در این مطالعه برای مشخص نمودن مهمترین عوامل مؤثر در مکانیابی اراضی دیم مستعد احیاء و تعیین مکان های دارای اولویت مرتع کاری، شرایط اکولوژیکی در پنج معیار اقلیمی، توپوگرافی، ژئومورفولوژی، خاکشناسی و کاربری اراضی و هرکدام با سطوح زیرمعیار تعریف شده، مورد بررسی قرار گرفت. چکیده کامل
در این مطالعه برای مشخص نمودن مهمترین عوامل مؤثر در مکانیابی اراضی دیم مستعد احیاء و تعیین مکان های دارای اولویت مرتع کاری، شرایط اکولوژیکی در پنج معیار اقلیمی، توپوگرافی، ژئومورفولوژی، خاکشناسی و کاربری اراضی و هرکدام با سطوح زیرمعیار تعریف شده، مورد بررسی قرار گرفت. سپس پرسشنامه ای طراحی و توسط 10 نفر از کارشناسان متخصص تکمیل و به معیارها و زیرمعیارهای مربوطه امتیاز داده شد. نتایج محاسبه وزن معیارها نشان داد که از عوامل اصلی اثرگذار در مکانیابی دیمزارهای مستعد احیا، بیشترین تأثیر را توپوگرافی و اقلیم به ترتیب با وزن 0.43 و 0.26 داشته اند و پسازآن عوامل خاکشناسی و کاربری اراضی دارای اولویت های بعدی میباشند. عامل ژئومورفولوژی نیز با وزن 0.06 کمترین اثر را داشته است. پس از آماده سازی نقشه های پایه، این لایه ها و وزن های مدل فرآیند تحلیل شبکه ای در سیستم اطلاعات جغرافیایی با همدیگر ترکیبشده و نقشه پتانسیل احیای دیمزارهای حوزه در پنج کلاس به دست آمد. نتایج نشان داد که 19165 هکتار از سطح دیمزارهای کم بازده و رهاشده معادل 32.35 درصد، دارای استعداد یا پتانسیل خیلی زیاد برای احیا می باشند. کمترین سطح اراضی برابر با 3445 هکتار و 5.81 درصد دارای پتانسیل خیلی کم می باشند. به طورکلی باتوجه به نتایج 75.54 درصد از این اراضی پتانسیل احیای متوسط به بالا دارند و این درصد نشان دهنده توان بالای منطقه برای مرتع کاری و احیای اراضی دیم کم بازده و رهاشده است. لذا می توان از این روش در تعیین مناسب ترین اراضی دیم مستعد احیا و علوفه کاری و بازگشت این اراضی به مرتع استفاده نمود تا موفقیت پروژه های تبدیل دیمزار بیشتر گردد.
پرونده مقاله
دقت نقشه تغییرات کاربری بهدستآمده از دادههای سنجشازدور بهدقت نقشه های طبقهبندی کاربری اراضی در زمانهای مورد مطالعه بستگی دارد. در این مطالعه از تصاویر سنجندههای TM و OLI در سالهای 1368 و 1397 و روش طبقهبندی شئگرا برای بررسی روند تغییرات کاربری/ پوشش اراضی با چکیده کامل
دقت نقشه تغییرات کاربری بهدستآمده از دادههای سنجشازدور بهدقت نقشه های طبقهبندی کاربری اراضی در زمانهای مورد مطالعه بستگی دارد. در این مطالعه از تصاویر سنجندههای TM و OLI در سالهای 1368 و 1397 و روش طبقهبندی شئگرا برای بررسی روند تغییرات کاربری/ پوشش اراضی با تأکید بر کاربری کشاورزی در حوزه آبریز قرهسو استفاده شد. پس از پیشپردازشهای لازم، پردازش شئگرا با اعمال فرایند سگمنتسازی چند تفکیک آغاز گردید. جهت دستیابی بهدقت بیشتر طبقهبندی کاربری اراضی علاوه بر باندهای طیفی از سایر اطلاعات نظیر شاخص نرمال شده تفاضل پوشش گیاهی NDVI، میانگین باندها، انحراف معیار باندها و ویژگیهای هندسی استفادهشده است. از بین این اطلاعات غیر طیفی استفادهشده، تعداد 15 ویژگی توسط روش بهینهسازی فضای ویژگی ها FSO انتخاب و بهعنوان اطلاعات جانبی در طبقهبندی الگوریتم نزدیکترین همسایگی مورداستفاده قرار گرفتند. ضریب کاپای حاصل از ارزیابی صحت طبقه بندی تصاویر سالهای 1368 و 1397 به ترتیب 85 و 96 درصد محاسبه شد که نشاندهنده قابلاعتماد بودن نتایج طبقهبندی شئگرا است. در مرحله بعد به کمک نقشههای طبقهبندیشده و روش مقایسه پس از طبقهبندی، نقشه تغییرات تهیه گردید. طبق نتایج حاصل از آشکارسازی تغییرات، کاربری کشاورزی طی این بازه زمانی حدود 73849 هکتار افزایش سطح را در برداشته است که علت اصلی آن تخریب مراتع و به زیر کشت بردن این کاربری است.
