-
حرية الوصول المقاله
1 - بررسی تطبیقی ساختار داستان ضحاک بر پایه رویکرد روانشناسی
منصوره مشایخیاساطیر هم از جهت ساختار و هم از جهت درونمایه دارای وجوه و معانی بسیاری هستند. یکی از اسطورههای حاضر در آئین باستان "ضحاک" است که صاحبنظران و منتقدان از دیدگاههای متفاوت آن را مورد بررسی قرار دادهاند. نگارنده این مقاله تحلیلی- پژوهشی بر این باور است که میتوان این داس أکثراساطیر هم از جهت ساختار و هم از جهت درونمایه دارای وجوه و معانی بسیاری هستند. یکی از اسطورههای حاضر در آئین باستان "ضحاک" است که صاحبنظران و منتقدان از دیدگاههای متفاوت آن را مورد بررسی قرار دادهاند. نگارنده این مقاله تحلیلی- پژوهشی بر این باور است که میتوان این داستان را از رویکرد روانشناسی مطابق با نظریه یونگ مورد بررسی و واکاوی قرار داد و نمادهای دیگر عناصر سازنده این داستان را نیز در کنار آن یافت. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - کارکرد تربیتی اسطورۀ فریدون و ضحاک بر مبنای تئوری انتخاب گلاسر
آناهیتا امینی قدمعلی سرامیاین پژوهش بر آن است تا با روش تحلیلی - توصیفی با تکیه بر کارکرد تربیتی اسطورهها و تئوری انتخاب ویلیام گلاسر پس از روشن داشتن ارتباط نیازهای اساسی انسان با فرآیند تکوین اسطورهها، الگوی رفتاری دو شخصیت برجسته داستان فریدون و ضحاک را بر مبنای تئوری انتخاب گلاسر تبیین ن أکثراین پژوهش بر آن است تا با روش تحلیلی - توصیفی با تکیه بر کارکرد تربیتی اسطورهها و تئوری انتخاب ویلیام گلاسر پس از روشن داشتن ارتباط نیازهای اساسی انسان با فرآیند تکوین اسطورهها، الگوی رفتاری دو شخصیت برجسته داستان فریدون و ضحاک را بر مبنای تئوری انتخاب گلاسر تبیین نماید. معیار دنیای واقعی و دنیای مطلوب در چهارچوب اندیشههای ایران باستان و ویژگیهای حماسه است که قصهگو میتواند در آغاز یا در میان داستان برای مخاطب به زبان ساده بازگو کند. از این منظر ضحاک الگوی شخصیتهایی است که برای ایجاد توازن بین تصاویر دنیای مطلوب و آنچه ادراک میکنند، رفتار نامؤثر و غیرمسئولانه دارند. پذیرفتن انجام قتل پدر و سپس تنپروری و خودستاییِ ضحاک نتیجه چیرگی دو چرخ عقب، احساس و فیزیولوژی، در ماشین رفتار است. از این رو همواره پیام ناکامی دریافت کرده و چرخۀ رفتار او برای تأمین نیاز قدرت ادامه مییابد. همچنین از داشتن یک رابطه معنیدار و عاطفی محروم میباشد. فریدون الگوی شخصیتهایی است که پس از دریافت پیام ناکامی (فقدان پدر) ضمن حفظ رابطه معنیدار و عاطفی با اطرافیان برای تأمین نیاز قدرت با یاری دیگران رفتار مسئولانه و مؤثرتری دارند. رفتار آنها حاصل چیرگی دو چرخ جلو، فکر و عمل، بر دو مؤلفه دیگر است؛ البته در آغاز، پاسخ او به ناکامی طبق یک فرایند فیزیولوژیک خشم و اندوه است. مقایسه و تقابل دنیای ادراکی، دنیای مطلوب و انتخاب رفتار این دو با در نظر داشتن چهار قلمرو شناختی، بین فردی، شخصی و عاطفی قصهها قابلیت نقش تربیتی این داستان را تبیین مینماید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - ریخت شناسى قص هى ضحاک در شاهنامه و راوانا در رامایانا (جدال خیر و شر)
الیاس نورائی صغری باوندپوردر فایل اصل مقاله موجود استدر فایل اصل مقاله موجود است تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - بررسی مفهوم انقلاب در داستان ضحاک با نظریهی گلدمن
