تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
,
العدد500,السنة
1
,
بهار
2050
تاریخ گذشتۀ این سرزمین در بطن خود حاوی حوادث و وقایعی است که به قطع و یقین بسیاری از پژوهشها به آن اشارهای نکردهاند؛ بنابراین پرواضح است که معرّفی متون تاریخی گذشته، نقش بسیار مؤثری در آشکار ساختن زوایا و خفایای مبهم و تاریک گذشته را دارد. نسخۀ خطی ثَلاثَهُ العَرایِس أکثر
تاریخ گذشتۀ این سرزمین در بطن خود حاوی حوادث و وقایعی است که به قطع و یقین بسیاری از پژوهشها به آن اشارهای نکردهاند؛ بنابراین پرواضح است که معرّفی متون تاریخی گذشته، نقش بسیار مؤثری در آشکار ساختن زوایا و خفایای مبهم و تاریک گذشته را دارد. نسخۀ خطی ثَلاثَهُ العَرایِس وَ لِذَّهُ النَفایِس، اثر حاجی علیبنحاجی اللهوردی کاشیساز مشهدی، یکی از نویسندگان گمنام عصر صفوی در قرن دوازدهم هجری قمری است. نویسندگان در این مقاله به روش اسنادی و کتابخانهای و به شیوۀ توصیفی- تحلیلی به معرّفی نویسنده و اثر ارزشمند وی پرداختهاند. موضوع کتاب، حکایاتی است که نویسنده آنها را از جرح و تعدیل و تحریف وقایع معروف تاریخی و روایات مشهور فراهم آورده است. در قسمتهایی از حکایات، توجّه به ائمه (ع) به چشم میخورد. نویسنده در کتاب خود، همانند گذشتگان سعی نموده است از شیوۀ زبانی آنان، تقلید نماید تا اثرش مورد عنایت اهل فضل قرار گیرد؛ به همین سبب بهوفور از کاربردهای قدیم زبان، استفاده کرده است. نثر این کتاب از نمونههای نثر مرسل قرن یازدهم است. نثری آمیخته به نظم دارد و سرشار از عبارتپردازی، ابیات و اشعار دیگر شاعران است. از ویژگیهای مهم متن، اطناب و بهکارگیری جملات طولانی است و از میان صناعات ادبی، میتوان به انواع سجع، موازنه، جناس و همآوایی اشاره نمود که نقش بسیار گستردهای در ایجاد موسیقی کلام دارد. همچنین از میان صورخیال، تشبیه و استعاره هم زیاد به کار رفته است. اکثر اشعار به کار رفته در متن، از شاعران گذشته همچون فردوسی، سعدی و حافظ است.
تفاصيل المقالة
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی
,
العدد5,السنة
13
,
زمستان
1400
تمثیل به عنوان شگردی تعلیمی یکی از گونه های پرکاربرد ادب فارسی است که شاعران عارف ایرانی در هدایت و راهنمایی انسان ها به سوی اهداف والای انسانی از آن بهرۀ فراوان برده اند. مولانا نیز از این روش به شکل هنرمندانه در مثنوی استفاده کرده است به طوری که تمثیل بخش اعظمی از مثن أکثر
تمثیل به عنوان شگردی تعلیمی یکی از گونه های پرکاربرد ادب فارسی است که شاعران عارف ایرانی در هدایت و راهنمایی انسان ها به سوی اهداف والای انسانی از آن بهرۀ فراوان برده اند. مولانا نیز از این روش به شکل هنرمندانه در مثنوی استفاده کرده است به طوری که تمثیل بخش اعظمی از مثنوی را به خود اختصاص داده است. بر همین اساس ساختار اصلی این مقاله با رویکرد تحلیل این موضوع با دو هدف عمده دنبال می شود، اول آنکه گستردگی استفاده مولانا از شگرد تمثیل مشخص شود و دوم اینکه شیوه بیان این شگرد برای اقناع مخاطب توسط مولانا معین شود. برای دستیابی به این دو مقصود اشعار مولانا در شش دفتر مثنوی معنوی مورد بررسی قرار گرفته است. بر همین اساس مطالبی در مورد تمثیل و شاخصه های آن و موضوع شیوه های استفاده از این شگرد تعلیمی را در مثنوی مورد تحلیل و بررسی قرار داده ایم. در این تحقیق که رویکردی توصیفی- تحلیلی دارد، ضمن تبین شیوه های استفاده از شگرد تمثیل، سعی شده است که به این پرسش اساس پاسخ داده شود که آیا مولانا تا چه میزان از روش های و شیوه های تنبیه، تبشیر، انذار، تذکار، استدلال و مفاخره به عنوان آموزه های تعلیمی در مثنوی بهره برده است؟ و تا چه اندازه در این روش ها در اقناع مخاطب خود موفق بوده است؟
