هدف این پژوهش وارسی کیفی مؤلفههای مؤثر بر حرمت خود در کودکان ایرانی بود. به منظور دستیابی به این هدف از دو گروه نمونه متخصصان روان شناس کودک و والدین استفاده شد. این دو گروه بهصورت جداگانه مورد مصاحبه نیمهساختاریافته قرار گرفته و پس از مکتوب ساختن این مصاحبه ها، با ا چکیده کامل
هدف این پژوهش وارسی کیفی مؤلفههای مؤثر بر حرمت خود در کودکان ایرانی بود. به منظور دستیابی به این هدف از دو گروه نمونه متخصصان روان شناس کودک و والدین استفاده شد. این دو گروه بهصورت جداگانه مورد مصاحبه نیمهساختاریافته قرار گرفته و پس از مکتوب ساختن این مصاحبه ها، با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، کدهای باز، طبقات و درون مایه های مورد نظر استخراج شد. درنهایت بهمنظور سنجش استحکام این داده ها روایی محتوایی آن ها به روش دلفی محاسبه شد و نسبت روایی محتوایی برای هر طبقه به دست آمد. نتایج نشان داد عوامل مؤثر بر حرمت خود کودکان در سه درون مایه میراث خویشتن، میراث رابطه و میراث نظام جای میگیرد. منظور از میراث خویشتن، عوامل شخصیتی و سرشتی، منظور از رابطه، ابعاد ارتباط والد کودک و منظور از نظام، عوامل محیطی است که نظام کودک را در برمیگیرد. تمام طبقات این سه درون مایه بهجز طبقه اختلالهای همراه در درون مایه میراث خویشتن توانستند حداقل روایی محتوایی مورد نظر را کسب کنند. فهم عوامل مؤثر بر سازه حرمت خود میتواند امکان مداخله مؤثرتر بر این سازه فراتشخیصی را فراهم و بهبود سلامت روانی کودکان را میسر سازد.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تحلیل الگوهای غالب روابط موضوعی در زوجهای ایرانی بود. این مطالعه کیفی و با روی آورد تحلیل درون مایه ای انجام شد. ارزیابی با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج مطالعه بر روی 10 نفر (8 زن و 2 مرد) انجام شد. روش نمونهبرداری هدفمند بود و داده ها با استفاده از چکیده کامل
هدف این پژوهش تحلیل الگوهای غالب روابط موضوعی در زوجهای ایرانی بود. این مطالعه کیفی و با روی آورد تحلیل درون مایه ای انجام شد. ارزیابی با در نظر گرفتن معیارهای ورود و خروج مطالعه بر روی 10 نفر (8 زن و 2 مرد) انجام شد. روش نمونهبرداری هدفمند بود و داده ها با استفاده از مصاحبه عمیق بالینی جمع آوری و به روش تحلیل درون مایه ای مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل داده ها نشان دادند 3 درون مایه فراگیر شامل درون مایه خویشتن با دو زیرطبقه ارزش خویشتن ( شامل نابسندگی، صلاحیت و بسندگی) و نقش خویشتن (شامل مسئولیت پذیری ناروا، سردرگمی نقش)، درون مایه دیگری با دو زیرطبقه جایگاه دیگری ( شامل انفعال و بی مسئولیتی پدر، مادر فعل پذیر، والدین غایب، دیگران حمایت گر) و درون مایه طرحواره دیگری (شامل مقایسه گری، فزون مهارگری، والدین مضطرب، والدین پرخاشگر، والدین پرتوقع و والدین بی ثبات) و در نهایت درون مایه ارتباط، با دو زیرطبقه بازمانه هیجانی (شامل فضای سرد تعاملی، احساس فاصله و نادیده گرفته شدن، احساس رهاشدگی و احساس تنهایی) و بازمانه شناختی (شامل احساس کهتری و ناارزندگی و فزون مهارشدگی) مشخص شد. الگوهای به دست آمده بر اساس نظریه های روان پویشی به ویژه روی آورد روابط موضوعی به دست آمد. یافتهها حاکی از آن هستند که آنچه در فضای تعاملی زوج ها در قالب های آسیب شناختی تجلّی می یابد، مبتنی بر روابطی است که به نخستین مراقبان دوره کودکی مربوط می شود
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تعیین روند تحول باورهای دنیای عادلانه برای خود و دیگران از نوجوانی تا بزرگسالی درحال ظهور
در اصفهان بود. 395 نفر شرکتکننده در چهار گروه سنی: ۱۲ ساله (۱۰۵ نفر)، ۱۴ ساله (۱۰۰ نفر)، ۱۶ ساله (۹۶ نفر) و ۱۸ تا ۲۵ ساله (۹۴ نفر) با دو روش نمونهبرداری خوشهای و در چکیده کامل
هدف این پژوهش تعیین روند تحول باورهای دنیای عادلانه برای خود و دیگران از نوجوانی تا بزرگسالی درحال ظهور