پرونده مقاله
پیشینه و هدف گسترش سریع شهرها به دلیل تغییرات گسترده در کاربری و پوشش زمین اثرات منفی بر کیفیت زیست محیطی جهانی داشته است. تغییرات کاربری/پوشش اراضی، توسعه مناطق شهری و کشاورزی و جنگلزدایی باعث تغییر رژیم دمای منطقهای و محلی میشود. آگاهی از میزان دمای سطح زمین کمک ق چکیده کامل
پیشینه و هدف گسترش سریع شهرها به دلیل تغییرات گسترده در کاربری و پوشش زمین اثرات منفی بر کیفیت زیست محیطی جهانی داشته است. تغییرات کاربری/پوشش اراضی، توسعه مناطق شهری و کشاورزی و جنگلزدایی باعث تغییر رژیم دمای منطقهای و محلی میشود. آگاهی از میزان دمای سطح زمین کمک قابل توجهی به طیف وسیعی از مسائل مرتبط با علوم زمین مانند اقلیم شهری، تغییرات جهانی محیطی و بررسی تعاملات انسان و محیط مینماید. آنچه بهعنوان یک نقص اساسی در پایش دمای سطح زمین به شمار میآید، نبود ایستگاههای هواشناسی کافی جهت آگاهی از مقادیر دمایی در نقاط فاقد ایستگاه است. با توجه به محدودیت اطلاعاتی که در تامین دادهها بهویژه در وسعت زیاد با مشکلات و موانع فراوانی همراه است و دستیابی در زمان واقعی سخت و یا غیر ممکن است. بنابراین، لزوم استفاده از فن‎آوری سنجش از دور با شرایط زمانی، همراه با ویژگی پیوستگی و دادهبرداری در محدودههای گسترده بسیار میتواند کارا باشد. هدف از انجام این تحقیق بررسی دمای سطح زمین شهرستان نمین در یک بازه زمانی 28 ساله و مقایسه نتایج به دست آمده با تغییرات کاربری اراضی و پوشش گیاهی بوده است.مواد و روش هادادههای مورد استفاده در این تحقیق شامل، تصویر ماهواره لندست 8 که از سنجنده OLI بهمنظور استخراج نقشه کاربری اراضی و از سنجنده TIRS بهمنظور استخراج دمای سطح زمین برای سال 2015 و همچنین از تصویر سنجنده TMلندست 5 بهمنظور تهیه نقشه کاربری اراضی با استفاده از باندهای مرئی و مادون قرمز و دمای سطح با استفاده از باندهای حرارتی برای سال 1987 استفاده شد. تصاویر در اواخر فصل بهار و اوایل فصل تابستان بهمنظور نبود پوششهای ابری و برفی بالا و همچنین بالا بودن شدت تابش نور خورشید اخذ شد. از نرمافزار eCognition8.9 برای طبقهبندی شیپایه استفاده شد. طبقهبندی در 5 کلاس (کشاورزی دیم و آبی، مرتع، جنگل و مسکونی) برای سال 1987 و 6 کلاس (کشاورزی دیم و آبی، مرتع، جنگل، مسکونی و آب) برای سال 2015 انتخاب شدند. جهت ارزیابی صحت و مقایسه نقشههای حاصل، از ماتریس خطا، صحت کلی و آمارهی کاپا استفاده شد. از روش پنجره مجزا برای استخراج دمای سطح زمین استفاده شد. در نهایت بهمنظور تجزیه و تحلیل ارتباط بین دمای سطح زمین با شاخص پوشش گیاهی، ضرایب همبستگی بین دمای سطح زمین و شاخص پوشش گیاهی براساس نوع کاربری در سالهای 1987 و 2015 محاسبه شد.