نویسنده در این مقاله سعی دارد با روش توصیفی ـ تحلیلی واژة کمال دیوان و امشاسپندان را در زبان اوستایی ریشهیابی کند و با ژرف کاوی در ساختار واژگانی از یکسو و کنکاش در مفاهیم تطبیقی آن از سوی دیگر تلاش میشود تا صورتی دیگرگونه از طرح مسأله به دست داده شود. از این منظر، ج چکیده کامل
نویسنده در این مقاله سعی دارد با روش توصیفی ـ تحلیلی واژة کمال دیوان و امشاسپندان را در زبان اوستایی ریشهیابی کند و با ژرف کاوی در ساختار واژگانی از یکسو و کنکاش در مفاهیم تطبیقی آن از سوی دیگر تلاش میشود تا صورتی دیگرگونه از طرح مسأله به دست داده شود. از این منظر، جوهرة ثنویّت مزداپرستی، در تمام جزئیات و شئونات این آیین جاری ست و عملکرد به اصطلاح درخت گون دارد، هر چه از ریشه به سمت جزئیات پیش می رویم، تکثّر در کمیّت مشهودتر می گردد و این در حالی است که ویژگی های بنیادین ریشه در فرعی ترین سرشاخه ها، قابل پی گیری است. بی تردید آنچه ریشه های این ثنویّت را تشکیل می دهد، نخستین تقابل اهوره با اهریمن است و این همانا آفرینش امشاسپندان به دست اهوره و آفرینش کمال دیوان به تلافی، از سوی اهریمن است. واکاوی دقیق هر یک از اعضای این دو گروه خود روشنگر جزئیات تشکیل دهندة این ثنویّت و آشکارکنندة زوایای مستور تقابل ها با یکدیگر است. برای دست یافتن به این مقصود، مؤثرترین روش، بررسی ژرف کاوانة اعضای هر یک از دو گروه و قیاس آن ها با یکدیگر است. این شیوه، خود راه گشایی است برای رسیدن به تقابلهایی دیگر که در سرشاخه های فرعی این نظام درخت گون صورت میپذیرد و در قالب موجودات اهریمنی و اهورایی تجلی می یابد.
پرونده مقاله
اسطوره واکنشی است از ناتوانی های انسان در مقابله با درماندگی ها و ضعف های او. عناصر و شخصیت های اسطوره ریشه در واقعیت هایی دارند که در طی زمان تغییر و تحول می یابند و همان گونه که فرهنگ ها با هم آمیخته می شوند؛ اسطوره ها نیز با هم می آمیزند و اسطوره های جدید می سازند و چکیده کامل
اسطوره واکنشی است از ناتوانی های انسان در مقابله با درماندگی ها و ضعف های او. عناصر و شخصیت های اسطوره ریشه در واقعیت هایی دارند که در طی زمان تغییر و تحول می یابند و همان گونه که فرهنگ ها با هم آمیخته می شوند؛ اسطوره ها نیز با هم می آمیزند و اسطوره های جدید می سازند و گاهی اسطوره ها در سرزمین های مختلف با نام های متفاوت و خویشکاری یکسان ظهور می یابند. پژوهش حاضر از نوع تحلیلی ـ تطبیقی است بر پایه داده های کتابخانهای، که با هدف اثبات وجود همانندی در خویشکاری اساطیر ایران و یونان و نیز بیان علت آن نگاشته شده است. در این پژوهش، با توجه به یافته های به دست آمده از خویشکاری اسطورههای دو سرزمین یونان و ایران، تطبیق آن ها با یکدیگر و اثبات وجود تشابه در وظایف آن ها؛ فرضیه یکسانی تفکر نوع بشر در هزاره های آغازین بررسی می شود و در بخش نتیجهگیری بیان میگردد که از آنجا که اسطوره حاصل تفکر بشر و برگرفته از سرشت آدمی است؛ بدیهی است که تشابهاتی میان اسطوره های سرزمین های مختلف دیده شود، هر چند که نام و توصیف مردم این سرزمین ها از یک پدیده فرازمینی، متفاوت از هم باشد و نیز تفاوتهای موجود میان اسطوره ها را می توان متأثر از شرایط اجتماعی هر سرزمین در زمان خلق آن اسطوره دانست.
