فهرس المقالات ملک محمد فرخ زاد


  • المقاله

    1 - تکرار در مثنوی معنوی و حدیقه سنایی
    مطالعات ادبیات تطبیقی , العدد 1 , السنة 16 , بهار 1401
    یکی از انواع موسیقی شعر، موسیقی درونی است که بیشتر به صورت تکرار آوایی دیده می‌شود. این نوع موسیقی در کنار قافیه و ردیف علاوه بر این که به هماهنگی آوایی بیت کمک می‌کند، از نظر معنایی نیز دارای اهمیت است. گویندگان به دلایل مختلفی نظیر تأکید بر یک موضوع، نشان دادن اهمیت آ أکثر
    یکی از انواع موسیقی شعر، موسیقی درونی است که بیشتر به صورت تکرار آوایی دیده می‌شود. این نوع موسیقی در کنار قافیه و ردیف علاوه بر این که به هماهنگی آوایی بیت کمک می‌کند، از نظر معنایی نیز دارای اهمیت است. گویندگان به دلایل مختلفی نظیر تأکید بر یک موضوع، نشان دادن اهمیت آن و جلب نظر مخاطب، به تکرار می‌گرایند. تکرار دارای انواعی است که با نام‌های مختلف در آرایه‌های لفظی مطرح می‌شود: واج‌آرایی، جناس، تکرار هجا، تکرار کلمه، شبکه معنایی، ردالصدر علی‌العجز، ردالعجر علی‌الصدر و ... در این پژوهش با هدف شناخت ویژگی‌های آوایی مثنوی مولوی و حدیقه سنایی، به روش توصیفی-تحلیلی این دو اثر را از نظر نحوه تکرارها، مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده‌ایم که تکرار کلمه یکی از عناصر مهم در این دو اثر به شمار می‌رود. تکرار کلمه در مثنوی هدفمندانه‌تر بوده و به انسجام معنایی و روابط طولی ابیات کمک کرده است. انواع دیگر تکرار از جمله: تکرار در آغاز ابیات متوالی، تکرار از ابتدای مصراع‌ها، واج‌آرایی، شبکه معنایی، تکرار هجا، تکرار مصوت نیز در مثنوی مولوی و حدیقه سنایی دیده می‌شود اما در هر دو اثر به شیوه‌ای هنرمندانه بدون گرایش به تکلف ایجاد شده است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - بازتاب شادی و جلوه‌های غم گریزی در غزلیات مولوی و حافظ
    مطالعات ادبیات تطبیقی , العدد 1 , السنة 15 , بهار 1400
    با بررسی عوامل شادی در غزلیات مولانا به این نکته می‌رسیم که طلب و کشف حقیقت و کسب رضایت حق تعالی است که بر کمال طلبی و بندگی انسان در برابر معبودش دلالت دارد و فرح روحانی را در او پدید می‌آورد. نوع شادی مولانا انفسی و درونی است. در کنار هم بودن غم و شادی در جهان بینی مو أکثر
    با بررسی عوامل شادی در غزلیات مولانا به این نکته می‌رسیم که طلب و کشف حقیقت و کسب رضایت حق تعالی است که بر کمال طلبی و بندگی انسان در برابر معبودش دلالت دارد و فرح روحانی را در او پدید می‌آورد. نوع شادی مولانا انفسی و درونی است. در کنار هم بودن غم و شادی در جهان بینی مولانا با جلوه‌های موسیقایی و صور خیال پویا برای بیان مستی و شعف و شادی روحانی مولانا است که او را از عالم آفاق به انفس می‌رساند. می‌توان رویکرد مولوی را در وادی معرفت الهی، به ویژه در دیوان کبیر، مبتنی بر شور و نشاط، عنوان کرد؛ و در اثبات چنین مدعایی، ابیات قابل توجهی، در این اثر ارزشمند عرفانی، خودنمایی می‌کند. از طرفی غم و شادی در غزلیات حافظ نیز نقش پررنگی دارد؛ حافظ غم و شادی را دو روی زندگی می‌داند و نقش آن‌ها را در زندگی مورد تأکید قرار می‌دهد. مقاله حاضر، حاصل تأمل و تعمّق در برجسته‌ترین مضامین مربوط به شادابی در کلّیات شمس و دیوان حافظ است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - بررسی معنا‌شناسی گفتمان خاموشی در تخلص مولانا بر اساس غزلیات شمس
    مطالعات ادبیات تطبیقی , العدد 2 , السنة 13 , تابستان 1398
    بر اساس نظریات ساختگرای یاکوبسن و افرات دربارۀ نقش‌های ارتباطی کلام بین گوینده و مخاطب، پیامی معنادار مبادله می‌شود که از طریق یک مجرای فیزیکی انتقال می‌یابد. به عقیده آن‌ها این الگوی ارتباطی در تمام کنش‌های ارتباط کلامی مصداق دارد و ارسال پیام نیاز به زمینه‌ای دارد که أکثر