نتایج و بحث بیشترین سطح اراضی در سال 1987 و 2015 متعلق به کاربری مرتع به ترتیب با 43781 و 34114 هکتار، دومین سطح مربوط به کاربری کشاورزی دیم به ترتیب با 23854 و 33277 هکتار است. کمترین سطح نیز در سال 1987 با توجه به عدم وجود کاربری آب متعلق به کاربری مسکونی با 1301 هکتار است در حالی که در سال 2015 با احداث سازههای آبی کاربری آب با مساحت 86 هکتار دارای کمترین سطح اراضی است. بیشترین افزایش سطح را کاربری کشاورزی دیم با 9423 هکتار افزایش دارا است که نسبت به سال 1987 افزایش چشمگیری را داشته است. بیشترین دمای ثبت شده برای شهرستان نمین در سالهای 1987 و 2015 مربوط به کاربری کشاورزی دیم (به ترتیب با 34 و 27 درجه سانتیگراد) است. که نشان از تمرکز حرارت در این مناطق است. این کاربری به دلیل عواملی از جمله خشک بودن محصولات در این زمان و برداشت محصولات بیشترین دما را دارا است. کاربری کشاورزی دیم در سال 1987 بیشترین دما (34 درجه سانتیگراد) را دارا بوده است اما در سال 2015 با کاهش دما (27 درجه سانتیگراد) مواجه شده است کما اینکه در همین سال 2015 نیز نسبت به سایر کاربریها دارای بیشترین دمای سطحی بوده است. علت آن را میتوان در عامل برداشت محصول دانست. باتوجهبهاینکهمحصولاتدیمیمحدودهمورد مطالعه،اغلب گندمبودهودراینزمانازفصل،بیشترگندمها رسیدهویابرداشتمیشوند،بنابراینتعرقاین محصولاتناچیزاست. کمترین دمای ثبت شده در شهرستان نمین به ترتیب مربوط به کاربری آب (21 درجه سانتیگراد)، جنگل (21 درجه سانتیگراد) و کشاورزی آبی (22 درجه سانتیگراد) است. باتوجهبهاینکهآبدارایظرفیتگرماییبالاییمیباشد، لذا بیشترین اثر را در کاهش دما دارد. در کاربریهای جنگل و کشاورزی آبی به دلیل پوشش گیاهی بیشتر دمای سطح زمین کمترین مقدار (به ترتیب 23 و 24 درجه سانتیگراد در سال 1987 و 21 و 22 درجه سانتیگراد در سال 2015) را نسبت به سایر کاربریها دارا است. کاربریمربوطبه کشاورزیدراینناحیه،بعدازمناطق جنگلیدارایکمتریندمایسطحی (24 درجه سانتیگراد در سال 1987 و 21 درجه سانتیگراد در سال 2015)میباشد.باتوجهبهاینکهمحصولات زراعیکشتشدهدراینمحدودهگیاهانیازجملهسیبزمینیاستواینگیاهانداراینیازآبیبیشتری هستند.بنابراین،اینگیاهان درخرداد ماهدارایسبزینگیبالایی بودهوهمینامرباعثشدهکهدرمحدودهتحتکشتآنهاتعرق بیشترینسبتبهسایرنواحیصورتگیردوبالطبعدرخنکنگهداشتن دمایسطحیبسیارتأثیرگذاربوده است. کاربری مرتع در هر دو سال مورد مطالعه، دمای بالایی (به ترتیب 27 و 25 درجه سانتیگراد) را داشته است و اختلاف ناچیزی بین هر دو سال مشاهده میشود.نتیجه گیری نوع کاربری و تغییرات کاربری اراضی و پوشش گیاهی تاثیر محسوسی در تغییرات دمای سطح زمین دارد. هرچند نواحی عاری از پوشش گیاهی دارای دمای سطحی بالاتری نسبت به نواحی است که دارای پوشش گیاهی هستند. نتایج نشان داد همبستگی معنی‎داری بین پوشش گیاهی و دمای سطح زمین وجود ندارد که عمدتا ناشی از مقدار کافی پوشش گیاهی است. بهطور کلی نتایج نشان داد، در اکثر مناطق با دمای کمتر، پوشش گیاهی انبوهتری وجود دارد که بیانگر رابطه معکوس بین شاخص پوشش گیاهی و دمای سطح زمین است.
پرونده مقاله
هدف از این مطالعه برآورد تولید (تولید اولیه سطح زمین) فرمهای رویشی و کل با استفاده از تصاویر لندست 8 در مراتع سیاهپوش و گنجگاه استان اردبیل بود. نمونهبرداری میدانی در خرداد ماه 1398 انجام شد و تصویر ماهوارهای همزمان با آن دریافت شد. تعداد هفت مکان نمونهبرداری انت چکیده کامل
هدف از این مطالعه برآورد تولید (تولید اولیه سطح زمین) فرمهای رویشی و کل با استفاده از تصاویر لندست 8 در مراتع سیاهپوش و گنجگاه استان اردبیل بود. نمونهبرداری میدانی در خرداد ماه 1398 انجام شد و تصویر ماهوارهای همزمان با آن دریافت شد. تعداد هفت مکان نمونهبرداری انتخاب شد و در هر مکان سه ترانسکت 100 متری موازی و عمود بر جهت شیب مستقر شد و در امتداد هر ترانسکت از 10 پلات (یک متر مربعی)، تولید فرمهای رویشی به روش تصادفی-سیستماتیک برداشت شد (در مجموع 210 پلات). تعداد 22 شاخص گیاهی با توجه به مرور منابع انتخاب و برای منطقه محاسبه شد. سپس، همبستگی بین تولید فرمهای رویشی و کل با شاخصهای گیاهی محاسبه و شاخص گیاهی دارای بالاترین همبستگی برای مدلسازی انتخاب شد. برای مدلسازی از معادله خطی درجه یک استفاده شد و معادلات بهدست آمده در نرمافزار ArcGIS بهصورت نقشه برآورد شد. نتایج نشانداد از بین شاخصهای مورد بررسی، شاخص NDVI مناسبترین شاخص برای مدلسازی بود؛ با اینحال بیشترین همبستگی این شاخص با تولید کل (88/0) و تولید گندمیان (78/0) بود؛ درحالیکه همبستگی کمتری با تولید پهنبرگان علفی (41/0) و بوتهایها (31/0) داشت. محدوده تغییرات تولید مدلسازی شده برای گندمیان 0 تا 1857 کیلوگرم در هکتار، پهنبرگان علفی 9 تا 766 کیلوگرم در هکتار، بوتهایها 0 تا 458 کیلوگرم در هکتار و برای تولید کل 9 تا 3081 کیلوگرم در هکتار بود. ارزیابی صحت مدلها با معیارهای RMSE، MDE و MAE انجام شد و صحت در حد قابل قبول بود. همچنین مقدار اختلاف میانگین دادههای واقعی با مدلسازی شده تقریباً برابر صفر بود. از نتایج این مطالعه میتوان برای ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضای تولید مرتع در راستای توسعه پایدار اکوسیستمهای مرتعی منطقه استفاده کرد.
پرونده مقاله
پیشینه و هدف ارزیابی روند تغییرات کاربری اراضی و پوشش زمین منجر به ایجاد درک صحیحی از نحوه تعامل انسان و محیطزیست میشود. سنجههای سیمای سرزمین میتوانند به عنوان اساس مقایسه سناریوهای متفاوت سیمای سرزمین، یا شناخت تغییر و تحولات سیمای سرزمین در طی زمان باشند. استفاده چکیده کامل
پیشینه و هدف ارزیابی روند تغییرات کاربری اراضی و پوشش زمین منجر به ایجاد درک صحیحی از نحوه تعامل انسان و محیطزیست میشود. سنجههای سیمای سرزمین میتوانند به عنوان اساس مقایسه سناریوهای متفاوت سیمای سرزمین، یا شناخت تغییر و تحولات سیمای سرزمین در طی زمان باشند. استفاده از سنجههای سیمای سرزمین، ضمن صرفهجویی در زمان، ارزیابی زیستمحیطی پیامد فعالیتهای انسانی را به صورت تجمعی در کوتاه ترین زمان امکانپذیر میسازد. افزایش جمعیت در دهههای اخیر، پتانسیل بالای منطقه برای کشاورزی، افزایش سطح توقعات و تقاضای بیشتر برای کسب درآمد، پایین بودن نرخ اشتغال، مطرحشدن منطقه از نظر گردشگری، توسعه راههای ارتباطی و همچنین تصمیمهای نادرست در سالهای اخیر موجب تغییرات کاربری متعددی در سطح استان اردبیل شده است. با توجه به اهمیت اکولوژیکی منطقه، به نظر میرسد پژوهش تجزیهوتحلیل ارتباط سنجههای سیمای سرزمین با تغییرات کاربری/پوشش اراضی استان اردبیل در بازه زمانی سالهای 1987 تا 2015 راهی برای کمی کردن اثر این تغییرات بر سیمای سرزمین است.مواد و روش هادر این پژوهش از دادههای سنجنده TM لندست 5 (سال 1987) و سنجنده OLI لندست 8 (سال 2015) در یک بازه زمانی 28 ساله برای ارزیابی روند تغییرات کاربری/پوشش زمین استان اردبیل استفاده شد. به منظور ارزیابی صحت و اصلاح هندسی نقشههای کاربری/پوشش اراضی از نقشههای توپوگرافی 1:25000 سازمان نقشه برداری کشور استفاده شد. پس از تهیه نقشههای تغییرات کاربری/پوشش اراضی، سنجههای مربوط به کاربری/پوشش اراضی در سطح کلاس با استفاده از نرمافزار FRAGSTATS استخراج شدند. بهمنظور پرهیز از تولید اطلاعات اضافی، بر اساس مرور منابع و دانش کارشناسی، و با توجه به تناسب سنجهها با هدف مطالعه و توجه به همبستگی بین مفهوم آنها، مجموعهای سنجههای سیمای سرزمین مناسب و مرتبط با تغییرات کاربری/پوشش اراضی استخراج شد. سنجههای مساحت کلاس، درصد از سیمای سرزمین، تعداد لکه، میانگین اندازه لکه، تراکم حاشیه، بزرگترین لکه، حاشیه کل و تراکم لکه محاسبه و ارتباط آنها با تغییرات کاربری/پوشش به روش مقایسهای روند تجزیهوتحلیل شد.نتایج و بحث بیشترین تغییر در میانگین مساحت کاربری/پوشش و اندازه لکه در بازه زمانی 1987 تا 2015 (به ترتیب 75186 و 1164.35 هکتار) مربوط به مرتع با روند کاهشی است. با افزایش جمعیت طی سالهای اخیر و در نتیجه فاصله کم نقاط شهری و روستایی از همدیگر، ساخت و سازههای کم تراکم، توسعه شبکه حمل و نقل و رشد نواری یا خطی سبب شده که اندازه لکه کاربریهای انسانساخت در طول بازه زمانی موردمطالعه افزایش یابد. همچنین به منظور تأمین نیازهای معیشتی با توجه به پتانسیل اقلیمی منطقه شاهد افزایش اراضی کشاورزی با تغییر اراضی مرتعی در سراسر منطقه به خصوص در شمال (شهرستانهای پارسآباد و بیلهسوار) و جنوب (شهرستان خلخال) استان اردبیل هستیم، که موجب کاهش درصد مرتع (از 58.17 به 53.89 درصد) شده است. در واقع روند تغییر مراتع به سمت تکهتکه شدن است که سبب کاهش متوسط اندازه لکه و به عبارتی کاهش پایداری مراتع میشود. از سوی دیگر کاربری انسانساخت به طرز بسیار ناهمگون و نامناسبی در استان اردبیل گسترشیافته است که باعث افزایش مرز مشترک با لکههای طبیعی و در نتیجه افزایش نفوذ در لکههای طبیعی (جنگل و مرتع) و تخریب بیشتر آنها شده است. افزایش سنجه مساحت، بزرگترین لکه، حاشیه کل، تراکم لکه و تعداد لکههای پهنههای آبی در بازه زمانی 1987 تا 2015 به دلیل افزایش سدهای جدیدالاحداث در این دوره است. افزایش تقاضا و تمایل به تولید بیشتر و از سوی دیگر دسترسی به منابع آبی در این بازه زمانی، موجب تغییر مرتع به کشاورزی (زراعت آبی) و در نتیجه توسعه سطوح کشاورزی در منطقه شده است. از سوی دیگر با افزایش منابع آبی در استان بیشترین کاهش در بزرگترین اندازه لکه در بازه زمانی موردمطالعه در زراعت دیم اتفاق افتاده است. ارزیابی تعداد لکه نشان داد که بیشترین تغییر در طول بازه زمانی 1987 تا 2015 مربوط به کلاس زراعت دیم با روند افزایشی (2651 لکه) بوده است که با توجه به افزایش جمعیت در دهههای اخیر، پتانسیل بالای منطقه برای کشاورزی و افزایش سطح توقعات و تقاضای بیشتر برای کسب درآمد بوده که این افزایش بیانگر خردشدگی و وجود اختلال در سرزمین است که در نتیجه سبب کاهش اراضی جنگلی و مرتعی و افزایش اراضی کشاورزی شده است. بیشترین تغییر در تراکم حاشیه در بازه زمانی 1987 تا 2015 مربوط به مرتع با روند افزایشی (11.78 متر در هکتار) و کمترین تغییر در تراکم حاشیه مربوط به جنگل با روند افزایشی (0.06 متر در هکتار) است. مقایسه تراکم حاشیه نشان داد که گسترش اراضی انسانساخت و افزایش کاربریهای کشاورزی (زراعت دیم و آبی)، سبب افزایش تراکم حاشیه لکههای مرتعی شده است و حالت تکهتکه بیشتری را نسبت به سایر کاربریها داشته است. افزایش سطح کشاورزی در اثر پیوسته شدن لکهها به یکدیگر موجب کاهش سنجه تعداد لکه و افزایش سنجه متوسط اندازه لکه در اثر کاهش تکهتکه شدگی شده است. از افزایش تعداد لکهها در بازه زمانی موردمطالعه (از 20065 به 23802 لکه) میتوان نتیجه گرفت که در اثر دخل و تصرف انسان گرایش سیمای سرزمین در استان اردبیل به سمت ساختار ریزدانه است و تعداد لکههای انسانساخت مصنوعی و نیمهطبیعی افزایشیافته که منجر به کاهش اراضی جنگلی و مرتعی شده است. نتایج نشان داد که اراضی مسکونی و زراعی (کشت دیم و آبی) در بازه زمانی موردمطالعه روند تغییرات کاملاً همسو داشته درصورتیکه روند معکوس با اراضی جنگلی و مرتعی دارد که میتواند ناشی از اثر مستقیم و شدت تأثیر حضور انسان در تعیین الگوی پراکنش مکانی انواع کاربری/پوشش اراضی باشد.نتیجه گیری با توجه به رشد کنترل نشده اراضی مسکونی و زراعی (دیم و آبی) در سالهای اخیر، برای جلوگیری از تخریب بیشتر و همچنین حفظ اراضی جنگلی و مرتعی پیشنهاد میشود آمایش سرزمین بر مبنای عناصر ساختاری و مفاهیم سیمای سرزمین انجام شود. تغییر در ساختار سیمای سرزمین در کاربریهای با درجات متفاوت صورت گرفته است و کمّی کردن این تغییرات با استفاده از سنجههای سیمای سرزمین از مواردی است که میتواند به تجزیهوتحلیل الگوی تغییرات مکانی کمک نماید.
پرونده مقاله
تهیة نقشه کاربری/پوشش اراضی، برای برنامه ریزی و مدیریت مکانی ضروری است. امروزه تصاویر ماهوره ای و تکنیک های سنجش از دور،به دلیل فرآهم آوردن داده های بهنگام و قابلیت بالای آنالیز تصاویر، کاربرد گسترده ای در تمامی بخش ها از جمله بخش های کشاورزی و منابع طبیعی دارند. در پژو چکیده کامل
تهیة نقشه کاربری/پوشش اراضی، برای برنامه ریزی و مدیریت مکانی ضروری است. امروزه تصاویر ماهوره ای و تکنیک های سنجش از دور،به دلیل فرآهم آوردن داده های بهنگام و قابلیت بالای آنالیز تصاویر، کاربرد گسترده ای در تمامی بخش ها از جمله بخش های کشاورزی و منابع طبیعی دارند. در پژوهش حاضر طبقه بندی کننده های شبکه عصبی مصنوعی، ماشین بردار پشتیبان و شیءگرا جهت تهیه نقشةکاربری/پوشش اراضی شهرستان های اردبیل، نیر و نمین مورد ارزیابی قرار گرفت. تصویر سنجندة (OLI) Operational Land Imager لندست 8 (سال 2013) پس از تصحیحات هندسی و توپوگرافیکی تحت این الگوریتم ها قرار گرفته و به 9 طبقة کاربری و پوشش اراضی شامل پهنه های آبی، زراعت آبی، زراعت دیم، چمنزار، برونزدگی سنگی، جنگل، مرتع، عرصه های مسکونی و انسان ساخت و فرودگاه طبقه بندی شد. پس از ارزیابی صحت، صحت کلی برای نقشة حاصل از شبکه عصبی مصنوعی، ماشین بردار پشتیبان و شیءگرا به ترتیب برابر با 91/89، 68/85 و37/94 درصد و مقدار کاپای آن ها به ترتیب 88/0، 82/0 و 93/0 برآورد شد که نشان دهنده برتری روش شیءگرا در مقایسه با دو روش دیگر است. هر سه روش توانستند صحتی قابل قبول برای نقشه ها ی کاربری/پوشش اراضی ارائه دهند. در کل، سه روش طبقه بندی پیشرفته، در منطقة ناهمگن با تغییرات ارتفاعی بیش از 3600 متر با استفاده از نسل جدید تصاویر سنجنده لندست 8 آزمون و مناسب ترین روش تهیه نقشة کاربری/پوشش اراضی معرفی شد.
پرونده مقاله
این تحقیق با هدف بررسی دمای سطح زمین در رابطه با پوشش گیاهی و کاربری اراضی شهری با استفاده از داده های سنجش از دور در محدوده شهر اردبیل و اراضی حاشیه آن تا شعاع 15 کیلومتری با استفاده از تصویر لندست TM (2010)، پس از عملیات پیش پردازش نظیر آماده سازی تصویر، اصلاح رادیوم چکیده کامل
این تحقیق با هدف بررسی دمای سطح زمین در رابطه با پوشش گیاهی و کاربری اراضی شهری با استفاده از داده های سنجش از دور در محدوده شهر اردبیل و اراضی حاشیه آن تا شعاع 15 کیلومتری با استفاده از تصویر لندست TM (2010)، پس از عملیات پیش پردازش نظیر آماده سازی تصویر، اصلاح رادیومتریکی و هندسی که با استفاده از نرم افزار ENVI®4.7 انجام شد. سپس برای اندازه گیری دمای سطحی از باند حرارتی تصویر و اعمال معادلات مربوطه جهت تبدیل اعداد رقومی به رادیانس و رادیانس به دمای درخشندگی استفاده شد. در مرحله بعد برای محاسبه گسیلمندی از شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی (NDVI) استفاده شد و نقشه کاربری اراضی به صورت نظارت شده در شش کلاس از سطح تصویر استخراج شد. برای استخراج کسر پوشش گیاهی از مدل پیکسل Dimidiate استفاده شد. برای ارزیابی صحت داده های دمای سطحی استخراج شده از تصویر، از داده های چهار ایستگاه هواشناسی به صورت ساعتی استفاده شد و برای تطبیق این داده ها با هم، از یک رابطة رگرسیونی ساده استفاده شد. نتایج نشان داد که ضریب همبستگی دمای سطحی زمین (استخراج شده از تصویر) با دمای هوای ایستگاه های هواشناسی 79/0 و همبستگی دمای هوای ایستگاه ها با دمای هوای استخراج شده از تصویر 99/0 می باشد.
پرونده مقاله