تاریخنگاری محلی دوره قاجار، تحت تاثیر تحولات سیاسی-اجتماعی این دوره دگرگونیهایی یافت. علاوه بر طرح مباحث کلی تاریخ نگاری محلی دردوره ناصری در این راستا به شاخصههای کتب تاریخ محلی فارس در دوره ناصری پرداخته میشود و ضمن معرفی کتب تاریخ محلی دوره ناصری، شاخصههای سه اث چکیده کامل
تاریخنگاری محلی دوره قاجار، تحت تاثیر تحولات سیاسی-اجتماعی این دوره دگرگونیهایی یافت. علاوه بر طرح مباحث کلی تاریخ نگاری محلی دردوره ناصری در این راستا به شاخصههای کتب تاریخ محلی فارس در دوره ناصری پرداخته میشود و ضمن معرفی کتب تاریخ محلی دوره ناصری، شاخصههای سه اثر تاریخ محلی فارس (فارسنامه ناصری، نزهتالاخبار و آثار عجم) را با چهار عنوانِ پیوند تاریخ و جغرافیا، نگرش ملی در تاریخنگاری محلی فارس، نگرش مورخان نسبت به حکومت و تنوع منابع و بهرهگیری از آثار اروپائیان مورد بررسی قرار میگیرد. هدف این پژوهش آن است که تاریخهای محلی فارس در دوران ناصری به چه شاخصههایی دست یافتند و نویسندگان آنها به چه موضوعاتی توجه کردند. این پژوهش با استفاده از روش کتابخانهای و با شیوه توصیفی- تحلیلی به بررسی دادهها پرداخته است.دستاورد این پژوهش حاکی از آن است که تاریخهای محلی فارس در این دوره در بیشتر شاخصهها اشتراکات فراوانی دارند و بعضی از آنها مانند آثار عجم در بعضی شاخصهها همچون نگرش به مسائل سیاسی و حکومتی و تاریخنگاری محلی با نگرش ملی متمایز به نظر میرسد
پرونده مقاله
تاریخنگاری اسماعیل رائین بر یک مبنای روششناختی استوارشده است و دارای مؤلفههای قابلتوجهی ست. ضعف رویکردهای علی- معلولی در تحلیل تحولات تاریخی، غلبهی رویکرد سیاسی و وجود نوعی خلأ در تاریخنگاری او نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی، برجسته شدن نوعی گرایش به روابط بینالم چکیده کامل
تاریخنگاری اسماعیل رائین بر یک مبنای روششناختی استوارشده است و دارای مؤلفههای قابلتوجهی ست. ضعف رویکردهای علی- معلولی در تحلیل تحولات تاریخی، غلبهی رویکرد سیاسی و وجود نوعی خلأ در تاریخنگاری او نسبت به مسائل اجتماعی و فرهنگی، برجسته شدن نوعی گرایش به روابط بینالملل در تاریخنگاری او، نقش برجستهی اسناد و مدارک با تکیهبر نوعی رفتار معطوف به افشاسازی، غلبهی رویکرد توصیفی بر روشهای تحلیلی عمیق، به دست دادن روایتی از تاریخ معاصر بر مبنای مناسبات استعماری و برخی مؤلفههای دیگر را میتوان بهمثابهی اصول اصلی حاکم بر روششناسی در تاریخنگاری اسماعیل رائین برشمرد. علاوه بر این وجوه روششناختی، از منظر محتوایی نیز تاریخنگاری اسماعیل رائین نسبتی قابلتوجه با نقش انگلستان در تاریخ معاصر ایران پیدا میکند بهنحویکه میتوان آن را تاریخنگاری انگلیس محور نامید.در این پژوهش، دو مسئله در نسبت با تاریخنگاری اسماعیل رائین مورد واکاوی قرار خواهد گرفت. نخست مبانی روششناختی در تاریخنگاری او و دوم انگلیسمحوری و بازتاب و جایگاه آن در روایت اسماعیل رائین از تاریخ معاصر؛ بنابراین، تلاش می-شود تا با روش تحلیلی و سنجش محتوایی آثار اسماعیل رائین، این دو وجه از تاریخنگاری وی مورد تأمل قرار بگیرد.طبق یافتهها، رائین به روشی اسنادی و مبتنی بر دیدگاههای افشاگرایانه و البته توصیفی و نهچندان تحلیلی و مبتنی بر انگارههای علی- معلولی، روایت خود از تاریخ معاصر ایران را به دست میدهد و تاریخنگاری او یک تاریخنگاری سیاسی بدون توجه به بسترهای اجتماعی- فرهنگی بوده و در رابطه با منظرهای روششناختی علیرغم واقعگرایی در این زمینه، تاریخنگاری او بهجانب نوعی ناموزونی معطوف میشد.
