هدف اصلی پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین میزان کاربست معیارهای تدریس اثربخش توسط استادان دانشگاه با روحیة علمی دانشجویان بود. جامعة آماری پژوهش شامل کلیة دانشجویان دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 93-1392 بوده است که از طریق نمونهگیری طبقهای، 375 نفر بهعنوان نمونة آماری ان چکیده کامل
هدف اصلی پژوهش حاضر، تعیین رابطه بین میزان کاربست معیارهای تدریس اثربخش توسط استادان دانشگاه با روحیة علمی دانشجویان بود. جامعة آماری پژوهش شامل کلیة دانشجویان دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 93-1392 بوده است که از طریق نمونهگیری طبقهای، 375 نفر بهعنوان نمونة آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل دو پرسشنامة محقق ساخته تدریس اثربخش و روحیه علمی بود. هر دو پرسشنامة مزبور حاوی 30 پژوهش پنج گزینهای مطابق با مقیاس 5 درجهای لیکرت بودهاند. روایی پرسشنامهها از طریق بررسی و تأیید ده نفر از استادان رشته علوم تربیتی حاصل شد و پایایی نیز بهواسطة بازآزمایی روی 30 نفر از نمونة انتخابی جامعة اصلی بررسی شد که برای پرسشنامة تدریس اثربخش همبستگی بسیار بالا (r=0/85) و برای پرسشنامة روحیه علمی نیز همبستگی نسبتاً بالایی (r=0/77) به دست آمد. اهم نتایج پژوهش حاکی از آن بود که عملکرد استادان دانشگاه مازندران در بهکارگیری معیارهای تدریس اثربخش در معیار برخورداری از ویژگیهای شخصیتی در حد "مطلوب" و در پنج معیار دیگر در حد "نسبتاً مطلوب" است. سطح روحیه علمی دانشجویان نیز در هیچیک از حیطههای مورد بررسی، در حد "مطلوب" نیست. همچنین یافتهها نشان دادند که بین عملکرد استادان در کاربست معیارهای تدریس اثربخش و سطح روحیة علمی دانشجویان، رابطه معناداری وجود دارد (05/0P<) و عملکرد استادان در میزان بهکارگیری معیارهای تدریس اثربخش، پیشبین مثبت و معنیداری برای سطح روحیه علمی دانشجویان است. با توجه به نتایج پژوهش حاضر میتوان اظهار داشت که عملکرد استادان در کاربست معیارهای تدریس اثربخش، نقش بسیار مهمی در سطح روحیة علمی دانشجویان دارد. از این رو ضروری است در راستای رشد سطح روحیه علمی دانشجویان، استادان دانشگاه، معیارهای تدریس اثربخش را به نحو مطلوبی مورد استفاده قرار دهند.
پرونده مقاله
اخیراً، پژوهش در زمینه گرایش به تفکر انتقادی و عوامل مرتبط با آن، به عنوان یکی از صلاحیتهای حرفهای معلمان، توجه بسیاری از صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان گرایش به تفکر انتقادی در معلمان مقطع متوسطه و نقش آن در ترجیح س چکیده کامل
اخیراً، پژوهش در زمینه گرایش به تفکر انتقادی و عوامل مرتبط با آن، به عنوان یکی از صلاحیتهای حرفهای معلمان، توجه بسیاری از صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان گرایش به تفکر انتقادی در معلمان مقطع متوسطه و نقش آن در ترجیح سبک تدریس آنان صورت پذیرفت. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش، تمامی معلمان زن مقطع متوسطه شاخه نظری شهر مشهد در سال تحصیلی1391 ـ 1390 بود که بر اساس استعلام از سازمان آموزش و پرورش خراسان رضوی برابر با 4115 نفر میشد. 110 معلم طبق فرمول حجم نمونه کوکران و به روش تصادفی خوشهای چند مرحلهای انتخاب و با استفاده از پرسشنامههای سبک تدریس و مقیاس گرایش به تفکر انتقادی ریکتس مورد ارزیابی قرار گرفتتند و دادههای حاصل با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t وابسته، تحلیل و تفسیر شد. یافتههای پژوهش نشان داد که معلمان به سبک تدریس فعال بیش از سبک تدریس غیرفعال گرایش داشتند و در مجموع سطح تفکر انتقادی معلمان مطلوب بود و بین دو سبک تدریس فعال و غیر فعال، گرایش به تفکر انتقادی معلمان تنها با سبک تدریس فعال رابطه مثبت و معناداری وجود داشت (48/0r=، 001/0 >p < /span>).
