روانشناسی فرهنگی زن
,
شماره28,سال
7
,
تابستان
1395
جامعهشناسی ادبیات، از نگرشهاینوینبهادبیاتاست که می کوشدتفسیری علمی و عملی از آثار ادبی ارائه نماید به گونهای که بتوان از آنها به مثابۀ انعکاسی از واقعیات جامعه در حل مسائل و حتی بحرانهای اجتماعی بهره برد؛ توجه به مسائل اجتماعی با انقلاب مشروطیت به عنوان یکی از مؤلفه چکیده کامل
جامعهشناسی ادبیات، از نگرشهاینوینبهادبیاتاست که می کوشدتفسیری علمی و عملی از آثار ادبی ارائه نماید به گونهای که بتوان از آنها به مثابۀ انعکاسی از واقعیات جامعه در حل مسائل و حتی بحرانهای اجتماعی بهره برد؛ توجه به مسائل اجتماعی با انقلاب مشروطیت به عنوان یکی از مؤلفه های شعری مطرح شد و در شعر نو، توسط نیما و طرفدارانش به اوج رسید و در جریان سمبولیسم اجتماعی ادامه یافت. فروغ فرخزاد یکی از شاعران برجستۀ این جریان است که در دورۀ دوم شاعری توجه ویژه ای به شعر اجتماعی نشان داده است. این پژوهش با هدف بررسی جامعه شناسی اشعار فرخزاد، کوشیده به شیوۀ تحلیلی – توصیفی دیدگاه جامعه شناختی او را نسبت به مسائل اجتماعی بررسی کند. نتایج تحقیق نشان داد: فرخزاد در شعرهای اجتماعی خود در برابر مقوله های اجتماعی عصرش واکنش نشان داده و به عنوان یک منتقد توانست نابرابری های اجتماعی،تضادها،تباهی ها، استبداد، فقر و بی عدالتی و ... را با نمادگرایی و طنزپردازی به بیانی طبیعی و تأثیرگذار بیان کند و تصویری واضح و واقعی از جامعة عصر پهلوی دوم ارائه نمود.
پرونده مقاله
زبان و ادب فارسی واحد سنندج
,
شماره2,سال
12
,
تابستان
1399
سلمان هراتی(1365-1338) یکی از شاعران متعهد صاحب سبک معاصر در حوزهی ادبیات انقلاب اسلامی و پایداری است. زبان شعری سلمان زبان شعر انقلاب است ، ساده و بی-آلایش. سلمان با زبانی ساده و استوار، موفق به خلق تصاویری بدیع و سرشار از عاطفه می-شود . پژوهش حاضر برآن است تا با روشی چکیده کامل
سلمان هراتی(1365-1338) یکی از شاعران متعهد صاحب سبک معاصر در حوزهی ادبیات انقلاب اسلامی و پایداری است. زبان شعری سلمان زبان شعر انقلاب است ، ساده و بی-آلایش. سلمان با زبانی ساده و استوار، موفق به خلق تصاویری بدیع و سرشار از عاطفه می-شود . پژوهش حاضر برآن است تا با روشی توصیفی – تحلیلی تصویرسازی و همسویی آن را با عاطفه در اشعار سلمان هراتی مورد بحث و مدّاقه قرار دهد. برآیند تحقیق حاکی از آن است که خلاقیت شاعر در پیوند میان عاطفه، تصویر و تخیّل است. او با تصویر، عناصر بیگانه-ی طبیعت را به هم پیوند میدهد و با ابداع حس و فهم مشترک، نسبت میان انسان و طبیعت را از سطح این نه آنی به این همانی ارتقا میبخشد . این سطح از صورت بندیهای خیال، فقط زمانی گریبان شاعر را میگیرد که شاعر، منطق متعارف مکالمه و مفاهیم را فاقد قابلیت لازم برای حسی کردن معانی و مضامین شهودی و انتزاعی و تجارب ناب ببیند. لذا زبان را با انحراف هنرمندانه از هنجار منطق محاوره و منطق مکاتبه که مبتنی بر دلالت مطابقی و کارکرد ارجاعی است، خارج می سازد و در سطح کارکرد شاعرانه بازسازی میکند.
پرونده مقاله
مطالعات زبان و ادبیات غنایی
,
شماره5,سال
9
,
زمستان
1398
یکی از مهمترین ویژگیهای متغیر و بارز عرفان و آثار عرفانی و آثار منثور غنایی، کهنالگوی قهرمان است. سیر قهرمان نیز از مهمترین مسائل عرفان و آثار منثور غنایی است تا آنجا که کهنالگوی قهرمان با سیری بغرنج به تکامل شخصیتی نزدیک میشود. تکامل شخصیتی قهرمان به اشکال گوناگ چکیده کامل
یکی از مهمترین ویژگیهای متغیر و بارز عرفان و آثار عرفانی و آثار منثور غنایی، کهنالگوی قهرمان است. سیر قهرمان نیز از مهمترین مسائل عرفان و آثار منثور غنایی است تا آنجا که کهنالگوی قهرمان با سیری بغرنج به تکامل شخصیتی نزدیک میشود. تکامل شخصیتی قهرمان به اشکال گوناگونی در آثار عرفانی و آثار منثور غنایی بهویژه مقالات شمس تبریزی نمود مییابد. قهرمان عرفانی در مقالات شمس همچون قهرمان ژانر حماسی، ابزارهای گوناگونی در اختیار دارد، ولی در عین حال با قهرمان حماسی متمایز است. مکمل شخصیت قهرمان در مقالات شمس، سیر عرفانی اوست. او برای رسیدن به تکامل یا وصال باید این سیر را آغاز کند، اما آغاز سیر در مقالات شمس منوط به گذر از مراحل دیگر است. این مراحل، قهرمان را با یک ندای درونی فرامیخواند تا آنجا که قهرمان دچار یک ناخودآگاهی میشود. پس از عبور از مراحل مذکور، قهرمان به سیری پرمانع گام برمیدارد؛ این موانع در سیر عرفانی قهرمان متغیّرند و به اشکال گوناگونی در مقابل قهرمان عرفانی قرار میگیرند. گاه حرکت قهرمان خود مانعی در مقابل اوست؛ این متغیّر بودن موانع موجب تغیّر شخصیتی قهرمان نیز میشود. این پژوهش به شیوة توصیفی- تحلیلی مبتنی بر تحلیل ساختگرایانه با تکیه بر مقالات شمس تبریزی میکوشد تا کهنالگوی قهرمان را در سیر تکاملی مورد مطالعه قرار دهد و به فرضیات تکرار آغاز قهرمان در پایان سیر و عدم ایستایی شخصیت متغیّر قهرمان در سیر تکاملی دست یابد.
پرونده مقاله
ادب تعلیمی، از آغاز شعر فارسی تاکنون به صورت نوع ادبی مجزا یا درآمیخته با انواع دیگر ادبی کاربرد داشته و در هر دورة ادبی متناسب با تغییرات سبکی آن دوره، دگرگونیهای آرامی را پذیرفته است. این گونة ادبی با انقلاب مشروطه و تغییر در مبانی نظری شعر، چندین دگرگونی اساسی یافت؛ چکیده کامل
ادب تعلیمی، از آغاز شعر فارسی تاکنون به صورت نوع ادبی مجزا یا درآمیخته با انواع دیگر ادبی کاربرد داشته و در هر دورة ادبی متناسب با تغییرات سبکی آن دوره، دگرگونیهای آرامی را پذیرفته است. این گونة ادبی با انقلاب مشروطه و تغییر در مبانی نظری شعر، چندین دگرگونی اساسی یافت؛ مهمترین دگرگونی آن همسوشدن با تحولات سیاسی و اجتماعی کشور بود؛ درنتیجه تعالیمی مانند سفارش مخاطب به وطندوستی و مبارزه با استبداد و استعمار افزایش یافت. در این پژوهش چهار جریان اصلی شعر معاصر (شعر مشروطه، سنتگرایان معاصر، شعر نو، شعر مقاومت) ازنظر این دگرگونی سبکی بررسی میشود. نتیجة بررسی بیانگر این نکته است که دگرگونیهای اجتماعی در همة جریانها بر ادب تعلیمی تأثیر گذاشته و آن را به سمت شعر پایداری و اعتراضی هدایت کرده است. این تأثیر در جریانهای مشروطه و شعر نو و جریان مقاومت کاملاً آشکار است؛ اما در جریان سنتگرایان نمودی ندارد؛ گفتنی است در همة جریانها نگرش شاعران در بیان آموزههای اخلاقی هماهنگ با مسائل جامعه تغییر یافته است.
پرونده مقاله
در این پژوهش ارتباط سه واژۀ آفتاب، خورشید و شمس بر مبنای واژهگزینی در بنمایههای عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. کاربرد واژهها در غزلیات به دو صورت بررسی میشود: مواردی برای تصویرسازی و مواردی برای توصیف شمس تبریزی. مولوی در تصویرسازی همانند دیگر شاعران از واژه آ چکیده کامل
در این پژوهش ارتباط سه واژۀ آفتاب، خورشید و شمس بر مبنای واژهگزینی در بنمایههای عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. کاربرد واژهها در غزلیات به دو صورت بررسی میشود: مواردی برای تصویرسازی و مواردی برای توصیف شمس تبریزی. مولوی در تصویرسازی همانند دیگر شاعران از واژه آفتاب استفاده کرده است، اما در توصیف شمس تبریزی با آگاهی به پیشینۀ اساطیری و دینی واژۀ خورشید، ابتدا با بینش عرفانی، آن را با واژۀ شمس آمیخته و با تأویل هرمنوتیکی، واژۀ شمس را از حدّ نشانه به کلمه رسانده و توانسته با دو واژۀ خورشید و آفتاب، همسان و به عنوان یک بنمایه یا اصطلاح عرفانی ثبت نماید. با همسانی شمس با خورشید تمام ویژگیهای اساطیری و عرفانی واژۀ خورشید در شمس ظاهر شده است. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی به این نتیجه رسیده است، همانگونه که خورشیدپرستی در اسطوره دیده میشود مولوی نیز به شمسپرستی پرداخته و شمس را به عنوان خدای اساطیر نگریسته و با فنا در شمس به جستوجوی خویشتن خویش در فرآیند فردیّت رسیده است؛ این مقوله با روانشناسی یونگ قابل تفسیر میباشد، در این تفسیر شمس بهانهای برای رسیدن مولانا به خداوند است.
پرونده مقاله
چکیده
یکی از مسایل مهمّ اعتقادی و کلامی پس از اثبات هستی خداوند، مسألۀ ذات و صفات الهی میباشد که از مسایل اساسی در علم کلام، فلسفه و عرفان می باشد. در مبحث ذات خداوند، در بین نگاه های کلامی مختلف چندان اختلاف مشاهده نمی شود. آنچه در فِرَق کلامی دست مایة اختلاف بوده ا چکیده کامل
چکیده
یکی از مسایل مهمّ اعتقادی و کلامی پس از اثبات هستی خداوند، مسألۀ ذات و صفات الهی میباشد که از مسایل اساسی در علم کلام، فلسفه و عرفان می باشد. در مبحث ذات خداوند، در بین نگاه های کلامی مختلف چندان اختلاف مشاهده نمی شود. آنچه در فِرَق کلامی دست مایة اختلاف بوده است، بحث صفات خداوند و ارتباط صفات با ذات بوده است. در این پژوهش برآنیم تا نظر مولانا را در مورد این مقوله به روش تحلیلی – توصیفی بیان داریم. برآیند تحقیق حاکی از آن است که مولانا، در بحث از ذات و صفات خداوند، با تمایز زدایی از ذات و صفات حق، آن دو را یکی دانسته است، هر چند که وی بر اساس مشرب عرفانی و کلامی، صفات خداوند را قدیم می خواند؛ امّا این امر بدان معنی است که وی ذات حق را یکی می داند که هیچ کثرتی در آن وجود ندارد. بنابراین وی صفات الهی را دخیل در همان ذات حق دانسته و آنها را فقط در حدّ یک وصف و عبارت میداند.
پرونده مقاله
چکیده
در کتاب دینی اوستا و مهابهاراتا که کتاب اعتقادات و باورهای ایرانیان و هندوان است، روایتها و اسمهای مشترک زیادی وجود دارد که نشان از یک گذشتة کاملاً مشترک تاریخی در باورهای دو ملّت هند وایران در هزاران سال پیش دارد. دو کتاب بزرگ شاهنامه و مهابهاراتا نیز، صرف نظ چکیده کامل
چکیده
در کتاب دینی اوستا و مهابهاراتا که کتاب اعتقادات و باورهای ایرانیان و هندوان است، روایتها و اسمهای مشترک زیادی وجود دارد که نشان از یک گذشتة کاملاً مشترک تاریخی در باورهای دو ملّت هند وایران در هزاران سال پیش دارد. دو کتاب بزرگ شاهنامه و مهابهاراتا نیز، صرف نظر از تفاوتهای تقریباً جزئی، نمودی از اشتراکات فرهنگی و ملّی و مذهبی این دو ملّت فرهیخته هستند. شخصیّتهای ملّی، عرفانی و مذهبی زیادی با ویژگی های مشترک در این دو مجموعه به چشم می خورند. یکی از آنها کیخسرو در شاهنامه است که سرنوشت و ویژگی های اخلاقی عرفانی او قابل مقایسه با سکدیو، شخصیّت عرفانی مهابهاراتا است. تفاوتهای اندک این دو داستان در شخصیّت مادران آنها و نحوة تولّدشان است. نیز اینکه کیخسرو به همراه یاران به سفر می رود امّا سکدیو تنهایی این سفر را طی می کند. در داستان ایرانی همة یاران و مردم از کیخسرو می خواهند به این سفر پایانی نرود امّا در داستان هندی فقط پدر سکدیو است که از او خواهش می کند، نرود. در ضمن مادران این دو شخصیّت کمی وضعیّت متفاوتی دارند. دراین مقاله نکات مشترک وتفاوتهای این دو شخصیّت بیان می شود.
پرونده مقاله
ساختار زبان حماسی در کوشنامۀ ایرانشان بن ابیالخیر
سامان رحمانزاده *
دانشجوی دورۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی، گرایش حماسی، دانشگاه ارومیه، ایران.
فاطمه مدرّسی**
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه، ایران.
بهمن نزهت***
دانشیار گروه زبان و ادبیات فا چکیده کامل
ساختار زبان حماسی در کوشنامۀ ایرانشان بن ابیالخیر
سامان رحمانزاده *
دانشجوی دورۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی، گرایش حماسی، دانشگاه ارومیه، ایران.
فاطمه مدرّسی**
استاد گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه، ایران.
بهمن نزهت***
دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه ارومیه، ایران.
تاریخ دریافت: 11/12/1396
تاریخ پذیرش: 17/7/1398
چکیده
یکی از موضوعات نقد جدید، بررسی ساختار زبان در آثار ادبی است. الگوی بررسی ساختار زبان حماسی، چگونگی زبان شعر حماسی را در سطوح گوناگون آوایی و موسیقایی، واژگان و نحوی، بلاغی و ادبی، محتوایی و درونمایهای بررسی میکند تا چگونگی تجلّی نوع ادبی حماسه در زبان را کشف و سیر حماسهسرایی را توصیف کند. به همین منظور در این مقاله، با استفاده از نظریات صورتگرایی و بر اساس زبان حماسی معیار (شاهنامۀ فردوسی) و الگویی که شهبازی و ملکثابت در این زمینه به دست دادهاند، به بررسی زبان حماسی در کوشنامهپرداخته و در هر سطح، شاخصهای لازم تبیین شده و سپس چگونگی ظهور آن شاخصها در زبان حماسی، با بیان شواهدی نشان داده شده است تا بر اساس آن اولاً ویژگیهای زبان حماسی کوشنامه مشخّص گردد و ثانیاً به میزان موفقیت یا عدم موفقیت ایرانشان بن ابیالخیر در بهکارگیری زبان حماسی معلوم شود. بر این اساس، مشخص گردید که ابیالخیر، به عنوان یکی از مقلّدان زبان حماسی معیار، در بهکارگیری زبان حماسی در بسیاری از موارد موفق بوده و اثر وی، نمونهای کامل از منظومۀ حماسۀ ملّی بعد از شاهنامه است.
* . saman207@gmail.com
** . fatemeh.modarresi@yahoo.com
*** . b.nozhat@urmia.ac.ir
پرونده مقاله
سکوی نشر دانش
سند یا سکوی نشر دانش ،سامانه ای جهت مدیریت حوزه علمی و پژوهشی نشریات دانشگاه آزاد می باشد