چکیده دربارۀ ترکیبِ دینِ خُرّم در مصراعی از دیباچۀ داستانِ سیاوخشِ شاهنامه، سخن بسیار گفته اند. نگارنده نیز در جستارِ پیشِ رو، تعبیر و تأویلِ خویش را از این سخن بازگفته است. به باورِ نویسندۀ این جستار، با توجّه به این که فردوسی از اسماعیلیان بوده است و بیش ترِ این گروه چکیده کامل
چکیده دربارۀ ترکیبِ دینِ خُرّم در مصراعی از دیباچۀ داستانِ سیاوخشِ شاهنامه، سخن بسیار گفته اند. نگارنده نیز در جستارِ پیشِ رو، تعبیر و تأویلِ خویش را از این سخن بازگفته است. به باورِ نویسندۀ این جستار، با توجّه به این که فردوسی از اسماعیلیان بوده است و بیش ترِ این گروهِ باطنی در ایران، پیش از مسلمان شُدَن، بر باورِ خُرّم دینی بودند و خُرّم دینانْ در پیِ استقلالِ ایران از تازیان برآمدند، فردوسی نیز در بیتِ موردِ نظر، خود را شیفتۀ عمل کردِ سیاسی و فرهنگیِ این گروه و پی رَوی کنندۀ راهِ آنان می داند که در پیِ متابعت از ایشان در ایران دوستی، شاهنامه را سروده است تا این درختِ برومند، بارِ خود را بر همۀ ایرانیان بپراکَنَد و آنان را بهره مند سازد. گذشته از این، در دیباچۀ داستانِ سیاوخش، فردوسی از موبدی سخن می گوید کـه این موبد، همه را به سَخُن گویی، خردمندی، نکوخویی، نرم گویی، توجّه به دست آوردِ کـردار و جهانِ دیـگر سفارش می کند. با تـوجّه به متنی کـه از شخصی اسماعیلی مذهب (که پیش از آن خُرّم دین بوده) به جا مانده است و تطبیقِ آن با کلامِ موبد در شعرِ فردوسی، این موبدْ نیز باید شخصیّتی خُرّم دینی بوده باشد. برخی اندیشه هایِ مانوی نیز در سخنِ موبد هست که آن نیز پیوندِ او را با اندیشه هایِ خُرّم دینی نشان می دهد؛ زیرا ریشۀ اندیشه هایِ خُرّم دینی در کیشِ مزدکیان بوده است و آنان نیز در باورهایِ مذهبی، با مانویان پیوند داشته اند؛ پس با توجّه به مذهبِ اسماعیلیِ فردوسی و پیوندِ اسماعیلیّه بـا خُرّم دینان و همین طور وجودِ سخنانِ موبد با درون مایه هایِ خُرّم دینی، می توان بر آن شد که ماندن بر دینِ خُرّم در سخنِ فردوسی، احتمالاً تأییدِ برخی باورهایِ دینیِ خُرّم دینان (آن چه متناسب با عقایدِ اسماعیلیّه بوده است) و به ویژه پی رَوی از روی کردِ فرهنگیِ آنان است که به سراییدنِ شاهنامه انجامیده است.
پرونده مقاله
چکیده
در این پژوهش کیفی- کمی، نخست، ژرف ساخت عنصر قدیم اسطورۀ جمشید، یعنی جم و خورشید و پیشینۀ عنصر جدید آن موسوم به جام جم، توصیف و تحلیل و سپس میزان و چگونگی بهره مندی خواجو و حافظ از دو عنصر مذکور بررسی شده است: الف. خواجو افزون بر عنصر قدیم جم و خورشید در گوهرنامه چکیده کامل
چکیده
در این پژوهش کیفی- کمی، نخست، ژرف ساخت عنصر قدیم اسطورۀ جمشید، یعنی جم و خورشید و پیشینۀ عنصر جدید آن موسوم به جام جم، توصیف و تحلیل و سپس میزان و چگونگی بهره مندی خواجو و حافظ از دو عنصر مذکور بررسی شده است: الف. خواجو افزون بر عنصر قدیم جم و خورشید در گوهرنامه و گل و نوروز، عنصر جدید جام جم را در روضه الانوار، کمال نامه و همای و همایون به فراخور اهداف برگزیده، حال آن که حافظ در دیوان، جام جم را با بسامد چیره اختیار کرده است. ب. خواجو گرچه هر دو عنصر قدیم و جدید اسطورۀ جم را در منظومه های خویش آورده است، میانگین بسامدی آثار خواجو مبیّن چیرگی جام جم است. ج. معادل سازی های جم و خورشید در گل و نوروز و گوهرنامه، نشان دهندۀ ارتباط و یگانگی جم و خورشید در این منظومه هاست. د. اگر ایزد خورشید: مِهر؛ در این معادله ها، جای گزین واژۀ خورشید گردد، معادلۀ تازه جم و مِهر پدید می آید و این موضوع، به احتمال، مؤید بهره برداری مِهرپرستانۀ نیاکان ما از عناصر قدیم اسطورۀ جم به فراخور موضوع و ویژگی انعطاف پذیرانه و انطباق پذیرانۀ ذاتی اساطیر است.