تفاصيل المقالة
اصل تضاد از مهمترین عوامل رشد و شکوفایی شخصیّت در بخش ناخودآگاه جمعی ذهن آدمی میباشد که در مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ، برانگیزانندة کل رفتار و تولیدکنندة کل انرژی روان است. یونگ با مقایسهای علمی میان انرژی روانی و نیروی بیولوژیک پایسته، رابطهای عمیق میان شدّت انرژی أکثر
اصل تضاد از مهمترین عوامل رشد و شکوفایی شخصیّت در بخش ناخودآگاه جمعی ذهن آدمی میباشد که در مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ، برانگیزانندة کل رفتار و تولیدکنندة کل انرژی روان است. یونگ با مقایسهای علمی میان انرژی روانی و نیروی بیولوژیک پایسته، رابطهای عمیق میان شدّت انرژی روانی اسطورهها و ماهیّت مفهومی آنان ایجاد میکند تا جایگاه مفهومی آنها در لایههای عمیق آثار ادبی و هنری بهخوبی نمایان شود. در این پژوهش، با توجّه به انرژی روانی و نیروی درونی در اسطورهها، آثار پدیدآورندگانی چون فروغ فرخزاد و أمل دُنقُل براساس اصل تضاد (دوگانگی) یونگ مورد کاوش قرار میگیرند تا میزان و شدّت تأثیرپذیری آنان از ماهیّت پارادوکسیکال نمادین عناصر اسطورهای و متضادهای وحدتیافتة آتش و آب و مظاهر مختلف مثبت و منفی آنها در آثارشان مانند باران، چشمه، رودخانه (رود)، جویبار، شیطان، سیل و مرداب و غیره، با توجّه به ناملایمات و ناکامیهای جهان معاصر، با روشی توصیفی ـ تحلیلی نشان داده شود و درنتیجه؛ اندیشة سیاسی و اهداف آرمانگرایانة این شاعران اسطورهپرداز که همانا تکیه بر نگرشهای معنادار و گرایشهای دوگانة روانی اسطورههای مقدّس و آرمانی با مظاهر پاکی، پاککنندگی، باروری، حاصلخیزی، نوزایی، پویایی، بالاروندگی، نامیرایی، رستگاری، روشنایی و غیره است، بیشتر نمایان گردد.
تفاصيل المقالة
مطالعات زبان و ادبیات غنایی
,
العدد4,السنة
12
,
پاییز
1401
در نهاد ادبی شعر معاصر با گسست از ادبیات کلاسیک و تغییرات فرهنگی اجتماعی در سبک فکری، مضامین تازه با گرایش به مکتبهای غربی، مورد توجه قرار گرفت. هیچانگاری (نیهیلیسم) و رمانتیسم یکی از گرایشهای فکری بود که با تحولات اجتماعی سیاسی جامعه، گسترش یافت و بهویژه در دهة سی أکثر
در نهاد ادبی شعر معاصر با گسست از ادبیات کلاسیک و تغییرات فرهنگی اجتماعی در سبک فکری، مضامین تازه با گرایش به مکتبهای غربی، مورد توجه قرار گرفت. هیچانگاری (نیهیلیسم) و رمانتیسم یکی از گرایشهای فکری بود که با تحولات اجتماعی سیاسی جامعه، گسترش یافت و بهویژه در دهة سی شمسی بعد از کودتا، از موتیفهای اصلی شعر شد. شعر غنایی در ادبیات ادامه داشت اما شاعران رمانتیک با تکیه بر اصل آزادی بیان رمانتیسم، بیپروا و به دور از اخلاق، صرفاً به زندگی دنیایی اهمیت دادند و در قالب رمانتیسم سیاه، در بنبستهای زندگی شخصی و اجتماعی به هیچانگاری روی آوردند و از شعر غنایی رایج دور شدند. در این مقاله، مؤلفههای هیچانگاری که همسو با رمانتیسم سیاه است و از شعر غنایی کلاسیک متفاوت شده است، در شعر سه شاعر معاصر: نادرپور، رحمانی و مشیری مورد بررسی قرار گرفته است، روش مطالعه و بررسی منابع، کتابخانهای است. نگارش مقالة توصیفیتحلیلی با انتخاب نمونههای شعری است. نتایج بررسی نشان می دهد: شاعران در برههای از تاریخ زندگی خود بهویژه دهة سی که جامعه درگیر تنشهای حاصل از کودتای 28 مرداد است به اندیشههای هیچانگاری روی آوردند. گرایش به یأس و مرگاندیشی در زندگی، لذتجویی و اروتیک، میخانه رفتن و مستی، علاقه به افیون، مهمترین مؤلفههای رمانتیکی هیچانگاری است که در اشعارشان دیده میشود و در تقابل با شعر غنایی کلاسیک با هدف بیزاری از هستی، خوشباشی گذرا و سرخوردگی اجتماعی سروده شده است. در مقایسه شاعران نیز شعر نصرت رحمانی در این موتیف، سرآمد است.
