دنیای اعداد در اساسیترین وجه خود دنیایی بسیار شگفتانگیز است. عدد اولین و مشخصترین نماد علم بهشمار میرود، به جامة آمار درمیآید و به هر بحثی سندیت میبخشد. اَعمال چهارگانه را به خود میپذیرد و قلب کوچکترین ذرات نوترونی را نشان میدهد. ساختن بزرگترین بناهای جهان همیشه از چکیده کامل
دنیای اعداد در اساسیترین وجه خود دنیایی بسیار شگفتانگیز است. عدد اولین و مشخصترین نماد علم بهشمار میرود، به جامة آمار درمیآید و به هر بحثی سندیت میبخشد. اَعمال چهارگانه را به خود میپذیرد و قلب کوچکترین ذرات نوترونی را نشان میدهد. ساختن بزرگترین بناهای جهان همیشه از یک عدد کوچک و یک محاسبة ساده شروع میشود و همین عدد است که بالا و پایین شده، جذر و کسر میگیرد و مسیر رسیدن موشکی تا سطح کرة ماه را مشخص میکند. ازطرفی همین عدد منطقی و منظم که پایة جهان فیزیکیست بهراحتی میتواند در دنیای اسطورهها بتازد، رنگ قصه بهخود بگیرد و مفاهیم گستردة کهنالگویی را در خود جای دهد. در مبحث کهنالگویی برای اعداد قدرت و نشانهای خاص قائل هستند که میتوان با آن بر زندگی بشر و کل کائنات تاثیر گذارْد. اعداد از پرکاربردترین انگارههای کهنالگویی هستند. در این مقاله بهبررسی و تطبیق اعداد در سعادتنامة نظامالدیناسترآبادی و ساقینامةظهوریترشیزی میپردازیم. بهنظر میرسد، استرآبادی و ترشیزی شناخت عمیق و دقیقی از کهنالگوی اعداد داشته و آنها را با استفاده از عنصرخیال در آثار خود بهکار بردهاند. نگاه هر دو در مفاهیم کاربردی اعداد بههم شبیه بوده و از آن در اشعار خود و بهویژه در ابیات مذهبی استفاده کردهاند. اعداد با معانی نمادین مشابه ولی با بسامد متفاوت در هر دو دیوان آمده است. این پژوهش به روش توصیفیتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و دیجیتالی انجام شدهاست.
پرونده مقاله
فصلیة دراسات الادب المعاصر
,
شماره4,سال
15
,
بهار
1402
التناص هو إنتاج نص من خلال التفاعل مع نصوص أسلافه أو معاصريه ، وتتم مشاركة تلك النصوص في النص المطلوب بشكل صريح ، غير صريح وضمني من نص إلى آخر. يُعد جيرار جينيه من أبرز الباحثين في مجال التناص ، حيث يركز معظم دراساته على طبيعة الخطاب السردي. تمت كتابة هذه المقالة بطريقة چکیده کامل
التناص هو إنتاج نص من خلال التفاعل مع نصوص أسلافه أو معاصريه ، وتتم مشاركة تلك النصوص في النص المطلوب بشكل صريح ، غير صريح وضمني من نص إلى آخر. يُعد جيرار جينيه من أبرز الباحثين في مجال التناص ، حيث يركز معظم دراساته على طبيعة الخطاب السردي. تمت كتابة هذه المقالة بطريقة وصفية وتحليلية باستخدام المصادر المكتبية. و قد درس التناص في كتابي "منازل السائرين" و "البياض و السواد" ، والذَين كلاهما باللغة العربية وقد ترجما إلى اللغة الفارسية. تم تقييم منازل السائرين على أنها ما بعد النص وكتاب البياض والسواد كنص مسبق ، وتم تحديد مشاركة نص البياض والسواد في نص منازل السائرين بشكل صريح وغير صريح و ضمني بإلقاء نظرة خاصة على عقلية جيرار جينيت. تشير الأبحاث التي أجريت إلى تأثر خواجة عبد الله الأنصاري بكتاب البياض والسواد السيرجاني. لا يُرى التناص الصريح في هذا العمل ، والتناص الغيرصريح له تواتر أقل من التناص الضمني ، وبشكل عام ، تقتصر القواسم المشتركة المفاهيمية لمنازل السائرين على البياض و السواد .
