در این مقاله سعی خواهیم کرد که به بررسی نقادانه پاسخ به مسألهی تکنولوژی از سوی دو متفکر مطرح معاصر، عبدالکریم سروش و سید حسین نصر بپردازیم. بدین منظور ضمن بیان مختصری از اهم اندیشههای مرتبط با مسألهی تکنولوژی در منظومه فکری این دو صاحبنظر و تبیین دو نظریه، به مقایس چکیده کامل
در این مقاله سعی خواهیم کرد که به بررسی نقادانه پاسخ به مسألهی تکنولوژی از سوی دو متفکر مطرح معاصر، عبدالکریم سروش و سید حسین نصر بپردازیم. بدین منظور ضمن بیان مختصری از اهم اندیشههای مرتبط با مسألهی تکنولوژی در منظومه فکری این دو صاحبنظر و تبیین دو نظریه، به مقایسه دو دیدگاه و نقد نظریات و استدلالهای آنها میپردازیم. این پژوهش نشان می دهد که علیرغم تفاوتهای بنیادین نظام فکری این دو متفکر، میتوان هم در طرح و هم در پاسخ به مسأله شباهتهایی میان آن دو یافت؛ به طوریکه مفهوم قناعت در هر دو پاسخ حضوری قابل توجه دارد. اما با این تفاوت که قناعت هسته اصلی پاسخ سروش را تشکیل میدهد و در نظر نصر تنها به عنوان یک راهحل جنبی و موقتی ظهور مییابد. مقاله را با این نتیجهگیری به پایان خواهیم برد که با وجود بصیرتها و نکتهسنجیهای ارزشمند هر دو متفکر، مسائلی همچون، پیشفرضهای اثبات نشده، استدلالهای بد، ناسازگاری درونی و عدمکارآیی در طرح مسأله و پاسخ به آن، به شکست دو پروژه در حل مسألهی تکنولوژی میانجامد.
پرونده مقاله
در جستار حاضر تلاشمان معطوف به یافتنِ دیدگاههای مولانا در باب مفهوم زیبایی بوده است و دامنهی کارمان را نیز به کتاب فیه ما فیه او محدود کردهایم. برای ره بردن بدین مقصود، شش مسأله و پرسش مهمی را که امروزه در خصوص زیبایی در فلسفه هنر مطرح است بر مولانا عرضه کردیم و کوشی چکیده کامل
در جستار حاضر تلاشمان معطوف به یافتنِ دیدگاههای مولانا در باب مفهوم زیبایی بوده است و دامنهی کارمان را نیز به کتاب فیه ما فیه او محدود کردهایم. برای ره بردن بدین مقصود، شش مسأله و پرسش مهمی را که امروزه در خصوص زیبایی در فلسفه هنر مطرح است بر مولانا عرضه کردیم و کوشیدیم، با بهرهجستن از روش تحلیل فلسفی، پاسخهای (هرچند احتمالیِ) او به این پرسشها را در کتاب فیه ما فیه بیابیم. بر این اساس، به پیجوییِ این پرسشهای ششگانه در فیه ما فیه پرداختیم: زیبایی به لحاظ وجودشناختی چه جور ویژگیای است؟ زیبایی چه حال و احساسی در آدمی برمیانگیزد؟ زیبایی نسبی است یا مطلق؟ زیبایی مفهومی مشکّک است یا متواطی؟ ربطونسبت میان زیبایی و زشتی از مقولة تضادّ است یا تناقض؟ و دستآخر اینکه انواع زیبایی بر حسب دارندهی زیبایی کدامند؟ باری، به نظر میرسد که مولانا زیبایی را به لحاظ وجودشناختی امری آفاقی میداند، نه انفسی، و نه آفاقیـانفسی؛ عقیده دارد که زیبایی بهجتآفرین است؛ آن را مطلق میانگارد؛ مفهومی مشکّکش میداند؛ نسبت میانِ آن را با زشتی از مقولهی تناقض میبینید؛ و اینکه، افزون بر اشیاء مادّی، هم به حالات روانی میتوان زیبایی نسبت داد و هم به امور مجرّد و انتزاعی.
پرونده مقاله
در فرهنگ اسلامی و قرآنی، تسبیح و عبادت خداوند مخصوص انسان نیست بلکه تمام هستی و پدیدههای آن به زبان خاص خود، آن هم بر اساس آگاهی به تسبیح خداوند مشغولاند، به همین خاطر از زمان نزول قرآن تا عصر حاضر بحث تسبیح موجودات همواره از مباحث داغ مطرح شده در میان محققین هر دوره چکیده کامل
در فرهنگ اسلامی و قرآنی، تسبیح و عبادت خداوند مخصوص انسان نیست بلکه تمام هستی و پدیدههای آن به زبان خاص خود، آن هم بر اساس آگاهی به تسبیح خداوند مشغولاند، به همین خاطر از زمان نزول قرآن تا عصر حاضر بحث تسبیح موجودات همواره از مباحث داغ مطرح شده در میان محققین هر دوره بوده، ولی این مسأله همچون بسیاری از مسائل دیگر در حکمت متعالیه رنگ و بوی خاصی به خود میگیرد؛ ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف، عارف و مفسر از سه منظر فلسفی، عرفانی و تفسیری به مسألهی فوق نگریسته است. این پژوهش در پی آن است که ضمن معناشناسی واژهی تسبیح، دیدگاه فلسفی قرآنی ملاصدرا در مورد تسبیح موجودات را تبیین نماید. حکیم صدرا با تکیه بر برخی از مبانی فلسفیاش سه برهان بر عمومیت تسبیح در تمام عالم اقامه میکند و بیان میکند که تمام موجودات از علم و ادراک برخوردار میباشند و با زبان مخصوص به خود به تسبیح حقتعالی مشغولاند.
پرونده مقاله
توجیهپذیری گزارههای معرفتی یکی از دغدغههای مهم و اصلی فیلسوفان در تاریخ علم بوده است. طرح تمایز میان مقام گردآوری و مقام داوری نیز در راستای پاسخگویی به این مسأله است. هدف این مقاله، گزارش و تحلیل سیر این تمایز در فلسفهی علم و نقد آن است. مقام گردآوری، ظرف اکتشاف چکیده کامل
توجیهپذیری گزارههای معرفتی یکی از دغدغههای مهم و اصلی فیلسوفان در تاریخ علم بوده است. طرح تمایز میان مقام گردآوری و مقام داوری نیز در راستای پاسخگویی به این مسأله است. هدف این مقاله، گزارش و تحلیل سیر این تمایز در فلسفهی علم و نقد آن است. مقام گردآوری، ظرف اکتشاف قوانین و نظریهها و مقام داوری، ظرف موجّهساختن آن نظریههاست. موافقان تمایز گردآوری/داوری هر یک بنابر رویکرد فلسفی خویش، خوانشهایی ازاین تمایز داشتهاند: تعاقب این دو فرآیند از بُعد زمانی و منطقی، اخذ مقام گردآوری بهعنوان فرآیندی واقعی در علم و مقام داوری بهعنوان چارچوبی دستوری برای علم، گردآوری برخوردار از تحلیل تجربی در برابر تحلیل منطقیِ داوری، داوری متعلق به حیطهی فلسفهی علم و گردآوری مختص به حوزههای تاریخ، روانشناسی و جامعهشناسیِ علم، تفاوت پرسشهای ناظر به هر یک از دو مقام، قابلیت تفکیک میان تاریخ درونی و بیرونی علم، گردآوری برخوردار از منظر تاریخی-توصیفی در برابر منظر منطقی-دستوریِ داوری. اخذ این تمایز در فهم روش علم قابل نقد است که عبارتند از: ابهام این دو فرآیند به لحاظ زمانی و منطقی، دخالت مؤلفههای منطقی در گردآوری، عدم انحصار تمایز به دو مقام و ضرورت تمایز حداقل سهگانه، دخالت مؤلفههای غیرعقلانی در داوری، عدم تبیین رشد فراهنجاری علم و تنوع رویآوردها در داوری.
پرونده مقاله
داروینیسم اجتماعی بر خلاف آنچه که از عنوانش به نظر میرسد، بیش از آنکه به داروین مربوط شود نتیجهی تلاشهای هربرت اسپنسر است. طرفداران داروینیسم اجتماعی از ایدهی بقای اصلحی که اسپنسر آن را مطرح کرد برای تحلیل و تبیین رویدادهای اجتماعی و رفتارهای اخلاقی بهره میبردند. چکیده کامل
داروینیسم اجتماعی بر خلاف آنچه که از عنوانش به نظر میرسد، بیش از آنکه به داروین مربوط شود نتیجهی تلاشهای هربرت اسپنسر است. طرفداران داروینیسم اجتماعی از ایدهی بقای اصلحی که اسپنسر آن را مطرح کرد برای تحلیل و تبیین رویدادهای اجتماعی و رفتارهای اخلاقی بهره میبردند. از آنجا که داروینیسم اجتماعی دستاویزی برای حذف ضعیفان جامعه و بقای ثروتمندان و قدرتمندان شده بود و بسیاری از جنگهای بزرگ، از جمله جنگ جهانی دوم، نیز تا حد زیادی به پیروان این نظام فلسفی مربوط میشد، این فلسفه به عنوان فلسفهای بدنام شناخته شد و منتقدانش سعی کردند آن را رد کنند. مایکل روس، از تکاملگرایان و نظریهپردازان معاصر فلسفهی اخلاق، مانند بسیاری از فلاسفهی دیگر، داروینیسم اجتماعی را بررسی و بازنگری کرده است. نتایج حاصل از این بررسی او را به سمت اخلاق تکاملیِ جدیدی سوق داده است. در این مقاله به معرفی و بررسی داروینیسم اجتماعی از دیدگاه روس میپردازیم و در پایان به این نتیجه میرسیم که قضاوتهای رایج در مورد داروینیسم اجتماعی کمی عجولانه است و نقد داروینیسم اجتماعی نیاز به تأمل و بررسی بیشتری دارد.