    بر اساس نظریات ساختگرای یاکوبسن و افرات دربارۀ نقش‌های ارتباطی کلام بین گوینده و مخاطب، پیامی معنادار مبادله می‌شود که از طریق یک مجرای فیزیکی انتقال می‌یابد. به عقیده آن‌ها این الگوی ارتباطی در تمام کنش‌های ارتباط کلامی مصداق دارد و ارسال پیام نیاز به زمینه‌ای دارد که یا رمز کلامی است یا در قالب کلام گنجانده می‌شود. عارف آن هنگام که می‌خواهد جهانی را نشان دهد که در آن الفاظ کارکرد خود را از دست می‌دهند، گاه به نقل داستان‌هایی در ستایش خاموشی می‌پردازد و گاه خود نیز خاموش می‌شود. با توجه به الگوی ارتباطی یاکوبسن می‌توان از خاموشی در فرآیند ارتباط به‌ خوبی بهره‌مند شد و لذت حاصل از دریافت سکوت را در شش نقش ارتباطی گفتار جست‌و‌جو نمود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد که کاربرد برخی از نقش‌های ارتباطی سکوت در کلام مولانا مانند نقش ترغیبی و نقش ارجاعی دارای بسامد بیش‌تری است. بررسی معنا‌شناسی گفتمان خاموشی در تخلص مولانا بر اساس غزلیات شمس تفاصيل المقالة

  • المقاله

    4 - پژوهشی در بنیان های اساطیری و تاریخی کیانیان با توجه با شاهنامۀ فردوسی
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 4 , السنة 13 , پاییز 1400
    در عصر حاضر که عصر حاکمیت تاریخ و تاریخ گرایی است، موضوع تشخیص زمان ها و بنیان های تاریخی و اساطیری از دغدغه های پژوهش است؛ خاصه در مطالعات ایرانی تعیین مرز میان اسطوره و تاریخ در حماسۀ ملّی از دشواری های تحقیق به شمار می رود. نخستین بار برتلس از سه بخش متمایز شاه أکثر
    در عصر حاضر که عصر حاکمیت تاریخ و تاریخ گرایی است، موضوع تشخیص زمان ها و بنیان های تاریخی و اساطیری از دغدغه های پژوهش است؛ خاصه در مطالعات ایرانی تعیین مرز میان اسطوره و تاریخ در حماسۀ ملّی از دشواری های تحقیق به شمار می رود. نخستین بار برتلس از سه بخش متمایز شاهنامه با عنوان های: اسطوره ای، تاریخی و پهلوانی سخن گفت؛ براساس این نظر، دورۀ حکومت پیشدادیان اساطیری است امّا دربارۀ دورۀ حکومت کیانیان پژوهشگران اتفاق نظر ندارند. وجود عناصر اساطیری در داستان های مربوط به سلسلۀ کیانیان این پرسش را مطرح می کند که شاهان کیانی شخصیت های تاریخی دارند یا متعلق به اسطوره اند. در پاسخ به این پرسش پژوهشگرانی چون ویندشمان، اشپیگل، دارمستتر، لومل، ویکندر و دو مزیل با دید اسطوره گرایی بر این عقیده اند که کیانیان یا برخی از شاهان این سلسله به اسطوره تعلق دارند. وجود عناصر شگفت در داستان کیکاووس و کیخسرو بن مایۀ این تفکر است. گروه دیگر از پژوهندگان تاریخ گرا، چون هنینگ، مری بویس و کریستن سن کیانیان را پادشاهان ایران خاوری می دانند که در دوره ای تاریخی پیش از هخامنشیان حکومت کرده اند. ظهور و حضور زرتشت در دورۀ گشتاسب بن مایه این عقیده است. در جستار پیش رو به روش توصیفی- تحلیلی، آراء و استدلال ها و شواهد این دو گروه پژوهندگان نقد و بررسی شده است نتایج این بررسی نشان می دهد نظریه تاریخ گرایان مستندتر و به واقعیت نزدیک تر است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    5 - از وحدتِ عددی تا وحدتِ احدی تحلیل دیدگاهِ عطار نیشابوری در بابِ حقیقتِ توحید
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 2 , السنة 10 , تابستان 1397
    نخستین اصلِ کلامی، فلسفی و عرفانیِ موردِ اجماعِ قاطبه‌ی مسلمانان و جمله‌ی پیروانِ ادیانِ ابراهیمی، اصلِ توحید است که بی‌گمان، باور به این اصلِ خدشه‌ناپذیر، محصولِ حقیقتِ وحدت است که بر سراسرِ هستی، حکمرانی می‌کند؛ لکن این مسأله را نمی‌توان نادیده گرفت که حصولِ معرفتِ تا أکثر
    نخستین اصلِ کلامی، فلسفی و عرفانیِ موردِ اجماعِ قاطبه‌ی مسلمانان و جمله‌ی پیروانِ ادیانِ ابراهیمی، اصلِ توحید است که بی‌گمان، باور به این اصلِ خدشه‌ناپذیر، محصولِ حقیقتِ وحدت است که بر سراسرِ هستی، حکمرانی می‌کند؛ لکن این مسأله را نمی‌توان نادیده گرفت که حصولِ معرفتِ تامّ نسبت به این قاعده‌ی متقن و بنیانِ مستحکم، امری به‌مراتب، صعب‌الوصول و دیریاب است و به گواهیِ عقل و نقل، تنها، بهره‌ی اوحدیِّ از اولیای الهی گشته است؛ و به بیانِ دقیق‌تر و مطابق با فرموده‌ی عرفای شامخِ ممالکِ اسلامی و مناطقِ ایمانی، وجهِ اتمّ و صورتِ اصحِّ توحید، در یدِ اختیار و حدِّ اقتدارِ انسانِ کاملِ اکمل، یعنی جنابِ ختمی‌مرتبت است. به باورِ اندیشمندانِ اسلامی، شناختِ مرزِ میانِ وحدتِ احدی با وحدتِ عددی، از عهده‌ی غالبِ آحادِ بشر خارج است؛ و آن‌چه که اربابِ معرفت از آن با عنوانِ فناء فی الله یاد می‌کنند، در واقعِ امر، استغراق در اقیانوسِ ناپیداکرانِ وحدتِ احدی است؛ وحدتی که خدای واحدش، به هیچ وجهِ من الوجوه، قبولِ ثانی نمی‌کند. مقاله ی حاضر، عهده‌دارِ بررسیِ موضوعِ مذکور در آثارِ فریدالدین محمّد عطار نیشابوری است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    6 - بررسی سیر آفاقی طبیعت و عناصر آن با تکیه بر آیات قرآنی در اشعار مولانا
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 1 , السنة 10 , بهار 1397
    از گذشته تا به امروز شعرا در اشعار خود از عناصر طبیعت و مظاهر آفاقی آن برای مقاصدی گوناگونی همچون توصیف، مدح، ذم، تغزل، مرثیه و... بهره برده‌اند. نمود طبیعت در اشعار مولانا اعم از مثنوی و غزلیات شمس در راستای رویکرد آفاقی او به جهان هستی بسیار زیاد است این حضور هم به لح أکثر
    از گذشته تا به امروز شعرا در اشعار خود از عناصر طبیعت و مظاهر آفاقی آن برای مقاصدی گوناگونی همچون توصیف، مدح، ذم، تغزل، مرثیه و... بهره برده‌اند. نمود طبیعت در اشعار مولانا اعم از مثنوی و غزلیات شمس در راستای رویکرد آفاقی او به جهان هستی بسیار زیاد است این حضور هم به لحاظ کثرت و تعداد ابیات است و هم به لحاظ تنوّع عناصر طبیعی به کار رفته.آنچه شاعران عارف تجربه کرده‌اند، مفاهیم فرا‌ دنیایی و سرشار از ابهام و ناشناختگی و پیچش است در گذر از آفاق به انفس تصاویر شعری شعر عرفانی مفاهیم معقول عارفانه را در معرض دید مخاطب قرار می‌دهد. سهم طبیعت و پدیده‌های پر تعداد آن در این تصویرسازی قابل توجه است. اندیشیدن درباره‌ی طبیعت در حقیقت به خود اندیشیدن است، شعری که به آفاق و پدیده‌های طبیعی آن بپردازد در همه‌ی زمان‌ها مورد توجه شاعران بوده است برخی تنها به وصف آن پرداخته‌‌اند و برخی دیگر خصوصیات فکری، روحی، نژادی، دینی و عقیدتی خود را با کمک آن به منصه‌ی ظهور رسانده‌اند. شعر کلاسیک عرفانی ما به ضرورت اندیشه‌های متصوفه و عرفا و گشت و گذار و تفرّج آنان در آفاق و دیدن مظاهر طبیعت، به صورتی قابل توجه از پدیده‌های طبیعی بهره گرفته است. کاربرد این عناصر و تصاویر شعری آفاقی به صورت جدّی با سنایی آغاز می‌شود و با مولانا به ژرفای معنای انفسی خود می‌رسد. مولانا با ایجاد پلی میان عالم آفاق و انفس نحوه‌ی تعامل شعر سنتی عرفانی و گذر از محسوس به نامحسوس و طبیعت به فرا طبیعت را به خوبی نشان می‌دهد. در این مقاله نگارنده بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی و مطالعات کتابخانه‌ای ضمن بیان اجمالی نحوه‌ی به کارگیری طبیعت و عناصر مختلف آن در شعر عرفانی مولانا به نحوه‌ی تفاوت کاربرد این عناصر آفاقی در معنای انفسی آنها بپردازد، چرا‌که در اشعار مولانا سیرانفسی طبیعت به عنوان ابزاری برای القای معانی و مفاهیم عرفانی به کار می‌رود. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    7 - اشتراکات مصادیق فضیلت در اندیشه مولانا و لیندا زاگزبسکی
    تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا) , العدد 2 , السنة 12 , تابستان 1399
    مؤلفة فضیلت و اخلاق فضیلت گرا، یکی از مهم ترین مسائلی است که در تفکر مولوی و زاگزبسکی جایگاه ویژه ای دارد. مولوی در نشان دادن و ترویج این امر، با الگو قرار دادن اخلاق فضیلت سعی در تفهیم این اخلاق برای مخاطب خود دارد. در این بین و با توجه به تطبیق آرای زاگزبسکی با مولا أکثر
    مؤلفة فضیلت و اخلاق فضیلت گرا، یکی از مهم ترین مسائلی است که در تفکر مولوی و زاگزبسکی جایگاه ویژه ای دارد. مولوی در نشان دادن و ترویج این امر، با الگو قرار دادن اخلاق فضیلت سعی در تفهیم این اخلاق برای مخاطب خود دارد. در این بین و با توجه به تطبیق آرای زاگزبسکی با مولانا می توان به این امر رسید که اخلاقیات و فضیلت در نزد مولوی در تطابق با نظریات زاگزبسکی قرار گرفته است.این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای داده های کتابخانه ای صورت گرفته است نشان می‌دهد که مولانا و زاگزبسکی هر دو بر این باور هستند که فضیلت تحسین آمیز است و خیری دائمی در آن نهفته است. در واقع فضایل اخلاقی در نزد مولانا عواطف و احساسات وی را به سمت راستی و درستی هدایت می کند و باعث می شود که این شاعر، اهداف خود را بر طبق این فضایل هدایت کند. و این عمل با نظریة زاگزبسکی در تعامل است که معتقد است، فرآیندها و عادت هایی که عواطف و امیال ما را مدیریت می کنند، فضایل اخلاقی نام دارند. زاگزبسکی انگیزه بنیادین فضایل اخلاقی را عشق به هستی و انگیزه بنیادین فضایل فکری را عشق به حقیقت معرفی می کند. زاگزبسکی و مولوی در اندیشه های خود، خداوند را بنیان نهایی تمام اوصاف و ارزش های اخلاقی می دانند و بر این باورند که خدا دارای انگیزه های عالی است و فضایل وی نمونة اعلای ملکات خوب هستند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    8 - بررسی مصادیق زبان تمثیل در غزلیات حافظ
    تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی , العدد 5 , السنة 10 , زمستان 1397
    حافظ غزلسرای بنامی است که تاریخ، نام پر آوازه اش را نه تنها در جرگه ی شاعران، که در صدر کارنامه ی عرفان جهان ثبت کرده است. غزلیات او شرح ایام و لیالی عمری است که در مکاشفه ی محبوب و سیر خرابات عرفان گذشته است. پس می توان گفت او را عارفی، کامل، نه غزل‌سرایی مشهور، و عارف أکثر
    حافظ غزلسرای بنامی است که تاریخ، نام پر آوازه اش را نه تنها در جرگه ی شاعران، که در صدر کارنامه ی عرفان جهان ثبت کرده است. غزلیات او شرح ایام و لیالی عمری است که در مکاشفه ی محبوب و سیر خرابات عرفان گذشته است. پس می توان گفت او را عارفی، کامل، نه غزل‌سرایی مشهور، و عارف مسلک باشد. وی از مجموعه گران بهای میراث تجربه های عارفانه به خوبی بهره گرفته و به ظریف ترین شکل ممکن آن ها را در اشعار غنایی خود تزریق نموده است. بدین سان وی دو رویه‌ی عشق و عرفان را توامان در شعر خود نمایان کرد، از سویی دیگر برای حمل دوگانه معنا نیازمند بهره از زبان و ابزاری بیانی با پتانسیل پرتوانی است که البته وامدار مصادیقی از زبان تمثیل ازجمله: نماد، کنایه، ایهام و ایهام هنری و اسناد مجازی است که وی به نیکی از عهده‌ی آن به در آمده و از استعداد ژرف این آذین‌ها بهره گرفته و حجم کثیری از معنا را بدون انباشت مهمل لفظ به ارمغان آورده است. هدف اصلی این تحقیق بررسی جنبه عرفان، معنویت و عشق در شعر حافظ (727-792) با بهرمندی از توانایی‌های زبان تمثیل می باشد. این تحقیق به روش توصیفی بوده و اطلاعات موردنیاز به روش کتابخانه ای و با استفاده از مقالات موجود جمع آوری و تجزیه و تحلیل گردیده است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    9 - جایگاه گونه‌های تمثیل در حکایات تمثیلی مصیبت‌نامه عطار
    تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی , العدد 2 , السنة 9 , تابستان 1396
    قهرمان مصیبت نامه سالک فکرت است که به دنبال شناخت حقیقت است. آنچه در مصیبت نامه نشان داده شده تلاش روح و فکر آدمی در جهت پی بردن به حقیقت و کنه معنی وجودی خداست که آن را در خود می‌یابد. در لابه لای این حکایات تمثیلی مواردی نغز از تشبیه، تمثیل، مثل، استعاره تمثیلیه و اسل أکثر
    قهرمان مصیبت نامه سالک فکرت است که به دنبال شناخت حقیقت است. آنچه در مصیبت نامه نشان داده شده تلاش روح و فکر آدمی در جهت پی بردن به حقیقت و کنه معنی وجودی خداست که آن را در خود می‌یابد. در لابه لای این حکایات تمثیلی مواردی نغز از تشبیه، تمثیل، مثل، استعاره تمثیلیه و اسلوب و معادله به چشم می‌خورد. در این تحقیق محققان در پی یافتن آنند که عطار در مصیبت نامه چگونه از تمثیل بهره برده و از چه انواعی بهره گرفته است، انواع تمثیل چه تأثیری در بیان شاعر داشته، ساختار تمثیل در حکایات تمثیلی مصیبت نامه چگونه است به شیوه کتابخانه‌ای و از طریق فیش برداری به توصیف و تحلیل داده‌ها پرداخته شده است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    10 - سرچشمه‌های عرفانی در مثنوی مولوی «با رویکرد تمثیلی»
    تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی , العدد 5 , السنة 10 , زمستان 1397
    در عرفان اسلامی آثار بسیار کثیری وجود دارد که هریک با رویکردی گوناگون سعی در شناسایی و معرفی جهان هستی دارد و غالباً روش‌ها و ابزارهایی همانند: کنایه، نماد، مفاهیم مجازی و استعاری را برای نمایش جهان درونی عارف با الگو از دنیای پیرامونش به کار گرفته‌اند. این رویکرد در مث أکثر
    در عرفان اسلامی آثار بسیار کثیری وجود دارد که هریک با رویکردی گوناگون سعی در شناسایی و معرفی جهان هستی دارد و غالباً روش‌ها و ابزارهایی همانند: کنایه، نماد، مفاهیم مجازی و استعاری را برای نمایش جهان درونی عارف با الگو از دنیای پیرامونش به کار گرفته‌اند. این رویکرد در مثنوی ستون سترگ ادبیات عرفانی و تمثیلی، مشهود است. مولانا این ابزارها را در ساحت‌های تمام موضوعات خویش تعبیه نمود که می‌توان از این موضوعات به عنوان موضوعات پرکاربرد تمثیلی و عرفانی مولانا نام برد که از جمله مهمترین آن‌ها عبارتنداز: انسان کامل، معرفت خداوند و شناخت هستی است. مولوی با بهره بردن از تعالیم عمیق دینی و تجربیات مهم‌ترین عارفان پیش از خود و آمیختن آنها با تجربیات عرفانی و تکیه بر مصادیق تمثیلی ادبیات فارسی توانست جهان شناسی، انسان شناسی عرفانی و در مجموع معرفتی تام و بسیار متعالی را در آثار منثور و منظوم خویش به بشریت عرضه نماید. هدف اصلی این جستار بررسی سرچشمه‌های عرفانی در مثنوی مولوی با تکیه بر ابزارهای تمثیل در چارچوب موضوعات یادشده می باشد. این جستارها به روشی تحلیلی و اطلاعات مورد نیاز به روش کتابخانه‌ای و با استناد به مقالات و آثار از پیش پرداخته شده، جمع آوری گردیده است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    11 - آرکی تایپ و مفهوم عرفانی پل در مصیبت‌نامه عطار
    عرفان اسلامی , العدد 2 , السنة 16 , تابستان 1398
    مقاله آرکی تایپ و مفهوم عرفانی پل در مصیبت‌نامه عطار برگرفته از پایان‌نامه دکتری می باشد. در مصیبت نامه چند حکایت بر روی پل اتفاق می افتد: 1- حکایت عبدالله طاهر در شکار 2- حکایت ملکشاه و گاو پیرزن 3- حکایت بهلول و هارون. هدف از این تحقیق مطابقت برخی نماد های به کار رفته أکثر