پرونده مقاله
تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
,
شماره2,سال
14
,
تابستان
1401
نوشتار حاضر تلاشی برای یافتن کهنالگوی صورمثالی در سعادتنامۀ استرآبادی و ساقینامۀ ترشیزی است. کهنالگوها، روان و اندیشۀ جمعی هستند که در هر مکان و زمان، پدید میآیند و به دلیل فراوانی تجربیات انسانی، تعداد کهنالگوها دقیقا مشخص نیست. کهنالگوها بیانگر حالات روانی خاص چکیده کامل
نوشتار حاضر تلاشی برای یافتن کهنالگوی صورمثالی در سعادتنامۀ استرآبادی و ساقینامۀ ترشیزی است. کهنالگوها، روان و اندیشۀ جمعی هستند که در هر مکان و زمان، پدید میآیند و به دلیل فراوانی تجربیات انسانی، تعداد کهنالگوها دقیقا مشخص نیست. کهنالگوها بیانگر حالات روانی خاصی از انسان هستند، میتوان با تأویل و تفسیر آنها در اشعار، به ویژگیهای خاص روانی و جهانبینی شاعران دست یافت. از نمونههای صورمثالیِ فردیتیابی یونگی، میتوان مادرمثالی، آنیما- آنیموس، سایه، پرسونا و خود را نام برد. یونگ این مفاهیم را اجزای ساختاری موروثی روان بشر میداند. حرکت از من به سوی خود مستلزم انکشاف لایه های مختلف ناخودآگاهی است که به آن میپردازیم. ساقینامه و سعادتنامه از جمله آثاری هستند که تحقیقات کافی درمورد آنها صورت نگرفته و بسیاری از موضوعات آنها پنهان مانده است. با استخراج کهن الگوی صورمثالی این دو اثر، میتوان کمک شایانی به تفسیر ابیات نمود. ما صورمثالی در دو دیوان شعری را مورد ارزیابی قرار داده و بر آنیم تا به سوالهای مطرح شده پاسخ دهیم: استرآبادی و ترشیزی از تمام مفاهیم کهنالگوی صورمثالی در آثار مورد بحث، استفاده کردهاند؟ و کدام یک از مفاهیم صورمثالی دراشعار استرآبادی و ترشیزی بیشترین و کمترین بسامد را دارد. نهایتا این نتیجه بهدست آمد که هر دو شاعر از تمام مفاهیم کهنالگوی مثالی در اثر خود استفاده کردهاند. سایه و آنیما در سعادتنامه و ساقینامه بیشترین بسامد و آنیموس در هر دو اثر کمترین بسامد را دارد. این پژوهش به روش کتابخانهای و به شیوۀ تحلیلیتوصیفی انجام میگردد.