صبا پژمان فر مجید سرمدیایران کشوری کهن و متمدن بوده است و با کمی ‎دقت در متون حماسی آن که بن مایه‎های فکری کهن دارند و اسطوره‎ها‎ را در خود جای داده‎اند می‎توانیم ردپای بسیاری از پدیده‎های اجتماعی را که در جوامع کهن – نه فقط جوامع مدرن- هم وجود داشته‎اند أکثرایران کشوری کهن و متمدن بوده است و با کمی ‎دقت در متون حماسی آن که بن مایه‎های فکری کهن دارند و اسطوره‎ها‎ را در خود جای داده‎اند می‎توانیم ردپای بسیاری از پدیده‎های اجتماعی را که در جوامع کهن – نه فقط جوامع مدرن- هم وجود داشته‎اند بیابیم و از این طریق ادعا کنیم که با جامعه روبرو بوده ایم. به ویژه جامعه‎ای که هویت در آن شکل گرفته بوده و احساسات ملی مردمانش از آن حمایت می‎کرده است. ادبیات تولید شده در‎ یک جامعه به بهترین شکل، نوع‎ اند‎یشه‎ای را که برخاسته از اوضاع اجتماعی‎ یک جامعه است می‎نمایاند. از جمله‎ی مهم ترین پدیده‎ها‎ی اجتماعی موجود، پدیده‎ی اجتماعی انقلاب – به مفهوم مدرن آن نه شورش و قیام- است که در داستان پادشاهی ضحاک رخ نشان می‎دهد. از آنجا که داستان ضحاک و کاوه اسطوره ای است پس با رویارویی با پدیده‎ها‎ی اجتماعی در متون ادبی موجود می‎توانیم نتیجه بگیریم که حداقل در ‎اند‎یشه‎ی ایرانی – از آنجا که اساطیر آنقدر کهن هستند که نمی‎توان برای آن داده‎ی اجتماعی ‎یافت- که خاستگاه اساطیر است این مفاهیم وجود داشتهاند.در این جستار هدف بر این است که با بررسی داستان ضحاک و قیام کاوه بر اساس ساختارگرایی تکوینی گلدمن بتوانیم ثابت کنیم که پدیده‎ی اجتماعی انقلاب در ایران باستان وجود داشته است و این بسیار کهن‎تر از زمانی است که انقلاب‎ها‎ی اجتماعی به ثبت رسیده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - رمزگشایی از داستان ماران بر دوش ضحاک"هرمنوتیک"
موسی پرنیان قهرمان جهان فردر این پژوهش کوشیدهایم ماهیت اسطورة ضحاک و روییدن مار بر دوش او را واکاوی کنیم.ابتدا از ماجرای ضحاک پانزده بیت را بررسی نموده و سپس به قالب هنرداستان پرداخته ایم که مدرن و امروزی می نماید در حالی که خلق این اثر در متن تاریخ گذشتۀ ایران صورت پذیرفته است ما آن را از خاص أکثردر این پژوهش کوشیدهایم ماهیت اسطورة ضحاک و روییدن مار بر دوش او را واکاوی کنیم.ابتدا از ماجرای ضحاک پانزده بیت را بررسی نموده و سپس به قالب هنرداستان پرداخته ایم که مدرن و امروزی می نماید در حالی که خلق این اثر در متن تاریخ گذشتۀ ایران صورت پذیرفته است ما آن را از خاصیّت زبان انسانی دانستهایم که در دست ایرانیان بوده است .سپس به مفهوم راز و رمز، نماد، مجاز و استعاره مفهومی پرداخته ایم که هر کدام سری در تشبیه دارند . نتیجه گرفتهایم که واقعیت دو مار سیاه با توجه به داستان نمادین ضحاک، پیشینة اسطوره در منابع پیش از فردوسی ، مفهوم زنده وکارآمد آن که مکان و زمان را در می نوردد ، دو دست سیاه کار ضحاک است که فردوسی آن را به داستانی ماندگار و هول انگیز تبدیل کردهاست پادشاه مار دوش ، مشغول دست درازی به جان و مال مردم ایران بوده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - تحلیل نشانهشناسی «مار» در شعر«من آن روز میگفتم...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریۀ مایکل ریفاتر
مریم ارجمندی مهدی ظرافتکارهر شعر فاخری یک ایدۀ مسلّط دارد که بر سراسر اثر سایه افکنده است. شاعر این ایدۀ را در لابه لای فرم و ساختار، یک جمله و یا یک واژه پنهان میکند. بعد با هنرمندی برخی واژهها را نشاندار میکند تا مخاطب از طریق آنها ایدۀ مسلّط را شناسایی نماید. آیا سیمین بهبهانی در شعرمن آ أکثرهر شعر فاخری یک ایدۀ مسلّط دارد که بر سراسر اثر سایه افکنده است. شاعر این ایدۀ را در لابه لای فرم و ساختار، یک جمله و یا یک واژه پنهان میکند. بعد با هنرمندی برخی واژهها را نشاندار میکند تا مخاطب از طریق آنها ایدۀ مسلّط را شناسایی نماید. آیا سیمین بهبهانی در شعرمن آن روز... از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ به نظر میرسد؛ برای رسیدن به پاسخ مناسب، بهرهمندی از نظریۀ نشانهشناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریهای مناسب است. با توجّه به این سنخیّت، مقالۀ حاضر بر مبنای نظریۀ نشانهشناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی شعر سیمین را بررسی نموده است. پس از بررسیِ عناصر