مضمونپردازیهای تعلیمی و اخلاقی در غزلیات کلیم کاشانی
محورهای موضوعی : تعلیمیزهرا حاتمی 1 , مرتضی رشیدی 2 * , مهرداد چترایی 3
1 - دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران
2 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران، (نویسندۀ مسئول)
3 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.
کلید واژه: ادبیات تعلیمی, سبک هندی, اخلاق, عرفان, کلیم کاشانی,
چکیده مقاله :
یکی از شاعران توانمند، تصویرپرداز و مضمونساز سبک هندی کلیم کاشانی است که از پدیدههای مختلف طبیعی و غیرطبیعی برای مضمونسازی بهره گرفته است. غزلیات کلیم سرشار از آموزههای تعلیمی و مضامین و معانی حکمی و مفاهیم والای انسانی و اخلاقی است که شاعر هر کجا مجال یافته به پند و اندرز مخاطب پرداخته است. هدف از نگارش این مقاله که به شیوۀ توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای انجام شده این است که به بررسی بنمایهها و زمینههای تعلیمی و اخلاقی غزلیات کلیم بپردازد. در مضامین اخلاقی اشعار وی، دو مورد جلب نظر میکند: 1- زودگذر بودن دنیا و ناپایداری آن 2- ویرانگری و نابودی دلبستگی به مادیات. نوعی نگاه شبهخیاموار که در ادبیات و تاریخ اندیشۀ ما پیشینۀ دور و درازی دارد. مورد دیگر اینکه در شعر وی، تأثیر طبیعت و محیط زندگی شاعر مشاهده میشود؛ همان ویژگیای که شعر سبک هندی را از سبکهای پیش از خود متمایز میکند. گویی چنین محیطی بر خلاف فضای درباری شاعران پیشین اقتضای نگاه متواضعانه و اخلاقمدار شاعر را داشته است. نکتۀ دیگر حضور اصطلاحات عرفانی در شعر کلیم است، وی به فراخور موضوع به پیر جام، شیخ، فیض ازلی، زهد و تقوی، توکل، فقر، حیرت، معرفت و استغنا اشاره میکند و در پیوند با عناصر طبیعت، کوچه و بازار و فضای خانه با خلاقیت شاعرانۀ خود مضامین ناب اخلاقی و تعلیمی خود را میآفریند. در کل، به نظر میرسد ترک دیار و دل بریدن از متعلقات، پیشینۀ عرفان و تصوف، زندگی در محیط مردمی، باریکبینی و نازکخیالی موجود در سبک
Kalim Kashani is one of the powerful poets, illustrators and theme creators of the Indian style, who has used various natural and unnatural phenomena to create themes. Kalim's poetry is full of didactic teachings, commanding themes and meanings, and lofty human and moral concepts, which the poet has addressed to the audience wherever he the opportunity. The purpose of writing this article, which was done in a descriptive-analytical manner has and using library sources, is to investigate the foundations and didactic and moral contexts of Kalim's sonnets. In the moral themes of his poems, two things attract attention: 1- The ephemerality of the world and its instability, 2- The destruction and destruction of attachment to material things. A kind of pseudo-terrorist view that has a long history in the literature and history of our thought. Another thing is that in his poetry, the influence of nature and the poet's life environment can be seen; The same feature that distinguishes Indian style poetry from previous styles. It is as if such an environment, unlike the court atmosphere of the previous poets, required the poet's humble and ethical view. Another point is the presence of mystical terms in Kalim's poetry, he refers to the theme of Pir-e- Jam, Sheikh, eternal grace, asceticism and piety, trust, poverty, astonishment, knowledge and ignorance, and in connection with the elements of nature, street and market and the atmosphere of the house creates its pure moral and educational themes with its poetic creativity. In
1- قرآن مجید (1385)، ترجمۀ مهدی الهی قمشهای، تهران: فرهنگ.
2- پرتوبیضایی، حسین (مقدمه نویس)، (1369)، دیوان کلیم کاشانی، به کوشش بیژن ترقی، چ. دوم، تهران: کتابفروشی خیام.
3- حسن پورآلاشتی، حسین (1384)، طرز تازه (سبکشناسی غزل سبک هندی) تهران: سخن.
4- دهخدا، علی اکبر (1377)، لغتنامه، تهران: دانشگاه تهران.
5- دوفوشه کور، شارل هانری (1377)، اخلاقیات: مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از سدۀ سوم تا سدۀ پنجم، ترجمۀ محمدعلی امیرمعزی و عبدالصمد روح بخشان، تهران: نشر دانشگاهی.
6- سجادی، سید جعفر (1370)، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران: طهوری.
7- سجّادی، سید ضیاءالدین (1381)، مقدمهای بر مبانی عرفان و تصوف، تهران: سمت.
8- شفیعی کدکنی، محمدرضا (1387)، شاعر آینهها (بررسی سبک هندی و شعر بیدل)، ج. 4، تهران: آگاه.
9- شمس لنگرودی، محمد (1367)، گردباد شور جنون، چاپ دوم، تهران: چشمه.
10- شمیسا، سیروس (1369)، سیر غزل در شعر فارسی، تهران: فردوسی.
11- صائب، محمدعلی (1383)، دیوان (شش جلد)، به کوشش محمد قهرمان، چاپ سوم، تهران: علمی و فرهنگی.
12- علیابن ابیطالب (ع) (1383)، نهجالبلاغه، به کوشش سیدجعفر شهیدی، تهران: علمی فرهنگی.
13- غزالی، محمد (1379)، کیمیای سعادت، به تصحیح احمد آرام، ج اوّل، تهران: سیروس.
14- فیض کاشانی، محسن (1369)، اخلاق حسنه، ترجمۀ محمدباقر ساعد خراسانی، تهران: پیام آزادی.