پرونده مقاله
تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)
,
شماره3,سال
15
,
پاییز
1402
در خصوص ارتباط یا عدم ارتباط ابیات غزلهای حافظ دو نظریه غالب و متضاد وجود دارد استقلال ابیات و پیوستگی معنایی ابیات با توجه به انتقاد معروف شاه شجاع به عدم پیوستگی غزل حافظ معلوم میگردد هردو نظریه در روزگار خواجه مطرح بوده و در عصر ما این نظریات مرکز توجه حافظ چکیده کامل
در خصوص ارتباط یا عدم ارتباط ابیات غزلهای حافظ دو نظریه غالب و متضاد وجود دارد استقلال ابیات و پیوستگی معنایی ابیات با توجه به انتقاد معروف شاه شجاع به عدم پیوستگی غزل حافظ معلوم میگردد هردو نظریه در روزگار خواجه مطرح بوده و در عصر ما این نظریات مرکز توجه حافظ شناسان قرار گرفته است. نظریه پیوستگی ابیات غزلهای حافظ تحت عنوان توالی منطقی ابیات در مقابل نظریه استقلال ابیات است که با تشبیه غزلیات حافظ به سورههای قرآن تعبیر پاشان را نیز دارد این گروه دلایل زیادی در رد توالی منطقی ابیات ارائه داد، در قرن اخیر حافظپژوهان بسیاری به نفع پیوستگی معنایی ابیات نظریاتی ارائه دادند منتها شیوهای که هرکدام برای پیوند ابیات حافظ مطرح کردند متفاوت و گاه در تضاد با نظریات دیگر بود. در این پژوهش تلاش شده است ضمن معرفی و بررسی دیدگاه های حافظپژوهان در این زمینه، روشهای آنان را جهت اتصال ابیات شاعر، شناسایی و تحلیل کند چراکه اعتقاد و التزام به پیوستگی معنایی ابیات موجب درک بهتر و شناخت عمیق تر شعر حافظ خواهد شد. جامعة آماری این پژوهش آثار حافظ پژوهان قرن اخیر است که در مورد پیوستگی معنایی ابیات غزلهای حافظ صاحبنظرند یا روشی جهت اتصال ابیات حافظ ارائه داده اند. حجم نمونه نیز کلیه کتاب ها، مقالات و منابعی است که در این تحقیق به آن ها ارجاع شده است و روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و چارچوب نظری، دیدگاه ها و تحلیل هایی است که به پیوستگی معنایی ابیات حافظ معتقد هستند.
پرونده مقاله
اگر به شخصیتهای دیوان حافظ از حوزه روانشناسی نگریسته شود، حضور کهنالگوها به ویژه آنیما در آنها دیده میشود. در ابتدای غزلهایی که آنیما نمود دارد معشوق معمولاً زمینی و غزل عاشقانه است و به ابیات پایانی که نزدیک می شویم، حس روحانی و معنوی بر ابیات چکیده کامل
اگر به شخصیتهای دیوان حافظ از حوزه روانشناسی نگریسته شود، حضور کهنالگوها به ویژه آنیما در آنها دیده میشود. در ابتدای غزلهایی که آنیما نمود دارد معشوق معمولاً زمینی و غزل عاشقانه است و به ابیات پایانی که نزدیک می شویم، حس روحانی و معنوی بر ابیات غالب می شود و معشوق جلوههای آسمانی پیدامیکند. غزل شماره 26 با مطلع (زلف آشفته وخوی کرده و خندان لب و مست ....) نیز چنین خصوصیتی دارد. اختلافات و تناقضات در ابیات این غزل برای مفسران مسئله چالش برانگیزی است و باعث سردرگمی در تفسیر اشعار شده و در نهایت شعر را دوگانه و ابیات را مستقل فرض میکنند. درحالی که علت این نوسانات و تحولات در تبدیل کهن الگو آنیما به کهن الگوی پیر فرزانه و همچنین خودشناسی و تفرد شاعر است و کل غزل فرآیند این گذار را روایت میکند. استفاده از تفسیر روانشناسی تحلیلی در غزل مورد بحث دریچهای به دیدگاه مفسر بازمیکند و او را مجهز میکند فراتر از تفاسیر سنتی با دیدی عمیقتر به اشعار شاعر بنگرد و ارتباط بنیادی و مستحکم در محور عمودی کلام که در زیر غباری از پیش داوریهای خودآگاه ذهن پوشیده شده را دریابد، ضمن آنکه این نگرش درونی محمل مناسبی برای برداشتهای عرفانی از غزل مورد بحث حافظ نیز هست.
