رمان مسخ اثر کافکا، مورد توجه بسیاری از رمان نویسان و داستان پردازان زبانهای مختلف از جمله انگلیسی و فارسی و عربی قرار گرفته است؛ از آن جمله سلطان العمیمی رمان نویس معاصر عربی در داستان خود با نام سامسا از این رمان تأثیر پذیرفته است. سلطان العمیمی با نگاهی متفاوت به بح أکثر
رمان مسخ اثر کافکا، مورد توجه بسیاری از رمان نویسان و داستان پردازان زبانهای مختلف از جمله انگلیسی و فارسی و عربی قرار گرفته است؛ از آن جمله سلطان العمیمی رمان نویس معاصر عربی در داستان خود با نام سامسا از این رمان تأثیر پذیرفته است. سلطان العمیمی با نگاهی متفاوت به بحران هویت، سرنوشت قهرمان داستان را به گونهای متفاوت از سر میگیرد. از این رو مسأله اصلی این پژوهش، کیفیت تأثیرپذیری و تبیین نوع نگاه العمیمی به موضوع تنهایی، انزوا، بحران هویت و مسخ و در نهایت درک شباهتها و تفاوتهای موجود بین دو اثر است. بررسی حاضر که با روش توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر مکتب ادبیات تطبیقی فرانسوی صورت گرفته، به این نتیجه رسیده است که درونمایه رمان کافکا، سرنوشت انسانی است که در اثر مشکلات جامعه به انزوا رانده شده و دچار استحاله میشود. العمیمی، با وجود این که ژرف ساخت داستان خود را از رمان کافکا گرفته اما درون مایه آن را تغییر داده و سرنوشت شخصیت را عوض کرده و آینده دیگری را برای او رقم میزند. شخصیت یا قهرمان داستان در هر دو روایت یکی است. در اولی استحاله به صورت حیوان و در دومی به شکل انسان صورت گرفته است؛ کافکا نگاهی بدبینانه و منزوی برای شخصیت در نظر گرفته که از اطرافیان فاصله میگیرد و سلطان العمیمی نگاهی خوشبینانه به شخصیت داشته و او را در قالب شخصیتی اجتماعی و شاد پردازش کرده است.
تفاصيل المقالة
قرآن کریم، آخرین کتاب آسمانی به توبه توجه ویژه کرده است و از مومنان می خواهد که توبه کنند و به سوی خدا بازگردند تا رستگار شوند و از آنجا که یکی از مظاهر قرآن تجلّی آن در ادبیات عرفانی است برخی از عرفای بزرگ، توبه را به عنوان اول منزل و مقام ذکر کرده اند و نقش بنیادین آن أکثر
قرآن کریم، آخرین کتاب آسمانی به توبه توجه ویژه کرده است و از مومنان می خواهد که توبه کنند و به سوی خدا بازگردند تا رستگار شوند و از آنجا که یکی از مظاهر قرآن تجلّی آن در ادبیات عرفانی است برخی از عرفای بزرگ، توبه را به عنوان اول منزل و مقام ذکر کرده اند و نقش بنیادین آن را خاطرنشان کرده اند. ابن فارض مصری و جلال الدین محمد بلخی دو شاعر عارف در عرصه ادب عربی و پارسی هستند که در مسیر سیر و سلوک خویش حقایق قرآنی برایشان ظهور کرده است. در این مقاله اشعار این دو عارف گرانمایه در باب توبه را بررسی کرده ایم و سپس به وجوه اشتراک و افتراق توبه در دیدگاه آنان پرداخته ایم و آنچه بدان دست یافته ایم: مضامین و مفاهیم مشترک که شامل نقض توبه توسط عشق و توبه نصوح می باشد و وجوه افتراق در برگیرنده توبه موسویه در شعر ابن فارض و توبه محمدیه و مسخ دل در اشعار مولانا است.
تفاصيل المقالة
تصویرگری و رمزپردازی، ابزارهایی است که زبان اسطوره همچنین زبان نمادین عرفان برای بیان آموزه های بنیادین خویش برمی گزینند؛ مفهوم دوزخ نیز یکی از موضوع های جهان شمولی است که اسطوره و عرفان به آن پرداخته اند.