15- قشیری، عبدالکریم (1383)، رسالۀ قشیریه، تهران: علمی فرهنگی.
16- کلیم کاشانی، ابوطالب (1376)، کلیات، به تصحیح و مقدمه و تعلیقات: مهدی صدری، تهران: همراه.
17- کلیم همدانی، ابوطالب (1369)، دیوان اشعار، به تصحیح محمد قهرمان، مشهد: آستان قدس رضوی.
18- نراقی، مهدی بن ابی ذر (1389)، علم اخلاق اسلامی، ترجمۀ جامعالسعادات، ترجمۀ جلالالدین مجتبوی.
19- نصیرالدین طوسی (1387)، اخلاق ناصری، چ. ششم، تهران: خوارزمی.
20- تجلیل، جلیل و مرتضی حاجی مزدارانی (1381)، ابداع و خلق معانی در شعر کلیم کاشانی، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، ش. 44، ص 43، 57.
21- حاجی مزدارانی، مرتضی و همکاران (1401)، «بنمایههای تعلیمی در شعر سبک هندی با تأکید بر شعر کلیم کاشانی و محتشم کاشانی»، سومین کنفرانس علوم انسانی و آموزش و پرورش.
22- شهرکی نادر، مهدیه و همکاران (1397)، «تحلیل مضامین اخلاقی در دیوان کلیم کاشانی»، چهارمین کنفرانس علوم انسانی و آموزش و پرورش.
23- صادق زاده، محمود (1389)، بررسی مختصات سبکی و موتیف پردازی در غزلیات کلیم کاشانی، پژوهشنامۀ فرهنگ و ادب، ش. 10، صص286-287.
24- یلمهها، احمدرضا (1395)، «بررسی خاستگاه ادبیات تعلیمی منظوم و سیر تطور و تحول آن در ایران»، پژوهشنامۀ ادبیات تعلیمی، ش. 29، دورۀ 8، صص61-90.
25- یوسفی، غلامحسین (1371)، «تصویر شاعرانهی اشیا در نظر صائب»، مجموعه مقالات صائب و سبک هندی، به کوشش محمدرسول دریاگشت، تهران: مروارید، صص311-334.
مضمونپردازیهای تعلیمی و اخلاقی در غزلیات کلیم کاشانی
زهراحاتمی،1 مرتضی رشیدی،2* مهرداد چترائی3
10.71630/parsadab.2024.1204501
چکیده
یکی از شاعران توانمند، تصویرپرداز و مضمونساز سبک هندی، کلیم کاشانی است که از پدیدههای مختلف طبیعی و غیرطبیعی برای مضمونسازی بهره گرفته است. غزلیات کلیم سرشار از آموزههای تعلیمی و مضامین و معانی حکمی و مفاهیم والای انسانی و اخلاقی است که شاعر هرکجا مجال یافته، به پند و اندرز مخاطب پرداخته است. هدف از نگارش این مقاله که بهشیوۀ توصیفیتحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای انجام شده، این است که به بررسی بنمایهها و زمینههای تعلیمی و اخلاقی غزلیات کلیم بپردازد. در مضامین اخلاقی اشعار وی، دو مورد جلب نظر میکند: 1. زودگذر بودن دنیا و ناپایداری آن؛ 2. ویرانگری و نابودی دلبستگی به مادیات؛ نوعی نگاه شبهخیاموار که در ادبیات و تاریخ اندیشۀ ما پیشینۀ دور و درازی دارد. مورد دیگر اینکه در شعر وی، تأثیر طبیعت و محیط زندگی شاعر مشاهده میشود؛ همان ویژگیای که شعر سبک هندی را از سبکهای پیش از خود متمایز میکند. گویی چنین محیطی برخلاف فضای درباری شاعران پیشین اقتضای نگاه متواضعانه و اخلاقمدار شاعر را داشته است. نکتۀ دیگر، حضور اصطلاحات عرفانی در شعر کلیم ، است؛ وی به فراخور موضوع به پیر جام، شیخ، فیض ازلی، زهد و تقوا، توکل، فقر، حیرت، معرفت و استغنا اشاره میکند و در پیوند با عناصر طبیعت، کوچه و بازار و فضای خانه با خلاقیت شاعرانۀ خود، مضامین ناب اخلاقی و تعلیمی خود را میآفریند. در کل، به نظر میرسد ترک دیار و دل بریدن از متعلقات، پیشینۀ عرفان و تصوف، زندگی در محیط مردمی، باریکبینی و نازکخیالی موجود در سبک هندی و دقت در عناصر پیرامونی برای شاعر نگاهی را به ارمغان آورده که شعر او را واجد ادبیات تعلیمی نیز کرده است.
واژگان کلیدی: ادبیات تعلیمی، سبک هندی، اخلاق، عرفان، کلیم کاشانی.
1. مقدمه
از آغاز زندگی اجتماعی انسانها، تعلیم و تربیت، مهمترین دغدغۀ آنها بوده است و هدف اصلی پیامبران در دوران رسالت خویش، تحقق بخشیدن به همین غایت در جوامع انسانی بوده است. پس از پیامبران، این شاعران هستند که وظیفۀ رهبری جامعه به سوی خیر و سلامت نفس را بر عهده میگیرند؛ پس بیجهت نیست که شاعران را پیامبران کلام میدانند که با سخن خود مردم را به راستی و اخلاق دعوت میکنند. تعلیم و تربیت هرچند بر خود نام علم بگذارد، بدون تکیه بر عواطف و احساسات به اهداف خود دست نخواهد یافت و تنها حوزهای که عواطف و احساسات را شالودۀ کار خویش قرار میدهد، هنر است. ادبیات نیز هنر چهارم جهان به شمار میآید که شاخۀ ادبیات تعلیمی آن در خدمت تزکیه و تعلیم مخاطبان خود است.