غیردستوری نتایج بیانگر آن است که انباشتهایی با معنابنِ مار، ضحّاک و ترس با بسامد بالادر شعر حضور دارند. پس از بررسی منظومههای توصیفی با رویکرد خوشههای استعاری و با هستههای جامعۀ سنتی، خوی اهریمنی و جامعۀ شبهمدرن هیپوگرامهای شعر مشخص شد که مهمترین آنها عبارت بودند از: مار نماد خوی اهریمنی انسانهاست و در نظامهای مردسالار، بیشتر در وجود جنس مذکّر تجلّی مییابد. همچنین مقایسۀ انباشتها، منظومههای توصیفی و هیپوگرامها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان ایجاد کرد: خوی اهریمنی نظامِ مردسالار در جوامع سنتی از طریق بازیهای فولکلوریک، ستمپذیری را به دختران القا میکند. در جامعۀ شبهمدرن آموزشِ ستمپذیری با روشهای مدرن ادامه مییابد. تا وقتی که این خوی اهریمنی در ذهنیت جامعه وجود داشته باشد، ترس زنان ادامه دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - تحلیل نشانهشناسی «مار» در شعر «من آن روز میگفتم ...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریۀ مایکل ریفاتر
مریم ارجمندی مهدی ظرافتکارهر شعر فاخری یک ایدۀ مسلّط دارد .شاعر این ایدۀ مسلّط را در لابهلای ساختار شعر یا یک جمله و گاهی حتّی یک واژه در درون شعر پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایدۀ مسلّط شعر را شناسایی کند. آیا سیمین بهبهانی در سرایشِ شعرِ م أکثرهر شعر فاخری یک ایدۀ مسلّط دارد .شاعر این ایدۀ مسلّط را در لابهلای ساختار شعر یا یک جمله و گاهی حتّی یک واژه در درون شعر پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایدۀ مسلّط شعر را شناسایی کند. آیا سیمین بهبهانی در سرایشِ شعرِ من آن روز ... از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ برای رسیدن به پاسخ به نظر می رسد؛ بهره مندی از نظریۀ نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریۀ دیگری مناسب تر باشد. مقالۀ حاضر بر مبنای نظریۀ نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی، شعر سیمین را بررسی کرده است. پس از بررسیِ عناصر غیر دستوریِ شعر مذکور، نتایجِ تحقیق بیانگر آن است که انباشتهایی با معنا بنِ مار، ضحّاک و ترس در شعرِ من آن روز... بسامد بالایی دارد. با بررسی منظومه های توصیفیِ شعر، خوشه های استعاری با هسته های جامعۀ سنتی، خوی اهریمنی و جامعۀ شبه مدرن به دست آمد و به کمک همین خوشه های استعاری، هیپوگرامهای شعر نیز مشخص گردید که مهم ترین آنها عبارتند از: مار نماد خوی اهریمنی انسانهاست که در نظامهای مرد سالار بیشتر در وجودِ جنس مذکّر تجلّی می یابد. هم چنین مقایسۀ انباشتها، منظومه های توصیفی و هیپوگرامها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان این مقاله ایجاد کرد: خوی اهریمنیِ نظامِ مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازیهای فولکلوریک، ستم پذیری را به دخترانِ جامعه القا می کند. در جامعۀ شبه مدرن آموزشِ ستم پذیری با روشهای مدرن تری مانند نمایش، طناب بازی و ... ادامه می یابد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - بررسی اشتراکات ساختاری داستان ضحاک شاهنامه با حکایت «شیر و خرگوش» کلیلهودمنه و داستان هندی «بهیم سین و باکه» مهابهاراتا
طیبه رحمانی سهیلا موسوی سیرجانی عبدالحسین فرزادحضور حیوانات در زندگی انسان باعث شده که این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت اندیشه های انسان قرار گیرد. کلیلهودمنه یکی از آثاری است که حیوانات در آن ایفای نقش کردهاند. با توجه به فرهنگ غنی و سابقه تمدن کهن، ایران و هند، اسطورههای یکسان با بن أکثرحضور حیوانات در زندگی انسان باعث شده که این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت اندیشه های انسان قرار گیرد. کلیلهودمنه یکی از آثاری است که حیوانات در آن ایفای نقش کردهاند. با توجه به فرهنگ غنی و سابقه تمدن کهن، ایران و هند، اسطورههای یکسان با بنمایۀ اصلی مشترک در این دو فرهنگ دیده می شود. اسطورهها نهتنها ازلحاظ محتوا، ازلحاظ ساختار نیز با یکدیگر شباهت بسیار دارند. در این پژوهش با شیوۀ توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانهای، ریشهها و نمادهای مشترک در داستان ضحاک با حکایت شیر و خرگوش کلیلهودمنه و بهیم سین و باکه مهابهاراتا ازنظر اسطورهشناسی مقایسه و موارد مشترک مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. در این مقاله، ریشههای حکایت شیر و خرگوش با حکایت بهیما و باکه (مهابهاراته) و فریدون و ضحاک (شاهنامه) در اساطیر هندی و ایرانی جستجو و مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. وجه تشابه آنها در این است که یک ظالم قدرتمند (پادشاه یا دیو)، برای سیر کردن خود هرروز عده ای از ساکنان (شهر/ جنگل) را می کشد؛ ساکنان شهر/ جنگل، هرروز یک یا دو نفر را برای او می فرستند تا به دیگران آسیب نرساند و سرانجام یکی از طعمه های ظالم موجب مرگ و نابودی او می شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - تحلیل اختلال شخصیّت ضّداجتماعی ضحاک
زینب باقری محمدعلی داوودآبادی علی سرور یعقوبیمطالعۀ روان شناسی آثار ادبی، این امکان را به خواننده می دهد که از زاویه ای جدید به بررسی و بازبینی اثر ادبی بپردازد. شاهنامه مهم ترین و معتبرترین سند اسطوره ای، حماسی، تاریخی ایرانی است. این مقاله سعی دارد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی یکی از شخصیت های این اثر بزرگ ر أکثرمطالعۀ روان شناسی آثار ادبی، این امکان را به خواننده می دهد که از زاویه ای جدید به بررسی و بازبینی اثر ادبی بپردازد. شاهنامه مهم ترین و معتبرترین سند اسطوره ای، حماسی، تاریخی ایرانی است. این مقاله سعی دارد با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی یکی از شخصیت های این اثر بزرگ را از دیدگاه روان شناسی مورد ارزیابی قرار دهد. ضحاک یکی از پادشاهان بزرگ شاهنامه، فردی قدرت طلب، سنگ دل و بی رحم بود که تحت تاثیر تکانه های نهاد به برآوردن خواسته های خود می اندیشد. فراخود یا وجدان در او رشد چندانی نیافته بود، به این دلیل توانایی پیروی از هنجارهای اجتماعی را نداشت. قوانین حاکم بر جامعه را در نظر نمی گرفت. به حقوق دیگران احترام نمی گذاشت. به دیگران آسیب می رساند و در ارتباط با جامعه سلطه طلب بود. زندگی او سراسر خشونت، ظلم، تجاوز، قتل و غارت بود. در مورد ایمنی افراد جامعه بی پروا و غیرمسئولانه رفتار می کرد. رفتار او حاکی از "تکانش وری"، "تحریک پذیری" و "پرخاش گری" بود. با استناد به کتاب معتبر "DSM-5" می توان اثبات نمود او به اختلال روانی "شخصیّت ضّداجتماعی" دچار بود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - ضحاک و لوکی: مقایسه دو اسطورۀ ایرانی و اسکاندیناوی بر مبنای نمایشنامههای ضحاک و ایولف کوچک در چهارچوب نظریۀ کنشگرایانۀ ژرژ دومزیل
فریندخت زاهدی مارال اصغریان مهسا طالبی رستمیاسطورهها از بهترین عناصر برای مقایسه و تطبیق میان ملتهای مختلف به شمار میروند. اسطورهها در طول زمان شکلهای مختلفی به خود گرفتهاند و تأثیراتشان در آثار فرهنگی ـ ادبی جوامع مختلف، مشاهده میشود. مقالۀ حاضر مطالعۀ تطبیقی میان دو اسطوره از دو ملیت مختلف است: اسطورۀ ض أکثراسطورهها از بهترین عناصر برای مقایسه و تطبیق میان ملتهای مختلف به شمار میروند. اسطورهها در طول زمان شکلهای مختلفی به خود گرفتهاند و تأثیراتشان در آثار فرهنگی ـ ادبی جوامع مختلف، مشاهده میشود. مقالۀ حاضر مطالعۀ تطبیقی میان دو اسطوره از دو ملیت مختلف است: اسطورۀ ضحاک در ایران و اسطورۀ لوکی در اسکاندیناوی. هدف از نگارش این مقاله، یافتن شباهتهای میانِ این دو شخصیت شرّ اسطورهای و دریافتن ویژگیهای بنیادین آنهاست که در روند شکلگیری شخصیتهایی با همین ویژگیها در ادبیات نمایشی مؤثر واقع شدهاند. در این تحقیق به بررسی تطبیقی نمودهای شکل گرفته از اسطورۀ ضحاک در نمایشنامهای با همین نام از غلامحسین ساعدی و اسطورۀ لوکی در نمایشنامه ایولف کوچک اثر هنریک ایبسن، در چهارچوب نظریۀ کنشگرایانۀ ژرژدومزیل پرداخته شده است. نظریۀ کنشگرایانۀ دومزیل از بررسی تطبیقی کارکردها و کنشها بهره میگیرد که سه کارکرد اساسی آن، حکمرانی، قدرت و باروری است. نتایج حاصل از این پژوهش با شرح تفاوتها و شباهتهای موجود در این آثار نشان میدهد که دو نمایشنامۀ مذکور به عنوان انعکاسی از ریشههای فرهنگی جامعۀ خود بنابر مقتضیات زمانه توانستهاند با کنشهای کارکردشناسانۀ ژرژ دومزیل منطبق شوند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - بررسی تحلیلی پیوند ضحاک ماردوش با نهوشه
علی فرزانه قصرالدشتی محمود رضایی دشت ارژنه فرخ حاجیانیحماسهها و اساطیر ایران و هند به دلیل ریشههای مشترک، همسانیهای بسیاری دارند. یکی از شخصیتهای حماسههای ایرانی که خویشکاریهای او در هند بسیار تکرار شده، ضحاک است. پژوهشگران ویشوهروپه را به دلیل سهسر بودن و وریتره را به دلیل ارتباط با خشکسالی همسان هندی ضحاک مید أکثرحماسهها و اساطیر ایران و هند به دلیل ریشههای مشترک، همسانیهای بسیاری دارند. یکی از شخصیتهای حماسههای ایرانی که خویشکاریهای او در هند بسیار تکرار شده، ضحاک است. پژوهشگران ویشوهروپه را به دلیل سهسر بودن و وریتره را به دلیل ارتباط با خشکسالی همسان هندی ضحاک میدانند، اما داستان گناه ایندرا و رسیدن حکومت او به نهوشه همسانیهای بسیاری با داستان گناه جمشید و رسیدن ضحاک به پادشاهی دارد. در روایتهای هند و ایرانی ایندرا و جمشید از نمونة گناهکارانی هستند که فرة خود را از دست میدهند، اما ضحاک و نهوشه به عنوان جانشینان ایشان، پس از انجام بزههایی همسان چون چشمداشت به همسران پادشاه پیشین، خوارداشت روحانیون و ایجاد بدعت در دین و اجتماع، خود از پادشاهی خلع شده و در مکانهایی که جهان زیرین هستند، اسیر میشوند. در این جستار به بررسی تحلیلی و تطبیقی اشتراکات این داستانها در شاهنامه، مهابهارت و دیگر روایتهای هند و ایرانی پرداخته شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که بر خلاف نظر بسیاری از پژوهشگران که ضحاک را با ویشوهروپه یا وریتره تطبیق میدهند، در روایتهای هندی نهوشه تطابق بیشتری با ضحاک دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - بررسی تطبیقی اسطورههای ضحاک و مردوک در خویشکاری دو نیمکردن هماوردان اساطیری خود
آرش غفرانی سعید خیرخواه حسین آذرپیونددر اکثر قریب به اتفاق منابع پس از اسلام، روایت غلبه ضحاک بر جمشید اینگونه آمده است که پس از افول اقتدار سلطنت جمشید و گریختن فرّه از او و پیشروی و کشورگشایی ضحاک، در نهایت جمشید حکومت و تخت پادشاهی را رها میکند و میگریزد. مدت زمانی او در نقاط مختلف جهان سرگردان و فرا أکثردر اکثر قریب به اتفاق منابع پس از اسلام، روایت غلبه ضحاک بر جمشید اینگونه آمده است که پس از افول اقتدار سلطنت جمشید و گریختن فرّه از او و پیشروی و کشورگشایی ضحاک، در نهایت جمشید حکومت و تخت پادشاهی را رها میکند و میگریزد. مدت زمانی او در نقاط مختلف جهان سرگردان و فراری بود و ضحاک همه جا در پی او. در پایان ضحاک، جمشید را مییابد، و وی را با ارّه به دو نیم میکند. حال سوال اینجاست: چرا ضحاک جمشید را با این شیوه منحصر به فرد میکشد؟ آیا ضحاک نمیتوانست مانند بسیاری از شاهان یا پهلوانان تاریخ اساطیری ایران، دشمن خود را سر ببرد؟ چرا ضحاک او را به دار نیاویخت؟ یا حتی میشد بدون بیان نحوه کشته شدن، تنها به ذکر این مطلب بسنده کرد که ضحاک پس از یافتن جمشید، او را کشت. پس بیگمان رازی و نمادی در پس این نحوة خاص کشتن جمشید؛ یعنی ارّه کردن او بوده است. این تحقیق بر آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی و با توجه به تأثیر اسطورههای اقوام بومی ایران که قطعا تحت تأثیر اسطورههای دولتشهرهای میانرودان بوده است، مطابقت اسطورههای ضحاک و مردوک را بیان کند؛ با توجه به شباهت این دو روایت، این نظریه را مطرح میسازد که ارّه کردن جمشید توسط ضحاک، متأثر از دوپاره کردن تیامت توسط مردوک است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - تحلیل عرفانی داستان ضحاک
