مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان فعالسازی رفتاری بر تنظیم شناختی هیجانی در زنان مبتلا به اختلال دیستایمیک
محورهای موضوعی : مطالعات اسلامی ایرانی خانوادهمجید جامه بزرگی 1 , سید علی آل یاسین 2 , حسن حیدری 3 , حسین داودی 4
1 - دانشجوی دکتری روانشناسی عمومی، گروه روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، واحد خمین، دانشگاه آزاد اسلامی، خمین، ایران
2 - استادیار، گروه روانشناسی بالینی، دانشکده علوم انسانی، واحد آشتیان، دانشگاه آزاد اسلامی، آشتیان، ایران
3 - دانشیار، گروه مشاوره و روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، واحد خمین، دانشگاه آزاد اسلامی، خمین، ایران
4 - استادیار، گروه مشاوره و روانشناسی، دانشکده علوم انسانی، واحد خمین، دانشگاه آزاد اسلامی، خمین، ایران
کلید واژه: درمان فراشناختی, اختلال دیستایمیک, تنظیم شناختی هیجانی, درمان فعالسازی رفتاری,
چکیده مقاله :
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان فعالسازی رفتاری بر کاهش تنظیم هیجانی منفی و افزایش تنظیم هیجان مثبت در بیماران زن مبتلا به اختلال دیستایمیک انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش یک مطالعه نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون - پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران دارای اختلال دیستایمی مراجعهکننده به کلینیکهای روانشناسی مستقر در منطقه 8 شهر تهران بود که تعداد 45 نفر به شیوه غیرتصادفی و در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار این پژوهش پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی و همکاران (2002) با اعتبار 73/0 تا 88/0 بود. برای گروه آزمایش اول درمان فراشناخت (ولز، 2009) در 8 جلسه 90 دقیقه ای و برای گروه آزمایش دوم درمان فعالسازی رفتاری (دیمیدجیان و همکاران، 2008) در 12 جلسه 90 دقیقهای برگزار شد، اما گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. دادهها با بهرهگیری از تحلیل واریانس آمیخته و بنفرونی در نرمافزار spss-26 تجزیهوتحلیل شدند. یافتهها: نتایج حاکی از آن بود که درمان فراشناختی و درمان فعالسازی رفتاری باعث کاهش تنظیم شناختی هیجانی و مؤلفههای آن در پایان مداخلات و دوره پیگیری شده بودند (05/0p>). همچنین درمان فعالسازی رفتاری در کاهش علائم تنظیم شناختی هیجانی، نسبت به درمان فراشناختی اثربخشی بیشتری را نشان میدهد (05/0p>). نتیجهگیری: درمان فعالسازی رفتاری به دلیل تأثیری که بر افسردگی دارد میتواند بهتنهایی و یا با درمان مکمل در کاهش تنظیم شناختی هیجانی و علائم افسردگی در بیماران مبتلا به اختلال دیستایمیک مؤثر باشد.
Aim: The present study aimed to compare the effectiveness of metacognitive therapy and behavioral activation therapy on reducing negative emotional regulation and increasing positive emotional regulation in female patients with dysthymic disorder. Method: The present study was a semi-experimental one with a pre-test-post-test-follow-up design with a control group. The statistical population of this research included all patients with dysthymic disorder who attended the psychological clinics located in the 8th district of Tehran, 45 of whom were selected in a purposeful way and randomly assigned to two experimental groups and one control group. The instrument of this research was the cognitive-emotional regulation questionnaire of Garnefski et al. (2002) with the validity of 0.73 to 0.88. For the first experimental group, metacognitive therapy (Wells, 2009) and for the second experimental group behavioral activation therapy (Dimidjian et al., 2008) were held in eight 90-minute sessions, but the control group did not receive any intervention. The data were analyzed using mixed variance analysis and Benferroni in SPSS-26 software. Results: The results indicated that metacognitive therapy and behavioral activation therapy reduced cognitive-emotional regulation and its components at the end of the interventions and the follow-up period (p>0.05). Also, behavioral activation therapy is more effective than metacognitive therapy in reducing emotional cognitive regulation symptoms (p>0.05). Conclusions: Due to the effect of behavioral activation therapy on depression, it can be effective alone or with complementary therapy in reducing cognitive-emotional regulation and depressive symptoms in patients with dysthymic disorder.
_||_