رمان کلیدر، اثر محمود دولتآبادی، آمیزهای از آموزههای گوناگون اخلاقی و دینی است. هدف مقالۀ حاضر واکاویی آموزههای تعلیمی مبتنی بر مرگاندیشی و پاسخ به پرسش چگونگی بازتاب و بیان این آموزه در بزرگرمان فارسی است. مقاله به روش مطالعۀ موردی و بهصورت کتابخانهای فراهم آمد چکیده کامل
رمان کلیدر، اثر محمود دولتآبادی، آمیزهای از آموزههای گوناگون اخلاقی و دینی است. هدف مقالۀ حاضر واکاویی آموزههای تعلیمی مبتنی بر مرگاندیشی و پاسخ به پرسش چگونگی بازتاب و بیان این آموزه در بزرگرمان فارسی است. مقاله به روش مطالعۀ موردی و بهصورت کتابخانهای فراهم آمده است. مرگ در این رمان دو چهرۀ زشت و زیبا دارد؛ چهرۀ زشت آن با نیستی و نابودی و چهرۀ زیبای آن با شرافت، شکوهمندی و حرکتآفرینی همراه است. این دو سیمای مرگ تدریجی در داستان رخ مینمایند. در قسمتهای پایانی داستان، چهرۀ کریه مرگ با ناشایستترین رفتار عباسجان، پدرکشی، در انگاره و نگاه قاتل پدر، و چهرۀ زیبای آن در شایستهترین اندیشه و رفتار گلمحمد، مبارزۀ رویارو علیه اربابان ظلم خودنمایی میکند. نتایج حاصل بیانگر آن است که در کلیدر دو رویکرد متفاوت مرگگریزی و مرگطلبی در قالب شهادت و پاسداری از آرمانها وجود دارد. جلوههای تعلیمی مرگاندیشی در کلیدر عبارت است از: غنیمت شمردن فرصت دنیا، ترغیبکنندۀ نیکی، ترک گناه، آرامشبخشی، حیاتبخشی و برترین نوع مرگ، کشته شدن برای پاسداشت آرمانهای الهی است. در پایان، این نتیجه حاصل میشود که آموزههای کلیدر مبتنی بر معرفتافزایی در خصوص مرگ است و تلاش می‎کند با بیان غیرمستقیم و هنرمندانه و بهرهگیری از کهنالگوی مرگ، آگاهی و شناخت نظری مخاطب را افزایش دهد.
پرونده مقاله