• فهرس المقالات Straw

      • حرية الوصول المقاله

        1 - بررسی تاثیر کاربرد پسماندهای لیگنوسلولزی(سبوس و ساقه برنج) بر ویژگی‌های فرآورده چندسازه "چوب-سیمان"‏
        میثم مهدی نیا مینا جان احمدی آرش فرج پور اصغر تابعی سعید کامرانی
        این تحقیق به منظور بررسی تاثیر کاربرد پسماندهای لیگنوسلولزی سبوس و ساقه برنج بر ویژگیهای فراورده چندسازه "چوب- سیمان" ( ‎CB) ‎انجام گرفته است. بدین منظور، تخته هایی از چوب صنوبر و اختلاط چوب صنوبر و کلش برنج با سیمان پرتلند تیپ 2 ساخته شد. همچنین از خاکستر سبو أکثر
        این تحقیق به منظور بررسی تاثیر کاربرد پسماندهای لیگنوسلولزی سبوس و ساقه برنج بر ویژگیهای فراورده چندسازه "چوب- سیمان" ( ‎CB) ‎انجام گرفته است. بدین منظور، تخته هایی از چوب صنوبر و اختلاط چوب صنوبر و کلش برنج با سیمان پرتلند تیپ 2 ساخته شد. همچنین از خاکستر سبوس برنج به عنوان ماده پوزولانی در سه سطح (2،0و4 درصد) استفاده شد. جهت ارزیابی خواص کاربردی نمونه ها، مقاومت خمشی ‎(MOR)‎، مدول الاستیسیته ( MOE )، مقاومت برشی و میزان جذب آب WA)‎ ) و واکشیدگی ضخامت ( TS ) پس از 2 و 24 ساعت غوطه وری در آب براساس استانداردهای DIN68763‎ و ISO16983‎ اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که با تغییر ماده لیگنوسلولزی از کلش برنج به مخلوط کلش و صنوبر، ویژگی‌های مکانیکی بهبود می‌ یابد ولی ویژگی‌های فیزیکی افزایش می‌یابد. همچنین نتایج نشان داد زمانی که از 4درصد خاکستر سبوس برنج استفاده شد، بیشترین مقاومت خمشی، مدول الاستیسیته، مقاومت برشی و کمترین واکشیدگی ضخامت و جذب آب بعد از 2 و 24 ساعت در آب به دست آمد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - توسعه دو روش بسته‌بندی بر پایه نانو ذرات نقره برای افزایش ماندگاری توت فرنگی
        نگین احسانی شهلا شهریاری رضا فامیل مومن
        مقدمه: کاربرد راهکارهای جدید در بسته‌بندی به منظور حفظ خصوصیات کیفی و افزایش طول مدت نگهداری میوه‌های با ارزشی همچون توت فرنگی مورد توجه محققین بوده است. مواد و روش‌ها: تاثیر استفاده از دو نوع بسته‌بندی مختلف توت فرنگی شامل (بسته‌بندی همزمان اتمسفر اصلاح شده به همراه نا أکثر
        مقدمه: کاربرد راهکارهای جدید در بسته‌بندی به منظور حفظ خصوصیات کیفی و افزایش طول مدت نگهداری میوه‌های با ارزشی همچون توت فرنگی مورد توجه محققین بوده است. مواد و روش‌ها: تاثیر استفاده از دو نوع بسته‌بندی مختلف توت فرنگی شامل (بسته‌بندی همزمان اتمسفر اصلاح شده به همراه نانو ذرات نقره و بسته‌بندی با نانو ذرات نقره) بر روی توت‌فرنگی مورد ارزیابی قرار گرفت. ارزیابی خصوصیات کیفی توت‌فرنگی هر چهار روز یکبار و در مدت 16 روز انجام شد. شاخص‌های اندازه‌گیری شامل افت وزن، مواد جامد محلول، اسیدیته،pH ، سفتی بافت، میزان رنگ و تغییرات درصد گاز اکسیژن و دی اکسید کربن بود. یافته‌ها: هر دو نوع بسته‌بندی مورد مطالعه طول مدت نگهداری توت فرنگی را نسبت به نمونه شاهد افزایش می‌دهد و بر شاخص‌های کیفی تاثیر مثبت داشته است. به طوری که افزایش سفتی بافت، کاهش وزن و درصد فساد مشاهده گردید. نمونه‌های مورد نظر از شاخص‌های حسی بهتری نسبت به نمونه شاهد برخوردار شدند. نتیجه‌گیری: نتایج تجربی به دست آمده نشان داد که، تاثیر بسته‌بندی با اتمسفر اصلاح شده همرا ه با نانو ذرات نقره در مقایسه با نمونه شاهد در طول مدت نگهداری بیشتر بوده است به طوری که ماندگاری توت‌فرنگی از 4 روز به 16 روز افزایش یافت. این نوع بسته‌بندی توانایی بیشتری جهت حفظ خصوصیات کیفی توت فرنگی را دارا می‌باشد تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - بررسی سینتیک خشک شدن لایه نازک توت‌فرنگی به روش تابش فروسرخ
        فخرالدین صالحی
        مقدمه: یکی از روش‌های جدید در خشک‌کردن مواد غذایی، استفاده از تابش فروسرخ است که باعث افزایش سرعت خشک‌کردن، حفظ کیفیت محصول نهایی و کاهش هزینه‎های فرآیند می‎شود. مواد و روش‌ها: در این پژوهش مدل‌سازی سینتیک خشک شدن توت‌فرنگی در یک خشک‌کن فروسرخ بررسی شد. تأثیر ت أکثر
        مقدمه: یکی از روش‌های جدید در خشک‌کردن مواد غذایی، استفاده از تابش فروسرخ است که باعث افزایش سرعت خشک‌کردن، حفظ کیفیت محصول نهایی و کاهش هزینه‎های فرآیند می‎شود. مواد و روش‌ها: در این پژوهش مدل‌سازی سینتیک خشک شدن توت‌فرنگی در یک خشک‌کن فروسرخ بررسی شد. تأثیر توان لامپ پرتودهی (150، 250 و 375 وات) و فاصله نمونه از لامپ (5، 5/7 و 10 سانتی‌متر) بر زمان خشک شدن و ضریب نفوذ رطوبت در طی فرآیند خشک شدن توت‌فرنگی بررسی شد. برای اندازه‌گیری وزن نمونه‌ها در طی آزمایش بدون خروج آن‌ها از خشک‌کن، سینی با نمونه‌ها بر روی ترازو دیجیتالی قرار گرفتند. مدل‎های استاندارد (ونگ و سینگ، هندسون و پابیس، تقریب انتشار، پیج، پیج اصلاح‌شده، نیوتن، میدیلی و لگاریتمی) جهت بررسی سینتیک خشک شدن بر داده‎های آزمایشی برازش داده شد و کیفیت برازش آن‌ها (ضریب تعیین و خطای استاندارد) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها: با افزایش توان لامپ فروسرخ از 150 به 375 وات زمان خشک شدن توت‌فرنگی 8/79 درصد کاهش یافت. کاهش فاصله لامپ از سطح نمونه از 10 به 5 سانتی‌متر باعث کاهش 1/40 درصدی در زمان خشک‌کردن شد. افزایش توان منبع حرارتی و کاهش فاصله مقدار ضریب نفوذ مؤثر افزایش می یابد. ضریب نفوذ مؤثر رطوبت توت‌فرنگی بین 9-10×54/1 تا 9-10×83/13 مترمربع بر ثانیه بود. نتیجه‌گیری: تأثیر توان لامپ پرتودهی و فاصله بر فرآیند خشک شدن توت‌فرنگی معنی‌دار می‌باشد. مدل‌سازی فرآیند خشک‌کردن توت‌فرنگی نشان داد تمامی مدل‎ها نتایج قابل قبولی را در ‌بر داشتند ولی در کل مدل پیج نسبت به سایر مدل‎های مورد بررسی با بزرگ‌ترین مقدار ضریب تعیین (R2=0.999) و کوچک‌ترین خطا (011/0>)، نتایج نزدیک‎تری به داده‌های آزمایش را داشت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - Quality Evaluation of New Developed Symbiotic Yogurt over the Storage at Refrigerator
        N. Moayednia
        Two probiotic bacteria (Lb. acidophilus and B. lactis) were immobilized on the alginate coat of strawberry pieces and were added to the prepared sweet non fat dietary stirred yogurt. Physico-chemical parameters namely pH value, titratable acidity and synersis along with أکثر
        Two probiotic bacteria (Lb. acidophilus and B. lactis) were immobilized on the alginate coat of strawberry pieces and were added to the prepared sweet non fat dietary stirred yogurt. Physico-chemical parameters namely pH value, titratable acidity and synersis along with the viability of probiotic bacteria of the samples were evaluated over the 8 days of storage at 5 ºC at 2 day intervals. A significant decrease in pH value occurred after 6 and 8 days and the titratable acidity significantly increased after 8 days. Synersis did not show significant changes probably due to the presence of applied hygroscopic nature of some ingredients in the samples. Some free probiotic cells were identified in yogurt matrix of the samples due to the migration phenomenon. The decrease trend of embedded cells happened slower than the free ones. This might be due to the protective effects of alginate coat on the survival of probiotic bacteria surrounded by yogurt. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - بررسی تاثیر بیوچارهای حاصل از بقایای گندم و ذرت بر جذب روی در محلول‌های آبی
        حمیدرضا بوستانی هانیه عسکری
        زمینه و هدف: در سال های اخیر، برای کنترل آلودگی محلول های آبی حاوی فلزات سنگین، استفاده از بیوچار به عنوان جاذب، مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته است. در این مطالعه کارایی بیوچار کاه گندم و کاه ذرت درجهت حذف روی از محلول های آبی تحت تاثیر فاکتورهای مختلف مانند pH ، زمان أکثر
        زمینه و هدف: در سال های اخیر، برای کنترل آلودگی محلول های آبی حاوی فلزات سنگین، استفاده از بیوچار به عنوان جاذب، مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته است. در این مطالعه کارایی بیوچار کاه گندم و کاه ذرت درجهت حذف روی از محلول های آبی تحت تاثیر فاکتورهای مختلف مانند pH ، زمان تماس، مقدار جاذب و غلظت ماده جذب شونده مورد بررسی قرارگرفت. روش بررسی: جهت توصیف ایزوترم جذب از مدل های لانگمویر و فروندلیچ استفاده شد و مدل های سینتیکی شبه درجه اول و شبه درجه دوم جهت توصیف سینتیک جذب به کار برده شدند. یافته ها: pH بهینه جذب روی توسط هر دو بیوچار، pH 5 بود. با افزایش زمان تماس، بازده جذب روی توسط دو جاذب افزایش یافت و در زمان بیست و چهار ساعت به حالت تعادل رسید. با افزایش سطح دو جاذب تا 20 گرم در لیتر (8/0 گرم) درصد حذف روی از محلول افزایش یافت درحالی که سطوح بالاتر سبب کاهش کارایی جذب شد. نتایج نشان داد که مدل لانگمویر نسبت به مدل فروندلیچ برازش بهتری را بر داده های جذب روی نشان داد. بر این اساس، ظرفیت جذب روی توسط بیوچار کاه ذرت (60/9 میلی گرم بر گرم) از بیوچار کاه گندم (77/6 میلی گرم بر گرم) بیش تر بود. داده های سینتیکی جذب، توسط مدل شبه درجه دوم نسبت به مدل شبه درجه اول بهتر توصیف شدند، بنابراین به نظر می رسد که روند غالب جذب روی توسط بیوچار از نوع جذب شیمیایی باشد. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان داد که بیوچارهای مورد استفاده در این آزمایش می توانند به عنوان یک جاذب موثر، ارزان قیمت و دردسترس جهت حذف روی از محلول های آبی استفاده شوند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - بررسی تطبیقی آلودگی‌های زیست محیطی بین سیستم‌های قالب ساقه‌ای و آجر
        مهشید انصاری مقدی خدابخشیان محمد هادی ابوالحسنی
        زمینه و هدف: صنعت آجر سازی سهم قابل ملاحظه‌ای در آلودگی محیط زیست جهان دارد. در مراحل تولید این صنعت، آلاینده‌هایی مانند ذرات معلق ، CO2، CO، NOX و SOX به اتمسفر منتشر می‌کند. با توجه به افزایش آلودگی‌ها، و همچنین میزان تولید بالای آجر در کشور با جایگزینی مصالحی به جای أکثر
