منطقالطیر عطار میپردازد. برای تحلیل ، تابوها به دو دستة تابوهای اسلامی و تابوهای مسیحی تقسیم شده و هر یک از این تابوها از منظر خود آن دین، تحلیل گردیده است. این پژوهش در صدد پاسخ به این سؤال اساسی است که با توجه به شخصیت شیخ صنعان، چرا این تابوها شکسته میشود؟ پاسخ به این سؤال از دیدگاه روانشناسی یونگ با توجه به دین اسلام و مسیحیّت بیان میشود. کارل گوستاو یونگ معتقد است ویژگیها و عوامل ناسازگار و منفی حاصل عملکرد کهنالگوی سایه است. بر این اساس در این پژوهش سبب تابوشکنی قهرمانان داستان ـ شیخ صنعان و دختر ترسا ـ کنش کهنالگوی سایه دانسته شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
83 - ارزشهای نسبشناسی خِرد نباتی و رُستن «گیاه کین» در شاهنامه بر مبنای نقد کهنالگویی (مورد کاوی: اسطورۀ سیاوش و کیخسرو)
پگاه محمودی ندا منزویرویکرد نقد اسطورهای، اسطورهشناختی یا کهنالگویی، رویکردی میان رشتهای است که بستری انسانشناختی دارد. کاربرد روش نقد کهنالگویی در بررسی و نقد آثار کلاسیک ادب پارسی به دلیل وجود ژرفساخت کهنالگویی و شالودههای عمیق اساطیری در آثار حماسی و پیش تاریخی بودن خاستگاه اسط أکثررویکرد نقد اسطورهای، اسطورهشناختی یا کهنالگویی، رویکردی میان رشتهای است که بستری انسانشناختی دارد. کاربرد روش نقد کهنالگویی در بررسی و نقد آثار کلاسیک ادب پارسی به دلیل وجود ژرفساخت کهنالگویی و شالودههای عمیق اساطیری در آثار حماسی و پیش تاریخی بودن خاستگاه اسطورهها در شاهنامۀ فردوسی و برخی آثار حماسی دیگر بسیار پررنگ است. غلبۀ نقش ناخودآگاه جمعی در این خزائن سترگ اسطورهای و عرفانی، بنمایههایی چون تکرار رفتارهای کیهانی، آیینها، خدایان و عناصر فرا طبیعی، همهوهمه بهویژه شاهنامۀ را متنی مستعد برای واکاوی عناصر کهنالگویی ساخته است. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل ارتباط کهن الگویی گیاه و انسان در اساطیر با تکیه به داستان سیاوش و کیخسرو میباشد. این پژوهش با روش توصیفی ـ تحلیلی و با بهره گیری از نقد کهنالگویی از منظر یونگ به واکاوی رموز کهنالگویی و نقد اسطوره ای ارزش های نسب شناسی خِرد نباتی با محوریت داستان سیاوش میپردازد. یافتههای پژوهش حاکی از آن است که گیاه کین که از خون سیاوش میروید نمادی از کهن الگوی خرد و تبار گیاهی بشر است که در وجود کیخسرو تجلّی مییابد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
84 - خوانشهای اسطورهای از «ماه» در شعر بدر شاکر السیاب
بهرعلی رضائی محسن سیفیپدیدههایی طبیعی مانند ماه که هم در بردارندة ذائقه شعری و هم دارای نشانههای اسطورهایی هستند، میتوانند در روند تصویرسازی اجتماعی ـ سیاسی شاعران معاصر نقشی اساسی داشته باشند؛ لذا خوانش هدفمند این تصویرسازیهای اسطورهای، که بر اساس کهنالگوییهایی که در ناخودآگاه شاعر أکثرپدیدههایی طبیعی مانند ماه که هم در بردارندة ذائقه شعری و هم دارای نشانههای اسطورهایی هستند، میتوانند در روند تصویرسازی اجتماعی ـ سیاسی شاعران معاصر نقشی اساسی داشته باشند؛ لذا خوانش هدفمند این تصویرسازیهای اسطورهای، که بر اساس کهنالگوییهایی که در ناخودآگاه شاعر نقش بسته، ضرورتی انکارناپذیر است. از همین رو، تصویرسازی از ماه برای شاعران، روشنگر نوع تفکر آنها و بیان عقایدشان است. پژوهش حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی دلالتهای تصویری از روایت اسطورهای ماه در اشعار سیاب میپردازد. لفظ قمر 83 مرتبه، لفظ بدر3 مرتبه و لفظ هلال 5 مرتبه در این اشعار تکرار شده است. این تعدد تکرار، حکایت از اهمیت خوانش اسطورهای ماه، نزد این شاعر معاصر است. اگر در مقام بیان گزیدهای از نتایج این پژوهش باشیم، میتوانیم به تصویرسازیهای اجتماعی ـ سیاسی ماه که بازگو کنندة جلوه اعتراض به نظام حاکم بر جامعه عراق است، اشاره کرد؛ این مهم در به کارگیری سیاب از اسطورة ماه و تحلیل کهنالگویی آنیموس (جلوه مردانه) و آنیما نمایان شده است. نمود بارز کهنالگویی آنیموس، خردورزی و راهنمایی و جلوه آنیمایی آن، نامیرایی و شور اشتیاق است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
85 - اسطورهها، زندگان جاوید (به بهانة نقد اسطورهشناختی آسمانخراش میلاد)
بهروز اَتونیما، خام و یاوه میاندیشیم اگر بر آن سر باشیم که اسطورهها در همان روزگار کُهن و اسطورهای، به زیر خاک فرورفتهاند؛ و در سایههای دامنگسترِ تاریخ و گَردهای گیتینَورد هَزارهها گم آمدهاند؛ چرا که امروزه، آفرینش هر اثر هنری، بر بنیاد اسطورهها، لیک به فرماندهی کهن نمونه أکثرما، خام و یاوه میاندیشیم اگر بر آن سر باشیم که اسطورهها در همان روزگار کُهن و اسطورهای، به زیر خاک فرورفتهاند؛ و در سایههای دامنگسترِ تاریخ و گَردهای گیتینَورد هَزارهها گم آمدهاند؛ چرا که امروزه، آفرینش هر اثر هنری، بر بنیاد اسطورهها، لیک به فرماندهی کهن نمونهها، ناخواسته، به سامان میرسد؛ و آسمانخراش میلاد، یکی از آنهاست.این جُستار، آسمانخراش میلاد را بهانه و بستری قرار داده است تا به بحثهای اسطورهشناختی بپردازد؛ و دو نماد کوه ـ غار و دایره را در فرهنگ نازشخیز ایرانی و نامة ورجاوند شاهنامه بکاود و بررسد؛ و در اثنای اینکار، روش نقد اسطورهشناختی را، در کردار، بیاموزد. همچنین، این جُستار، از نمای بیرونی آسمانخراش میلاد، نقدی اسطورهشناسانه را بر آن پی میریزد و بدنة اصلی ستونی (= عمودی)، و ساختمان گویوار فرازین آسمانخراش، و گَردان بودنِ خوانسرایِ (= رستوران) آن را بر بنیاد کهننمونههای کوه ـ غار و دایره رمزگشایی میکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
86 - نقد اسطورهشناختی ژرفا، بر بنیاد کهننمونة مادینه روان
بهروز اتونیکهننمونهها، با تصویرهای کهننمونهای مانند کوه و اعداد و درونمایههای کهننمونهای چونان آفرینش و مرگ همسان نیست و به گمان نهانپژوه سوئیسی، کارل گوستاو یونگ، کهننمونهها، سازندة نمایهها و درونمایههای کهننمونهای است. پنج کهننمونة خود، سایه، نرینه روان (= آنیمو أکثرکهننمونهها، با تصویرهای کهننمونهای مانند کوه و اعداد و درونمایههای کهننمونهای چونان آفرینش و مرگ همسان نیست و به گمان نهانپژوه سوئیسی، کارل گوستاو یونگ، کهننمونهها، سازندة نمایهها و درونمایههای کهننمونهای است. پنج کهننمونة خود، سایه، نرینه روان (= آنیموس)، مادینه روان (= آنیما) و نقاب از کهننمونههای برجسته و بُنیادین یونگ است که کارکرد آنها در دبستان نقد اسطورهشناختی ژرفا برای گزارش و رمزگشایی اسطوره و حماسههای اسطورهای، بُنیادین و بیبَدیل مینماید. در کتابهای نقد ادبی، این کهننمونهها در زیر دبستانهای نقد اسطورهشناختی و روانشناختی میآید و در اندازة تعریف، پایان مییابد و هیچگونه تحلیل و کارکردی از آنها در نقدهای اسطورهشناختی بهدست داده نمیشود. ما، در این جُستار برای نخستین بار یکی از این کهننمونهها، نامزد به مادینهروان را میگزاریم و کارکرد آن را در حماسههای اسطورهای، فرارویِ منتقدان ادبی مینهیم و به رمزگشاییهای نوی در حماسههای اسطورهای، چونان شاهنامه دست مییابیم.در پایان، آنچه بایستة گفت مینماید آنست که گزارش و تحلیل ما از کهننمونة مادینهروان، بیپیشینه و نوآیین است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
87 - نقد و تحلیل حکایت شیخ صنعان براساس نظریه «فرآیند فردیت» یونگ
سعید بزرگ بیگدلی احسان پورابریشماز منظر نقد کهنالگویی، حکایت شیخ صنعان، داستان برخورد خودآگاه پیری زاهد و عناصر فراموششدهای از ضمیر ناخودآگاه اوست، که با نمادهایی از تابوشکنی آشکار میشود. چالشِ پیشآمده، با ایجاد دگرگونی در نگرش و زندگی پیر صنعان، سبب میشود که او به بازشناسی و پذیرش این جنبههای أکثراز منظر نقد کهنالگویی، حکایت شیخ صنعان، داستان برخورد خودآگاه پیری زاهد و عناصر فراموششدهای از ضمیر ناخودآگاه اوست، که با نمادهایی از تابوشکنی آشکار میشود. چالشِ پیشآمده، با ایجاد دگرگونی در نگرش و زندگی پیر صنعان، سبب میشود که او به بازشناسی و پذیرش این جنبههای واپسزده بپردازد. جلوة کهنالگوهای آنیما، پیر دانا، قهرمان، و نیز مفاهیم مرتبط با آن همچون سایه، سفر و ولادت مجدد، حکایت شیخ صنعان را از ظرفیت بالای تأویل بر مبنای نظریات روانکاوانة یونگ برخوردار نموده است.در پژوهشِ پیشرو براساس نظریة فرآیند فردیت ـ فرآیندی که به توصیف سیر تکامل شخصیت میپردازد ـ حوادث داستان بررسی و نشان داده میشود که چگونه پیر صنعان از این رهگذر، به بازشناسی بخشی از غرایز فراموششده و تمایلات پنهان در ضمیر ناخودآگاه میپردازد. گذشته از طرح این نظریه، تأویلهای متناسب با منظومه فکری عطار، بیان و به موارد تمایز و هماهنگی توجه میشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
