زمینه و هدف: با توجه به تنوع و پیچیدگی مأموریتها و انتظارات و نیازهای مخاطبان سازمان تأمین اجتماعی، داشتن کارکنان دانش گرا، خلاق و نوآور که میتوانند با خلاقیت و نوآوری و اصلاح یا تغییر آگاهانه در کارکردها و فرآیند ها، سازمان را در انجام مأموریتها و تحقق مطلوب اهداف، أکثر
زمینه و هدف: با توجه به تنوع و پیچیدگی مأموریتها و انتظارات و نیازهای مخاطبان سازمان تأمین اجتماعی، داشتن کارکنان دانش گرا، خلاق و نوآور که میتوانند با خلاقیت و نوآوری و اصلاح یا تغییر آگاهانه در کارکردها و فرآیند ها، سازمان را در انجام مأموریتها و تحقق مطلوب اهداف، یاری نمایند ضروری است. در این راستا پژوهش حاضر با هدف تبیین رابطه بین مؤلفههای خلاقیت تورنس با استقرار مدیریت دانش در سازمان تأمین اجتماعی انجام شده است.
روش پژوهش: جامعه آماری این پژوهش مدیران و کارمندان سازمان تأمین اجتماعی میباشد.از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر ماهیت تحقیق از نوع توصیفی پیمایشی و از نظر تحلیلی از نوع همبستگی میباشد.جامعه آماری پژوهش کارشناسان سازمان تأمین اجتماعی میباشد که در حدود 1000 نفر میباشند. تعداد نمونه در این پ‍ژوهش 280 نفر میباشد که از طریق فرمول کوکران تعیین و بصورت نمونه گیری تصادفی انتخاب گردید. جهت جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از روش میدانی مطالعه کتابخانه ای و پرسشنامه استاندارد خلاقیت تورنس و پرسشنامه استاندارد مدیریت دانش نوناکا استفاده گردید. برای روایی ابزار تحقیق با استفاده از روایی صوری استفاده گردید.
یافته ها: یافتههای مهم پژوهش عبارتند از: 1-بین مؤلفههای های مدیریت دانش و خلاقیت کارکنان سازمان تأمین اجتماعی رابطه وجود دارد. 2-میزان استقرار مؤلفههای مدیریت دانش و میزان خلاقیت کارکنان سازمان تأمین اجتماعی بالاتر از میانگین است. 3-بین میزان تحصیلات و میزان استقرار مدیریت دانش و خلاقیت رابطه معنی داری وجود ندارد. 4-بین مؤلفههای مدیریت دانش و خلاقیت کارکنان مرد و زن تفاوت وجود ندارد.
نتیجه گیری: خلاقیت با استقرار مدیریت دانش رابطه مستقیم و معنی داری دارد. همچنین مؤلفههای خلاقیت، به ترتیب ابتکار، سیالی، انعطاف و بسط با استقرار مدیریت دانش رابطه مستقیم ومعنی داری دارند.
تفاصيل المقالة
ارزیابی عملکرد، به عنوان ابزاری برای آگاهی از میزان موفقیت سازمان ها در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده و عاملی در تصمیم گیری های مدیران،یکی از نیازهای همیشگی سازمان ها بوده است.هدف اصلی این پژوهش شناسایی شاخص های ارزیابی عملکرد و تبیین مدل مناسب ارزیابی عملکرد در ساز أکثر
ارزیابی عملکرد، به عنوان ابزاری برای آگاهی از میزان موفقیت سازمان ها در دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده و عاملی در تصمیم گیری های مدیران،یکی از نیازهای همیشگی سازمان ها بوده است.هدف اصلی این پژوهش شناسایی شاخص های ارزیابی عملکرد و تبیین مدل مناسب ارزیابی عملکرد در سازمان تأمین اجتماعی می باشد. پژوهش حاضر براساس هدف پژوهش کاربردی و همچنین براساس روش پژوهش با رویکرد آمیخته و یا ترکیبی با راهبُرد اکتشافی متوالی است. گردآوری دادههای مورد نیاز از طریق ابزارهای پژوهش کیفی (مصاحبه) و پژوهش کمی (پرسشنامه) انجام گردید. در بخش کمّی میتوان پژوهش حاضر را از نوع پژوهش های غیرآزمایشی (توصیفی) و از نوع پیمایشی دانست. برای تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه این پژوهش در چهار فاز انجام گرفته است فاز اول شناسایی و رتبه بندی نقاط قوت و ضعف سازمان تأمین اجتماعی و فاز دوم آزمون دلفی برای شناسایی شاخص های موثر بر ارزیابی عملکرد در تأمین اجتماعی و فاز سوم تحلیل عاملی اکتشافی و تعیین ابعاد ارزیابی عملکرد در تأمین اجتماعی و نهایتا فاز چهارم معادلات ساختاری و تحلیل مسیر.نتایج نشان داد با توجه به اینکه آماره تی برای تمامی متغیرها بزرگتر از 96/1 می باشد و همچنین با توجه به مثبت بودن ضرایب مسیر، متغیرهای (ارتباط با جامعه، خدمات بیمه ای و درمانی، رعایت حقوق گیرنده خدمت، مدیریت زیرساخت، مدیریت و رهبری و نیروی انسانی) از عوامل تشکیل دهنده سیستم ارزیابی عملکرد در سازمان تأمین اجتماعی می باشند.