پرونده مقاله
چکیده
شاهنامۀ فردوسی با گزارش ویلیام جونز و ترجمه بخش هایی از آن به شعر لاتین و نثر فرانسوی تا حدی در غرب شناخته شد و پس از آن شخصیت هایی چون لوئی لانگلس، ارنست رنان، ژان ژاک آمپر، نولدکه اعلام کردند که حماسۀ ملی ایرانیان برترین حماسه جهان است. چگونگی نفوذ شاهنامه فرد چکیده کامل
چکیده
شاهنامۀ فردوسی با گزارش ویلیام جونز و ترجمه بخش هایی از آن به شعر لاتین و نثر فرانسوی تا حدی در غرب شناخته شد و پس از آن شخصیت هایی چون لوئی لانگلس، ارنست رنان، ژان ژاک آمپر، نولدکه اعلام کردند که حماسۀ ملی ایرانیان برترین حماسه جهان است. چگونگی نفوذ شاهنامه فردوسی در فرانسه و میزان تأثیرپذیری فرانسویان از داستان های شاهنامه مسأله اصلی پژوهش است که به روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است. از قرن هجدهم و پس از انقلاب کبیر فرانسه، در ادبیات فرانسه نهضت بی مرزی در ادبیات شکل گرفت که توجه آنان را به آثار ادبی دیگر ملل معطوف ساخت. با گسترش شرق شناسی در اروپا روند نهضت ترجمه سرعت گـرفت. اولین ترجمه ها از بخش هایی از شاهنامه توسط لوئی لانگلس، دو والنبورگ و بیانکی انجام گرفت، اما ترجمه و تصحیح انتقادی ژول مول از شاهنامه فردوسی که چهل سال به طول انجامید و در سال ۱۸۷۷.م در هفت جلد منتشر گردید. پس از این ترجمه نویسندگان فرانسوی چون آلفرد دلوو، موریس مترلینگ، نولدکه نقدها و تحقیقاتی پیرامون شاهنامه انجام دادند که باعث تأثیرپذیری شاعران فرانسوی چون آبل بونار، ویکتور هوگو، فرانسوا کوپه، پل فور، آندره ژید از شاهنامه گردید.
پرونده مقاله
چکیده در این پژوهش نظریۀ ساختارگرای تکوینی بوردیو به کار گرفته شد تا هم میزان تأثیر میدان تولید ادبی قرن چهارم به عنوان ابژکتیو و هم میزان تأثیر منش فردوسی به عنوان سوبژکتیو در سروده شدن مهم ترین حماسۀ ملی ایران سنجیده شود. پس از بررسی میدان مذکور و سنجش سرمایه های اقت چکیده کامل
چکیده در این پژوهش نظریۀ ساختارگرای تکوینی بوردیو به کار گرفته شد تا هم میزان تأثیر میدان تولید ادبی قرن چهارم به عنوان ابژکتیو و هم میزان تأثیر منش فردوسی به عنوان سوبژکتیو در سروده شدن مهم ترین حماسۀ ملی ایران سنجیده شود. پس از بررسی میدان مذکور و سنجش سرمایه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نمادین مؤثر در عادت وارۀ فردوسی، این نتیجه به دست آمد که رابطۀ دیالکتیکی میدان تولید ادبی قرن چهارم که در رابطه با میدان سیاست حکومت سامانی قرار دارد و عادت وارۀ کنش گر، فردوسی را به سمت دفاع از آموزه های مبتذل نکشانده، بل که وی به منظوم ساختن روایت های ملی ایران اقدام کرده است. در این گفتار که به روش توصیفی ـ تحلیلی فراهم آمد، استراتژی فردوسی تحت تأثیر عادت وارۀ جمعی موجود در زمان خود است که از ساختار سیاسی سامانیان برآمده و عادت وارۀ فردی او، تحت تأثیر سرمایۀ نمادین و سرمایۀ فرهنگی او و طبقۀ دهقان است و وی را واداشته است که به حفظ زبان فارسی و هویت ملی ایرانی گرایش یابد. هم چنین به اثبات رسید که پشتوانۀ سیاسی و اقتصادی تولید اثر ادبی، شاهنامۀ فردوسی، ابومنصور عبدالرزاق توسی و هم راهان او بوده اند.
