از میان نقشها و آثار مینیاتوری که در جایجای مکانهای تاریخی نقش بسته میتوان تا حدّی با فرهنگ کهن و آداب و رسوم باستان ایران آشنا شد. در میان این نقشها مجلسهای بزم نیز جلوهنمایی میکند، مجالسی که در آن شاهد رقصهایی نیز هستیم. این مقاله برآن است تا جنبههای گوناگون چکیده کامل
از میان نقشها و آثار مینیاتوری که در جایجای مکانهای تاریخی نقش بسته میتوان تا حدّی با فرهنگ کهن و آداب و رسوم باستان ایران آشنا شد. در میان این نقشها مجلسهای بزم نیز جلوهنمایی میکند، مجالسی که در آن شاهد رقصهایی نیز هستیم. این مقاله برآن است تا جنبههای گوناگون این رقصها بررسی شود و در ادامه به سماع که رقص صوفیان بحساب میرود، پرداخته میشود. این دو گونه رقص در طول تاریخ مفاهیمی داشته است که با سیر و تأمل در بزمهایی چون بزمهای پادشاهان و صوفیان میتوان از میان آنها نکاتی را دریافت؛ اما مثنوی معنوی نیز اشارههایی بدین موضوع داشته و مولانا نیز سماع را در مجالس عارفانه از نظر دور نمیداشت.
پرونده مقاله
مولانا جلالالدین محمد بلخی اندیشمند بزرگ ایرانی و تابناکترین چهرةزبان و ادب و فرهنگ ایرانی در عصر ایلخانان در دیار روم است.
در این مقاله، ضمن نقد ارتباط سلطان کیقباد اول با پدر مولانا و خود او و دیگر افسانههایی که مریدی چون افلاکی در مناقبالعارفین خود برای بالا چکیده کامل
مولانا جلالالدین محمد بلخی اندیشمند بزرگ ایرانی و تابناکترین چهرةزبان و ادب و فرهنگ ایرانی در عصر ایلخانان در دیار روم است.
در این مقاله، ضمن نقد ارتباط سلطان کیقباد اول با پدر مولانا و خود او و دیگر افسانههایی که مریدی چون افلاکی در مناقبالعارفین خود برای بالا بردن شأن و منزلت مراد خویش پرداخته است، کوشش شده است تا تأثیر عظیم اندیشه و آثار مولانا را در ادامة رواج زبان و شعر فارسی و فرهنگ ایرانی در آسیای صغیر و سایر متصرّفات عثمانی نشان دهیم، هرچند در این راستا باید کتابها نوشت و از جنبههای مختلف آن را تحلیل کرد.
دو دیگر اینکه ادبیات مولویّه را که نقشی بسزا در ترویج زبان فارسی در خارج از ایران، بویژه آسیای صغیر و شبه قاره داشته است- از قبیل معارف بهاء ولد، معارف برهان الدین محقّق ترمذی، مقالات شمس تبریزی، آثار سلطان ولد و ... - معرّفی کنیم.
پرونده مقاله
انسانها در هر کجای جهان و در هر دوره و فرهنگی استعدادها و ظرفیتهایی مشترک دارند که از ماهیّت وجودی و حتی شناخت آنان ناشی میشود.
بخشی عظیم از شناختها و تجربههای انسانها عمومی و مشترک است، هر چند اختلافهای فرهنگی و زمانی و مکانی و تجربههای شخصی تفاوت داشته باشد. چکیده کامل
انسانها در هر کجای جهان و در هر دوره و فرهنگی استعدادها و ظرفیتهایی مشترک دارند که از ماهیّت وجودی و حتی شناخت آنان ناشی میشود.
بخشی عظیم از شناختها و تجربههای انسانها عمومی و مشترک است، هر چند اختلافهای فرهنگی و زمانی و مکانی و تجربههای شخصی تفاوت داشته باشد.