پرونده مقاله
اهمیت دوره جوانی و نیز گستردگی اوقات فراغت در میان این گروه سنی حساسیتهای خاصی را جهت برنامهریزی در خصوص اوقات فراغت برانگیخته است. از آنجایی که فعالیتهای اوقات فراغت یکی از ضرورتهای زندگی دانشآموزان است؛ پژوهش حاضر به بررسی تأثیر برنامههای درسی اوقات فراغت بر مها چکیده کامل
اهمیت دوره جوانی و نیز گستردگی اوقات فراغت در میان این گروه سنی حساسیتهای خاصی را جهت برنامهریزی در خصوص اوقات فراغت برانگیخته است. از آنجایی که فعالیتهای اوقات فراغت یکی از ضرورتهای زندگی دانشآموزان است؛ پژوهش حاضر به بررسی تأثیر برنامههای درسی اوقات فراغت بر مهارتهای فراغتی دانشآموزان پرداخت. از لحاظ طرح تحقیق، پژوهش حاضر در مجموعه تحقیقات شبه آزمایشی از نوع پژوهش موردی تک گروهی با پیش آزمون ـ پس آزمون بود. جامعه آماری پژوهش، شامل دانشآموزان پسر دوره متوسطه شهر مشهد بود که در فصل تابستان در فعالیتهای اوقات فراغت شرکت کردهاند که تعداد آنان 2996 نفر بود که از این تعداد 268 نفر به عنوان نمونه با استفاده از فرمول حجم نمونه کوکران انتخاب شدند و روش نمونهگیری در این پژوهش، خوشهای چند مرحلهای بوده است. برای جمعآوری اطلاعات از پرسشنامه (شامل 126 سؤال) استفاده شدکه مهارتهای اوقات فراغت (خودآگاهی، آگاهی از فراغت، تصمیم گیری مستقل، مهارتهای اجتماعی و روابط میان فردی و خودنظم جویی) را مورد سنجش قرار میداد. روایی این ابزار از طریق روایی محتوایی و پایایی آن از روش آلفای کرونباخ 76/، مورد تأیید قرار گرفت. برای پاسخ سؤالات پژوهش از آزمون t همبسته آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که برنامههای درسی اوقات فراغت، مهارتهای فراغتی دانشآموزان را به طور معناداری افزایش داده است (000/0 (p < به عبارت دیگر، میتوان گفت که برنامههای درسی اوقات فراغت، بر مهارتهای فراغتی دانشآموزان اثرگذار بوده است.