88 - دبستان نقد اسطورهشناختی ژرفا بر بنیاد کهننمونة نرینه روان (= آنیموس)
بهروز اتونیپنج کهننمونة "خود"، "سایه"، نرینه روان (= آنیموس)، مادینه روان (= آنیما) و نقاب از کهننمونههای برجسته و بُنیادین یونگ است که کارکرد آنها در دبستان نقد اسطورهشناختی ژرفا برای گزارش و رمزگشایی اسطوره و حماسههای اسطورهای بُنیادین و بیبَدیل مینماید.در کتابهای نقد ا أکثرپنج کهننمونة "خود"، "سایه"، نرینه روان (= آنیموس)، مادینه روان (= آنیما) و نقاب از کهننمونههای برجسته و بُنیادین یونگ است که کارکرد آنها در دبستان نقد اسطورهشناختی ژرفا برای گزارش و رمزگشایی اسطوره و حماسههای اسطورهای بُنیادین و بیبَدیل مینماید.در کتابهای نقد ادبی این کهننمونهها در زیر دبستانهای نقد اسطورهشناختی و روانشناختی میآید و در اندازة شناختگی (= تعریف) پایان میآید و هیچگونه تحلیل و کارکردی از آنها در نقدهای اسطورهشناختی بهدست داده نمیشود.ما، در این جُستار برای نخستین بار یکی از این کهننمونهها نامزد به نرینهروان (= آنیموس) را میگزاریم و کارکرد آن را در حماسههای اسطورهای فراروی منتقدان ادبی مینهیم.در پایان، آنچه بایستة گفت مینماید آنست که گزارش و تحلیل ما از کهننمونة نرینهروان (= آنیموس) بیپیشینه و نوآیین است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
89 - کارکرد کهنالگوها در شعر کلاسیک و معاصر فارسی در پرتو رویکرد ساختاری به اشعار شاملو(1)
ابوالفضل حرّیاسطوره، یا از طریق صور خیال یا از طریق تصاویر کهنالگویی در اثر ادبی بروز مییابد. ابتدا، تعاریفی از اسطوره و تصویر کهنالگویی و رابطة میان آن دو ارایه میشود. سپس، در پرتو بررسی نمونههایی از اشعار کهن و نو، نقش و جایگاه اسطوره در ساختار کلی شعر و در محور افقی و عمودی أکثراسطوره، یا از طریق صور خیال یا از طریق تصاویر کهنالگویی در اثر ادبی بروز مییابد. ابتدا، تعاریفی از اسطوره و تصویر کهنالگویی و رابطة میان آن دو ارایه میشود. سپس، در پرتو بررسی نمونههایی از اشعار کهن و نو، نقش و جایگاه اسطوره در ساختار کلی شعر و در محور افقی و عمودی خیال تبیین میشود. آنگاه در بخش اصلی مقاله، تجلی اسطوره به واسطة تصاویر کهنالگویی بررسی و به این نیز پرداخته میشود که اسطوره راهنمای فهم کهنالگوهاست. خودآگاهی، ناخودآگاهی و ناخودآگاه جمعی و کهنالگو از دیدگاه یونگ نیز بررسی و برخی از این کهنالگوها در اشعار شاملو تبیین میشود. نتیجه این است که کهنالگوها در قالب پیکره، نوعی اسطوره میآفرینند و اسطورهها از یک سو، در نقش ماما، اندیشههای نوزاد شاعر را متولد میکنند و از سوی دیگر، جزئی جداییناپذیر از کلیّت انداموارِ سازگان شعر نیز به شمار میآیند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
90 - بررسی نقشمایههای مشترک در اسطورههای برادرکشی
سیدامیر جهادی حسینیبرادرآزاری و برادرکشی در شمار کهن الگوهایی است که سابقه ای به درازای عمر بشر دارد و پیشینه آن به ادیان و اسطوره های مربوط به آغاز آفرینش بازمی گردد. در این کهن الگو، حس رقابت و حسادت میان برادران به علل گوناگونی ازجمله توجه بیش از حدّ پدر به یک برادر، یا دستیابی او به ی أکثربرادرآزاری و برادرکشی در شمار کهن الگوهایی است که سابقه ای به درازای عمر بشر دارد و پیشینه آن به ادیان و اسطوره های مربوط به آغاز آفرینش بازمی گردد. در این کهن الگو، حس رقابت و حسادت میان برادران به علل گوناگونی ازجمله توجه بیش از حدّ پدر به یک برادر، یا دستیابی او به یک موقعیت ممتاز برانگیخته می شود. داستان های اسطوره ای با مضمون برادرکشی در آثار ملل مختلف دیده می شود. مقایسة این آثار وجوه اشتراک و شباهت آنها را آشکار می کند و نشان می دهد که بیشتر این داستان ها نقش ویژه های مشابهی دارند که در اغلب اسطوره های مرتبط نمود یافته اند. گونة دیگر برادرکشی، برادرکشی های تاریخی است که آن هم از اعصار کهن در تاریخ و ادب ملل گوناگون به وقوع پیوسته است. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که مضمون برادرکشی در اسطوره های ملل مختلف در چه اشکالی نمود یافته است؟ برای پاسخ به این پرسش، با روش توصیفی- تحلیلی، ابتدا نمونه های کهن الگوی برادرکشی در اسطوره های سرزمین های گوناگون را ذکر کرده ایم و سپس به بیان نقش مایه های مشترک در بین این اسطوره ها پرداخته ایم و آنها را به لحاظ ساختاری تحلیل کرده ایم. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
91 - رویکردی روانشناسانه به سفر سه قهرمان اساطیری (هرکول، رستم، اسفندیار)
کبری بهمنی آزاده نیرومندهرکول، رستم و اسفندیار سه قهرمان اساطیر یونان و ایراناند. وجه مشترک هر سه انجام مأموریتهای دشوار است. هرکول برای رسیدن به جاودانگی مأمور انجام دادن کار طاقتفرسا میشود. رستم برای نجات شاه کهنسال و اسفندیار نیز برای رهاییِ خواهرانش، باید از هفت خوان عبور کنند. در این أکثرهرکول، رستم و اسفندیار سه قهرمان اساطیر یونان و ایراناند. وجه مشترک هر سه انجام مأموریتهای دشوار است. هرکول برای رسیدن به جاودانگی مأمور انجام دادن کار طاقتفرسا میشود. رستم برای نجات شاه کهنسال و اسفندیار نیز برای رهاییِ خواهرانش، باید از هفت خوان عبور کنند. در این مقاله، سه عزیمت مذکور را با الگویِ فرایند فردیت تطبیق دادهایم. مطابق با نظر یونگ، کهنالگوها محتویات ناخودآگاه جمعی بشرند و در مراحلِ گوناگونِ فرایند فردیت حضور دارند. اساطیر و قصهها نیز تجلیِ لایههای زیرین و جمعی ذهن بشرند؛ بنابراین فرافکنی بسیاری از عناصر فردیت را در قصهها و اساطیر به صورت غول، اژدها، غار و... میتوان جستوجو کرد. تفاوتها و اشتراکات هر سه مأموریت افزون بر اینکه حاکی از تنوع فرهنگیِ بستر اساطیر و قصههاست، انعکاس نبرد درونی و دلمشغولیِ واحدی است که از تقاضای کمال و رسیدن به یکپارچگی شکل میگیرد. در مقالة پیشِ رو، ضمن تطبیق نظر یونگ با سازههای اساطیری هر سه مأموریت، با بررسیِ کهنگیِ رمزها و مطلوبها در هر سه داستان، گذر اسطوره به قصه نیز بررسی شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
92 - تحلیل ساختار رمان چراغ ها را من خاموش میکنم، بر اساس کهن الگوی سفر قهرمان
افسانه حسن زاده دستجردییکی از ماندگارترین کهنالگوهای موجود در ادبیات مکتوب و شفاهی، کهنالگوی سفر قهرمان است که جوزف کمبل مبتنی بر آرای یونگ درباره کهنالگوی قهرمان، آن را مطرح کرد. به عقیده کریستوفر وُگلر، بسیاری از فیلم ها و داستان های سراسر جهان نیز از این الگوی جهانشمول قصهها و اسطوره أکثریکی از ماندگارترین کهنالگوهای موجود در ادبیات مکتوب و شفاهی، کهنالگوی سفر قهرمان است که جوزف کمبل مبتنی بر آرای یونگ درباره کهنالگوی قهرمان، آن را مطرح کرد. به عقیده کریستوفر وُگلر، بسیاری از فیلم ها و داستان های سراسر جهان نیز از این الگوی جهانشمول قصهها و اسطورهها برخوردار هستند؛ به عبارت دیگر، در برخی از داستانها و فیلمها و اسطورهها و قصهها عناصر ساختاری مشترکی یافت میشود و با تحلیلی جزئیتر میتوان مراحل کهن الگوی سفر قهرمان را در این آثار دید. مراحل کهن الگوی سفر قهرمان را در رمان چراغ ها را من خاموش می کنم نیز می توان مشاهده کرد که با کاوش در سازکار درونی این رمان آشکار می شود. شخصیت اصلی این رمان، مانند قهرمانان اساطیری سفری به دنیای درون و ذهن در پیش میگیرد و در پایان با اکسیر آگاهی و شناخت خود، به زندگی زناشویی و روابطش با اطرافیان بازمیگردد. پژوهش حاضر به تحلیل این رمان از این منظر اختصاص دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