نکتة مهم اینجاست که این اختلاف و تفاوت در رو ساخت این فرآوردههاست و ژرف ساخت آنها تقریباً یکسان و شبیه یک دیگر است، زیرا ماهیّت ظرفیتها و استعدادهای آدمی به سبب تأثیر کمتر اختلاف تمدّن و فرهنگ بیشتر شبیه یک دیگر میبینیم، چنان که میان افلاطون، سهروردی، مولوی و یونگ دربارة ساختار جهان و روان آدمی در ژرف ساخت شباهتهایی هست. این شباهتها ناشی از اشتراک استعدادهای انسانی است و در روی ساخت اگر اختلافی هست، ناشی از اختلاف فرهنگی و زمانی و مکانی است.
با طرح مُثُل افلاطون و صورت مثالی سهروردی و صور معنوی و روحانی زرتشت (فروهرها) و ضمیر ناخودآگاه جمعی یونگ (آرکئوتایپ) و آن چه عطّار و مولانا دربارة تُو گستردة پنهان یا مَنِ ملکوتی بینهایت مطرح کردهاند، میتوان بروشنی شباهت این اندیشهها را در ژرف ساخت ملاحظه کرد.
پرونده مقاله
مولانا جلالالدین محمدبلخی، شاعر و عارف نامدار گسترة زبان و ادب فارسی صاحب آثاری بس ارجمند چون مثنوی، دیوان شمس و فیهمافیه است که هر یک از آنها پژوهشهایی گسترده را در برداشته و هنوز میدان تحقیق در این باب فراخ است. از میان این آثارگرانقدر، فیهمافیه به مجلسگوییه چکیده کامل
مولانا جلالالدین محمدبلخی، شاعر و عارف نامدار گسترة زبان و ادب فارسی صاحب آثاری بس ارجمند چون مثنوی، دیوان شمس و فیهمافیه است که هر یک از آنها پژوهشهایی گسترده را در برداشته و هنوز میدان تحقیق در این باب فراخ است. از میان این آثارگرانقدر، فیهمافیه به مجلسگوییهای صوفیانه اختصاص دارد. در این بحث، پس از معرفی مختصر مجلس گفتن یا وعظگوییهای صوفیانه، به پیوندهای موضوعی فیهمافیه با مثنوی و دیوان شمس پرداخته شده است.
پرونده مقاله
مولانا، عارف بزرگ ایران در قرن هفتم هجری، پیش از حشر و نشر با بزرگ مردانی چون شمس تبریزی، صلاحالدین زرکوب و حسامالدین چلبی، در میان مردم، همچون پدرش، بهاءولد، از پایه و مقامی خاص برخوردار بوده، همواره در مجالس وعظ او شرکت میجسته و او را فرمان میبردند، لیکن پس از آش چکیده کامل
مولانا، عارف بزرگ ایران در قرن هفتم هجری، پیش از حشر و نشر با بزرگ مردانی چون شمس تبریزی، صلاحالدین زرکوب و حسامالدین چلبی، در میان مردم، همچون پدرش، بهاءولد، از پایه و مقامی خاص برخوردار بوده، همواره در مجالس وعظ او شرکت میجسته و او را فرمان میبردند، لیکن پس از آشنایی با شمس دگرگون شد و پس از مرگ شمس هم روحیات مولانا به آنچه که در گذشته بوده بازنگشت، اما پس از آن صلاحالدین زرکوب و حسامالدین چلبی جای شمس را به نوعی پرکردند. در این مقاله تأثیر و خدمت بزرگ حسامالدین چلبی به ادبیات فارسی و ایرانیان، محور اصلی بررسی است که از میان سخنان مولانا نکاتی مفید و قابل تأمل در این باب استخراج شده است.