تفاصيل المقالة
مقاله حاضر، نظر به جایگاه و نقش سازمان تأمین اجتماعی به عنوان اصلیترین و بزرگترین نهاد بیمهگذار درکشور، و به منزله مهمترین ابزار و یکی از اهداف غایی سیاستگذاریهـای توسـعه پایـدار اقتصـادی، اجتمـاعی وفرهنگی و با عنایت به خط مشیهای تدوین شده در اسناد استراتژیک این سازمان، أکثر
مقاله حاضر، نظر به جایگاه و نقش سازمان تأمین اجتماعی به عنوان اصلیترین و بزرگترین نهاد بیمهگذار درکشور، و به منزله مهمترین ابزار و یکی از اهداف غایی سیاستگذاریهـای توسـعه پایـدار اقتصـادی، اجتمـاعی وفرهنگی و با عنایت به خط مشیهای تدوین شده در اسناد استراتژیک این سازمان، بر لزوم توجه به اصل مشتریمداری و جهتگیری در راستای جلب رضایت همه جانبه بیمهشدگان تحت پوشش متمرکز شده است.با استناد به مبانی نظری تحقیق که تلفیقی است از نظریه سرمایه اجتماعی جیمز کلمـن و تئـوری کـنش درسازمان دیوید سـیلورمن، در حـوزه مـدیریت منـابع انسـانی و رفتـار سـازمانی، سـرمایه اجتمـاعی را بـه عنـوانزیرمجموعهای از عناصر بین الاذهانی فرهنگ سازمانی قرار داده است. همچنین نوع رفتار پرسنل با یکـدیگر و بـامراجعان را مؤثر تشخیص داده و فرضیه اصـلی تحقیـق را در قالـب بررسـی تـأثیر سـرمایه اجتمـاعی موجـود درواحدهای بیمهای سازمان تأمین اجتماعی بر میزان رضایت بیمهشدگان، از نحوه برقراری تعامل کارکنان با آنها و ازجنبه مطلوبیت، اثربخشی و رضایتمندی، صورتبندی میکند
تفاصيل المقالة
این پژوهش در سال 1387، با هدف بررسی رابطه کیفیت زندگی کاری و ابعاد آن با جامعهپذیری سازمانی در بین کلیه کارکنان سازمان تأمین اجتماعی استان اصفهان انجام شده است. نوع پژوهش به لحاظ هدف کاربردی، از نوع توصیفی ـ همبستگی بوده و به روش میدانی اجرا گردیده است. ابزار گردآوری ا أکثر
این پژوهش در سال 1387، با هدف بررسی رابطه کیفیت زندگی کاری و ابعاد آن با جامعهپذیری سازمانی در بین کلیه کارکنان سازمان تأمین اجتماعی استان اصفهان انجام شده است. نوع پژوهش به لحاظ هدف کاربردی، از نوع توصیفی ـ همبستگی بوده و به روش میدانی اجرا گردیده است. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محققساخته، حاوی سه قسمت اطلاعات فردی شامل 3 سؤال، پرسشنامه جامعهپذیری شامل 25 سؤال و پرسشنامه کیفیت زندگی کاری شامل 35 سؤال (در 8 حیطه) است. پایایی پرسشنامه برای دو قسمت جامعهپذیری و کیفیت زندگی کاری به روش آلفای کرونباخ محاسبه گردید و به ترتیب با ضریب آلفای 95/0 و 91/0 تأیید شد. همچنین روایی صوری و محتوایی آن مورد تأیید کارشناسان و متخصصان قرار گرفت. تعداد نمونه 163 نفر محاسبه شد و به شکل تصادفی طبقهبندی شده از بین تیپهای پنجگانه سازمان تأمین اجتماعی استان اصفهان انتخاب گردید. نتایج تحقیق وجود رابطه مستقیم و معنادار (01/0 >P) سطح کیفیت زندگی کاری و تمامی 8 بعد آن شامل پرداخت کافی و منصفانه، محیط ایمن و بهداشتی، ایجاد فرصت رشد و امنیت مستمر، نقش قانون و قانونگرایی، وابستگی اجتماعی زندگی کاری، فضای کلی زندگی کاری، یکپارچگی و انسجام اجتماعی و توسعه قابلیتهای انسانی با جامعهپذیری سازمانی را نشان داد.