پرونده مقاله
بلاگردانی یک آیین اسطورهای مذهبی است که در میان اقوام و ملل مختلف با اهداف گوناگون از دیرباز رواج داشته است. بسیاری از سنتهای اسطورهای و کهن برای دور ماندن از بلایا و یا رفع آن، روشهای مختلف بلاگردانی را توصیه کردهاند. در ادبیات کلاسیک فارسی از سنایی به عنوان یکی ازنخست چکیده کامل
بلاگردانی یک آیین اسطورهای مذهبی است که در میان اقوام و ملل مختلف با اهداف گوناگون از دیرباز رواج داشته است. بسیاری از سنتهای اسطورهای و کهن برای دور ماندن از بلایا و یا رفع آن، روشهای مختلف بلاگردانی را توصیه کردهاند. در ادبیات کلاسیک فارسی از سنایی به عنوان یکی ازنخستین حلقههای نوآوری و گسترش مضامین و اندیشههای عرفانی، تعلیمی و حکمی نام بردهاند، اماسنایی به شهادت شمار زیادی از ابیات مثنوی حدیقة الحقیقهاش با اساطیر به خوبی آشنایی داشته و از مصادیق و فرهنگ عامهای که در روزگار وی رایج بوده است به خوبی بهره برده است. در پژوهشحاضر که به شکل بنیادی بر پایة مطالعات کتابخانهای و با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است،سعی کردیم تا نشان دهیم سنایی در حدیقة الحقیقه صورتهای گوناگون مصادیق بلاگردانی از جملهقربانی، حرز و تعویذ، دعانویسی و دودکردن اسپند برای دفع چشمزخم را مورد توجه قرار داده است.برای روشن شدن این امر، پس از تحلیل باور بلاگردانی به تحلیل مصادیق یافتشده در حدیقة سناییخواهیم پرداخت، در نهایت نشانههای آیین بلاگردانی در این اثر مشخص و مورد تحلیل قرار گرفته است. یافتههای تحقیق حاکی از آن است که سنایی به جنبههای اسطورهای آیین بلاگردانی که اشاره نمودیم کاملاً آشنا است و توانسته به هنریترین وجه ممکن آن را در مثنوی حدیقه بهکار ببرد.
پرونده مقاله
دنیاهای محتمل از مبانی نظری سبکشناسی شناختی است و ریشه در فلسفه لایبنیتس دارد. درک چگونگی روایت روایتها مسأله اصلی در این نظریه است و نحوة ارتباط خواننده با روایت ادبی و تأثیر کنش و واکنش متن و خواننده را روشن میسازد. مثنوی معنو ، ی بزرگترین منبع ادب عرفانی است که مبانی چکیده کامل
دنیاهای محتمل از مبانی نظری سبکشناسی شناختی است و ریشه در فلسفه لایبنیتس دارد. درک چگونگی روایت روایتها مسأله اصلی در این نظریه است و نحوة ارتباط خواننده با روایت ادبی و تأثیر کنش و واکنش متن و خواننده را روشن میسازد. مثنوی معنو ، ی بزرگترین منبع ادب عرفانی است که مبانی عرفان عملی و نظری را دربرمیگیرد. در این جستار برآنیم، براساس نظریة دنیاهای محتمل و با روش توصیفی تحلیلی محتوا، خوانش جدیدی از این کتاب، ارائه دهیم. مولانا به عنوان کارگزار در نقش عامل انتقال داستان با باریکبینی به تولید گفتمان روایی میپردازد و دنیاهایی را در ذهن خواننده رقم میزند که عبارتند از: دنیاهای معرفتی، خیالی، مقصودی و آرمانی. دنیاهای محتمل در داستان دژ هوش ربا اگر...، بیشتر به صورت دنیای معرفتی و در جهت آموزش نکات عرفانی است که بر اساس الگوی و کلمههایی که آرزو، حسرت یا نمایش داده میشود. در دنیای مقصودی مولانا از حرف ربط بنابراین و تقاضایی را دربردارند، استفاده میکند. عشق مهمترین وسیلة کشف و شهود و سازندة دنیای آرمانی مولاناست. در حقیقت این عشق است که سالک را در مسیر معرفت یاری میرساند. دسترسی به این دنیاها به صورت زمانی، زبانی، طبیعی و اشیاء است که بسامد دسترسیهای زمانی بیشتر است.