تصاویر هولناکی که از این مکان اهریمنی و ظلمانی در اساطیر ارائه أکثر
تصویرگری و رمزپردازی، ابزارهایی است که زبان اسطوره همچنین زبان نمادین عرفان برای بیان آموزه های بنیادین خویش برمی گزینند؛ مفهوم دوزخ نیز یکی از موضوع های جهان شمولی است که اسطوره و عرفان به آن پرداخته اند.
تصاویر هولناکی که از این مکان اهریمنی و ظلمانی در اساطیر ارائه شده، بیانگر عمق اندیشه و جهان نگری انسان در اعصار کهن بوده، نمایانگر نیازهای عمیق دینی و اخلاقی بشر است. دوزخ، این وادی آتشین و جایگاه ابدی دگردیسی های هراسناک روان، در اغلب متون با کلماتی مربوط به ماده توصیف شده است. آتش دوزخ، بدکاران را کیفر می دهد و از بعدی دیگر، گذرگاهی است برای عروج نفس و نفس در سیر تکاملی اش با گذری نمادین از دوزخ آتشین، به کمال می رسد. همچنین از دیدگاه عرفانی معنی تمثیلی دوزخ اشاره ای است به مراتب بعد و غفلت از تجلیات حق و محجوب بودن به حجاب های نفسانی. اگر آتش دوزخ درونی خاموش شود در آرامشی بهشت گون مسیر کمال درنوردیده می شود. نگاهی بر سیر بینش انسان به مفهوم دوزخ و آموزه هایش، از جهان اسطوره تا عرصۀ عرفان، سبب گستردگی دید و درک عمیق تر ابعاد مختلف ماجرا می شود.
تفاصيل المقالة
این پژوهش با روش مقایسه، تحلیل مضامین و تطبیق، رد پای آموزههای فلسفه وجود را در حکایتی تمثیلی از مثنوی واکاوی میکند. در حکایت، با انبوهی از واژهها در معنای بودن و آمدن و شدن و رفتن با درون مایه معنایی ویژه مواجههایم؛ که موجب خطور اندیشه مشابهت آن، با مؤلفهی گذر و ت أکثر
این پژوهش با روش مقایسه، تحلیل مضامین و تطبیق، رد پای آموزههای فلسفه وجود را در حکایتی تمثیلی از مثنوی واکاوی میکند. در حکایت، با انبوهی از واژهها در معنای بودن و آمدن و شدن و رفتن با درون مایه معنایی ویژه مواجههایم؛ که موجب خطور اندیشه مشابهت آن، با مؤلفهی گذر و تعالی انسان "از بودن تا شدن" در فلسفه وجود، به ذهن میشود. تحقیق پیش رو نشان میدهد که آزمایش الهی میتواند همان موقعیت مرزی در اگزیستانسیالیسم باشد. رنج مؤلفه مشترک میان فلسفه الهی وجود و حکایت، برای رسیدن به خدا و تحقق وجود اصیل است. دگرگونی و تعالی وجود تا بروز تصویر حقیقی از خود در آموزههای اگزیستانسیالیستی، تعبیری دیگر از مسأله سیر إلی الله و رسیدن به مقام اتحاد و اتصال است. دست آخر این که در حکایت مورد نظر و در تفکر اگزیستانسیالیستی الهی، بر اهمیت شورمندی در گذر از تنگناهایی که انسان با آن رو به رو است تاکید شده و اختیار انسان در راستای اختیار الهی جاری شمرده میشود.
تفاصيل المقالة
انقلاب سال 57 بزرگ ترین حادثه بعد از انقلاب مشروطه در تاریخ ایران به شمار می رود. هر انقلابی در بطن خود علاوه بر مسایل و موضوعات گوناگونی که با خود همراه دارد، به یک تجربه ادبی جدید نیز منجر می شود. هر چند عده ای معتقدند شعر پس از انقلاب به سوی نوعی دگردیسی (نه نوآوری) أکثر
انقلاب سال 57 بزرگ ترین حادثه بعد از انقلاب مشروطه در تاریخ ایران به شمار می رود. هر انقلابی در بطن خود علاوه بر مسایل و موضوعات گوناگونی که با خود همراه دارد، به یک تجربه ادبی جدید نیز منجر می شود. هر چند عده ای معتقدند شعر پس از انقلاب به سوی نوعی دگردیسی (نه نوآوری) حرکت کرده است اما قالب های سنتی در هم نشینی با قالب های نوین شعر ایران از لحاظ آرمان، عواطف و رویکرد به دگرآفرینی های ساختار صور خیال، قالب و ... توانسته است روندی پیشرو داشته باشد. یکی از مهم ترین تحولاتی که در شعر دوره انقلاب اسلامی علاوه بر موارد فوق به وقوع پیوسته است، بی شک دگردیسی در زبان شعراست. از آن جا که محور اغلب تفکرات شعراء در اطراف قطبی جدید از عناصر تعلیمی، اخلاقی، ارزش ها و آیین های نو پرسه می زند، لذا فرهنگ و آداب برخاسته از چنین خواهش هایی به شکل های گوناگون در زبان شعر انقلاب تبلور یافته و آن را دچار تحول و دگرگونی کرده است.
