مطالعۀ سیر داستان نویسی زنان و شگردهای رایج در آثار آنان، از موضوع های مورد توجه در پژوهش های داستانی معاصر بوده است؛ با این حال در تحقیقات پیشین، اغلب به بررسی رمان های زنان توجه شده و مجموعه داستان های کوتاه نویسندگان پیشروِ زن، به ویژه در دهه های اخیر کمتر وا چکیده کامل
مطالعۀ سیر داستان نویسی زنان و شگردهای رایج در آثار آنان، از موضوع های مورد توجه در پژوهش های داستانی معاصر بوده است؛ با این حال در تحقیقات پیشین، اغلب به بررسی رمان های زنان توجه شده و مجموعه داستان های کوتاه نویسندگان پیشروِ زن، به ویژه در دهه های اخیر کمتر واکاوی شده است. نان،آنان،بر این اساس، در این مقاله، مجموعه داستان کوتاه از 9 نویسندۀ زن برگزیده در جوایز ادبی دهه های 70 تا 90 (هر دهه سه نویسنده) انتخاب و داستان های کوتاه آنان به روش تحلیلی-تطبیقی با تکیه بر سه شگرد زبانی (واژگان و اصطلاحات)، داستانی (فضاسازی) و محتوایی (رویاپردازی) بررسی و سیر تحول این شگردها، در سه دهۀ اخیر تحلیل و مقایسه شده است. نتایج کلان این پژوهش نشان می دهد، هرچه از دهۀ 70 به دهۀ 90 نزدیک می شویم، نویسندگان زن، با بسامدی کمتر از واژگان و اصطلاحات زنانه در داستان های کوتاه خود استفاده کرده اند. خلاف سیر زبانی داستان ها، از منظر فضاسازی، نویسندگان داستان های دهۀ 90 بیش از دیگر دهه ها (به ترتیب دهه های 80 و 70) از فضاهای خانگی بهره برده اند؛ همچینن از بین فضاهای خانگی، بیش ترین تاکید نویسندگان زن مربوط به فضاهای غمگین بوده است. از منظر عنصر محتوایی رویابافی، داستان های دهۀ 70، متمایز با دیگر دهه ها بوده و در دهه های 90 و 80 این عنصر بازنمودی اندک در داستان زنان داشته، نکته ای که شاید به دلیل گریز از مفاهیم رمانتیک و تمایل به واقع گرایی در داستان کوتاه این دو دهه بوده است.
پرونده مقاله
نمادها و سمبل ها بخشی از زبان عرفانی و جایگاه ظهور حقایق اشراقی و باطنی هستند که در گذر زمان و پهنۀ مکان، تغییر یافته اند و مطالعۀ آنها برای شناخت صحیح عرفان ضروری است. سرپوش های عارفان و صوفیان در اشکال و رنگ های مختلف، نمونۀ کاملی از این نمادپردازی های عارفانه بو چکیده کامل
نمادها و سمبل ها بخشی از زبان عرفانی و جایگاه ظهور حقایق اشراقی و باطنی هستند که در گذر زمان و پهنۀ مکان، تغییر یافته اند و مطالعۀ آنها برای شناخت صحیح عرفان ضروری است. سرپوش های عارفان و صوفیان در اشکال و رنگ های مختلف، نمونۀ کاملی از این نمادپردازی های عارفانه بوده اند، آن ها را تاج فقر نامیده اند و در رنگ سفید تقدس و صفا، در رنگ سیاه استهلاک در فقر، در رنگ سرخ قدرت و شهادت و در رنگ ارزق، امتزاج احوال را می دیده اند. در کلاه های ترک دار، هر ترک را نشانه ترک یکی از رذائل و طلب یکی از فضایل می دانسته اند. عرفا و صوفیه غالباً ساده ترین سرپوش ها را که بیشتر از نمد، پشم یا کرباس تهیه می شده برای نشان دادن بی اعتنایی خود به دنیا و پشت پا زدن به زرق و برق مادی استفاده می کرده اند. در این پژوهش که از نوع کتابخانه ای است به روش توصیفی – تحلیلی و با استناد به منابع دست اول و متون معتبر عرفانی به تفسیر و تحلیل داده ها پرداخته شده است.
پرونده مقاله
این پژوهش به شیوۀ تحلیلی- توصیفی می کوشد تا دیدگاه روایتگری را در رمان عباس معروفی با عنوان سمفونی مردگان بررسی کند. این مطالعه براساس الگوی پیشنهادی سیمپسون 1993م. صورت می گیرد که در آن روایت و دیدگاه روایی به شکلی نظام یافته و روشمند بررسی می شوند. ابتدا تلاش بر آن اس چکیده کامل
این پژوهش به شیوۀ تحلیلی- توصیفی می کوشد تا دیدگاه روایتگری را در رمان عباس معروفی با عنوان سمفونی مردگان بررسی کند. این مطالعه براساس الگوی پیشنهادی سیمپسون 1993م. صورت می گیرد که در آن روایت و دیدگاه روایی به شکلی نظام یافته و روشمند بررسی می شوند. ابتدا تلاش بر آن است که دریابیم راوی در این داستان براساس الگوی سیمپسون، از چه نوعی است و سپس بررسی کنیم که آیا وجهیّت داستان مثبت، منفی و یا خنثی است. فرض ما براین است که راوی سومشخص و وجهیّت داستان در متن براساس تقسیمبندیهای سیمپسون، مثبت است. در این تحقیق داده ها بر اساس گفته ها و ابزارهای تحلیلی بیان شده در نظریه مذکور، مورد بررسی قرار گرفته است. با مطالعۀ این پژوهش درمی یابیم که راوی میان اولشخص و سومشخص در تغییر است که هرکدام در پیشبرد روایت تأثیرداشته است. وجهیت غالب در متن داستان براساس تقسیمبندیهای سیمپسون، مثبت است کهنشان از تعهّد و اعتمادبهنفس راوی دربارة ماجراهای داستان و دیدگاه قاطع او در مورد جهل و تعصب درتقابل با روشنفکری وآگاهی است. نظام وجهی بهکاررفته در رمان امری و التزامی است که بااستفاده از فعلهای وجهی-واژگانی، کلمات احساسی مانند صفات و قیود ارزیابیکننده، افعال گزارشی که بیانگر افکار و کنشهاست و جملات تعمیمدهنده، آن را نشان داده است. البته در برخی قسمتهای داستان وجهیت منفی است که حاکی از تردید و دودلی شخصیتهای داستان است.