پرونده مقاله
بدون شک بزرگترین معمای ناگشوده، مرموز، غریب و رعبآور برای انسان، معمای مرگ است. انسان، همواره خواستار جاودانگی و بی‎مرگی بوده و هست. یکی از روش‎های اقناعی که وی برای دستیابی به آرامش نسبی در برابر این پدیدة مرموز در پیش گرفته، خلق فضاها و مکان‎هایی انتزاعی چکیده کامل
بدون شک بزرگترین معمای ناگشوده، مرموز، غریب و رعبآور برای انسان، معمای مرگ است. انسان، همواره خواستار جاودانگی و بی‎مرگی بوده و هست. یکی از روش‎های اقناعی که وی برای دستیابی به آرامش نسبی در برابر این پدیدة مرموز در پیش گرفته، خلق فضاها و مکان‎هایی انتزاعی است که مرگ را به آن راهی نیست؛ دژها، ورها، کاخ ها و باغ‎های بهشت‎سانی که از یک سوی اشباع‎کنندة حسرت او در بازگشت به بهشت از دست رفته هستند و از سوی دیگر او را در دایره‎ای امن و نفوذناپذیر در برابر مرگ قرار می‎دهند و آرامش خاطرش را فراهم می‎کنند. ور جمکرد از برجسته‎ترین مکان‎های اساطیری نزد ایرانیان باستان است که به تقلید و الگوبرداری از کاخ میترا ساخته شده است. این مکان، نمونه‎های بسیاری در اساطیر ایران و سایر ملل دارد که مهمترین وجه اشتراک میان آن‎ها بی‎مرگی و جاودانگی برای کسانی است که به آن وارد میشوند. علاوه بر این، وجوه اشتراک دیگری نیز میان این ساختمان های اساطیری وجود دارد که در این پژوهش به روش تحلیلی ـ تطبیقی به آن پرداخته شده است.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر به بررسیروابط موروثی و بینامتنی داستان خلیل اثر لئانید لئوناف نویسندة سدۀ بیست روسیه پرداخته است. این اثر تحت تأثیر آثار ادبیات عرفانی و کلاسیک ایران و با فضایی شرقی و ایرانی خلق شده است؛ بنابراین برای دستیابی به این هدف، ابتدا به توضیح بینامتنیت و چگونگی تلا چکیده کامل
پژوهش حاضر به بررسیروابط موروثی و بینامتنی داستان خلیل اثر لئانید لئوناف نویسندة سدۀ بیست روسیه پرداخته است. این اثر تحت تأثیر آثار ادبیات عرفانی و کلاسیک ایران و با فضایی شرقی و ایرانی خلق شده است؛ بنابراین برای دستیابی به این هدف، ابتدا به توضیح بینامتنیت و چگونگی تلاقی متون در آثار خواهیم پرداخت و سپس اثر خلیل را به عنوان یکی از آثارمنعکس کنندۀ این نظریه بررسی خواهیم کرد. الگوی اولیه (پروتوتیپ)، قهرمان (خلیل) از پادشاهان ایرانی دورۀ تیموری است و الگوی زمانـی ـ مکانی (کرونوتوپ) داستان نیز مربوط به ایران باستان است. فضای شرقی داستان از طریق استفاده از تعداد زیادی از واژههای فارسی در متن، پرداختن به شخصیت اثر با ویژگی قهرمانان ادبی ایرانی و همچنین ساختار ظاهری و سبک زبانی مشابه آثار ایرانی به خواننده القاء میشود. این داستان با روایتهای عرفانی، اسطورهای و عامیانه از حیث مضمون و ساختار، دارای قرابتهای معنایی و ساختاری است و مضامین، مفاهیم و بنمایههای آن از حکایتهای گوناگون اقتباس شده است و هر یک بر قسمتی از داستان تأثیر نهاده است. در پایان به روش تحلیلـی ـ تطبیقی نشان خواهیم داد که لئوناف تا چه میزان در آفرینش داستانی ویژه با گفتمانی چندسویه و تلفیق شده با سنتهای روایی شرقی موفق بوده است.
پرونده مقاله
خواجوی کرمانی، از شعرای بزرگ قرن هشتم هجری، منظومة گل و نوروز را، که به گفتۀ خود به لفظ هندی بوده است و داستانپردازان بابل آن را ترتیب دادهاند، به درخواست معشوقی میسراید و به حامی خود تقدیم میکند. با وجود اینکه این منظومه شباهتهای بسیاری به خسرو و شیرین نظامی دارد، چکیده کامل
خواجوی کرمانی، از شعرای بزرگ قرن هشتم هجری، منظومة گل و نوروز را، که به گفتۀ خود به لفظ هندی بوده است و داستانپردازان بابل آن را ترتیب دادهاند، به درخواست معشوقی میسراید و به حامی خود تقدیم میکند. با وجود اینکه این منظومه شباهتهای بسیاری به خسرو و شیرین نظامی دارد، به دلیل وجود چند داستان فرعی عاشقانه، آرایههای ادبی بسیار و مضامین حماسی، رزمی و عرفانی به اثری منحصربهفرد تبدیل شده است. اما در کنار آن، با استناد به گفتۀ خود خواجو، میتوان شاهد حضور باورها و روایات اساطیری دو سرزمین هند و بابل در این منظومه نیز بود؛ دو سرزمینی که تأثیر فرهنگ و عقاید و اساطیرشان بر باورها و روایات اساطیری، مذهبی و حماسی ایران به اثبات رسیده است. در این مقاله، با نظر به گفتۀ خواجو و چنین تأثیری، با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی پیشینۀ اسطورهای گل و نوروز پرداخته شده است و ارتباط آن با روایت اسطورهای ایندرای هندی و آبها یا گاوهای دربند اهریمن و از سوی دیگر با ایزدبانوی برکتبخش بینالنهرینی و همسر او مشخص شده و صحت گفتۀ خواجو و حضور مضامین اساطیری، در روایات عاشقانه نیز به اثبات رسیده است.
پرونده مقاله
شمس تبریزی با اینکه از عارفان سرشناس و اندیشمندان بزرگ روزگار خویش بوده، معالاسف، تا روزگار ما و حدود دو سه دهه پیش، جز در حلقه مولانا و یارانش، در تاریخ تصوف، جایگاه شاخصی نداشته است. اطلاعات دربارة او منحصر به مقالات و منابعی است که دربارة آشنایی او با مولوی نگاشته چکیده کامل
شمس تبریزی با اینکه از عارفان سرشناس و اندیشمندان بزرگ روزگار خویش بوده، معالاسف، تا روزگار ما و حدود دو سه دهه پیش، جز در حلقه مولانا و یارانش، در تاریخ تصوف، جایگاه شاخصی نداشته است. اطلاعات دربارة او منحصر به مقالات و منابعی است که دربارة آشنایی او با مولوی نگاشته شده است و در مقالات اوست که به اطلاعاتی دقیقتر از زندگی او دست مییابیم. یکی از این نکتهها، رویه آموزگاری اوست. چنانچه از قراین پیداست؛ به کودکان قرآن آموزش میداده و مدتی به این شغل مشغول بوده است. آنچه از روش تدریس و تعامل او با کودکان بهدست میآید، اگرچه با اصول آموزش و روشهای تربیتی امروز تفاوت بسیار دارد؛ با این حال، بیانگر دو رویکرد متفاوت است. یکی اینکه تا حدودی روش آموزش و پرورش کودکان را در سده هفتم هجری به ما گوشزد میکند؛ دیگر اینکه روش آموزشی و پرورشی شمس را به نحوی برجسته، برای ما مسلم میگرداند. روش شمس در تربیت کودکان، با جهان اندیشهها و رویکردهای انتقادی و پرشتاب او، بسیار نزدیک است. روش این مقاله، بر پایة مطالعات کتابخانهای بوده است. در بخش تشریح زندگی شمس، از کتابها و مقالههای علمی و پژوهشی بهره گرفته و بنا بر روش تحلیل محتوا، به رازیابی شخصیت شمس پرداخته است.
پرونده مقاله
رمزهای قمری، ویژگیهایی هستند که با کارکردها و تجلیات قدسی ماه (در مقام یک ایزد) مرتبطاند. این ویژگیها به طور کلی شامل تغییر و دگرگونی، تنظیم زمان، بافتن تقدیر، باروری و بارانزایی، تجدید حیات و مرگ و رستاخیز هستند که ماه به عنوان یک ایزد، جامع و عامل آنهاست. هر چکیده کامل
رمزهای قمری، ویژگیهایی هستند که با کارکردها و تجلیات قدسی ماه (در مقام یک ایزد) مرتبطاند. این ویژگیها به طور کلی شامل تغییر و دگرگونی، تنظیم زمان، بافتن تقدیر، باروری و بارانزایی، تجدید حیات و مرگ و رستاخیز هستند که ماه به عنوان یک ایزد، جامع و عامل آنهاست. هر چیز یا پدیدهای که دارای یک یا چند تا از این ویژگیها باشد، نشان و رمزی قمری دارد؛ یعنی ماه حاکم و مسلط بر آن است. افسانههای ملی ایران به خوبی باورها و نمادهای مذهبی ـ اساطیری را بازتاب میدهند. افسانۀ چشمۀ پری (منتخب از فرهنگ افسانههای مردم ایران) به صورت جامع، مجموعهای از رمزهای قمری را در خود گرد آورده است. به همین جهت، نگارندهها در این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی این افسانه را مد نظر قرار دادهاند تا از رهگذر بررسی آن، ردپای باورهای اساطیری قوم ایرانی را ـ که متمایل به کیشهای پرستش ماه و آب است ـ نمایان سازند. به این منظور با در نظر گرفتن ویژگیهای یاد شده، این افسانه ارزیابی شده است. آب، مهمترین عنصر و یا رمز قمری است که مدار روایت و وقوع رویدادها پیرامون آن در گردش است. تقریباً تمام کارکردهای مرتبط با ماه در این افسانه به کار رفته است.
پرونده مقاله
گذر از پدیدار رنگ به معنا، فرایندی است که از دیرباز تاکنون نزد متفکران متعدد با سویههای فکری متفاوت مطرح بوده است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش شکل گرفت که صرفنظر از قصد مؤلف و وجه بیانگری اثر، اگر مخاطبی به آراء علاءالدوله سمنانی در مورد تجلیات انوار رنگی آگاه با چکیده کامل
گذر از پدیدار رنگ به معنا، فرایندی است که از دیرباز تاکنون نزد متفکران متعدد با سویههای فکری متفاوت مطرح بوده است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش شکل گرفت که صرفنظر از قصد مؤلف و وجه بیانگری اثر، اگر مخاطبی به آراء علاءالدوله سمنانی در مورد تجلیات انوار رنگی آگاه باشد، در مواجهه با یک اثر هنری چگونه آن اثر را خوانش میکند؟ از این رو با بهرهگیری از روش پدیدارشناسی هرمنوتیک هانری کربن به تحلیل آراء علاءالدوله سمنانی در این باره میپردازد و با ماحصل این بررسی و با روش توصیفی ـ تحلیلی،رنگهای یک اثر هنری را مورد نقد یا خوانش مخاطبمحور قرار میدهد و در نهایت به این نتیجه رهنمون میشود که هنگامیکه یک اثر هنری بر مبنای آراء سمنانی مورد قضاوت قرار میگیرد، میتوان از مشاهدة محض گذشت و به نوعی شهود شخصی دست یافت که در مورد نمونة مطالعاتی این نوشتار، نتیجة شهود بدین قرار است که مقبرهپوشی که با این نظام و رنگها طراحی و تولید شده، به طور تمثیلی نمایانگر بخشی از سفر روحانی انسان به سوی پروردگار است که از پیش در جریان بوده و گویی مدتی با حیات جسمانی انسان به وقفه افتاده و با گذشتن از جسم دوباره آغاز میشود.
پرونده مقاله