    مقاله آرکی تایپ و مفهوم عرفانی پل در مصیبت‌نامه عطار برگرفته از پایان‌نامه دکتری می باشد. در مصیبت نامه چند حکایت بر روی پل اتفاق می افتد: 1- حکایت عبدالله طاهر در شکار 2- حکایت ملکشاه و گاو پیرزن 3- حکایت بهلول و هارون. هدف از این تحقیق مطابقت برخی نماد های به کار رفته در مصیبت‌نامه با نظریه کهن الگوی کارل گوستاو یونگ است. سپس به میزان خود آگاهی عطار در به کار بردن نماد‌های به کار گرفته شده در مصیبت‌نامه پرداخته شده است؛ تا چه اندازه عطار نماد‌ها را ناخودآگاهانه به کار برده است؟ می توان نتیجه گرفت که پل استعاره از دنیا است که با دیدی دیگر می توان آنرا در ارتباط با کهن الگوی عبور از آب دانست. یکی از دلایل استفاده از نماد پوشیدن اسرار عرفانی از نا اهلان بوده است. عطار با استفاده از عناصر و شخصیت‌های مشخصی به ساخته و پرداخته کردن دیدگاه خود پرداخته است. همچنین درکنار مصیبت‌نامه از منابع عرفانی دیگر جهت بررسی در این نظریه استفاده شده است. این تحقیق به شیوه کتابخانه ای و به وسیله ابزار فیش به شکل تحلیلی توصیفی انجام شده است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    12 - تعامل هستی شناسانۀ زبان با مسئلۀ فهم از دیدگاه مولانا بر اساس نظریۀ گئورگ گادامر
    زبان و ادب فارسی واحد سنندج , العدد 4 , السنة 10 , پاییز 1397
    زبان واسطه یا رسانه‌ای است که جهان به مدد آن خود را می‌گشاید، زبان فقط ابژه (ابزاری) در دست ما نیست، بلکه حافظ سنت و واسطه‌ای است که همراه با آن ما وجود داریم و خود را درک می‌کنیم. تأثیر زبان بر ما به گونه‌ای است که ما از تأثیر آن بر خود آگاه نیستیم. تفسیر ما از جهان، ا أکثر
    زبان واسطه یا رسانه‌ای است که جهان به مدد آن خود را می‌گشاید، زبان فقط ابژه (ابزاری) در دست ما نیست، بلکه حافظ سنت و واسطه‌ای است که همراه با آن ما وجود داریم و خود را درک می‌کنیم. تأثیر زبان بر ما به گونه‌ای است که ما از تأثیر آن بر خود آگاه نیستیم. تفسیر ما از جهان، امری زبانی است. در واقع زبان نشانۀ واقعی محدودیت ماست. زبان همواره ما را احاطه کرده است؛ گادامر لحظۀ تکوین فهم را لحظۀ هم‌زبانی می‌نامد، لحظه‌ای که زبان مفسر با زبان اثر آمیخته و ممزوج شده و زبانی مشترک پدید می‌آید، از نظر گادامر در رویارویی با متن ما چنان محو معنا می‌شویم که نقش زبان را فراموش می‌کنیم. مولانا در مقام یک شاعر و عارف بلندپایه بیش از دیگران در باب زبان و کمّ و کیف فهم حاصل از آن سخن گفته است این امر تنها از آن‌رو نیست که او شاعر است بلکه از آن جهت است که وی در مقام یک عارف عاشق ناگزیر بوده است با سخنگویی و زبان آوری ، دریافت‌ها و تجارب خود را بیان کند. نتایج این پژوهش که به شیوۀ توصیفی – تحلیلی و برپایۀ داده‌های کتابخانه‌ای و روش سند‌کاوی به دست آمده است نشان می‌دهد که مولانا همراستا با تئوری هرمنوتیکی فهم گئورگ گادامر زبان را امری نارسا در مسئلۀ فهم می‌داند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    13 - برداشت های عرفانی مولوی از داستان قرآنی حضرت یوسف در مثنوی
    زبان و ادب فارسی واحد سنندج , العدد 5 , السنة 10 , زمستان 1397
    یکی از دلایل پیدایش و شکل گیری زبان عرفانی، رویکرد تأویلی است که در قرآن وجود دارد، زیرا در قرآن، بخش زیادی از مفاهیم در قالب داستان بیان شده است، یکی از این داستان ها داستان حضرت یوسف است. براساس سوره‌ی یوسف در قرآن، زندگی حضرت یوسف(ع)، مشحون از حوادث و رویدادهای تلخ و أکثر