علی حیدرییکی از داستانهای مشهور و رازناک شاهنامه، داستان ضحاک است. از این داستان تحلیلهای مختلفی صورت گرفته است که بیشتر جنبة سیاسی و اجتماعی دارند. با توجه به رمزیبودن این داستان، در این مقاله کوشیده شده است از منظر عرفانی به نبرد فریدون و ضحاک (نیکی و بدی) که دو روی یک سکه أکثریکی از داستانهای مشهور و رازناک شاهنامه، داستان ضحاک است. از این داستان تحلیلهای مختلفی صورت گرفته است که بیشتر جنبة سیاسی و اجتماعی دارند. با توجه به رمزیبودن این داستان، در این مقاله کوشیده شده است از منظر عرفانی به نبرد فریدون و ضحاک (نیکی و بدی) که دو روی یک سکهاند، پرداخته شود. فریدون (ثری تنین = سه اژدها، تنین به معنی مار و اژدها و ثری به معنی عدد سه است) ـ مردی که سه پسر دارد ـ با ضحاک (اژیدهاک) ـ ماری که سه سر (دو سر از آن ماران دوش او و یک سر از آن خود او) دارد ـ به مبارزه میپردازد. در نهایت خلافِ تمام نبردهای شاهنامه، فریدون حق کشتن ضحاک را ندارد و تنها باید او را محبوس کند. از آنجایی که در باورهای عرفانی اژدها نماد نفس اماره است، میتوان بر این باور بود که فریدون نیز نماد روح (نفس مطمئنه) است که باید نفس را در کنترل خود در آورد و بر آن غلبه کند، ولی هیچگاه نمیتواند برای همیشه آن را نابود کند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
14 - بازتاب نمادین آب در گسترة اساطیر
محمود رضایی دشت ارژنهبه دلیل اهمیت آب در باروری و زایندگی طبیعت، بخش مهمی از اساطیر به این عنصر حیاتی اختصاص یافته است. آب و ابرهای بارانزا در گسترة اساطیر، گاه به شکل زن و گاو پدیدار شده است که اژدهایی (نماد خشکسالی) با حبس آنها، مانع طراوت و زایندگی طبیعت میشود. سپس پهلوانی با شکست اژده أکثربه دلیل اهمیت آب در باروری و زایندگی طبیعت، بخش مهمی از اساطیر به این عنصر حیاتی اختصاص یافته است. آب و ابرهای بارانزا در گسترة اساطیر، گاه به شکل زن و گاو پدیدار شده است که اژدهایی (نماد خشکسالی) با حبس آنها، مانع طراوت و زایندگی طبیعت میشود. سپس پهلوانی با شکست اژدها و آزادی گاوها یا زنهای در حبس (آب و ابرهای بارانزا) دوباره زایندگی و سرسبزی را به طبیعت بازمیگرداند. در این جستار، اهمیت آب و پردازش نمادین آن در هیأت گاو یا زن در اسطورههای ضحاک، اسفندیار و گشتاسپ در ایران و ایندرا و رامایانا در هند نقد و بررسی و این نتیجه حاصل شده است که همة اسطورههای یادشده، ژرفساختی بارورانه دارند و آب در آنها نقشی اساسی دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
15 - ضحاک و بینالنهرین
علیرضا مظفری علی اصغر زارعیضحاک یکی از مهمترین و مبهمترین شخصیتهای اسطورهای ایران است که پژوهشگران در مورد نژاد و جنبههای نمادین شخصیت وی سخنها راندهاند، ولی از نسبت او به سرزمینِ مارهای مقدس، یعنی بینالنهرین چندان سخنی نگفتهاند. این جستار بنیاد اسطوره ضحاک را بیرون از الگوی هند و اروپای أکثرضحاک یکی از مهمترین و مبهمترین شخصیتهای اسطورهای ایران است که پژوهشگران در مورد نژاد و جنبههای نمادین شخصیت وی سخنها راندهاند، ولی از نسبت او به سرزمینِ مارهای مقدس، یعنی بینالنهرین چندان سخنی نگفتهاند. این جستار بنیاد اسطوره ضحاک را بیرون از الگوی هند و اروپایی، در سرزمین بینالنهرین جستوجو میکند و نشان میدهد که این اسطوره، از بینالنهرین آغاز شده و در گذر زمان با اسطورههای هند و ایرانی آمیخته شده و هاله هولناکی از رمز و رازها و شگفتیها آن را در برگرفته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