1-1. کلیم کاشانی
میرزا ابوطالب کلیم همدانی یا کاشانی معروف به طالبای کلیم و ملقب به خلاقالمعانی ثانی، شاعر شهیر قرن دهم و همدوره با شاهعباس کبیر و ملکالشعرای دربار شاه جهان پنجمین پادشاه گورکانی هند بود. در تاریخ تولد وی تردیدهایی است، ولی تاریخ درگذشت او را 1061 میدانند (ر.ک: پرتوبیضایی، 1369: مقدمه).
کلیم را یکی از بزرگترین شاعران سبک هندی میدانند که اشعارش مجموعۀ کاملی از عناصر خیال است.، وی توانسته با ابداع مضامین تازه که از خصایص برجستۀ شعر اوست، مضمونهای متنوعی بیافریند و برای مقاصد متعدد، ازجمله تعلیم و اندرز، به کار گیرد. این تنوع مضمون باعث گسترش و تنوع صور خیال در دیوان او شده است. «شعر کلیم و صائب چنان از تخیل غنی است که نهتنها از تجارب و خاطرات گذشته تصاویر تازه میآفریند بلکه خیال وی از مشاهدۀ مناظر و اشیا، ذهن و احساساتش را به صور گوناگون برمیانگیزد و شاعر را به عالم اندیشهها و عواطف مختلف میکشاند» (یوسفی، 1371: 316).
در شعر کلیم، هر موجودی اعم از جاندار و بیجان، از اعضای انسان گرفته تا مظاهر طبیعت و خردترین اشیا، بهنوعی خاص، دستمایهای برای مضمونسازی است. «چیزی که شعر کلیم و صائب را شعر میکند، نه کلمات بلکه تخیلی نیرومند است که مجموعهای از اشیا را به هم پیوند میدهد و نظم میبخشد و از این طریق، ابزار و واسطهای که نحو و کلامش میخوانیم، به اذهان دیگران منتقل میشود» (شمس لنگرودی، 1376: 67). ازآنجاکه مضامین اخلاقی و تعلیمی در دستۀ امور انتزاعی قرار میگیرند، لاجرم مضمونآفرینی با آنها شاعر را به چالش دشوارتری میکشد؛ که البته کلیم همدانی از آن سربلند بیرون میآید.
1-2. پیشینۀ پژوهش
درزمینۀ کلیمپژوهی آثار متعددی نوشته شده است؛ ازجمله میتوان به مقدمهای که محمد قهرمان (1369) بر دیوان کلیم کاشانی نوشته است اشاره کرد. امیرحسین بهمنی در کتابی با عنوان گلشن تصویر، به بررسی صور خیال در شعر کلیم پرداخته است. همچنین محمد شمس لنگرودی در کتاب گردباد شور جنون، به بررسی سبک هندی و احوال و اشعار کلیم کاشانی پرداخته است. در زمینههای مضمونسازی در شعر کلیم، مقالهای از تجلیل و حاجی مزدارانی در سال (1381) با عنوان «ابداع و خلق معانی در شعر کلیم کاشانی»، مقالهای از صادقزاده در سال (1389) با عنوان «بررسی مختصات سبکی و موتیفپردازی در غزلیات کلیم کاشانی» و چند مقالۀ دیگر در این زمینه نوشته شده است که هرکدام به شیوههای مضمونسازی در ساحتهای دیگر خلق مضمون در شعر کلیم پرداختهاند. در مقالۀ «بررسی مضمونآفرینی در غزلیات کاشانی» (دهقان و زاهدیکیا، 1391) و دو مقاله با عنوان «تحلیل مضامین اخلاقی در دیوان کلیم کاشانی» (شهرکی نادر و همکاران، 1397) و «بنمایههای تعلیمی در شعر سبک هندی با تأکید بر شعر کلیم کاشانی و محتشم کاشانی» (حاجی مزدارانی و همکاران، 1402) به مضامین و بنمایههای شعر کلیم پرداخته شده است. این سه مقاله در سومین و چهارمین کنفرانس علوم انسانی و آموزش و پرورش منتشر شده است؛ که البته با توجه به محدودیت قالب مقالۀ همایشی و نیز صرف بررسی مضمون و بنمایه، وجه اشتراکی با پژوهش حاضر ندارند. بدینترتیب، تحقیقی کامل درزمینۀ مضمونآفرینی اخلاقی و تعلیمی در شعر کلیم تحریر نشده است. در باب مباحث اخلاقی نیز میتوان به کتاب اخلاقیات در ادب فارسی از شارل هنری دوفوشه کور یاد کرد که مرجع تحقیقات اخلاقمحور است. همچنین کتاب شعر فارسی در ترازوی اخلاق (ر.ک: رزمجو، 1367، ج2) که مطالبی در مورد اخلاق طرح نموده، اما به شعر کلیم کاشانی پرداخته نشده است.
1-3. مبانی نظری
دوفوشه کور، نخستین فردی که بر روی ادبیات اخلاقی در زبان فارسی پژوهش کرد، بر این باور است که «از آغاز تا سدۀ پنجم هجری، سروکار با مجموعههایی از پند و اندرز است. پس از آن، کوشش مؤلفان صرف استخراج اندرزها از این مجموعهها میشود و تنظیم و تدوین نوشتههایی که بهطور کلی نقش "متن حامل متن" دارند و این خود نقطۀ پیدایش لطیفه است. از پایان سدۀ پنجم، سلسلۀ درخشان رسائل اخلاقی از نوع سنتی شکل میگیرد. اساس این رسالهها اخلاق گنجیده در اندرزهاست، رفتهرفته مایۀ ادبی نقشی بنیادی مییابد تا آنجا که در آثار سعدی به اوج خود میرسد» (دوفوشه کور، 1377: 1). بر پایۀ این اظهار نظر، متون اخلاقی از سدۀ ششم بدینسو، بیشتر نوعی تکرار و بازگویی محتویات اندرزنامهها و رسائل اخلاقی بودهاند و عملاً نکتۀ تازهای به این حوزه افزوده نشده است و فقط شیوۀ ارائه و سبک سخن و ویژگیهای ادبی متن تغییر میکرده است.