پرونده مقاله
چکیده شخصیت ملی، از ارزشی بسیار بالا بـرخوردار است؛ به گونه ای که برایِ بسیاری، دست یابی به الگوهایِ ملی، هدف اصلی زندگی شان شده و بسیار ارزش مند است. اما به راستی چه الگو یا تیپ شخصیتی مناسب جامعۀ ما است؟ آیا در فرهنگ کهن ایرانی، الگوها یا تیپ های شخصیتی مناسب برای ارا چکیده کامل
چکیده شخصیت ملی، از ارزشی بسیار بالا بـرخوردار است؛ به گونه ای که برایِ بسیاری، دست یابی به الگوهایِ ملی، هدف اصلی زندگی شان شده و بسیار ارزش مند است. اما به راستی چه الگو یا تیپ شخصیتی مناسب جامعۀ ما است؟ آیا در فرهنگ کهن ایرانی، الگوها یا تیپ های شخصیتی مناسب برای ارائه به نسل امروز وجود دارد یا باید دست به دامان فرهنگ های دیگر شد؟ شاهنامۀ فردوسی به عنوان شناس نامۀ ملی جامعۀ ایرانی، قرن ها است که از طریق اسطوره هایش، انتقال دهندۀ بخشی عمده از میراث کهن فرهنگی، هویتی، دینی و ملی ایرانیان تا به امروز بوده است. در نوشتار حاضر کوشش شده است تا از منظر جامعه شناسی و روان شناسی شخصیت، ویژگی های شخصیتیِ خوش نامان شاهنامه، مورد مطالعه و واکاوی قرار گیرد. پژوهنده در ابتدا با استفاده از روش تحلیل روایت، ویژگی های شخصیتیِ شش شخصیت اصلی داستان زال و رودابه را از شاهنامۀ فردوسی تعیین کرده و با به کارگیری از سه مرحلۀ رمزگذاریِ باز، محوری و انتخابی، 158 مفهوم، 28 مقولۀ فرعی و 7 مقولۀ اصلی و بر اساس 4 محور، 8 شخصیت را آشکار ساخته است. هم چنین یک مفهوم اصلی (دو نوع شخصیت به نام نوع خردمندانه و ضدِّ خرد) را پیش کشیده است.
پرونده مقاله
چ
چکیده
داستان های حماسی که سرچشمه ای از داستان های اسطوره ای هر کشوری است، مبناهایی در آن وجود دارد که تنها با بازشکافی شکل اسطوره ای و شکافتن بن مایه های آن می توان به راز و رمز آن پی برد. در این پژوهش، در پی پاسخ به این پرسش هستیم که هنگام لشکرکشی ایرانیان به تورا چکیده کامل
چ
چکیده
داستان های حماسی که سرچشمه ای از داستان های اسطوره ای هر کشوری است، مبناهایی در آن وجود دارد که تنها با بازشکافی شکل اسطوره ای و شکافتن بن مایه های آن می توان به راز و رمز آن پی برد. در این پژوهش، در پی پاسخ به این پرسش هستیم که هنگام لشکرکشی ایرانیان به توران زمین برای کین خواهی سیاوش و مواجهه با فرود، فرزند سیاوش، با وجود حملۀ چند پهلوان ایرانی به فرود، چرا بیژن از بین آنان موفق به غلبه و سیطره بر فرود شد؟ آیا می توان کشته شدن قهرمان به دست خانوادۀ خود را با این فرضیه اثبات کرد؟ نگارنده در پی آن است تا با استفاده از الگوهای اسطوره ای و مراجعه به اسطوره ها و قصه های عامۀ گوناگون، با روش توصیفی ـ تحلیلی، به پرسش های یادشده پاسخ دهد. مطابق فرضیۀ مدِّ نظر، تنها سلاح کارگر بر افراد در برخی داستان ها، ابزارهای خانوادگی آنان است.