پرونده مقاله
گابریل مارسل فیلسوف ْ، موسیقیدان و نمایشنامهنویس معاصر فرانسوی است که میان آثار فلسفی و هنری او پیوند نزدیکی وجود دارد. یکی از موضوعات فلسفی مورد علاقهی مارسل، خود و ارتباط آن با دیگری است. از نظر او، فرد در شرایط اجتماعی از وجود خود آگاه میشود. دیگران با تحسین یا چکیده کامل
گابریل مارسل فیلسوف ْ، موسیقیدان و نمایشنامهنویس معاصر فرانسوی است که میان آثار فلسفی و هنری او پیوند نزدیکی وجود دارد. یکی از موضوعات فلسفی مورد علاقهی مارسل، خود و ارتباط آن با دیگری است. از نظر او، فرد در شرایط اجتماعی از وجود خود آگاه میشود. دیگران با تحسین یا نکوهش کنش فرد سبب میشوند تا فرد از خود آگاه شود. به بیانی، دیگری یک واسطهی کمکی و موقتی است که از راه آن فرد میتواند تصویری معین، یک بت از خود بسازد. ارتباط فرد با دیگری یا میتواند ارتباطی حقیقی باشد که مارسل با عنوان رابطه من-تو یاد میکند؛ و یا ارتباطی باشد که رابطهی حقیقی به سطح چیزوارگی یا من-آن فروکاسته شود. نمایشنامههای مارسل از آثار فلسفی او جدا نیست؛ در نمایشها جوابی قطعی وجود ندارد بلکه راهی به سوی مخاطب گشوده میشود تا بتواند پاسخی اصیل برای چالش دراماتیک طرح شده در نمایش را بیابد. نمایشنامههای مارسل راهی است برای فهم بهتر آثار فلسفی او؛ جایی که مخاطب به شکل عینی با مسائل انضمامی اندیشهی او درگیر میشود. مسألهی ارتباط انسان با دیگری در بسیاری از نمایشنامههای مارسل از جمله شیرفهم مطرح شده است. رابطهی تنگاتنگ میان اندیشهی فلسفی، ارتباط با دیگری، و مضمون نمایشنامه شیرفهم مورد نظراین مقاله است تا سخن مارسل به شکل عینی تجربه شود. از نظر او، هنگامی که انسان با دیگری ارتباطی غیراصیل دارد حاصلش چیزی جز سردرگمی نیست.
پرونده مقاله
در این نوشته بر آنیم با خوانشی از نگره ی هماهنگی از چشم انداز ویتگنشتاین متأخر به دو مسأله ی اساسی که فراروی این نگره است، مسأله ی جدایی نظام باور با جهان و ارزیابی نظامهای باور هماهنگ موازی، پاسخ بدهیم. در آغاز این دو چالش و پیش انگاشت های آن بررسی میشود. سپس با خوا چکیده کامل
در این نوشته بر آنیم با خوانشی از نگره ی هماهنگی از چشم انداز ویتگنشتاین متأخر به دو مسأله ی اساسی که فراروی این نگره است، مسأله ی جدایی نظام باور با جهان و ارزیابی نظامهای باور هماهنگ موازی، پاسخ بدهیم. در آغاز این دو چالش و پیش انگاشت های آن بررسی میشود. سپس با خوانشی از نگره ی هماهنگی بر پایه ی فلسفه ی متأخر ویتگنشتاین راهحلی برای پاسخ به این دو مسأله ارائه می گردد. در این راستا روشن میگردد پنداشته ی گزارههای لولایی که از اندیشههای شناخت شناسانه ی ویتگنشتاین متأخر برگرفته شده است راه حلی کارآمد برای پاسخ به مسأله ی جدایی میباشد گزاره های لولایی پیونددهنده ی نظام باور به جهان هستند که این پیوند را از طریق کنش(پراکسیس) صورت می دهند و در نهایت با صورتبندی نگره ی هماهنگی در پرتوی این گزاره ها، میتوان معیار کارآمدی نظام باور را برای انتخاب میان دو نظام باور هماهنگ موازی اعمال نمود تا پاسخ مسأله ی دوم را نیز یافت.
پرونده مقاله