در دهههای اخیر، مطالعات وسیعی در زمینه دانش روانشناسی محیطی صورت گرفته که بررسی روانشناختی رفتار و توجه به نیازهای انسان در بستر محیط کالبدی و زندگی روزمره را مد نظر قرار میدهد. لیکن به دلیل نبود ابزار و سنجه مناسب برای تعمیم و کاربست این مطالعات در معماری و بویژه در چکیده کامل
در دهههای اخیر، مطالعات وسیعی در زمینه دانش روانشناسی محیطی صورت گرفته که بررسی روانشناختی رفتار و توجه به نیازهای انسان در بستر محیط کالبدی و زندگی روزمره را مد نظر قرار میدهد. لیکن به دلیل نبود ابزار و سنجه مناسب برای تعمیم و کاربست این مطالعات در معماری و بویژه در ارتباط با مسکن، کمک چندانی به افزایش سرزندگی و متعاقبا ارتقاء کیفیت زندگی کاربران ساختمانهای مسکونی در مقیاس کلان (عمومیت جامعه) نکرده است. از این رو در پژوهش حاضر به این سؤال پرداخته شد که چگونه میتوان ساز و کار تأثیر کیفیت معماری بر سرزندگی و ارتقاء کیفیت زندگی ساکنین ساختمانهای مسکونی را تبیین نمود و به چه صورت میتوان نتایج آن را در عرصه عمل به کار گرفت؟ این مطالعه به صورت هدفمند با استفاده از روش کیفی فراترکیب به تشریح عملیاتی مفهوم روانشناختی سرزندگی به عنوان یکی از اهداف مطلوب انسان از یک سو و چگونگی رهیافت به آن به عنوان درجهای کیفی از محیط از سوی دیگر پرداخته است؛ تا متعاقباً با بهرهگیری از اصول و مبانی روانشناسی محیطی به درکی میانرشتهای و سیستماتیک از فرآیند طراحی بهینه و عوامل کالبدی مؤثر در آن، نائل شود. در این راستا عوامل کالبدی مرتبط در سه دسته کلان ویژگیهای فضایی، قابلیتهای محیطی و صفات محیطی، کدگذاری و بررسی شد و سپس در قالب یک مدل نظری به عنوان راهبردی معمارانه برای تحقق سرزندگی در بستر ساختمانهای مسکونی تدوین گردید. در نهایت باید اذعان داشت که سرزندگی افراد و ارتقاء کیفیت زندگی آنها تا حدود قابل توجهی به جنبههایی از ارتباط انسان و محیط کالبدی زندگی وی باز میگردد که با رعایت اصول روانشناسی محیطی در طراحی، قابل بهبود است.
پرونده مقاله