پرونده مقاله
عشقورزی یکی از مظاهر تجلی عواطف انسانی است. به لحاظ منطقی، هیچ یک از دو طرف عاشقی، نمیتوانند تعهد بدهند در همه حال به یک میزان طرف مقابل را دوست خواهند داشت. همین امر موجب شده تا فیلسوفان به این موضوع بیندیشند. هدف اخلاق عاشقی زیرپانگذاشتن فضایل است و ادب عاشقی بر رفت چکیده کامل
عشقورزی یکی از مظاهر تجلی عواطف انسانی است. به لحاظ منطقی، هیچ یک از دو طرف عاشقی، نمیتوانند تعهد بدهند در همه حال به یک میزان طرف مقابل را دوست خواهند داشت. همین امر موجب شده تا فیلسوفان به این موضوع بیندیشند. هدف اخلاق عاشقی زیرپانگذاشتن فضایل است و ادب عاشقی بر رفتار پس از عاشقی تأکید دارد که هر کدام بر موفقیت یا عدم موفقیت این مسیر مؤثر هستند. پرسش ما این است؛ در مقایسه با برخی روایتهای عاشقانۀ زودگذر معاصر، در روایتهای غنایی کلاسیک نحوۀ تعامل عشاق چگونه بوده است؟ از آنجا که در آثار کلاسیکی چون خسرو و شیرین عشق به کمال تجلی یافته است، آن را به عنوان جامعۀ آماری برگزیدهایم. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است و به خوانش این متن بر مبنای مقالۀ اساس( مصطفی ملکیان) میپردازد که رعایت یا عدم رعایت اخلاق و ادب عاشقی چه تأثیری در روند عاشقی شخصیتهای داستان میگذارد؟ به این نتیجه رسیدیم؛ عدول از موازین اخلاق عاشقی در آثار کلاسیک نیز جاری است و قهرمانان در زوایای مختلف روایی مرتکب بیاخلاقی و بداخلاقی در عشقورزی میشوند و همین امر مسیر موفقیتآمیز عشق را با خطر مواجه میسازد؛ خسرو شروط اخلاقی و ادب را رعایت نکرده و به رابطۀ عاشقانه شان، صدمه میزند. اما شیرین هر دو را ارج مینهد، در عاشقیاش خرد حکمفرماست و تلاش برآن دارد، دو خصلت تقوا و عشق را در کنار یکدیگر قراردهد. این نکته نیز جالب است؛ رعایت اخلاق و ادب عاشقی از سوی زنان (در مقام معشوقی) بیشتر از مردان (عاشقان) است.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش، خوانش زبان صناعی نی نامه مثنوی مولوی بر مبنای الگوی قرائت تنگاتنگ سلینا کوش است. رویکردی که افزون بر تفسیر جزئیات زبانی و روابط متقابل آن ها، تحلیل متغیّرهای دیگری همچون بافتار، بینامتنیت، روایت و ژانر متن را نیز ضروری می شمارد. این مقاله، به شیوۀ توصیف چکیده کامل
هدف این پژوهش، خوانش زبان صناعی نی نامه مثنوی مولوی بر مبنای الگوی قرائت تنگاتنگ سلینا کوش است. رویکردی که افزون بر تفسیر جزئیات زبانی و روابط متقابل آن ها، تحلیل متغیّرهای دیگری همچون بافتار، بینامتنیت، روایت و ژانر متن را نیز ضروری می شمارد. این مقاله، به شیوۀ توصیفی- تحلیلی می کوشد به این پرسشها پاسخ دهد که راهبرد شاعر در به کارگیری زبان صناعی در نی نامه مثنوی چیست؟ و کارکرد هریک از صناعات در تحقّق اهداف این متن و انسجام کلّی آن چگونه است؟ نتایج نشان می دهد که صناعات به کار رفته در نی نامه طی یک فرایند منسجم، در دو گروه کلّی جای می گیرند:1) مرتبط با بشنو؛ 2) مرتبط با نی. گروه نخست با افزایش موسیقی کلام، مخاطب را به شنیدن ترغیب می کند؛ اصل وحدت در کثرت و فناپذیری جهان اضداد را به نمایش می گذارد و گروه دوم، جلوه هایی از از خودتهیشدن، هرولۀ روح آدمی برای رهایی از قفس تن، مجازی بودن دنیای ما، غیر قابل درک بودن عشق و غیره را.