تفاصيل المقالة
چکیدهتولد بهعنوان یکی از اسرارآمیزترین جنبههای پیدایش،از شاخصهای اصول و باورهای انسان است. انسانها با درج باورهای خود نسبت به زایش، اشتیاق به زندگی و تداوم آن ، از راه افسانهها، این باور را به آیندگان نیز انتقال دادهاند. در بسیاری از افسانههای عامیانه کهگیلویه و أکثر
چکیدهتولد بهعنوان یکی از اسرارآمیزترین جنبههای پیدایش،از شاخصهای اصول و باورهای انسان است. انسانها با درج باورهای خود نسبت به زایش، اشتیاق به زندگی و تداوم آن ، از راه افسانهها، این باور را به آیندگان نیز انتقال دادهاند. در بسیاری از افسانههای عامیانه کهگیلویه و بویراحمد، تولد قهرمان یا زمینههای آن در برابر عملکردهای وی پس از تولد، از برجستگی بیشتری برخوردار است.هدف پژوهش حاضر بررسیو نشان دادن انواع تولدهای فراهنجار، فرایندهای خلاف معمول در بهدنیا آمدن قهرمان، مردن و دوباره زنده شدن به اشکال گوناگون،اعتقاد به جاودانگی و زیستن پس از مرگ در باور مردم کهگیلویه و بویراحمد است.در این دسته از افسانهها، تولد انواع و اقسامی دارد که به خاطر تفاوت و تنوع آنها، قابل تفکیک است. از نظر روساخت، هیچ تولدی ظاهراً شبیه تولد دیگر نیست اما در اساس، بنمایه و ژرف ساخت همهی آنها یکسان بوده و اگر تفاوتی وجود دارد در روساخت یا شکل ظاهری افسانه است. علاوه بر این نشان داده میشود که تولد غیرمعمول قهرمان در افسانههای جادویی نسبت به این عنصر در داستانهای غیر جادویی بیشتر بهچشم می-خورد. این پژوهش با بررسی عنصر تولد فراهنجار و انواع آن در افسانههای شفاهی - جادویی کهگیلویه و بویراحمد به شیوهی توصیفی-تحلیلی انجام شد. در این جستار نشان داده شد که تولد انواعی دارد که خود به زیرشاخههایی مانند انواع منشأ تولد تقسیم میشود. واژگان کلیدی: افسانه پریان، کهگیلویه و بویراحمد، تولد فراهنجار، دگردیسی.
