هدف این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله با آموزش خودگویی بر سلامت روان و حساسیت به طرد در افراد وابسته به سوءمصرف مواد انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. از میان تمامی 470 نفر مراجعه کننده دارای ا چکیده کامل
هدف این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله با آموزش خودگویی بر سلامت روان و حساسیت به طرد در افراد وابسته به سوءمصرف مواد انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. از میان تمامی 470 نفر مراجعه کننده دارای اختلال مصرف مواد افیونی به مرکز درمان سرپایی نسیم رهایی در سال 1401، 60 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و در سه گروه 20 نفری به شیوه تصادفی گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه استاندارد سلامت روان (کیز، 2002) و پرسشنامه حساسیت به طرد (فلدمن، 1996) بود. گروه آزمایش اول تحت 8 جلسه آموزش مهارت حل مسأله، گروه آزمایش دوم تحت 10 جلسه آموزش خودگویی و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل گردید. یافته ها نتایج نشان داد که اثر هر دو روش آموزشی در کاهش حساسیت به طرد و افزایش سلامت روانی در افراد دارای اختلال مصرف مواد افیونی معنادار بود. همچنین، نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که آموزش مهارت حل مسأله در کاهش حساسیت به طرد در مرحله پیگیری اثربخش تر از آموزش خودگویی بود اما بین تأثیر دو روش بر سلامت روانی تفاوتی مشاهده نشد. در نتیجه متخصصان و درمانگران حوزه اعتیاد به منظور ارتقای عملکرد روانی و پیشگیری از عود مصرف در معتادان می توانند در کنار دارو درمانی و دیگر روش های متداول از این شیوه های آموزشی نیز استفاده کنند.
پرونده مقاله
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه نقش ابعاد ترومای کودکی در پیشبینی شناخت اجتماعی بود.
روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعهی آماری شامل دانشجویان دانشگاه آزاد واحد رودهن با رده سنی 20 سال به بالا بودند، که در سال (1400-1401) مشغول به تحصیل بودند و از ب چکیده کامل
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه نقش ابعاد ترومای کودکی در پیشبینی شناخت اجتماعی بود.
روش: روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعهی آماری شامل دانشجویان دانشگاه آزاد واحد رودهن با رده سنی 20 سال به بالا بودند، که در سال (1400-1401) مشغول به تحصیل بودند و از بین آنها 336 دانشجو از طریق نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. برای گردآوری دادههای این پژوهش از پرسشنامه ذهنخوانی از طریق تصویر چشم، (بارون- کوهن، 2001) (RMET)، و پرسشنامه ترومای کودکی (برنشتاین، 2003) (CTQ)، استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از روش رگرسیون چندگانه با نرمافزار SPSS-27 انجام شد.
یافتهها: یافتهها نشان داد که، ابعاد ترومای دوران کودکی (غفلت فیزیکی، سوء استفاده جنسی، سوء استفاده عاطفی، غفلت عاطفی و سوء استفاده فیزیکی) قادر به پیش بینی شناخت اجتماعی بصورت منفی و معکوس هستند (001/0> P، 05/0>P) و غفلت عاطفی با ضریب تاثیر (31/0-Beta =) و غفلت فیزیکی، با ضریب تاثیر (29/0-Beta =) قویترین پیشبینیکننده مشکلات، در شناخت اجتماعی دانشجویان بود.
نتیجهگیری: میتوان گفت افرادی که تجربه ترومای کودکی داشتهاند، ممکن است نقصهایی در شناخت اجتماعی نشان دهند که میتواند پیامدهای قابل توجهی داشته باشد و منجر به کاستیهایی در جنبههای مختلف فهم اجتماعی و دشواریها در درک احساسات و نیات دیگران شود و باید مداخلات روانی اجتماعی، برای پیشگیری و کاهش اثرات دراز مدت ناملایمات دوران کودکی ایجاد شود.
پرونده مقاله