پرونده مقاله
اندرزنامهها آثاری هستند که در زمینه سیاست و تأملات سیاسی در ایران باستان ودوره اسلامی با هدف توصیه رفتار سیاسی بر صاحبان قدرت به رشته تحریر درآمده است. رساله هایی که متعلق به دوره ساسانیان و به زبان پهلوی شامل پند و اندرز، دستورات دینی و اخلاقی و حکم است که محتوای آنها چکیده کامل
اندرزنامهها آثاری هستند که در زمینه سیاست و تأملات سیاسی در ایران باستان ودوره اسلامی با هدف توصیه رفتار سیاسی بر صاحبان قدرت به رشته تحریر درآمده است. رساله هایی که متعلق به دوره ساسانیان و به زبان پهلوی شامل پند و اندرز، دستورات دینی و اخلاقی و حکم است که محتوای آنها از اوستا ریشه می گیرد. ارائه چارچوبی به سلطان و حفظ و اصلاح قدرت آن است. هدف اندرزنامهها ارائه چگونگی رفتار مناسب در کسب قدرت و حفظ قدرت است. اندرزنامههای سیاسی به چگونگی کارکرد نظام سیاسی و تأثیر عوامل موجود در تولید و توزیع قدرت سیاسی میپردازند. روش این تحقیق توصیفی- تحلیلی می باشد که پس ازتوصیف مطالب به تجزیه وتحلیل داده ها اقدام خواهدشد. اهداف این پژوهش تبیین جایگاه سلطان وسلطنت در اندرزنامه های باستان ودوره اسلامی است.نتایج ویافته های این مطالعه نشان می دهد که محور مباحث اندرزنامه نویسان سیاسی قدرت سلطان و حفظ آن است. مخاطب بسیاری از اندرزنامه ها اول شخص کشور یعنی سطان است. مهمترین وجوه عنصر تداوم در این هامباحثی چون تمرکز بر قدرت پادشاه، قانون، رابطه شاه و رعیت (مردم) و پیوند دین و سیاست می باشد.
پرونده مقاله
از آنجایی که اندرزنامه نویسی سنتی باستانی در ایران است و عمدتاً بر چگونگی حفظ یا کسب قدرت تاکید دارد. بررسی این موضوع در دوره مشروطیت که عمدتاً مسئله اصلی کاهش قدرت پادشاه است اهمیت خاص می یابد. هدف این مقاله بررسی اندرزنامه نویسی در دوران مشروطیت است و پرسش اصلی این اس چکیده کامل
از آنجایی که اندرزنامه نویسی سنتی باستانی در ایران است و عمدتاً بر چگونگی حفظ یا کسب قدرت تاکید دارد. بررسی این موضوع در دوره مشروطیت که عمدتاً مسئله اصلی کاهش قدرت پادشاه است اهمیت خاص می یابد. هدف این مقاله بررسی اندرزنامه نویسی در دوران مشروطیت است و پرسش اصلی این است که به رغم گرایش به محدود ساختن قدرت شاه، آیا محورهای اساسی اندرزنامه نویسی تغییر یافته است؟ در این نوشتار به بررسی دو رساله می پردازیم که در زمره اندرزنامه های دوران مشروطه قرار میگیرد: یکی رساله قانون مظفری اثر ملکالمورخین و دیگری رساله ای در تعریف تشکیل ملت متمدن اثر حسین بن محمود موسوی مورد تحلیل قرار میگیرد و عناصر آنها با محورهای اندرزنامه های دوره باستان در ایران مقایسه میشود. دستاورد این پژوهش حاکی از آن است که هدف اصلی اندرزنامه های دوران مشروطه یافتن راه حلهایی نهایی و عملی است برای برونرفت از شرایطی که آن را اسفناک ارزیابی میکنند. بینش این اندرزنامه ها نیز حاکی از نوعی دوگانگی مرحله گذار از حکومت سلطنت مطلق به حکومت سلطنت مشروطه است. در این دوگانگی هم عناصر اندرزنامه های باستانی و هم گرایش های اعتقادی به شاه و سلطنت یافت می شود. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و مبتنی بر منابع اندرزنامه نویسی تنظیم و تدوین گردیده است.
پرونده مقاله
مضامین اسطورهای که در جوامع مختلف مشترک و تکرار شونده میباشند، کهنالگو نامیده میشوند. این کهنالگوها در اسطورههای سراسر جهان مشاهده میشوند، اسطوره آفرینش مشی و مشیانه از این امر مستثنی نمیباشد. از آنجا که اسطوره و تاریخ در هم تداخل دارند، با تحلیل کهنالگوهای موج چکیده کامل
مضامین اسطورهای که در جوامع مختلف مشترک و تکرار شونده میباشند، کهنالگو نامیده میشوند. این کهنالگوها در اسطورههای سراسر جهان مشاهده میشوند، اسطوره آفرینش مشی و مشیانه از این امر مستثنی نمیباشد. از آنجا که اسطوره و تاریخ در هم تداخل دارند، با تحلیل کهنالگوهای موجود در اسطوره آفرینش مشی و مشیانه و تطبیق آن با دیگر روایات خلقت، میتوان به برخی از اسرار تاریخ دست یافت. پژوهش حاضر از نوع پژوهشهای تحلیلی بر پایه دادههای کتابخانه-ای میباشد. هدف از این پژوهش بررسی و تحلیل کهنالگوهای آفرینش، در اسطوره مشی و مشیانه با تطبیق نمونههای آن در اسطورههای دیگر جوامع، برای فهم بهتر این اسطوره میباشد. نتایج به دست آمده حکایت از آن دارد که در اسطوره آفرینش مشی و مشیانه نقش آفرینی کهنالگوهایی همچون؛ انسان غول آسا یا خداگونه نخستین، جفت نخستین، زمین مادر، گیاه پیکری و گیاه زایشی و ... مشاهده میشود. روش پژوهش از نوع روشهای توصیفی، تحلیلی بر پایه دادههای کتابخانهای میباشد.
پرونده مقاله
سیستان و خراسان در ماورای کویرهای مرکزی ایران، ایالات شرقی قلمرو ساسانیان را تشکیل میدادند که در آن زمان ایالاتی ثروتمند، با اقتصادی پر رونق محسوب میشدند. از سوی دیگر همسایگی با اقوام صحراگرد شرقی، علاوه بر مخاطراتی که برای ساکنان آنها ایجاد کرده بود، به آنها وجهی سوق چکیده کامل
سیستان و خراسان در ماورای کویرهای مرکزی ایران، ایالات شرقی قلمرو ساسانیان را تشکیل میدادند که در آن زمان ایالاتی ثروتمند، با اقتصادی پر رونق محسوب میشدند. از سوی دیگر همسایگی با اقوام صحراگرد شرقی، علاوه بر مخاطراتی که برای ساکنان آنها ایجاد کرده بود، به آنها وجهی سوقالجیشی بخشیده بود و این مجاورت در رویدادهای این ایالات تأثیر بسزایی داشت. بدین ترتیب بررسی وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این منطقه بویژه در نیم قرن پایانی سلطنت ساسانیان، که سرانجام به سقوط سلسله انجامید، مورد اهمّیت قرار میگیرد. این پژوهش با بهرهگیری از منابع کتابخانهای و روش توصیفی تحلیلی، به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش است که وضعیت سیاسی اقتصادی و اجتماعی ایالات شرقی ساسانی بر سقوط و فتح آنجا بدست اعراب مسلمان چه تأثیری داشته است. یافتههای پژوهش نشان میدهند که هجوم صحراگردان و کوچ های اجباری به ایالات شرقی ساسانی موجب تنوع در ترکیب جمعیتی آنجا شد و این عامل به همراه عدم وابستگی سیاسی و اقتصادی آنها به دولت مرکزی، انگیزۀ دستیابی به قدرت در میان فرمانروایان محلی را دو چندان کرد و سرانجام باعث سقوط سلسلۀ ساسانی گردید.
پرونده مقاله