تفاصيل المقالة
هدف اصلی این پژوهش ارائه الگوی کاهش نارساییهای برنامهریزی آموزشی کارکنان سازمان تامین اجتماعی بود. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و براساس رویکرد تحقیق در شیوه گردهآوری دادهها، تحقیق آمیخته به شمار میرود. در بخش کیفی پژوهش، مشارکتکنندگان شامل 24 نفر از خبرگان بودند ک أکثر
هدف اصلی این پژوهش ارائه الگوی کاهش نارساییهای برنامهریزی آموزشی کارکنان سازمان تامین اجتماعی بود. این پژوهش ازنظر هدف کاربردی و براساس رویکرد تحقیق در شیوه گردهآوری دادهها، تحقیق آمیخته به شمار میرود. در بخش کیفی پژوهش، مشارکتکنندگان شامل 24 نفر از خبرگان بودند که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری دادههای بخش کیفی از مصاحبه نیمهساختارمند استفاده شد و دادهها از طریق نرم افزار MAXQDA کدگذاری و با استفاده از روش تحلیل محتوا تجزیهوتحلیل شد. روایی و پایایی دادهها از طریق آزمون قابلیت بررسی شد. در بخش کمی، ابزار جمع آوری دادهها پرسشنامه محقق ساخته بود و طی دو مرحله نظرسنجی دلفی فازی تجزیه و تحلیل داده صورت گرفت. با استفاده از روش آزمون مجدد، آلفا کرونباخ 783% برآورد گردید و به منظور برازش الگوی استخراج شده، از روش دیمتل استفاده گردید. جامعه آماری در این مرحله کارکنان حوزه منابع سازمان تأمین اجتماعی بودند که با استفاده از جدول مورگان 364 نفر تعیین و نمونه به شیوه تصادفی ساده انتخاب شد. یافتهها حاکی از آن بود که الگوی برنامهریزی آموزشی کارکنان سازمان با 7 مشکل اصلی مواجه است که نارسایی و ناکارآمدی نطام برنامهریزی آموزشی، فقدان نظام ارزشیابی، نگاه کوتاهمدت به برنامههای آموزشی کارکنان سازمان جزو مهمترین مشکلات و نارساییهای سازمان بودند. نتایج نحقیق نشان میدهد که مولفههای استخراجی مدل تحقیق، مورد تائید جامعه قرار دارند. سازمان میتواند از طریق شناسایی نارساییها، عوامل موثر بر آن و راهکارهای ارائه شده در این پژوهش، برنامهریزی لازم را جهت کاهش نارساییهای الگوی برنامهریزی آموزشی کارکنان انجام دهد.