در اصفهان بود. 395 نفر شرکتکننده در چهار گروه سنی: ۱۲ ساله (۱۰۵ نفر)، ۱۴ ساله (۱۰۰ نفر)، ۱۶ ساله (۹۶ نفر) و ۱۸ تا ۲۵ ساله (۹۴ نفر) با دو روش نمونهبرداری خوشهای و در دسترس انتخاب شدند و به مقیاس باورهای دنیای عادلانه برای خود و دیگران (ساتون و داگلاس، 2005) پاسخ دادند. دادهها با آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری، آزمون تعقیبی توکی و آزمونtمستقل تحلیل شد. نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان داد اثر گروه بر باورهای دنیای عادلانه برای خود و دیگران معنادار است. مقایسههای زوجی نیز آشکار کرد نمرهباورهای دنیای عادلانه برای خود و دیگران در گروه 16ساله از گروه 12ساله بهطور معناداری کمتر و نمرهباورهای دنیای عادلانه برای خود در گروه 18-25 از گروه 16ساله بیشتر است، اما نمره باورهای دنیای عادلانه برای دیگران تغییر معنادار نداشت. یافته های پژوهش تفاوت جنسیتی در باورهای دنیای عادلانه برای دیگران را در گروه 12ساله نشان داد و مبین باور قویتر پسران در مقایسه با دختران بود. درمجموع یافتههای این پژوهش مشخص ساخت باور به دنیای عادلانه در طول دوره نوجوانی کاهش مییابد.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تعیین نقش اضطراب و اجتناب دلبستگی در نظریه ذهن و حافظه شرح حال بود. جامعه پژوهش متشکل از افراد متأهل ساکن مناطق 1، 2 و 5 شهر تهران بود. تعداد 212 نفر (119 زن و 93 مرد) با روش نمونه برداری در دسترس انتخاب شدند و نسخه بازنگری شده مقیاس تجارب مربوط به روابط ن چکیده کامل
هدف این پژوهش تعیین نقش اضطراب و اجتناب دلبستگی در نظریه ذهن و حافظه شرح حال بود. جامعه پژوهش متشکل از افراد متأهل ساکن مناطق 1، 2 و 5 شهر تهران بود. تعداد 212 نفر (119 زن و 93 مرد) با روش نمونه برداری در دسترس انتخاب شدند و نسخه بازنگری شده مقیاس تجارب مربوط به روابط نزدیک (فرالی، والر و برنان، 2000)، آزمون حافظه شرح حال (ویلیامز و برودبنت، 1986) و آزمون ذهن خوانی از طریق چشم (بارون- کوهن، ویلرایت، هیل، ریست و پلامب، 2001) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافته ها حاکی از رابطه منفی اجتناب دلبستگی با نظریه ذهن و حافظه شرح حال بود. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که اجتناب دلبستگی و نه اضطراب، نظریه ذهن و حافظه شرح حال را به طور منفی پیش بینی می کند. توانایی کم تر افراد اجتنابی در تشخیص حالات ذهنی خود و دیگری، و یادآوری خاطرات شخصی را می توان به راهبردهای نافعال سازانه، خوداتکایی بیشازاندازه و سرکوب سرنخ های مرتبط با دلبستگی در این افراد مرتبط دانست.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش پیشبینی عملکرد خانواده بر اساس استحکام من و وضعیت هویت زوجین بود. طرح پژوهش از نوع همبستگی بود و 229 نفر از زنان متأهل در شهر تهران از طریق نمونهبرداری در دسترس انتخاب شدند. شرکتکنندگان در پژوهش ابزار سنجش عملکرد خانواده (اپشتاین، بالدوین و بیشاپ، 1983 چکیده کامل
هدف این پژوهش پیشبینی عملکرد خانواده بر اساس استحکام من و وضعیت هویت زوجین بود. طرح پژوهش از نوع همبستگی بود و 229 نفر از زنان متأهل در شهر تهران از طریق نمونهبرداری در دسترس انتخاب شدند. شرکتکنندگان در پژوهش ابزار سنجش عملکرد خانواده (اپشتاین، بالدوین و بیشاپ، 1983)، پرسشنامه روانی- اجتماعی استحکام من (مارکستروم، سابینو، ترنر و برمن، 1997) و مقیاس عینی پایگاه هویت من (بنیون و آدامز، 1986) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافتهها نشان داد مؤلفه های شایستگی، خواستن، امید و وفاداری از ابعاد استحکام من، و سبک های هویت موفق و زودرس می توانند عملکرد خانواده را پیش بینی کنند. نتایج مبین اهمیت نهاد خانواده اولیه بر چگونگی رشد و پرورش شخصیت و نحوه هویت یابی اعضای آن بود. این امر می تواند در دستیابی افراد به عملکرد مناسب خانواده ثانویه مهم تلقی گردد.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تاب آوری روانشناختی به مادران بر عاطفه مثبت و منفی و رضایت نوجوانان آن ها از زندگی بود. روش پژوهش شبه تجربی با گروه آزمایشی و گواه و طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری 2ماهه بود. تعداد 50 نوجوان دختر و مادران آن ها با روش نمونه برداری د چکیده کامل
هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش تاب آوری روانشناختی به مادران بر عاطفه مثبت و منفی و رضایت نوجوانان آن ها از زندگی بود. روش پژوهش شبه تجربی با گروه آزمایشی و گواه و طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری 2ماهه بود. تعداد 50 نوجوان دختر و مادران آن ها با روش نمونه برداری در دسترس از دبیرستان دخترانه شهر تهران انتخاب شدند. برنامه تاب آوری روانشناختی (استینهارت و دالبیر، 2008) به شیوه گروهی به مادران گروه آزمایشی در 7 جلسه دوساعته هفته ای یک بار آموزش داده شد و نوجوانان دو گروه در سه مرحله به فهرست عاطفه مثبت و منفی (واتسون، کلارک و تلگن، 1988) و مقیاس رضایت از زندگی (دینر، ایمونس، لارسن و گریفین، 1985) پاسخ دادند. دادهها با استفاده از طرح تحلیل واریانس مختلط با اندازهگیری مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد که آموزش برنامه تابآوری روان شناختی به مادران بر عاطفه مثبت، عاطفه منفی و رضایت نوجوانان آن ها از زندگی اثر دارد و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار مانده است. برنامه آموزش تابآوری روانشناختی از طریق تقویت تفکر خوشبینانه، مهارتهای مدیریت هیجانی و تفاسیر شناختی خودتوانمندساز، تضعیف تفاسیر شناختی خودناتوانساز و درنهایت، بهبود در خزانه مهارتهای بین فردی نوجوانان، مصونیت روانی آن ها را سبب میشود.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش نظریه انتخاب و خوشبینی بر حس انسجام روانی دانشجویان بود. پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. 120 دانشجوی دختر از طریق نمونهبرداری در دسترس انتخاب شدند و به مقیاس حس انسجام (آنتونوسک چکیده کامل
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش نظریه انتخاب و خوشبینی بر حس انسجام روانی دانشجویان بود. پژوهش از نوع شبه تجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. 120 دانشجوی دختر از طریق نمونهبرداری در دسترس انتخاب شدند و به مقیاس حس انسجام (آنتونوسکی، 1987) پاسخ دادند و پس از آن، 60 نفر با کمترین نمره بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. سپس دانشجویان دو گروه آزمایش، در دورههای آموزش نظریه انتخاب و خوشبینی به مدت هشت جلسه شرکت کردند. بعد از پایان دورهها، پسآزمون و بعد از گذشت دو ماه، آزمون پیگیری برای هر سه گروه اجرا شد. یافتههای پژوهش نشان داد که هر دو دوره آموزش نظریه انتخاب و خوشبینی بهطور معنادار حس انسجام دانشجویان را افزایش می دهد، اما آموزش نظریه انتخاب اثربخشی بیشتری دارد. بر اساس یافته های پژوهش و اهمیت حس انسجام روانی می توان دریافت هر دو دوره آموزشی نظریه انتخاب و خوش بینی در آموزش دانشجویان سودمند است، اما آموزش نظریه انتخاب بهعنوان روشی با اثربخشی بیشتر توصیه می شود.
پرونده مقاله
هدف این پژوهش مقایسه نظریه ذهن و سطوح آن در کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ فزونکنشی و کندگامی شناختی بود. طرح پژوهش توصیفی از نوع علّی-مقایسهای و نمونه آن، 100نفر (50نفر مبتلا به نارسایی توجه/فزونکنشی و 50نفر مبتلا به کندگامی شناختی) از کودکان پسر مقطع ابتدایی شهرستا چکیده کامل
هدف این پژوهش مقایسه نظریه ذهن و سطوح آن در کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ فزونکنشی و کندگامی شناختی بود. طرح پژوهش توصیفی از نوع علّی-مقایسهای و نمونه آن، 100نفر (50نفر مبتلا به نارسایی توجه/فزونکنشی و 50نفر مبتلا به کندگامی شناختی) از کودکان پسر مقطع ابتدایی شهرستان تبریز در سال تحصیلی 99-1398 بود که با شیوه غربالگری و با استفاده از مقیاس درجهبندی رفتار کودکان (سوانسون، نولان و پلهام، 1980) و مقیاس کندگامی شناختی (پنی، واشبوش، کلین، کورکوم و اسکیس، 2009) انتخاب شد. سپس از آزمون نظریه ذهن (موریس و دیگران، 1999) برای ارزیابی نظریه ذهن استفاده شد. دادهها با روش تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد بین کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ فزونکنشی و کندگامی شناختی از نظر نظریه ذهن و سطوح آن تفاوت معنادار وجود دارد، بهطوریکه کودکان مبتلا به کندگامی شناختی در نظریه ذهن کلی و هر سه سطح آن در مقایسه با کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ فزونکنشی، عملکرد ضعیفتری دارند. با توجه به یافتههای این پژوهش به نظر میرسد کودکان مبتلا به کندگامی شناختی به دلیل علاقه اندک به تعاملهای اجتماعی و برخورداری از مشکلات توجه، در آزمون نظریه ذهن عملکرد ضعیفتری در مقایسه با کودکان مبتلا به نارسایی توجه/ فزونکنشی دارند.
پرونده مقاله