چکیده
ابنسینا، جامی و ابن طفیل اندلسی با تأثیر از حنین بن اسحاق - علاوه بر آثار متنوّع خود- قالب قصّه را نیز برای تبیین اندیشههای مجرّد به کار بردهاند. دو قصّه حیّ بنیقظان و سلامان و ابسال با روایتهای متفاوت سه اندیشمند، متمایز با نمونههای مشابه؛ یعنی قصّههای چکیده کامل
چکیده
ابنسینا، جامی و ابن طفیل اندلسی با تأثیر از حنین بن اسحاق - علاوه بر آثار متنوّع خود- قالب قصّه را نیز برای تبیین اندیشههای مجرّد به کار بردهاند. دو قصّه حیّ بنیقظان و سلامان و ابسال با روایتهای متفاوت سه اندیشمند، متمایز با نمونههای مشابه؛ یعنی قصّههای عامیانه است. این قالب با شیوة بیان ویژه، مورد اعتنای اهل فلسفه واقع شده تا با بهرهگیری از ساختار قصّه، جهانبینی خود را به روش رمز و نماد و استعاره بازگو نمایند. سخن اصلی جستار حاضر این است که در روایت ابنسینا و جامی، جهان عین و ابژه مورد عنایت واقع نمیشود؛ چنان که زبان روایی این دو متضمن الگوهایی است که بر پایة آن، مفاهیم ویژهای از جمله عدم التفات به جهان پیرامون، بیاعتباری جهان مادی و اهمّیّت خلوت بر جلوت آشکارتر است. این شیوه جهانیبینی مجرّد، در گذرگاه تاریخ قابل شناسایی است. در زیست بوم ایرانی- با حوادث پیچیده و روابط اجتماعی خاص- نوعی اندیشه مجرّد باز تولید میشود که در قیاسی با نمونة غربی آن یعنی روایت ابن طفیل اندلسی، تفاوتهایی به چشم میخورد. در روایت اخیر جهان عین و ابژه نمود بیشتری دارد.
پرونده مقاله