مهمترین عرصهی مشارکتِ سیاسی زنان ایران پس از وقوع انقلاب اسلامی، قوه قانونگذاری به ویژه در مجلس پنجم بوده است؛ دورهی پنجم مجلس شورای اسلامی شاهد حضور بیشترین تعداد زنان در مقام نمایندگی مجلس بود. در این دوره زنان نماینده موفق به تصویب قوانین مهمی در جهت بهبود وضعیت چکیده کامل
مهمترین عرصهی مشارکتِ سیاسی زنان ایران پس از وقوع انقلاب اسلامی، قوه قانونگذاری به ویژه در مجلس پنجم بوده است؛ دورهی پنجم مجلس شورای اسلامی شاهد حضور بیشترین تعداد زنان در مقام نمایندگی مجلس بود. در این دوره زنان نماینده موفق به تصویب قوانین مهمی در جهت بهبود وضعیت زنان در جامعهی ایران شدند. پرسش اصلی در این مقاله این است که چه عواملی باعث موفقیت نمایندگان زن در تصویب قوانین مربوط به زنان در مجلس پنجم شدند؟ این پژوهش با مراجعه به مشروح مذاکرات مجلس پنجم، کتابخانهی مجلس و نشریّات صورت گرفته و مبتنی بر روش توصیفی-تحلیلی است. در این پژوهش، ضمن بیان پیشینهی مشارکت زنان در عرصههای مختلف اجتماعی، با بررسی مصوّبات مجلس پنجم شورای اسلامی در خصوص زنان، به تبیین نقش و عملکرد نمایندگان زن پرداخته شده است. یافتههای پژوهش نشانگرِ آن هستند که افزایش سطح مشارکت سیاسی زنان در جامعهی ایران و در پی آن، افزایش تعداد نمایندگان، تحصیلات بالاترِ نمایندگان زن نسبت به دورههای پیشین، روی کار آمدن دولتِ همسو با رویکرد توجه به حقوق زنان، تغییرات فرهنگی-اجتماعی در جامعه و تأثیر رسانهها در افزایش آگاهی زنان، از عوامل موثر در موفقیت نمایندگان زن در مجلس پنجم به شمار میآیند. ضمناً با در نظر گرفتن نقش عامل "هویّت"در فرایند تصویب قوانین مربوط به مطالبات زنان، گفتمانهای هویّتیِ موجود در حوزههای سیاسی-اجتماعی و جایگاه زنان در انقلاب اسلامی و قانون اساسی جمهوری اسلامی از عوامل تعیین کننده در تصویب قوانین به شمار میروند.
پرونده مقاله
با شکلگیری انقلاب مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی و ایجاد نظامی قانونمند، قدرت سیاسی خودکامه به قدرتی مقید به قانون تبدیل شد؛ یکی از ابزارهای لازم که در ساختارجدید سیاسی احساس نیاز میشد، حزب بود؛ اما به دلایلی این انقلاب نتوانست به آرمانهای خود دست یابد. همین مسئله سبب چکیده کامل
با شکلگیری انقلاب مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملی و ایجاد نظامی قانونمند، قدرت سیاسی خودکامه به قدرتی مقید به قانون تبدیل شد؛ یکی از ابزارهای لازم که در ساختارجدید سیاسی احساس نیاز میشد، حزب بود؛ اما به دلایلی این انقلاب نتوانست به آرمانهای خود دست یابد. همین مسئله سبب شد اصلاحطلبان و بهویژه روشنفکران حزب تجدد به فکر تأسیس حکومتی مقتدر بیافتندتابتوانند اندیشهها و آرمانهای اصلاحطلبانه خود را در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عملی سازند. مسئله اساسی مقاله حاضراین است که چرا حزبی که با کمک رضاشاه اکثریت کرسیهای مجلس پنجم شورای ملی را به دست آورده بود، نتوانست برنامههای خود را پیاده کند و سرانجام بهصورت حزبی ناکارآمد جلوهگر شد؟ فرضیه تحقیق این است که به نظر میرسد که بانیان و اعضاء حزب تجدد از گروه های حاکم و طبقه آریستوکرات جامعه بودهاند و به همین خاطر سران این حزب نتوانستند از حلقه اولیه خود خارج شوند و با توده مردم ارتباط برقرار کنند. روش تحقیق در این مقاله تاریخی (استقرائی) است و شیوه گردآوری اطلاعات اسنادی و کتابخانهای بوده است که بهصورت مطالعه تطبیقی به توصیف و تحلیل دادهها منجر شده است. یافته اساسی تحقیق حاضر این است که عوامل ناکارآمدی و عدم تداوم حزب تجدد به دو دسته عوامل درونی و بیرونی بستگی داشته که از آن جمله میتوان به نامشخص بودن استراتژی و مرامنامه حزب، نخبهگرایی حزبی، بی طبقه بودن حزب، فقدان استراتژی آموزش و تربیت نیروی سیاسی، دولت ساخت بودن حزب نه دولت ساز بودن آن، سیاست تمرکزگرایی حزب و تمامیتخواهی رضاشاه اشاره کرد.
پرونده مقاله