پرونده مقاله
چکیده
رستم یکی از اسطورههای نام دار شاهنامۀ فردوسی است که به لقب پلنگینه پوش نیز شهرت دارد. فردوسی در شاهنامه، خفتانی به نام ببر بیان بر تن رستم میکند و در کنار آن در روایات حماسی غرب ایران نیز کلاهی از پوست سر دیو سفید (کلاه کله پلنگی) بر سر رستم مینهند. بدینسان چکیده کامل
چکیده
رستم یکی از اسطورههای نام دار شاهنامۀ فردوسی است که به لقب پلنگینه پوش نیز شهرت دارد. فردوسی در شاهنامه، خفتانی به نام ببر بیان بر تن رستم میکند و در کنار آن در روایات حماسی غرب ایران نیز کلاهی از پوست سر دیو سفید (کلاه کله پلنگی) بر سر رستم مینهند. بدینسان ببر بیان و کلاه کله پلنگی نماد تصویری رستم میشود که در اکثر نگارههای نسخ مصور از شاهنامه، شناسنامۀ تصویری وی است. در میان نسخ مصور، نسخۀ شاهنامۀ دست نویس953هـ.ق پاریس متعلق به مکتب دوم تبریز و قزوین عصر صفوی به جهت داشتن تصاویری واضح از پوشاک، منبعی مناسب برای پژوهش در این حوزه است. از آنجا که نمادهای فرهنگی اسطورهها در آثار هنری بازنمود پیدا میکنند، این پژوهش گامی در جهت شناسایی و ریشهیابی نمادهای یاد شده است و از اینرو میزان پای بندی به نمادهای اسطورهای در نگارههای تاریخی را میتوان سنجید. پرسشِ پژوهش این است: نگارگر نسخۀ 953 هـ.ق پاریس از پوشاک تا چه میزان در نمایش رستم به عنوان یک اسطوره ـحماسه استفاده کرده است؟ با توجه به مطالعات و بررسیهای صورت گرفته، نگارگر نسخۀ 953 هـ.ق پاریس، با آگاهی از متن شاهنامه و تحت تأثیر نگارگری روایی، در ترسیم رستم به هنگام نبرد، از پوشاک در جهت القای اسطورهوار بودن این شخصیت بهره برده و هم چنین به الگویِ مرسوم زمان خود (صفوی) نیز وفادار بوده است. نویسنده در پژوهش انجام شده بر این نکته اذعان دارد که هنرمند قرن دهم هجری، به جهت وجود بسترهای مناسب علمی و هنری و دست رسی به نسخ مصور قرون ماقبل خود، چنان پرورانده شده که در هنرنمایی، با درایت و به طور آگاهانه از پوشاک در جهت نمایش بهتر قدرت و نیروی خارقالعاده رستم در شاهنامۀ953 هـ .ق بهره برده است.
