بررسی اشتراکات ساختاری داستان ضحاک شاهنامه با حکایت «شیر و خرگوش» کلیلهودمنه و داستان هندی «بهیم سین و باکه» مهابهاراتا
الموضوعات : جستار نامه: ادبیات تطبیقی (فارسی- انگلیسی)طیبه رحمانی 1 , سهیلا موسوی سیرجانی 2 , عبدالحسین فرزاد 3
1 - دانشجوی دکترای تخصصی زبان و ادبیات فارسی، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد تهران جنوب، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
3 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: نماد, اسطوره, ادبیات تطبیقی, شیر و گاو, داستان ضحاک, بهیم سین و باکه,
ملخص المقالة :
حضور حیوانات در زندگی انسان باعث شده که این موجودات ابتدا در حیات اساطیری و سپس به شکل نمادین در خدمت اندیشه های انسان قرار گیرد. کلیلهودمنه یکی از آثاری است که حیوانات در آن ایفای نقش کردهاند. با توجه به فرهنگ غنی و سابقه تمدن کهن، ایران و هند، اسطورههای یکسان با بنمایۀ اصلی مشترک در این دو فرهنگ دیده می شود. اسطورهها نهتنها ازلحاظ محتوا، ازلحاظ ساختار نیز با یکدیگر شباهت بسیار دارند. در این پژوهش با شیوۀ توصیفی- تحلیلی و روش کتابخانهای، ریشهها و نمادهای مشترک در داستان ضحاک با حکایت شیر و خرگوش کلیلهودمنه و بهیم سین و باکه مهابهاراتا ازنظر اسطورهشناسی مقایسه و موارد مشترک مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. در این مقاله، ریشههای حکایت شیر و خرگوش با حکایت بهیما و باکه (مهابهاراته) و فریدون و ضحاک (شاهنامه) در اساطیر هندی و ایرانی جستجو و مورد تحلیل و رمزگشایی قرارگرفته است. وجه تشابه آنها در این است که یک ظالم قدرتمند (پادشاه یا دیو)، برای سیر کردن خود هرروز عده ای از ساکنان (شهر/ جنگل) را می کشد؛ ساکنان شهر/ جنگل، هرروز یک یا دو نفر را برای او می فرستند تا به دیگران آسیب نرساند و سرانجام یکی از طعمه های ظالم موجب مرگ و نابودی او می شود.
_||_