تفاصيل المقالة
هدف اصلی این پژوهش شناسایی مشکلات و نارساییهای نظام برنامهریزی منابع انسانی سازمان تامین اجتماعی بود؛ تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی ، و از نظر شیوه گردهآوری دادهها تحقیق آمیخته (کمی و کیفی) به شمار میرود؛ بر این اساس، ابتدا روش کیفی تحلیل محتوا استفاد شد و سپس از ت أکثر
هدف اصلی این پژوهش شناسایی مشکلات و نارساییهای نظام برنامهریزی منابع انسانی سازمان تامین اجتماعی بود؛ تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی ، و از نظر شیوه گردهآوری دادهها تحقیق آمیخته (کمی و کیفی) به شمار میرود؛ بر این اساس، ابتدا روش کیفی تحلیل محتوا استفاد شد و سپس از تکنیک دلفی بهمنظور کسب اجماع گروهی خبرگان استفاده شد. در این پژوهش، مشارکتکنندگان تعداد 24 نفر، متشکل از مدیران سازمان تامین اجتماعی متخصص در زمینه برنامهریزی منابع انسانی و خبرگان و صاحبنظران دانشگاهی متخصص در زمینه برنامهریزی منابع انسانی بودند که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند از نوع گوله برفی و نمونهگیری موارد مطلوب انتخاب شدند. در بخش کیفی، ابزار گردآوری دادهها مصاحبه نیمه ساختار یافته بود و در بخش کمی، پرسشنامه مبتنی بر بخش کیفی بود که طی دو مرحله نظرسنجی دلفی فازی اجرا شد. دادهها از طریق نرمافزار SPSS 19 و با استفاده از روشهای آماری توصیفی (میانگین- انحراف معیار- واریانس- چولگی) و آمار استنباطی (ضریب کندال- آزمون T تک نمونهای) تجزیهوتحلیل گردید. یافتههای تحقیق ۱۵ آیتم را بهعنوان مهمترین مشکلات موجود در نظام برنامهریزی منابع انسانی در سازمان تامین اجتماعی شناسایی نمود. بر اساس میزان اهمیت و اولویت، فقدان الگوی مناسب برنامهریزی منابع انسانی، عدم نظارت، کنترل و بازخورد در برنامه ریزی منابع انسانی و ناکارآمدی نظام ارزشیابی و ارزیابی کارکنان از مهمترین مشکلات نظام برنامهریزی منابع انسانی در سازمان تأمین اجتماعی تلقی میشوند که شایان توجه بیشتری میباشند.
تفاصيل المقالة
مقدمه: امروزه حداکثر بهرهبرداری از سرمایههای انسانی برای سازمانها به دلایلی ازجمله پیشرفت شتابان فناوریهای مختلف ر قابت روزافزون تقاضا برای افزایش تولید و کاهش هزینهها، گریزناپذیر شده است. روش: این تحقیق بر اساس هدف در دسته تحقیقات کاربردی بوده و ازلحاظ ماهیت و روش أکثر
مقدمه: امروزه حداکثر بهرهبرداری از سرمایههای انسانی برای سازمانها به دلایلی ازجمله پیشرفت شتابان فناوریهای مختلف ر قابت روزافزون تقاضا برای افزایش تولید و کاهش هزینهها، گریزناپذیر شده است. روش: این تحقیق بر اساس هدف در دسته تحقیقات کاربردی بوده و ازلحاظ ماهیت و روش در دسته تحقیقات توصیفی و ازنظر روش اجرا پیمایشی است. جامعه آماری این تحقیق برخی متخصصان و خبرگان در سازمان تأمین اجتماعی و متخصصان فعال در زمینه مربیگیری و مدیریت نیروی انسانی بوده و از روش نمونهگیری گلوله برفی استفادهشده است. در این تخقیق از رویکرد دلفی فازی نوع 1 و 2 و 3 بهره گرفته شده است. یافتهها: نتایج تحقیق بیانگر این واقعیت است که از 31 متغیر مؤثر بر نقش مربیگری بر بهبود آموزش نیروی انسانی 16 شاخص برتر شناسایی و اولویتبندی شدند. بر اساس نتایج حاصله به ترتیب نقش مربیگری از کانال آموزش بر کاهش موانع اطلاعاتی و انگیزشی؛ کاهش موانع محتوایی و کاهش موانع ساختاری در رتبههای اول تا سوم قرار دارند.بحث: مهمترین عامل در امکان بهکارگیری این شیوه آموزش در سازمان تأمین اجتماعی، سطح پذیرش و تعهد مربیان و فراگیران است و اینکه کارکنان سازمان باور کنند که تغییر در شرایط کار و بهبود وضعیت موجود مستلزم تغییر در خود و افزایش ظرفیتها و توانمندیهای حرفهای و تخصصی است که در موفقیت آنان برای اثرگذاری و تحقق اهداف سازمانی بیش از هر روش دیگری موفق خواهد بود.