تفاصيل المقالة
ﻓﺮﺳﻮدﮔﻲ ﺷﻐﻠﻲ ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺑﻬﺪاﺷﺖ رواﻧﻲﻛﺎرﻛﻨﺎن بلکه با میزان بهره وری آنان نیز ارتباط دارد، بنابراین با توجه به اهمیت موضوع در پژوهش حاضر به مقایسۀ عملکرد کارکنان بانک سپه شعب تبریز بر اساس فرسودگی شغلی آنان در سال 1393 پرداخته شده است. روش پژوهش از لحاظ هدف، أکثر
ﻓﺮﺳﻮدﮔﻲ ﺷﻐﻠﻲ ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺑﻬﺪاﺷﺖ رواﻧﻲﻛﺎرﻛﻨﺎن بلکه با میزان بهره وری آنان نیز ارتباط دارد، بنابراین با توجه به اهمیت موضوع در پژوهش حاضر به مقایسۀ عملکرد کارکنان بانک سپه شعب تبریز بر اساس فرسودگی شغلی آنان در سال 1393 پرداخته شده است. روش پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و به شیوۀ توصیفی-پیمایشی انجام شده است. جامعۀ آماری این پژوهش از نظر زمانی، محدود به سال 1393 و از نظر مکانی مربوط به کلیۀ کارکنان شعب بانک سپه شهرستان تبریز می باشد. روش نمونه گیری این تحقیق نمونه گیری تصادفی طبقه ای می باشد که بر حسب تعداد افراد موجود در هر شعبه انتخاب شده است. با توجه به جدول مورگان برای جامعۀ آماری این تحقیق حجم نمونه 222 نفر به دست آمده است که از این افراد تعداد 32 نفر زن و تعداد 190 نفر مرد می باشد. ابزار گردآوری دادهها دو پرسش نامه عملکرد شغلی پاترسون و پرسشنامه استاندارد ماسلاچ بوده است. نتایج بررسی فرضیه ها نشان می دهد که عملکرد شغلی کارکنان بانک سپه شعب تبریز با توجه به میزان فراوانی خستگی عاطفی، میزان فراوانی عملکرد شخصی، میزان شدت عملکرد شخصی، میزان فراوانی مسخ شخصیت، میزان شدت مسخ شخصیت، میزان فراوانی درگیری، میزان شدت درگیری و تفکیک سطح تحصیلات آنان متفاوت است.
تفاصيل المقالة
از آنجایی که نظام نشانهها، به دلیل تغییر ساختارهای اجتماعی، دائماً در حال تغییر و تحوّلاند، توجّه به استحالۀ نشانهها در شعر یک شاعر خاص میتواند برای شناخت زمینههای دلالتی متغیّر نشانهها، راهگشا باشد. این پژوهش از طریق زبان مجموعه اشعار فروغ فرخزاد، زمینۀ تبیین و د أکثر
از آنجایی که نظام نشانهها، به دلیل تغییر ساختارهای اجتماعی، دائماً در حال تغییر و تحوّلاند، توجّه به استحالۀ نشانهها در شعر یک شاعر خاص میتواند برای شناخت زمینههای دلالتی متغیّر نشانهها، راهگشا باشد. این پژوهش از طریق زبان مجموعه اشعار فروغ فرخزاد، زمینۀ تبیین و درک احساسهای ذهنی او را که به عنوان نمودهایی از تجربههای بیرونی در زبان شعرش است، نشان داده است. پژوهش حاضر با روش توصیفی – تحلیلی و با گزینش اشعاری از فروغ فرخزاد در دفترهای شعر اسیر، دیوار، عصیان، تولدی دیگر، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد انتخاب گردیده است. پژوهشگران در پی آن هستند که اشعار فروغ فرخزاد در قاموس به کارگیری نشانهها تا چه میزان بر ماهیت بیرونی مدلولها پایبند بوده و در کجا این نشانهها در هیأت نشانههای دیگر مستحیل شدهاند؟ نتایج تحقیق نشان میدهد که معانی مستحیل شده در هشت مقولۀ شب، مرگ، خورشید، عشق، کمالگرایی، آب و مدلولهای آن، درخت، پنجره بررسی گردیده است و نماد شب بیشترین بسامد تغییر و دگرگونی را داراست. در دفترهای اسیر، دیوار و عصیان، هنوز اثری از این شیوۀ گفتاری و نوع چینش خاص دال و مدلولها دیده نمیشود و آنچه هست، تشبیه است و اندکی استعاره، امّا در اشعار مجموعههای تولّدی دیگر و ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، فروغ بسیاری از عناصر و مظاهر طبیعت را در جهت بیان اندیشههایش، بهصورت نمادین و مستحیل در مدلولهای متنوّع و مختلف بیان میدارد.
تفاصيل المقالة
رمان چاه بابل اثر رضا قاسمی بنمایهای اساطیری دارد؛ داستان بر پایۀ روایت سامی ماجرای هبوط دو فرشتۀ مذکر به نام هاروت و ماروت و دلباختگیشان به زنی به نام زهره (ناهید) نوشته شده است، نمایش پیکرگردانی این سه، و چگونگی انتقال خویشکاری هر کدام در رمان، هدف این جستار است، أکثر
رمان چاه بابل اثر رضا قاسمی بنمایهای اساطیری دارد؛ داستان بر پایۀ روایت سامی ماجرای هبوط دو فرشتۀ مذکر به نام هاروت و ماروت و دلباختگیشان به زنی به نام زهره (ناهید) نوشته شده است، نمایش پیکرگردانی این سه، و چگونگی انتقال خویشکاری هر کدام در رمان، هدف این جستار است، که با روش توصیفی ـ تحلیلی، پیشینۀ هبوط فرشتگان و ارتباط آنها را با الهههای هندی و ایرانی باستان نشان میدهد. در این راستا بررسی پیکرگردانی آناهیتا، هئورتات و امرتات و ارتباط هر یک با الهۀ هندی سرسوتی، و دوقلوهای اشوین حائز اهمیت است. نتایج پژوهش نشان میدهد که زمان، مکان و شخصیت در رمان، تثلیثی و سهگانه است. در تثلیث شخصیت، گشت اسطورهای هاروت و ماروت در پیکر دو مرد و شمایل زهره در پیکر یک زن رخ مینماید؛ مندو، کمال و فیلیسا نقش محوری این تبدیل را بر عهده دارند. تکرار، تناسخ و دگردیسی در سه زمان مختلف (عصرقاجار، زمان انقلاب و دوران معاصر)، در توازی روایات سهگانۀ رمان در سه مکان (روسیه، ایران، فرانسه) بازنمایندۀ مسألۀ پیکرگردانی و گشت اساطیری و مؤید تکرار الگوهای رفتاری ازلی ـ ابدی در میان انسانهاست.
تفاصيل المقالة
پیکرگردانی، استحاله و تغییر شکل موجودات حقیقی یا خیالی به موجوداتی دیگر با بهرهگیری از قوای ماورای طبیعی است. یکی از نمونههای منحصر به فرد پیکرگردانی زن جادو را در اسکندرنامة نظامی میتوان دید. در اسکندرنامه، دختری از نسل سام به نام آذرهمایون با استفاده از جادو به ع أکثر
پیکرگردانی، استحاله و تغییر شکل موجودات حقیقی یا خیالی به موجوداتی دیگر با بهرهگیری از قوای ماورای طبیعی است. یکی از نمونههای منحصر به فرد پیکرگردانی زن جادو را در اسکندرنامة نظامی میتوان دید. در اسکندرنامه، دختری از نسل سام به نام آذرهمایون با استفاده از جادو به عنوان یک ترفند نظامی برای نگهبانی از آتشکده و جلوگیری از تخریب آن، خود را به شکل اژدها درمیآورد. در این داستان رازآلود، مشخصات سه نوع داستان عامیانه، پریوار و اسطورهای ملاحظه میشود. هدف مقاله حاضر بررسی این پیکرگردانی از منظر اساطیری، داستانی و تاریخی است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی ـ تحلیلی محتوا انجام گرفته است، پس از بررسی نمونههای پیکرگردانی زنان جادو در قصههای کهن و شرح و توضیح داستان اژدها شدن دختر جادو در اسکندرنامه، دلایل و انگیزههای احتمالی تبدیل شدن زن به اژدها به بحث گذاشته شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که آذرهمایون احتمالاً پری است و ارتباط او با آب و آتش و خواهشهای جسمانی در کنار نکات جزئی دیگر این گمان را تقویت میکند. از یافتههای دیگر مقاله آن است که شاید افسانة آذرهمایون و بلیناس در متن خود، روایتی از شکلگیری یک جنبش ضد اشغالگری با محوریت آتشگاه، به فرماندهی زنی شیردل را بازتاب میدهد.