        زمینه و هدف: صنعت آجر سازی سهم قابل ملاحظه‌ای در آلودگی محیط زیست جهان دارد. در مراحل تولید این صنعت، آلاینده‌هایی مانند ذرات معلق ، CO2، CO، NOX و SOX به اتمسفر منتشر می‌کند. با توجه به افزایش آلودگی‌ها، و همچنین میزان تولید بالای آجر در کشور با جایگزینی مصالحی به جای آجر می‌توان تولید آلاینده‌ها را کاهش داد. این مطالعه با هدف کاهش آلایندگی صنعت آجر و معرفی کاه به عنوان مصالح ساختمانی با عنوان سیستم غالب ساقه‎ای انجام گرفته است.روش بررسی: در این تحقیق (که در سال 1396 انجام گرفته است)، از روش مروری استفاده شده است و منابع کتابخانه‌ای، پایگاه‌های اطلاعاتی، مجلات علمی پژوهشی، کتب مرتبط و آمار موجود(سالنامه‌‌های آماری وزارت کشاورزی، ترازنامه انرژی وزارت نیرو، و آمارهای سازمان برنامه و بودجه کشور طی چند سال اخیر) به کار گرفته شده اند.یافته‌ها: یافته‌ها نشان می‌دهد؛ که کاه جایگزینی خوبی برای آجر از نظر عوامل محیط زیست و اقتصادی می باشد، اما یه دلیل نگرانی‌های اصلی رطوبت، حشرات، و احتراق، با وجود اینکه به طور گسترده‌ای در دسترس است و ویژگی‌های سودمندی دارد، به طور ناچیزی در صنعت ساختمان مورد استفاده قرار می‌گیرد. سیستم قالب ساقه‌ای شامل پنل‌های فشرده شده است که با توجه به سابقه پژوهشی که در این مورد در دنیا دارد، می‌تواند بدون آلودگی‌های محیط زیستی و با صرف اقتصادی بالا جایگزین مناسب برای آجر در صنعت ساخت و ساز باشد.بحث و نتیجه‌گیری: آجر پرمصرفترین ماده ساختمانی در سراسر دنیاست، و با توجه به آلودگی محیط زیستی بالای آن، یافته‌ها نشان می‌دهد که سیستم‌های قالب ساقه‌ای که تماما" تجدیدپذیر است می‌تواند این آلودگی را به طور قابل توجهی کاهش دهد، به طوری که ساختمان‌های قالب ساقه‌ای را می‌توان امروزه در کشورهای سراسر جهان همچون امریکا، اروپا، کانادا، استرالیا، ژاپن، و چین پیدا کرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        7 - بررسی آزمایشگاهی حذف یون کادمیوم از محلول های آبی توسط بیو جاذب کاه گندم بهبود یافته
        ابوالفضل جهانگیری الهام عامری
        زمینه و هدف: کادمیوم از جمله فلزات سنگینی است که در پساب صنایع مختلف حضور داشته و به شدت برای انسان و محیط زیست سمی می باشد. لذا کاتیون های این فلز باید از پساب حذف شود و یا تا حد مجاز تقلیل یابد. پژوهش حاضر با هدف تعیین کارایی کاه گندم بهبود یافته در حذف کادمیوم از محل أکثر
        زمینه و هدف: کادمیوم از جمله فلزات سنگینی است که در پساب صنایع مختلف حضور داشته و به شدت برای انسان و محیط زیست سمی می باشد. لذا کاتیون های این فلز باید از پساب حذف شود و یا تا حد مجاز تقلیل یابد. پژوهش حاضر با هدف تعیین کارایی کاه گندم بهبود یافته در حذف کادمیوم از محلول آبی طراحی و اجرا گردید. روش بررسی: در این مطالعه, جاذب کاه گندم در شرایط آزمایشگاهی آماده و با استفاده از الک های استاندارد با اندازه های مش بین ۴۰-۱۲۰ دانه بندی شد. سپس کاه گندم با استفاده از محلول هیدروکسید سدیم 7/0 مولار عامل دار گردید. جهت شناسایی گروه های عاملی در جاذب تهیه شده، آزمون اسپکتروسکوپی مادون قرمز انجام شد. فرآیند جذب به صورت ناپیوسته و در شرایط آزمایشگاهی با تأکید بر اثرات پارامترهای مختلفی چون اندازه جاذب, pH, زمان تماس, غلظت اولیه ی کادمیوم, مقدار جاذب و سرعت اختلاط بر راندمان جذب مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج آزمون اسپکتروسکوپی مادون قرمز، نشانه از تقویت شدید گروه هیدروکسیل و کربوکسیل در طی فرآیند بهبود جاذب بود. بهینه های هر عامل که بیشترین میزان جذب را داشتند به ترتیب مش 70, pH برابر با ۷, زمان تماس ۳۰ دقیقه, غلظت اولیه کادمیوم۲۰ میلی گرم بر لیتر, 5/1 گرم جاذب و شدت همزن 240 دور بر دقیقه در دمای ۲۵ درجه ی سانتی گراد به دست آمد. بحث و نتیجه گیری: مقدار بیشینه بازده حذف کادمیوم با کاربرد کاه گندم عامل دار شده، در شرایط بهینه 5/98 درصد حاصل شد. به طور کلی نتایج نشان داد که کاه گندم بهبود یافته به عنوان یک جاذب بلا استفاده و ارزان می تواند جهت حذف یون کادمیوم موثر واقع شود تا جایی که می توان در شرایط بهینه به بازده حذف تقریبا کامل دست یافت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        8 - مطالعه تاثیر ضدآنتی‌اکسیدانی عصاره برگ رزماری و میوه توت‌فرنگی بر روی سلول‌های سرطانی معده
        مهداد انکاری سمیرا گودرزی کیانا انصاری
        هدف: سرطان معده یکی از شایع‌ترین سرطان‌ها در جهان است که سبب مرگ و میرهای زیای در میان انسان‌ها می‌شود. هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر ضد آنتی‌اکسیدانی عصاره برگ رزماری و میوه توت‌فرنگی بر روی سلول‌های سرطانی معده است. مواد و روش‌ها: پس از تهیه دو ماده گیاهی و عصاره أکثر
        هدف: سرطان معده یکی از شایع‌ترین سرطان‌ها در جهان است که سبب مرگ و میرهای زیای در میان انسان‌ها می‌شود. هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیر ضد آنتی‌اکسیدانی عصاره برگ رزماری و میوه توت‌فرنگی بر روی سلول‌های سرطانی معده است. مواد و روش‌ها: پس از تهیه دو ماده گیاهی و عصاره‌گیری از آنها، اقدام به اندازه‌گیری توان آنتی اکسیدانی احیاء آهن(FRAP)، تاثیر سمّیت دو عصاره گیاهی مورد استفاده بر رشد و تکثیر سلول‌های سرطانی و فیبروبلاستی در غلظت‌های 5/0، 1، 5/1 و 2 میلی‌گرم بر میلی‌لیتر با روش MMT و بررسی میزان IC50 در دو عصاره گیاهی مورد سنجش برای زمان‌های 24، 48، 72 و 96 ساعت شد. از آزمون تحلیل واریانس یک راهه با سطح معناداری 05/0 برای آنالیز نتایج به دست آمده استفاده گردید. نتایج: نتایج نشان داد که بالاترین میزان FRAP برای عصاره میوه توت‌فرنگی و برگ رزماری در حلال آب به ترتیب با مقادیر 08/0±68/1 و 15/0±94/0 است. نتایج به دست آمده نشان داد که مقدار 2 میلی‌گرم بر میلی‌لیتر برای عصاره برگ رزماری و میوه توت‌فرنگی بهترین اثر را برای جلوگیری از رشد و تکثیر سلول‌های سرطانی و فیبروبلاستی دارد. مقادیر حاصل برای IC50 نشان داد که مقدار غلظت مورد نیاز برای مهار 50 درصد فعالیت آنتی اکسیدانی برای دو عصاره در زمان 96 ساعت دارای کم‌ترین مقدار است. نتیجه‌گیری: هر دو عصاره دارای اثرات ضد سرطانی بر روی رده سلولی AGS در سرطان معده هستند که میوه توت‌فرنگی داری اثر مناسب‌تری نسبت به برگ رزماری است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        9 - تحلیل سبکی رمان «نخل و نی» از رضا رئیسی
        سپیده سپهری
        بهار از پیشگامان سبک شناسی در ایران در مقدمه کتاب خود سبک را روش خاص ادراک و بیان افکار به وسیله ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر آنها می داند. شمیسا نیز در کلیات سبک شناسی مفهوم سبک را بدیهی می داند و معتقد است تعریف جامع و کامل آن دشوار می باشد. رضا رئیسی، صاحب أکثر
        بهار از پیشگامان سبک شناسی در ایران در مقدمه کتاب خود سبک را روش خاص ادراک و بیان افکار به وسیله ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر آنها می داند. شمیسا نیز در کلیات سبک شناسی مفهوم سبک را بدیهی می داند و معتقد است تعریف جامع و کامل آن دشوار می باشد. رضا رئیسی، صاحب رمان مستند نخل و نی همچون بسیاری از نویسندگان ادبیات جنگ و مقاومت سبک خاصی را به‌خصوص از دیدگاه زبان و هنر داراست. از حیث زبانی می‌توان به کاربرد جملات کوتاه، روشن، واژگان و اصطلاحات عامیانه، افعال شکسته و حضور حال و هوای جنوبی در داستان اشاره کرد. لایه های فکری او را مواردی چون واقع گرایی، تکیه بر استنادهای تاریخی جنگ در خرمشهر، بیان روابط انسانی و تأکید بر اصل واقع گرایی تشکیل می‌دهد. این جستار با روش توصیفی تحلیلی در پی آن است نگاهی سبک شناسانه به داستان نخل و نی داشته باشد. روش بررسی سبکی این داستان رویکرد لایه ای است که در 3 لایه زبانی، فکری و ادبی مورد بررسی قرار گرفته است. پرسش اصلی تحقیق آن است که کدام لایه سبکی و در هر لایه کدام ویژگی ها با بسامد بالاتری در اثر خودنمایی می‌کنند؟ پر واضح است با پرداختن به این ویژگی ها می‌توان خوانندگان را با سیر اندیشه و نوع نگاه نویسنده به مقوله جنگ آشنا کرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        10 - اثر مقادیر مختلف کود نیتروژن و تراکم بذر در کشت مستقیم دو رقم گندم بهاره
        داود امیدی نسب محمدحسین قرینه عبدالمهدی بخشنده مهران شرفی ‏زاده علی‏رضا شافعی‏ نیا
        به منظور بررسی تراکم علف های هرز در کشت مستقیم گندم در بقایای ذرت (بی خاک ورزی گندم)، آزمایشی به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار و با سه عامل رقم، در 2 سطح (بهرنگ و چمران)، تراکم بذر در 5 سطح (50، 100، 150، 200 و 250 کیلوگرم در ه أکثر
        به منظور بررسی تراکم علف های هرز در کشت مستقیم گندم در بقایای ذرت (بی خاک ورزی گندم)، آزمایشی به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار و با سه عامل رقم، در 2 سطح (بهرنگ و چمران)، تراکم بذر در 5 سطح (50، 100، 150، 200 و 250 کیلوگرم در هکتار) و کود نیتروژن از منبع اوره در 6 سطح (0، 50، 100، 150، 200 و 250 کیلوگرم در هکتار) در پائیز سال 1391 – 1390 در مزرعۀ کشاورزی واقع در 30 کیلومتری جنوب دزفول به اجرا در آمد. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اثرات رقم، بذر مصرفی و کود نیتروژن بر روی تراکم و وزن خشک علف های هرز و عملکرد و اجزای عملکرد دانه در سطح احتمال 1% معنی دار می باشد. کمترین میزان علف‌هرز با میانگین 1 عدد علف‌هرز در هر مترمربع مربوط به تراکم 250 کیلوگرم بذر در هکتار بود. مصرف بیشتر کود نیتروژن باعث افزایش وزن خشک علف های هرز در واحد سطح شد، به‌طوری‌‌که سطح کودی 250 کیلوگرم نیتروژن در هکتار با میانگین 9/9 گرم در هر مترمربع بالاترین وزن خشک علف‌هرز در واحد سطح را داشت. کشت به صورت بی خاک ورزی باعث افزایش علف های هرز باریک برگ، نسبت به علف های هرز پهن برگ گردید. مصرف بذر بیش از 100 کیلوگرم در هکتار عملکرد دانه را کاهش و افزایش مصرف نیتروژن تا سطح 150 کیلوگرم در هکتار موجب افزایش معنی دار در عملکرد دانه گردید. رقم چمران با میانگین عملکرد دانه 70/413 کیلوگرم در هکتار نسبت به رقم بهرنگ برتری داشت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        11 - Effect of Different level of Nitrogen and Vermicompost on Quantitative and Quali-tative Traits of Bread Wheat (<i>Triticum aestivum</i> L.)
