هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش مهارتهای مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارتهای مبتنی بر ایماگو درمانی بر اسنادهای خصمانه زنان متقاضی طلاق بوده است. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش چکیده کامل
هدف از مطالعه حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش مهارتهای مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارتهای مبتنی بر ایماگو درمانی بر اسنادهای خصمانه زنان متقاضی طلاق بوده است. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متقاضی طلاق بود که جهت استفاده از خدمات روانشناختی در آبان 1400 لغایت بهمنماه 1400 به کلینیکهای روانشناسی در شهر سبزوار مراجعه کرده بودند. نمونه این پژوهش شامل 45 نفر از زنان متقاضی طلاق بود که بهصورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، از میان نمونه پژوهش بهطور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 30 نفر در گروه های آزمایش (آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی) جایگزین شد. داده ها با استفاده از مقیاس اسناد خصمانه (HDS) جمع آوری شد. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) تحلیل گردید. یافته ها نشان داد آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی در کاهش اسناد خصمانه در زنان متقاضی طلاق موثر است. به طوری که 5/85 درصد از تغییرات همزمان متغیرهای وابسته مرتبط به گروه آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی است. همچنین مجذور سهمی اتا حامی از آن است که 1/87 درصد از تغییرات همزمان متغیرهای وابسته به ایماگو درمانی است. همچنین یافته ها نشان داد بین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت های مبتنی بر ایماگو درمانی تفاوت معنادار مشاهده نشد.
پرونده مقاله
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر حساسیت اضطرابی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی است. پژوهش حاضر از نظر روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ما چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر حساسیت اضطرابی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی است. پژوهش حاضر از نظر روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی بود که جهت استفاده از خدمات روانشناختی در سال 1401- 1400به کلینیکهای روانشناسی و مراکز تخصصی ازدواج (تحت پوشش سازمان بهزیستی) شهر تهران مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 30 نفر از این زنان بود که بهصورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، از میان نمونه پژوهش بهطور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 30 نفر در گروه های آزمایش (آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار) جایگزین شد. داده ها با استفاده از مقیاس حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران (ASI) (2005) جمع آوری شد. مداخله آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار طی 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یکبار انجام شدند؛ اما گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه گیری مکرر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار بر کاهش حساسیت اضطرابی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی موثر است. همچنین یافته ها نشان داد بین اثربخشی آموزش مهارت های مبتنی بر شفقت ورزی و آموزش مهارت های مبتنی بر رویکرد هیجان مدار در کاهش حساسیت اضطرابی تفاوت معنادار مشاهده نشد.
پرونده مقاله
زمینه و هدف: خانواده، مهمترین نهاد جامعه و شکلدهنده استعدادها و شخصیت آدمی است. در سیستم خانواده عواملی از قبیل مطلوبیت، رضایت، خشنودی، کیفیت و کارکرد بهینه خانواده، عوامل بسیار مؤثری هستند که موجب شکوفایی، رشد و پیشرفت اعضای خانواده میگردند
روش: پژوهش حاضر نیمه آزمای چکیده کامل
زمینه و هدف: خانواده، مهمترین نهاد جامعه و شکلدهنده استعدادها و شخصیت آدمی است. در سیستم خانواده عواملی از قبیل مطلوبیت، رضایت، خشنودی، کیفیت و کارکرد بهینه خانواده، عوامل بسیار مؤثری هستند که موجب شکوفایی، رشد و پیشرفت اعضای خانواده میگردند
روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش¬آزمون- پس¬آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان متقاضی طلاق بود که جهت استفاده از خدمات روانشناختی در آبان 1400 لغایت بهمنماه 1400 به کلینیکهای روانشناسی (تحت پوشش سازمان بهزیستی) در شهر سبزوار مراجعه کرده بودند. نمونه این پژوهش شامل 45 نفر از زنان متقاضی طلاق بود که بهصورت در دسترس انتخاب شدند. سپس، از میان نمونه پژوهش بهطور تصادفی 15 نفر در گروه گواه و 30 نفر در گروه-های آزمایش (آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت¬های مبتنی بر ایماگو درمانی) جایگزین شد. داده¬ها با استفاده از مقیاس اسناد خصمانه (HDS) (آرنتز و همکاران، 2003) جمع¬آوری شد. مداخله آموزش مهارتهای مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت¬های مبتنی بر ایماگو درمانی طی 8 جلسه 90 دقیقه¬ای هفته¬ای یکبار انجام شدند؛ اما گروه گواه هیچ مداخله¬ای را دریافت نکردند. داده¬های پژوهش، به روش تحلیل واریانس آمیخته (با اندازه¬گیری مکرر) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته¬ها: یافته¬ها نشان داد آموزش مهارت¬های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت¬های مبتنی بر ایماگو درمانی در کاهش اسناد خصمانه در زنان متقاضی طلاق موثر است (05/0>P)؛ به¬طوری¬که 5/85 درصد از تغییرات همزمان متغیرهای وابسته مرتبط به گروه آموزش مهارت های مبتنی بر الگوی دلبستگی است. همچنین مجذور سهمی اتا حامی از آن است که 1/87 درصد از تغییرات همزمان متغیرهای وابسته به ایماگو درمانی است. همچنین یافته¬¬ها نشان داد بین اثربخشی آموزش مهارت¬های مبتنی بر الگوی دلبستگی و آموزش مهارت¬های مبتنی بر ایماگو درمانی تفاوت معنادار مشاهده نشد (05/0<P).
پرونده مقاله