پژوهش حاضر، به بررسی و مطالعهی اسمهای مرکب درونمرکز زبان فارسی، از دیدگاه نظریهی آمیختگی مفهومی میپردازد. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی بوده و شیوهی گردآوری دادهها، کتابخانهای است. بدین منظور100 نمونه ترکیب دو اسمی درونمرکز از دو فرهنگ دهخدا و سخن انتخاب و بهطور تص چکیده کامل
پژوهش حاضر، به بررسی و مطالعهی اسمهای مرکب درونمرکز زبان فارسی، از دیدگاه نظریهی آمیختگی مفهومی میپردازد. روش پژوهش، توصیفی-تحلیلی بوده و شیوهی گردآوری دادهها، کتابخانهای است. بدین منظور100 نمونه ترکیب دو اسمی درونمرکز از دو فرهنگ دهخدا و سخن انتخاب و بهطور تصادفی تحلیل شد. هدف از انجام این پژوهش، تعیین فرایندهای شناختی دخیل در شکلگیری اسمهای مرکب درونمرکز زبان فارسی (استعاره) و مشخص نمودن میزان خلاقیت فرایند ترکیب با توجه به چارچوب نظری بنسز (2006) است. به اعتقاد وی هرچه در ترکیبها ارتباط استعاری قویتر باشد، میزان خلاقیت و پویایی بهکاررفته در آنها بیشتر خواهد بود و به سطح انتزاعی معنا نیز افزوده میشود. نتایج برآمده از این پژوهش نشان میدهند که نظریهی آمیختگی مفهومی نهتنها قابلیت و ظرفیت کافی برای توصیف خلاقیت و پویایی این فرایندها را دارد؛ بلکه تبیین متفاوت و تازهای از آنها را نیز ارائه میکند و گویشوران زبان فارسی تمایل بیشتری به استفاده از معانی استعاری برای تولید و درک اسمهای مرکب درونمرکز رادارند.
پرونده مقاله