پرونده مقاله
زبان و ادب فارسی واحد سنندج
,
شماره4,سال
14
,
پاییز
1401
بینامتنیت، تولید متن از طریق تعامل با متون پیشینیان یا معاصر خود است که مشارکت آن متنها در متن مورد نظر به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی از متنی در متن دیگر صورت میگیرد. ژرار ژنت از برجستهترین محققان عرصة بینامتنیت است که بخش عمدهای از مطالعات خود را روی طبیعتِ گفتمان ر چکیده کامل
بینامتنیت، تولید متن از طریق تعامل با متون پیشینیان یا معاصر خود است که مشارکت آن متنها در متن مورد نظر به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی از متنی در متن دیگر صورت میگیرد. ژرار ژنت از برجستهترین محققان عرصة بینامتنیت است که بخش عمدهای از مطالعات خود را روی طبیعتِ گفتمان روایی متمرکز میکند. مقالة حاضر با توجه این دیدگاه او، بینامتنیت در دستورالجمهور را مورد بررسی قرار داده و پس از مطالعة مبانی نظری با عوارفالمعارف سهروردی، منطبق نموده است. درواقع عوارفالمعارف سهروردی را در جایگاه پیشمتن و دستورالجمهور شیخ خرقانی را به عنوان پسمتن مورد ارزیابی قرار داده و به این نتیجه میرسد که شیخ خرقانی از عوارفالمعارف تاثیر گرفته است. همچنین بیشترین بینامتنیت در دستورالجمهور از عوارفالمعارف، به صورت ضمنی (وامگیری و الهامگونه) بوده و گاهی خرقانی به صورت غیرصریح به عوارفالمعارف نظر دارد و نیز شیخ خرقانی در فضای عرفانی- فکری مشابهی با سهروردی قرار داشته و این نزدیکی باعث ایجاد اشتراکات و مشابهتهای مفهومی در اثر شده است. نتیجة مطرح شده به روش کتابخانهای و به شیوة تحلیلی-توصیفی، بینامتنیت موجود در اثر را به اثبات میرساند.
پرونده مقاله
زبان و ادب فارسی واحد سنندج
,
شماره1,سال
14
,
بهار
1401
اعداد یکی از مهمترین انواع کهنالگوها هستند و از زمانهای بسیار دور از جمله دغدغههای ذهنی بشر بوده و همواره در طول تاریخ پرداختن به این موضوع که اعداد فراتر از مفهوم کمّی خود، ارزش کیفی و معانی نهفتة بسیاری در خود دارند؛ زمینهساز مطالعات و نظریهپردازیهای فراوانی در چکیده کامل
اعداد یکی از مهمترین انواع کهنالگوها هستند و از زمانهای بسیار دور از جمله دغدغههای ذهنی بشر بوده و همواره در طول تاریخ پرداختن به این موضوع که اعداد فراتر از مفهوم کمّی خود، ارزش کیفی و معانی نهفتة بسیاری در خود دارند؛ زمینهساز مطالعات و نظریهپردازیهای فراوانی در علوم مختلف بوده است. در واقع کنار گذاشتن اعداد از زندگی روزمره ممکن نیست. اعداد هم مانند زمان و مکان مفهومی کاملا اساطیری داشته و بهعنوان یکی از مهمترین انگارههای کهنالگویی مفاهیم نهفتة بسیاری در خود دارند که بیانگر حالات و اندیشههای روانی، جهانبینی و دنیای پیرامون صاحبان اثر هستند. در این مقاله به بررسی و تطبیق برخی اعداد در سعادتنامة نظامالدیناسترآبادی و ساقینامةظهوریترشیزی میپردازیم. بهنظر میرسد استرآبادی و ترشیزی شناخت عمیق و دقیقی از کهنالگوی اعداد داشته و آنها را با استفاده از عنصرخیال در آثار خود بهکار بردهاند. نگاه هر دو در مفاهیم کاربردی اعداد بههم شبیه بوده و از آن در اشعار خود و بهویژه در ابیات مذهبی استفاده کردهاند. اعداد با معانی نمادین مشابه ولی با بسامد متفاوت در هر دو دیوان آمده و بسامد استفاده از آنها در سعادتنامه بیشتر از ساقینامه میباشد. این پژوهش به روش توصیفیتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای و دیجیتالی انجام شدهاست.
پرونده مقاله
زبان و ادب فارسی واحد سنندج
,
شماره1,سال
15
,
بهار
1402
یکی از نظریههایی که در عصر حاضر در مضامین ادبی مورد کشف و بررسی قرار میگیرد نظریة کهنالگویی یونگ است. کهنالگوها، گنجینهای از روان و اندیشة جمعی هستند که در هرکجا و هر زمان، فارغ از سنّت پدید میآیند و بهدلیل فراوان بودن تجربیات انسانی نمیتوان تعداد کهنالگوها را چکیده کامل
یکی از نظریههایی که در عصر حاضر در مضامین ادبی مورد کشف و بررسی قرار میگیرد نظریة کهنالگویی یونگ است. کهنالگوها، گنجینهای از روان و اندیشة جمعی هستند که در هرکجا و هر زمان، فارغ از سنّت پدید میآیند و بهدلیل فراوان بودن تجربیات انسانی نمیتوان تعداد کهنالگوها را مشخص کرد. یونگ این مفاهیم را اجزای ساختاری موروثی روان بشر دانسته و حرکت از من بهسوی خود را مستلزم انکشاف لایههای مختلف ناخودآگاه فرد میداند. یکی از مباحث مهم انگارههای کهنالگویی اشخاص هستند که در ساقینامةظهوری ترشیزی و سعادتنامةاسترآبادی بسیار دیده میشود اما به دلیل ناشناخته بودن این دو اثر پژوهشهای کافی در مورد آنها صورت نگرفته و بسیاری از زوایای ارزشمند آنها پنهان مانده است. در این جستار میخواهیم با بررسی این مولفه در آثار مذکور، به تفسیر ابیات آنها کمک نموده و به این سوالات پاسخ دهیم که ظهوری و استرآبادی چه شناختی نسبت به انگارة اشخاص کهنالگویی دارند و بسامد هر یک از انگارهها در ساقینامه و سعادتنامه چگونه است. بهنظر میرسد با وجود عدم شناخت دانش کهنالگویی به معنای نوین، ظهوری و استرآبادی شناخت عمیق و دقیقی از انگارههای کهنالگویی داشته و آنها را با استفاده از عنصر خیال در آثار خود بهطور ویژهای بهکار بردهاند. همچنین در این دو اثر انگارههای اشخاص مذهبی- ملی بر سایر انواع برتری داشته و انگارة جوینده فقط مختص شاعر است که جستوجو کرده و در نهایت به عرفان رسیده است. نتیجة مطرح شده به روش کتابخانهای به شیوة تحلیلی- توصیفی در نتیجه بیان شده است.
پرونده مقاله
تحلیل غزل معاصر و بررسی
(مبتنی بر جریانهای غزل پساسیمین)
چکیده
شناخت حرکتهای ادبی به لحاظ نمایندگان، ویژگیها، دگرگونیها و چکیده کامل
تحلیل غزل معاصر و بررسی
(مبتنی بر جریانهای غزل پساسیمین)
چکیده
شناخت حرکتهای ادبی به لحاظ نمایندگان، ویژگیها، دگرگونیها و درست و نادرستیهای آن حرکتهای ادبی را جریانشناسی میگویند. بررسی این خصلتها و ویژگیها در غزل معاصر بعد از سیمین بهبهانی منجر به شناخت جریانهای غزل نوین ایران میشود. پس از نوآوریهای سیمین بهبهانی در غزل، جوانان پرشوری در قالب غزل دست به نوآوریهای محتوایی، زبانی، فرمی و ساختاری زدند. برای غزل معاصر پساسیمین میتوان چندین جریان در غزل معرفی کرد ازجمله: غزل گفتار، غزل فرم، غزل مینیمال، غزل پست مدرن، غزل پیشرو (غزل جنگ با سبقة جهانی)، و...همهی این جریانها در قالب غزل اشتراک دارند اما هر یک مبتنی بر مکاتب غربی شکل گرفتند که از لحاظ فرهنگی و اجتماعی بر اندیشه و نوع نگارش ادبیات ایران تاثیر گذاشتند.در این مقاله به معرفی این جریانها و ویژگیها و شاعران آنها خواهیم پرداخت.
کلمات کلیدی: غزل معاصر، غزل گفتار، غزل فرم، غزل مینیمال، غزل پستمدرن
پرونده مقاله
بینامتنیت، تولید متن از طریق تعامل با متون پیشینیان یا معاصر خود است که مشارکت آن متنها در متن مورد نظر به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی از متنی در متن دیگر صورت میگیرد. ژرار ژنت از برجستهترین محققان عرصۀ بینامتنیت است که بخش عمدهای از مطالعات خود را روی طبیعتِ گفتمان ر چکیده کامل
بینامتنیت، تولید متن از طریق تعامل با متون پیشینیان یا معاصر خود است که مشارکت آن متنها در متن مورد نظر به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی از متنی در متن دیگر صورت میگیرد. ژرار ژنت از برجستهترین محققان عرصۀ بینامتنیت است که بخش عمدهای از مطالعات خود را روی طبیعتِ گفتمان روایی، متمرکز میکند. با این دیدگاه دو کتاب منازل السائرین انصاری، عوارف المعارف سهروردی در جایگاه پیش متن و دستورالجمهور شیخ خرقانی به عنوان پس متن مورد ارزیابی قرار گرفته است. مقالۀ حاضر تلاششده تا با روش توصیفی ـ تحلیلی و به واكاوي دیدگاههای عرفانی اين چهار اثر پیرامون دو مقام عرفانی «صبر» و «رضا» پرداخته تا جنبۀ عرفانی غالب بر شخصیت صاحبان اثر بیش از پیش آشکارگردد. از بررسی دیدگاههای ایشان چنین استنتاج گردید که ابن خرقاني به توکّل عملی، صبر بر سختیها و رضا به تقدير الهي بسیار اهتمام دارد و به صورت ضمني و به شيوه وامگيري تفكرات او از آثار قبلي تاثير پذيرفته است.
پرونده مقاله
نقد کهنالگویی از رویکردهای جدید نقد ادبی است که بر اساس آرای روانشناس معروف سوئیسی کارل گوستاو یونگ بنا شده است. در این نوع نقد به مطالعه و بررسی کهنالگوهای اثر پرداخته و نشان میدهند که چگونه ذهن شاعر و نویسنده، این آرکیتایپها را که محصول تجربههای مکرر بشر است و چکیده کامل
نقد کهنالگویی از رویکردهای جدید نقد ادبی است که بر اساس آرای روانشناس معروف سوئیسی کارل گوستاو یونگ بنا شده است. در این نوع نقد به مطالعه و بررسی کهنالگوهای اثر پرداخته و نشان میدهند که چگونه ذهن شاعر و نویسنده، این آرکیتایپها را که محصول تجربههای مکرر بشر است و در ناخوداگاه جمعی او به ودیعه گذاشته شده جذب و آنها را به شیوهای سمبلیک و تمثیلی به نمایش گذاشته است. این مقاله تلاش میکند با محور قراردادن انگارة شخصیت به جستوجوی بعضی از انواع آن در سعادتنامه و ساقینامه پرداخته و نشان دهد که چگونه شاعران توانایی چون استرآبادی و ظهوری توانستهاند در بیان و اندیشة والای خود از این کهنالگو بهره گرفتهاند و از این منظر به تفسیر ابیات آنها پرداخته و به این سوال پاسخ دهد که آیا شناختی نسبت به انگارة اشخاص داشتهاند یا سهوا در آثارشان استفاده شده و بسامد هر یک از انگارهها در ساقینامه و سعادتنامه چگونه است. بهنظر میرسد با وجود عدم شناخت دانش کهنالگویی به معنای نوین، ظهوری و استرآبادی شناخت عمیق و دقیقی از انگارههای کهنالگویی داشته و آنها را با استفاده از عنصر خیال در آثار خود بهطور ویژهای بهکار بردهاند. همچنین در این دو اثر انگارههای اشخاص مذهبی ـ ملی بر سایر انواع برتری داشته و انگارة جوینده فقط مختص شاعر است که جستجو کرده و در نهایت به عرفان رسیده است. نتیجة پژوهش حاضر به روش کتابخانهای به شیوة تحلیلی ـ توصیفی انجام شده است.