93 - تصویر استعاری کهنالگوی خورشید در ناخودآگاه قومی خاقانی و نظامی
محسن ذوالفقاری الهام حدادیطبق نظر یونگ، کهنالگوها در ناخودآگاه جمعی از طریق نمادها ظهور مییابند. خورشید، یکی از نمادهای طبیعی است که با قدرت و درخشندگی و زیباییاش سابقهای اسطورهای در ذهن انسان دارد. در این جستار به بررسی این نماد در اشعار خاقانی و نظامی پرداخته میشود. هدف پژوهشِ پیش رو بر أکثرطبق نظر یونگ، کهنالگوها در ناخودآگاه جمعی از طریق نمادها ظهور مییابند. خورشید، یکی از نمادهای طبیعی است که با قدرت و درخشندگی و زیباییاش سابقهای اسطورهای در ذهن انسان دارد. در این جستار به بررسی این نماد در اشعار خاقانی و نظامی پرداخته میشود. هدف پژوهشِ پیش رو بر این است که تصویرسازی خاقانی و نظامی از کهنالگوی خورشید از ناخودآگاه جمعی آنها بنمایه گرفته و راز بقای اسطورة خورشید از طریق زبان نمادین شاعران تحت تأثیر ناخودآگاه جمعی است. در نهایت طبق بررسیها مشخص شد دو صفت زیبایی و قدرت خورشید از عناصر بارز کهنالگو هستند که از ناخودآگاه جمعی دو شاعر سرچشمه گرفته است و حاصل این دو صفت، تصاویر استعاری ارزندهای است که از اشعار آنها برداشت میشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
94 - نمودهای سودمند کهنالگوی آنیموس در ادب پارسی
شکراله پورالخاص جعفر عشقیهمه ما از نظر زیستشناختی، به میزان چشمگیری ظرفیتهای جنس دیگر را داریم؛ از اینرو، واجد صفات مردانه و زنانه به طور توأم هستیم. اما فشارهای اجتماعی به تفاوتهای جنسی جنبة اغراقآمیز میدهد: زنان را مجبور میکند وجه زنانه خود را رشد بیشتری دهند و مردان را وادار به تأکید أکثرهمه ما از نظر زیستشناختی، به میزان چشمگیری ظرفیتهای جنس دیگر را داریم؛ از اینرو، واجد صفات مردانه و زنانه به طور توأم هستیم. اما فشارهای اجتماعی به تفاوتهای جنسی جنبة اغراقآمیز میدهد: زنان را مجبور میکند وجه زنانه خود را رشد بیشتری دهند و مردان را وادار به تأکید بیشتر بر طبیعت مردانه خود میکند. نتیجه آنکه جنبه دیگر، واپسزده و ضعیف میشود. با وجود این، زنِ درون یا آنیما در مردان و مردِ درون یا آنیموس در زنان، به صورتهای گوناگون، از جمله رؤیاها، خیالپردازیها، اساطیر، ادبیات و... ظاهر میشود. در این مقاله، دو نمود سودمند آنیموس، یعنی معشوق (مرد آرمانی) و همراه درونی، با نمونهها و مثالهای مختلف، در ادبیات و فرهنگ ایرانی تحلیل شده است و این نتیجه حاصل شده است که حداقل یکی از نمودهای آنیموس در ناخودآگاه زن ایرانی از پروتوتایپ واحدی نشأت میگیرد و این پروتوتایپ، به احتمال زیاد، ایزدِ مهر است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
95 - تحلیل ژرف ساخت اسطورهای آثار مهسا محبعلی با تکیه بر رمان نفرین خاکستری
علی تسلیمی فرزانه مونساناسطوره نحوة تلقی بشر اعصار کهن از پدیدههاست؛ بیانی است که ژرفساخت آن حقیقت و روساخت آن داستان است. اسطورهپرداز معاصر بر پایة ایدئولوژی خود و بر اساس شرایط اجتماعی ـ تاریخی دورة خویش به تجدید حیات اسطوره دست میزند و این زندگی تازة اسطوره در اثر ادبی، محصول نگاه فلس أکثراسطوره نحوة تلقی بشر اعصار کهن از پدیدههاست؛ بیانی است که ژرفساخت آن حقیقت و روساخت آن داستان است. اسطورهپرداز معاصر بر پایة ایدئولوژی خود و بر اساس شرایط اجتماعی ـ تاریخی دورة خویش به تجدید حیات اسطوره دست میزند و این زندگی تازة اسطوره در اثر ادبی، محصول نگاه فلسفی ـ اجتماعی اوست. نویسندة معاصر برای نشان دادن دیدگاههای خود از اسامی نمادین و کهنالگوها استفاده میکند تا بتواند به معنای ضمنی و دیدگاه شخصی خود تجسم عینی ببخشد. مهسا محبعلی از جمله زنان داستان نویس معاصر است که در داستانهای خود اسطوره را در خدمت روایت و مقاصد معناشناختی و زنانة خود قرار داده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر نظریههای روانکاوی اساطیر، در پی تحلیل چگونگی و دلایل بازآفرینی مضامین اسطورهای در آثار وی است. از میان آثار محبعلی نفرین خاکستری رمانی است که فضاسازی، مضمونسازی و شخصیتپردازی آن را تنها با نگاهی اسطورهشناختی میتوان تبیین کرد. در این رمان، محبعلی از فضای تهران معاصر و با بهانه قرار دادن بیماری روانی و مسئله روانکاوی، نقبی به گذشته میزند و از این طریق پیکرة رمانش را از زبان شخصیت محوری داستان بنا مینهد. نویسنده در جستوجو و دفاع از هویت و حقوق زن از کهنالگوها و اسطورهها بهره میجوید تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
96 - رویکردی انتقادی به انگارههای کهنالگویی زنان در آثار غزاله علیزاده
نرگس باقری مصطفی موسوی رادویژگیهای مشترک زیادی تعدادی از شخصیتهای زن در داستانهای غزاله علیزاده را شاخص و قابل توجه کرده و از آنها انگارههایی اسطورهاییا شبهاسطورهای ساخته است؛ ویژگیهای مثبت و منفی شیطانیا فرشته بودن، کودک یا پیر بودن همزمان، برخورداری از قدرت جادوی زنانه، فرزانگی روحانی، أکثرویژگیهای مشترک زیادی تعدادی از شخصیتهای زن در داستانهای غزاله علیزاده را شاخص و قابل توجه کرده و از آنها انگارههایی اسطورهاییا شبهاسطورهای ساخته است؛ ویژگیهای مثبت و منفی شیطانیا فرشته بودن، کودک یا پیر بودن همزمان، برخورداری از قدرت جادوی زنانه، فرزانگی روحانی، مظهر الهام و ارضای معنوی بودن و دیگر ویژگیهایی که برای انگارههای کهنالگویی ذکر شده است. از آنجا که بین نقد اسطورهای و شیوۀ روانشناختی ارتباط کاملاً نزدیکی وجود داردو کهنالگوها همچون غرایز، بر رفتار انسان تأثیرمیگذارند و به شکلگیری شخصیت کمک میکنند و هر دوی اینها با انگیزههای زیربنایی رفتار انسان سر و کار دارند، در این مقاله با رویکردی انتقادی به تحلیل ویژگیهای شخصیتهایزن در آثار علیزادهپرداخته شده است.این پژوهش نشان میدهد که خلق تصاویریکسویه، رمزآلودگی و ناشناختگی، و نابهنجاری در پیوند بین واقعیت و رؤیا در خلق چهره زنان از جمله پیامدهای توجه نویسنده به نشانههای اسطورهای است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
97 - بررسی کهن الگو در شعر احمد شاملو با نگاه کاربردشناختی
پروانه دلاور محمدعلی گذشتی علیرضا صالحیکهنالگو تمایل ساختاری نهفتهای است که بیانگر محتویات و فرایندهای پویای ناخودآگاه جمعی در سیمای تصاویر ابتدایی است و در همه دورانها و نژادها مشترک است. کهنالگوها در اشکال نمادین در رؤیا و اساطیر و دین و ادبیات، موضوع مطالعهاند. معنای کاربردشناختی،بخشی از معنا است که أکثرکهنالگو تمایل ساختاری نهفتهای است که بیانگر محتویات و فرایندهای پویای ناخودآگاه جمعی در سیمای تصاویر ابتدایی است و در همه دورانها و نژادها مشترک است. کهنالگوها در اشکال نمادین در رؤیا و اساطیر و دین و ادبیات، موضوع مطالعهاند. معنای کاربردشناختی،بخشی از معنا است که فوقالعاده متغیر است و در بافت کلامی مشخص میشود و به عوامل زیادی وابسته است. در این مقاله، برجستهترین کهنالگوها در شعر شاملو بارویکردی کاربردشناسانه، یعنی درنظر قراردادن لایه ایدئولوژیک شعر به عنوان عاملی برون بافتی بررسی میشوند. برجستهترین کهنالگوها در شعر وی، آنیما، زمین، شهر/ وطن، آب و... هستند و چنین جلوهای در معنای کاربردشناختی، لایه اسطورهای- حماسی شعرهای او را تقویت میکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
98 - تحلیل کهنالگوی سفر قهرمان در دارابنامه طرسوسی براساس الگوی جوزف کمپبل
رحمان ذبیحی پروین پیکانیجوزف کمپبل با ارائه کهنالگوی سفر قهرمان، کوشیده است نشان دهد که سفر قهرمانان در آثار روایی ملتهای مختلف، غالباً از الگوی واحدی تبعیت میکند. به عقیدۀ او این الگو از سه بخشِ جدایی، تشرف و بازگشت تشکیل شده است. در پژوهش حاضر میزان تطابق سفر داراب در دارابنامه طرسوسی، ب أکثرجوزف کمپبل با ارائه کهنالگوی سفر قهرمان، کوشیده است نشان دهد که سفر قهرمانان در آثار روایی ملتهای مختلف، غالباً از الگوی واحدی تبعیت میکند. به عقیدۀ او این الگو از سه بخشِ جدایی، تشرف و بازگشت تشکیل شده است. در پژوهش حاضر میزان تطابق سفر داراب در دارابنامه طرسوسی، با این الگو بررسی شده است. پیکی داراب را به سفر دعوت میکند. در ابتدا در اجابتِ دعوت، تعلّل میورزد، سپس سفر را آغاز میکند. با فائق آمدن بر نگهبانان آستان نخستین، وارد جادة آزمون میشود و بر موانع آن غلبه میکند. سپس با زن وسوسهگر مواجه میشود و سرانجام با خدابانو ازدواج میکند. وی در آشتی با پدر موفق است و به برکت نهایی میرسد. اگرچه او در ابتدا از بازگشت امتناع میکند، در نهایت به وطن باز میگردد و از نگهبانان آستان بازگشت عبور میکند و با غلبه بر مشکلات پیش رو، ارباب دو جهان میشود. هرچند بخشهای اندکی از الگوی کمپبل در این داستان وجود ندارد، نتایج پژوهش گویای تطابق این سفر بر الگوی یاد شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
99 - تحلیل تولد «دوباره» پیر چنگی در مثنوی مولوی بر اساس نظریه یونگ
فرهاد درودگریاندر این مقاله به بررسی داستان پیر چنگی از دیدگاه روانشناسی تحلیلی یونگ پرداختهایم. بر اساس این بررسی و تحلیل نمادهای کهنالگوی من، خود، خواب و رؤیا، سایه، نقاب، پیر دانا و ناخودآگاه فردی و جمعی، نشان داده میشود که پیر چنگی با گذر از این مراحل به یاری پیر دانا از گذرگاه أکثردر این مقاله به بررسی داستان پیر چنگی از دیدگاه روانشناسی تحلیلی یونگ پرداختهایم. بر اساس این بررسی و تحلیل نمادهای کهنالگوی من، خود، خواب و رؤیا، سایه، نقاب، پیر دانا و ناخودآگاه فردی و جمعی، نشان داده میشود که پیر چنگی با گذر از این مراحل به یاری پیر دانا از گذرگاه صعب حودآگاهی به ناخودآگاهی حرکت میکند و سرانجام به تولد دوباره و فرایند فردیت میرسد و سازش خودآگاهانهای با مرکز درونی خود مییابد و در پرده فنا و استغراق در ناخودآگاه جمعی خویش زندگی جدیدی را شروع میکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
100 - تحلیل داستان شیخ صنعان بر پایه نظریه تک اسطوره جوزف کمپبل
محمد ریحانی راحله عبداله زاده برزوبرپایه نظریه تک اسطورة جوزف کمپبل، قهرمان به دنبال دعوتی آیینی، از جامعة خویش جدا میشود و با بهرهگیری از آموزهها، پای در راه سفر مینهد. در سرزمینی ناآشنا تحت تعلیم نیروهایی آیینی قرار میگیرد، آیین تشرف را میآموزد، و برای اصلاح به سوی جامعة خویش بازمیگردد. این س أکثربرپایه نظریه تک اسطورة جوزف کمپبل، قهرمان به دنبال دعوتی آیینی، از جامعة خویش جدا میشود و با بهرهگیری از آموزهها، پای در راه سفر مینهد. در سرزمینی ناآشنا تحت تعلیم نیروهایی آیینی قرار میگیرد، آیین تشرف را میآموزد، و برای اصلاح به سوی جامعة خویش بازمیگردد. این سفر با نمادها و نشانههایی در قالب کهن الگوها نمودار میشود و مصداقی از برخورد خودآگاه و ناخودآگاه در نظریة یونگ است. هدف این پژوهش تحلیل داستان شیخ صنعان با به کارگیری این نظریه و نمادهای مورد نظر یونگ و نظریه تک اسطوره کمپبل به روش توصیفی است. شیخ صنعان که نماد خودآگاه است، به ندای شبانة پیک ناخودآگاه، از سرزمین و مردم خویش جدا می شود و در غرب که نمادی از سرزمین ناشناختة ناخودآگاه است، تحت تعلیم آنیمای وجود قرار میگیرد تا شایستة آشتی با ناخودآگاه روان گردد. دختر که نمادی از آنیمای شیخ است، عشق و ظرایف آن را به او می آموزد و شیخ علم و ایمان را که ره توشه عالم خودآگاه به حساب میآید، به دختر وامیگذارد. در این سفر، چهارصد مرید نیز که از عناصر خودآگاه هستند، تسلیم ارادة ناخودآگاه میشوند. بازگشت شیخ از سفر روم به مکه منطبق است با مرحله فردیت، کمال، و بازگشت قهرمان در نظریه کمپبل. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
101 - بررسی کهنالگوی انسان نخستین و نمودهای آن در بخش پیشدادی شاهنامة فردوسی بر مبنای اسطورهشناسی تحلیلی
فرزاد قائمیآفرینش نخستین نمونة انسانی- انسان مثالی نخستین- از مهمترین مراحل کهنالگوی آفرینش در فرهنگهای مختلف بشری است. نمونة بنیادین انسان نخستین، الگویی کهن است که در شکل انسان غولآسا یا خداگونه یا جفت اولیه پدیدار میشود. هدف این جستار، تشریح نمودها و کیفیتهای اسطورهشناخت أکثرآفرینش نخستین نمونة انسانی- انسان مثالی نخستین- از مهمترین مراحل کهنالگوی آفرینش در فرهنگهای مختلف بشری است. نمونة بنیادین انسان نخستین، الگویی کهن است که در شکل انسان غولآسا یا خداگونه یا جفت اولیه پدیدار میشود. هدف این جستار، تشریح نمودها و کیفیتهای اسطورهشناختی کهنالگوی انسان نخستین در فرهنگهای اساطیری و اساطیر ایران باستان، به ویژه در بخش پیشدادی شاهنامة فردوسی است. روش تحقیق کیفی و رویکرد تحلیلها، اسطورهشناسی تحلیلی است. از این دیدگاه سه شاخصة اصلی کهنالگوی انسان نخستین، ابتدا خاستگاه لاهوتی، سپس داشتن نمونة همزاد و بالاخره خویشکاری تمدنسازی و ایفای نقش قهرمان فرهنگی در تاریخ نمادین یک قوم است. در شاهنامه، این خویشکاریهای سهگانه بین مجموعهای از شاهان پیشدادی که هر کدام میتوانند نمونهای از نخستین انسان به شمار آیند، توزیع شده است که در این جستار، با رویکردی تحلیلی و تطبیقی، نمودهای هر یک از این خویشکاریها در مورد کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، فریدون و منوچهر بررسی شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
102 - بازیابی تکههای کهنالگوی مام مِهین در شعر حافظ
پریسا حبیبی‏در این نوشتار سعی بر آن است که نمودهای تغییریافتۀ کهنالگوی مام مِهین(1) در شعر حافظ ردیابی شود. نمودهایی که بعد از متلاشی شدن شخصیت یگانۀ این عنصر مادینه قدرتمند، ابتدا در قالب خدابانوها به زندگی خود ادامه داد و سپس به ضمیر ناخودآگاه انسان منتقل شد و دوباره از طریق هنر أکثردر این نوشتار سعی بر آن است که نمودهای تغییریافتۀ کهنالگوی مام مِهین(1) در شعر حافظ ردیابی شود. نمودهایی که بعد از متلاشی شدن شخصیت یگانۀ این عنصر مادینه قدرتمند، ابتدا در قالب خدابانوها به زندگی خود ادامه داد و سپس به ضمیر ناخودآگاه انسان منتقل شد و دوباره از طریق هنر بر ذهن و زبان نوع بشر جاری گشت. این جستوجو می تواند پاسخی برای این پرسش ها بیابد که آیا می توان گفت حافظ جزو آن دسته از شاعران نابغه ای است که فواصل تاریخی و جغرافیایی مانع بروز و ظهور آرکی تایپ ها در شعر او نشده است؟ مام مِهین در ضمیر ناخودآگاه جمعی ایرانیان با توجه به پیشینۀ اساطیری زن سالارانۀ این سرزمین با چه کیفیتی میزید؟ آیا در یک نگاه کلی این تصویر به سمت قطب منفی تمایل دارد یا قطب مثبت؟ بر این اساس به این نتیجه رسیدیم که شعر حافظ شعری است که بستر ظهور و تجلی تصاویر ناب و شفافی را از مام مهین فراهم آورده است و این موضوع از وسعت مشرب و شفافیت و در دسترس بودن ناخودآگاه حافظ سرچشمه می گیرد تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
103 - بررسی تطبیقی کهنالگوی نقاب در آراء یونگ و ردپای آن در غزلهای مولانا (غزلیات شمس)
علی محمدی مریم اسمعلی پورنقاب در اصل و در کاربرد مفهومی و اصطلاحی، در دایرة مفاهیم روانشناسی به کار میرود؛ اما در نوشتههای یونگ تمایز معناداری یافته است که امروزه، هر گاه از آن سخن در میان باشد، به گونهای با آرا و افکار یونگ، در پیوند است. از نظر او، نقاب به دو دسته قابل تقسیمبندی است؛ دس أکثرنقاب در اصل و در کاربرد مفهومی و اصطلاحی، در دایرة مفاهیم روانشناسی به کار میرود؛ اما در نوشتههای یونگ تمایز معناداری یافته است که امروزه، هر گاه از آن سخن در میان باشد، به گونهای با آرا و افکار یونگ، در پیوند است. از نظر او، نقاب به دو دسته قابل تقسیمبندی است؛ دستة اول، صورتکی است که انسان بر چهرهاش میزند و خود را آنطور که نیست، نشان میدهد. دستة دوم، دربرگیرندة پندارها و خیالاتی غیر واقعی است که مانع از رشد و نمو خود حقیقی او میشود. یونگ با دقیقشدن در امور روانی و جان آسمانی انسان، مسئلة نقاب را به گونة نظریهای میپرورد و پیش روی ما میگذارد. او یکی شدن با نقاب را در جلوگیری از رشد شخصیت و رسیدن به فردیت، بزرگترین زیان میداند و افراد را از یکسوشدن بر حذر میدارد. از سویی در ادبیات عرفانی ما از جمله در غزلیات شمس، مفاهیمی وجود دارد که ژرفساخت آن، با الگوییکه یونگ تعریف میکند، همخوانی و همپوشانی دارد. ما در این مقاله، رمزها و سمبلهایی را که مولانا در غزلیات برای بیان مفهوم نقاب به کار برده است، بررسی کرده و درعین حال از آوردن نمونههایی از دیگر آثار عرفانی ناگزیر بودهایم. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
104 - نقد کهنالگویی منظومه بانوگشسبنامه
خدیجه بهرامی رهنما محمود طاووسی‏یکی از رویکردهای مهم نقد آثار ادبی، نقد کهنالگویی است که ریشه در نقد روانشناسی ژرفانگر دارد. این رویکرد که بر پایه اندیشههای کارل گوستاو یونگ شکل گرفته است، به بررسی انواع کهنالگوها در ضمیر ناخودآگاه بشر اختصاص دارد. به اعتقاد یونگ، علت تکرار مضمونهای اسطورهای را أکثریکی از رویکردهای مهم نقد آثار ادبی، نقد کهنالگویی است که ریشه در نقد روانشناسی ژرفانگر دارد. این رویکرد که بر پایه اندیشههای کارل گوستاو یونگ شکل گرفته است، به بررسی انواع کهنالگوها در ضمیر ناخودآگاه بشر اختصاص دارد. به اعتقاد یونگ، علت تکرار مضمونهای اسطورهای را باید در نوعی تجربه همگانی جستوجو کرد که در همه نسلها تکرار شده است. منظومه بانوگشسبنامه سرشار از کهنالگوهای مختلف است. بانوگشسب الگوی صورت مادر مثالی است که برای رسیدن به فردیّت، مراحل و موانع بسیاری را پشت سر میگذارد. وی به نبرد با سایههای درون خود در قالب نخچیر کردن و مبارزه با خواستگاران انیرانی میپردازد تا به خودیابی و یکپارچگی شخصیّت دست یابد. هدف نگارندگان این پژوهش تحلیل شخصیّت بانوگشسب براساس آرای یونگ و بررسی کهنالگوهایی چون فرآیند فردیّت یافتن، سایه و ماندالا در آن است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
105 - تطبیق پیر مغان دیوان حافظ با کهنالگوی پیر خردمند یونگ
مصطفی گرجی زهره تمیمداریشعر حافظ که آینه دنیای خیالانگیز و رازآلود وی است، به دلیل پیچیدگیهای معنایی و هنرورزیهای زبانی، همواره از متون باز و تفسیرپذیر به شمار آمده و درباره آن از منظرهای گوناگون سخن رفته است. نقد کهنالگویی آثار ادبی از فروع نقدهای روانشناختی است که در دهههای اخیر همچون أکثرشعر حافظ که آینه دنیای خیالانگیز و رازآلود وی است، به دلیل پیچیدگیهای معنایی و هنرورزیهای زبانی، همواره از متون باز و تفسیرپذیر به شمار آمده و درباره آن از منظرهای گوناگون سخن رفته است. نقد کهنالگویی آثار ادبی از فروع نقدهای روانشناختی است که در دهههای اخیر همچون مطالعات میانرشتهای دیگر رونق و روایی یافته است. این نقد که به بررسی مضامین و تصاویر کهنالگویی در نهاد انسانها میپردازد، راه را برای ژرفکاویهای بعدی آثار ادبی میگشاید و نشاندهندة جهانیبودن پیام انسانی و احساسات شاعران هنروری همچون حافظ است. در این پژوهش با دید مکتب روانکاوی یونگ و از منظر کهنالگویی به جهان شعری حافظ نگریسته شده و به شخصیت پررنگ و تکرار شونده پیر در دیوان او پرداخته شده است؛ بررسی مقایسهای چهره پیرمغان با کهنالگوی پیر خردمند یونگ، نشاندهندة شباهت بسیار و یا حتی انطباق کامل وی با آن تصویر کهن است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
106 - مطالعه تطبیقی رویکرد کهنالگویی سه اسطوره رویینتن (اسفندیار، آشیل و زیگفرید)
علی صالحی ابوالقاسم دادوراندیشۀ رویینتنی، که ریشهای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیبناپذیری و بیمرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطورههای ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطورۀ رویینتنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویینتنان از تواتر بیشتر و ج أکثراندیشۀ رویینتنی، که ریشهای کهن داشته و بیانگر آرزوی دیرینه بشر برای دستیابی به آسیبناپذیری و بیمرگی است، به انحای گوناگون در میان اسطورههای ملل مختلف نمود یافته است. سه اسطورۀ رویینتنی، یعنی آشیل، اسفندیار و زیگفرید، در مقایسه با سایر رویینتنان از تواتر بیشتر و جامعتری برخوردارند و رویینتنی به عنوان یک انگاره کهنالگویی در روایت هر سه اسطوره قابل بحث و مطالعه است. از آنجا که بسیاری ازپژوهشگران شباهتهای میان این سه اسطوره را ناشی از نظریۀ کهنالگویی یونگ دانستهاند، تلاش شده است در این پژوهش میزان صحت و سقم موضوع بررسی شود. روش تحقیق در این پژوهش، اسنادی و کتابخانهای است. این مطالعه، با هدف شناسایی ریشههای مشترک این اسطورههای رویینتن، از منظر نظریه کهنالگوها به بررسی نقاط اشتراک و افتراق میان آنها و میزان اثرپذیری این سه اسطوره از یکدیگر پرداخته است و با رویکرد کهنالگویی در مطالعه تطبیقی میان اسفندیار، آشیل و زیگفرید، به این سؤال پاسخ میدهد که چه ریشههای مشترک و یا متمایزی را میتوان در مطالعه این سه اسطوره رویینتن یافت و تا چه میزان شباهتهای موجود میان این سه اسطوره را میتوان با نظریۀ کهنالگویی توجیه کرد. از مهمترین نتایج این پژوهش، تقویت نظریۀ تاثیرپذیری فردوسی از هومر در خلق اسطورۀ اسفندیار است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
107 - کهنالگوی قهرمان در منظومۀآرش کمانگیرسیاوش کسرایی
دکتر فاطمه کوپا نرگس محمدی بدر مصطفی گرجی خیرالنساء محمدپورآرکیتایپ یا کهنالگو، مهمترین اصطلاح مکتب روانکاوی کارل گوستاو یونگ، شامل صور کهن و افکار و امیال غریزی است که در ناخودآگاه جمعی مشترک انسانها وجود دارند. محتویّات ناخودآگاه جمعی در اسطورهها، مذاهب، رؤیاها، تخیّلات و آثار ادبی رخ مینمایانند. در این میان، اهمیّت آثا أکثرآرکیتایپ یا کهنالگو، مهمترین اصطلاح مکتب روانکاوی کارل گوستاو یونگ، شامل صور کهن و افکار و امیال غریزی است که در ناخودآگاه جمعی مشترک انسانها وجود دارند. محتویّات ناخودآگاه جمعی در اسطورهها، مذاهب، رؤیاها، تخیّلات و آثار ادبی رخ مینمایانند. در این میان، اهمیّت آثار حماسی به عنوان تجلّیگاه اسطوره و کهنالگوها غیر قابل انکار است. در پژوهش پیشِ رو، کهنالگوی قهرمان در منظومۀ حماسیآرش کمانگیراثر سیاوش کسرایی بررسی و تحلیل شده است. هر انسانی در درون خود قهرمانی دارد و به سفر قهرمانی خاصّی میپردازد. این سفر درواقع، همان الگویی است که برای طی کردن مسیر خودشناسی و رشد فردیّت انتخاب کرده است. بررسی حاضر نشان میدهد که آرش که کهنالگوی قهرمان در شخصیّت او حاکم است، با طی کردن فراز و فرودهای مختصّ این کهنالگو، مسیر خودشناسی را به سرانجام رسانده و به خود واقعیاش پی برده است. در بُعد اجتماعی نیز ایرانیان به شناخت نسبت به هویّت جمعی و خودِ قومی و ملّی خویش رسیدهاند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
108 - نقد کهنالگویی شعر «قصه شهر سنگستان» مهدی اخوانثالث
حمیدرضا فرضینقد کهنالگویی یکی از رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی اسطورهها و کهنالگوها و نقش آنها در ادبیات میپردازد. در این مقاله قصه شهر سنگستان از دیدگاه نقد کهنالگویی، بررسی و براساس کهنالگوهای قهرمان، مرگ و تولد دوباره، پیر دانا، سایه و خویشتن، و أکثرنقد کهنالگویی یکی از رویکردهای اصلی نقد ادبی معاصر است که به کشف ماهیت و ویژگی اسطورهها و کهنالگوها و نقش آنها در ادبیات میپردازد. در این مقاله قصه شهر سنگستان از دیدگاه نقد کهنالگویی، بررسی و براساس کهنالگوهای قهرمان، مرگ و تولد دوباره، پیر دانا، سایه و خویشتن، و نمادهای کهنالگویی درخت، کوه، درّه، غار، چشمه، چاه و عدد هفت، تحلیل شده است. اساس کهنالگویی این شعر بر اسطوره قهرمان ـ منجی شکل گرفته و بقیه کهنالگوها و نمادها در ارتباط با آن معنا یافتهاند. از میان مراحل سهگانه تحول و رستگاری، رفتار قهرمان (شاهزاده) با مرحله دوم که پاگشایی نام دارد و دارای سه مرحله (حرکت و جدایی، تغییر و بازگشت) است، تطبیق داده شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
109 - بررسی و تحلیل داستان دژ هوشربا براساس نظریات یونگ
