باژگونگی امور یا وارونگی معنا، مبنای بسیاری از اندیشههای ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است و بررسی آن میتواند یکی از مهمترین عوامل جذابیّت این اثر گرانسنگ عرفانی را تبیین کند. در این مقاله نخست گونههایی از وارونگی معنا معرفی میشود؛ مواردی مانند ترجیح ثروت بر فق چکیده کامل
باژگونگی امور یا وارونگی معنا، مبنای بسیاری از اندیشههای ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است و بررسی آن میتواند یکی از مهمترین عوامل جذابیّت این اثر گرانسنگ عرفانی را تبیین کند. در این مقاله نخست گونههایی از وارونگی معنا معرفی میشود؛ مواردی مانند ترجیح ثروت بر فقر، خوشباشی بر عزلت، تساهل و تسامح و مدارا بر انتقام و... از دلایل اصلی این نوع نگرش، التزام به سکر در مقابل صحو در مشرب فکری ابوسعید است. ابوسعید ابوالخیر، اغلب به هنگام ترویج یا تذکار هنجارهای اخلاقی، تبیین و تأیید احوال خود یا دیگران و رفع حوایج مادی و معنوی مخاطبان عام و خاص اغلب با استفاده از زبان و رفتاری ادبی و تمسک به شیوههای متفاوت و وارونه نسبت به معیارها، هنجارها و نُرم رفتاری معاصران خویش، بسته به موقعیّت و مقتضای مخاطب، رفتاری با ساختار باژگونه از خود نشان میدهد. هنگامی که پشت دریچۀ تفسیرهای وارونۀ او را مینگریم، نمیتوانیم انکار کنیم که این شیوۀ ابوسعید مواجهۀ او با نخوت صوفیانۀ عصر خویش است. روش تحقیق در این مقاله کتابخانهای، به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی و بر اساس یافتههایی از اسرارالتوحید و مقالات و پژوهشهای مرتبط استوار است.
پرونده مقاله
مفهوم دیگری به وسیلۀ میخائیل باختین به حوزۀ ادبیات و نظریههای ادبی وارد شد. باختین در میان انواع ادبی، تنها نوع ادبی رمان آن هم رمانهای داستایفسکی را واجد شرایط گفتوگویی و حضور دیگری میپنداشت. بر همین اساس، باختین ژانر حماسی و تراژیک را همچون رمانهای تولستوی فاقد خ چکیده کامل
مفهوم دیگری به وسیلۀ میخائیل باختین به حوزۀ ادبیات و نظریههای ادبی وارد شد. باختین در میان انواع ادبی، تنها نوع ادبی رمان آن هم رمانهای داستایفسکی را واجد شرایط گفتوگویی و حضور دیگری میپنداشت. بر همین اساس، باختین ژانر حماسی و تراژیک را همچون رمانهای تولستوی فاقد خصلت مکالمهای میداند. او معتقد است بنیاد آثار حماسی بر پایۀ حذف و طرد دیگری استوارست. در مقالۀ حاضر کوشیدیم با رویکردی سلبی و ساختارشکنانه به رأی باختین در باب آثار حماسی، نمودهای دیگری در شاهنامه را نشان دهیم. این نمودها را در ساحتهای متفاوتی میتوان بررسی کرد که عبارتاند از: 1) آفرینش شاهنامه به مثابۀ نمود صدایی دیگر در برابر صدای حاکم؛ 2) شاهنامه تلاقی ژانرهای مختلف در کنار هم؛ 3) نهاد پهلوانی در برابر نهاد شاهی؛ 4) ازدواج با بیگانگان. همۀ این مؤلفهها گواهی بر حضور دیگری و وجود چندصدایی و گفتوشنود در شاهنامه است.
پرونده مقاله
گسستن فرّ از جمشید در هیئت مرغ وارغن و پیوستنش به ایزد مهر، فریدون و گرشاسپ، یکی از بنلادهای کهن اسطورهای است که در اساطیر ایران، متون حماسی و طومارهای نقالی، بازتابی پررنگ دارد. بدیهی است هر بنلاد اسطورهای در گذر خود از دنیای اسطوره به گسترۀ منطقپذیرتر حماسه متناسب چکیده کامل
گسستن فرّ از جمشید در هیئت مرغ وارغن و پیوستنش به ایزد مهر، فریدون و گرشاسپ، یکی از بنلادهای کهن اسطورهای است که در اساطیر ایران، متون حماسی و طومارهای نقالی، بازتابی پررنگ دارد. بدیهی است هر بنلاد اسطورهای در گذر خود از دنیای اسطوره به گسترۀ منطقپذیرتر حماسه متناسب با شرایط زمانی و مکانی، دستخوش دگرگونیهایی میشود تا به گونهای خردباورتر در اذهان بنشیند. سپس در تطور از حماسه به ادبیات عامه نیز متناسب با ذوق و پسند مردمان دگردیسیهایی مییابد. از این رو، یک درونمایۀ اسطورهای گاه چنان از اصل خود فاصله میگیرد که پی بردن به سرمنشاء آن، بسیار مشکل مینماید. در این جستار کوشش شده است که پیوند طلسم جمشید با گسستن فره پهلوانی او و پیوستنش به گرشاسپ در منظومههای پهلوانی سامنامه، گرشاسبنامه، بهمننامه، فرامرزنامه، جهانگیرنامه و شهریارنامه، همچنین طومار نقالی شاهنامه، طومار هفت لشکر، طومار کهن شاهنامه فردوسی، طومار شاهنامه فردوسی، زرّینقبانامه و طومار سام سوار و دختر خاقان چین، مورد بررسی قرار گیرد. از دید نگارندگان، طلسم جمشید و کوشش پهلوانان سیستانی در گشودن آن و دستیابی به گنج یا شمشیر تعبیه شده در طلسم، بازنمود نمادین پیوستن فره پهلوانی جمشید به گرشاسپ است که به صورت دگردیس یافته در منظومههای پهلوانی و طومارهای نقالی، تبلور یافته است.
پرونده مقاله
هرچند مفهوم عشق در ادبیات مورد توجه قرار گرفته، اما در پرداخت به آن از نظریههای قابل استناد استفاده نشده است. نظریۀ رابرت استرنبرگ در باب عشق، مورد توجه صاحبنظران حوزۀ علوم انسانی قرار گرفته است. عشق از جمله مفاهیم مورد توجه نویسندگان در خلق آثارشان است. یکی از کسانی چکیده کامل
هرچند مفهوم عشق در ادبیات مورد توجه قرار گرفته، اما در پرداخت به آن از نظریههای قابل استناد استفاده نشده است. نظریۀ رابرت استرنبرگ در باب عشق، مورد توجه صاحبنظران حوزۀ علوم انسانی قرار گرفته است. عشق از جمله مفاهیم مورد توجه نویسندگان در خلق آثارشان است. یکی از کسانی که عنصر عشق در آثارش بسیار به چشم میخورد، عطار است. عطار در کلیت منطقالطیر نوعی از عشق را نشان میدهد که حکایات درونی این اثر نیز از جنس همان عشق است. داستان شیخ صنعان یکی از این حکایات است که در آن، عشق به عنوان عنصری کارآمد برای پیشبرد داستان معرفی میشود. در ادبیات نمایشی ایران هم به سبب ویژگیهای جالب توجه این نوع عشق، به این داستان بسیار توجه شده است. محمدحسین میمندینژاد در نمایشنامة فانتزی شیخ صنعان از حکایت عطار اقتباس کرده است. در این پژوهش ابتدا نظریۀ عشق از منظر رابرت استرنبرگ تبیین میشود. سپس ضمن معرفی آثار عطار و میمندینژاد، حکایت شیخ صنعان و نمایشنامه فانتزی شیخ صنعان بر اساس نظریۀ عشق استرنبرگ مورد بررسی قرار میگیرد تا تفاوتهای ابعاد عشق در این دو اثر مشخص شود.
پرونده مقاله
ژولیا کریستوا با طرح نظریة بینامتنیت و با تکیه بر مباحث زبانشناسی و روانکاوی، رویکردهای نوینی برای تحلیل متون ارائه داده است. براساس نظریة آلودهانگاری که برآمده از دیدگاههای پساساختارگرایانه کریستواست، آفرینشگر ادبی به مثابة فاعل سخنگوی از خلال زبان نشانهای از آلو چکیده کامل
ژولیا کریستوا با طرح نظریة بینامتنیت و با تکیه بر مباحث زبانشناسی و روانکاوی، رویکردهای نوینی برای تحلیل متون ارائه داده است. براساس نظریة آلودهانگاری که برآمده از دیدگاههای پساساختارگرایانه کریستواست، آفرینشگر ادبی به مثابة فاعل سخنگوی از خلال زبان نشانهای از آلودگیهای پیرامون خود برائت میجوید و به منظور تطهیر خود و جامعة پیرامونش، راهحلهایی ارائه میدهد از جمله پناه بردن به عالم اساطیر و کهنالگوها. در این جستار، کنشهای شخصیتهای رمان حیرانی اثر محمدعلی سجادی بر مبنای نظریة آلودهانگاری که خود تلفیقی است از نظریات روانکاوی و نشانهشناسی، برای رهایی از پدیدههای آلوده مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است و نتیجة این بررسی نشان میدهد که نویسنده در راستای رهایی از آلودگیهای فردی و اجتماعی به کهنالگوی آب، آنیما، جاودانگی، کوه و عدد هفت و همچنین شخصیتهای اسطورهای نظیر سیاوش و بهرام، مهر و گاو مقدّس و غیره نظر داشته است. از این حیث، این رمان از روابط اسطورهای ـ بینامتنی بهویژه با شاهنامه و داستان سیاوش برخوردار است.