پرونده مقاله
چکیده
یکی از مشترکات بین ادبیات و روانشناسی بحث رؤیا و خوابگزاری است که مهمترین یکسانی این دو در زبان نمادین شان است. در آثار متعدد ادبی و تاریخی ملل و اقوام مختلف، روایت رؤیاهایی را میبینیم که توسط خوابگزارانی تفسیر و تعبیر شده و بهوقوع پیوستهاند. شاهنامه نی چکیده کامل
چکیده
یکی از مشترکات بین ادبیات و روانشناسی بحث رؤیا و خوابگزاری است که مهمترین یکسانی این دو در زبان نمادین شان است. در آثار متعدد ادبی و تاریخی ملل و اقوام مختلف، روایت رؤیاهایی را میبینیم که توسط خوابگزارانی تفسیر و تعبیر شده و بهوقوع پیوستهاند. شاهنامه نیز به عنوان یک اثر ادبی، خالی از این مقوله نیست و امر خوابگزاری، یکی از موارد تکرار شونده در این کتاب است. تا جایی که میتوان از آن به عنوان یک بنمایه یاد کرد. این رؤیاها گاهی عیناً به وقوع میپیوندد، گاهی نیمی نمادین و نیمی حقیقی و گاه تماماً نمادین است. در این جستار، تعبیر رؤیای سیاوش در شاهنامه، از دو منظر خوابگزاری سنتی و مباحث ناخوداگاه فردی و جمعی یونگ مورد بررسی قرار گرفته و با تعبیر مد نظر روایت داستانی مقایسه شده است. روش تحقیق در این مقاله، تحلیل و مقایسه است یعنی در بخش خوابگزاری سنتی، تعبیر تکتک نمادهای آمده در رؤیا براساس کتابهای تعبیر خواب ایرانی و اسلامی گزارش میشود، اما در بخش تحلیل روانشناسی رؤیا، ابتدا با در نظر گرفتن زندگی، شخصیت و روحیات سیاوش و با نگاهی به روش تداعی آزاد یونگ، نمادهای رؤیای او تحلیل و در بخش پایانی نیز شباهتهای ساختاری این رؤیا با اسطورهای کهن بررسی شده است. نتیجه اینکه نمادها در این رؤیا بهگونهای کامل و بسامان پرداخته شده و کنار هم قرار گرفتهاند که در هر دو رویکرد تعبیر سنتی و کاوش روانشناختی، به پاسخی منطبق با روند طبیعی این داستان در شاهنامه میرسیم.
پرونده مقاله
چکیده سهراب یکی از شخصیتهای اسطورهای حماسۀ ملی ایرانیان، شاهنامه، از وجوه متعدد، شباهتهای فراوان با ببهروواهن، شخصیت حماسۀ مهابهارات دارد. مشترکات و مشابهات این دو در زمینههای گوناگونی قابل بررسی است. ریشۀ مشترک نام هر دو شخصیت، نسبنامۀ خانوادگی، سرگذشت مشابه، داست چکیده کامل
چکیده سهراب یکی از شخصیتهای اسطورهای حماسۀ ملی ایرانیان، شاهنامه، از وجوه متعدد، شباهتهای فراوان با ببهروواهن، شخصیت حماسۀ مهابهارات دارد. مشترکات و مشابهات این دو در زمینههای گوناگونی قابل بررسی است. ریشۀ مشترک نام هر دو شخصیت، نسبنامۀ خانوادگی، سرگذشت مشابه، داستان ازدواج پدر و مادر این دو با نکات و جزئیات مشابه، اقامت هردو نزد خانوادۀ مادری و به دور از پدر، نقش یک اسب ویژه در پیشبرد داستان، رویارویی با پدر در میدان نبرد پس از سالیان بسیار، نقش نیروهای فراطبیعی در داستان، کشته شدن یکی از طرفین جنگ در آوردگاه و کوشش برای به دست آوردن نوشدارو، از شاخصترین اشتراکات این دو شخصیت حماسی ایران و هندوستان بهشمار میآیند. با این حال با بررسی ژرف و دقیق سرگذشت سهراب و داستان ببهروواهن، به وجوه افتراق قابل توجهی نیز بین دو شخصیت دست مییابیم که حتا گاه مسیر دو داستان را به طور کلی از یک دیگر متمایز میکند و سرنوشتهای کاملاً متفاوتی را برای این دو شخصیت رقم میزند. نویسندگان در این پژوهش درصدد هستند تا با بهرهگیری از شیوۀ تطبیقی، وجوه اشتراک و افتراق میان این دو شخصیت را بررسی کنند و به این پرسش پاسخ دهند که مبانی اشتراک و اختلاف مهابهارات و شاهنامه در داستانهای مربوط به این دو شخصیت کدام است؟
پرونده مقاله