تفاصيل المقالة
مطالعات زبان و ادبیات غنایی
,
العدد4,السنة
13
,
پاییز
1402
تحقیقات لیکاف و جانسون در زمینۀ استعاره ثابت کرد که کاربردهای استعاره به حوزۀ مطالعات ادبی محدود نیست و در تفکر بشر ریشه دارد که یکی از مظاهر آن زبان است. استعارۀ مفهومی اصطلاحی است در زبانشناسی شناختی که همراه با الگوی مبدأ_مقصد به تبیین بیشتر استعارههای پیرامون ما م أکثر
تحقیقات لیکاف و جانسون در زمینۀ استعاره ثابت کرد که کاربردهای استعاره به حوزۀ مطالعات ادبی محدود نیست و در تفکر بشر ریشه دارد که یکی از مظاهر آن زبان است. استعارۀ مفهومی اصطلاحی است در زبانشناسی شناختی که همراه با الگوی مبدأ_مقصد به تبیین بیشتر استعارههای پیرامون ما میپردازد. مولانا در مثنوی استعارۀ مفهومی نور را ابزاری زبانی برای گسترش معانی و مفاهیم معرفتی به کار برده است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ میدهد که نظریۀ معاصر زبانشناسی شناختی چگونه با استعارۀ مفهومی نور در مثنوی مطابقت معنایی پیدا میکند؟ نهایتاً به این نتیجه رسیدیم که استعارۀ مفهومی نور به ذات مطلق حضرت حق، آینۀ راهنما، مرشد طریقت، شمس حقیقت، انا الحق ابرار اشاره دارد. به دلیل حجم زیاد مثنوی صد بیت نمونۀ آماری از دفتر دوم انتخاب شده که در آن واژۀ نور 122 بار به کار رفته است.
تفاصيل المقالة
اصل تضاد یونگ، از مهمترین عوامل رشد و شکوفایی شخصیّت در بخش ناخودآگاه جمعی است که علاوه بر تحوّل در ساختار شخصیّت، برانگیزانندة اصلی کل رفتار و تولیدکنندة کل انرژی روان است. براساس این اصل روانشناختی، آدمی که در برابر گرایشهای مختلف، دچار کشمکش و فشار روانی میشود، س أکثر
اصل تضاد یونگ، از مهمترین عوامل رشد و شکوفایی شخصیّت در بخش ناخودآگاه جمعی است که علاوه بر تحوّل در ساختار شخصیّت، برانگیزانندة اصلی کل رفتار و تولیدکنندة کل انرژی روان است. براساس این اصل روانشناختی، آدمی که در برابر گرایشهای مختلف، دچار کشمکش و فشار روانی میشود، سعی مینماید برای از بینبردن آن فشار روانی، با ارادة خود، فعالیت نماید و به سوی ترقّی و کمال پیش رود. با بررسی آثار ادبی میتوان مقایسهای علمی میان اصل تضاد یونگ؛ یعنی شدّت کارکرد انرژی روان در شخصیّت با برخی نظریههای فیزیکی از جمله اصل بقای انرژی برقرار نمود که دارای ساختار بنیادی ثابتی است. پژوهش حاضر با روش تحلیلی ـ تطبیقی و با هدف نشاندادن کارکرد انرژی روانی در شخصیّتهای اسطورهای، سعی دارد میزان تأثیرپذیری و شدّت عملکرد پدیدآورندگانی همچون احمد شاملو و إمل دنقل را در این باب بررسی کند. نتیجة پژوهش آن است که این دو شاعر نوپرداز، با بهرهگیری از تکنیک نقاب (پرسونا) و نشاندادن ماهیّت مفهومی و انرژی تولیدشده در شخصیّتهای اسطورهای کهن، شدّت عملکرد روانی خود را به عنوان پدیدآور در برابر ناملایمات و ناکامیهای جهان پیرامونشان، با خلق اسطورههای نو و دریافت انرژی قدرتمند اسطورهای، در لایههای معنادار سرودههای خود، به خوبی نشان دادهاند.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications