سه نگارۀ مربوط به گنبدهای زرد و سبز و سرخ در منظومۀ هفت پیکر از نسخۀ خطی مصور خمسۀ نظامی موجود در کتابخانۀ مدرسۀ عالی شهید مطهری، چنان به یکدیگر شبیهند که بهصورت برگردان یکدیگر دیده میشوند. هدف این پژوهش آن است که علت این شباهت را در ارتباط با متن منظومه نشان دهد. د چکیده کامل
سه نگارۀ مربوط به گنبدهای زرد و سبز و سرخ در منظومۀ هفت پیکر از نسخۀ خطی مصور خمسۀ نظامی موجود در کتابخانۀ مدرسۀ عالی شهید مطهری، چنان به یکدیگر شبیهند که بهصورت برگردان یکدیگر دیده میشوند. هدف این پژوهش آن است که علت این شباهت را در ارتباط با متن منظومه نشان دهد. در روش نقد ساختارگرایانه، منظومۀ داستانی هفت پیکر، از واحد روایی واحدی برخوردار است که این ساختار روایی واحد، در کل منظومه بهویژه هفت گنبد تکرار میشود و این واحد روایی تکرارشونده، حامل پیام داستان هفت پیکر، یعنی بنمایۀ آزمون و تکامل معنوی بهرام گور است. با فرض این که تکرار ساختار نگارهها و مشابهت ساختاری آنها با تکرار بنمایۀ داستان در ساختار واحد متن هفت پیکر، ارتباط دارد، اجزای نگارههای مذکور با شاخصههای ساختاری منظومۀ هفت پیکر در داستانهای هفت گنبد، مطابقت داده میشود و ارتباط نگارههای مربوط به گنبدهای زرد و سبز و سرخ در نسخۀ مذکور با مفهوم داستانی منظومۀ، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی میگردد، تا به چرایی مشابهت در ساختار این نگارهها و منظور نگارگر از این طراحی پی ببرد و نتیجه میگیرد، نگارگر با وقوف به پیام منظومه، هم در جهت انتقال پیام منظومه و تاکید بر آن، این نگارهها را مشابه طراحی نموده و هم برای نشان دادن عظمت دربار صفوی، مقطع آغازین هر گنبد را در سه نگاره، تکرار کرده تا شوکت دربار را تصویر نماید.
پرونده مقاله
در رمانهای عاشقانه اولویت اصلی توجه به روابط عاشقانه است. بیشتر قهرمانان در زوایای مختلف روایی مرتکب بیاخلاقی و بداخلاقی در عشقورزی میشوند که باعث اصلی شکست عشقی آنهاست. این نوشته بر مبنای مقالهای از مصطفی ملکیان با عنوان اخلاقعاشقی، ادبعاشقی این مسئله را تحلیل م چکیده کامل
در رمانهای عاشقانه اولویت اصلی توجه به روابط عاشقانه است. بیشتر قهرمانان در زوایای مختلف روایی مرتکب بیاخلاقی و بداخلاقی در عشقورزی میشوند که باعث اصلی شکست عشقی آنهاست. این نوشته بر مبنای مقالهای از مصطفی ملکیان با عنوان اخلاقعاشقی، ادبعاشقی این مسئله را تحلیل میکند. اخلاق عاشقی کاری به موفقیت یا عدم موفقیت ندارد؛ عاشق باید چونان عشق بورزد که فضایل اخلاقی را زیر پا نگذارد و در ادب عاشقی، باید در مقام عمل عشق بورزد تا به موفقیت فرایند عاشقی لطمه نزند. هدف این پژوهش بررسی اخلاق و ادبعاشقی در داستانهای عاشقانۀ مستور و از نوع تحلیل محتوای کیفی و مضمونی است و برآنیم تا این داستانها را با عواملی که در مقالۀ اساس برای برقراری ارتباط صحیح عاشقانه گفته شده است، تطبیق دهیم و به تحلیل آنها بپردازیم. از آنجایی که مستور نویسندهای واقعگراست؛ پرسش این است: اخلاق و ادب عاشقی تا چه حد میان قهرمانان داستانهای او رعایت میشود و چه تأثیری بر این شخصیتها دارد؟ همچنین این رعایت یا عدم رعایت، چه اثری بر روایت دارد؟ و در پایان به این نتیجه رسیدیم که این رعایت نکردنها از سوی عشاق آنها را دچار کشمکش و بحران روحی میکند و پایانی ناخوش برای روایت داستان دارد و از طرفی رعایت کردن روابط صحیح عاشقانه هم بر روی شخصیتها تأثیری مثبت دارد و هم بر روی روایت؛ و در آخر مسیر عاشقی با سرانجامی خوش به پایان میرسد. این نکته نیز جالب است که رعایت نکردنها از سوی مردان در نقش عاشق بیشتر از زنان است.
پرونده مقاله
نظریۀ منطق گفتوگویی میخاییل باختین از نظریههای مطرح حوزۀ ادبیات است که در هر اثری ادبی، بهویژه رمان و داستان قابلتحلیل و بررسی است. در آثار صادق هدایت هم این ادعا قابلطرح است که میتوان آثارش را با این نظریه تطبیق داد تا به این پرسش پاسخ داد که هدایت چه گزارهها و چکیده کامل
نظریۀ منطق گفتوگویی میخاییل باختین از نظریههای مطرح حوزۀ ادبیات است که در هر اثری ادبی، بهویژه رمان و داستان قابلتحلیل و بررسی است. در آثار صادق هدایت هم این ادعا قابلطرح است که میتوان آثارش را با این نظریه تطبیق داد تا به این پرسش پاسخ داد که هدایت چه گزارهها و روشهایی برای گسترانیدن سخن و طرح دیدگاههای فلسفی و اجتماعی خود بهره برده است. هدایت که بنا بر آموختههای خود، با روش بینامتنیت تأثیرات بسیاری از آثار تاریخی و هنری پیش از خود گرفته، در پردازش آثارش، مهارت قابلتأملی داشته تا در نقد و تحلیل آثارش، آشنایی با فضای ذهنی او نیازمند دقت و تکاپوی بیشتر در علوم مختلف باشد. این پژوهش، با رویکرد و روش تحلیل محتوایی و بامطالعۀ کتابخانهای، دیالکتیک من و خود و همچنین، تقابل خود با جامعه و چگونگی بهره بردن از گزارههای خطابی و تقابل من و دیگری موردبررسی قرار گرفته است. بنابراین، با این فرضیه که صاحب اثر و اندیشمند، به هر موضوعی بپردازد، تعلقخاطر دارد، آثار هدایت را میتوان گاه برآمده از کنش حاصل از تقابل خود و اجتماع و گاه دیالکتیک خود با خود دانست. نتیجۀ حاصل از این پژوهش با تحلیل مؤلفههایی من و دیگری، بینامتنیت، شیوۀ روایی و گزارههای خطابی پرسشی، ندایی و امری نشان میدهد که هدایت میان تقابل خود و جامعه و دیالکتیک خود با خود، در سیلان بوده و او از هر شیوهای برای بیان عقاید خود در باب زندگی و جامعه و اندیشههای فلسفی خود بهره برده است.
پرونده مقاله