پرونده مقاله
هدف غایی عارف از تحمّل ریاضتها و طیّ سلوک، رسیدن به یقین است که آن را به نامها و عنوانهای دیگر نیز خواندهاند امّا یقین را نه با نام کار است و نه با عنوان؛ باید دریافت و چشید و فهمید. یقین؛ به قلب اطمینان، به دل آرامش، به جان قرار و به زندگی، امید میبخشد و مرگ را در چکیده کامل
هدف غایی عارف از تحمّل ریاضتها و طیّ سلوک، رسیدن به یقین است که آن را به نامها و عنوانهای دیگر نیز خواندهاند امّا یقین را نه با نام کار است و نه با عنوان؛ باید دریافت و چشید و فهمید. یقین؛ به قلب اطمینان، به دل آرامش، به جان قرار و به زندگی، امید میبخشد و مرگ را دروازهای به سوی آرزوها میسازد. جهان آخرت را نزدیک و حبّ نفس را از ساحت انسانی بهدور میدارد. نقطة مقابل آن وسوسه و تردید است و سیر آن برخلاف یقین. مولانا، دستیابی به یقین و رهایی از تردید را موکول به هدایت خداوند و خواست واقعی سالک میداند و غرض از سرودن و ارائة مثنوی معنوی را وصول بدان سرمنزل میانگارد. نگاهی به تلاشهای مولانا در این جهت، سرلوحة کار این مقاله است که به جای پرداختن به تعاریف و نظرات گوناگون و اغلب تکراری، میکوشد که از بیان شیوا و عاشقانة پیر بلخ یاری جوید. تا چه قبول افتد.
پرونده مقاله
نظریّات عرفانی- فلسفی مولانا در مجموع، بر یک اصل استوار است و آن وحدت وجود است. ارکان این اصل عبارت است از: هستی و نیستی؛ عشق؛ جمع و تفریق؛ تضادّ؛ انسان کامل. بحث حاضر بر رکن عشق استوار است که در فلسفة وحدت وجود، مبنای عرفان و تصوّف شناخته آمده است. مولانا عشق را خمیرما چکیده کامل
نظریّات عرفانی- فلسفی مولانا در مجموع، بر یک اصل استوار است و آن وحدت وجود است. ارکان این اصل عبارت است از: هستی و نیستی؛ عشق؛ جمع و تفریق؛ تضادّ؛ انسان کامل. بحث حاضر بر رکن عشق استوار است که در فلسفة وحدت وجود، مبنای عرفان و تصوّف شناخته آمده است. مولانا عشق را خمیرمایة همة پیشرفتها و بزرگواریها میدانست. عینالقضات همدانی معتقد است که عشق، واسطه است میان عاشق و معشوق که موجب پیوند میشود. مولانا معتقد است که واجبالوجود، محور عشق است و جهان مَدارهای متّصل و وابستة به آن. مثنوی مولانا با عشق آغاز شده و با عشق پایان میپذیرد. جمع باید کرد اجزا را به عشق تا شوی خوش چون سمرقند و دمشق
پرونده مقاله
آنچه در این مقاله آمده است، بیان اجمالی داستان آفرینش آدم، صدور فرمان خداوند به فرشتگان برای آوردن مُشتی خاک از زمین است و این که از میان این فرشتگان تنها عزرائیل موفّق میشود با اغفال زمین، مشتی خاک برگیرد و فرمان الاهی را اجرا کند. این داستان که در دفتر پنجم مثنوی و چکیده کامل
آنچه در این مقاله آمده است، بیان اجمالی داستان آفرینش آدم، صدور فرمان خداوند به فرشتگان برای آوردن مُشتی خاک از زمین است و این که از میان این فرشتگان تنها عزرائیل موفّق میشود با اغفال زمین، مشتی خاک برگیرد و فرمان الاهی را اجرا کند. این داستان که در دفتر پنجم مثنوی و مرصادالعباد نجم رازی آمده است، برای بیان دو هدف متفاوت است: مولانا نخست از مسأله خیر و شرّ سخن میگوید و نتیجه میگیرد که امتناع خاک در ردّ پذیرش مأموریت فرشتگان برای آن است که گرفتار خیر و شرّ نشود. نجم رازی به دلیلی دیگر متوّسل میشود و آن این که از ترس قرب حقّ خاک سرباز میزند و میگوید من نهایت بُعد را برگزیدهام تا از وحشت قُرب در امان بمانم. در خلال این روایت نکاتی ظریف و خواندنی از مولانا و نجم رازی در فضیلت دل و روح و خصایص فرشتگان برمیخوانید.