منظور از ادبیات تعلیمی، ادبیاتی است که نیکبختی انسان را در بهبود منش اخلاق او میداند و هم خود را متوجه پرورش قوای روحی و تعلیم اخلاق انسان میکند. ادبیات تعلیمی طیف وسیعی از ادبیات فارسی را تشکیل میدهد، پند و اندرز، آموزههای زهدآمیز و اخلاقیات، گونههای رنگارنگ ادبیات تعلیمی فارسی است. در زبان و ادب فارسی از دیرباز تا به امروز همواره این مسئله بازتاب ویژهای داشته است و بسیاری از شاعران و نویسندگان در آثار خویش، بارها از شرایط رسیدن آدمی به کمال و نقش گستردۀ اخلاق در جوامع بشری سخن گفتهاند.
ادبیات تعلیمی دو خاستگاه اصلی دارد: 1. خاستگاه درونی: من شاعر؛ 2. خاستگاه بیرونی: اجتماع و گفتمانهای غالب در آن. من انسانی به سه گروه تقسیم میشود: 1. من شخصی و فردی که در محدودۀ فرد باقی میماند و اصولاً شاعران و نویسندگان برجسته از این مرحله گذر میکنند وگرنه آثارشان در همان محدودۀ زمانی خود بازمیماند؛ 2. من اجتماعی که نوعی عالیتر از من فردی است و بهگونهای است که شعر شاعر یا داستان نویسنده انعکاس دغدغههای اجتماع اوست. بسیاری از شاعران و نویسندگانی که برای مصیبت یا فاجعهای شعر میسرایند یا داستان مینویسند، دارای من اجتماعی هستند. بنابراین من اجتماعی بهنوعی، بهصورت نوعدوستی و رعایت حقوق دیگران است؛ 3. من بشری و انسانی نوع متعالی از دو من پیشین است. من انسانی مراتبی دارد. عالیترین نوع آن من متعالیای است که در عارفان جلوه میکند (شفیعی کدکنی، 1387، ج4: 34). کلیم کاشانی ازجمله شاعرانی است که من اجتماعی و من انسانی در او نیرومند است. وی بهخاطر نگاه تیزبین و ذهن مضمونیاب خود، هرآنچه در جامعه زشتی و شرارت میدیده و با من بشری و انسانی خود نیز در تضاد میدانسته، در خلال شعرهایش قرار میداده تا به رسالت پیامبرانۀ خود عمل کند و آحاد مردم بتوانند در نبود رسانههای مدرن امروزی، از این تعلیمات بهرهمند شوند.
ضمن اینکه شاعرانی چون کلیم نوآوریهای گوناگون زبانی، فکری و ادبی را در شعر این دوره به نمایش گذاشتند که حاصل آن شعرهای ناب و ارزشمندی است که لذت هنری خاصی را در مخاطب ایجاد میکند، «نوآوریای که این شاعران درزمینۀ صور خیال به وجود آوردند بسیار قابل توجه است؛ کوششی که برای شکستن هنجارهای پذیرفته در ساختار صور خیال بود، در شعر این دوره، تشخیص، بیشتر از هر دورۀ دیگر عمومیت پیدا میکند، عناصر طبیعی و موضوعات مجرد و معنوی دارای شخصیت میشوند که این مسئله طراوت و پویایی خاصی به شعر شاعران هندی داده است، کشف معانی تازه در عرصۀ زبان شعر، ترکیبهای بیشماری را در شعر شاعران این سبک به وجود آورد که بسیاری از آنها دلکش بوده و این کوششها در شعر بیدل به اوج خود میرسد» (همان: 35). کشف معانی تازه در حوزۀ اخلاق و تعلیم موجب تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب میشود؛ مردمی که با کنومکنهای شریعت خو گرفتهاند، این بار با سحر هنر و لطافت و اقناعگری منطق شاعرانه، راه راست و طریق طاعت را در پی میگیرند.
مضمونآفرینی در سبک هندی، از درجۀ نخست اهمیت برخوردار است. در این سبک، شاعران با استفاده از خلاقیت و نوآوری ادیبانۀ خود، موضوع را به مضمون بدل کرده، سپس بنابر استعداد فردی و فضای اجتماعی، سیاسی، اقلیمی و فرهنگی خود در آن مضمون چنان دقیق میشدند و غور میکردند که معنی تازه و تعبیری غریب مییافتند. «سبک هندی درحقیقت حاصل تحولات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مذهبی است که در ایران عصر صفوی پدیدار شد و در تعامل با جغرافیای طبیعی و فرهنگی سرزمین هند ویژگیهایی تازه در زبان، اندیشه و شگردهای ادبی و نگاه به محیط پیرامون و جهان عینی و تأمل دیگرگونه در جنبههای درونی و مذهبی شاعرانه در شعر فارسی به وجود آورد» (شمیسا، 1369: 17). موضوع پژوهش پیش رو بازنمود برجستهترین مضمونآفرینیهای کلیم برای اصلاح نفس و هدایت انسان به زندگی بهتر است و درصدد است گوشهای از نوآوری و مهارت خاص شاعرانۀ وی را بررسی کند.
2. مفاهیم اخلاقی و تعلیمی در غزلیات کلیم کاشانی
با مطالعۀ دیوان کلیم درمییابیم که دیوان او مجموعهای از مفاهیم انساندوستی و دعوت به فضایل و خوبیهاست و تا آنجا که توانسته، قلمفرسایی کرده است. فضایل اخلاقیای که کلیم در غزلیات خود دستاویز مضمونپردازی خود کرده، گونهای از عشق، بیاعتباری دنیا، تواضع و فروتنی، قناعت، بیتعلقی به دنیا و آزادگی، روشندلی، سخاوت و بخشش، صبر و شکیبایی، خاموشی و سکوت، استغنا و بینیازی و تهذیب نفس است که بیشتر از دیگر محاسن در دیوان او تکرار شده است. نکتۀ قابل بحث اینکه کلیم کاشانی بیشتر به اخلاق بشری و انسانی توجه دارد تا اخلاق اجتماعی از آن نوعی که در غزل حافظ به چشم میخورد. حافظ در خلال اشاره به اوضاع اجتماعی، به اخلاق اجتماعی نظر میکند، ولی روی سخن کلیم بیشتر خود بشری و نیمهمتعالی انسان است؛ گرچه دغدغۀ مسائل اجتماعی را نیز میتوان در اشعار وی دید.
در ادامه، به گوشهای از مضمونآفرینی با زمینۀ فضایل اخلاقی در غزلیات کلیم پرداخته میشود.
2-1. قناعت داشتن و دل بریدن از تعلقات دنیوی
کلیم در بیتی با سه عنصر سفره، هما و استخوان، مضمونآفرینی جالبی کرده است. چون هما پرندهای است عظیمالجثه و نماد سعادت و خوشاقبالی، ولی جز استخوان نمیخورد، زمانه و دنیا را به سفرهای تشبیه کرده و به کسانی که طبع هماگونه دارند و در پی مال دنیا و دل بستن به آن هستند، گوشزد میکند که در دنیا هرچه تلاش کنند، همانند هما چیزی جز استخوان به دست نمیآورند:
بر سفرۀ زمانه کش غیر استخوان نیست |
| هرکس دمی نشسته، طبع هما گرفته |
(کلیم کاشانی، 1376، ج1: 556)
در بیتی دیگر نیز به سوزن عیسی که استعاره از تعلقات دنیوی است، اشاره کرده است. این استعاره بارها در غزلیات کلیم به کار رفته و شاعر با آن مضمونآفرینی کرده است:
سوزن عیسی همی باید که بخت سختگیر |
| در ره شوقت مرا خاری برون از پا کند |
(همان: 310)
«وقتی که حضرت عیسی(ع) را به آسمان میبردند، سوزنی همراه داشت و چون به فلک چهارم رسید، ملائکه خواستند که بالاتر برند. امر شد که جستوجو کنند تا علایق دنیا چه همراه دارد و چون دیدند سوزنی و کاسهای شکسته داشت فرمان رسید که همانجا نگاهش دارند، به همین سبب بر فلک چهارم ماند و بالاتر نرفت؛ چون سوزن یکی از اسباب دنیا است» (دهخدا، 1377: ذیل عیسی). در این بیت که به سوزن عیسی اشاره شده، شاعر معتقد است که برای بیرون آوردن خار فرورفته در پا، سوزن عیسی لازم است؛ چون ذوق و شوق طی کردن راه طلب و سختی روزگار، فقط با دل بریدن از تعلقات دنیوی و استفاده از سوزن عیسی است که میتواند خارهای در مسیر راه را از پا بیرون بکشد:
2-2. قانع بودن به قسمت و حریص نبودن
گر به قسمت قانعی بیش و کم دنیا یکی است |
| تشنه چون یک جرعه خواهد کوزه و دریا یکی است |
(کلیم کاشانی، 1376، ج1: 114)
شاعر در این بیت، از تقدیرگرایی سخن گفته است. کلیم معتقد است که قانع بودن به کم و زیاد دنیا و اعتقاد به قسمت داشتن به انسان آرامش میبخشد؛ چراکه میداند دارای ظرفیت محدودی است و آنچه خدا برای او در نظر گرفته، بهاندازۀ نیازش است، مانند تشنهای که عطشش با جرعهای آب مینشیند، حال در پیش رو چه یک کاسه آب داشته باشد و چه دریا. چنین تفکری در متون اخلاقی پس از سدۀ هفتم، به کمک مردم غارتشده از حملۀ مغول آمد تا سرنوشت خود را بپذیرند و زیر بار اندوه و مصیبت ویران نشوند؛ اما متأسفانه اعتقاد به قضا و قدر و قسمت، به آن برهه محدود نشد و در ذهن نیاکان ما جایگیر شد. همین نکته بعدها در تفاوت واکنش غرب و خاورمیانه به حاکمان مستبد بهطور جدیتری خود را نشان داد:
در بیتی دیگر، شاعر به حریص نبودن در دنیا اشاره دارد و انسانهای زاهد و خشکمذهب و ریاکار را از تیز کردن دندان حرص و طمع بازمیدارد، در سرتاسر غزلیات کلیم، تسبیح و در دست داشتن آن برای ذکر گفتن و همچنین مسواک (عملی مستحب پیش از نماز)، نوعی مایۀ ریا و تزویر بوده و شاعر بسیار از این موارد برای تیز کردن دندان طمع و ریا در اشعار خود بهره گرفته است.
با توجه به اینکه در این بیت مسواک و سبحه از ابزار زهد و ریای زاهدان است، شاعر با آنها هم از جنبۀ بدیع لفظی و هم معنوی مضمونآفرینی کرده است: با مسواک دندان را تمیز میکنند نه تیز! تداعی موسیقایی تیز و تمیز؛ ولی کلیم از تیز کردن دندان حرص و طمع زاهد با مسواک سخن گفته است. اوج مضمونآفرینی کلیم در این است که از لفظ دانههای تسبیح، کلمه را گرفته و معادل دیگر آن یعنی تخم را به کار برده و تصویر خود را با تداعی عمل بذر پاشیدن که با دست ریخته میشود، با واسطۀ کلمۀ دستاویز نشان داده که معنای لغوی آن میشود: چیزی که از دست آویزان است. حال پیچیدگی سازوکار مضمون را در ذهن شاعر چیرهدست میتوان در تثبیت کردن عمل ریختن تخم زرق و فریب با تصویر دانههای بههمچسبیدۀ تسبیح برابر دانست؛ گویی شیخ با تسبیح در دست گرفتن دائم در حال پاشیدن بذر فریب است:
شیخ از مسواک، دندان طمع را تیز کرد |
| سبحه را هم بهر تخم شید دستاویز کرد |
(همان: 235)
2-3. پرهیز از گناه و آرزوها و ناکامیهای دنیا
کلیم در بیتی، انسان را از زشتی و گناه بازمیدارد و دل پاک و بیآلایش را از اینکه مطیع و تابع نفس سرکش و اماره باشد منع میکند و در بیتی، هیزم تر را در مضمون گناه و زشتی برای دل به کار برده و به این نکته اشاره کرده است که هیزم تر بهتنهایی قادر به سوختن نبوده و چون در آتش افکنده شود، بهخوبی نمیسوزد و بیش از هیزم خشک، دود برپا میکند؛ ولی اگر با هیزم خشک و چوبهای دیگر همراه باشد بهراحتی خواهد سوخت. بنابراین شاعر با استفاده از این مسئلۀ طبیعی، مضمونآفرینی کرده و دل انسان را چون هیزمی میداند که بهتنهایی جهنمی نمیشود مگر آنکه با گناهان و نفس اماره همراه شده، آتش گرفته و اهل جهنم گردد:
دل ز تردامنی نفس شود ز اهل جحیم |
| روش هیزم تر نیست که تنها سوزد |
(همان: 252)
در بیت دیگری نیز شاعر به پرهیز از آرزوها و ناکامیهای انسان اشاره کرده و دلی را که در حال سوختن و آتش گرفتن برای آرزوها و ناکامیهای دنیا باشد، به هیزمی بیارزش تشبیه نموده که در حال سوختن برای گرم کردن «حمام» است و معتقد است آن دلی که در پی هوی و هوس و ناکامیها و آرزوهای دنیا بسوزد و بگدازد، دل نیست بلکه هیزمی است که در کمال پستی و فرومایگی برای روشن کردن آتش «حمام» و گرم کردن آن به کار میبرند:
هیزم گُلخن خسّت بُوَد آن، دل نبُوَد |
| که مدام از غم ناکامی دنیا سوزد |
(همان: 252)
2-4. توبه کردن و رضای خلق و خالق
یکی از زیباترین و غریبترین مضمونآفرینیهای کلیم کاشانی در بیت زیر آمده است:
از آسیب شکستن، پیر جام، او را نگه دارد |
| که باز از زهد و تقوا، توبه از دست سبو کردم |
(همان: 451)
این بیت از ابیات ذووجهین و بسیار درخشان شاعر است. کلیم در این کلام در کمال پیچیدگی، ولی بهراحتی، قابلیت برداشت مثبت و منفی را بهطور همزمان و در همین یک بیت گنجانده است: مصراع نخست جملۀ دعایی است، شاعر میگوید: پیر جام (جام شراب به پیری تشبیه شده است) او (سبو) را از آسیب شکستن (جنس سبو عموماً سفالین بوده و شکستنی) حفظ کند! زیرا من به دست سبو، از زهدورزی و تقواپیشگی توبه کردم! وجه دوم: پیر جام (شیخ احمد جامی عارف نامدار سدۀ ششم معروف به پیر جام) زهد و تقوای مرا از آسیب شکستن نگه دار؛ چراکه من از روی زهدپیشگی توبه کردم که دست به سبو بزنم! جالب است که بدانیم پیر جام تا 22سالگی سرگرم میخوارگی و عیش و نوش بوده و پس از آن توبه میکند و سالک راه حق میشود؛ بدون تردید این مورد نیز در ذهن خلاق کلیم حضور داشته است.
یکی از وجوه جذاب برخی شاعران و ادیبان مبهم بودن زندگی و آثار آنهاست. کلیم همانطور که در اشعارش بهروشنی نگفته که همدانی است یا کاشانی، نگفته که زن و فرزند داشته یا نه و بسیاری موارد دیگر، در اینجا نیز با مضمونآفرینی بسیار پرجزئیات مشخص نکرده که توبه از سبو کرده یا از زهد در راه سبو؛ درونمایهای که در شعر شاعران بسیاری آمده است، مانند این بیت از عماد خراسانی:
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر |
| بهجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
|
(خراسانی، 1401: 78)
در بیتی دیگر، شاعر بعد از دعوت خلق به توبه، به رضای خلق و خالق اشاره و آن را تشبیه به «عنان» کرده است:
رضای خلق و خالق چون عنان هرگه به دست آمد |
| سوار توسن توفیق باش و کامرانی کن |
(کلیم کاشانی، 1376، ج1: 533)
کلیم رضای خلق و خالق را چون افساری میداند که هرکس بتواند آن را در دست گیرد و اسب توفیق را مهار کند، رضایت مردم و خدا را جلب کرده و بر اسب توفیق نشسته و به کامیابی خواهد رسید.
2-5. بینیاز بودن و استغنا از بهرههای دنیا و مال و مقام
کلیم در بیتی لطیف، پیام رهایی و آزادگی را با تعابیری پارادوکسیکال اینگونه بیان میکند: با شمشیر بینیازی میتوانی فاتح کل جهان باشی همچون کسی که هیچ سرپناهی ندارد، کل در و دشت و گلستان از آن او میشود:
جهان را میتوان تسخیر کرد از تیغ استغنا |
| گلستان سربهسر از توست گر بیآشیان باشی |
(همان: 568)
خلق مضمون با تعبیر پارادوکس بدان سبب است که در ظاهر مصراع اول، گفتمان قدرت جاری است و عناصر رزم و جنگ و جهانگشایی، حتی استغنا در ظاهر واژه، راه به غنا و ثروت میتواند ببرد؛ اما در مصراع دوم بحث درویشمسلکی و بیکاشانگی ولی صاحب گلستان و بوستان بودن است. این نوع مضمونسازی در واقع ذهنی وقّاد و تیزبین میخواهد و اینجاست که لقب «آفرینندۀ معانی»، لایق کلیم کاشانی است.
2-6. پرهیز از ریاکاری و زهد خشک
کلیم در بیت زیر، در نقش منتقد اجتماعی ظاهر شده و زهد و ریا را از هرگونه افسار و عنانی تهی میداند. وی زاهدان خشکمذهب و ریاکار را به مهار کردن نفس خود توصیه میکند؛ چراکه زاهدان و رندان به ریا توسل جسته و گاه به ریا در شیشۀ آنها شراب بوده و گاه گلاب، ازاینرو مهار کردن چنین انسانهای ریاکار و زهدپیشه، کاری بس عبث و بیهوده است:
در زاهدی و رندی، در دست کس عنان نیست |
| این شیشه گاه باده گاهی گلاب دارد |
(همان: 199)
مضمون تسبیح زاهدان کجکردار و شباهت آن به قلاب ماهیگیری، تصویری ظریف است که تنها در همان هنگام مهره به رشته کردنها میتواند به ذهن کسی برسد. تخیل قوی شاعر چنین مضمونی را آفریده است تا نشان دهد سبحهای که نماد زهد و تقواست، با دورویی و نفاق، بدل به قلاب ماهیگیری میشود و مردم ساده و مظلوم طعمههای این شیادان هستند:
صورت قلاب ماهی گیرد از ناراستی |
| رشتۀ تسبیح زاهد را چو در سوزن کنم |
(همان: 483)
2-7. شادمان زیستن در سختیهای زندگی
در بیتی، کلیم کاشانی به شادی و قهقهۀ کبک دری در قفس اشاره کرده که با وجود در قفس بودن ولی همیشه آوازخوان و خندان است و به انسان نیز خندان بودن و شاد زیستن چون کبک دری را حتی در شرایط سخت زندگی گوشزد مینماید:
حالی من شد که در هر حال باید شاد زیست |
| قهقههی کبک دری را در قفس تا دیدهام |
(همان: 436)
2-8. احسان و نیکوکاری
یکی از ویژگیهای شعر سبک هندی، آمدن شعر به میان کوچه و بازار و زندگی عادی مردم است. ازاینروست که شاعران با ابزار و وسایل خانه و کسبوکارشان، زیاد مضمونآفرینی میکنند. در این بیت، شاعر بادبزن را دستمایۀ مضمونپردازی کرده و به انسان این نکته را یادآوری میکند که همچون بادبزن که برای خنک کردن به کار میرود و انسان را بیهیچ چشمداشتی خنک میکند، احسان کردن به خلق نیز میباید بدون چشمداشت باشد:
به خلق احسان کن و چشم از تلافی پوش، میباید |
| به کس راحترسانِ بیعوض چون بادزن باشی |
(همان: 583)
2-9. امیدواری
امیدواری به رحمت خدا صفتی برازنده و نجاتبخش برای مؤمنین است. «رجا یعنی امیدواری و در اصطلاح، تعلق قلب است به حصول امری محبوب در آینده» (سجادی، 1381: 189). امید نیز عبارتاند از: «سرور و نشاط قلب بهخاطر انتظار آنچه محبوب اوست، به شرط آنکه وقوعش متوقع و منتظر بوده و سببی عقلانی داشته و انتظار انسان به این خاطر باشد که اکثر اسباب آن فراهم است. در این صورت نام امید بر این انتظار، صادق است که بدین جهت برای رسیدن به آن تلاش خواهد کرد» (نراقی، 1389: 213).
در ادامۀ اعتقاد به سرنوشت و هیچکاره بودن انسان در تعیین آن، کلیم کاشانی مضمونی متناقضنما آفریده است: در امید باز نشود؛ عموماً درها با کلید باز میشود نه با نبود کلید. شاعر تدبیر انسانی را در برابر امید به خدا و توکل قرار داده و میگوید تا کلید تدبیر گم نشود، در امید باز نشود!
