ادبیات تطبیقی شاخهای از نقد ادبی است که به سنجش و بررسی محتوایی و ساختارییِ میان آثار، عناصر، گونههای ادبی، سبکها، دوره-ها و شخصیتهای ادبی در یک زبان یا زبانهای مختلف میپردازد. در این راستا ادبیات تطبیقی در هر دورهای افزون بر رویکردهای ساختاری، به مثابة آیینهای چکیده کامل
ادبیات تطبیقی شاخهای از نقد ادبی است که به سنجش و بررسی محتوایی و ساختارییِ میان آثار، عناصر، گونههای ادبی، سبکها، دوره-ها و شخصیتهای ادبی در یک زبان یا زبانهای مختلف میپردازد. در این راستا ادبیات تطبیقی در هر دورهای افزون بر رویکردهای ساختاری، به مثابة آیینهای است که جلوههای گوناگون اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را منعکس میکند. در این میان، ادبیات فارسی و ادبیات کُردی در عرصه ادبیات تطبیقی، همواره شاهد شباهتهایی با هم بودهاند. در زمینۀ ادبیات داستانی، در ایران و کُردستان عراق، نویسندگانی چون صادق چوبک و شیرزاد حسن، هر دو از سرآمد نویسندگان و رماننویسان صاحب سبک و تأثیرگذار در ادبیات معاصر به شمار میآیند و در این زمینه، آثار ماندگاری بر جای نهادهاند. با توجّه به اینکه صادق چوبک و شیرزاد حسن با دیدگاههای مشابه به طرح مسائل و مشکلات زادگاه و اقلیم خویش پرداختهاند، دو اثر سنگ صبور و تنگسیر از صادق چوبک، با دو اثر زنی بر فراز مناره و ناتور درّه از شیرزاد حسن که از معروفترین آثار هر یک از دو نویسنده محسوب میشوند، برای بررسی و مقایسه، انتخاب شدهاند. در پژوهش حاضر سعی بر آن است که با تکیه بر روش توصیفی – تحلیلی شاخصههای ادبیات اقلیمی، همچون مسائل جغرافیایی، فرهنگی، اجتماعی در چهار رمان مذکور بررسی شود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که شاخصۀ فرهنگ و جغرافیا از بسامد بالاتری در آثار منتخب برخوردار است.
پرونده مقاله