مقالة حاضر تحلیلی مقایسهای در ارتباط با فرایند گذار مدرنیته در ادبیات معاصر ایران بر اساس روش و نگرش دیالکتیکی صادق هدایت و فروغ فرخزاد در خلق آثار و روایتهایشان است. این مطالعه در صدد یافتن پاسخ مناسب برای این پرسش اصلی پژوهش بود که صادق هدایت و فروغ فرخ زاد در گذا چکیده کامل
مقالة حاضر تحلیلی مقایسهای در ارتباط با فرایند گذار مدرنیته در ادبیات معاصر ایران بر اساس روش و نگرش دیالکتیکی صادق هدایت و فروغ فرخزاد در خلق آثار و روایتهایشان است. این مطالعه در صدد یافتن پاسخ مناسب برای این پرسش اصلی پژوهش بود که صادق هدایت و فروغ فرخ زاد در گذار مدرنیته در ادبیات معاصر ایران بر مبنای مطالعه روش شناختیشان در خلق آثار خود بر چه روش و نگرشی متکی بودهاند که بر شناخت، نوع نگاه و نگرش آن ها موثر بوده است؟ نگاه پارادایمی این مطالعه عمدتا متکی بر رویکرد جامعه شناسی تفسیری است. در این میان برخی از دیدگاههای نظری(مید، بلومر و ژرژ گوریچ) در تجزیه و تحلیل آثار مهمصادق هدایت و فروغ فرخزاد مورد استفاده قرار گرفت. نتایج حاصله این که صادق هدایت و فروغ فرخ زاد در گذار مدرنیته در ادبیات معاصر ایران از نظر روش شناختی و نوع نگرش و کنش پژوهی، اشتراکات بسیاری نزدیکی با هم دارند. جستار روش شناسی به رویکرد یا روش شناخت و نوع نگاه در نگریستن به واقعیتهای اجتماعی بر میگردد. بر این اساس آثار داستانی و غیر داستانی مهم صادق هدایت و برخی از اشعار مهم فروغ فرخ زاد به ویژه دو مجموعه شعر تولدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد مطالعه و واکاوی شد. حاصل این که در گزینش نوع نگاه و نگرش در پرداختن به خلق آثار خودشان، در گذار مدرنیته در ادبیات ایران، روش و نگرش کنش پژوهانه در فرایندی دیالکتیکی را پیشهی خود کردهاند. همچنین از لحاظ نوع نگرش و اتخاذ رویکرد روش شناختی با نگاهی کنش پژوهانه در فرایند دیالکتیکی در خلق آثار هنری خود به طور آشکار دارای نقاط مشترک بودند. اما تفاوت در نگاه روش شناختیشان منجر به نگاه فرا جنسیتی فروغ فرخزاد شده و ماندن در حصار سنتی ساختار مردمحور صادق هدایت که نتوانسته تمایز سنت و مذهب و عینیت زمان را در هم فراخوانی طبیعت گرایانه از هم منفک کند.
پرونده مقاله