        Mustafa Adebifar
        BACKGROUND: Wheat produces more than 50 percent of requirements protein and calorie for human nutrition in Iran. Management of nitrogen fertilizing is important to increasing wheat production. So, among chemical fertilizer a high correlation reported between nitrogen an أکثر
        BACKGROUND: Wheat produces more than 50 percent of requirements protein and calorie for human nutrition in Iran. Management of nitrogen fertilizing is important to increasing wheat production. So, among chemical fertilizer a high correlation reported between nitrogen and yield. Also to improve physical, chemical and biological properties of soil, organic fertilizer such as vermicompost can be applied. OBJECTIVES: This research was carried out to assessment effect of different level of nitrogen fertilizer and vermicompost on crop production, concentration of protein and nitrogen in seed and straw and nitrogen harvest index of wheat. METHODS: Current study was conducted according factorial experiment based on randomized complete blocks design with three replications along 2013-2014 agronomic years. The Main plot included nitrogen fertilizer at four level (0 or control, 50, 100 and 150 kg.ha-1) and vermicompost at four level (nonuse of vermicompost or control, 2.5, 5 and 10 t.ha-1) belonged to sub plot. RESULT: According result of analysis of variance effect of different level of nitrogen, vermicompost and interaction effect of treatments on all studied traits was significant at 1% probability level. Evaluation mean comparison result revealed in different level of nitrogen the maximum seed yield (6484 kg.ha-1) seed nitrogen content (3.95%) seed nitrogen yield (18.42 gr.m-2) seed protein content (18.4%) Straw nitrogen content (1.51%) straw nitrogen yield (16.1 gr.m-2) and nitrogen harvest index (66.95%) was noted for 150 kg.ha-1 and minimum of measured traits belonged to control treatment. Also compare different level of vermicompost showed that the maximum and the minimum amount of studied traits belonged to 10 t.ha-1 and control, respectively. Assessment mean comparison result of interaction effect of treatments indicated the highest amount of all measured traits were noted for 150 kg.ha-1 nitrogen with 10 t.ha-1 vermicompost and lowest ones belonged to control treatment. CONCLUSION: Finally according result of current study application 150 kg.ha-1 nitrogen fertilizer and 10 t.ha-1 vermicompost led to achieve highest amount of crop production, seed nitrogen and protein content, straw nitrogen content and nitrogen yield and nitrogen harvest index, so it can be advised to producers. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        12 - Evaluation Seed Yield, Its Components and Protein Concentration of Wheat in Response to Different level of Nitrogen and Vermicompost
        Mostafa Adebifar
        BACKGROUND: Management of nutrients, especially nitrogen, in order to have economic production, maintain sustainable agriculture and provide food security, is considered to have an important priority. OBJECTIVES: Current study was conducted to evaluate effect of differ أکثر
        BACKGROUND: Management of nutrients, especially nitrogen, in order to have economic production, maintain sustainable agriculture and provide food security, is considered to have an important priority. OBJECTIVES: Current study was conducted to evaluate effect of different level of nitrogen fertilizer and vermicompost on quantitative and qualitative traits of wheat. METHODS: This research was carried out via factorial experiment based on randomized complete blocks design with three replications along 2013-2014 agronomic years. The Main plot included nitrogen fertilizer at four levels (nonuse of fertilizer or control, 50, 100 and 150 kg.ha-1) and vermicompost at four level (nonuse of vermicompost or control, 2.5, 5 and 10 t.ha-1) belonged to sub plot. RESULT: According result of analysis of variance effect of different level of nitrogen, vermicompost and interaction effect of treatments on all measured traits was significant. Assessment result of mean comparison of different level of nitrogen revealed maximum amount of seed yield (5800 kg.ha-1), biologic yield (17210 kg.ha-1), harvest index (35.8%), straw yield (11410 kg.ha-1), number of spike per m2 (534), number of seed per spike (31), 1000-seed weight (36 gr), number of seed per m2 (15900), number of seed per spikelet (2.4), spike length (17 cm), plant height (91.5 cm), protein (18.4%) was obtained for 150 kg.ha-1 nitrogen and minimum amount of mentioned traits were for control treatment. Also mean comparison result of different level of vermicompost indicated the maximum amounts of all measured traits were noted for 10 kg.ha-1 and minimum of those belonged to control treatment. Assessment mean comparison result of interaction effect of treatments indicated the maximum amount of all measured traits belonged to 150 kg.ha-1 nitrogen and 10 t.ha-1 vermicompost and the lowest amounts were for control treatment. CONCLUSION: According result of current research consume 150 kg.ha-1 nitrogen fertilizer and 10 t.ha-1 vermicompost led to achieve highest amount of seed yield, its components, plant height, spike length and protein concentration and it can be advised to farmers in studied region. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        13 - Statistical comparison of the accumulation of heavy metals in the form of net mass harvested in plant organs
        شهرام گودرزی
        Considering the role of plants in purifying sludge from heavy metals and also the amount of absorption of heavy metals from sludge by the underground and aerial organs of plants, the removal efficiency of copper, chromium, zinc, cadmium, nickel, and lead metals by natur أکثر
        Considering the role of plants in purifying sludge from heavy metals and also the amount of absorption of heavy metals from sludge by the underground and aerial organs of plants, the removal efficiency of copper, chromium, zinc, cadmium, nickel, and lead metals by natural systems contains two Reed and Tifa plant species were calculated. The removal efficiency was calculated based on the differences in the initial mass of heavy metals in the sludge, and the mass removed by the plants as the output mass from the system. The results showed that the difference in the accumulation rate of the net mass of heavy metals in the aerial parts of two plant species, Reed and Tifa, was significant in five of the six metals examined, and insignificant only in the case of nickel. In the case of three metals copper, chromium, and zinc, the difference between the aerial organs of two plant species was significant at the level of one percent, and in the case of cadmium and lead, the difference was significant at the level of five percent. Therefore, according to these differences and considering the difference between the mass removed by the underground organs and an estimate of the total mass removed of the investigated metal by the whole plant, it is possible to remove metals from the two investigated plants for phytoremediation purposes. studied and used in this research تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        14 - Laboratory Evaluation of Nitrate and Phosphate Removal in Subsurface Drainage Using Bio filter (Case study: Ramhormoz irrigation and drainage network, CA II, Iran)
        مهرداد امیری مهدی اسدی لور
        The process of biological removal of nitrate in water resources is the most appropriate method in terms of economics, applicability and efficiency. In addition, this method is one of the most suitable methods to remove nitrate contamination in saturated media.In this st أکثر
        The process of biological removal of nitrate in water resources is the most appropriate method in terms of economics, applicability and efficiency. In addition, this method is one of the most suitable methods to remove nitrate contamination in saturated media.In this study, a lab test to check the quality of synthetic coatings for underground drains in Khuzestan province (region 2 Ramhormoz developments) is used. These studies cover a geotextile to reduce nitrate and phosphate in water drainage and recovery has been done. In this study, the development of physical simulators soil drainage Khuzestan (Ramshir) were studied And by measuring nitrate and phosphate input to the output value of the drainage system to remove the contaminants were studied in synthetic filter. Synthetic coatings evaluated in this study (pp 450) are an Iranian manufacturing. Drainage pipe diameter of 20 mm and the full coverage of standard Cuomo received approval. In this study after obtaining an unfavorable result of the removal of nitrate and understand the process of biological and More resources need not necessarily use carbon filters in the filter synthetic organic barley straw was used. The results were very satisfactory, and ultimately the success of the incoming nitrate removal after 20 days of release tests and barley straw carbon was obtained. About 160 milligrams per liter of nitrate input to the model was reduced to approximately 20 milligrams per liter of phosphate which was not fulfilled تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        15 - تحلیل ِ« بوطیقای شعرِ کلاسیک فارسی» و نگاهی انتقادی به شعرِ معاصر (با تکیه بر اشعار منثور)
        حامد توکلی دارستانی
        با ظهورِ اشعارِ منثور و سپید، و با از میان رفتنِ بسیاری از ویژگی های شعر کلاسیک فارسی، سخت می توان میان جمله ای از یک رمان و قسمتی از یک شعر منثور تفاوتی احساس کرد؛ با آنکه امروزه بسیاری از نظریه پردازان، با بیان برخی خطِ تمایزها مانند عنصرِ استعاری و عنصرِ مَجازی خواست أکثر
        با ظهورِ اشعارِ منثور و سپید، و با از میان رفتنِ بسیاری از ویژگی های شعر کلاسیک فارسی، سخت می توان میان جمله ای از یک رمان و قسمتی از یک شعر منثور تفاوتی احساس کرد؛ با آنکه امروزه بسیاری از نظریه پردازان، با بیان برخی خطِ تمایزها مانند عنصرِ استعاری و عنصرِ مَجازی خواسته اند تا بین شعر و دیگر متون ادبی، تمایز قائل شوند، به نظر می رسد باز در این مسئله، به بُن بست هایی برخورده اند. از مهمترین خصایصِ شعر کلاسیک فارسی، عناصرِ موسیقیایی، وزنی و عروضی آن است، که با توجه به از میان رفتن این ویژگی ها در شعر های منثور، بسیاری از اشعار، از منظرِ ذات و صورت، با بسیاری از داستان ها و رمان ها قابل تمییز نیستند؛ در پژوهش حاضر، با بررسی برخی مؤلفه های شعر کلاسیک، نشان داده می شود، که اصرار بلاغیون و شاعران کلاسیک، بر عناصری چون وزنِ عروضی، آگاهانه و از روی تعمد بوده است و به همین دلیل نیز به دنبال انقلاب در شعر نبوده اند و نمی خواسته از محدودیتِ بحورِ عروضی رهایی یابند؛ از این روی به بررسی انتقادی شعر سپید و منثور خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که اینگونه از شعر، به دلیل رهایی از عناصر موسیقیایی و عروضی، هرگز نمی تواند شعری کامل باشد و از منظر صورت و ذات با دیگر متون ادبی از جمله رمان و داستان و ...، قابل تمییز و تشخیص نیست. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        16 - تحلیل ِ«بوطیقای شعرِ کلاسیک فارسی» و نگاهی انتقادی به شعرِ معاصر (با تکیه بر اشعار منثور)
        حامد توکلی دارستانی
        با ظهورِ اشعارِ منثور و سپید، و با از میان رفتنِ بسیاری از ویژگی‌های شعر کلاسیک فارسی، سخت می‌توان میان جمله‌ای از یک رمان و قسمتی از یک شعر منثور تفاوتی احساس کرد؛ با آنکه امروزه بسیاری از نظریه پردازان، با بیان برخی خطِ تمایزها مانند عنصرِ استعاری و عنصرِ مَجازی خواست أکثر