چکیده شاهنامۀ فردوسی، یکی از آثار بزرگ ادب پارسی است که با اجتماع، حکومت و سیاست زمان خود ارتباطی تنگاتنگ دارد. نوع حکومت در شاهنامه پادشاهی و بنیاد و اصول آن بر گرفته از اندیشۀ ایران شهری است. پایه و اساس حاکمیّت درشاهنامه، پادشاه است و تزلزل او، ویرانی کل حکو چکیده کامل
چکیده شاهنامۀ فردوسی، یکی از آثار بزرگ ادب پارسی است که با اجتماع، حکومت و سیاست زمان خود ارتباطی تنگاتنگ دارد. نوع حکومت در شاهنامه پادشاهی و بنیاد و اصول آن بر گرفته از اندیشۀ ایران شهری است. پایه و اساس حاکمیّت درشاهنامه، پادشاه است و تزلزل او، ویرانی کل حکومت و قلمرو آن محسوب می شود. ایران شهر آرمانی فردوسی نیز نمود حکومتی با پادشاهی دادگر، خردمند و فره مند است. فردوسی در شاهنامه علاوه بر داشتن نگاه جهانی و آرمانی، با نگاهی آسیب شناسانه، آفت های قدرت و ناخویش کاری شاهان را همانند فروگذاشتن خردورزی، دادگـری و شکیبایی که در نهایت بـه خروج از قانون اشه می انجامد، تبیین کرده است. نویسندگان در این مقاله که به شیوۀتوصیفی و تحلیل محتوا و با بهره گیری ازمتن شاهنامۀ فردوسی به انجام رسیده است، علاوه بر خویش کاری شاهان و حکومت در شاهنامه، با نگاه آسیب شناسی قدرت، به نقد و تحلیل داستان جمشید- به عنوان نخستین الگوی یک پادشاه خویشکار و ناخویش کار- پرداخته اند و به نتایجی چند دست یافته اند، از جمله این که هستۀ اصلی خویشکاری را فره مندی تشکیل می دهد و شاه فره مند شاهی خردمند و دادگراست. خویش کاری شاهان باید برگرفته از پادشاه و نظام آفرینش باشد و نـاخویش کـاری شاه نـه تـنها موجب آسیب رساندن به اساس شاهی و حاکمیت و ملت؛ بل که نوعی بی احترامی به آفرینش و در نهایت موجب آشفتگی و ویرانی کشور می گردد.
پرونده مقاله
تعلیق، کیفیتی است که نویسنده برای واقعیتی که در شرفِ تکوین است، در داستانِ خود میآفریند و خواننده را مشتاق و کنجکاو به ادامة داستان میکند؛ ازینرو، هر حالتی، اَعم از کشمکشهای داستانی، پیچیدگی، ابهام و ... که خواننده را به داستان، اشخاصِ داستان، سرنوشتِ آنان و روندِ م چکیده کامل
تعلیق، کیفیتی است که نویسنده برای واقعیتی که در شرفِ تکوین است، در داستانِ خود میآفریند و خواننده را مشتاق و کنجکاو به ادامة داستان میکند؛ ازینرو، هر حالتی، اَعم از کشمکشهای داستانی، پیچیدگی، ابهام و ... که خواننده را به داستان، اشخاصِ داستان، سرنوشتِ آنان و روندِ ماجرا، حساس کند، در حوزة تعلیق قرار میگیرد. این امر، نه تنها از کسل شدن و بیحوصلگیِ خواننده میکاهد؛ بلکه، سببِ پویایی و تحرّکِ بیشترِ روایت نیز میگردد. یکی از داستانهایی که عنصرِ تعلیق، نقشِ مؤثری در سیرِ خطّی و طولی آن داشته است، نبردِ رستم و اسفندیار در شاهنامه است. در این داستانِ طولانی، عواملِ متعددی، سببسازِ تعلیق شدهاند که هر کدام به نحوی، به پویاییِ داستان، کمک کردهاند. در بررسیِ صورت گرفته، براعتِ استهلال، پیشبینیهای رخ داده، کشمکشهای درونیِ شخصیتها، بازگشتهای روایی، جزئینگری در توصیفات، طولانی شدنِ گفتگوها و انواعِ آن(تکگوییِ درونی و حدیثِ نفسگویی و ...)، انواعِ تداعیهای لفظی و معنوی(شیوة داستان در داستان، و ...)، همگی، از جملة ترفندهای تعلیق، در این داستان بودهاند که از سویی، سببِ تداومِ داستان و به تعویق انداختنِ پایانِ داستان شدهاند و از سوی دیگر، اشتیاقِ خواننده را، برای درکِ چگونگیِ این روند، افزایش دادهاند. در پژوهشِ پیشِ رو، پس از آشنایی با مفهومِ تعلیق و ویژگیهای آن، به عناصر و شیوههایی که نقشِ مؤثری در ایجاد تعلیق در داستان رستم و اسفندیار داشتهاند، پرداخته شده است.