    یکی از دلایل پیدایش و شکل گیری زبان عرفانی، رویکرد تأویلی است که در قرآن وجود دارد، زیرا در قرآن، بخش زیادی از مفاهیم در قالب داستان بیان شده است، یکی از این داستان ها داستان حضرت یوسف است. براساس سوره‌ی یوسف در قرآن، زندگی حضرت یوسف(ع)، مشحون از حوادث و رویدادهای تلخ و شیرین است؛ مولانا از رویدادهای مختلف زندگی یوسف برداشتی عرفانی دارد و در مثنوی، بسیاری از این رویدادها و شخصیت ها را به صورت رمز و تمثیل به کار برده است. در این پژوهش سعی شده این برداشت‌های عرفانی و رمزها و تمثیل‌ها، کشف و بیان شود و بدین منظور، نخست داستان یوسف در قرآن به خوبی مطالعه و پس از فیش‌برداری و دسته‌بندی ابیات مربوط به یوسف(ع) در مثنوی، بر اساس سیر تاریخی رویدادها، متن اصلی نوشته شد. یوسف در مثنوی، نماد روحی است که در چاه ظلمانی جسم گرفتار می‌شود، سپس با رسن عنایت حق، از این چاه بیرون می-آید و به سوی مصر کمال می‌رود. خواب‌ها و تعبیرهای آن هم، اشاره به کشف و شهود عرفانی یوسف یعنی عارف و انسان کامل دارد؛ از نظر مولانا، خواب و رؤیا دریچه‌ای است به سوی عالم کشف و شهود و وحی و الهام و موجب گشایش و رهایی روح از زندان تن و دنیا می‌شود. و زلیخا نماد و رمز سالکی است که از پل عشق مجازی به عشق حقیقی و از مظهر جمال حق، که همان یوسف(انسان کامل) است، به سرچشمه ی حقیقت می رسد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    14 - نگاه دوسویه ی مولانا به زن
    جستارهای ادبی (ادبیات تعلیمی) , العدد 1 , السنة 6 , بهار 1393

  • المقاله

    15 - نعل وارونه در گفتار و رفتار شیخ ابوسعید ابوالخیر
    ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی , العدد 1 , السنة 15 , بهار 1398
    باژگونگی امور یا وارونگی معنا، مبنای بسیاری از اندیشه‌های ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است و بررسی آن می‌تواند یکی از مهم‌ترین عوامل جذابیّت این اثر گران‌سنگ عرفانی را تبیین کند. در این مقاله نخست گونه‌هایی از وارونگی معنا معرفی می‌شود؛ مواردی مانند ترجیح ثروت بر فق أکثر
    باژگونگی امور یا وارونگی معنا، مبنای بسیاری از اندیشه‌های ابوسعید ابوالخیر در اسرارالتوحید است و بررسی آن می‌تواند یکی از مهم‌ترین عوامل جذابیّت این اثر گران‌سنگ عرفانی را تبیین کند. در این مقاله نخست گونه‌هایی از وارونگی معنا معرفی می‌شود؛ مواردی مانند ترجیح ثروت بر فقر، خوشباشی بر عزلت، تساهل و تسامح و مدارا بر انتقام و... از دلایل اصلی این نوع نگرش، التزام به سکر در مقابل صحو در مشرب فکری ابوسعید است. ابوسعید ابوالخیر، اغلب به هنگام ترویج یا تذکار هنجارهای اخلاقی، تبیین و تأیید احوال خود یا دیگران و رفع حوایج مادی و معنوی مخاطبان عام و خاص اغلب با استفاده از زبان و رفتاری ادبی و تمسک به شیوه‌های متفاوت و وارونه نسبت به معیارها، هنجارها و نُرم رفتاری معاصران خویش، بسته به موقعیّت و مقتضای مخاطب، رفتاری با ساختار باژگونه از خود نشان می‌دهد. هنگامی که پشت دریچۀ تفسیرهای وارونۀ او را می‌نگریم، نمی‌توانیم انکار کنیم که این شیوۀ ابوسعید مواجهۀ او با نخوت صوفیانۀ عصر خویش است. روش تحقیق در این مقاله کتابخانه‌ای، به شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی و بر اساس یافته‌هایی از اسرارالتوحید و مقالات و پژوهش‌های مرتبط استوار است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    16 - عبدالله میرزا دارا و سبک بازگشت
    مطالعات نقد ادبی , العدد 1 , السنة 16 , زمستان 1400
    عبدالله میرزا دارا، یکی از شاهزادگان قاجار و از جمله شعرای قرن سیزدهم هجری است. وی از فرزندان خوش‌ذوق فتحعلی‌شاه بود که در عصر خویش به عنوان شاعر شناخته می‌شد. دارا، شاعر دوره‌ی بازگشت است. زبان قصاید او به شعرای قرن چهار و پنج و غزلیاتش به زبان سعدی و حافظ شباهت دارد. أکثر