        با ظهورِ اشعارِ منثور و سپید، و با از میان رفتنِ بسیاری از ویژگی‌های شعر کلاسیک فارسی، سخت می‌توان میان جمله‌ای از یک رمان و قسمتی از یک شعر منثور تفاوتی احساس کرد؛ با آنکه امروزه بسیاری از نظریه پردازان، با بیان برخی خطِ تمایزها مانند عنصرِ استعاری و عنصرِ مَجازی خواسته‌اند تا بین شعر و دیگر متون ادبی، تمایز قائل شوند، به نظر می رسد باز در این مسئله، به بُن‌بست‌هایی برخورده اند. از مهم ترین خصایصِ شعر کلاسیک فارسی، عناصرِ موسیقیایی، وزنی و عروضی آن است، که با توجه به از میان رفتن این ویژگی‌ها در شعر های منثور، بسیاری از اشعار، از منظرِ ذات و صورت، با بسیاری از داستان‌ها و رمان ها قابل تمییز نیستند؛ در پژوهش حاضر، با بررسی برخی مؤلفه های شعر کلاسیک، نشان داده می‌شود، که اصرار بلاغیون و شاعران کلاسیک، بر عناصری چون وزنِ عروضی، آگاهانه و از روی تعمد بوده است و به همین دلیل نیز به دنبال انقلاب در شعر نبوده اند و نمی خواسته از محدودیت ِ بحورِ عروضی رهایی یابند؛ از این روی به بررسی انتقادی شعر سپید و منثور خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که اینگونه از شعر، به دلیل رهایی از عناصر موسیقیایی و عروضی، هرگز نمی تواند شعری کامل باشد و از منظر صورت و ذات با دیگر متون ادبی از جمله رمان و داستان و ...، قابل تمییز و تشخیص نیست. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        17 - بررسی کنترل سس Cuscuta compestris مزارع یونجه با استفاده از مقادیرمختلف کاه وکلش پوسیده گندم
        حیدر موسوی
        به منظور بررسی کنترل سس مزارع یونجه با استفاده از مقادیر مختلف کاه و کلش پوسیده گندم، دو آزمایش مجزا در سال زراعی 4-1393، به صورت هم زمان در دو مزرعه مختلف در ارومیه، با طرح بلوک های کامل تصادفی در 4 تکرار انجام گرفت. تیمارها شامل 7 سطح کاه و کلش با وزن های 1، 2، 3، 4 و أکثر
        به منظور بررسی کنترل سس مزارع یونجه با استفاده از مقادیر مختلف کاه و کلش پوسیده گندم، دو آزمایش مجزا در سال زراعی 4-1393، به صورت هم زمان در دو مزرعه مختلف در ارومیه، با طرح بلوک های کامل تصادفی در 4 تکرار انجام گرفت. تیمارها شامل 7 سطح کاه و کلش با وزن های 1، 2، 3، 4 و 5 کیلوگرم در متر مربع، وجین دستی و شاهد (بدون کنترل) در نظر گرفته شدند. مقادیر مذکور کاه و کلش در هر کرت پاشیده شد و کاملاً سطح کرت ها با کاه و کلش پوشانیده شد. در هر بلوک یک کرت به صورت کنترل مکانیکی و نیز یک کرت آلوده به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. نتایج آزمایش نشان دادند که تأثیر مقادیر مختلف کاه و کلش به کار برده شده روی برخی صفات رویشی یونجه از جمله قطر ساقه، ارتفاع ساقه، و وزن تر کل یونجه در سطح احتمال یک درصد معنی دار بوده و موجب افزایش آن ها نسبت به تیمار شاهد گشت. هم چنین بررسی نتایج عملکرد و اجزای عملکرد حاکی از اثر معنی دار کاربرد مقادیر مختلف کاه وکلش پوسیده گندم بر دو صفت عملکرد ماده خشک و میزان کلروفیل بود. در بین مقادیر مختلف کاه و کلش، تیمار 5 کیلوگرم بهترین نتیجه را در عملکرد ماده خشک (در حدود kg/m2 8/1 (نسبت به سایر تیمارها نشان داد. مشخص شد که استفاده از کاه و کلش پوسیده گندم برای مقابله با سس (به مقدار پنج کیلو در هر کرت) اثرات مناسب در کنترل سس داشت تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        18 - ارزیابی روابط عملکرد دانه و برخی از صفات مورفوفیزیولوژیک در ژنوتیپ‌های گندم نان در شرایط دیم و آبیاری تکمیلی
        سامان معتضدی سعید سیف زاده رضا حق پرست حمیدرضا ذاکرین حمید جباری جهانفر دانشیان
        روابط بین عملکرد دانه با برخی از صفات مورفوفیزیولوژیک و تعیین اهمیت نسبی هر یک از آنها، در 25 ژنوتیپ گندم نان از نظر14صفت مورفوفیزیولوژیک طی آزمایشی در دو شرایط دیم و آبیاری تکمیلی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در شرایط مزرعه طی سال های زراعی 1395-1393در أکثر
        روابط بین عملکرد دانه با برخی از صفات مورفوفیزیولوژیک و تعیین اهمیت نسبی هر یک از آنها، در 25 ژنوتیپ گندم نان از نظر14صفت مورفوفیزیولوژیک طی آزمایشی در دو شرایط دیم و آبیاری تکمیلی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در شرایط مزرعه طی سال های زراعی 1395-1393در شرایط آب و هوایی غرب کشور (ایستگاه تحقیقات کشاورزی دیم سرارود کرمانشاه) مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که صفات مورد بررسی، به جز طول سنبله، تفاوت معنی داری در دو شرایط دیم و آبیاری تکمیلی داشتند. در شرایط آبیاری تکمیلی، صفات مذکور مقادیر معنی دار بالاتری را نسبت به شرایط دیم نشان دادند. انجام آبیاری تکمیلی منجر به کاهش دمای سطح برگ و دمای کانوپی گردید. ضرایب همبستگی ساده بین صفات در هر دو شرایط دیم و آبیاری تکمیلی نشان داد که صفات پایداری غشای سلولی، طول برگ پرچم، عملکرد کاه و کلش، محتوای آب نسبی، وزن هزار دانه، محتوای کلروفیل، دمای برگ و دمای کانوپی همبستگی معنی دار بالایی با عملکرد دانه دارند. نتایج تجزیه رگرسیون همچنین نشان داد که صفات عملکرد کاه وکلش و طول برگ پرچم در شرایط دیم و صفات عملکرد کاه و کلش، طول برگ پرچم، محتوای آب نسبی و عملکرد سنبله در شرایط آبیاری تکمیلی وارد مدل رگرسیونی شدند و به ترتیب 741/0 و 899/0 از کل تغییرات مربوط به عملکرد دانه را تبیین نمودند. تجزیه علیت نشان داد که بیشترین اثر مستقیم مثبت به عملکرد کاه و کلش و طول برگ پرچم تحت شرایط دیم و عملکرد کاه و کلش، محتوای آب نسبی، طول برگ پرچم و عملکرد سنبله تحت شرایط آبیاری تکمیلی ارتباط داشت و این امر نشان دهنده اهمیت این صفات بر عملکرد دانه می باشد. در هر دو شرایط، عملکرد کاه و کلش بیشترین اثر مستقیم و مثبت را بر عملکرد دانه دارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        19 - اثر تنش خشکی و خاکپوش کاه و کلش گندم بر خصوصیات مورفو-فیزیولوژیک کنجد
        جهانبخش بهزادنژاد زین العابدین طهماسبی سروستانی احمد آیین علی مختصی بیدگلی
        به منظور بررسی رفتـار گیــاه کنجد تحت شرایط کمبود آب به کاربرد روش های مدیریتی، آزمایشی به صورت اسپلیت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی شهرستان جیرفت در سال زراعی 1394 انجام شد. تیمارهای آبیاری بر اساس أکثر
        به منظور بررسی رفتـار گیــاه کنجد تحت شرایط کمبود آب به کاربرد روش های مدیریتی، آزمایشی به صورت اسپلیت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی شهرستان جیرفت در سال زراعی 1394 انجام شد. تیمارهای آبیاری بر اساس شاخص های حد ظرفیت زراعی خاک، نقطه پژمردگی دایم، عمق توسعه ریشه و ضریب سهل الوصول کنجد (شامل چهار سطح 100، 80، 60 و 40 درصد مقدار آب مورد نیاز) انتخاب شدند. ارقام مورد استفاده شامل هلیل، برازجان 2 و توده محلی جیرفت بودند. در این آزمایش از تیمار خاکپوش کاه و کلش گندم در دو سطح بدون کاربرد بقایا و کاربرد بقایا به میزان 5/7 تن در هکتار استفاده شد. نتایج نشان داد اثرات ساده تنش خشکی و مالچ کلشی و اثر متقابل تنش خشکی در مالچ کلشی در مورد تمامی صفات اندازه گیری شده در سطح احتمال یک درصد معنی دار بودند. اثر متقابل تنش خشکی در رقم در مالچ کلشی تنها در مورد صفت درصد روغن معنی دار گردید. بیشترین و کمترین میانگین عملکرد دانه و درصد روغن به ترتیب متعلق به ارقام هلیل و برازجان 2 بود. کاربرد تیمار کاه و کلش به میزان 5/7 تن در هکتار در مقایسه با تیمار عدم کاربرد آن (شاهد) منجر به بهبود میانگین صفات اندازه گیری شده گردید. بیشترین درصد روغن از رقم هلیل با کاربرد کاه و کلش و آبیاری 100% (10/53 درصد) به دست آمد که با میانگین به دست آمده از آبیاری 80% (9/52%) اختلاف معنی داری نداشت. به طورکلی، نتایج نشان داد که کاربرد کاه و کلش گندم تاثیر مثبتی در کاهش اثرات ناشی از کاهش مصرف آب آبیاری داشت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        20 - بررسی غلظت فلزات سنگین در محصول زراعی توت فرنگی (مطالعه موردی: اراضی کشاورزی شهرستان سنندج)
        مهرداد چراغی ندا آریایی نژاد بهاره لرستانی
        آلاینده‌ها از جمله عوامل مختل ‌کننده‌ زیست‌بوم‌ها به شمار‌ می آیند و از این میان فلزات سنگین به دلیل مشکلات سمیت، پایداری و تجمع‌ زیستی در محیط زیست حتی در غلظت‌های کم نیز حائز اهمیت شناخته شده‌اند. استان کردستان با تولید سالانه 30 هزار تن توت‌فرنگی، 88 درصد کل محصول ای أکثر
        آلاینده‌ها از جمله عوامل مختل ‌کننده‌ زیست‌بوم‌ها به شمار‌ می آیند و از این میان فلزات سنگین به دلیل مشکلات سمیت، پایداری و تجمع‌ زیستی در محیط زیست حتی در غلظت‌های کم نیز حائز اهمیت شناخته شده‌اند. استان کردستان با تولید سالانه 30 هزار تن توت‌فرنگی، 88 درصد کل محصول ایران را تولید می‌کند. در این مطالعه از خاک (عمق صفر تا 30 سانتی‌متری)، برگ و محصول توت‌فرنگی هر پنج مزرعه موجود در جاده سنندج به کامیاران تعداد 25 نمونه بطور تصادفی جمع آوری شد. سپس نمونه‌‌ها به آزمایشگاه منتقل و عملیات هضم اسیدی و قرائت فلزات سنگین کادمیوم، آرسنیک، سرب، روی و مس با استفاده از دستگاه نشر اتمی، صورت گرفت. طبق نتایج مطالعه، غلظت کادمیوم، روی و مس در محصول توت‌فرنگی مزارع نمونه‌برداری شده (01/0، 03/6 و 67/13 میلی‌گرم در کیلوگرم) پایین‌تر و غلظت فلزات سنگین آرسنیک و سرب در محصول توت‌فرنگی مزارع نمونه‌برداری شده (88/36 و 57/3 میلی‌گرم در کیلوگرم) بالاتر از حد استاندارد FAO/WHO بود (با حدود اطمینان 95 درصد). احتمالاً علت اصلی آلودگی فلزات سنگین استفاده نابجا از کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات نباتی در مزارع مورد بررسی باشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        21 - ارزیابی پارامترهای زمان گرمخانه‌گذاری، میزان نمک و ضایعات خرما در تولید رنگدانه نارنجی توسط قارچ موناسکوس پورپورئوس با استفاده از روش سطح پاسخ
        مهشید اصغری مهشید جهادی نفیسه قاسمی سپرو
        قارچ موناسکوس‌پورپورئوس توانایی تولید شش نوع رنگدانه از رنگ زرد روشن تا قرمزتیره دارد. قارچ موناسکوس، به علت تنوع تولید رنگدانه و خواص درمانی بسیار زیاد مورد استقبال قرار گرفته است. هدف از این پژوهش ارزیابی پارامترهای زمان گرمخانه گذاری(11-21روز) ، میزان نمک (7-12درصد) أکثر
        قارچ موناسکوس‌پورپورئوس توانایی تولید شش نوع رنگدانه از رنگ زرد روشن تا قرمزتیره دارد. قارچ موناسکوس، به علت تنوع تولید رنگدانه و خواص درمانی بسیار زیاد مورد استقبال قرار گرفته است. هدف از این پژوهش ارزیابی پارامترهای زمان گرمخانه گذاری(11-21روز) ، میزان نمک (7-12درصد) و ضایعات خرما (15-55 درصد) در تولید رنگدانه نارنجی توسط قارچ موناسکوس پورپورئوس با استفاده از روش سطح پاسخ در شرایط کشت حالت جامد با استفاده از ضایعات خرما و کاه گندم تولید شد. پس از بهینه‌سازی عوامل مذکور مشخص شد، بیشترین مقدار رنگدانه نارنجی در زمان گرمخانه گذاری 21 روز، نمک 7 درصد و غلظت شیره خرما 55درصد است. در شرایط بهینه مقدار تولید رنگدانه نارنجی31/5 (ODU.ml-1)، راندمان تولید رنگدانه252/0((ODU.ml-1.day-1 ، میزان تولید رنگدانه نسبت به قند مصرفی 043/0 (ODU.gr-1)، میزان تولید رنگدانه نسبت به توده زیستی623/0(ODU.mg-1) ، میزان تبدیل سوبسترا 93 درصد بود. نتایج این تحقیق نشان داد ضایعات خرما و کاه گندم می تواند به عنوان سوبسترای مقرون به صرفه و موثر برای تولید رنگدانه نارنجی توسط قارچ موناسکوس پورپورئوساستفاده گردد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        22 - بررسی اثر pH و غلظت های مختلف آبمیوه‌توت‌فرنگی بر قابلیت زنده‌مانی لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس پلانتاروم
        طاهره بریموندی وجیهه فدائی نوغانی
        در این پژوهش، آب‌توت‌فرنگی پروبیوتیک با استفاده از باکتری‌های پروبیوتیک لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس پلانتاروم تولید شد و 4 عامل بریکس (9، 11 و 13)،pH (3 و 4)، زمان (0، 7، 14، 21 و 28 روز) و باکتری (لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس پلانتاروم) به صورت فاکتوریل در ق أکثر
        در این پژوهش، آب‌توت‌فرنگی پروبیوتیک با استفاده از باکتری‌های پروبیوتیک لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس پلانتاروم تولید شد و 4 عامل بریکس (9، 11 و 13)،pH (3 و 4)، زمان (0، 7، 14، 21 و 28 روز) و باکتری (لاکتوباسیلوس کازئی و لاکتوباسیلوس پلانتاروم) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملأ تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت و برخی ویژگی‌های فیزیکوشیمیایی (pH، اسیدیته، ویتامین ث، مواد جامد محلول و جمعیت باکتری های پروبیوتیک) آبمیوه توت‌فرنگی پروبیوتیک اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که در طول زمان نگه‌داری،pH ، ویتامین ث، مواد جامد محلول و جمعیت میکروبی کاهش (p&lsaquo;0/05)و اسیدیته افزایش (p&lsaquo;0/05) یافت. با افزایش بریکس، اسیدیته، مواد جامد محلول وجمعیت میکروبی افزایش (p&lsaquo;0/05) و ویتامین ث کاهش (p&lsaquo;0/05) نشان داد. با افزایشpH ، ویتامین ث و جمعیت میکروبی افزایش (p&lsaquo;0/05) و اسیدیته کاهش (p&lsaquo;0/05) یافت. لاکتوباسیلوس کازئی دارای جمعیت میکروبی بالاتری بود. بالاترین زنده مانی باکتری‌های پروبیوتیک در pH=4، بریکس 13 و زمان نگه‌داری صفر مشاهده گردید. واژگان کلیدی: توت‌فرنگی، لاکتوباسیلوس کازئی، لاکتوباسیلوس پلانتاروم، آبمیوه پروبیوتیک، تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        23 - بررسی اثر نانوامولسیون اسانس مریم گلی خراسانی(Salvia chorassanica ) درکاهش فساد کپکی میوه توت فرنگی پس از برداشت
        محسن وظیفه دوست اعظم مهربان زهره دیدار محمد حسین حداد خداپرست معصومه مهربان سنگ آتش
        در سال‌های اخیر با توجه به اثرات زیان‌ بار سموم و نگهدارنده‌های شیمیایی برای سلامت انسان تمایل به استفاده از ترکیبات ضدمیکروبی طبیعی مانند اسانس‌ها افزایش یافته است. در این پژوهش نانوامولسیون اسانس گیاه مریم گلی خراسانی (Salvia chorassanica ) با روش اولتراسوند تهیه و فع أکثر
        در سال‌های اخیر با توجه به اثرات زیان‌ بار سموم و نگهدارنده‌های شیمیایی برای سلامت انسان تمایل به استفاده از ترکیبات ضدمیکروبی طبیعی مانند اسانس‌ها افزایش یافته است. در این پژوهش نانوامولسیون اسانس گیاه مریم گلی خراسانی (Salvia chorassanica ) با روش اولتراسوند تهیه و فعالیت ضدکپکی آن علیه سه کپک عامل فساد توت‌فرنگی (A. niger ، B.cinereو R. stolonifer) بررسی شد و با قارچ کش تیابندازول مقایسه گردید. علاوه بر این، قابلیت این ترکیبات در کاهش فساد کپکی میوه توت فرنگی در طی 12 روز نگهداری در یخچال پس از پوشش‌دهی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که نانوامولسیون اسانس فعالیت ضدکپکی بیشتری برخوردار بود و حداقل غلظت بازدارندگی (MIC) و حداقل غلظت کشندگی (MFC) نانوامولسیون اسانس پایین‌تر از قارچ کش بود. تیمار نانوامولسیون اسانس در غلظتl/ml &micro; 5/12 در سطح توت‌فرنگی‌ توانست رشد اسپور کپک A. niger را 6 روز و B.cinere و R. stolonifer را تا 9 روز به تاخیر اندازد. همچنین با استفاده از پوشش نانوامولسیون اسانس مریم گلی خراسانی و قارچ کش تیابندازول با غلظتl/ml &micro; 25 در سطح توت‌فرنگی برخلاف نمونه-های کنترل فاقد پوشش هیچ‌گونه رشد کپکی تا پایان روز 12 ام مشاهده نشد. بنابراین نانوامولسیون اسانس مریم گلی می‌تواند به عنوان جایگزین مناسبی برای قارچ‌کش تیابندازول پیشنهاد شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        24 - Ruminal Degradation Kinetics of Wheat Straw Irradiated by High Doses of Electron Beam
        P. Shawrang A.A. Sadeghi J. Ahmadpanah
        This study was conducted to evaluate the effect of electron beam irradiation at doses of 250 and 500 kGy on the chemical composition and ruminal dry matter (DM) and neutral detergent fiber (NDF) degradability of wheat straw. Nylon bags of untreated or irradiated wheat s أکثر
        This study was conducted to evaluate the effect of electron beam irradiation at doses of 250 and 500 kGy on the chemical composition and ruminal dry matter (DM) and neutral detergent fiber (NDF) degradability of wheat straw. Nylon bags of untreated or irradiated wheat straw were suspended in the rumen of three rams for up to 72 h, and resulting data were fitted to non-linear degradation model to calculate the degradation parameters of DM and NDF. Electron beam irradiation had no effect on crude protein, ether extract and ash, but decreased (P&lt;0.05) contents of NDF and acid detergent fiber. The water soluble and potentially degradable fractions, degradation rate and effective degradability of DM and NDFincreased linearly (P&lt;0.001) with increases in irradiation dose. Based upon these results, electron beam irradiation can be used to improve DM and NDF degradation kinetics of wheat straw in the rumen. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        25 - Effects of Supplementing Finger Millet (<i>Eleusine coracana</i>) Straw with Dried Poultry Dropping Based Diet on the Performance of Konkan Kanyal Goats
        آ.آ. بلو بی.جی. دسای آر.جی. بورته وی.اس. دندکار جی.اس. دیهکاله اس. کومار وی.کا. گبرمدهین
        This experimental trial was conducted to study the effects of dried poultry dropping based diets on the dry matter intake, live weight changes, nutrient digestibility and N-balanceof Konkan Kanyal goats. Thirty Konkan Kanyal goats aged between 9-12 months and with avera أکثر
        This experimental trial was conducted to study the effects of dried poultry dropping based diets on the dry matter intake, live weight changes, nutrient digestibility and N-balanceof Konkan Kanyal goats. Thirty Konkan Kanyal goats aged between 9-12 months and with average weight of 13.66 kg were used in a randomized block design (RBD) experiment. The experimental goats were randomly assigned to five treatments (TI-T5). T1 were goats fed with 0% dried poultry droppings based diets (DPDBD), T2 were fed with 20% dried poultry droppings based diets (DPDBD), T3 were fed with 40% dried poultry droppings based diets (DPDBD), T4 were fed with 60% dried poultry droppings based diets (DPDBD), T5 were fed with 80% dried poultry droppings based diets (DPDBD). Mean dry matter intake (kg) was higher in treatment groups supplemented with dried poultry droppings based diet T2, (572.99&plusmn;18.12), T3, (614.09&plusmn;27.76), T4, (605.37&plusmn;32.79), T5 (619.24&plusmn;9.15) in comparison to the control treatment group T1, (571.47&plusmn;28.86). The final live body weight (kg) was significantly (P&lt;0.05) higher in T5 (19.4&plusmn;1.27) than T1 (14.72&plusmn;1.02), T2 (15.45&plusmn;0.88), T3 (16.03&plusmn;0.48) and slightly higher than T4(18.28&plusmn;1.19). Similarly in feed conversion efficiency T5 (9.0&plusmn;0.28) and (8.34&plusmn;0.44) T4 performed significantly (P&lt;0.05) better compared to other treatment groups: T3 (3.53&plusmn;0.29), T2 (2.88&plusmn;0.48) and T1 (2.89&plusmn;0.34). Nutrient digestibility was significantly higher (P&lt;0.05) in T5 in all parameters measured, N-balance was positive across the treatment groups with significant differences across the board. The results of this study suggests that feeding of dried poultry droppings based diets up to 80% inclusion to Konkan Kanyal goats consuming finger millet straw as basal diet would improve the feed value and give satisfactorily performance. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        26 - Effect of Phosphorus Supplementation to Ammoniated Rice Straw on Rumen Fermentability, Microbial Protein Synthesis and <i>in vitro</i> Nutrient Degradability
        Z. Zulkarnaini M. Zain N. Jamarun A. Tjakradidjaya
        The effect of phosphorus supplementation to ammoniated rice straw was studied. The in vitro experiment was carried out following the first stage of Tilley and Terry method. The treatments consisting of four diets were A= 50% ammoniated rice straw + 50% concentrate (cont أکثر
        The effect of phosphorus supplementation to ammoniated rice straw was studied. The in vitro experiment was carried out following the first stage of Tilley and Terry method. The treatments consisting of four diets were A= 50% ammoniated rice straw + 50% concentrate (control), B= A + 0.2% phosphorus (P) supplement, C= A + 0.4% phosphorus (P) supplement, and D= A + 0.6% phosphorus (P) supplement of dry matter. Completely randomized design was used as the experimental design with differences among treatment means were examined using Duncan&rsquo;s multiple range test. Variables measured were total bacterial and cellulolytic bacterial population, cellulolytic enzyme activity, ammonia (NH3) and volatile fatty acid (VFA) concentrations, as fermentability indicators and synthesized microbial protein, as well as degradability indicators including dry matter (DM), organic matter (OM), neutral detergent fibre (NDF), acid detergent fibre (ADF) and cellulose. The results indicated that fermentability and degradability of diets consisting ammoniated rice straw with P supplementation were significantly higher than the control diet (P&lt;0.05). It is showed that P supplementation is important for rumen fermentation and growth of rumen microbes. Overall supplementation of phosphorus at 0.4% of dry matter to ammoniated rice straw shown best results in terms of rumen fermentation, microbial protein synthesis and in vitro degradability. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        27 - Chemical Composition, Physical Characteristics, Rumen Degradability of NDF and NDF Fractionation in Rice Straw as an Effective Fibre in Ruminants
        A. Teimouri Yansari
        In order to determine of physical characteristics of rice straw as an effective source of fiber in ruminants, alfalfa hay, four varieties of rice straw (Taroum Neda, Taroum Neamat, Taroum Sangi, and Asgari), and four rations that contained four varieties of rice straws أکثر
        In order to determine of physical characteristics of rice straw as an effective source of fiber in ruminants, alfalfa hay, four varieties of rice straw (Taroum Neda, Taroum Neamat, Taroum Sangi, and Asgari), and four rations that contained four varieties of rice straws were investigated. The chemical (dry matter (DM), organic matter (OM), neutral detergent fiber (NDF), nonfiber carbohydrates (NFC) and crude protein (CP)), and physical characteristics (bulk density, water holding capacity (WHC), and soluble and insoluble DM and ash of samples, kinetics of hydration and change in functional specific gravity (FSG) and feed particle size, physically effective factor (pef)) of forages and total mixed ration (TMR) were determined. Except on ether extract and ash content, the DM, OM, NDF, NFC, and CP content of four rice straw and rations were similar but there was different among alfalfa and rice straws. The rice straws had a bulk density lesser than alfalfa. However, TMR had a similar bulk density, WHC, hydration rate, insoluble DM and ash and greater than alfalfa hay. Alfalfa had lesser WHC than rice straws and there were not different in straws. The soluble DM and FSG of rice straws were similar and lesser than those of alfalfa hay. The TMR had similar physical characteristics. Alfalfa hay had greater FSG than rice straw at all incubation times. Four rice straws and four rations were similar in indegradable NDF (iNDF)and total tract NDF digestibility (TTNDFD). Results showed that regardless the system, rice straws were similar in physically effectiveness and physically more effective than alfalfa because of having greater NDF and iNDF content, geometric mean and pef than alfalfa. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        28 - Effect of (<i>Pleurotus florida</i>) Fungi on Chemical Composition and Rumen Degradability of Wheat and Barley Straw
        م. ناصحی ن.م. تربتی نژاد س. زره‌ داران ا.ر. صفایی
        This study was conducted to investigate the effect of biological treatment withPleurotus floridafungi on chemical composition and rumen dry matter (DM) and organic matter (OM) degradability of wheat and barley straw. Wheat and barley straw were collected from Golestan p أکثر