سهیلا نمازعلیزادهداستان دژ هوشربا یا قلعه‎ ذاتالصور آخرین حکایت بلند و ناتمام مثنوی معنوی است. موضوع این داستان تلاش سه شاهزاده‎ جوان‎ برای وصال با شاهزادهخانم چینی است. در این مقاله برآنیم تا با روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای، برخی نمادهای کهنالگویی در این داستان را ب أکثرداستان دژ هوشربا یا قلعه‎ ذاتالصور آخرین حکایت بلند و ناتمام مثنوی معنوی است. موضوع این داستان تلاش سه شاهزاده‎ جوان‎ برای وصال با شاهزادهخانم چینی است. در این مقاله برآنیم تا با روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای، برخی نمادهای کهنالگویی در این داستان را براساس اندیشه های‎ کارل گوستاو یونگ درباره کهن الگو تفسیر کنیم. این پژوهش نشان می دهد که امر مقدس وصال در این داستان تعبیری عرفانی از خویشتنیابی برای نائل آمدن به جایگاه رفیع انسان کامل است. ﻣﻌﺸﻮق ﯾﺎ زن در این داستان ﺗﺼﻮﯾﺮی از آنیما یا ﮐﻬﻦالگوی ﻣﺎدﯾﻨﻪ روان اﺳـﺖ ﮐـﻪ ﺑـﻪ ﮔﻮﻧـﻪای رؤﯾﺎﯾﯽ ظاهر میشود تا در مراحل دشوار سفر، قهرمان وجوه تاریک خویشتن را بشناسد و جسم و جان را از هرگونه تعلقات مادی و خودخواهی تطهیر نماید؛ به عبارت دیگر، شاهزاده خانم چینی جنبه ناهشیار شخصیت شاعر و سه شاهزاده جوان است که در قالب زنی باوقار و نجیب ظاهر می‎شود تا آنها را برای یکی شدن با حقیقت ازلی و ابدی راهبری کند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
110 - ناپدیدشدگان در عرصة ادبیات (رمزگشایی از راز ناپدید شدن برخی قهرمانان در پایان داستانها)
لیلا ولی زاده پاشا مهدی نیکمنشناپدیدشدن قهرمانان و شخصیّتهای داستانی، از نکات مورد توجهی است که در ادبیات ایران حضوری روشن دارد. این پژوهش با ذکر نمونههایی از آثار ادبی جهان و تحلیل آنها به این نتیجه میرسد که در ادبیات سایر ملّتها نیز نمونههایی مشابه با قهرمانان ناپدید شده در ادبیات ایران، یاف أکثرناپدیدشدن قهرمانان و شخصیّتهای داستانی، از نکات مورد توجهی است که در ادبیات ایران حضوری روشن دارد. این پژوهش با ذکر نمونههایی از آثار ادبی جهان و تحلیل آنها به این نتیجه میرسد که در ادبیات سایر ملّتها نیز نمونههایی مشابه با قهرمانان ناپدید شده در ادبیات ایران، یافت میشود و نتیجة دیگر آنکه باورداشت اصل ناپدیدی در همة ادوار بشری، حتّی دورة متاخّر نیز در میان همة اقوام وجود دارد. بنابراین، قدم بعدی یافتن دلیل این همسانی است که، به فرضیة ریشة مشترک در ادبیات جهان قوت میبخشد. نگارنده با بررسی راز ناپدید شدن قهرمانان، در شش محور و با پاسخ به این سؤالات که ناپدیدشدگان آثار ادبی، چه کسانی هستند، چه ویژگیهایی دارند؟ چرا ناپدید شدند؟ و چه ارتباطی میان ناپدیدشدگان با مکانی که ناپدیدی در آن صورت گرفته مثل کوه و غار و ... وجود دارد؟ سعی دارد به گونهای پرده از این راز بردارد. از آنجایی که کهنالگوهای قهرمان، زمان، سفر، جاودانگی، مرگ و تولد دوباره، بازگشت و ... قابلیت انطباق با موضوع این پژوهش را دارد، هدف، بررسی ناپدید شدن قهرمانان بر اساس روش نقد کهنالگویی است که به مناسبت از نظریات یونگ، الیاده و کمبل نیز استفاده شده است . تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
111 - بررسی تطبیقی شخصیت های « پرده خانه» بهرام بیضایی براساس کهن الگوهای کریستوفر ووگلر
لطیفه سلامت باویلمفهوم کهن الگو ابزاری بایسته برای شناخت کارکرد شخصیت ها در داستان است. هفت کهن الگوی بنیادی شخصیت که ووگلر آنها را در کتاب سفر نویسنده برشمرده قابل انطباق با بسیاری از داستانهاست. این کهن الگوها انواع ثابت شخصیت نیستند بلکه به عنوان کارکردهای انعطاف پذیر شخصیتی، گاه ص أکثرمفهوم کهن الگو ابزاری بایسته برای شناخت کارکرد شخصیت ها در داستان است. هفت کهن الگوی بنیادی شخصیت که ووگلر آنها را در کتاب سفر نویسنده برشمرده قابل انطباق با بسیاری از داستانهاست. این کهن الگوها انواع ثابت شخصیت نیستند بلکه به عنوان کارکردهای انعطاف پذیر شخصیتی، گاه صورتک هایی بر چهره می زنند و با جذب انرژی و ویژگی های شخصیت های دیگر، داستان را پیش می برند. ووگلر درسفر نویسنده، از الگویی که جوزف کمپبل تحت عنوان سفر قهرمان ارائه کرده است، پیروی می کند. این مقاله به بررسی کهن الگوهای پرکاربرد هفت گانه شخصیت پرداخته و تلاش می کند تا واکاوی روشنی از ساختار و شخصیت های نمایشنامه پرده خانه بهرام بیضایی انجام دهدو با تکیه بربنیاد نقش مایه های اندیشه های اسطوره ای به شیوه ای دراماتیک به شناخت و کارکـرد شخصیت ها در داستان بپردازد . نتیجه پژوهش حاضر این است که این کهن الگوها در بیشتر آثار داستانی و نمایشی به ویژه پرده خانه با شخصیت های داستان قابل انطباق است و می توان از الگوی ووگلر برای باز آفرینی متون داستانی کهن بهره برد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
112 - اسطورۀ باروری و اشارات اسطورهای در کلیدر
آرش مشفقی حبیب حسن نژادچکیده الگوی باروری از الگوهای تکرار شونده و اساسی در اسطورههای جهان است که روایتگر داستان عشق ایزدبانوی آب (عشق و باروری) به خدای گیاهی و به دنبال آن، مرگ و باززایی خدای گیاهی است. به باور جرج فریزر (George Frazer)، این الگوی مشترک که مظهر رویش هر سالۀ گیاهان در بهار أکثرچکیده الگوی باروری از الگوهای تکرار شونده و اساسی در اسطورههای جهان است که روایتگر داستان عشق ایزدبانوی آب (عشق و باروری) به خدای گیاهی و به دنبال آن، مرگ و باززایی خدای گیاهی است. به باور جرج فریزر (George Frazer)، این الگوی مشترک که مظهر رویش هر سالۀ گیاهان در بهار، پژمردگی در خشکسالی تابستان و رستاخیز دوبارۀ آنهاست، به صور گوناگون در متون اسطورهای و حماسی تبلور مییابد. کلیدر، رمان حماسه و عشق، اثر محمود دولت آبادی، یکی از آثار برتر ادبیّات داستانی است که در زیر ساخت خود، روایتگر اسطورۀ باروری است که بر چهار کنش عصیان، مرگ، باروری و باززایی استوار است. شخصیّتهای نامیرای کلیدر همچون قهرمانان اسطورهای ـ حماسی نظیر اوزیریس، آتیس و سیاوش، خدایان ستم را به مبارزه میطلبند ، آگاهانه و بر سرِ آرمان به پیشواز مرگ میروند، میمیرند و بار دیگر به زندگی برمیگردند، اندیشه و افکار جامعه را متحوّل میسازند وخون خیزش و قیام را در رگهای جامعه به جوش میآورند و زایش و رویشی دوباره را رقم میزنند. علاوه بر این، نویسنده در این اثر اشارات بینامتنی به اسطورۀ قربانی داشته که به شکل کهن الگوی فرزندکشی، برادرکشی و جوان کشی نمود یافته است؛ اساسیترین اسطورهای که قوام بخش اسطورۀ باروری به شمار میرود. همچنین به تقابل نیروی خیر و شرّ یا ثنویّت، مهمّترین ویژگی اسطورههای ایرانی پرداخته؛ و از مکان اسطورهای چاه که طبعاً دارای پیشینهای کهن است، به سود ادبیّات نوین و متناسب با زمان حال در رمان بهره میجوید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
113 - بررسی بنمایههای اساطیری کهنالگوی سایه بر پایه نظریّة یونگ در50 داستان عامیانه
عباس سعیدی اسماعیل آذر حسن ذوالفقارییکی از مهمّترین رویکردهای روانشناسی نقد ادبی معاصر، بررسی آثار ادبی از منظر کهنالگویی یونگ است. کهنالگوها مجموعهای از تجربیّات، افکار غریزی و رفتارهای مشترک نسل بشری است که نمود آن را میتوان در طول تاریخ به شکل رقص، آیینهای جمعی و مذهبی، آثار ادبی و هنری مشاهده کر أکثریکی از مهمّترین رویکردهای روانشناسی نقد ادبی معاصر، بررسی آثار ادبی از منظر کهنالگویی یونگ است. کهنالگوها مجموعهای از تجربیّات، افکار غریزی و رفتارهای مشترک نسل بشری است که نمود آن را میتوان در طول تاریخ به شکل رقص، آیینهای جمعی و مذهبی، آثار ادبی و هنری مشاهده کرد. یکی از مهمّترین کهنالگوها از نظر یونگ کهنالگوی سایه است. سایه هرآن چیزی است که فرد از تأیید آن در مورد خودش سر باز میزند و همیشه از سوی آن تحت فشار است. این کهنالگو مسبب بروز رفتارهـای ناخوشـایند و نمود افکـار، خواسـتههای ناپسند اجتماعی است که در مواقـع ضـعف و بحران ظاهر میشود و عدم توفیق در شناخت آن گاهی بشر را به نابودی مـیکشـاند. در این میان قصّههای عامیانه به عنوان اصلیترین بستر نمود باورها و اعتقادات جمعی اقوام، مهمّترین منبع معتبر برای بررسی کهنالگوها و باورهای جمعی شناخته میشود که به صورت سینه به سینه و نسل به نسل روایت شده و به دست ما رسیده است و میتوان از خلال آن به ریشهها و عمق باورها و سنن جمعی یک قوم دست یافت. از این رو در این مقاله نویسندگان با انتخاب 50 داستان از قصّههای عامیانه و تحلیل آنها از منظر کهنالگویی، به بررسی نمود و رویکرد کهن الگوی سایه در آنها پرداختهاند. این داستانها همگی از ویژگی مهمّ ما در داستان بودن برخوردارند. به طوری که ساختار و محتوای آنها قابل تعمیم به قصّههای دیگر است. در این پژوهش با بررسی میزان بسامد و بازتاب کهن الگوی سایه مطابق نظریۀ یونگ مشخّص شد که در متن قصّه ها دو بعد مثبت و منفی سایه به شکل 9 تیپ با کارکردهای مختلف حضور دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
