محله دردشت، هسته اصلی گسترش شهر اصفهان و یکی از بافتهای ارزشمند، با قابلیتهای تاریخی و فرهنگی در این شهر محسوب میگردد. در حال حاضر در این محله گروههای اجتماعی مختلف سکونت دارند که طبیعتاً میزان وابستگی ایشان به ارزشهای تاریخی، فرهنگی و بومی این محله متفاوت است. باو چکیده کامل
محله دردشت، هسته اصلی گسترش شهر اصفهان و یکی از بافتهای ارزشمند، با قابلیتهای تاریخی و فرهنگی در این شهر محسوب میگردد. در حال حاضر در این محله گروههای اجتماعی مختلف سکونت دارند که طبیعتاً میزان وابستگی ایشان به ارزشهای تاریخی، فرهنگی و بومی این محله متفاوت است. باور بنیادین این پژوهش آن است که بین نوع شغل، جنسیت و رده سنی ساکنین با میزان تعلق به محله، رابطه مستقیم وجود دارد. این مقاله بر آن است که میزان تعلق پذیری نسبت به سکونت بومی در این محله را بررسی نموده و بر آن اساس گروههای اجتماعی تعلق پذیر را بهعنوان سرمایههایی اجتماعی در این بافت تاریخی شناسایی نماید تا در جهت حفظ و جلوگیری از فرسودهشدن این بافت ارزشمند گامی مؤثر برداشته شود. این پژوهش مبتنی بر پارادایم تفسیری و ساختارگرا، پس از شناسایی مؤلفههای مستند از پژوهشهای پیشین مشابه، اقدام به پیمایش و پرسشگری جهت استخراج نتایج معنادار خواهد داشت. بر این اساس پژوهش استوار بر نگرش سنجی بوده و راهبردهای اسنادی در بخش نظری و پیمایش اجتماعی کیفی در بخش میدانی استفاده مینماید. تحلیلهای انجامشده آشکار کرد که گروه سنی سالمند با شغل مغازهدار، برای آقایان و خانهدار برای خانمها بیشترین میزان حس تعلق مکانی به محله زندگی خود را دارا بوده و کمترین میزان حس تعلق به محله زندگی در این محله، مربوط به گروه سنی جوان و گروه شغلی پزشک بوده است.
پرونده مقاله
تولید و مصرف علاوه بر موضوعیت در علوم اقتصادی، بر فرهنگ و اجتماع نیز تاثیرگذار و با توجه به وابستگی زندگی به مکان و مکان بر زندگی، بر بستر معماری و شهرسازی نیز تعمیم می یابد. این موضوع در مقیاسهای کلان تا خرد در گام نخست به عنوان فضایی برای بروز و ظهور فرهنگ مصرف نقش ای چکیده کامل
تولید و مصرف علاوه بر موضوعیت در علوم اقتصادی، بر فرهنگ و اجتماع نیز تاثیرگذار و با توجه به وابستگی زندگی به مکان و مکان بر زندگی، بر بستر معماری و شهرسازی نیز تعمیم می یابد. این موضوع در مقیاسهای کلان تا خرد در گام نخست به عنوان فضایی برای بروز و ظهور فرهنگ مصرف نقش ایفا نموده و در صورت عدم بررسی و عیان سازی رویکرد طراحانه خود، می تواند همسو با ایدئولوژی جدید، لطمه های عمیق تری بر پیکره نظام اجتماعی وارد نماید.بدین منظور این پژوهش با پارادایم تفسیر گرایی و رویکرد زمینه گرایی با بهره گیری از روش های ترکیبی میدانی و وامداری از ادبیات معاصر پژوهش در حوزه های علوم اجتماعی، روانشناسی و اقتصاد، اقدام به کدگذاری زمینه های بروز موضوع در کالبد و برنامه معماری نموده است. این موضوع به واسطه اهمیت بیشتر فضاهای مصرفی تاکید بیشتر بر فضاهای تجاری و تفریحی-گردشگری داشته که خواستگاه مشهود مصادیق نظری پژوهش خواهند بود.در عین حال که این پژوهش گام های ابتدایی برای ورود به ابعاد فضایی موضوع مورد بحث به شمار می رود، می توان چنین استنباط نمود که، معماری و شهرسازی، امکان تحقق فضاهای تهی از ماهیت اجتماعی به عنوان بسترهایی برای مصرف سطحی در اختیار فرهنگ مصرف قرار داده که نظام دهنده ی مکانی بی زمان، سطحی، غیر واقعی و فاقد هویت اجتماعی است که از جنبه تاثیرگذاری و تأثیرپذیری روز افزون خود، می تواند در روندی تصاعدی موجبات اختلالات عمیق تری در بستر فرهنگی و اجتماعی پدید آورد که این مهم در حوزه برخی از شهرهای کشور نیز قابل رویت و تامل است.
پرونده مقاله