تفاصيل المقالة
باززایی، بازآفرینی و دگردیسی اسطوره، از شیوههای استفادۀ شاعران معاصر از اسطوره است؛ بدین معنا که شاعران، متناسب با مقتضیات زمانه و مضامین مد نظر خویش، به تغییر در جزء یا اجزایی از یک اسطوره و دخل و تصرّف در آن میپردازند. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، ض أکثر
باززایی، بازآفرینی و دگردیسی اسطوره، از شیوههای استفادۀ شاعران معاصر از اسطوره است؛ بدین معنا که شاعران، متناسب با مقتضیات زمانه و مضامین مد نظر خویش، به تغییر در جزء یا اجزایی از یک اسطوره و دخل و تصرّف در آن میپردازند. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی، ضمن نشان دادن اسطورههای دگردیسی شده و شیوههای این دگردیسی در اشعار سیّاب، به بررسی زمینهها و اهدافی میپردازد که موجب دگرگونی اسطورهها در سرودههای این شاعر شدهاند. با توجّه به پیشگامی سیّاب در شعر آزاد عرب و بهرهگیری فراوان او از اسطورهها، این بررسی میتواند علاوه بر نمایاندن جنبههای جدیدی از رویکرد شاعری سیّاب، بخش مهمّی از شیوهها و دلایل دگردیسی اسطورهها را در شعر معاصر عرب نشان دهد. نتایج این پژوهش دخل و تصرّف سیّاب در اسطورهها، انواع گوناگون اسطورهها، اعمّ از ملّی، یونانی و دینی بودن آنها را نشان میدهد؛ همچنین افزودن عناصری به اصل اسطوره، تغییر ماهیّت و کارکرد شخصیّتهای اسطورهای و نیز تغییر در اجزای مختلف اسطوره بهویژه در پایانبندی آن، از عمدهترین شیوههای دگردیسی اسطورهها در سرودههای سیّاب است. انطباق هرچه بیشتر اسطورهها با وضعیّت عصر حاضر، اندیشهها و اغراض شاعر و نیازهای سیاسی ـ اجتماعی را نیز باید از مهمترین اهداف سیّاب در دگردیسی اسطورهها دانست.
تفاصيل المقالة
بسیاری از خدایان اساطیری، از جهان اسطورهها بیرون آمده و در حماسه‎ها به صورت پهلوانانی نامی و یا شاهانی بزرگ نشان داده شدهاند. یکی از آن پهلوانان حماسی، سمک، در داستان منثور حماسی ـ پهلوانی سمکِ عیّار است. این پهلوان با داشتن برخی ویژگیهای اساطیری، همچون ایزدان ا أکثر
بسیاری از خدایان اساطیری، از جهان اسطورهها بیرون آمده و در حماسه‎ها به صورت پهلوانانی نامی و یا شاهانی بزرگ نشان داده شدهاند. یکی از آن پهلوانان حماسی، سمک، در داستان منثور حماسی ـ پهلوانی سمکِ عیّار است. این پهلوان با داشتن برخی ویژگیهای اساطیری، همچون ایزدان اسطورهای، ایندرا و مهر، پنداشته میشود. از جمله ویژگیهای اساطیری سمک، میتوان به این موارد اشاره کرد: آزاد ساختن مادینگان شهریاران از چنگال ربایندگان اهریمنی، داشتن پیوندی ناگسستنی با خورشیدشاه، نابودکنندة دیوان و پریان و همراهیِ مداوم با مادینهای که تجلیگر خدای بانوان است. بر اساس این فرضیه، نگارندگان این جستار با رویکردی تحلیلی ـ تطبیقی و با توجّه به متون مقدس هندو ـ ایرانی، ریگودا و اوستا، و اندیشههای اسطورهپژوهانی همچون مهرداد بهار کوشیدهاند خویشکاریهای این دو ایزد را با کارکردهای این پهلوان حماسی مقایسه و تطبیق دهند و این فرضیه را به اثبات برسانند. حاصل پژوهش حاضر نشان میدهد که سَمَک، پهلوان برجستة حماسة منثور سمک عیّار، برآیند و ادغامی از دو فرهنگ اسطورهای هندو ـ ایرانی است که در ریختی نو پیکرگردانی شده است.
تفاصيل المقالة
در این مقاله به منظور نشان دادن اهمیت بازخوانی ادب عامه بهمثابه گنجینهای سرشار از باورها و نمادهای کهن و اساطیری بهطورعام وقصههای عامیانه هرمزگان بهطور خاص،انگاره اسطورهای درخت- مرد در قصههای عامیانه هرمزگان بررسی و با اشاره به نمودهای متنوع این باور، صورتهای مس أکثر
در این مقاله به منظور نشان دادن اهمیت بازخوانی ادب عامه بهمثابه گنجینهای سرشار از باورها و نمادهای کهن و اساطیری بهطورعام وقصههای عامیانه هرمزگان بهطور خاص،انگاره اسطورهای درخت- مرد در قصههای عامیانه هرمزگان بررسی و با اشاره به نمودهای متنوع این باور، صورتهای مستقیم و غیر مستقیم آن در قصهها دستهبندی و تحلیل شده است. این پژوهش نشان میدهد که در قصههای عامیانه هرمزگان انگاره اسطورهای درخت- مردنسبت به انگاره اسطورهای درخت– زنازبسامدبسیار بالاتری برخوردار است و معمولاً به یکی از اشکال چهارگانه ازدواج دختر با درخت، بارور شدن زن به وسیله درخت، باور به حضور دیویا جن مذکر در درخت، وپیکرگردانی درخت-مرد و مرد-درخت نمود مییابد.
تفاصيل المقالة
هدف این مقاله، خوانش بیشمتنی مظاهر دگردیسی در آثار غلامحسین ساعدی بر مبنای نظریه ژراژ ژنت است. بیشمتنیت یکی از اقسام پنجگانه ترامتنیت ژنتیست که به اقتباس، برگرفتگی و تأثیر متن پیشین بر متن پسین میپردازد. این نظریه شامل دو دسته کلی، همانگونگی (تقلید) و تراگونگی (تغی أکثر
هدف این مقاله، خوانش بیشمتنی مظاهر دگردیسی در آثار غلامحسین ساعدی بر مبنای نظریه ژراژ ژنت است. بیشمتنیت یکی از اقسام پنجگانه ترامتنیت ژنتیست که به اقتباس، برگرفتگی و تأثیر متن پیشین بر متن پسین میپردازد. این نظریه شامل دو دسته کلی، همانگونگی (تقلید) و تراگونگی (تغییر و دگرگونگی) است. دگردیسی از مهمترین عوامل شگفتآور در اساطیر، قصص عامیانه و افسانهها است. در این فرآیند تغییراتی بهطور ناگهانی یا تدریجی در ظاهر و گاه در باطن موجودات شکل گرفته و آنها از صورتی به صورت دیگر تبدیل میشوند و به پیکری نو با کنشهای متفاوت دست مییابند. همچنین گاهی در ساختار ترکیبی جلوه یافته و بهصورت مخلوقاتی مرکب از انسان، حیوان، گیاه و جماد نمایان میگردند. ادبیات خاستگاه و سرچشمه حضور این مظاهر است و در طی زمان بر یکدیگر تأثیرات دوسویه و متقابل داشتهاند. این اثرگذاری و اثرپذیری بزنگاهی است که میتوان با رویکرد بیشمتنی به آن پرداخت، بهویژه در ادبیات معاصر ایران که در این زمینه کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که مظاهر دگردیسی در سیزده داستان، یک رمان، شش نمایشنامه و سه فیلمنامه غلامحسین ساعدی حضور دارند. در این مقاله با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی این مظاهر در سه گروه دگردیسی بهطور جداگانه مشخص و طبقهبندی گردیده و براساس تحلیل محتوای کیفی ارزیابی شده است. در نهایت با استناد به چارچوب نظری بیشمتنیت میزان تأثیرپذیری مظاهر مورد بحث در آثار ساعدی از ادبیات کهن و افسانههای عامیانه مورد مطالعه قرار گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که غلامحسین ساعدی این مظاهر را گاهی با تأثیر مستقیم و گاهی بهطور غیرمستقیم از ادبیات باستانی، روایات مذهبی و باورها و افسانههای عامیانه (پیشمتن) در آثار داستانی و نمایشی خود (بیشمتن) استفاده نموده است، اما در اغلب موارد از خلاقیت و تخیل خود برای خلق آنها و در جهت پیشبرد فضای داستان بهره برده است.
تفاصيل المقالة
در این مقاله سازگاری قول به استحاله تناسخ و اعتقاد به مسخ در حکمت متعالیه مورد بررسی قرار گرفته است به این منظور ضمن تعریف و ذکر اقسام تناسخ، محذوراتی که موجب شده است فلاسفه حکمت متعالیه تناسخ را محال بدانند، جمع آوری شده است و سپس با توجه به آراء این حکما در مورد حقیقت أکثر
در این مقاله سازگاری قول به استحاله تناسخ و اعتقاد به مسخ در حکمت متعالیه مورد بررسی قرار گرفته است به این منظور ضمن تعریف و ذکر اقسام تناسخ، محذوراتی که موجب شده است فلاسفه حکمت متعالیه تناسخ را محال بدانند، جمع آوری شده است و سپس با توجه به آراء این حکما در مورد حقیقت و واقعیت مسخ، مشخص شده است که هیچ یک از آن محذورات در مسخ وجود ندارد و در نتیجه قول به استحاله تناسخ با اعتقاد به مسخ کاملا سازگار است.
