تحلیل کارکرد تعلیمی روانشناختی کهنالگوی «جهان» در اشعار ناصرخسرو بر پایۀ نظریۀ ژیلبر دوران
الموضوعات :
آرزو احمدبیگی
1
(دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران)
قربانعلی ابراهیمی
2
(استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران(نویسنده مسؤول))
شهرزاد نیازی
3
(استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران)
الکلمات المفتاحية: ژیلبر دوران, شعر تعلیمی, جهان, کهنالگو, ناصرخسرو قبادیانی,
ملخص المقالة :
کهنالگوی جهان از جمله قدیمیترین تصاویری است که از ابتدای شعر فارسی در شعر برخی شاعران وجود داشته و تا اواخر قرن هشتم بازتاب یافته است. تصویری که ناصرخسرو در ارتباط خود با جهان ترسیم کرده، عمدتاً حائز صفات ناپسندی همچون ناسازگاری و دشمنی و کینهجویی و... بوده است. وی از جمله شاعرانی است که با چشمانداز تعلیمی و با هدف برحذر داشتن انسان از دلبستگی به جهان و گوشزد کردن آفات و خطرات آن، بهوفور از این کهنالگو در شعر خود بهره میبرد و از طریق امر به معروف و تمرکز بر نهی از منکر صفات منفی جهان را به نمایش میگذارد و آنها را در ساختار تخیلات و منظومۀ فکریتعلیمی خود به کار میگیرد. این مقاله بر آن است تا با بهرهگیری از آراء ژیلبر دوران، نظریهپرداز و انسانشناس مشهور فرانسوی، در زمینۀ ساختار تخیلات، نشان دهد بین مفهوم روانشناختی گذر زمان و نزدیک شدن به مرگ و واکنش شاعر در مهار زمان، ارتباط مستقیم و تنگاتنگی وجود دارد و آفرینش تصاویر تعلیمی از سوی شاعر، اساساً نوعی جدال برای کنترل زمان و رهایی از مرگ و ترس ناشی از آن است و بسامد این گونه تصاویر در دیوان ناصرخسرو، اثباتکنندۀ این موضوع است که ترس از گذر زمان در وجود شاعر رخنه کرده و منجر به خلق ایماژهایی شده که اغلب بهصورت پند و اندرز در کلامش آمده است. نکتهای که در نظریۀ دوران مغفول مانده و این مقاله به آن توجه داشته، تبیین و تحلیل جنسیت مؤنث در شکلگیری تصویر کهنالگوی جهان بوده است.
_||_