16 - نظام تقابلهای زبانی مهمترین عامل شکلگیری معنا در روایت ضحاک و فریدونِ شاهنامه
رضا رفایی قدیمی مشهد ابوالقاسم ابوالقاسم قوامتقابل های زبانی یکی از مهم ترین شاخص های آفرینش معنا در هر نظام گفتمانی بشمار می رود. نگارندگان در این پژوهش، تقابل های زبانی را مهم ترین عامل آفرینش معنا در روایت فریدون و ضحاکِ شاهنامه می دانند و به این منظور، در این داستان، در تحلیلی نشانه- معناشناختی چگونگی شکل گیری أکثرتقابل های زبانی یکی از مهم ترین شاخص های آفرینش معنا در هر نظام گفتمانی بشمار می رود. نگارندگان در این پژوهش، تقابل های زبانی را مهم ترین عامل آفرینش معنا در روایت فریدون و ضحاکِ شاهنامه می دانند و به این منظور، در این داستان، در تحلیلی نشانه- معناشناختی چگونگی شکل گیری معنا بر اساس تقابل ها را بررسی می کنند. در این پژوهش، نشان خواهیم داد که تقابل ها در چه سطحی و با چه کیفیتی، در شکل گیری نظام معنایی داستان ضحاک و فریدون مؤثر است. پس از بررسی ابعاد مختلف تقابل ها در روایت، خواهیم دید که تقابل های زبانی را که گفتهپرداز بکار میبرد، در حقیقت رمزی است بر بنیان فرهنگ و تاریخ و ارتباط مخاطب با ساختار روایی متن که مستلزم آگاهی او از بستر فرهنگی و تاریخی روایت است. دستاورد دیگر این پژوهش، نمایان ساختن چگونگی کارکرد تقابل شخصیت های مهم روایت در روند شکلگیری آن است. کارکرد تقابلی شخصیت های تأثیرگذار در روند داستان، به دو شکل نمود یافته است: در ارتباط با خود و در ارتباط با دیگر شخصیت ها. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
17 - اژدهایی به نام آز
محمدنوید بازرگانضحاک (آژی دهاک) همواره اسطوره ای شگفت در میان شخصیت های اساطیری در ادبیات پیش از اسلام بوده است، آیا می توان دورة مشخص تاریخی برای او جست و یا آنچنان که اوستا تصویر می کند او همچنان شخصیتی نیمه اهریمنی، نیمه انسانی است که هویت واقعی اش در غبار زمانهای دوردست ناپیداست؟ ا أکثرضحاک (آژی دهاک) همواره اسطوره ای شگفت در میان شخصیت های اساطیری در ادبیات پیش از اسلام بوده است، آیا می توان دورة مشخص تاریخی برای او جست و یا آنچنان که اوستا تصویر می کند او همچنان شخصیتی نیمه اهریمنی، نیمه انسانی است که هویت واقعی اش در غبار زمانهای دوردست ناپیداست؟ این مقاله سعی دارد پرتوی بر تندیس این اسطوره کهن بیفکند و از خلال یک مقایسه دقیق نشان دهد که مشابهتهای شگفتی میان آژی دهاک و دیو آز موجود است. دیوی که در ادبیات زروانی و مانوی پلیدترین همدست اهریمن به شمار می رود. به گواهی برخی از متون پهلوی، بعضی از دیوان، تازش آورنده به بدن آدمی و تسخیرکننده روان انسان شمرده شده اند. ضحاک یکی از بارزترین شخصیت هائی است که تحت تصرف دیو آز قرار گرفته است و این مسخ تدریجی توسط اهریمن و حلول دیو آز در یک پادشاه بمرور از او یک اژدها پدید آورده است که از سرشت انسانی بکلی فاصله گرفته رفتارهای دیو آز را – آنگونه که در اوستا و متون پهلوی تصویر شده – به نمایش می گذارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
18 - نقد روانشناختی شخصیت ضحاک در شاهنامه
