اسطورهها از بهترین عناصر برای مقایسه و تطبیق میان ملتهای مختلف به شمار میروند. اسطورهها در طول زمان شکلهای مختلفی به خود گرفتهاند و تأثیراتشان در آثار فرهنگی ـ ادبی جوامع مختلف، مشاهده میشود. مقالۀ حاضر مطالعۀ تطبیقی میان دو اسطوره از دو ملیت مختلف است: اسطورۀ ض چکیده کامل
اسطورهها از بهترین عناصر برای مقایسه و تطبیق میان ملتهای مختلف به شمار میروند. اسطورهها در طول زمان شکلهای مختلفی به خود گرفتهاند و تأثیراتشان در آثار فرهنگی ـ ادبی جوامع مختلف، مشاهده میشود. مقالۀ حاضر مطالعۀ تطبیقی میان دو اسطوره از دو ملیت مختلف است: اسطورۀ ضحاک در ایران و اسطورۀ لوکی در اسکاندیناوی. هدف از نگارش این مقاله، یافتن شباهتهای میانِ این دو شخصیت شرّ اسطورهای و دریافتن ویژگیهای بنیادین آنهاست که در روند شکلگیری شخصیتهایی با همین ویژگیها در ادبیات نمایشی مؤثر واقع شدهاند. در این تحقیق به بررسی تطبیقی نمودهای شکل گرفته از اسطورۀ ضحاک در نمایشنامهای با همین نام از غلامحسین ساعدی و اسطورۀ لوکی در نمایشنامه ایولف کوچک اثر هنریک ایبسن، در چهارچوب نظریۀ کنشگرایانۀ ژرژدومزیل پرداخته شده است. نظریۀ کنشگرایانۀ دومزیل از بررسی تطبیقی کارکردها و کنشها بهره میگیرد که سه کارکرد اساسی آن، حکمرانی، قدرت و باروری است. نتایج حاصل از این پژوهش با شرح تفاوتها و شباهتهای موجود در این آثار نشان میدهد که دو نمایشنامۀ مذکور به عنوان انعکاسی از ریشههای فرهنگی جامعۀ خود بنابر مقتضیات زمانه توانستهاند با کنشهای کارکردشناسانۀ ژرژ دومزیل منطبق شوند.
پرونده مقاله