یکی از مضامین درخور تأمل در جهان اسطوره و حماسه، پسرکشی است. شاهنامه فردوسی و برخی از داستانهای حماسی اسطورهای از آثاری محسوب میشوند که صورت مفصل این آیین شرقی را دستمایة برخی از داستانهای مشهور خود کردهاند. در داستان رستم و سهراب، سیاوش و به نوعی در داستان رستم و چکیده کامل
یکی از مضامین درخور تأمل در جهان اسطوره و حماسه، پسرکشی است. شاهنامه فردوسی و برخی از داستانهای حماسی اسطورهای از آثاری محسوب میشوند که صورت مفصل این آیین شرقی را دستمایة برخی از داستانهای مشهور خود کردهاند. در داستان رستم و سهراب، سیاوش و به نوعی در داستان رستم و اسفندیار، شاهد مرگ فرزند به دست پدر هستیم. در این جستار عاملی مطرح شده که میتواند عامل اصلی شکلگیری تراژدی در این داستانها فرض شود. بر اساس اسطورههای باروری و آفرینش، رسالت اصلی والدین تداوم و بقای نسل است؛ با کشته شدن پسر به دست پدر، حلقة اصلی تداوم نسل به دست پدر از بین میرود و سبب میشود که پدر نتواند رسالت اصلی خود، یعنی پرورش فرزند را به انجام برساند. این واقعه داستان را در حد تراژدی اعتلا میبخشد حال آنکه در روایات پدرکشی، لفظ تراژدی کمتر به کار برده شده زیرا پدر، تکلیف اسطورهای خود را به پایان رسانده است و مرگ او از دیدگاه اسطورهای چندان مورد اعتنا نیست. این مقاله با روش تحلیلی ـ استنادی ساختارهای مشترکی را که سبب وقوع تراژدی پسرکشی شده با اسطورة باروری پیوند داده و آن را به عنوان مهمترین عامل شکلگیری تراژدی در این داستانها معرفی میکند.
پرونده مقاله
نامیرایی و سیالیّت اسطورهها باعث شده است که آنها همواره در ناخودآگاه انسانها در طول اعصار تداوم یابند ویکی از اجزای جداییناپذیر زندگی آدمی محسوب شوند؛ به گونهای که تداوم زندگی بشر از لحاظ معناشناختی بدون حضور اسطورهها غیرممکن به نظر میرسد؛ زیرا اسطورهها همواره پا چکیده کامل
نامیرایی و سیالیّت اسطورهها باعث شده است که آنها همواره در ناخودآگاه انسانها در طول اعصار تداوم یابند ویکی از اجزای جداییناپذیر زندگی آدمی محسوب شوند؛ به گونهای که تداوم زندگی بشر از لحاظ معناشناختی بدون حضور اسطورهها غیرممکن به نظر میرسد؛ زیرا اسطورهها همواره پاسخی شگرف، برای یکی از بنیادیترین بحرانهای انسان در تمام ادوار، یعنی میل به جاودانگی بودهاند. این پژوهش مضامین اصلی پدیدآورندة میل به جاودانگی و دلیل تقارن و استفاده از ساختارهای یکسان در آیینها و اقوام مختلف، برای رهایی از زمان و مکان و نیل به جاودانگی را با روشی تحلیلی- استنادی بررسی میکند. اسطورههایی همچون بازگشت ازلی، اسطورۀ باروری، رستاخیز، بازگشت به دوران کودکی، بازگشت به وحدت و اسطورۀ نویسنده شدن، از جمله بنمایههای اسطورهای هستند که گریزگاهی به جاودانگی در بطن آنها وجود دارد و به دلیل کارکرد مشترک ذهن اسطورهای (ناخودآگاه جمعی) ساختار شکلگیری مضامین نامبرده تقریباً یکسان است.
پرونده مقاله