تحلیل و تشخیص عناصر سبکی جز با جزئینگری در بسامد خروج از نرم زبان حاصل نمیشود. این جزیینگری نیازمند بررسی جزئیات ادبی، زبانی و فکری یک متن ادبی است. عنصر رنگ یکی از مواردی است که کیفیت استفادة بلاغی و معنایی آن در سبکها و دورههای مختلف ادبی متغیر و متفاوت است و با چکیده کامل
تحلیل و تشخیص عناصر سبکی جز با جزئینگری در بسامد خروج از نرم زبان حاصل نمیشود. این جزیینگری نیازمند بررسی جزئیات ادبی، زبانی و فکری یک متن ادبی است. عنصر رنگ یکی از مواردی است که کیفیت استفادة بلاغی و معنایی آن در سبکها و دورههای مختلف ادبی متغیر و متفاوت است و با بررسی کارکردها و تحولات بلاغی این عنصرِ تصویرساز میتوان دگردیسی سبکی را نشان داد. ازآنجاییکه دگردیسیهای سبکی جز با در نظر گرفتن پیکرهای وسیع چندان دقیق و ممکن نیست، لذا با در نظر گرفتن پنج سبک شعر فارسی و از هر سبک سه شاعر برجسته، به موضوع مذکور پرداختهشده است. نتایج نشان میدهد که در سبک خراسانی ترکیبات وصفی حاصل از رنگها در امور حسی و اغلب با عناصر طبیعت است. شگردهای غالب در این سبک استفاده از تشبیه و استعاره و کنایه است. در سبک بینابین بسامد ترکیبات انتزاعی بیشتر و کارکردهای کنایی، تمثیلی و نمادین، در حوزة عرفان و مسائل اجتماعی (با ظهور سنایی) بیشتر است. در سبک آذربایجانی صنایع بدیعی و بیانی به اوج خود میرسد و رنگ ازرق دستمایة آفرینش ایهام، استعاره و کنایه با بسامد بالا میگردد. در این سبک، هفتپیکر جایگاهی ویژه دارد چون از نمادگرایی اسطوره (در رنگها) نیز استفاده میکند. در سبک عراقی نیز اغلب ترکیبات حسی نیز برای تبیین مفاهیم ذهنی به کار میروند. ایهام، استعاره و نماد از شگردهای غالب در کاربرد رنگهاست. در سبک هندی ترکیبات عینی بیشتر است و در میان شگردهای بلاغی، اسلوب معادله، تشبیه و حسن تعلیل بسامد بیشتری دارد.
پرونده مقاله