پرونده مقاله
مولانا جلال الدین محمد بلخی و مایستر اکهارت مانند هر اندیشمند دیگری در بنای جهان بینی خود به دنبال معرفت هستی و وجود بودند و به امری الهی روی آوردند. دو عارف نامور در تاریخ که محیط فرهنگی و مذهبی خاص و متفاوتی داشته و در یک عصر یعنی قرن هفتم هجری یا سیزدهم میلادی زندگ چکیده کامل
مولانا جلال الدین محمد بلخی و مایستر اکهارت مانند هر اندیشمند دیگری در بنای جهان بینی خود به دنبال معرفت هستی و وجود بودند و به امری الهی روی آوردند. دو عارف نامور در تاریخ که محیط فرهنگی و مذهبی خاص و متفاوتی داشته و در یک عصر یعنی قرن هفتم هجری یا سیزدهم میلادی زندگی می کرده اند. این دو در یک زیر ساخت فرهنگی و مذهبی عام شریک هستند به این معنا که از یک حقیقت کلی و برتر یعنی خدا، سخن گفته اند و هریک تجارب عرفانی عظیمی دارند. نظر به اینکه تجربه های عارفانة هر عارفی امری کاملا شخصی است و انسان های عادی به تجربة ایشان راه ندارند از راه تعبیرات زبانی و در قالب کلام، گفتار و نوشتار، به طور نسبی قادرند که تجربیات خویش را بدون درنظرگرفتن عواملی نظیر زمان، مکان و زبان به نوع بشر منتقل سازند و پر واضح است که تنها راه ارتباطی با عُرفا بررسی آثار و مکتوبات ایشان است. در این پژوهش که مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای تدوین شده؛ ابتدا اشاره ای مختصر به مفهوم عرفان داشته و سپس به بررسی تأثیر این مفهوم در شخصیّت و آثار مولانا و اکهارت می پردازد.
پرونده مقاله
«غزل گفتار» در شعر معاصر، جزو جریانهای پساسیمینی به حساب میآید. غزل گفتار به لحاظ مضمون و فرم در ادبیات معاصر نوآور بوده و جایگاه خاص خود را به دست آورده است. این نوع نوشتار با همافزایی قالب غزل و دکلماسیون طبیعی یعنی زبان گفتار، در اوزان سیمینی به کامیابی فراوانی در چکیده کامل
«غزل گفتار» در شعر معاصر، جزو جریانهای پساسیمینی به حساب میآید. غزل گفتار به لحاظ مضمون و فرم در ادبیات معاصر نوآور بوده و جایگاه خاص خود را به دست آورده است. این نوع نوشتار با همافزایی قالب غزل و دکلماسیون طبیعی یعنی زبان گفتار، در اوزان سیمینی به کامیابی فراوانی در نزدیک کردن زبان غزل به دکلماسیون طبیعی زبان بدون درغلطیدن به ورطۀ عامیانهنویسی و محاورهنویسی، داشته است و تأثیر غزل روایی سیمین بهبهانی، با اصالت دادن به گفتگو و دیالوگمحور شدن شعر به وجود آمده است و به جای استفاده از مضامین تکراری و سوز و گدازهای عاشقانه_عارفانه، تصاویر ناب اندیشه و منِ انسانی_اجتماعی خود را دست مایۀ اصلی غزل گفتار ساخته و از این رهگذر، به همافزایی، شعر (قالب غزل) و داستان رسیده است. با توجه به اینکه آذرپیک عناصر جوهری کلمه را میشناسد با ارتباط بیواسطه با آنها، این عناصر را با مراقبۀ شناور همافزا به سوی قالب غزل و عناصر داستان در غزلش به همافزایی میرساند. در این نوشتار با مرور دو مجموعه «دوشیزه به عشق باز میگردد» و «لیلا زانا» شاخصههای شعر گفتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت. نتیجه نشان می¬دهد دیالوگ¬های موجود در اشعار، بدون شکستن کلمات، مخفف¬سازی، ترکیب¬سازی پیچیده و عدم کاربرد آرایه¬ها، دکلماسیون طبیعی زبان را شکل داده است.