پرونده مقاله
برای درک و دریافت سبک هر شاعری میتوان اشعار وی را از دو منظر، مورد بررسی قرار داد. دیدگاه اول، بررسی تفکر و به طور کلی جهانبینی ویژۀ اوست و منظر دوم بررسی ساختار زبانی ویژۀ وی است. بنابراین برای فهم سخن هر صاحب سبکی باید هم زمان، ساختار زبانی آثار وی از سویی و محتوا چکیده کامل
برای درک و دریافت سبک هر شاعری میتوان اشعار وی را از دو منظر، مورد بررسی قرار داد. دیدگاه اول، بررسی تفکر و به طور کلی جهانبینی ویژۀ اوست و منظر دوم بررسی ساختار زبانی ویژۀ وی است. بنابراین برای فهم سخن هر صاحب سبکی باید هم زمان، ساختار زبانی آثار وی از سویی و محتوای فکری و بینش بازیافته در آثار وی از سوی دیگر، بررسی و تحلیل شود. در این پژوهش با استفاده از شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی، اشعار دو اندیشمند سدۀ یازدهم هجری، میرفندرسکی و فیاض لاهیجی، از نظر محتوا بررسی میشود. با توجه به غنای زبان شاعرانۀ فیاض و داشتن دیوان اشعار و به دلیل اینکه میرفندرسکی اشعار معدودی سروده است، فیاض را باید شاعری حکیم و میرفندرسکی را حکیمی شاعر دانست. در محتوای اشعار فیاض مذهب مسئلهای محوری و اساسی است. هرچند که رگههای مذهبی در اشعار میرفندرسکی نیز قابل پیگیریست اما نمیتوان محتوای اصلی شعرهای او را مذهب دانست. محققانی که دربارۀ افکار میرفندرسکی و فیاض لاهیجی (به طور کلی و نه فقط در اشعار) مطالعاتی انجام دادهاند هر دو حکیم را پیرو مکتب مشائی در نظر گرفتهاند. اما با بررسی محتوایی اشعار این دو حکیم، نه تنها بازتاب تفکر مشائی در اشعار آنها دیده نشد، بلکه رگههایی از تفکر اشراقی در آنها قابل ملاحظه است.
پرونده مقاله
یکی از شکلهای ادبیات تطبیقی، مقایسۀ متن یا متونی از دو سخنور است تا اشتراکات آنها مشخص شود. گوته ادیب نامدار آلمانی در دیوان غربی- شرقی خویش مضمونهای مشترک فراوانی با سعدی دارد. او علاوه بر تأثیرپذیری فراوان از حافظ، از سعدی شاعر و نویسندۀ بزرگ ادب فارسی نیز بسیار ت چکیده کامل
یکی از شکلهای ادبیات تطبیقی، مقایسۀ متن یا متونی از دو سخنور است تا اشتراکات آنها مشخص شود. گوته ادیب نامدار آلمانی در دیوان غربی- شرقی خویش مضمونهای مشترک فراوانی با سعدی دارد. او علاوه بر تأثیرپذیری فراوان از حافظ، از سعدی شاعر و نویسندۀ بزرگ ادب فارسی نیز بسیار تأثیر پذیرفته است. زیرا از چند قرن پیش از زمان گوته یا نزدیک به زمان او آثاری از ادبیات فارسی و بهویژه سعدی به زبانهای فرنگی ترجمه و باعث آشنایی ادیبان مغرب زمین با آنان شده بود. این مقاله پس از بررسی نحوۀ آشنایی گوته با آثار سعدی و دلایل تأثیرپذیری گوته از وی، به روش توصیفی- تحلیلی شواهد چشمگیری از مضامین مشترک بین سعدی و گوته را بررسی و تأثیرپذیری گوته را از سعدی یا قرابت اندیشههای آن دو را از دفترهای شعری دیوان غربی-شرقی نشان داده است. این اشتراکات و تأثرات در مضمون، فکر و نوع اندیشه دربارۀ بسیاری از پدیدههاست؛ از جمله: ستایش خداوند و اشاره به عدل و تسلط او بر شرق و غرب، آزادی عقیده، دستگیری درماندگان، ناتوانی عاشق در کتمان عشق، کوتاهی و زودگذری عمر، غنیمت شمردن فرصت کوتاه عمر، نخوردن غم جهان و سپری کردن دنیا با خوشدلی و بیاعتنایی به حسد دیگران، خاموشی زبان، تربیت ناپذیری نااهلان.
پرونده مقاله
در متون حماسی، دلاله یا میانجی زنی است که شخصیت های اصلی را در برابر مشکلات راهنمایی می کند و موجب رشد و تعالی آن ها در ابعاد جسمانی و روانی می شود. در دنیای امروز، این نقش برای مددکاران در زندگی روزمره تعریف شده است. وجه اصلی شباهت دلاله و مددکار، یاری رسانی به افرا چکیده کامل
در متون حماسی، دلاله یا میانجی زنی است که شخصیت های اصلی را در برابر مشکلات راهنمایی می کند و موجب رشد و تعالی آن ها در ابعاد جسمانی و روانی می شود. در دنیای امروز، این نقش برای مددکاران در زندگی روزمره تعریف شده است. وجه اصلی شباهت دلاله و مددکار، یاری رسانی به افراد نیازمند است. در این تحقیق که با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی پرداخته شده، نقش دلاله در داستان زال و رودابه از شاهنامۀ فردوسی، با رویکرد به شخصیت سیندخت و مبانی نظری مددکاری فردی کاویده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اصلی ترین رسالت سیندخت در داستان، تضمین پیوند میان زال و رودابه و فراهم آوردن بسترهای لازم برای زاده شدن رستم و جهت دهی به مسیر حماسه است. همچنین، او با شخصیت شناسی دقیق و آسیب شناسی مشکل و بحران پیش آمده، مانع از شکل گیری نبردی خونین میان ایرانیان و حکومت کابل شده است. در این داستان، بازخوانی خویشکاری های سیندخت، مبین حضور چشم گیر زنان در عرصه های سیاسی- اجتماعی (نقش فراجنسیتی و ورای هنجارهای موجود) و نیز، نقش آفرینی در مسائل عاشقانه (نقش سنتی) است. سیندخت نمایندۀ زنی پویا و تأثیرگذار در بهبود مناسبات بینا فردی و اجتماعی است. افزون بر سیندخت، زن نامه رسان هم در آغاز داستان، زال و رودابه را به هم نزدیک کرده و دل آن ها را به هم پیوند زده است.
پرونده مقاله
نمادها اغلب از طبیعت، آیینهای ملی و اساطیری و دین و مذهب سرچشمه میگیرند و یکی از شیوههای ارتباط و انتقال مفاهیماند. در ادبیات فارسی از نام انواع جانوران در موارد متعدّد و در معانی متنوّع استفاده شده است. جانورانی که نامشان گاه در معنای واقعی و گاه در معنای غیرواقعی چکیده کامل
نمادها اغلب از طبیعت، آیینهای ملی و اساطیری و دین و مذهب سرچشمه میگیرند و یکی از شیوههای ارتباط و انتقال مفاهیماند. در ادبیات فارسی از نام انواع جانوران در موارد متعدّد و در معانی متنوّع استفاده شده است. جانورانی که نامشان گاه در معنای واقعی و گاه در معنای غیرواقعی و نمادین به کار رفته است. در پژوهش حاضر به بررسی نمادین چارپایان و پرندگان در کتاب نگارستان جوینی پرداخته شده و از جهت معنای نمادین و معنای واقعی دستهبندی شده، سپس بسامد هر مورد نیز آورده شده است. نگارستان معینالدین جوینی کتابی است که به تقلید از گلستان سعدی در قرن هشتم نوشته شده است. روش تحقیق بر پایۀ مبانی نظری و به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی است و ابزار تحقیق، کتاب و کتابخانه و منابع اطلاعاتی در این زمینه بوده است. هدف از نگارش تحقیق این بوده که جانوران در نگارستان معینالدین جوینی در چه مفاهیم نمادینی به کار رفتهاند و بسامد هرکدام را مشخص کند. نتیجۀ پژوهش نشان میدهد جوینی در کتاب نگارستان به ترتیب فراوانی از حیوانات و پرندگان، در مفهوم نمادین و مفهوم حقیقی استفاده کرده است. تعداد کاربرد مفاهیم حقیقی در همۀ گونهها بیشتر از مفاهیم نمادین است.
پرونده مقاله
شاهنامه، ریشه در اندیشه ها و باورهای کهن دارد و از آبشخوری به نام ناخودآگاه جمعی بهره مند است. در این مقاله، بر روی کهن الگوی آنیما تامل شده و شخصیت پیران ویسه، از این منظر، تحلیل شده است. سوال اصلی این مقاله، آن است که در اثر بزرگی چون شاهنامه، چگونه به کهن الگوی چکیده کامل
شاهنامه، ریشه در اندیشه ها و باورهای کهن دارد و از آبشخوری به نام ناخودآگاه جمعی بهره مند است. در این مقاله، بر روی کهن الگوی آنیما تامل شده و شخصیت پیران ویسه، از این منظر، تحلیل شده است. سوال اصلی این مقاله، آن است که در اثر بزرگی چون شاهنامه، چگونه به کهن الگوی آنیما جان دمیده شده است؟ این مقاله، بر پایۀ نظریۀ یونگ ، بر آن است که نشان دهد ، مردان، هم زمان، واجد صفات زنانه نیز هستند اما اغلب اوقات، عوامل مختلفی که در جامعه پذیری مردان موثرند، مانع از بروز آنیما در روان مردان می گردد. با وجود این، در شاهنامه، در مواردی، زن درون یا آنیما در مردان، به صورت خلق و خو و رفتار های خاص زنانه ظاهر می شود و شخصیتی متعادل تر و کار آمدتر وتوانمندتر از خود به جا می گذارد. این مقاله به روش تحلیلی- توصیفی، بر مبنای مطالعات کتابخانه ای به انجام رسیده است و در پایان، به این نتیجه می رسد که توجه به جنبه ها و نداهای درون، در زن و مرد، منجر به رشد و شکوفایی شخصیت آدمی می گردد.
پرونده مقاله
تلمیح نشان دهندۀ پشتوانۀ فرهنگی شاعر و روشی برای ارائۀ تصویر شاعرانه و تفسیر معانی است. هرچند از این صنعت بدیعی در سنت شعر فارسی با عنوان سرقت ادبی و امثال آن نام برده شده است، لیکن در نگاه ناقدان عصر حاضر به عنوان ابزاری بینامتنی تلقی می شود. تلمیح ارجاع مخاطب به بی چکیده کامل
تلمیح نشان دهندۀ پشتوانۀ فرهنگی شاعر و روشی برای ارائۀ تصویر شاعرانه و تفسیر معانی است. هرچند از این صنعت بدیعی در سنت شعر فارسی با عنوان سرقت ادبی و امثال آن نام برده شده است، لیکن در نگاه ناقدان عصر حاضر به عنوان ابزاری بینامتنی تلقی می شود. تلمیح ارجاع مخاطب به بیرون از متن اصلی و بازگشت دوباره است به متن؛ هراندازه این فرآیند پیچیده و نیازمند مطالعه باشد، تفسیر متن و تولید معنا نیز دشوار خواهد بود. در پژوهش حاضر که با روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است، بخش مهمی از تلمیحات خاقانی که نوعی هنجارگریزی و ترک ادب شرعی در آن ها وجود دارد، بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که خاقانی در همۀ انواع تلمیحات از جمله اسطوره ها، قصص پیامبران، باورهای عامیانه و تلمیحات مذهبی و دینی (اسلامی و مسیحی و ...) دخل و تصرفی هنرمندانه ایجاد کرده است تا جایی که تلمیحات او مطابق با واقعیات تاریخی و اسطوره ای نبوده است. این تلمیحات به صورت کاملاً آگاهانه بوده و دلیل ب ی اطلاعی شاعر نیست. تنها یک یا چند مورد معدود از تلمیحات نادر در اشعار او وجود دارد که احتمالاً به دلیل تخلیط حوادث در ذهن خاقانی بوده است. موضوع دیگری که در تلمیحات خاقانی بررسی شده است ترک ادب شرعی است. خاقانی به دلیل اغراق در توصیفات مربوط به ممدوحان آ ن ها را گاه در جایگاه خداوندی می بیند و بارگاه آن ها را در مقابل کعبه قرار می دهد. در مواردی نیز جایگاه آن ها را همسان و هم تراز ائمه و پیامبران معرفی می کند.
پرونده مقاله
یکی از پرسشهای جذاب برای انسانها دلیل نامگذاری (وجه تسمیۀ) چیزهاست. در متون نظم و نثر فارسی تعدادی از نویسندگان و شعرا در خلال آثارشان، کلماتی را ریشهشناسی کرده و وجه تسمیۀ آن‎ها را - به زعمِ خود- نشان دادهاند. بررسی و تحلیل و طبقهبندی این وجوه تسمیه، بیانگر ن چکیده کامل
یکی از پرسشهای جذاب برای انسانها دلیل نامگذاری (وجه تسمیۀ) چیزهاست. در متون نظم و نثر فارسی تعدادی از نویسندگان و شعرا در خلال آثارشان، کلماتی را ریشهشناسی کرده و وجه تسمیۀ آن‎ها را - به زعمِ خود- نشان دادهاند. بررسی و تحلیل و طبقهبندی این وجوه تسمیه، بیانگر نوع نگاه آنان به چگونگی ساخت کلمات است. در این مقاله برخی از این وجوه تسمیه که در تاریخ سیستان و دیوان خاقانی مندرج است، بررسی و مقایسه شدهاست. بدین منظور ابتدا به دسته بندی انواع وجه تسمیه و ذکر شواهد مثال از کتب گوناگون پرداخته شد و سپس نمونههای وجه تسمیه از کتاب تاریخ سیستان و دیوان خاقانی استخراج و بررسی گردید. با بررسی نمونهها، مشخص شد که مؤلف تاریخ سیستان در گزینش و بیان وجه تسمیهها بیشتر به اشتقاق کلمات توجه داشته است و در مواردی هم به اعتقادات و باورهای عوام رجوع کرده است ولی خاقانی بیشتر به بازیهای شاعرانه با کلمات پرداخته و وجه تسمیههایی ابداعی ارائه داده است. البته او هم به وجه تسمیههایی که در کتب دیگر آمده توجه داشته است. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی نوشته شدهاست و گردآوری دادهها به شیوۀ کتابخانهای است. هرچند مقالات متعددی دربارۀ وجه تسمیه چاپ شده، اما تاکنون مقالۀ مستقلی دربارۀ مقایسۀ گزینش وجه تسمیه در تاریخ سیستان و دیوان خاقانی منتشر نشدهاست.
پرونده مقاله
در این مقاله به بررسی تقابل ها در پنج داستان منتخب از بخش تاریخی شاهنامه (بهرام گور، پادشاهی خسرو انوشیروان، یزدگرد سوم، اردشیر بابکان، بهمن) بر مبنای رویکرد تقابل لویی استروس پرداخته ایم. روش تحقیق به صورت کتابخانه ای و مبتنی بر سندپژوهی و نوع آن، تحلیلی-توصیفی است. چکیده کامل
در این مقاله به بررسی تقابل ها در پنج داستان منتخب از بخش تاریخی شاهنامه (بهرام گور، پادشاهی خسرو انوشیروان، یزدگرد سوم، اردشیر بابکان، بهمن) بر مبنای رویکرد تقابل لویی استروس پرداخته ایم. روش تحقیق به صورت کتابخانه ای و مبتنی بر سندپژوهی و نوع آن، تحلیلی-توصیفی است. بررسی تقابل در داستان های مورد بررسی نشان می دهد که عنصر تقابل در این داستان ها بسیار برجسته و پررنگ است و در واقع طرح هر کدام از این داستان های تاریخی بر مبنای تقابل است. نوع تقابل ها در این داستان ها به دلیل تاریخی بودن آن ها، عمدتا از نوع تقابل شخصیت های انسانی است. تقابل های دیگری نیز غیر از تقابل میان شخصیت های انسانی در این داستان ها دیده می شود، که از میان آن ها می توان به تقابل ایدئولوژی ها، عدالت و ظلم، فضایل و رذایل اخلاقی، تقابل صفات انسانی همچون جنگاوری و شجاعت با ضعف و ناتوانی، تقابل نژادی و قومی و مواردی از این قبیل اشاره کرد. در مجموع، با اینکه داستان های منتخب، از نوع داستان های تاریخی هستند، اما مؤلفه های رویکرد و نظریة لوی استروس در آنها دیده می شود و انگیزۀ این شخصیت ها از تقابل، صرفا انگیزه های ذکر شده در کتب تاریخی نیست، بلکه آرمان ها و اهداف و همچنین تیپ شخصیتی و خصایل روانی آنها نیز در این تقابل ها تأثیر مستقیم گذاشته است.
پرونده مقاله
هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی وادی توحید از دیدگاه مولانا و عطار بوده است. در این پژوهش، نشان داده شده که مولانا جلالالدین بلخی چگونه در اثر ماندگار خویش، مثنوی معنوی، با طی کردن وادی توحید با سالکان راه طریقت همراه و همگام است. از طرفی چون مثنوی یک اثر تعلیمی ـ تمثیلی چکیده کامل
هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی وادی توحید از دیدگاه مولانا و عطار بوده است. در این پژوهش، نشان داده شده که مولانا جلالالدین بلخی چگونه در اثر ماندگار خویش، مثنوی معنوی، با طی کردن وادی توحید با سالکان راه طریقت همراه و همگام است. از طرفی چون مثنوی یک اثر تعلیمی ـ تمثیلی است به صورت مختصر به بررسی پارهای از داستانها و تمثیلاتی میپردازیم که مولانا در آن به یکی از هفت وادی اشاره کرده است. البته تعداد مقامات در منطق الطیر عطار به طور آشکار هفت وادی ذکر شده است که عبارتند از: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و فقر و فنا. در میان شاعران عرفانی، عطار است که مرز مقامات را به خوبی مشخص کرده و کتاب منطق الطیر خویش را بر پایۀ همین هفت مقام بنا نهاده و نظمی مشخص و منطقی در سیر بیان اندیشههای عرفانی خویش داشته و توحید را در منطق الطیر بسیار نمایان بیان نموده است. در نتیجه مولانا در مثنوی بر تعداد مقامات مقید نبوده است و تفکیکی میان آنها قائل نیست. او نیز به نظم و ترتیب آن ها نظر نداشته است و یکی از مهم ترین مقامات را هر دو شاعر توحید می دانند.
پرونده مقاله
یکی از عناصر سازنده و بنیادی در جهان مادّی که همواره نقش ارزشمندی در زندگی بشر ایفا کرده است، آتش است. هر چه در جهان وجود دارد همگی به نوعی با این عنصر مقدّس در ارتباط است. آتش از دیرباز دراساطیر ایرانی، جایگاه ویژه داشته است. زرتشت به آن جنبۀ اخلاقی و معنوی داد و آن را چکیده کامل
یکی از عناصر سازنده و بنیادی در جهان مادّی که همواره نقش ارزشمندی در زندگی بشر ایفا کرده است، آتش است. هر چه در جهان وجود دارد همگی به نوعی با این عنصر مقدّس در ارتباط است. آتش از دیرباز دراساطیر ایرانی، جایگاه ویژه داشته است. زرتشت به آن جنبۀ اخلاقی و معنوی داد و آن را علامت و نشانۀ زندهای از پاکی و طهارت دانست.با توجه به راز آفرینی و شکوهمندی ذات آتش و نماد بودن آتش در اساطیر و افسانههای اقوام و ادیان گذشته و امروز، درمییابیم که این عنصر همواره با زندگی و حیات انسانها و مناسک و مراسم آیینی آن پیوند داشته است. مسلم است که آتش در پیشینۀ فرهنگی نیاکان ما، باور و اعتقادی دینی بوده است؛ اما امروز میتوان آن را نماد پیوند در فرهنگ گذشته و حال دانست. عارف ایرانی مثل مولانا این آتش را در مکتب عشق و جمال به بیانهای رمزی بیان نموده و دیدار با نور را چون زرتشت در مراحل سیر و سلوک نشان داده و در شهود باطنی به دیدار با نور رسیده است. این آتش همانی است که درگفتۀ مولانا چنین انعکاس یافته است هرکه این آتش ندارد نیست باد و این آتش در شراب معنوی و موسیقی عرفانی و جمال معشوق بروز میکند و عرفان ایرانی را یکسره به رنگ خود درمیآورد. در این گفتار کوشیده میشود تا تفسیر و تحلیلی از آتش در دیدگاه مولانا با روش تحلیلی(کتابخانهای) داده شود.
پرونده مقاله
اعجوبه و محجوبه از جمله قصّه های عامیانه ای است که در قرن هفتم به قلم حامدبن فضلالله سرخسی تألیف شده است. دو راوی در این متن ادبی، طی ده روز، بیست قصّه روایت می کنند که تمام قصّه های بیست گانه، دارای محتوای اخلاقی و اجتماعی هستند. این پژوهش به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی چکیده کامل
اعجوبه و محجوبه از جمله قصّه های عامیانه ای است که در قرن هفتم به قلم حامدبن فضلالله سرخسی تألیف شده است. دو راوی در این متن ادبی، طی ده روز، بیست قصّه روایت می کنند که تمام قصّه های بیست گانه، دارای محتوای اخلاقی و اجتماعی هستند. این پژوهش به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی می کوشد به این پرسش پاسخ دهد که نوع روایت و شاخص ترین مضامین قصّه های اعجوبه و محجوبه چیست؟ مطابق دستاوردهای تحقیق، مسائل اخلاقی و تربیتی در قالب مثال ها و تمثیل های محسوس و عینی در این قصّه، آموزش داده می شود تا میزان یادگیری و ماندگاری آن در ذهن مخاطب، افزایش یابد. اعجوبه و محجوبه در گروه قصّههای بلند ایرانی جای می گیرد و قصد حامد بن فضلالله سرخسی از نوشتن آن، انتقال پیام های اخلاقی و ارزش های خانوادگی، اجتماعی و انسانی به مخاطب عام از طریق نقل قصّه است؛ به همین سبب عناصری که وی در بیان قصّه به کار می برد، همه ساده و بدون پیچیدگی است.
پرونده مقاله
از دیدگاه فوکو قدرت بر همة سازوکارهای تبادلات اجتماعی تسلط دارد و با حقیقت پیوند دارد. قدرت در هر جامعه و در هر دوره گفتمانهای خاصی را بهمنزلة حقیقت تولید میکند تا براساس طرح سراسربین فوکو سوژهها را نظارت، رام و هنجارمند کند و هویت ببخشد. فرایند قدرت با قدرتهای گفت چکیده کامل
از دیدگاه فوکو قدرت بر همة سازوکارهای تبادلات اجتماعی تسلط دارد و با حقیقت پیوند دارد. قدرت در هر جامعه و در هر دوره گفتمانهای خاصی را بهمنزلة حقیقت تولید میکند تا براساس طرح سراسربین فوکو سوژهها را نظارت، رام و هنجارمند کند و هویت ببخشد. فرایند قدرت با قدرتهای گفتمانی، پنهانی و انضباطی (تبارشناسی) بر جزئیترین کردارهایِ سوژهها نظارت دارد. در این مسیر در برهههایِ زمانی و مکانی گفتمانهایی تولید میشوند که فضایِ متخاصم و منازعاتِ معنایی ایجاد میکنند (دیرینهشناسی). از این دیدگاه جُستار حاضر با توجه به وجود زیرساختها، واحدهای گفتمانساز، کارکردهای گفتمانی و بهویژه گفتمانِ قدرت در داستان خاندان گشتاسپ و سرود نیبلونگن به تحلیل و تطبیق میپردازد تا شیوة تولید گفتمان قدرت و نسبت خاستگاههایِ گفتمانساز آن و نقش انسان در آنها را بررسی کند. این پژوهش تحلیلی _ توصیفی و تطبیقی است؛ نشان میدهد ساختار اصلی داستان گشتاسپ را گفتمانهای هویت دینی ـ سیاسی، هویت سیاسی و هویت شاه ایرانی شکل دادهاند. ساختار اصلیِ سرود نیبلونگن را گفتمانهای هویت دینی ـ سیاسی، هویت سیاسی، هویت شاه آلمانی و هویت طبقاتی (وزیر) شکل دادهاند. در پایان نتیجه میگیرد گفتمان هویت دینی _ سیاسی با واحدهای گفتمانسازِ مقدس بودن و جادو، غلبة گفتمانی دارد و بر روی هویتِ گفتمانهای دیگر تأثیرگذار است. قدرتمندترین و با دانشترین شخصیتها گشتاسپ و کریمهیلده هستند زیرا با روابطِ قدرت هنجارزده نشدند، عقایدِ شخصیتهای دیگر را با عقاید خود همراه کردند؛ اسفندیار و زیگفرید هم ابتدا با روابطِ قدرت هنجارزده نشدند ولی بعد با مناسبات حاکم همسو شدند.
پرونده مقاله
اسطوره و نقش آن در تشکیل بنیان فکری جوامع بشری و ارتباط آن با هنر و ادبیات بر کسی پوشیده نیست. ادبیات از عوامل حیات ملتها و جاودانگی آن‎هاست. بازتاب این اسطورهها و باورهای کهن اقوام در آثار نویسندگان و شاعران دیده میشود. ابوتراب خسروی از نویسندگان معاصر ایرانی اس چکیده کامل
اسطوره و نقش آن در تشکیل بنیان فکری جوامع بشری و ارتباط آن با هنر و ادبیات بر کسی پوشیده نیست. ادبیات از عوامل حیات ملتها و جاودانگی آن‎هاست. بازتاب این اسطورهها و باورهای کهن اقوام در آثار نویسندگان و شاعران دیده میشود. ابوتراب خسروی از نویسندگان معاصر ایرانی است که علاقهمندی او به اسطوره ها و متون مقدس و ادبیات عرفانی و مضامین اساطیری و عرفانی در آثار سه گانه اش به وضوح دیده میشود. آثار خسروی از مضامین سورﺋﺎﻝ با مختصّات رمان پسامدرن برخوردار است. مفاهیمی مثل هستی، کلمه و کتابت، جاودانگی، مرگ، عشق، انسانشناسی موضوعات پایه ای تألیفات اوست. این پژوهش با هدف تحلیل بن مایه های اساطیری، سه رمان ابوتراب خسروی؛ یعنی اسفار کاتبان، رود راوی و ملکان عذاب، را مورد بررسی قرار میدهد. شیوۀ کار توصیفی-تحلیلی است و نتایج نشان می دهد که ابوتراب خسروی با رویکرد انسانشناسی از دو منبع اسطوره و عرفان، رمانهایش را خلق میکند. وی با استفاده از بنمایه های اساطیر دوران ابتدایی و ادبیات عرفانی و اساطیر دینی، آثار سه گانه اش را با رویکرد شرح روایت تکوین عالم و شناخت ماهیت انسان و شیطان آفریده است. اهداف و آرمان های او در راستای تعالیبخشی و جاودانگی انسان است؛ پرتاب انسان به زمان بیزمانی و روزگار مقدس نخستین و فراسوی تاریخ است.
پرونده مقاله
دادههای پژوهش، 62 متن از کلیات عبید زاکانیست، که با روش توصیفی - تحلیلی (کتابخانهای)، و بر پایۀ نمونهگیری غیراتفاقی به دست آمده، و تحلیل شدهاست.پس از تبیین ویژگیهای ارتباطاتی و رسانهای شگردهای طنز، این شگردها از منظر نظریههای رهایی، تسکینبخشی و بازیها بررسی و چکیده کامل
دادههای پژوهش، 62 متن از کلیات عبید زاکانیست، که با روش توصیفی - تحلیلی (کتابخانهای)، و بر پایۀ نمونهگیری غیراتفاقی به دست آمده، و تحلیل شدهاست.پس از تبیین ویژگیهای ارتباطاتی و رسانهای شگردهای طنز، این شگردها از منظر نظریههای رهایی، تسکینبخشی و بازیها بررسی و بازتعریف شدند. نتایج بهدستآمده از این پژوهش آن است که کارکرد رهایی و تسکینبخشی طنز (نظریۀ رهایی)، نوعی بازی با مخاطب است و کارکردی اثرگذار و درمانگر درعین آگاهیبخشی برای روان جمعی یک جامعه دارد؛ همچنین سوای قضاوت منفی عام درمورد مفهوم سوپاپ اطمینان، طنز و شوخی با کارکرد رهایی و تسکینبخشی، میتواند با تأثیر در روان جمعی، و قابلیت گذار از زمان و مکان، همچنین بهروز شدن شگردها و تکنیکهای طنزپردازی در قالبهای نو، از آسیبهای جدی به جامعه –چه روحی، چه فیزیکی- جلوگیری کند، و روحیة آرامتر و مطمئنتر به مخاطب خود ارزانی کند. بدین منظور، شگردهای: ایهام، نعل وارونه زدن/ اما، جعلیات، استدلال ناموجه و حسن تعلیل، واژهسازیِ مضحک، حاضرجوابی و لطیفهگویی، شخصیتسازیِ خیالی، تیپسازی، آیرونی، و از بازیهای زبانی: جناس، تکرار و واجآرایی بررسی شد و پس از تحلیل در 62 دادۀ پژوهش، 6 متن امکان سوپاپ اطمینان بودن را داشت.
پرونده مقاله
یکی از تفسیرهای مهمّ فارسی در قرن ششم هجری، تفسیر کشفالاسرار و عُدّةالابرار رشیدالدّین ابوالفضل میبدی است. وی از شاگردان خواجه عبدالله انصاری است و در تفسیر خود، تحت تأثیر آموزههای او قرار گرفته است.این تفسیر در سه نوبت النّوبة الاُولی ، النّوبة الثّانیة و النّو چکیده کامل
یکی از تفسیرهای مهمّ فارسی در قرن ششم هجری، تفسیر کشفالاسرار و عُدّةالابرار رشیدالدّین ابوالفضل میبدی است. وی از شاگردان خواجه عبدالله انصاری است و در تفسیر خود، تحت تأثیر آموزههای او قرار گرفته است.این تفسیر در سه نوبت النّوبة الاُولی ، النّوبة الثّانیة و النّوبة الثّالثة مورد تفسیر واقع شده است.در نوبت اوّل، معنی تحت الّلفظی آیه میآید که در این قسمت لغات و ترکیبات جالب توجّه فارسی در برابر نهاد کلمات عربی آمده است. در نوبت دوم، شأن نزول آیه، ناسخ و منسوخ بودن و تفسیر شرعی آن. و در نوبت سوم، تأویلات عارفانه بیان شده است.نگارنده در این رساله، کوشیده است تا به بررسی برابرنهادهای قرآنی، تعبیرات و ترکیبات حالب توجه در زبان هِرَوی بپردازد و ویژگیهای دستوری از نوع افعال، اسامی، قیود، ضمایر و حروف بیان شود. و ابهاماتی که در تحقیقات قبلی آشکار شده، برطرف نماید و هدف از آن بیان کردن تازگیها و کاربردهای ناب زبان فارسی در عصر خواجه عبدالله انصاری است که متروک و فراموش شده و استعداد اِحیا دارند، بیان شوند. ناگفته نماند که نگارنده در تحقیق و پژوهش خود، ناز شیوۀ توصیفی_تحلیلی بهره برده است.
پرونده مقاله