114 - تحلیل کهنالگوی سفر قهرمان در داستان خسرو و شیرین نظامی
راحله عبداله زاده محمد ریحانیچکیده کمپبل، اسطوره شناس مشهور آمریکایی، سیر و سفر درونی انسان را در قالب قهرمانان اسطوره ای پی می گیرد و با بررسی قصّه ها و افسانه های جهان، نشان می دهد که چگونه این کهن الگو در هر زمان و مکان، خود را در قالبی نو تکرار می کند تا انسان را به سفر درونی و شناخت خویشتن ر أکثرچکیده کمپبل، اسطوره شناس مشهور آمریکایی، سیر و سفر درونی انسان را در قالب قهرمانان اسطوره ای پی می گیرد و با بررسی قصّه ها و افسانه های جهان، نشان می دهد که چگونه این کهن الگو در هر زمان و مکان، خود را در قالبی نو تکرار می کند تا انسان را به سفر درونی و شناخت خویشتن رهنمون شود. او سفرِ قهرمانان اساطیری را بر طبقِ الگویی واحد، متشکّل از سه بخشِ عزیمت، تشرّف و بازگشت می داند. این نوشتار برآن است تا نشان دهد که داستان خسرو و شیرین، گرچه داستانی تاریخی است، اما از این مراحل سه گانه و برخی مراحلِ خردتر که کمپبل برای سفر قهرمانانِ اساطیری قایل شده است، پیروی می کند. انوشیروان در خواب، وصلتِ با شیرین، رسیدن به شبدیز، تخت و نواسازی را به قهرمان وعده می دهد و شاپور، آن ها را بر روی زمین سراغ می دهد. خسرو به تشویقِ پیک، برای دیدار با شیرین، که نمادی از آنیمایِ درون ِقهرمان می تواند باشد، از ایران عزیمت می کند و در مسیرِ تشرّف، با گذار از صفاتِ منفیِ سایه، سرانجام در ایران، با ناخودآگاهِ خویش به وصلت می رسد. در پایان داستان، عشق ورزی شیرویه به شیرین، مانع از بازگشتِ قهرمان به جامعة بشری و ایجادِ تحوّل میشود. در نتیجه، قهرمان ناگزیر از گوشه نشینی در آتشکده، یعنی اقامت در سرزمین خدابانوست و بازگشت او به جامعه ممکن نمی شود. کهن الگوهای خواب، سایه، پیر دانا، زن وسوسه گر، یاری رسانِ غیبی و پیک و نمادهایی همچون، اسب، گوشواره، ساحر، شیر، کوه، سنگ و ... که به تقویت کهن الگوی سفرِ قهرمان پرداخته اند، در این نوشتار رمزگشایی شده اند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
115 - کهن الگوی آنیما و نقش آن در بررسی روان شناختی شخصیّتهای فیروزشاه و عین الحیات داراب نامة بیغمی
سوسن بیگلری دلویی رضا اشرف زاده جواد کهربان قزل حصارچکیدهکهن الگوها به عنوان میراث مشترک جای گرفته در ناخودآگاه جمعی نوع بشر شناخته میشوند. این مقوله برای نخستین بار از سوی کارل گوستاو یونگ، روان شناس انسان گرا مطرح گردید. مهم ّترین سرنمون ازلی تشریح شده از سوی یونگ، آنیما (روح مؤنّث نرینه) است که جلوههایی مطلوب و مخرب أکثرچکیدهکهن الگوها به عنوان میراث مشترک جای گرفته در ناخودآگاه جمعی نوع بشر شناخته میشوند. این مقوله برای نخستین بار از سوی کارل گوستاو یونگ، روان شناس انسان گرا مطرح گردید. مهم ّترین سرنمون ازلی تشریح شده از سوی یونگ، آنیما (روح مؤنّث نرینه) است که جلوههایی مطلوب و مخرب در نهاد جنس مذکر دارد. داراب نامۀ بیغمی اثری برجسته است که به تشریح ماجراهای عاشقانه و حماسی فیروزشاه، پسر داراب با عین الحیات، دختر شاه یمن می پردازد. کیفیت تجلّی عین الحیات در روایت های بیغمی به گونه ای است که می توان شخصیّت او و تأثیراتی را که بر فیروزشاه گذاشته است، با مؤلّفه های آنیمایی مورد نظر یونگ سنجید. نتایج این تحقیق که با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد تطبیقی پرداخته شده است، نشان می دهد که رسیدن عاشق به فردیّت، ازلیّت معشوق، تجلّی معشوق در خواب و رؤیا و نمودهای منفی معشوقه، اصلی ترین نمودهای آنیمایی عشق در داراب نامه هستند. همچنین، اصلی ترین تأثیر آنیما بر شخصیّت فیروزشاه، رسیدن او به مقام وزارت و پادشاهی است که نمادی از فردیت و کمال شخصیّتی محسوب می شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
116 - سنجش داستان بانوی حصاری از هفت پیکرِ نظامی با کهنالگوی سفرِ قهرمان
راحله عبداله زاده برزو محمد ریحانیچکیده این پژوهش به سنجش داستان بانوی حصاری از هفت پیکر نظامی با کهن الگوی سفرِ قهرمان و نظریۀ کمپبل می پردازد. کمپبل، اسطوره شناس مشهور آمریکایی، سیر و سفر درونی انسان را در قالب قهرمانان اسطوره ای پی می گیرد و با بررسی قصّه ها و افسانه های جهان نشان میدهد که چگونه أکثرچکیده این پژوهش به سنجش داستان بانوی حصاری از هفت پیکر نظامی با کهن الگوی سفرِ قهرمان و نظریۀ کمپبل می پردازد. کمپبل، اسطوره شناس مشهور آمریکایی، سیر و سفر درونی انسان را در قالب قهرمانان اسطوره ای پی می گیرد و با بررسی قصّه ها و افسانه های جهان نشان میدهد که چگونه این کهن الگو در هر زمان و مکان، خود را در قالبی نو تکرار می کند تا انسان را به سفر درونی و شناخت خویشتن رهنمون شود. او سفرِ قهرمانان اساطیری را بر طبقِ الگویی واحد، متشکّل از سه بخشِ عزیمت، تشرّف و بازگشت می داند. در این پژوهش پس از گزارش نکات کلیدی داستان و بیان نظریۀ کمپبل نشان داده ایم که سفرِ شاهزادۀ جوانی که به قصد شکار از دروازۀ شهر می گذشته است نیز، از این الگو تبعیت می کند. او با دل برداشتن از جان، نخست از موانع راه سلوک آگاه می شود. به یاری پیر فرزانه دانش لازم را برای شکستن طلسم ها و یافتن درِ پنهان دژ می اندوزد و سپس به دیدار بانوی حصاری می شتابد. کهن الگوی پیر فرزانه و عناصر یاریرسان، زنان وسوسه گر و ... به همراه عناصر نمادین اعداد یک، دو و سه، حلقۀ انگشتری، خمیر، شیر، صدایِ دهل، کوه، گوشواره، غار، مروارید، و ... کهن الگوی قهرمان را تقویت می کنند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
117 - تحلیل سبک¬شناختی عناصر کهن¬الگویی فرآیند فردیّت یونگ در داستان¬های عامیانه
معصومه خلیل نوعلی آباد حمیدرضا فرضی رستم امانیاز رويكردهای ارتباطی میان ادبیات و روانشناسی، نقد کهن¬الگویی آثار ادبی است که با بررسی¬ها مي¬توان به لايه¬های معنايی نهفته در محتوای آثار راه يافت. از آثار ادبی، داستان¬های عامیانه با توجه به دارا بودن بن¬مایه¬های اساطیری و محتوای اخلاقی تعلیمی، اهمیّت بسزایی در آشکار س أکثراز رويكردهای ارتباطی میان ادبیات و روانشناسی، نقد کهن¬الگویی آثار ادبی است که با بررسی¬ها مي¬توان به لايه¬های معنايی نهفته در محتوای آثار راه يافت. از آثار ادبی، داستان¬های عامیانه با توجه به دارا بودن بن¬مایه¬های اساطیری و محتوای اخلاقی تعلیمی، اهمیّت بسزایی در آشکار ساختن محتویات ناخودآگاه دارند در این مقاله، با هدف بررسی سبک¬شناسی عناصرکهن¬الگویی و تأثیر آن در فرآیند فردیّت، بیست داستان عامیانه از مجموعه «فرهنگ افسانه¬های مردم ایران»درویشیان و خندان مهآبادی در تکرارهای سبکی عناصر مختلف کهن¬الگویی، انواع کهن¬الگو و چگونگی فرآیند فردیّت به صورت توصیفی تحلیلی بررسی شده است. کهنالگوی بنیادی داستان¬ها، کهن¬الگوی سایه می¬باشد. در فرآیند فردیّت، شخصیت¬ها در مقابله با سایه به کمک دیگر کهن¬الگوها که مهمترین آن پیر خرد می¬باشد به کمال فردیّت می¬رسند و در مواردی که کهن¬الگوی یاریگر ندارند و سازگاری کهن¬الگوها متعادل نیست، قهرمان شکست خورده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
118 - تحلیل کهنالگویی شخصیت «کوش پیلدندان» با رویکرد به کهنالگوهای «پیر خردمند» و «ولادت دوباره»