    عبدالله میرزا دارا، یکی از شاهزادگان قاجار و از جمله شعرای قرن سیزدهم هجری است. وی از فرزندان خوش‌ذوق فتحعلی‌شاه بود که در عصر خویش به عنوان شاعر شناخته می‌شد. دارا، شاعر دوره‌ی بازگشت است. زبان قصاید او به شعرای قرن چهار و پنج و غزلیاتش به زبان سعدی و حافظ شباهت دارد. مضامین قصایدش مدحی و غزل‌هایش عاشقانه است. نعت‌ها و مرثیه‌های مذهبی دارا، وی را از شاعران هم عصر خویش ممتاز می‌کند. برخی از مرثیه‌های وی به زبان ترکی است. این مقاله ضمن بیان احوال دارا و معرفی آثارش، ویژگی‌های سبکی شعر وی را نیز بررسی می‌نماید تا جایگاه شعر او در میان شاعران دوره‌ی بازگشت نمایان شود. در نهایت می‌توان گفت که او اگرچه از شاعران سرآمد این مکتب به حساب نمی‌آید، امّا نباید از نظر دور داشت که دیوان وی خالی از اشعار زیبا و تاثیرگذار نیست. لازم است ذکر شود که دیوان عبدالله میرزا دارا تاکنون تصحیح نشده بود و این مقاله برگرفته از اوّلین تصحیح دیوان وی که توسط نگارنده صورت گرفته است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    17 - بررسی تطبیقی طنز در آثار سنایی وعطّار
    بهارستان سخن , العدد 5 , السنة 16 , زمستان 1398
    چکیده طنز که آثار منثور زیادی به خود اختصاص داده، به ‌عنوان بخشی از ادبیّات انتقادی است؛ اعتراضی بر کژی ها و نابسامانی های موجود در جامعه است. در واقع حسّ مسئولیت‌پذیری در افراد باهوش، حسّاس و متعهّد است. این پژوهش بر آن است تا به بررسی طنز و مضامین مشترک آن و شگردهایی أکثر
    چکیده طنز که آثار منثور زیادی به خود اختصاص داده، به ‌عنوان بخشی از ادبیّات انتقادی است؛ اعتراضی بر کژی ها و نابسامانی های موجود در جامعه است. در واقع حسّ مسئولیت‌پذیری در افراد باهوش، حسّاس و متعهّد است. این پژوهش بر آن است تا به بررسی طنز و مضامین مشترک آن و شگردهایی- که سنایی و عطّار در آثار خویش به‌کاربرده‌اند- بپردازد و موضوعاتی چون اعتراض بر فقر و نداری و نابرابری‌های اجتماعی، طنز و هجو تظاهر و ریاکاری صوفیان، دنیاطلبان، خودخواهی و انانیّت در قالب طنز عارفانه، صوفیانه، فلسفی، اجتماعی، عام و نقد خرافات و عقاید پوچ و دیگر شگردهای رایج که در طنز کاربرد دارد نشان دهد، سپس به تحلیل آماری و تشریحی طنز به کاررفته در آثار سنایی و عطّار بپردازد و به این نتیجه رسیده که هردو شاعر عارف از طنز به‌ عنوان یک ابزار مهمّ فرهنگی و اجتماعی علی‌رغم روش ها و شگردهای متفاوت بهرة لازم را برده اند تا آگاهی جامعه را افزایش دهند، افراد موردنظر و بیمار را با جادوی سخن خود تنبیه و درمان نمایند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    18 - خوشی با سعدی و حافظ
    بهارستان سخن , العدد 2 , السنة 15 , تابستان 1397
    چکیده خوشی، ازجمله حالاتی است که انسان ها در پی دستیابی به آن هستند. هرکسی با توجّه به شخصیّت و نوع زندگی و باور خود آن را تعبیر می کند و به شیوة خاصّ خود برآورده می سازد. بسیاری از این باورها درباره خوشی و روش های دستیابی به آن در اثر شاعران و نویسندگان دیده می شود؛ أکثر
    چکیده خوشی، ازجمله حالاتی است که انسان ها در پی دستیابی به آن هستند. هرکسی با توجّه به شخصیّت و نوع زندگی و باور خود آن را تعبیر می کند و به شیوة خاصّ خود برآورده می سازد. بسیاری از این باورها درباره خوشی و روش های دستیابی به آن در اثر شاعران و نویسندگان دیده می شود؛ هر دو نوع خوشی آفاقی و انفسی در آثار آن‌ها دیده می شود. خوشی بیرونی مانند تفرّج و فصل بهار، مستی، ... و نوع دیگر خوشی انفسی که بیشتر در حوزة عرفان جای می گیرد. بنابراین از هر دو مؤلّفه خوشی و سرور در اشعار سعدی و حافظ وجود دارد. مهم‌ّترین دستاورد پژوهش گواه این است که آنچه موجب آرامش و رضایت خاطر و در نهایت خوشی پایدار و حقیقی انسان است ایمان و اعتقاد به خداوند و ترک تعلّقات دنیوی و عشق و محبّت و مهم‌ّترین عامل آن که وصال محبوب ازلی است. محصول اوضاع نامساعد سیاسی و اجتماعی قرن هفتم و هشتم است که پناه بردن به نور امید و دلخوشی عارفانه شد. تفاصيل المقالة