کهنالگوها از اعماق ناخودآگاه جمعی بشر نشأت میگیرند و این امر موجب شده در ذهن و روان بشر اسطورهای فراتر از مرزهای جغرافیایی، جریان و سریان پیدا کند. در مقالة پیش رو سعی شده است بر اساس روش تحلیلی ـ تطبیقی، کهنالگوی مرگ و نوزایی در دو مجموعة فارسی و عربی معاصر، بگذار چکیده کامل
کهنالگوها از اعماق ناخودآگاه جمعی بشر نشأت میگیرند و این امر موجب شده در ذهن و روان بشر اسطورهای فراتر از مرزهای جغرافیایی، جریان و سریان پیدا کند. در مقالة پیش رو سعی شده است بر اساس روش تحلیلی ـ تطبیقی، کهنالگوی مرگ و نوزایی در دو مجموعة فارسی و عربی معاصر، بگذار کبوتر بخوابد سرودة بدیع صقور، شاعر سوری و مجموعة در ستایش کبوترها از شفیعیکدکنی نقد و بررسی گردد. رهاورد این جستار تبیین شباهتها و برخی تمایزات قابل تأمّل در موضوع کهنالگوی مرگ و نوزایی در دو اثر مذکور است. موضوع مرگ و نوزایی در این دو مجموعه به سه شکل قابل ردیابی است؛ الف: رویکرد شاعر به موضوع مرگ بیشتر از توجه وی به مفهوم نوزایی است. ب: مرگ و نوزایی به شکل متعادل رخ مینماید. ج: میزان توجه به مفهوم نوزایی بیش از توجه به موضوع مرگ است. مهمترین نتایج این پژوهش عبارتند از: بیشتر شعرهای این دو مجموعه بر تعادل میان موضوع مرگ و نوزایی استوار هستند؛ البته توجه به مرگ در شعر بدیع صقور چشمگیرتر است و شفیعیکدکنی در اشعارش بر موضوع نوزایی تأکید میورزد.
پرونده مقاله
عنصر گفتوگو در حوزه ادبیات، ظرفیت و افق تازهای برای خوانش متون به دست داده است. عطار با بهرهگیری از این عنصر، در رابطه تربیتی مراد و مرید، در پی تبیین فرایند سیر و سلوک عارفانه با رهبری مراد و رسیدن به یک دگردیسی شخصیتی است. همسو با آن در تعلیم و تربیت نیز نوعی تعا چکیده کامل
عنصر گفتوگو در حوزه ادبیات، ظرفیت و افق تازهای برای خوانش متون به دست داده است. عطار با بهرهگیری از این عنصر، در رابطه تربیتی مراد و مرید، در پی تبیین فرایند سیر و سلوک عارفانه با رهبری مراد و رسیدن به یک دگردیسی شخصیتی است. همسو با آن در تعلیم و تربیت نیز نوعی تعامل کلامی و فکری بین مربی و متربی در جهت رسانیدن او به کمال فکری و شخصیتی وجود دارد. بنابراین همانندیهای درخور تأمّلی، برای ایجاد یک تعامل مدبّرانه بین سیر و سلوک عارفانه و تعلیم و تربیت به چشم میخورد. این مقاله با نگاهی نو، در صدد است تا در حوزه ادب عرفانی بدین عنصر بپردازد و با بازخوانی رابطه مراد و مرید بر اساس نظریه سازندهگرایی، همخوانی روایت عطار از سیر پرندگان به سوی سیمرغ را بررسی و تحلیل نماید. در ساختار این داستان تمثیلی، ضمن تمرکز بر مسأله گفتوگو، به عنوان عنصر کانونی و انسجامبخش، کارکردهای این نظریه مورد بررسی قرار میگیرند. بنابراین پیشبرد این اثر با تکیه بر گفتوگو است که موجب برجسته شدن، درک دیگری، مشارکت و سازماندهی گروهی میشود.
پرونده مقاله