تفاصيل المقالة
نقد کهنالگویی از جمله رویکردهای میانرشتهای در نقد ادبی معاصر است. کارل گوستاو یونگ میراث ادبی و تجربههای مشترک فرهنگهای متفاوت را در ناخودآگاه جمعی میپندارد و دلیل شباهتهای فرهنگی میان ملل مختلف را اشتراک در کهنالگوهای مشترک میداند. هدف اینگونه نقد، تحلیل و أکثر
نقد کهنالگویی از جمله رویکردهای میانرشتهای در نقد ادبی معاصر است. کارل گوستاو یونگ میراث ادبی و تجربههای مشترک فرهنگهای متفاوت را در ناخودآگاه جمعی میپندارد و دلیل شباهتهای فرهنگی میان ملل مختلف را اشتراک در کهنالگوهای مشترک میداند. هدف اینگونه نقد، تحلیل و ارزیابی آثار ادبی و روایات کهن، در صورت داشتن ظرفیت اسطورهای و کهنالگویی است. از جمله اهداف اصلی پیکرگردانی، ارائۀ نمادها و نشانههایی است که قصد بازنمایی حالات روانی انسان را دارد و در پی بیان رازهای مبهم هستی در اسطورهها بهوسیلۀ کهنالگوهاست. این پژوهش قصد دارد انواع پیکرگردانی هیولاهایی را که در اصل اژدها هستند، در ماجراهای گرشاسپ مورد تحلیل و ارزیابی قراردهد. در این جستار از میان ضدّقهرمانانی که گرشاسپِ اوستا بهعنوان کهنالگوی قهرمان با آنها مبارزه کردهاست، تنها پتیارههای اژدهاگونهای که به هیأت پری وهیولاهای سهمگین پیکرگردانی شدهاند، از دیدگاه نقد یونگی، به شیوۀ کتابخانهای و با رویکرد تحلیلی - توصیفی مورد بررسی قرارگرفتهاند و این نتیجه بهدست آمدهاست که این بودههای اهریمنی بهرغم تفاوت در پیکرههای ظاهری، در اصل پیکرگردانی اژدهای درون و سایه وآنیمای منفی قهرمان هستند.
تفاصيل المقالة
اسب به عنوان توتم ایرانیان، اسطورهای است که در متون آیینی- ادبی ادوار مختلف، حضوری چشمگیر داشته، اسطورهای پرتکرار محسوب میشود. اسب به دلیل بهرهمندی از طبیعتی دوگانه، در اساطیر و همچنین آموزههای عرفانی، هم سمبل و نمادی از مضامین اهورایی و هم اهریمنی است که به دلیل أکثر
اسب به عنوان توتم ایرانیان، اسطورهای است که در متون آیینی- ادبی ادوار مختلف، حضوری چشمگیر داشته، اسطورهای پرتکرار محسوب میشود. اسب به دلیل بهرهمندی از طبیعتی دوگانه، در اساطیر و همچنین آموزههای عرفانی، هم سمبل و نمادی از مضامین اهورایی و هم اهریمنی است که به دلیل محبوبیت آن در میان اقوام ایرانی، بیشتر به عنوان اسطورهای نیک و مینوی شناخته میشود. این مقاله با روش تحلیل- محتوا در پی بررسی سیر دگردیسی اسطورۀ اسب در گذر از عصر حماسی به دورۀ عرفانی است که نتایج پژوهش نشان میدهد اسب در متون حماسی و پهلوانی، دارای نقش و جایگاه ویژهای است که نیمۀپنهان و تکمیلکنندۀ پهلوانان محسوب میشود و یاریگر آنان در تمام مراحل زندگی است. پس از گذر از عصر حماسی، اسب همچنان در متون عرفانی، نمادی از مضامین عالی است؛ اما به دلیل داشتن طبیعت سرکش، به عنوان نمادی از نفس نیز به کار رفته است؛ اما همین نفس، چون اسبی تعلیمپذیر، قابلیت رام شدن دارد که میتوان با ریاضت و تمرین، آن را مطیع و رام ساخت.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications