مقدمه: رشد سریع رسانههای اجتماعی فرصتهای زیادی برای فعالان حوزه سلامت ایجاد کرده تا بخش زیادی از فعالیتهای بازاریابی خود را در این حیطه انجام دهند، هدف اصلی پژوهش حاضر درک کامل فاکتورهای اصلی استراتژی محتوا در رسانه اجتماعی اینستاگرام کلینیکهای سلامتی برای افزایش در چکیده کامل
مقدمه: رشد سریع رسانههای اجتماعی فرصتهای زیادی برای فعالان حوزه سلامت ایجاد کرده تا بخش زیادی از فعالیتهای بازاریابی خود را در این حیطه انجام دهند، هدف اصلی پژوهش حاضر درک کامل فاکتورهای اصلی استراتژی محتوا در رسانه اجتماعی اینستاگرام کلینیکهای سلامتی برای افزایش درگیری اعضای جوامع برند است. روش پژوهش: پژوهش حاضر در 2 مرحله انجام گردید، مرحله اول با بررسی مطالعات پیشین و مصاحبه عمقی با 8 خبره بومیبه استخراج مدل اقدام شد و مرحله دوم روابط بین متغیرهای مدل بررسی گردید، از حیث روش، مطالعه موردی چندگانه تبینی (علی) میباشد که 1572 پست اینستاگرام 8 کلینیک سلامتی با روش نتنوگرافی در دوره زمانی 1 ساله کدگذاری و تحلیل گردید. یافتهها: در سطح 95 درصد اطمینان رابطه معنیداری بین نوع محتوا (p<0.001) و هشتگ (p<0.000) با متغیرهای درگیری مشتری وجود دارد و بین چابکی محتوا (p<0.001) با درگیری مشتری (به جزء ذخیره پست و درصد کشف) و بین روز ارسال پست (p<0.001) با متغیرهای درگیری مشتری ( به جزء درصد کشف و تعداد نفرات مشاهده کننده) و بین مفاد محتوا (p<0.001) با درگیری مشتری (به جزء بازدید پروفایل و درصد کشف) و لحن صدا (p<0.002) با درگیری مشتری (به جزء لایک، درصد کشف و فالور جدید ) رابطه معنیداری وجود دارد. نتیجه گیری: فاکتورهای حاصل به کلینیکهای سلامتی کمک میکند تا محتوای بهینه و متناسب با مشتریان جامعه برند خود ایجاد کند که بتواند تعداد اعضای جامعه برند را بالا برده و آنها را با محتوا درگیر کند.
پرونده مقاله
مقدمه: در دنیای امروز کسبوکارها نیازمند کسب اعتماد در بین مخاطبین خود هستند. بازاریابی اجتماعی بهعنوان آخرین فلسفهی بازاریابی از چنین ظرفیتی برخوردار است و میتواند همراه با در نظر گرفتن منافع جامعه به منافع کسبوکار و مشتریان بی اندیشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، ارائه مد چکیده کامل
مقدمه: در دنیای امروز کسبوکارها نیازمند کسب اعتماد در بین مخاطبین خود هستند. بازاریابی اجتماعی بهعنوان آخرین فلسفهی بازاریابی از چنین ظرفیتی برخوردار است و میتواند همراه با در نظر گرفتن منافع جامعه به منافع کسبوکار و مشتریان بی اندیشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، ارائه مدل بازاریابی اجتماعی مبتنی بر است. روش پژوهش: بهمنظور رسیدن به این هدف، در مرحله کیفی ضمن بررسی ادبیات موضوع و مصاحبه با خبرگان بازاریابی و شهرداری، با روش نظریه داده بنیاد، معیارهای مؤثر با استفاده از نرمافزار مکس کیودا شناسایی شد. در مرحله بعدی، معیارهای شناسایی شده با استفاده از رویکرد مدلسازی ساختاری تفسیری در ابعاد جدیدی دسته بندی و سطوح مؤلفهها و روابط بین آنها مشخص شدند یافتهها: نتایج سؤال اول منجر به شناسایی نه عامل اصلی مسئولیت گرایی، راهبرد گرایی، زیرساخت بازاریابی، گرایش به قابلیتهای بازاریابی اجتماعی، درک پویایی محیطی، درک شهروندان، درک ویژگیهای ملّی، آمیخته بازاریابی اجتماعی و توسعه باور و نگرش شهروندان شد. نتایج مدلسازی ساختاری تفسیری نشان از تأثیرگذاری مسئولیت گرایی، زیرساخت بازاریابی و راهبرد گرایی بهعنوان متغیر مستقل بر گرایش به قابلیتهای بازاریابی اجتماعی داشت. نتیجهگیری:درنهایت با استناد بر نتایج پژوهش میتوان اذعان نمود با بهرهمندی از استراتژیهای بازاریابی اجتماعی و تأثیرگذاری بر نگرش و ذهنیت شهروندان، میتوان توسعه باور و نگرش شهروندان را موجب شد. ازاینرو لزوم توجه روزافزون مدیران ارشد سازمانها به نقش حیاتی و بیبدیل بازاریابی اجتماعی ضرورت دارد.
پرونده مقاله
مقدمه: خلق ارزش مشتری پیش نیاز بقا و موفقیت سازمانها است. هدف پژوهش تعیین عوامل و ساختار ارزش از دیدگاه بیمار در بیمارستانهای تامین اجتماعی استان قزوین است. روش پژوهش: از نظر هدف بنیادی با دلالتهای کاربردی و از نظر گردآوری و تحلیل دادهها، کیفی اکتشافی از نوع متوالی چکیده کامل
مقدمه: خلق ارزش مشتری پیش نیاز بقا و موفقیت سازمانها است. هدف پژوهش تعیین عوامل و ساختار ارزش از دیدگاه بیمار در بیمارستانهای تامین اجتماعی استان قزوین است. روش پژوهش: از نظر هدف بنیادی با دلالتهای کاربردی و از نظر گردآوری و تحلیل دادهها، کیفی اکتشافی از نوع متوالی و توسعه ابزار است و در سنت پراگماتیسم اجرا شده است. باتوجه به نوبودن موضوع، بمنظور استفاده از تئوری داده بنیاد، با 13نفر از خبرگان و 19نفر از بیماران بیمارستانهای مورد مطالعه مصاحبه شد. از 533 گزاره شناسایی شده توسط نرم افزار مکس کیودا، 963 مضمون اولیه استخراج، کدگذاری و سپس 35 مفهوم با روایی قابل قبول در 6 مقوله اصلی طبقه بندی شد. یافتهها: نتایج نشان میدهد که ارزش از دیدگاه بیمار، بر منافع و منابع وی تمرکز دارد. منافع، اثربخشی درمان و مراقبت و منابع شامل پول، زمان و تلاش صرف شده بیمار برای هزینه خدمات، دسترسی به خدمات و مدیریت خطا و خطر میگردد. روابط میان کیفیت درمان و مراقبت، ارزش از دیدگاه بیمار، اعتماد بیمار، خدمات تجملی، رضایت بیمار و مقاصد رفتاری بیمار درقالب مدل پارادایمی ارائه شده است. نتیجهگیری: پژوهشگران نتیجه میگیرند که کیفیت درمان و مراقبت سلامت با میانجیگری اعتماد بیمار و تعدیلگری امکانات تجملی، بر خلق ارزش از دیدگاه بیمار تاثیر دارد. موازنه میان منافع به دست آمده و منابع صرف شده بصورت ارزش ادراک شده بر رضایتمندی بیمار، و رضایت بیمار نیز بر مقاصد رفتاری بیمار موثر است.
پرونده مقاله