مهدخت شاه بدیع زاده رضا اشرف زادهکهن الگوها در تجربه های نخستین آدمی ریشه دارند و به این دلیل، در ناخودآگاه فردی و جمعی نوع بشر جای گرفته اند و به صورت پیدا و پنهان در همۀ شؤونات زندگی انسانی بویژه ادبیات (حماسی) که انعکاس دهندۀ ناخودآگاه فردی و جمعی است، حضور و بروز دارند. بر این پایه، موضوع تحقیق حاض أکثرکهن الگوها در تجربه های نخستین آدمی ریشه دارند و به این دلیل، در ناخودآگاه فردی و جمعی نوع بشر جای گرفته اند و به صورت پیدا و پنهان در همۀ شؤونات زندگی انسانی بویژه ادبیات (حماسی) که انعکاس دهندۀ ناخودآگاه فردی و جمعی است، حضور و بروز دارند. بر این پایه، موضوع تحقیق حاضر، نگاهی به شخصیت کوش پیل دندان بر اساس کهن الگوهای مورد نظر یونگ از جمله پیر خردمند و ولادت دوباره است. یونگ برای این دو کهن الگو، مؤلفه هایی را در نظر گرفته که نمودهای آن در زندگی کوش بازتاب داشته است. مهم ترین نتایج تحقیق حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است، نشان می دهد که هم سو با آراء یونگ، با ظهور کهن الگوی پیر خردمند، شخصیت اصلی داستان یعنی کوش پیل دندان، دچار تحولات معنوی گسترده ای گردیده و در اثر رهنمودهای پیر فرزانه و روشن گری های او، به فردی اخلاق مدار و پای بند به امور روحانی بدل شده است، به طوری که گویی از نو زنده شده و حیات مجددی را تجربه کرده است. اگرچه کوش در ابتدا شخصیتی ضدقهرمان بوده، اما تحت تأثیر تعالیم پیر دانـا، بر تاریکی های درونی خود غلبه کرده و پادشاه و قهرمانی مردمی شده است. با توجه به مؤلفه های کهن الگوهای یادشده در داستان، مراحل زندگی کوش بـه سه دورۀ پیش از تـحول، آماده سازی برای تحول و نوزایی شخصیتی تقسیم می شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
119 - نقد کهنالگویی سفرِ قهرمان در داستان هفت خان اسفندیار بر اساس نظریّة ژوزف کمپبل
راحله عبداله زاده برزو محمد ریحانیموضوع این نوشتار، تحلیل نمادهای داستان هفت خان اسفندیار، بر اساس نظریّة فرآیند فردیّت یونگ است که در نظریّة تک اسطورة ژوزف کمپبل، نمود یافته است. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری، به منظور دست یافتن به فردیّت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرّف و بازگشت أکثرموضوع این نوشتار، تحلیل نمادهای داستان هفت خان اسفندیار، بر اساس نظریّة فرآیند فردیّت یونگ است که در نظریّة تک اسطورة ژوزف کمپبل، نمود یافته است. کمپبل برای سفر قهرمانان اساطیری، به منظور دست یافتن به فردیّت، الگویی در نظر گرفته که از سه مرحلة اصلی عزیمت، تشرّف و بازگشت تشکیل شده است. در این مقاله، سفر اسفندیار در هفت خان با این الگو و مراحل خردتر آن سنجیده و نشان داده شده است. خودآگاهِ ایرانی در هیأت اسفندیار، در پی توران که ناخودآگاهِ اوست، به آن سرزمین سفر می کند. اسفندیار که نمادی از کهن الگوی قهرمان است، می کوشد تا با ناخودآگاهِ درون بوحدت برسد. او به یاری پیرِ فرزانه و امدادهای غیبی، نخست در هفت وادی، سایه را با خود هم راه می کند و سپس با ورود به آستانِ تشرّف و غلبه بر نفسِ امّاره، با سه آنیمای درون بوحدت می رسد و با برکتی که از این سفر بدست می آورد، به سویِ جامعة خویش بازمی گردد تا با در دست گرفتنِ قدرتِ وعده داده شده از سویِخودآگاه، به اصلاح و تحوّل جامعه بپردازد. این که اسفندیار بعدها به رویارویی با رستم برمی خیزد و قدم در راه بی بازگشت می گذارد، بیان گر این واقعیّت است که در سفر مثالیش نتوانسته با ناخودآگاه بِیگانگی برسد. بی بهرگیِ او از فرایند فردیّت و سیر ناقص او در روندِ کمال، موجب می شود تا بر تخت شاهی ننشیند و در نیمة راه زندگی، جان بسپارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
120 - پرداختِ شخصیت در داستان فرود، با توجّه به نقش شخصیتهای کهن الگویی در فیلمنامهنویسی
نصرتالله حدّادی محمود طاووسی شهین اوجاق علی زادهکریستوفر ووگلر، استاد فیلم‌نامه‌نویسی و نمایندة الگوی ساختاری شخصیتْ محور یا سفر قهرمان در جهان است. او به پیروی از جوزف کمبل بر بنیادِ نقش مایه‌های اندیشه‌های اسطوره‌ای و روان‌شناختیِ کارل گوستاو یونگ به شیوه‌ای دراماتیک به شناخت و کا أکثرکریستوفر ووگلر، استاد فیلم‌نامه‌نویسی و نمایندة الگوی ساختاری شخصیتْ محور یا سفر قهرمان در جهان است. او به پیروی از جوزف کمبل بر بنیادِ نقش مایه‌های اندیشه‌های اسطوره‌ای و روان‌شناختیِ کارل گوستاو یونگ به شیوه‌ای دراماتیک به شناخت و کارکردِ شخصیت‌ها در داستان می‌پردازد. این جستار با نگرش به دیدگاه ووگلر، افزون بر بررسی شخصیت فرود که نمودی از کهن الگوی قهرمانِ تراژیک است، به همانندی‌های دیگر شخصیت‌های این داستان و کهن الگوهای پرکاربردِ هفت‌گانة شخصیت پرداخته است.پردازشِ شخصیت در پیوند با ساختار داستان از نگاه ووگلر، چنان فراگیر و انعطاف‌پذیر است که کمابیش دیدگاه‌های نامی‌ترین پژوهندگانِ گونه‌های داستانی را دربر می‌گیرد. با واکاوی در ساختار و شخصیت‌های داستان فرود در شاه‌نامة فردوسی،‌به این برآیند می‌رسیم که هم‌ شاه‌نامه از سرشارترین دست‌مایه‌ها برای این نوع پژوهش است و هم کتاب سفر نویسندة ووگلر یکی از برترین الگوها برای بازآفرینیِ سینمایی شاه‌نامه است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
121 - شباهت اساطیر گنوستیکها و مانویان با مرصادالعباد نجمالدین رازی
سیامک نادریمرصادالعباد اثری عرفانی است که از امهات آثار منثور زبان فارسی بشمار میرود و نظایر آن در میان کتب صوفیانه انگشتشمار است. به اعتراف خود نویسنده، او هنگام تحریر اول و دوم این اثر سی سال آوارگی در محیط آسیای صغیر و مصر و روم را پشت سر گذارده که این محیط به زعم تاریخنگارا أکثرمرصادالعباد اثری عرفانی است که از امهات آثار منثور زبان فارسی بشمار میرود و نظایر آن در میان کتب صوفیانه انگشتشمار است. به اعتراف خود نویسنده، او هنگام تحریر اول و دوم این اثر سی سال آوارگی در محیط آسیای صغیر و مصر و روم را پشت سر گذارده که این محیط به زعم تاریخنگاران و پژوهشگران مولد و پایگاه اندیشهها و اساطیر مانویان و گنوستیکها بوده که با توجه به آنچه در مرصادالعباد میبینیم، دور از ذهن نمینماید که نجمالدین رازی در این محیط با اساطیر ایشان آشنا گردیده باشد؛ چنان که خود بطور دایم در مرصادالعباد به آشنایی با تفکرات ایشان و فرقههای زیر مجموعة ایشان از جمله اسماعیلیه، اباحیه، ملاحده و تناسخیه اشاره میکند. برطبق همین امر، این مقاله در صدد برآمده که شباهت برخی چهارچوبهای داستانی مرصادالعباد را با اساطیر مانویان و گنوستیکها نشان دهد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
122 - نقد و بررسی دو کهن الگوی آنیما و آنیموس در منظومۀ بانوگشسبنامه
خدیجه بهرامی رهنما محمود طاووسی مهدی ماحوزیمنظومۀ بانوگشسب نامه، ریشه در ناخودآگاه جمعی ملّت ایران دارد. این اثر را می توان از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داد. یکی از این دیدگاه ها، دیدگاه روان‌شناسی تحلیلی یونگ است که از موضوعات عمده در نقد ادبی بشمار می رود. این پژوهش درصدد است تا دو عنصر آنیما و آنی أکثرمنظومۀ بانوگشسب نامه، ریشه در ناخودآگاه جمعی ملّت ایران دارد. این اثر را می توان از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار داد. یکی از این دیدگاه ها، دیدگاه روان‌شناسی تحلیلی یونگ است که از موضوعات عمده در نقد ادبی بشمار می رود. این پژوهش درصدد است تا دو عنصر آنیما و آنیموس را در روان شخصیّت های منظومه مورد تحلیل قرار دهد. این دو عامل، ﺗﺄثیری شگرف در ایجاد حوادث و روی‌دادهای داستان دارد و زمینه های کشمکش در میان شخصیّت های داستان را ایجاد کرده است. کهن الگوی آنیما در وجود فرامرز، شیده، تمرتاش، خواستگاران هندی و یلان ایرانی و کهن الگوی آنیموس در وجود بانوگشسب تبلور یافته است و این دو آرکی تایپ، شخصیّت های داستان را به کنش های مختلف برانگیخته است. این پژوهش درصدد است تا عوامل ایجاد کننده آنیما و آنیموس را بر اساس نظریات یونگ مورد بررسی قرار دهد. تفاصيل المقالة