پرونده مقاله
هفت لشکر در قالب مثنوی، داستانی است حماسی که در سدههای 12 و 13 (هـ .ق) سروده شده است. چون صفحة آغاز و انجام آن افتاده است، اطلاعی دربارة شاعر آن در دست نیست؛ گویا سراینده از مردم شبه قارّة هند بوده است. با توجه به مشخصههای سبکی و نسخهشناسی، این اثر دارای ویژگیهای س چکیده کامل
هفت لشکر در قالب مثنوی، داستانی است حماسی که در سدههای 12 و 13 (هـ .ق) سروده شده است. چون صفحة آغاز و انجام آن افتاده است، اطلاعی دربارة شاعر آن در دست نیست؛ گویا سراینده از مردم شبه قارّة هند بوده است. با توجه به مشخصههای سبکی و نسخهشناسی، این اثر دارای ویژگیهای سبک دورة صفوی است. این مثنوی، روایت منظومی از داستانی است که در طومارهای نقّالی با نام هفتلشکر آمده است. بخش اعظم و قابل ملاحظهای از این مثنوی، به داستان برزو و فرزندش تمور یا تیمور که قصد بر تخت نشاندن برزو را بجای کیخسرو دارد، اختصاص یافته است. چنین مینماید که شاعر در سرودن این مثنوی، به شاهنامة فردوسی بسیار نظر داشته، اما اشعار، سست و نااستوار است و گاه وزن مختل میشود. سراینده، بزم و حماسه را در صحنهپردازیهای بزمی و رزمی بکار میگیرد. مقالة حاضر به روش اسنادی و کتابخانهای بر روی تنها نسخة برجا مانده از مثنوی هفتلشکر انجام شده و آن را از نظر سبکشناسی مورد بررسی قرار داده و به حیطههای سبکی اثر از جهت زبانی، محتوایی و ادبی پرداخته است.
پرونده مقاله
چکیده
بدن به صورت اجتماعی ساخته می شود، یعنی حاصل یک تبیین اجتماعی و فرهنگی به شمار می رود. بنابراین، فنون بدنی انسان واقعیت هایی مرتبط با جامعه و فرهنگ هستند، نه طبیعتی زایشی یا زیستی که خود را به کنش گران تحمیل کنند. افزون بر این که در پیرامون مفهوم بدن، ترکیبی گستر چکیده کامل
چکیده
بدن به صورت اجتماعی ساخته می شود، یعنی حاصل یک تبیین اجتماعی و فرهنگی به شمار می رود. بنابراین، فنون بدنی انسان واقعیت هایی مرتبط با جامعه و فرهنگ هستند، نه طبیعتی زایشی یا زیستی که خود را به کنش گران تحمیل کنند. افزون بر این که در پیرامون مفهوم بدن، ترکیبی گسترده از وقایع اجتماعی و فرهنگی وجود دارد، ادراک نیز، پدیداری بدنی است نه رویدادی ذهنی و انسان در مقام فاعلی بدن مند در جهان ادراک می کند. بنابراین، ساختار ادراک، درست همان ساختار بدن است و خودِ جهان نیز در مقام میدانی برای آگاهی و عمل برای ما گشوده است. از این دیدگاه، خوانش متون حماسی که تن آدمی را مرکز توجه قرار می دهند و ریشه در آرمان های جمعی و ملی و منطق های فرهنگی دارند اهمیت پیدا می کند و در این میان، بررسی منظومة حماسی کوش نامه با محوریت ضدِّ قهرمانی آشوب گر و زشت روی که دارای ویژگی ها و کنش های بدنی متفاوت از قهرمانان حماسی فارسی است، حائز اهمیت است؛ به این منظور، نگارنده به تبیین و تحلیل کنش های بدنی در منظومة حماسی کوش نامه پرداخته و نتایج حاصل از آن را با داده های نمادشناسی تطبیق داده است.
پرونده مقاله