پرونده مقاله
پژوهش حاضر به شیوة تحلیلی – تطبیقی تلاش می¬کند تا نشان دهد که سیمین دانشور و شیوا ارسطویی به¬عنوان نویسندگان زنی که دربارة زنان می¬نویسند، چگونه ساختهای دستوری و نحویِ نشاندارِ مختلف و متنوّع را با ملاحظۀ بافت زبانی و موقعیتی در خدمت القای معنی و پیام مورد نظر خویش قر چکیده کامل
پژوهش حاضر به شیوة تحلیلی – تطبیقی تلاش می¬کند تا نشان دهد که سیمین دانشور و شیوا ارسطویی به¬عنوان نویسندگان زنی که دربارة زنان می¬نویسند، چگونه ساختهای دستوری و نحویِ نشاندارِ مختلف و متنوّع را با ملاحظۀ بافت زبانی و موقعیتی در خدمت القای معنی و پیام مورد نظر خویش قرار داده¬اند؟. با توجه به این هدف، برخی ساختهای نحویِ نشاندار بر مبنای نظریةDSL به¬صورت تطبیقی تحلیل شده تا ضمن نشان دادن جزئیاتی از هنرِ زنانه¬نگاری این دو نویسنده در زمینة الگوها و ساختارهای نحوی، به شناخت شگردهای آن¬ها در بازنمایی جایگاه اجتماعی زنان از طریق ساختارهای نحوی پی برده شود. در میان ساختهایِ نشاندارِ نحوی، بیشتر بر «جابهجایی اجزای جمله» و «تغییرات آرایش نحوی» تمرکز شده است. در تحلیلها از برخی مفاهیم نظری چون نشاندار/ بینشان (از دانش نحو)، مبتداسازی، تغییر آرایش واژگانی و روش جرجانی در مقایسۀ ساختهای خاص نحوی با ساختهای عادی استفاده شده است. یافته-های پژوهش نشان می¬دهد که این نویسندگان با خودآگاهی، برخی ساختهای نحوی را بهطور معناداری در خدمت القای معنی و جلب توجّه مخاطب قرار داده¬اند و فرضیه¬های مدّنظر رابین لیکاف در زمینة تأثیر جایگاه اجتماعی زنان بر الگوهای گفتاری آن¬ها را تأیید کرده-اند. زبان فارسی برخلاف سایر زبان¬ها از جمله انگلیسی، ظرفیت بالقوّه بزرگی در زمینة الگوهای نحوی در اختیار کاربران این زبان در حوزة نظم و نثر قرار می¬دهد. اهمیت اصلی این¬گونه مطالعات، توجه به رابطة بین «زبان» و «جنسیت» است. با توجه به اهمیت نوع ادبی «رمان» و به-طورخاص «رمانهای زنان»، ضرورت مطالعة شاخصهای زبانی و بطور خاص مؤلفه¬های نحوی در ارتباط با مقولة جنسیت در این نوع ادبی، می¬تواند در مسیر مطالعات سبکشناسی ادبی آثار زنان راهگشا و مؤثر باشد
پرونده مقاله
سکوی نشر دانش
سند یا سکوی نشر دانش ،سامانه ای جهت مدیریت حوزه علمی و پژوهشی نشریات دانشگاه آزاد می باشد