پرونده مقاله
عمل، در کنار اعتقاد قلبی و اقرار زبانی، یکی از سه پایة دینورزی را تشکیل میدهد و در واقع بدون آن همة سلوک دینی و معنوی انسان مختل میشود. مولانا ازجمله عارفانی اندیشمند است که در سرتاسر کتاب ارجمند خود، مثنوی معنوی، توجهی فراوان به مسألة عمل کرده است. سخنان او در این چکیده کامل
عمل، در کنار اعتقاد قلبی و اقرار زبانی، یکی از سه پایة دینورزی را تشکیل میدهد و در واقع بدون آن همة سلوک دینی و معنوی انسان مختل میشود. مولانا ازجمله عارفانی اندیشمند است که در سرتاسر کتاب ارجمند خود، مثنوی معنوی، توجهی فراوان به مسألة عمل کرده است. سخنان او در این باره آن قدر گسترده و ژرف است که طرح همة آنها در حوصلة یک مقالة مختصر نمیگنجد و از آنجا که بخشی عظیم از سخنان مولانا در این مورد، به پاداش عمل اختصاص دارد و او از زوایای مختلف این مسأله را بررسی کرده است، در مقالة حاضر مسألة رابطة عمل و پاداش آن را در مرکز توجه خود قرار داده و کوشیدهایم سخنان او در این زمینه را گردآوری، دستهبندی و تحلیل کنیم. بطور کلی میتوان گفت که مولانا در مورد رابطة عمل و پاداش آن، مسایل زیر را مطرح کرده است: فناناپذیری اعمال، بیپاسخ نماندن اعمال، یگانگی پاداش و عمل، پیوند رنجها و قبضهای روحی با کارهای ناپسند، تجسم اعمال، حبط اعمال، کافی نبودن عمل برای دستیابی به حقیقت (ترک عمل)، گسترش مهارناپذیر آثار عمل و بالاخره عمل بلاعوض. پیشگفتار مقاله هم به بحثی آسیبشناسنانه در مورد نگاه جامعة ایرانی به مسألة عمل و پاداش اختصاص یافته و سه آسیب اساسی در این زمینه را معرفی کرده است: جداسازی عمل از پاداش آن، اعتقاد به ملازمت ایمان و بدبختی در دنیا و بالاخره بیتوجهی به فرهنگ کسب و کار.
پرونده مقاله
از بخت شکر دارم و از روزگار هم. خداوند را سپاسگزارم که بار دیگر توفیق همنشینی با مَلک الخلّاق گلستان مثنوی را نصیبم کرد و جام کوچک وجودم را از آن رحیق سرخوشان مشحون ساخت. هدف این مقاله، یافتن این پرسش مهم است که لب لباب مثنوی شریف مولانا چیست و به بیانی دیگر، آن نفیری چکیده کامل
از بخت شکر دارم و از روزگار هم. خداوند را سپاسگزارم که بار دیگر توفیق همنشینی با مَلک الخلّاق گلستان مثنوی را نصیبم کرد و جام کوچک وجودم را از آن رحیق سرخوشان مشحون ساخت. هدف این مقاله، یافتن این پرسش مهم است که لب لباب مثنوی شریف مولانا چیست و به بیانی دیگر، آن نفیری که وی در این عالَم سرداد و همة سینههای شرحه شرحه از فراق را به سوی خویش فراخواند، کدام است؟ در این نوشته سعی خواهیم کرد تا با یاری جستن از سه مقدمة فلسفی در حکمت متعالیه (تئوری حرکت جوهری، مسألة نفی و اتحاد عاقل و معقول)، به یافتن پاسخ پرسش مهم مذکور از دیدگاه جلالالدین نایل آییم. امید است که ببار آید و کام همة عاشقان را شکرین سازد: وَ هذا دُعاءٌ لا یُردُّ فأنِّه دعاءٌ لاصنافِ البریّة شاملُ
پرونده مقاله
سنت عرفانی اسلام که مبانی و آموزههای آن بخوبی در آثار عارفان مسلمان ترسیم و تبیین شده است، یکی از عناصر ارزشمند فرهنگ و هویت دینی ما به شمار میآید و بازخوانی آن برای کشف قابلیتها و ظرفیتهایش در عرصة جهانی شدن و تبادل افکار و اندیشهها، وظیفه و رسالتی است که بیش از چکیده کامل
سنت عرفانی اسلام که مبانی و آموزههای آن بخوبی در آثار عارفان مسلمان ترسیم و تبیین شده است، یکی از عناصر ارزشمند فرهنگ و هویت دینی ما به شمار میآید و بازخوانی آن برای کشف قابلیتها و ظرفیتهایش در عرصة جهانی شدن و تبادل افکار و اندیشهها، وظیفه و رسالتی است که بیش از همه بر دوش اندیشمندان فکور و آگاه نهاده شده است. در این نوشتار اندیشههای مولانا را بازبینی و بازخوانی کرده و کوشیدهایم تا رد پای یکی از نظریات جدید در عرصة دین پژوهی تطبیقی را در آن نشان دهیم. نظریة وحدت متعالی ادیان یا وحدت درونی ادیان که اساس آن بر پایة تفکیک شریعت و طریقت نهاده شده است، کم یا بیش در اندیشههای مولانا جلال الدین محمد بلخی دیده میشود. مولانا در آثار خود، با تکیه بر اصل محوری وحدت وجود، به یگانگی ادیان اشاره کرده و محتوای درونی ادیان را برتر از صورت ظاهری آنها دانسته است. اندیشة وحدت گرایانة مولانا در باب ادیان، گاهی بر پایة کثرت ظاهر و وحدت باطن، بنا شده و گاهی بر مبنای وحدت حقیقت و اختلاف منظر تبیین گردیده است.
پرونده مقاله
غزل مولانا در بلندایی است که نقل و نه بعد از آن، نظیری برایش یافت نمیشود. شعری ساختمندکه بر محور عمودی زبان قوام یافته و از طریق روایتگری و تمثیلگویی و پرورش استعاره به وحدت و انسجام رسیده است، اما استحکام غزل مولانا بر موسیقی استوار است، و اگرچه وحدت معنایی و موسیق چکیده کامل
غزل مولانا در بلندایی است که نقل و نه بعد از آن، نظیری برایش یافت نمیشود. شعری ساختمندکه بر محور عمودی زبان قوام یافته و از طریق روایتگری و تمثیلگویی و پرورش استعاره به وحدت و انسجام رسیده است، اما استحکام غزل مولانا بر موسیقی استوار است، و اگرچه وحدت معنایی و موسیقایی دارد و مضمونهای تخیلی و رنگارنگ، ولی نوعی گسست در تار و پود زیرینش دیده میشود. مقاله میکوشد نشانههایی از پیوستها و گسستهای ساختاری در غزلهای او را بیابد.
پرونده مقاله
آدمی وارث علوم و معارف نیاکان خویش است، اما کم یافت میشود کسی که دانش مضبوط در ضمیر خود آگاه فردی و جمعی را در قالب چند ده هزار بیت سطر آشکار کند و قرنها، عام و خاص را میهمان و مجذوب اندیشههای الاهی نماید و سرودههای معنوی خود را صیقل ارواح بخواند. دریافت خاستگاه فک چکیده کامل
آدمی وارث علوم و معارف نیاکان خویش است، اما کم یافت میشود کسی که دانش مضبوط در ضمیر خود آگاه فردی و جمعی را در قالب چند ده هزار بیت سطر آشکار کند و قرنها، عام و خاص را میهمان و مجذوب اندیشههای الاهی نماید و سرودههای معنوی خود را صیقل ارواح بخواند. دریافت خاستگاه فکری مولانا به همان اندازه دشوار است که بخواهیم سرچشمة رودی را در اعماق جنگلی انبوه جست و جو کنیم، اما آن چه از ظاهر مثنوی و ورای صورت آن برمیآید مهمترین منبع تغذیه روحانی سرایندة آن، قرآن و معارف اسلامی است. برخورداری مولانا از اقبال تلمذ در محضر استادانی چون پدرش، برهانالدین محقق ترمذی، شمس تبریزی و افراد نامدار و بینام عصر خود و بهرهمندی از علوم منقول و مکتوب اعصار گذشته، مثنوی را به منشوری کثیر الوجوه مانند میکند تا باز تابانندة اندیشههای اسلامی، ایرانی، یونانی، هندی و سامی باشد. مقصود این مقاله یادآوری برخی پیوندهای فکری مولانا با بهاء ولد و افلاطون و فلوطین است که به اجمال با ذکر برخی شباهتها در موضوعات مربوط به خدا رهروی، سنخیت، عشق و موطن اولیه بیان شده است.
پرونده مقاله
انسان، علت غایی عالم آفرینش است. هر چند به صورت ظاهر در مرحله آخر آفرینش قرار گرفته است ولی به حسب معنی، نخستین خلقت است، زیرا مقصود از آفرینش، ظهور صفات و افعال الهی است و انسان مظهر این ظهور است. به اعتقاد مولانا، اگرچه در ظاهر میوه از درخت پدید میآید، امّا مقصود اصل چکیده کامل
انسان، علت غایی عالم آفرینش است. هر چند به صورت ظاهر در مرحله آخر آفرینش قرار گرفته است ولی به حسب معنی، نخستین خلقت است، زیرا مقصود از آفرینش، ظهور صفات و افعال الهی است و انسان مظهر این ظهور است. به اعتقاد مولانا، اگرچه در ظاهر میوه از درخت پدید میآید، امّا مقصود اصلی از درخت، میوه است. نیز در مورد انسان اوست که علّت نهایی و ثمره آفرینش است. این انسان که علّت غایی آفرینش است، محلّ تجلّی صفات و اسما و افعال حقیقت مطلق است، امّا دریغا که در تکاپوی زندگی مادی از لطیفترین حقیقت روحانی خویش غافل گشته و مرآت ضمیرش که تماشاگه جلوههای سرمدی بود، از غبار تعیّنات مادی، پوشیده گشته است: عشق خواهد کین سخن بیرون بود آینت دانی چرا غمّار نیست آینه غمّاز نبود چون بود زآنکه زنگار از رخش ممتاز نیست زدودن این غبار، نتیجه شور و شوقی است که آدمی در رهایی از خود و نیل به عالم ملکوت دارد. با این شوق رهایی چنان در عرصه کشاکش تعینات نفس و جان، همسو با جان به مقابله با نفس برمیخیزد که به مرحله فنا و بیخودی دست مییابد تا اینکه قبل از آنکه بمیرد و قالب تن را رها کند، وجود را با هر چه در آن است از جسم و جان به پرواز در میآورد و مصداق این حدیث میگردد: موتوا قبل ان تموتوا مولانا نیز با طرح داستانهایی چون بازرگان و طوطی و ... نشان میدهد که غایت سلوک عارف همین مرگ ارادی است. این همان فنای در وجود معشوق است که اتّصال را برای او ممکن میسازد. در این مقام است که سالک به شهود میرسد و آنچه میبیند و میشنود و انجام میدهد در حقیقت به حق است نه به خود. به نوعی استغراق میرسد که ناشی از حیرت عارف از مشاهده جلال حق است. رو که بییسمع و بییبصر توی سر توی چه جای صاحب سر توی در این مقام اگر عارف بخواهد غوغای درونش را بازگو کند از آنجایی که درک این عالم بیمتنها ورای حدّ آدم خاکی است و فقط عارف کامل آن را درک مینماید، سخنان او صورت شطحیات بخود میگیرد وگرنه از دید مولانا، نغمهای که در درون انسان کامل است، انعکاس نغمه حق است و سخن حلّاج در حقیقت آوای مرتعش تارهای وجودش بود، وجودی که بیخودی را تجربه میکرد، او نبود، حق بود. برمن از هستی من جز نام نیست در وجودم جز توای خوش کام نیست به اعتقاد مولانا آنچه در این کمال، عارف بدان میرسد، استغراق در ذات حق است نه حلول زیرا در این مرتبه عارف به حق میپیوندد، جز به کل میرسد نه آنکه کل گردد یا حق گردد.
پرونده مقاله
بر مبنای معرفتشناسی سنّتی، آدمی قادر بود از راه حواس و به مدد روشهای تجربی، اشیا را چنان که هست، بشناسد و به واقعیّت پی ببرد. پس از نظریه کانت در معرفتشناسی که بعد از او پذیرش عام یافته است، معلوم شد که معرفت، دستاورد تعامل عین و ذهن است و عامل شناسا (سوژه)، در موضوع چکیده کامل
بر مبنای معرفتشناسی سنّتی، آدمی قادر بود از راه حواس و به مدد روشهای تجربی، اشیا را چنان که هست، بشناسد و به واقعیّت پی ببرد. پس از نظریه کانت در معرفتشناسی که بعد از او پذیرش عام یافته است، معلوم شد که معرفت، دستاورد تعامل عین و ذهن است و عامل شناسا (سوژه)، در موضوع شناسایی (ابژه) تصرّفهایی دارد و ما با نمود اشیا سروکار داریم، نه با بود اشیا. ما نمیتوانیم به واقعیت، آنگونه که هست برسیم، بلکه تنها میتوانیم واقعیت را آنگونه که مینماید، بشناسیم. به عبارت دیگر ما با فنومنها سروکار داریم نه با نومنها. بنظر میرسد که در روزگار پست مدرن، بر اثر ظهور معرفتشناسی جدید و درهم شکسته شدن اقتدار علم (Science) و متدهای تجربی و کمرنگ شدن جزمیت و اثباتگرایی در علوم و اکتفا به ابطالگرایی، راه برای مکتبهای عرفانی و معنوی، که انسان را به درک شهودی و یقینی فرا میخواند، گشوده شده است. شبه دینها، معنویتهای مدرن و سیستمهای عرفانی در کنار ادیان توحیدی و غیرتوحیدی، متاع خویش را به بازار آورده و بساط تبلیغ و تبیین را گسترده است. برخی از این مکاتب عرفانی متأثّر از سنّتهای عرفانی دینی است که در تداوم تاریخی خود با گسست از بنیانهای معرفتی خود، راهی دیگر برگزیده و برخی دیگر ریشه در نیازهای انسان مدرن به فضا/ تفکّر معنوی فارغ از پیشفرضهای دینی و غیردینی دارد. در این مقاله میکوشیم با بررسی تطبیقی سه سیستم عرفانی (بودیسم، عرفان سرخپوستی و عرفان مولانا)، فرجام و غایت سلوک را بر مبنای دریافتها و آموزههای این سه مکتب مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم.
پرونده مقاله
کمتر کسی ممکن است به مولانا به چشم منتقد و مصلح اجتماعی نگاه کند و در آثار عرفانی و غنایی وی به دنبال آرای انتقادی و سیاسی باشد؛ اما درک عرفان و اندیشة انسانی و مردمگرایانة او، تردیدی در جامعیت شخصیت و جهانبینی وی باقی نمیگذارد؛ از این رو بسیار طبیعی مینماید که او و چکیده کامل
کمتر کسی ممکن است به مولانا به چشم منتقد و مصلح اجتماعی نگاه کند و در آثار عرفانی و غنایی وی به دنبال آرای انتقادی و سیاسی باشد؛ اما درک عرفان و اندیشة انسانی و مردمگرایانة او، تردیدی در جامعیت شخصیت و جهانبینی وی باقی نمیگذارد؛ از این رو بسیار طبیعی مینماید که او وقتی از رستگاری انسان و زندگی صلحآمیز و مبتنی بر معنویت و آگاهی سخن میگوید، قدرت ستمگرایانه و استبداد ظالمانه را به مثابة مانعی عمده نکوهش میکند. در این نوشتار سعی شده است با کنکاش در مثنوی، برخورد او با مسألة قدرت و حکومت و جهتگیری انتقادیش نسبت بدان بررسی و تحلیل شود.
پرونده مقاله
رباعی، یکی از قالبهای شعری است که ابداع آن را در زبان فارسی دانستهاند. از آنجا که در این قالب، مفهومی منحصر گنجانده میشود و وزنی خاص در آن بکار میرود، کاربرد آن را در زبان فارسی کمتر از دیگر قالبهای شعری میبینیم. مولانا نیز در خیل اشعارش، به سرایش رباعی پرداخته چکیده کامل
رباعی، یکی از قالبهای شعری است که ابداع آن را در زبان فارسی دانستهاند. از آنجا که در این قالب، مفهومی منحصر گنجانده میشود و وزنی خاص در آن بکار میرود، کاربرد آن را در زبان فارسی کمتر از دیگر قالبهای شعری میبینیم. مولانا نیز در خیل اشعارش، به سرایش رباعی پرداخته و در این باره مهارتی ویژه را بکار بسته است. در این مقاله به بررسی مسألة مرگ و آن سوی مرگ و اندیشههای مولانا در این باب میپردازیم. بدین ترتیب با اندیشههای وی دربارة مرگ ـ که میان انسانها مشترک است ـ ، حیات بعد از مرگ و حیات اخروی ـ که جای محاسبة اعمال این جهانی است ـ آشنا میشویم.
پرونده مقاله
گسترش صنعت و مدرنیزم باعث شده که زندگی بشر دچار تغییر و تحول گردد و این امر حوزة هنر و ادبیات را نیز تحت تاثیر قرار داده است. حاصل این تاثیرپذیری پدید آمدن مینیمالیسم در عرصة داستانسرایی است. به این معنی که نویسنده از حداقل واژگان و ایجاز بهره میگیرد تا داستانی را در چکیده کامل
گسترش صنعت و مدرنیزم باعث شده که زندگی بشر دچار تغییر و تحول گردد و این امر حوزة هنر و ادبیات را نیز تحت تاثیر قرار داده است. حاصل این تاثیرپذیری پدید آمدن مینیمالیسم در عرصة داستانسرایی است. به این معنی که نویسنده از حداقل واژگان و ایجاز بهره میگیرد تا داستانی را در طرح ساده بیان کند. هرچند این پدیده در غرب مقولهای جدید محسوب میشود، اما در ادبیات وسیع ایرانزمین نمونههایی فراوان وجود دارد که کاملاً منطبق با ویژگیهای داستان مینیمال است. مقالات شمس تبریزی علاوه بر داشتن ارزشهای محتوایی و بیان آموزههای دینی و عرفانی از جهت داستانپردازی نیز قابل اهمیت است. موجز بودن، حذف حشو و زواید و داشتن درونمایه و تم جذاب از برجستهترین ویژگیهای حکایات و قصههای مقالات است که به نوعی منطبق با شگردهای داستانسرایی مینیمالیستی بشمار میرود. در این نوشته سعی بر آن است که چگونگی بیان حکایات و قصهها در مقالات شمس، همراه با ویژگیهای داستان مینیمالیسم بررسی شود.
پرونده مقاله
زمان ولادت مولانا جلالالدین محمد بلخی، چنانکه در رسالة فریدون بن احمد سپهسالار یعنی قدیمترین و موثقترین زندگی نامة او آمده است، در سال 604 هـ.ق. است، شادروان عبدالباقی گلپینارلی، استاد دانشگاه استانبول و مولویشناس برجستة روزگار ما، برپایة مطلبی از کتاب فیه مافیه چکیده کامل
زمان ولادت مولانا جلالالدین محمد بلخی، چنانکه در رسالة فریدون بن احمد سپهسالار یعنی قدیمترین و موثقترین زندگی نامة او آمده است، در سال 604 هـ.ق. است، شادروان عبدالباقی گلپینارلی، استاد دانشگاه استانبول و مولویشناس برجستة روزگار ما، برپایة مطلبی از کتاب فیه مافیه و بیتی از دیوان شمس، در این باره شک کرده و تولد مولانا را 24 سال قبل از تاریخ فوق دانسته است. بعضی محققان دیگر نیز نظر او را پذیرفتهاند. بنابر مباحث و دلائلی که در این گفتار آمده است، این نظر پذیرفتنی نیست و زاد روز مولانا همان است که از روزگار قدیم تاکنون همگان آن را باور داشتهاند.
پرونده مقاله