پرونده مقاله
رویکرد سازنده گرایی یکی از رویکردهای نسبتاً جدید در زمینه طراحی آموزشی است. هدف از این مطالعه، شناسایی و کشف تجارب دانشجو ـ معلمان از طراحی آموزشی بر اساس رویکرد ساختن گرایی و الگوی طراحی محیطهای یادگیری سازنده گرای جانسون بود. روش پژوهش در این مطالعه، روش کیفی و از نو چکیده کامل
رویکرد سازنده گرایی یکی از رویکردهای نسبتاً جدید در زمینه طراحی آموزشی است. هدف از این مطالعه، شناسایی و کشف تجارب دانشجو ـ معلمان از طراحی آموزشی بر اساس رویکرد ساختن گرایی و الگوی طراحی محیطهای یادگیری سازنده گرای جانسون بود. روش پژوهش در این مطالعه، روش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. جامعه این پژوهش، کلیه دانشجو ـ معلمان مرکز تربیت معلم شهید بهشتی مشهد رشته علوم تربیتی ـ آموزش ابتدایی بودند که در سال تحصیلی90-91 در آن مرکز تحصیل میکردند. روش نمونهگیری در این پژوهش روش نمونهگیری هدفمند بود و با روش نمونهگیری هدفمند تعداد 15 دانشجو ـ معلم انتخاب شدند، که چون محقق به اشباع اطلاعاتی رسید به همین تعداد نمونه بسنده کرد. ابزار پژوهش، مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. برای اعتبار نتایج این پژوهش، نتایج و مقولههای استخراج شده به تأیید شرکتکنندگان رسید. برای تحلیل اطلاعات و متن مصاحبهها از روش کدگذاری استقرایی استفاده شد. نتایج استفاده از الگوی جانسون در کلاس درس تجارب بسیار ارزندهای را برای دانشجو ـ معلمان به دنبال داشت و مهمترین مقولهها و نتایجی که از مصاحبهها استخراج شد عبارت بودند از: استقلال، خودگردانی یا خودکفایی، توسعه توانایی حل مسأله، تسلط در جستجو، بازیابی و ذخیره اطلاعات، تعاملات اثربخش و یادگیری عمیق و اثربخش. با توجه به این نتایج، استفاده از این الگو و سایر الگوهای مبتنی بر رویکرد سازنده گرایی میتواند، تأثیر زیادی بر عملکرد و موفقیت دانشآموزان و دانشجویان در دروس مختلف داشته باشد.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر با هدف تحلیل وضعیت موجود و مطلوب تصمیمگیرندگان در فرایند طراحی و تدوین برنامهدرسی آموزش صنعتی انجام شد. جامعه پژوهش شامل مدیران آموزش 258 شرکت صنعتی شهر مشهد بود 45 شرکت که دارای واحد آموزش مستقل و فعال بودند به روش هدفمند مورد بررسی قرار گرفت و از این بین چکیده کامل
پژوهش حاضر با هدف تحلیل وضعیت موجود و مطلوب تصمیمگیرندگان در فرایند طراحی و تدوین برنامهدرسی آموزش صنعتی انجام شد. جامعه پژوهش شامل مدیران آموزش 258 شرکت صنعتی شهر مشهد بود 45 شرکت که دارای واحد آموزش مستقل و فعال بودند به روش هدفمند مورد بررسی قرار گرفت و از این بین، 25 شرکت با پژوهشگر همکاری کردند. روش پژوهش حاضر توصیفی ـ پیمایشی و ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامه محققساخته بود. در این پرسشنامه میزان اختیار تصمیم گیری سه گروه اصلی ذی نفع در آموزش صنعتی(واحد متقاضی برنامه آموزشی، واحد آموزش و مدرس) بر اساس 9 مؤلفه برنامه درسی در دو وضعیت موجود و مطلوب در طیفی 10 ارزشی مورد بررسی قرار گرفت. جهت تحلیل دادهها از آزمون t و تحلیل واریانس استفاده شد. یافتهها نشان داد که در وضعیت موجود مدرس دوره بیشترین میزان مشارکت در وضعیت مطلوب واحد آموزش بیشترین میزان مشارکت داشت. همچنین نتایج نشان داد که میانگین نمرات مشارکت هر یک از عوامل سهگانه تصمیمگیرنده در دو وضعیت موجود و مطلوب با یکدیگر تفاوت داشت و میزان مشارکت مورد انتظار برای هر یک از عوامل سهگانه در وضعیت مطلوب بیشتر بود. همچنین نتایج تحلیل واریانس یکراهه نشان داد که بین میانگین نمرات مشارکت عوامل سهگانه تصمیمگیرنده در دو وضعیت موجود و مطلوب تفاوت معناداری وجود داشت. علاوه بر این میزان مشارکت عوامل سهگانه در تصمیمگیری در شرکتهای بزرگ، کوچک و متوسط با یکدیگر تفاوت نداشت.
پرونده مقاله