کلید چاره و تدبیر تا نگردد گم |
| دری که بسته به روی امید، وا نشود |
(کلیم کاشانی، 1376، ج1: 368)
2-10. بلندهمتی
بدون تردید، همت بلند یکی از نشانههای بزرگی روح آدمی است. کلیم در بیت زیر مضمونی ظریف ساخته و پرداخته است. او دریای باعظمت را در برابر همت بلند ممدوح خود خرد میبیند و بر این باور است که با بلندهمتی میتوان بر سینۀ دریا دست رد زد. نکتۀ برجسته اینکه فراز و فرود موجها نشان همان دست ردّ ممدوح است:
نهاده همت او دست رد به سینۀ بحر |
| نشان پنجهاش از موج یکبهیک پیداست |
(همان: 20)
کلیم در بیت زیر نیز به این نکته اشاره دارد که با همت عالی میتوان به مقاصد متعالی دست یافت. خرمن بودن نُه فلک با آن عظمت در برابر بلندهمتان و گدا بودن تقدیرباوران، مضمون گیرایی است که شاعر آفریده است:
نُه فلک در پیش چشم اهل همت خرمنی است |
| هرکه کام از آسمان جوید، گدای خرمن است |
(همان: 79)
2-11. سکوت و خاموشی
کلیم کاشانی در بیتی، انسانهای پرمدعا را در مضمون تیر هوایی به کار برده است؛ چون معتقد است همچون تیر هوایی که بعد از ترقی و اوج گرفتن، دوباره روی به سوی پایین میکند، انسانهای پرمدعا نیز که ادعای جایگاه و مقام دارند، به زمین خواهند خورد:
که همچو تیر هوایی به خویش رفعت بست |
| که نه ترقی او مایۀ تنزل شد |
(همان: 284)
و یا در این بیت که شاعر سخن شایسته را شراب میداند که در دهان هنرمندان است و بیهنران از آن شراب بینصیب هستند؛ همانطور که شیشۀ خالی را کسی مهروموم نمیکند، ذهن و دهان بیهنران را هم بند و بستی نیست:
بند سکوت هیچگه از لب بیهنر مجوی |
| قابل مهر کی شود شیشه که بیشراب شد |
(همان: 284)
2-12. تواضع و فروتنی
خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری تواضع را چنین تعریف میکند: «در حکمت عملی، یعنی اخلاق آن بود که خود را مزیتی نشمرد بر کسانی که در جاه از او نازلتر باشند.» تواضع «نعمتی است که اندرو حسد نکنند و کبر محنتی بود که بر وی رحمت نکنند و عز اندر تواضع است» (طوسی، 1387: 83). خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»، و بندگان خاص خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع و فروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها خطاب و عتابی کنند، با سلامت و زبان خوش پاسخ دهند (فرقان: 63).
رسول گرامی اسلام(ص) تواضع را وسیلۀ سربلندی و عظمت مقام انسان میداند و میفرماید: «کسی که بهخاطر خدا تواضع کند، خداوند مقام او را بالا میبرد.» (مجلسی، 1315ق، ج77: 179). حضرت علی(ع) میفرماید: «تاج تواضع و فروتنی را بر سر نهید و تکبر و خودپسندی را زیر پا بگذارید و حلقههای زنجیر خودبزرگبینی را از گردن باز کنید و تواضع و فروتنی را سنگر میان خود و شیطان و لشکریانش قرار دهید؛ زیرا شیطان از هر گروهی لشکریان و یارانی سواره و پیاده دارد» (علی بن ابیطالب، 1383: 54). نیز پیامبر(ص) میفرماید: «التواضُعُ یرفعُ و التکبرُ یضعُ» (همان: 46)؛ تواضع آدم را بالا میبرد و تکبر انسان را کوچک و پست میکند:
گشته از افتادگی آن سرفرازی حاصلم |
| کآسمان در سایۀ دیوار کوتاه من است |
(کلیم کاشانی، 1376، ج1: 123)
در بیتی دیگر، کلیم خاکساری و تواضع را پند میدهد. وی میگوید: نتیجۀ تواضع من این سربلندی است که آسمان به آن عظمت، در زیر سایۀ دیوار کوتاه من قرار میگیرد. مضمونآفرینی این بیت در اغراق آن است و اینکه آسمان که همیشه بالاست، در نتیجۀ افتادگی شاعر، جایش را با او عوض کرده: شاعر بالا رفته و آسمان پایین آمده!
و در این بیت:
اگر در خاکساری کاملی، بر صدر جا داری |
| چو نقش پا اگرچه خانهزاد آستان باشی |
(همان: 576)
کلیم میگوید اگر فرد در تواضع به کمال برسد مانند ردّ پا که عموماً بر خاک آستانۀ در نقش میبندد ولی میتواند بر صدر مجلس جای بگیرد، او هم بر دیگران برتری معنوی مییابد. نکتۀ دیگر رسیدن از غلام خانهزاد بودن به صدارت و بالانشینی بهواسطۀ خاکساری است. آفرینش مضمون در این بیت بر عهدۀ تمثیل است.
کلیم در بیت زیر، معتقد است که فروتنی، انسان را از آسیبها در امان میدارد:
هرکه فروتن، مسلّم است ز آفت |
| نقش، سفید است و روسیاه نگین را |
(همان: 36)
در جای دیگر، شاعر بر این باور است که انسانهای فروتن، از فیض الهی بیشتر بهرهمند میشوند:
خاکساران بیشتر از فیض قسمت میبرند |
| کلبۀ دیوار کوتاهان، پر از مهتاب بود |
(همان: 232)
کلیم کاشانی در بیتی دیگر معتقد است خاکساری گنجی است که باید آن را در افتادگی طلب کرد:
کدام گنج که در کنج خاکساری نیست؟ |
| رو از زمین بطلب، آنچه آسمان ندهد |
(همان: 271)
بنای این بیت بر تضاد و طباق است: گنج/کنج، زمین/آسمان، طلبیدن/ندادن.
جالب است که کلیم کاشانی با موضوع فروتنی، بسامد بسیاری در دیوان وی دارد، بهطوریکه یکی از شاخصههای فکری او میتواند تلقی گردد. مانند ابیات زیر:
خاکساری، سربلندی را ز سر واکردن است |
| نه حصیر و خشت کردن بستر و بالین خویش |
(همان: 418)
[1] * دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران
[2] ** استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران، (نویسندۀ مسئول)
[3] *** استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد نجفآباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجفآباد، ایران
تاریخ وصول:05/05/1403 تاریخ پذیرش: 30/08/1403