سپیده یزدان پناهدر شاه نامه داستان هایی بی شمار می توان یافت که از بن مایه های ژرف اساطیری برخوردار است. داستان ضحاک از جمله این داستان هاست. ضحاک با درونی بسیار تاریک و روانی آشفته، موجودی هراس انگیز در میان اسطوره های ایرانی است. داستان ضحاک به دلیل برخوردار بودن از بن مایه های اساطی أکثردر شاه نامه داستان هایی بی شمار می توان یافت که از بن مایه های ژرف اساطیری برخوردار است. داستان ضحاک از جمله این داستان هاست. ضحاک با درونی بسیار تاریک و روانی آشفته، موجودی هراس انگیز در میان اسطوره های ایرانی است. داستان ضحاک به دلیل برخوردار بودن از بن مایه های اساطیری در اوستا، بارها مورد نقد و بررسی واقع شده است. در این مقاله سعی شده است، این داستان از دیدگاه نقد روان شناسی مورد بررسی قرار گیرد. به این ترتیب که شخصیت ضحاک و ارتباط او با عناصر اطرافش از دیدگاه روان شناسی (بیش تر برپایه نظریه های یونگ و فروید) مورد توجه قرار گرفته است. از آن جا که نقد اسطوره گرا و نقد روان کاوانه پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند، نگارنده در این مقاله کوشیده است به مفاهیمی چون توتم و تابو که عناصر کلیدی در نظریه فروید بوده توجهی ویژه نماید. هم چنین با پرداختن به انواع عقده ها نظیر پدرکشی و طغیان بر پدر که ریشه در ناخودآگاه جمعی دارد و از عمده ترین نظریات یونگ است به لایه های درونی شخصیت ضحاک نفوذ کرده تا توجیهی برای پاره ای از کنش ها، واکنش ها، تنش ها و کشمکش های روانی او بیابد و به بسیاری از پرسش ها در مورد شخصیت ضحاک و روان تاریک او پاسخ گوید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
19 - شهرسب، مرداس و ضحاک شکستگیِ شخصیّتِ شهرسب در مرداس و ضحاک
حمیدرضا اردستانی رستمییکی از عوامل تحوّل در اسطوره‌های ایرانی – آن چنان که مهرداد بهار می‌گوید- در کنارِ ورودِ عناصرِ بیگانه، ادغام و دگرگونی، عاملِ شکستگی است. در اسطوره‌ها گاهی واقعه یا شخصیّتی به فراموشی سپرده می‌شود، لیکن آن، در ریختِ پاره‌ها و اجزایِ پراکن أکثریکی از عوامل تحوّل در اسطوره‌های ایرانی – آن چنان که مهرداد بهار می‌گوید- در کنارِ ورودِ عناصرِ بیگانه، ادغام و دگرگونی، عاملِ شکستگی است. در اسطوره‌ها گاهی واقعه یا شخصیّتی به فراموشی سپرده می‌شود، لیکن آن، در ریختِ پاره‌ها و اجزایِ پراکنده، در موقعیت و مکانی دیگر پدیدار می‌گردد. شهرسب، وزیرِ طهمورث یکی از این شخصیّت‌هاست که دچار شکستگی و به دو شکلِ مرداس و ضحاک در زمانی دیگر آشکار می‌شود. امّا چه دلایلی می‌توان یافت که این شکستگیِ شخصیّتی در شاهنامه را نشان دهد؟ پاسخ این پرسش را می‌توان درخلق و خو و معنایِ نامِ شهرسب یافت. ویژگیی که به طور صریح در شاهنامه، دربارة شهرسب مطرح شده، برپای داشتن نماز در شب و روزه داشتن در روز است. ویژگی دیگر، در نامِ شهرسب و معنایِ آن - یعنی سلطه بر اسب - نهفته است. این دوگانه صنعت – عبادت خداوند و مهارت در اسب سواری- که دریگانه‌ای چون شهرسب گرد آمده، پس از چندی از هم جدا می‌شود و هر یک به کسی می‌رسد و شخصیّتی را شکل می‌دهد؛ نماز کردن و روزه داشتن ویژگیِ مرداس می‌شود و بر اسب سوار شدن و توانایی در اسب سواری به ضحاک می‌رسد. این نکته را نیز بیاد بسپاریم که در مجمل التواریخ و القصص، اگر چه وزیرِ طهمورث، ارونداسب نام دارد، ولی ضحاک فرزند او معرفی شده و این دلیلی دیگر در پیوند آن‌هاست. در تاریخ طبری نیز قوم ضحاک بر شریعت صابئان دانسته شده، که البته عقایدِ صابئان به خلق و خوی شهرسب نزدیک است و پیوند او با ضحاک و بویژه مرداس را آشکار می‌کند و نیز، همسانیِ مقرّ بوذاسف/ شهرسب و ضحاک را که گاهی هند و گاهی بابل است، می‌توان دید. همچنین شهرسب/ بوذاسف دارای نژاد کلدانی است که پیوندِ نژادی او با ضحاک و مرداس تازی را نمایان می‌کند و فراخواندن به بت‌پرستی از دیگر اشتراکات و تشابهاتی است که دربارة این دو در متونِ مختلف دیده می‌شود که همة این شواهد به ارتباط این سه شخصیّت دلالت دارد؛ در حالی که در شاهنامه و دیگر متونِ تاریخی – به جز مجمل التواریخ- به پیوندِ نسبی و نژادیِ ضحاک، مرداس و وزیرِ طهمورث اشاره نشده است. پژوهش پیشِ رو – که دستاورد مطالعه در شاهنامه و برخی متون نگاشته شدة مورخانِ دورة اسلامی است- به دنبالِ اثباتِ این پیوند، که در اثرِ شکستگیِ شخصیّت اسطوره‌ای شهرسب حاصل شده، شکل گرفته است. تفاصيل المقالة