        This study was conducted to investigate the effect of biological treatment withPleurotus floridafungi on chemical composition and rumen dry matter (DM) and organic matter (OM) degradability of wheat and barley straw. Wheat and barley straw were collected from Golestan province of Iran and after pasteurization mixed with fungi spawn (than 5% by weight). After 21 days samples were dried in oven (60 ˚C) in order to stop fungi growth. Dry matter (DM) and organic matter (OM) degradation determined using nylon bag technique with two fistulated Dalagh rams and sampleswereincubated at zero to 96 hours in rumen. Fungi cultivation significantly decreased the amount of dry matter (DM), Neutral detergent fiber (NDF) and acid detergent fiber (ADF) in wheat and barley straw (P&lt;0.01). Ash and crude protein (CP) content significantly increased with processing by fungi in treatments (P&lt;0.01). Ether extract (EE) and acid detergent lignin (ADL) content did not differ by processing with fungi. The soluble fraction (a) and potential degradability (a+b) of dry matter (DM) increased (P&lt;0.05) by processing with fungi in both straw. Theinsoluble but potentially degradable fraction (b) of dry matter (DM) degradability increased (P&lt;0.05) by processing with fungi in wheat straw, but did not change in Barley straw. The a and a + b fractions of organic matter (OM) degradability increased (P&lt;0.01) by processing in both straw. The b fraction of organic matter (OM) degradability increased (P&lt;0.01) by processing with fungi in wheat straw, but did not observed difference in Barley straw. Therefore, it has been concluded that the treating the wheat and barley straw with fungi improved the nutritive value in the present study. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        29 - Effect of Feeding Dietary Treated Wheat Straw with Urea and Whey on Fattening Lambs Performance
        O. Dayani R. Tahmasb A. Khezri A.R. Sabetpay
        This study was conducted to evaluate the effect of feeding treated wheat straw with urea and whey on fattening lambs performance. About 4.5 kg urea and 1.5 kg salt were dissolved in 40 L water and mixed with 30 L of whey. The solution was spread over 100 kg chopped whea أکثر
        This study was conducted to evaluate the effect of feeding treated wheat straw with urea and whey on fattening lambs performance. About 4.5 kg urea and 1.5 kg salt were dissolved in 40 L water and mixed with 30 L of whey. The solution was spread over 100 kg chopped wheat straw. Thirty two male lambs were randomly divided into four feeding groups to compare performance with diets based on barley supplemented with 30% wheat straw. Treatments were (1) 30% untreated wheat straw (UWS) (control), (2) 20% UWS + 10% treated wheat straw (TWS), (3) 10% UWS + 20% TWS, (4) 30% TWS. Lambs were fed with isocaloric and isonitrogenous grower diets. The animals were slaughtered after 85 days of feeding and carcass parameters were measured. Average final weights did not differ significantly between groups (P&gt;0.05). However, average live daily and weight gain were significantly (P&lt;0.03andP&lt;0.001, respectively)higher in lambs fed treatment 3. Feed conversion ratio was lowest in lambs fed 20% and 10% TWS followed by those fed control diet, which in turn were superior to those fed 30% TWS diet (P&lt;0.03). The highest values for average live weight gain and live daily gain were observed for animals fed 20% TWS diet and the differences were only significantly higher than 30% TWS diet. However, carcass weights were similar for the diets (P&gt;0.05). Dissection of different anatomical parts showed a higher percentage of lean meat, carcass fat and internal fat in animals fed TWS compared to control but the differences were not significant. The lambs showed similar growth rates like control group, however, feeding cost per kg of body weight gain was lower in the experimental diet. Carcass and meat quality were not affected by treatments. Thus, the diet containing TWS could not represent an economic advantage for procedures. The results indicate that TWS silage can replace as part of UWS. In conclusion supplementation of TWS with a barley based concentrate support did not have positive effect on fattening lambs performance before and after slaughtering. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        30 - Utilization of Urea and Urease Treated Rice Straw by Indigenous Growing Cattle
        آ. اکتر م. اسدوزمان م.م. حسین ال. اسد
        The experiment was conducted to study the effect of treatment of rice straw with urea and a urease containing midden soil on the chemical composition of treated rice straw, feed intake of the animals, nutrients digestibility, body weight gain, feed conversion efficiency أکثر
        The experiment was conducted to study the effect of treatment of rice straw with urea and a urease containing midden soil on the chemical composition of treated rice straw, feed intake of the animals, nutrients digestibility, body weight gain, feed conversion efficiency and overall economy of feeding for a period of 105 days. Twelve indigenous growing cattle (live weight 130.00&plusmn;1.67 kg) were selected and divided into four groups having three animals in each group. The animals received 3.0% urea + 2.0% midden soil treated rice straw (group A), 3.0% urea + 3.0% midden soil treated rice straw (group B), 3.0% urea + 4.0% midden soil treated rice straw (group C) and 3.0% urea + 5.0% midden soil treated rice straw (group D). In addition, all the animals were supplied with 2 kg green grass, 450 g concentrate mixture and 40 g salt per 100 kg body weight. Treatment of rice straw with 3.0% urea+ 2.0% midden soil lead to an increase in crude protein content from 3.30 to 7.08%, which was further increased by 7.40, 7.90 and 8.14% if treated with 3.0% urea + 3.0% midden soil, 3.0% urea + 4.0% midden soil and 3.0% urea + 5.0% midden soil, respectively. The total live weight gain by the end of the experimental period (105 days) was 39.00, 42.50, 46.50 and 49.00 kg for groups A, B, C and D respectively. The addition of 5.0% midden soil as a urease source with 3.0% urea (D) treated rice straw not only significantly (P&lt;0.01) increased the coefficient of digestibility of dry matter (DM), crude protein (CP), crude fibre (CF), ether extracts (EE) and nitrogen free extract (NFE), but also significantly (P&lt;0.05) increased the coefficient of digestibility of (OM) compared to treatment of rice straw with 3.0% urea + 4.0% midden soil (C), 3.0% urea + 3.0% midden soil (B) or 3.0% urea + 2.0% midden soil (A). Digestible organic matter (DOM), digestible crude protein (DCP), digestible crude fibre (DCF), digestible nitrogen free extract (DNFE) and total digestible nutrients (TDN) contents were significantly (P&lt;0.01) higher in diet D, compared to diets A, B and C. Total profit of meat production in group D was significantly higher (P&lt;0.01) than in groups A, B and C. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        31 - Effect of Graded Substitution of Barley Grain with Raisin Waste in Diet Contained Low Quality Forage on Growth Performance, Blood Metabolites and Nutrient Digestibility of Growing Ram Lamb
        M. Ahmadi M. Yari M. Hedayati
        Raisin waste (RW) is produced during grapevine processing after harvest for raisin production. The aim of current study was to substitute the barley grain with RW in diet containing cereal straw as the only forage source in growing ram lambs feeding. Ground barley was s أکثر
        Raisin waste (RW) is produced during grapevine processing after harvest for raisin production. The aim of current study was to substitute the barley grain with RW in diet containing cereal straw as the only forage source in growing ram lambs feeding. Ground barley was substituted with RW at the rate of 9and 18% of diet (dry matter (DM) basis) in iso-nitrogesnous and iso-energetic diets. Twelve growing ram lames (first body weight of 26&plusmn;2 kg) used in 3 &times; 3 replicated Latin square with three experimental periods. At each period of experiment, 6 pens of lambs (each 2 lambs placed in each pen) were randomly assigned to 3 treatments (2 pens for each treatment). Raisin waste contained (% DM) 78.4 DM, 5.4 ash, 3.7 crude protein (CP), 10.6 ether extract, 18.5 acid detergent fiber (ADF), 1.4 total tannin, 2.2 total phenol and 0.8 non-tannin phenolic. Dietary substitution of ground barley with RW did not influence lamb final body weight (32.9, 32.2 and 32.1 kg respectively for three treatments), average daily gain, feed intake (1060.1, 960.2 and 920.3 g respectively) and apparent total tract nutrient digestibility including DM, organic matter, CP and ADF (P&gt;0.05). Blood glucose, red blood cells and white blood cells count were similar among treatments (P&gt;0.05). Blood urea decreased in lambs fed with diets contained RW (P&lt;0.05). Blood total protein and triglycerides increased mostly at the level of 9% of substitution in lambs (P&lt;0.05) compared with other level of substitution. In conclusion, in diets contained cereal straw as the only forage source, up to 18% of ground barley could be replaced by RW without detrimental effects on growth performance, nutrient digestibility and blood measures in growing ram lambs. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        32 - The Effect of Different Dietary Crude Protein Content on Growth Performance, Nutrient Digestibility, and Blood Metabolites of Cull Bali Cows Fed on Urea-Treated Rice Straw
        I.G.N. Jelantik G.E.M. Malelak I. Benu C.L.O. Leo-Penu
        Feeding cull cows with a balanced concentrate is a major strategy to improve meat production and quality. The optimal protein level of the concentrate is rarely determined specifically for indigenous cull Bali cows fed urea-treated rice straw. The present experiment was أکثر
        Feeding cull cows with a balanced concentrate is a major strategy to improve meat production and quality. The optimal protein level of the concentrate is rarely determined specifically for indigenous cull Bali cows fed urea-treated rice straw. The present experiment was conducted to investigate the effects of feeding concentrate differing in crude protein (CP) content on the feed intake, nutrient digestibility, and growth performance of cull Bali cows fed urea-treated rice straw. We used 24 thin cull Bali cows that were randomly assigned into three groups of 8 animals to receive concentrates containing different CP levels as treatments, i.e. 12.6% (CP12), 14.2% (CP14), and 16.4% (CP16) at dry matter (DM) basis. The concentrate allowance was 2% live weight (LW) and urea-treated rice straw was offered at 1% LW. The experiment was conducted in a completely randomized design. The measured variables included the intake and digestibility of DM and nutrients, rumen ammonia and volatile fatty acids (VFA) concentration, blood plasma of glucose (GLUC), blood urea nitrogen (BUN), average daily gain (ADG), live weight gain (LWG) and feed conversion ratio (FCR). Dry matter intake (DMI) decreased linearly (P&lt;0.05) with increasing CP content of the concentrate, but the digestibility of dry matter as well as other nutrients was not affected. There was a linear increase in rumen ammonia concentration (P&lt;0.05) with increasing CP content in the concentrate. The ruminal total VFA concentration was not affected (P&gt;0.05) by the treatments, but the concentrations of propionate, butyrate, and n-valerate were lowest (P&lt;0.05) in CP16. The GLUC, BUN and blood profiles, including packed cell volume (PCV) and hemoglobin declined by feeding concentrate with increasing CP levels. The levels of ADG, LWG and FCR were significantly higher (P&lt;0.05) in CP12 than in CP14 and CP16. In conclusion, feeding concentrate containing more than 12.6% CP reduces the intake, rumen parameters, blood metabolites and ADG of cull Bali cows when fed at 2% LW. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        33 - Effective Microbes (EM) Supplementation Effect on Feed Intake, Digestibility and Live Weight Changes of Washera Sheep Fed Wheat Straw
        A. Fekadie A. Abera C. Yitbarek
        This study evaluated the effect of supplying effective microbes (EM) on feed Intake, digestibility and live weight changes of Washera sheep fed wheat straw. 24 intact male Washera sheep with initial body weight of 19.78 &plusmn; 1.97 kg (Mean&plusmn;SD) were used. The t أکثر
        This study evaluated the effect of supplying effective microbes (EM) on feed Intake, digestibility and live weight changes of Washera sheep fed wheat straw. 24 intact male Washera sheep with initial body weight of 19.78 &plusmn; 1.97 kg (Mean&plusmn;SD) were used. The treatments include concentrate feed plus ad libitum wheat straw with no EM (T1), concentrate feed plus ad libitum wheat straw with 1% EM (T2), concentrate feed plus ad libitum wheat straw with 3% EM (T3) and concentrate feed plus ad libitum wheat straw with 5% EM (T4) of total dry matter (DM). The experiment consisted of ninety days of feeding trail, 10 days of digestibility trial. Wheat straw used for the experiment had a chemical composition of 92% DM, 5.43% organic matter (OM), 2.81% crude protein (CP), 75.24% neutral detergent fiber, 64.13% acid detergent fiber and 12.33% acid detergent lignin. A progressive increase in wheat straw intake was observed as the level of EM percentage increased from 1% to 5%. Except the concentrate supplement DM intake, significantly higher (P&lt;0.01) wheat straw intake (378.2 g/d), total DM intake (646.6 g/d), total CP intake (67.9 g/d) and total OM intake (526.3 g/d) were recorded in T4 than the other treatments. DM, OM and CP digestibility was unaffected by treatment. Final body weight, weight change and feed conversion efficiency was not affected until the straw is treated with 5% EM (T4). The highest net income was obtained in sheep received T4. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        34 - Effects of exogenous salicylic acid on antioxidative responses, phenolic metabolism and photochemical activity of strawberry under salt stress
        Soheila Samadi Ghader Habibi Atousa Vaziri
        To further clarify the specific photochemical mechanisms of salicylic acid (SA)-mediated adaptation to salt stress, this experiment was conducted to examine the effect of SA (100 and 500 &mu;M) on photosynthesis, antioxidative capacity and phenolic metabolism in strawbe أکثر
        To further clarify the specific photochemical mechanisms of salicylic acid (SA)-mediated adaptation to salt stress, this experiment was conducted to examine the effect of SA (100 and 500 &mu;M) on photosynthesis, antioxidative capacity and phenolic metabolism in strawberry plants under salt stress (50 mM). The results showed that high SA had a negative effect on strawberry plants as reduced leaf dry weight in plants that exposed to 500 &mu;M SA under non-salt stress conditions. Salt stress negatively affected the leaf dry weight, whereas foliar spray of 100 &mu;M SA alleviated the salt-induced inhibitory effects on the plant growth. Salt stress caused a significant decrease in photosystem performance index (PIabs); however, plants exposed to salt stress after SA pretreatment conserved their photosynthetic electron transport rate, compared with NaCl-alone treated plants, relating to the improvement of water-splitting complex on the donor side of PSII (Fv/Fo). The application of 100 &mu;M SA in saline condition also increased the accumulation of soluble sugars like trehalose (Tre). Lipid peroxidation was observed in plants subjected to salinity stress, as evidenced by higher malondialdehyde (MDA) levels. In contrast, foliar spray of SA at a concentration of 100 &mu;M promoted catalase (CAT) activity as well as phenolic content, thus reducing MDA and, consequently oxidative damage to membranes. Hence, foliar application of SA at 100 &mu;M was effective in alleviation of salt stress in strawberry by improving PSII functioning, induction of compatible osmolytes and phenol metabolism, and mitigating membrane damage. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        35 - Impactof Integrated Organic Nutrient Handlingon Fruit Yields and Quality of Strawberry cv. Kurdistan in Iran
        Ahmad Dadashpour Mohammad Jouki
        This study was conducted during 2008-2009 to investigate the influence of different organic nutrient combinations on yields and quality of strawberry cv. Kurdistan in Iran. The experiment comprised of five organic nutrient treatment combinations including the recommende أکثر
        This study was conducted during 2008-2009 to investigate the influence of different organic nutrient combinations on yields and quality of strawberry cv. Kurdistan in Iran. The experiment comprised of five organic nutrient treatment combinations including the recommended dose of N, P and K through chemical fertilizer as control. Treatment N2 (manure+Azotobacter+ woodash+phosphorus solubilizing bacteria+oil cake) improvedsignificantly quality of fruit about diameter (3.11cm), length (3.95 cm), volume (20.397 cm3), weight (11.11g), total sugars (7.95%), total soluble solids (TSS) (9.01o Brix), acidity (0.857), TSS: acidity ratio) (11.12) and yields (238.95 g/plant). تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        36 - بررسی مقایسه‌ای ویژگی‌های کیفی و بیوشیمیایی دو رقم توت‌فرنگی کاماروزا و پاروس در طی پانزده روز نگهداری در دمای 4 درجه سانتی گراد
        مرضیه آخوند فریبا حیدری زاده مریم کلاهی
        میوه توت‌فرنگی (Fragaria ananasa)در صنایع غذایی کاربرد بسیاری داشته، بخصوص اسانس و عصاره به‌دست‌آمده از این میوه در بسیاری از فراورده‌های غذایی استفاده می‌شود. در این پژوهش، تغییرات صفات کیفی و بیوشیمیایی دو رقم توت فرنگی کاماروزا و پاروس در طی پانزده روز نگهداری در دما أکثر
        میوه توت‌فرنگی (Fragaria ananasa)در صنایع غذایی کاربرد بسیاری داشته، بخصوص اسانس و عصاره به‌دست‌آمده از این میوه در بسیاری از فراورده‌های غذایی استفاده می‌شود. در این پژوهش، تغییرات صفات کیفی و بیوشیمیایی دو رقم توت فرنگی کاماروزا و پاروس در طی پانزده روز نگهداری در دمای 4 درجه سانتیگراد مورد بررسی قرار گرفت. نتایج مقایسه این دو رقم در روز اول نشان داد که سفتی بافت، میزان مواد جامد محلول و شاخص طعم در رقم کاماروزا به طرز معنی داری بیشتر از رقم پاروس بود. مقایسه تغییرات صفات در این دو رقم در طی پانزده روز نشان داد میزانpH در هر دو رقم افزایش داشت، درحالیکه در طی این پانزده روز میزان مواد جامد محلول و شاخص طعم در رقم پاروس، به طرز معنی داری افزایش یافت. سفتی بافت و درصد کاهش وزن در هر دو رقم طی پانزده روز کاهش معنی داری نشان داد ولی این کاهش در رقم کاماروزا بیشتر بود. صفات کیفی و بیوشیمیایی مورد مطالعه و نیز شاخص طعم در دو رقم توت فرنگی طی پانزده روز به طور موثری تحت تاثیر نوع رقم و مدت نگهداری تغییر کردند. این بررسی ها نشان داد نوع رقم توت فرنگی عامل تعیین‌کننده‌ای به لحاظ حفظ ارزش غذایی و نیز محتوای ترکیبات طبیعی در طی نگهداری و شرایط پس از برداشت می باشد، به‌طوری‌که رقم کاماروزا از این جنبه ها برتری ویژه‌ای نسبت به رقم پاروس نشان داد. به نظر می رسد ذخیره‌سازی در دمای پایین روشی کارآمد برای نگهداری میوه توت فرنگی است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        37 - بررسی و امکان¬سنجی فرایند تولید گرافیت از پسمان¬های چوب ‏صنوبر، تایر و کاه
        مرتضی قلی زاده آیسان فرجی بخشکندی عزیز باباپور حسن اقدسی نیا
        در این مطالعه برای امکان‌سنجی تولید گرافیت از سه نمونه‌ چوب ‏صنوبر، تایر و کاه در دماهای ۵۰۰، ۶۰۰، ۷۰۰ و 800 درجه سلسیوس با ‏زمان ماندگاری ۲۰ دقیقه و سرعت گرمادهی ‏‎°C/min‏ 5 تف¬کافت شدند و ‏اثرهای دمای تف¬کافت بر چارهای تولیدشده بررسی شد. نتیجه¬ها نشان ‏داد که افزایش د أکثر
        در این مطالعه برای امکان‌سنجی تولید گرافیت از سه نمونه‌ چوب ‏صنوبر، تایر و کاه در دماهای ۵۰۰، ۶۰۰، ۷۰۰ و 800 درجه سلسیوس با ‏زمان ماندگاری ۲۰ دقیقه و سرعت گرمادهی ‏‎°C/min‏ 5 تف¬کافت شدند و ‏اثرهای دمای تف¬کافت بر چارهای تولیدشده بررسی شد. نتیجه¬ها نشان ‏داد که افزایش دمای تف¬کافت منجر به کاهش بازده چار شد و چار هر ‏سه نمونه در دمای ۵۰۰ درجه سلسیوس بیشترین بازده را داشت که به-‏دلیل تجزیه بیشتر واکنشگرها در دماهای بالاتر است. برپایه نتیجه-‏های تجزیه عنصری غلظت کربن با افزایش دما در همه نمونه‌ها افزایش، ‏ولی غلظت هیدروژن، نیتروژن، گوگرد و اکسیژن کاهش یافت. در طیف¬های ‏فروسرخ تبدیل فوریه (‏FTIR‏) هر سه نمونه به¬دست¬آمده از چوب صنوبر، ‏تایر و کاه، گروه‌های عاملی ‏‎-OH، ‏C-H، ‏C=O‏ و ‏C-O‏ مشاهده شدند و در ‏دماهای بالاتر نسب ترکیب¬های آروماتیک به آلیفاتیک افزایش یافت. در‎ ‎الگوهای پراش پرتو ایکس (‏XRD‏) قله (002) مربوط به صفحه¬های گرافیت ‏در نمونه‌ها مشاهده شد. با افزایش دما، قله (۰۰۲) در الگوهای ‏چارهای به¬دست¬آمده از چوب صنوبر، تایر و کاه در دمای 800 درجه ‏سلسیوس، تیزتر و باریک‌تر با شدت بالا بودند که نشان دادند نمونه-‏های تهیه¬شده در این دما نسبت به سایر دماها به گرافیت تجاری شبیه-‏تر بودند. مقایسه نمودارهای ‏TGA‏ نمونه¬ها نشان دادند که چارهای ‏تولیدشده از هر سه نمونه در دمای 800 درجه سلسیوس، کاهش وزن ‏کمتری را نسبت به سایر نمونه‌ها نشان دادند و از پایداری گرمایی ‏بالاتری برخوردار بودند.‏ تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        38 - تولید بوتانل زیستی با استفاده از کاه برنج: مروری بر پیش تیمار، هیدرولیز و تخمیر
        نوشین رهنما
        کاه برنج به دلیل فراوانی و ارزش پایین اقتصادی، به عنوان یکی از محصولات مازاد کشاورزی مناسب برای تولید بوتانل زیستی مطرح می‌باشد. کاه برنج دارای مقادیر زیادی قند می‌باشد که می‌توانند به قندهای قابل تخمیر تبدیل شوند. با این حال، تولید بوتانل زیستی با استفاده از کاه برنج ب أکثر
        کاه برنج به دلیل فراوانی و ارزش پایین اقتصادی، به عنوان یکی از محصولات مازاد کشاورزی مناسب برای تولید بوتانل زیستی مطرح می‌باشد. کاه برنج دارای مقادیر زیادی قند می‌باشد که می‌توانند به قندهای قابل تخمیر تبدیل شوند. با این حال، تولید بوتانل زیستی با استفاده از کاه برنج بر اساس تکنولوژی فعلی به دلیل چالش‌ها و محدودیت‌های فرایندهای زیستی تبدیل کاه برنج به بوتانل اقتصادی نیست. برای این‌که این فرآیند به لحاظ اقتصادی امکان پذیر باشد، استفاده از یک روش پیش تیمار مناسب از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، زیرا به کارگیری یک روش پیش تیمار مطلوب منجر به فرایند هیدرولیز کارآمد می‌شود. در این مقاله، در ابتدا با استفاده از واژگان کلیدی تعداد ۶۶ مقاله در فاصله سال‌های ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۸ در پایگاه‌های اطلاعاتی جستجو و سپس ارزیابی شد. این مقاله رویکردهای فعلی و پیشرفت‌های موجود در زمینه تولید بوتانل زیستی را با استفاده از کاه برنج بررسی می‌کند. همچنین، چالش‌های موجود در فرآیند کلی تبدیل زیستی کاه برنج به بوتانل مورد بحث قرار گرفته است. اگرچه با هدف توسعه تکنیک مناسب پیش تیمار کاه برنج پژوهش‌های زیادی انجام شده است، انجام تحقیقات بیشتر برای توسعه یک فرایند پیش تیمار کارآمد و اقتصادی ضرورت دارد. استفاده از سویه‌های اصلاح شده ژنتیکی مقاوم به بوتانل منجر به تولید بوتانل در غلظت‌های بالاتر شده است. بنابراین سیستم‌های برداشت محصول در محل، مقرون به صرفه گردیده واثر مهاری سوبسترا و سمیت بوتانل به میکروارگانیسم به شدت کاهش می‌یابد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        39 - کنترل قارچ عامل کپک خاکستری توت‌ فرنگی با کاربرد تلفیقی گونه‌ های مختلف تریکودرما و سالیسیلیک‌اسید
        ساقی یونسی بانه مهرداد صالح زاده محمد جواد سلیمانی پری
        سابقه و هدف: پوسیدگی ناشی از کپک خاکستری توت فرنگی (B. cinerea) یکی از مهم ترین پوسیدگی های خسارت زا روی این محصول از مزرعه تا بازار فروش است. هدف این پژوهش شناسایی عوامل کنترل بیولوژیک و ترکیبات القاءگر واکنش های دفاعی گیاه است که می توانند سبب کاهش یا قطع سم پاشی أکثر
        سابقه و هدف: پوسیدگی ناشی از کپک خاکستری توت فرنگی (B. cinerea) یکی از مهم ترین پوسیدگی های خسارت زا روی این محصول از مزرعه تا بازار فروش است. هدف این پژوهش شناسایی عوامل کنترل بیولوژیک و ترکیبات القاءگر واکنش های دفاعی گیاه است که می توانند سبب کاهش یا قطع سم پاشی با ترکیبات قارچ‌کش روی محصول توت‌فرنگی شوند.مواد و روش ها: در این پژوهش جدایه های مختلف B. cinerea ازگلخانه و مزارع استان کردستان جمع آوری و خصوصیات مورفولوژی و مولکولی آن‌ ها تعیین شد. در ادامه غلظت های مختلف سالیسیلیک اسید (SA) به صورت منفرد و همچنین به صورت کاربرد تلفیقی با گونه های مختلف تریکودرما در آزمایشگاه و گلخانه روی قارچ کپک خاکستری توت فرنگی مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها: در مقایسه میانگین ها، بیشترین درصد بازدارندگی در کشت متقابل بین تریکودرما و بوتریتیس، مربوط به جدایه T. orientalis (82/60 درصد) و بیشترین درصد بازدارندگی ترشحات خارج سلولی جدایه های تریکودرما بر روی رشد پرگنه بوتریتیس در هر دو غلظت 15 و 30 درصد، مربوط به T. ceramicum (57/85 درصد) بود. بررسی تاثیر ترکیبات فرار گونه های مختلف تریکودرما بر روی رشد پرگنه B. cinerea نشان داد بیشترین درصد بازدارندگی مربوط به تیمار جدایه T. asperellum با 70/63 درصد است. بررسی تاثیرسالیسیلیک ا سید در جلوگیری از رشد میسلیومی قارچ بوتریتیس در آزمایشگاه نشان داد که با افزایش غلظت سالیسیلیک اسید از 1 به 2 میلی مولار درصد بازدارندگی از قارچ افزایش تا 61 درصد می یابد.نتیجه گیری: کاربرد برخی گونه های تریکودرما به همراه سالیسیلیک اسید باعث افزایش مقاومت توت فرنگی به بیماری کپک خاکستری در مزرعه و آزمایشگاه می شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        40 - تاثیر کاربرد مالچ های گیاهی بر کنترل علف‎های هرز باغ های انجیر در منطقه‎ی استهبان
        زهرا تابش فرهاد مهاجری
        به منظور بررسی اثر انواع مالچ گیاهی و ضخامت&lrm;های مختلف آن‌ها بر کنترل علف&lrm;های هرز باغ&lrm;های انجیر، پژوهشی در قالب فاکتوریل بر پایه&lrm;ی طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در منطقه استهبان استان فارس در سال زراعی 1397-1396 انجام شد. فاکتورهای آن را سه نوع مالچ غی أکثر
        به منظور بررسی اثر انواع مالچ گیاهی و ضخامت&lrm;های مختلف آن‌ها بر کنترل علف&lrm;های هرز باغ&lrm;های انجیر، پژوهشی در قالب فاکتوریل بر پایه&lrm;ی طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در منطقه استهبان استان فارس در سال زراعی 1397-1396 انجام شد. فاکتورهای آن را سه نوع مالچ غیرزنده&lrm;ی گیاهی (پوسته‌ی بادام، کاه و کلش گندم و بقایای شیرین بیان)، سه ضخامت مالچ (5، 10 و 15 سانتی‌متر) و شاهد بدون پوشش تشکیل ‌دادند. نتایج نشان دادند که تمام انواع مالچ‌ها؛ تراکم، وزن تر و وزن خشک علف&lrm;های هرز را نسبت به تیمار شاهد به طور معنی&lrm;داری کاهش دادند. کاربرد مالچ شیرین‌بیان بهتر از دو تیمار دیگر، رشد و تراکم علف&lrm;های هرز درختان انجیر را کنترل کرد. از میـان سطوح مختلف ضخامت مالچ، ضخامت 10 سانتی&lrm;متر مالچ علاوه بر حفظ بهتر رطوبت خاک، باعث کاهش عملکرد بیولوژیک علف&lrm;های هرز گردید. به طور کلی مالچ‌های غیر زنده&lrm;ی گیاهی می‌توانند یک مدیریت زراعی مؤثر در کنترل علف‌های هرز باغ&lrm;های انجیر باشند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        41 - Nitrogen Management Options in Winter Rice under Boro- Fallow-T. Aman Cropping System
        AMINA KHATUN A.B.M. MOSTAFIZUR B. J. SHIRAZY A. SAHA M. S. KABIR
        Abstract Nitrogen (N) is commonly applied in equal split during different growth stages of rice. However, higher requirement of N during panicle initiation (PI) stage emphasizes relatively higher N dose at that particular stage. A field experiment was conducted during d أکثر
        Abstract Nitrogen (N) is commonly applied in equal split during different growth stages of rice. However, higher requirement of N during panicle initiation (PI) stage emphasizes relatively higher N dose at that particular stage. A field experiment was conducted during dry seasons (November-May) of two consecutive years from 2013 to 2015 to determine appropriate timing and amount of N application and its effect on yield and N use efficiency. Two modern rice varieties (BRRI dhan28 and BRRI dhan29) under six N management options viz. i) One third of N was applied at initiation of tillering (IT) stage + one third at active tillering (AT) stage + one-third at panicle initiation (PI) stage (N1)(Recommended practice); ii) One-half at IT stage + another-half at PI stage (N2); iii) One third at IT stage + two-third at PI stage (N3); (iv) One-fourth at IT stage + one-fourth at AT stage+ half at PI stage (N4); v) One-half at IT stage + another half at AT stage (N5); and vi) N-control (N6) were evaluated in randomized complete block design with three replications. Recommended practice and application of higher dose at PI stage gave similar yields in BRRI dhan28 and BRRI dhan29 in both the years. Agronomic use efficiency showed similar trend of results. Therefore, inadequate N application at early growth stages for any inevitable circumstances could be compensated by higher N application at PI stage. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        42 - The Removing Cadmium Ions from Aqueous Solutions Using Barley Straw: An Experimental Study
        Maysam Salih Mutlaq Mohammed Azwaz Nahed Mahmood Ahmed Ashour H. Dawood Alaa A. Omran Rana Warid Maya Talib Kh. Hussein Hind Ali Nasser
        Cadmium is a toxic metal that can contaminate water sources and pose serious health risks to humans and the environment. Therefore, there is a need for developing low-cost and eco-friendly methods for cadmium removal from water. In this research, we investigated the eff أکثر
        Cadmium is a toxic metal that can contaminate water sources and pose serious health risks to humans and the environment. Therefore, there is a need for developing low-cost and eco-friendly methods for cadmium removal from water. In this research, we investigated the efficacy of barley straw in removing cadmium ions from aqueous solutions. The adsorbent utilized was laboratory-scaled barley straw that underwent pulverization via standard ASTM sieves, specifically those within the 40 to 120-mesh sieve size range. The functionalization of barley straw was achieved via treatment with a 0.8 M NaOH solution. The adsorbent was subsequently characterized by FTIR analysis to identify the presence of functional groups. The FTIR analysis indicated that the modification of barley straw led to an elevation in the stretch vibration band of hydroxyl and carboxyl groups. At the optimized experimental condition, a cadmium removal efficiency of up to 98.60% was achieved. These results demonstrate the potential of barley straw as an effective adsorbent for removing cadmium ions from aqueous solutions. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        43 - ارزیابی کاربرد متیل جاسمونات در برخی صفات دو رقم گیاه توت فرنگی(کوئین الیزا و پاروس) در شرایط شوری
        ابوالفضل لولایی صدیقه زمانی شکوفه مشفقی فر
        شوری خاک یکی از عواملی است که ممکن است کشاورزان را با مشکل مواجه کند، از این رو باید تمهیدات ویژه‌ای در این خصوص اندیشیده شود. شناخت برخی مکانیزم های فیزیولوژیکی در گیاه توت فرنگی طی مواجهه با شوری امری ضروری است. متیل جاسمونات از تنظیم کنندگان رشد گیاهی می باشد که بر ب أکثر
        شوری خاک یکی از عواملی است که ممکن است کشاورزان را با مشکل مواجه کند، از این رو باید تمهیدات ویژه‌ای در این خصوص اندیشیده شود. شناخت برخی مکانیزم های فیزیولوژیکی در گیاه توت فرنگی طی مواجهه با شوری امری ضروری است. متیل جاسمونات از تنظیم کنندگان رشد گیاهی می باشد که بر بسیاری از فرآیندهای بیوشیمیایی و فیزیولوژیکی گیاه تأثیر می‌گذارد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طر ح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تیمار در 3 تکرار و در مجموع بر روی378 بوته با غلظت‌های متفاوت متیل جاسمونات (0، 1، 2 میکرومولار) در شرایط تنش شوری با سطوح (0، 5 و 10 دسیمنس) بر روی برخی از پاسخ های مرفولوژیکی(ارتفاع بوته، سطح برگ، وزن خشک و تر بوته) و فیزیولوژیکی(مواد جامد محلول،ویتامین ث و اسیدیته) و عملکرد(تعداد میوه، وزن میوه و عملکرد میوه) در سال زراعی 98-1397 در شهرستان آزادشهر استان گلستان در دو رقم توت فرنگی کوئین الیزا و پاروس (Fragaria × ananassa Duch. cv. Queen Eliza and Parus) اجرا گردید. نتایج تحقیق نشان داد که تنش شوری به طور معنی داری سبب کاهش خواص مرفولوژیکی و فیزلوزیکی در دو رقم توت فرنگی کوئین الیزا و پاروس شده است. خواص کمی ارتفاع بوته، سطح برگ، وزن ترو خشک بوته و خواص کیفی موادجامدمحلول، ویتامین ث و اسیدیته با افزایش شوری کاهش و با تاثیر متیل جاسمونات به طور معنی داری سبب افزایش رشد رویشی و زایشی شد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        44 - ارزیابی کاربرد اسید سالیسلیک بر برخی صفات دو رقم گیاه توت فرنگی(کوئین الیزا و پاروس) در شرایط شوری
        ابوالفضل لولایی صدیقه زمانی شکوفه مشفقی فر اکبر فتحی
        شوری خاک یکی از تنش‌های اصلی گیاهان قلمداد می‌شود اسیدسالیسیلیک در تنظیم فرآیند‌های فیزیولوژیکی مختلف و رشد و نمو گیاه نقش دارد. به این منظور آزمایشی با هدف بررسی کاربرد اسید سالیسیلیک بر برخی صفات گیاه توت فرنگی در شرایط شوری و به صورت فاکتوریل در قالب طر ح پایه بلوک ه أکثر
        شوری خاک یکی از تنش‌های اصلی گیاهان قلمداد می‌شود اسیدسالیسیلیک در تنظیم فرآیند‌های فیزیولوژیکی مختلف و رشد و نمو گیاه نقش دارد. به این منظور آزمایشی با هدف بررسی کاربرد اسید سالیسیلیک بر برخی صفات گیاه توت فرنگی در شرایط شوری و به صورت فاکتوریل در قالب طر ح پایه بلوک های کامل تصادفی با دو تیمار در 3 تکرار و در مجموع بر روی189 بوته با غلظت‌های متفاوت اسیدسالیسیلیک (0،2 و4 میلی مولار) در شرایط تنش شوری با سطوح (0، 5 و 10 دسیمنس) بر روی برخی از خصوصیات مرفولوژیکی(ارتفاع بوته، تعداد و سطح برگ، وزن تر و خشک بوته) و فیزیولوژیکی(مواد جامد محلول و اسیدیته) و عملکرد(تعداد گل در بوته، تعداد میوه، وزن میوه و عملکرد میوه) در سال زراعی 98-1397 در شهرستان آزادشهر استان گلستان در دو رقم توت فرنگی کوئین الیزا و پاروس (Fragaria &times; ananassa Duch. Cv. Queen Eliza and Paros) اجرا گردید. نتایج تحقیق نشان داد که تنش شوری بطور معنی داری سبب کاهش رشد رویشی و زایشی گیاه شده با افزایش غلظت آن میزان تاثیرگذاری آن بیشتر است و کاربرد اسیدسالیسلیک به طورمعنی داری سبب افزایش رشد این صفات شد. در بین غلظت های مه پاشی شده اسیدسالیسلیک، بالاترین میزان تعداد گل، تعداد میوه، وزن میوه و عملکرد در تیمار 2 میلی گرم در لیتر اسیدسالیسلیک داشت. در برهمکنش این دو تیمار بالاترین میزان کیفیت میوه در تیمار (شوری 5 dS/m &times; 4 میلی مولار اسیدسالیسلیک) در هر دو رقم مشاهده شد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        45 - ارزیابی شاخص‌های تنوع زیستی علف‌های هرز مزارع توت‌فرنگی استان کردستان
        سیروان بابائی ثریا احمدی ایرج طهماسبی محمد سرسیفی
        توت فرنگی (Fragaria &times; ananassa) متعلق به تیره گلسرخیان (Rosaceae) است. یکی از مشکلات کشت این محصول، علف های هرز و کنترل آن است. به همین منظور، پژوهشی در مورد فلور علف‌های هرز در مناطق زیرکشت توت‌فرنگی در روستاهای منطقه مریوان و کامیاران واقع در استان کردستان، انجا أکثر
        توت فرنگی (Fragaria &times; ananassa) متعلق به تیره گلسرخیان (Rosaceae) است. یکی از مشکلات کشت این محصول، علف های هرز و کنترل آن است. به همین منظور، پژوهشی در مورد فلور علف‌های هرز در مناطق زیرکشت توت‌فرنگی در روستاهای منطقه مریوان و کامیاران واقع در استان کردستان، انجام گرفت. از مزارعی که در این دو منطقه بودند، نمونه برداری صورت گرفت. در منطقه کامیاران 13 مزرعه در 6 روستا و در منطقه مریوان نیز 11 مزرعه مربوط به 11 روستا انتخاب، شدند. نتایج بررسی فلور علف‌هرز نشان داد، غالب ترین علف‌های هرز مزارع توت‌فرنگی منطقه کامیاران مربوط به علف‌های هرز پهن‌برگ شامل پیچک صحرایی (Convolvulus arvensis L.)، خارلته (Cirsium arvense L.)، تلخه (Acroptilon repens L.)، چسپک (Setaria viridis L.)، سیر وحشی (Allium canadense L.) و ماشک (Vicia persica Boiss.) به ترتیب با شاخص غالبیت 5/200، 200، 72/193، 48/193، 24/192 و 24/190 بوده که سه نمونه اول، از علف‌های هرز چندساله و ماشک جزو علف‌های هرز یکساله بوده است. در بین علف‌های هرز باریک برگ یک‌ساله، علف هرز چسبک (Setaria viridis L.) بیشترین شاخص غالبیت (48/193) را به خود اختصاص داده است. در منطقه مریوان، تمامی گونه ها دارای شاخص غالبیت بالایی بوده ولی گونه‌های خرفه (Portulaca oleracea L.) و مرغ (Cynodon dactylon L.) از شاخص غالبیت بالاتری نسبت به سایر علف‌های هرز برخوردار بوده است. تفاصيل المقالة