پرونده مقاله
در این مقاله آراء معرفتشناختی هجویری در باب جبر و اختیار بررسی میشود و در خلال آن برخی مسائل دیگر که به نحوی با آن در ارتباط هستند، مورد تحلیل قرار میگیرند. از آنجایی که برخی از متصوفه نظیر هجویری به این نتیجه رسیدهاند که برای بر کنار داشتن آثارشان از انحرافات فکری چکیده کامل
در این مقاله آراء معرفتشناختی هجویری در باب جبر و اختیار بررسی میشود و در خلال آن برخی مسائل دیگر که به نحوی با آن در ارتباط هستند، مورد تحلیل قرار میگیرند. از آنجایی که برخی از متصوفه نظیر هجویری به این نتیجه رسیدهاند که برای بر کنار داشتن آثارشان از انحرافات فکری و اجتماعی، تبیین معرفتی آنها ضروری است لذا، تحلیل آرای آشکار و پنهان معرفتی صاحبان چنین آثاری در شناخت موضع معرفتی و مذهب آنها بسی راهگشاست و ضروری به نظر میرسد. در بررسی دیدگاههای هجویری چنین به نظر میرسد که جز مسئلۀ قبض و بسط که بیشتر ناظر بر حالات درونی و نفسانی انسان است، آن دسته از آرای او که به نحوی مربوط به اعمال و حوزۀ اختیارات و مسئولیتهای انسانی است، غالباً متأثر از آراء ماتریدیه باشد.
پرونده مقاله
با مقایسۀ میان سرودههای کمدی الهی و مبانی قرآنی، عرفانی، برهانی و ادبی، و با پرده برداشتن از زبان تأویلی و رازآلود آن، میتوان به اشتراکات بسیاری میان مبانی معرفتشناسانۀ اثر گرانقدر دانته و عرفان اسلامی پی برد. در مقالۀ پیش رو، با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی به بررسی حال و چکیده کامل
با مقایسۀ میان سرودههای کمدی الهی و مبانی قرآنی، عرفانی، برهانی و ادبی، و با پرده برداشتن از زبان تأویلی و رازآلود آن، میتوان به اشتراکات بسیاری میان مبانی معرفتشناسانۀ اثر گرانقدر دانته و عرفان اسلامی پی برد. در مقالۀ پیش رو، با رویکرد تحلیلی ـ تطبیقی به بررسی حال و مقام خوف و رجا در مقدمۀ بخش دوزخ این کتاب و مقایسۀ آن با مبانی عرفان اسلامی پرداخته شده است. نتایج به دست آمده بیانگر این نکتهاند که در سرودههای این بخش، علیرغم مشابهتهایی در لزوم هادی و پیر در سفر تصعیدی ارتقایی و پیسپاری در طرق حصول معرفت عقلانی در آغاز سلوک، ادامه دادن راه با پیر عشق، پس از قصور و واماندگی و عدم توان عقل در ادامة راه، خوف و ترس رهبانی ترسایی بسیار تبلور دارد و کمتر نشانی از عشق و محبّت دیده میشود و خوف عقوبت، بسیار برجستهتر از خوف مکر است و این مسائل به دلیل تأثیرپذیری دانته از تعالیم کلیسا و نگاه خائفانه و شریعتمدارانۀ او در ارتباط با پروردگار است.
پرونده مقاله
مهمترین راز ماندگاریِ بسیاری از چهرههای اساطیری، دگرگونیها و تحوّلاتی است که هر شخصیّت یا روایت اسطورهای در گذر زمان به خود دیده است. از جمله چهرههای کهن در متون ادبی و اسطورهای ایرانیان جمشید است که مجموعۀ وسیعی از روایتها و مضامین اساطیری به او اختصاص دارد. در چکیده کامل
مهمترین راز ماندگاریِ بسیاری از چهرههای اساطیری، دگرگونیها و تحوّلاتی است که هر شخصیّت یا روایت اسطورهای در گذر زمان به خود دیده است. از جمله چهرههای کهن در متون ادبی و اسطورهای ایرانیان جمشید است که مجموعۀ وسیعی از روایتها و مضامین اساطیری به او اختصاص دارد. در پژوهش حاضر آنگونه که از نظر خواهد گذشت، شالودۀ نخستین داستان جم به دوران هندواروپایی بازمیگردد و در روند تحول اساطیری به دوران اسلامی میرسد. در این دگردیسی، تمامی عناصر تحوّل اسطوره؛ یعنی شکستگی، دگرگونی و ادغام دیده میشود؛ به گونهای که در این راستا مرزهای ایزدگونگی عصر ودایی تا قدم نهادن در وادی عرفان در دوران اسلامی را درمینوردد. حاصل پژوهش حاضر، تمامی تحولاتی است که این اسطورۀ محبوب دوران هندواروپایی در بستر فرهنگ ایرانی به خود دیده است. شخصیتی که در پس نوآوریهای زرتشت راه هبوط در پیش میگیرد امّا محبوبیت دیرپایش به بازآفرینی و عروج او میانجامد.
پرونده مقاله
در نظام معرفتی فخرالدین عراقی تلقی وحدت وجودی از خلقت عالم به شکل ستایش زیباییهای جهان اعیان به مثابه تجلیات حسن الهی ظاهر میشود. این مقاله با هدف تبیین معرفتشناختی ادراک زیبایی در اندیشۀ عراقی، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی ابتدا به تبیین جایگاه زیبایی در نظام ف چکیده کامل
در نظام معرفتی فخرالدین عراقی تلقی وحدت وجودی از خلقت عالم به شکل ستایش زیباییهای جهان اعیان به مثابه تجلیات حسن الهی ظاهر میشود. این مقاله با هدف تبیین معرفتشناختی ادراک زیبایی در اندیشۀ عراقی، با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی ابتدا به تبیین جایگاه زیبایی در نظام فکری وی میپردازد و سپس مراتب و غایت ادراک زیبایی را در این نظام بررسی میکند. از جمله یافتههای پژوهش این است که در نظر عراقی ادراک زیبایی محسوس، امکان و زمینه و شرط لازم برای معرفت حقّ در تجلیات گوناگون آن و سلوک معرفتشناختی به سوی اوست. تلقی زیبایی محسوس به مثابه تجلی حسن الهی با عنایت حقّ و جذبهای از سوی او آغاز میشود و طی مقامات سلوک و در نهایت وصال و بقا باز با عنایت و جذبه برای کاملترینان محقق میگردد. سیر در مراتب معرفتشناختی که در نظر عراقی همان احوال و مقامات عشق به حقّ و رؤیت او در تجلیات گوناگون است، مساوق و همزمان با استحاله و فرا رفتن در مراتب وجودی است.
پرونده مقاله
ناپدیدشدن قهرمانان و شخصیّتهای داستانی، از نکات مورد توجهی است که در ادبیات ایران حضوری روشن دارد. این پژوهش با ذکر نمونههایی از آثار ادبی جهان و تحلیل آنها به این نتیجه میرسد که در ادبیات سایر ملّتها نیز نمونههایی مشابه با قهرمانان ناپدید شده در ادبیات ایران، یاف چکیده کامل
ناپدیدشدن قهرمانان و شخصیّتهای داستانی، از نکات مورد توجهی است که در ادبیات ایران حضوری روشن دارد. این پژوهش با ذکر نمونههایی از آثار ادبی جهان و تحلیل آنها به این نتیجه میرسد که در ادبیات سایر ملّتها نیز نمونههایی مشابه با قهرمانان ناپدید شده در ادبیات ایران، یافت میشود و نتیجة دیگر آنکه باورداشت اصل ناپدیدی در همة ادوار بشری، حتّی دورة متاخّر نیز در میان همة اقوام وجود دارد. بنابراین، قدم بعدی یافتن دلیل این همسانی است که، به فرضیة ریشة مشترک در ادبیات جهان قوت میبخشد. نگارنده با بررسی راز ناپدید شدن قهرمانان، در شش محور و با پاسخ به این سؤالات که ناپدیدشدگان آثار ادبی، چه کسانی هستند، چه ویژگیهایی دارند؟ چرا ناپدید شدند؟ و چه ارتباطی میان ناپدیدشدگان با مکانی که ناپدیدی در آن صورت گرفته مثل کوه و غار و ... وجود دارد؟ سعی دارد به گونهای پرده از این راز بردارد. از آنجایی که کهنالگوهای قهرمان، زمان، سفر، جاودانگی، مرگ و تولد دوباره، بازگشت و ... قابلیت انطباق با موضوع این پژوهش را دارد، هدف، بررسی ناپدید شدن قهرمانان بر اساس روش نقد کهنالگویی است که به مناسبت از نظریات یونگ، الیاده و کمبل نیز استفاده شده است .
پرونده مقاله