تفاصيل المقالة
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر قدرت مدیریتی بر تعهد عاطفی کارکنان با استفاده از نظریه مبادله اجتماعی در سال 1400 انجام شده است. این پژوهش توصیفی و از نوع کاربردی بوده و نمونهای شامل 185 نفر از مدیران سازمان تأمین اجتماعی استان فارس مورد استفاده قرار گرفت. دادهها با است أکثر
این مطالعه با هدف بررسی تأثیر قدرت مدیریتی بر تعهد عاطفی کارکنان با استفاده از نظریه مبادله اجتماعی در سال 1400 انجام شده است. این پژوهش توصیفی و از نوع کاربردی بوده و نمونهای شامل 185 نفر از مدیران سازمان تأمین اجتماعی استان فارس مورد استفاده قرار گرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامهای محقق ساخته، مرکب از دو بخش قدرت مدیریتی و تعهد عاطفی که روایی آن با استفاده از نظر 5 تن از اساتید تأیید و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ به میزان 0.89 بدست آمد، گردآوری شد. جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار Amos19 و EQS6.1 استفاده شد. در این مطالعه دو یافته مهم حاصل شد. اول اینکه رابطه مثبت و معنی داری بین قدرت تخصص، مشروع، مرجعیت، پاداش و اجبار با تعهد عاطفی بدست آمد و دوم اینکه قدرت پاداش بیشترین تأثیر و اجبار کمترین تأثیر را بر تعهد عاطفی کارکنان داشت. یافتهها نشان میدهد که ادراکات مطلوب کارکنان از قدرت مدیر در چارچوب مبادله اجتماعی منجر به پیامدهای مثبتی از جمله تعهد عاطفی قوی میگردد.
تفاصيل المقالة
امروزه تامین اجتماعی به عنوان یک نیاز بشری گستره وسیعی را در جهان فراگرفته و زندگی اکثر انسانها را تحت تاثیر قرار داده است. مـدیریت اسـتعداد شـامل مجموعـهای از طـرحهـا اسـت کـه در مجمــوع بــه اســتفاده مــوثر از ایــن افــراد در جهــت تحقــق اهــداف کســب و کــار و أکثر
امروزه تامین اجتماعی به عنوان یک نیاز بشری گستره وسیعی را در جهان فراگرفته و زندگی اکثر انسانها را تحت تاثیر قرار داده است. مـدیریت اسـتعداد شـامل مجموعـهای از طـرحهـا اسـت کـه در مجمــوع بــه اســتفاده مــوثر از ایــن افــراد در جهــت تحقــق اهــداف کســب و کــار و دســتیابی بــه مزیت رقابتی میپردازد. هدف تحقیق حاضر شناسایی متغیرهای تأثیرگذار بر مدیریت استعداد با تمرکز بر قابلیتهای ادراکی، انسانی و فنی مدیران در سازمان تامین اجتماعی به روش کیفی میباشد. در تحقیق حاضر با بهرهگیری از روش دلفی با استفاده از 15 خبره شاخصهای اولیه استخراج شد و پس از مقوله سازی و دسته بندی شاخص ها، ابعاد و مولفه ها شناسایی گردید. سر انجام توسط مصاحبه و انجام روش دلفی، مدل نهایی در 3 بعد، 14مولفه و 59 شاخص احصا شد. حمایت مدیریت، درگیر کردن افراد با استعداد، افزایش ظرفیت یادگیری، یادگیری خودمحور، استمرار آموزش، تعیین معیارهای ارتقاء، قدردانی و ایجاد انگیزههای درونی موثرترین عوامل و شاخصهای شناسایی شده میباشند.
تفاصيل المقالة
هدف از پژوهش حاضر، طراحی مدل تدوین خطمشیگذاری سازمان تأمین اجتماعی با رویکرد پست مدرنیسم است. روش تحقیق آمیخته اکتشافی است؛ جامعه آماری شامل متخصصان سازمان تامین اجتماعی و اساتید دانشگاه آشنا به ادبیات رفاه اجتماعی بودند که در فاز کیفی با نمونه گیری هدفمند و تکنیک گو أکثر
هدف از پژوهش حاضر، طراحی مدل تدوین خطمشیگذاری سازمان تأمین اجتماعی با رویکرد پست مدرنیسم است. روش تحقیق آمیخته اکتشافی است؛ جامعه آماری شامل متخصصان سازمان تامین اجتماعی و اساتید دانشگاه آشنا به ادبیات رفاه اجتماعی بودند که در فاز کیفی با نمونه گیری هدفمند و تکنیک گوله برفی به تعداد 23 نفر و در فاز کمی با رویکرد نمونه گیری هدفمند و تکنیک نمونه گیری قضاوتی به تعداد 30 نفر انتخاب شدند. جمع آوری داده ها در فاز کیفی با مصاحبه نیمه سختار یافته و در فاز کمی با پرسشنامه نیمه باز 61 سوالی بود. فاز اول داده ها به روش کد گذاری برگرفته از نظریه داده بنیان و به کمک نرم افزار Atlasti و در فاز کمی با کمک نرم افزار Pls مدل برآمده از فاز نخست تحقیق به روش مدلسازی معادلات ساختاری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت که 93/0 از مشارکت کنندگان بر مدل مفهومی تحقیق اجماع داشتند و تمامی ابعاد مدل داده بنیاد استخراجی تبیین گردید. برای بدست آوردن اعتبار و روایی داده ها در فاز کیفی از دو روش بازبینی مشارکت کنندگان و مرور نخبگان غیر شرکت کننده در پژوهش استفاده شد و پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ 95/0بدست آمد. مقوله محوری پژوهش حاضر، تدوین خط مشی گذاری با رویکرد پست مدرن است که با توجه به شرایط علی و زمینه ای و میانجی، ابعاد آن تبیین و راهبردهای تحقق آن تدوین شد و سپس مدل نهایی ارائه شد.
تفاصيل المقالة
هدف: طی دهه اخیر، بسیاری از سازمانها دریافتهاند که در عمل فاقد نظام ارزشیابی عملکردی که بتوان از طریق آن اولویتها و اهداف خود را به کارکنان انتقال داد و بهسازی آنها را پی گرفت، هستند. هدف از انجام این پژوهش شناسایی عوامل مالی اثرگذار در نظام ارزیابی عملکرد سازمان تأم أکثر
هدف: طی دهه اخیر، بسیاری از سازمانها دریافتهاند که در عمل فاقد نظام ارزشیابی عملکردی که بتوان از طریق آن اولویتها و اهداف خود را به کارکنان انتقال داد و بهسازی آنها را پی گرفت، هستند. هدف از انجام این پژوهش شناسایی عوامل مالی اثرگذار در نظام ارزیابی عملکرد سازمان تأمین اجتماعی با رویکرد تحلیل محتوای متنی است که از نظر هدف در حیطه تحقیقات کاربردی میباشد.روششناسی پژوهش: جامعه آماری اسناد و سوابق بالادستی و مقالات و پایاننامههای مرتبط با این حوزه بوده که متشکل شد از 12 مقاله فارسی و13 مقاله لاتین. روش نمونهگیری بهصورت گلوله برفی و روش گردآوری اطلاعات بهصورت کتابخانه ای و روش پژوهش تحلیل محتوای متنی است. اکثر روش شناسان کیفی به جای استفاده از واژگان روایی و پایایی که اساساً و از لحاظ مبانی فلسفی ریشه در پارادایم کمی دارند، از معیار اعتمادپذیری یا قابلیت اعتماد جهت ارجاع به ارزیابی کیفیت نتایج کیفی استفاده میکنند. در این پژوهش از استراتژیهای تأمین اعتمادپذیری، قابل قبول بودن، انتقالپذیری، قابلیت اطمینان و تاییدپذیری استفاده شده است.یافتهها: پس از کدگذاری، مفهومسازی و مقولهبندی، در نهایت عوامل مالی شناخته شد. نتایج حاصل از تجزیهوتحلیل محتوی متنی مقالهها نشان از آن داشت که عوامل مالی اثرگذار بر ارزیابی عملکرد سازمان تأمین اجتماعی داری 68 معیار میباشد.اصالت / ارزشافزوده علمی: مؤسسات و سازمانهای اجرایی با هر رسالت، هدف و چشمانداز ملزم به پاسخگویی به مشتریان، اربابرجوع و ذینفعان هستند. این امر محقق نمیشود مگر با اجرای کامل و دقیق وظایف و فعالیتها در جهت تحقق اهداف و توسعه و تعالی سازمان، بنابراین بررسی نتایج عملکرد یک فرآیند مهم راهبردی تلقی میشود. کیفیت و اثربخشی مدیریت و عملکرد، عامل تعیینکننده و حیاتی تحقق برنامههای توسعهسازمانی است. برای ارزیابی عملکرد سازمانها و تعیین میزان موفقیت در دستیابی به اهداف تعیین شده، معیار و ابزارهای متعددی وجود دارد که باتوجهبه طبیعت سیستمسازمانی و نحوه موفقیت آن انتخاب میشود. در این پژوهش بهصورت کاملاً کاربردی عوامل مالی که در نظام ارزیابی عملکرد سازمان تأمین اجتماعی مؤثر هستند شناسایی گردید.
تفاصيل المقالة
در پژوهش حاضر، به واکاوی پدیده کارآفرینی سازمانی، در سازمان تأمین اجتماعی استان کرمانشاه پرداخته شده است. رویکرد حاکم بر پژوهش، آمیخته بود که در بخش کیفی از رهیافت نظاممند روش نظریه بنیانی و در بخش کمی از روش پیمایشی بهرهگرفتهشد. جامعه موردمطالعه در بخش کیفی و کمی ای أکثر
در پژوهش حاضر، به واکاوی پدیده کارآفرینی سازمانی، در سازمان تأمین اجتماعی استان کرمانشاه پرداخته شده است. رویکرد حاکم بر پژوهش، آمیخته بود که در بخش کیفی از رهیافت نظاممند روش نظریه بنیانی و در بخش کمی از روش پیمایشی بهرهگرفتهشد. جامعه موردمطالعه در بخش کیفی و کمی این پژوهش، شامل کارکنان و مدیران مرتبط با کارآفرینی و نوآوری در سازمان تأمین اجتماعی استان کرمانشاه و اساتید گروه مدیریت و کارآفرینی دانشگاه رازی بود. روش نمونهگیری و ابزار جمع آوری دادهها در بخش کیفی هدفمند گلوله برفی با مصاحبه نیمهساختارمند و در بخش کمی تمام شماری با پرسشنامه محققساخته بود. اجزای مدل پارادایمی از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی مشخص شد؛ سپس، اهمیت هر یک از عناصر مدل پارادایمی مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس نتایج بخش کیفی و کمی پژوهش، مقوله ها و میانگین رتبه مقوله های پدیده کارآفرینی سازمانی، در سازمان تأمین اجتماعی استان کرمانشاه به این شرح است: شرایط علی شامل سرمایه انسانی مستعد خودشکوفایی (2/97)، لزوم تدوین چشمانداز آیندهنگرانه (2/83)، ضرورت بهبود عملکرد مالی سازمان (2/132) و بزرگ شدن اندازه سازمان (2/07)؛ شرایط زمینهای شامل ساختار سازمانی پویا (43/1 و فرهنگ سازمانی کارآفرینانه (1/57)؛ شرایط مداخلهگر تسهیلساز شامل پشتیبانی مدیریت از رفتارهای کارآفرینانه (2/17)، سبک رهبری حمایتی تأثیرگذاران (2/28) و وجود زیرساختها و منابع سازمانی مناسب (1/55)؛ شرایط مداخلهگر محدودکننده شامل قوانین و سیاستهای حاکم بر سازمانهای دولتی (72/1)، تضاد سازمانی (07/2) و کنترل سازمانی (22/2)؛ راهبردها شامل تدوین استراتژیهای حامی رفتارهای کارآفرینانه (5/63)، بهبود سیستمهای انگیزشی و تشویق و پاداش (20/5)، برنامهریزی برای متعادلسازی تضاد سازمانی (5/40)، توسعه سیستم عارضهیابی و حل مشکلات (5/33)، بهسازی مداوم ویژگیهای کارآفرینانه کارکنان و مدیران (5/55)، بهبود سیستم تحقیق و توسعه (3/63)، مدیریت مقاومت در برابر تغییر (5/67)، بهبود ارتباطات سازمانی (4/27) و تناسب برنامهریزی ارزشیابی عملکرد با فعالیتهای کارآفرینانه (4/02)؛ پیامدها شامل بهبود سرمایههای اجتماعی سازمان (1/49) و بهرهوری و دستیابی به اهداف سازمان (1/51) را تشکیل داده است. در پایان نیز اقداماتی عملیاتی برای توسعه کارآفرینی سازمانی پیشنهاد شد.
تفاصيل المقالة
امروزه به علت تحولات موجود در فناوریهای نوظهور و تغییر نقش سیستمهای اطلاعاتي و ارتباطي و در نتیجه پيچيدگي روزافزون سازمانها، نياز به معماري سازماني روزبهروز پررنگتر شده است. رويكرد معماري سازماني، بهعنوان الگوي مسلط در حوزه برنامهریزی فناوري اطلاعات، هرروز بیش أکثر
امروزه به علت تحولات موجود در فناوریهای نوظهور و تغییر نقش سیستمهای اطلاعاتي و ارتباطي و در نتیجه پيچيدگي روزافزون سازمانها، نياز به معماري سازماني روزبهروز پررنگتر شده است. رويكرد معماري سازماني، بهعنوان الگوي مسلط در حوزه برنامهریزی فناوري اطلاعات، هرروز بیش از پیش در سازمانهای دولتي و خصوصي كشور، مورد استفاده قرار میگیرد. اگر معماری سازمانی در سازمانی به اشتباه انتخاب و پیادهسازی شود تمام لایه¬های معماری سازمانی نیز دچار اشتباه خواهند شد؛ سیستم¬های اطلاعاتی نادرست انتخاب می¬شوند؛ نرم¬افزارهای سازمانی که تناسبی با سازمان ندارند، خریداری خواهند شد؛ داده¬ها به اشتباه ذخیرهسازی می-شوند؛ بانک اطلاعاتی کاملی در دسترس نخواهد بود و با اهداف سازمان مطابقت نخواهند داشت. در نتیجه سازمان متحمل ضررهای مالی هنگفت خواهد شد. پژوهش حاضر با هدف ارائه مدلی برای انتخاب چارچوب معماری سازمانی مناسب انجام شده است. از این رو روش تحقیق این مطالعه شامل سه بخش میباشد: در بخش اول از روش کتابخانهای، بخش دوم از روش کمی توصیفی و بخش سوم از روشهای تصمیمگیری چند متغیره استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان داد هشت معیار متداول برای ارزیابی چارچوبهای معماری سازمانی شامل توجه به قوانین و مقررات، توجه به محیط کسبوکار، قابلیت اجرای مجدد، مستندسازی تصمیمات، توجه به جهتگیریهای استراتژیک، انعطافپذیری، سطح بلوغ و توجه به تعاملات اجزای سازمان هستند. علاوه بر این، میتوان گفت چارچوب توگف، دودف، فدرال و زکمن بهعنوان چارچوبهای معماری متداول مورد استفاده قرار میگیرند. ازنظر خبرگان چارچوب توگف مناسبترین چارچوب معماری سازمانی جهت استفاده در سازمان تأمین اجتماعی میباشد و چارچوبهای زکمن، فدرال و دودف به ترتیب در رتبه دوم تا چهارم قرار گرفتند.
تفاصيل المقالة
هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر استقرار سیستم مدیریت دانش در سازمان تأمین اجتماعی استان هرمزگان است. پژوهش حاضر، از نظر ماهیت از نوع پژوهشهای کمی، از نظر میزان کنترل متغیرها از نوع غیرآزمایشی و از نظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی محسوب میشود. در گام اول به منظور ش أکثر
هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر استقرار سیستم مدیریت دانش در سازمان تأمین اجتماعی استان هرمزگان است. پژوهش حاضر، از نظر ماهیت از نوع پژوهشهای کمی، از نظر میزان کنترل متغیرها از نوع غیرآزمایشی و از نظر هدف در زمره تحقیقات کاربردی محسوب میشود. در گام اول به منظور شناسایی به مطالعه منابع علمی مختلف از جمله کتابها، مقالات و پایگاههای معتبر علمی موجود و همچنین مصاحبه با برخی خبرگان و کارشناسان باسابقه و برجسته پرداخته شد. پس از تعیین عوامل مؤثر بر استقرار سیستم مدیریت دانش اقدام به طراحی پرسشنامه با هدف سنجش گزینهها بر اساس مقیاس پنجدرجهای شد. جامعه آماری این تحقیق که با استفاده از روش پیمایشی انجامشده، کارکنان ادارات تأمین اجتماعی استان هرمزگان بودند حجم نمونه با استفاده نمونهگیری تصادفی و فرمول کوکران 150 نفر تعیین شد. به منظور تجزیهوتحلیل اطلاعات از آمار توصیفی و در سطح آمار استنباطی از آزمون بارتلت، تحلیل عاملی، ضریب و ماتریس همبستگی و آزمون خی دو استفاده گردید. یافتههای پژوهش نشان داد مقولههای مدیریت مشارکتی، شایستگی حرفهای کارکنان، رسالت سازمان و حمایت دولت به عنوان شرایط علی، مقولههای سیستمهای اطلاعاتی و مدیریتی، راهبرد و رهبری، فراموشی هدفمند، جو رقابتی و زیرساخت فناوری به منزله شرایط بســتر، مقولههای ساختار سازمانی، اشتراک سازمانی، چشمانداز سازمانی، میزان تفویض اختیار و نظارت و کنترل به منزله شرایط مداخلهگر، مقولههای مهندسی معکوس، آموزش و تربیت، طراحی دورههای آموزشی و توانمندسازی کارکنان به عنوان راهبرد و 6 مقوله (تقویت مهارتهای خودتنظیمی، تقویت انگیزش شغلی، افزایش تعهد سازمانی، انعطافپذیری در ارتباطات، کارآفرینی و نوآوری، بهبود عملکرد سازمانی) به عنوان پیامدهای استقرار سیستم مدیریت دانش در سازمان تأمین اجتماعی احصــاء شدهاند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications