در روانشـناسی یونگ اصطلاحات مهمی چون ناخـود آگاهی ، درونگـرایی، برونگرایی، صور اساطیری ( آرکی تایپی )مطرح می باشد که همه در مباحث جدید نقد ادبی مخصوصا نقد روانشناسانه و نقد اسطوره گرا مطمح نظرند . نگرش و شخصیت بیرونی آن چیزی است که یونگ آنرا پرسونا یا نقاب م چکیده کامل
در روانشـناسی یونگ اصطلاحات مهمی چون ناخـود آگاهی ، درونگـرایی، برونگرایی، صور اساطیری ( آرکی تایپی )مطرح می باشد که همه در مباحث جدید نقد ادبی مخصوصا نقد روانشناسانه و نقد اسطوره گرا مطمح نظرند . نگرش و شخصیت بیرونی آن چیزی است که یونگ آنرا پرسونا یا نقاب می نامد ، اما او معتقد بود که همه آدمها نگرش و شخصیت درونی هم دارند که در صحبت دنیای نا خود آگاه است. در این مقاله لایه ای از این نگاره ها که شکل ژرف تر آن به عنوان خلاقیت فعال در سیر و سلوک محیی الدین ابن عربی اندلسی وجود داشته ، در آثار شاعران معاصر چون سهراب، شاملو، بوف کور هدایت و نیز احمد عزیزی به طور ویژه بررسی شده است.
پرونده مقاله
معانی والایی که از حضرت حق فرود میآیند صورتی جسمانی مانند صورت خیال ما میپذیرند و سپس به عالم ملک فرود میآیند. انواع خوابها مربوط به این عالم است و دنیای خواب و رؤیا، جهانی است پهناور و سرشار از شگفتیها و عجایب و غرایب که با چشم بر هم زدنی حادث و نمایان میشوند. چر چکیده کامل
معانی والایی که از حضرت حق فرود میآیند صورتی جسمانی مانند صورت خیال ما میپذیرند و سپس به عالم ملک فرود میآیند. انواع خوابها مربوط به این عالم است و دنیای خواب و رؤیا، جهانی است پهناور و سرشار از شگفتیها و عجایب و غرایب که با چشم بر هم زدنی حادث و نمایان میشوند. چرا که محدودیتی در آن عالم خیال نیست و روح والاست که در آن عالم سیر میکند. پدیده خواب و رؤیا از فرهنگ عامه فراتر رفته و در کلام و اندیشه عرفا و متصوفه و حتی شعرا و نویسندگان مورد توجه و کاربرد ویژه قرار گرفته است و مولانا جلالالدین بلخی در کنار بزرگانی چون ابن عربی و... بینشی اندیشمندانه و خداگونه به مقوله خواب و رؤیا دارند و آن را یکی از راههای رهایی روح از قفس تن و اتصال به عالم ملکوت میدانند. با عنایت به کارکردهای گوناگون خواب و رویا در مثنوی معنوی، در این مقاله پس از مختصری در باب رویا، ویژگیها و خصایص آن، چگونگی آن در قرآن و احادیث، به بررسی شاخصههای خواب و رویا در اشعار مثنوی پرداخته شده است.
پرونده مقاله
وحدت وجود به عنوان دیدگاهی با منشا عرفانی، قدمتی دیرینه دارد که ردپای آن را میتوان در هند باستان و در افکار فلاسفه پیش از سقراط در یونان و روم پی گیری کرد. هرچند در عرفان اسلامی نیز ابن عربی، نخستین عارف معتقد به این اصل نیست، اما اولین کسی است که با وارد کردن این اصل چکیده کامل
وحدت وجود به عنوان دیدگاهی با منشا عرفانی، قدمتی دیرینه دارد که ردپای آن را میتوان در هند باستان و در افکار فلاسفه پیش از سقراط در یونان و روم پی گیری کرد. هرچند در عرفان اسلامی نیز ابن عربی، نخستین عارف معتقد به این اصل نیست، اما اولین کسی است که با وارد کردن این اصل به مباحث نظری و فکری به آن توسع و تثبیت بخشید. از جمله شاعران دیگری که به این مطلب نظر داشتهاند میتوان به عراقی، مولوی، عطار نیشابوری و... اشاره کرد. شمس مغربی نیز از شاعرانی است که توجه زیادی به این مطلب و دیدگاههای ابن عربی داشته است.با عنایت به این که نظریه مذکور، ذاتا پارادوکسیکال و متناقض نما است و ادراک آن نوعی حیرت و هیبت در اندیشه و نفس شخص مدرک پدید میآورد، ازین رو بیان مطالب عرفانی مغربی، در نظر خواننده مبهم به نظر میرسد. در این مقاله به واکاوی شاخصههای وحدت وجود در اشعار شمس مغربی و ایضاح شاخصههای آن پرداخته شده است.
پرونده مقاله
بدخوانیِ خلاق مبتنی بر ایدۀ وجودِ رابطه ای موروثی میانِ آثارِ ادبی است؛ اما، نه رابطه ای بر پایة هم سویی و ادامة مسیرِ یکدیگر؛ بلکه، رابطه ای جدید متضمنِ دیالکتیکی بنیادین، میان بازشناسیِ قدرتِ گذشته و انحراف از جباریتِ آن. شاعرِ متأَخّر، با هدفِ کسبِ هویّتِ مستقل ادبی، چکیده کامل
بدخوانیِ خلاق مبتنی بر ایدۀ وجودِ رابطه ای موروثی میانِ آثارِ ادبی است؛ اما، نه رابطه ای بر پایة هم سویی و ادامة مسیرِ یکدیگر؛ بلکه، رابطه ای جدید متضمنِ دیالکتیکی بنیادین، میان بازشناسیِ قدرتِ گذشته و انحراف از جباریتِ آن. شاعرِ متأَخّر، با هدفِ کسبِ هویّتِ مستقل ادبی، با خارج شدن از زیرِ سایة پدر ادبیِ خود، حرکتی تدافعی را آغاز می کند که نه تنها، آن حرکت، جهت و رویکردی انفعالی ندارد؛ بلکه، در نهایت، به آفرینشِ هنری، ختم می شود. ترفندهای بدخوانیِ خلاق، می توانند به صورتِ ارادی(خودآگاه) و یا غیرِ ارادی(ناخودآگاه)، متنِ متأَخر را از اضطرابِ تأثیر، رهایی بخشند. یکی از عواملِ مؤثر بر بدخوانیِ خلاق آثار داستانی، عنصرِ تداعی است. در مقالة پیشِ رو، حکایتی از مثنوی برگزیده شده است که مولانا آن حکایت را با تلفیق و اقتباس، از دو حکایتِ دیگر ساخته است. بی زمانی و بی مکانیِ حکایتِ مولانا، نزدیکیِ زاویة دیدِ سوم شخص به اوّل شخص و نکره ذکر شدنِ شخصیّتِ اصلی و گرایش به راویِ مفسّر به جای راوی مشروح، تداعی شدنِ گروهِ فتیان در اثرِ شخصیت پردازیِ شاعر، تک گویی های درونی، حدیثِ نفس گویی های شاعر، جریانِ سیالِ ذهن و اطناب در گفت و گوها و...، از جملة ترفندهایی است که به تأثیر از عنصرِ تداعی، در جهتِ بدخوانیِ خلاق، در ساختِ حکایتِ جدید به کار گرفته شده است؛ ازین رو، در ادامه، پس از معرفی و شناختِ نظریة بدخوانیِ خلاق، آشنایی با عنصرِ تداعی و شاخصه های آن، به توضیح و تحلیلِ چگونگیِ تأثیرِ تداعی بر عناصرِ داستانی در جهتِ رهایی از اضطرابِ تأثیرِ دو حکایتِ مبدأ، پرداخته شده است.
پرونده مقاله