روش پژوهش پطروشفسکی در بررسی نظام زمینداری در جامعه روستایی ایران
محورهای موضوعی :
طلعت ده پهلوان
1
*
,
پوریا اسمعیلی
2
,
سجاد دادفر
3
1 - استادیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
2 - دکترای تاریخ ایران دوره اسلام دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
3 - استادیار دانشگاه رازی کرمانشاه
کلید واژه: تاریخنگاری مارکسیستی, خاورشناسی روسی, پطروشفسکی, نظام زمینداری, فئودالیسم.,
چکیده مقاله :
ایلیا پاوْلوویچ پِطْرُوشِفْسْکی (1898-1977م.) خاورشناس نامدار روس آثار پرشماری درباره تاریخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران نگاشته است. این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که شیوه تاریخ¬نگاری پطروشفسکی راجع به اقتصاد کشاورزی و مالکیت ارضی در ایران چگونه است؟ در پاسخ باید گفت که وی مطابق با ایدئولوژی مارکسیست-لنینیستی تلاش کرده تا با بهره¬گیری از واژه «فئودالیسم» و تعمیم آن به نظام زمینداری ایران در ادوار مختلف، تفسیری معنادار طبق نظر روس¬ها ارائه دهد. این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی درصدد است تا ابعاد و زوایای این موضوع را با دقت بررسی کند. یافته¬ها نشان می¬دهد که، مورخان روس بسان پطروشفسکی قصد داشتند تا در زمان جنگ سرد (1947- 1991م.) با قرائت کلی و نیز تعمیم دادن و نزدیک کردن تاریخ اجتماعی و اقتصادی کشورهایی همچون ایران به ویژه از جهت نظام زمینداری و جنبش¬های دهقانی به تفکرات شوروی آنان را به سیاست¬های کمونیستی مد نظر خود ملحق و یا حتی الامکان نزدیک کنند که این اقدام در آن دوران مسئله مهمی در جهت منافع شوروی و البته همسویی ایران به عنوان کشور همسایه آن¬ها به شمار می¬رفت.
Ilya Pavlovich Petrushevsky (1898-1977) was a renowned Russian Orientalist who authored numerous works on the political, economic, and social history of Iran. This research seeks to answer the question: What is Petrushevsky's approach to historiography regarding agricultural economics and land ownership in Iran? In response, it must be said that, in line with Marxist-Leninist ideology, he attempted to provide a meaningful interpretation from the Russian perspective by using the term "feudalism" and applying it to Iran's land tenure system across different periods. This article, using a descriptive and analytical method, aims to carefully examine the dimensions and aspects of this issue. The findings indicate that Russian historians like Petrushevsky aimed, during the Cold War (1947-1991), to align or at least bring closer the social and economic history of countries like Iran—particularly in terms of land tenure systems and peasant movements—to Soviet ideology. This effort sought to integrate these countries into communist policies or align them as closely as possible, which was a significant matter for Soviet interests at the time, as well as for fostering alignment with Iran as a neighboring country
قرآن کریم.
اسکاچپول، تدا (1392). بینش¬ و روش ¬جامعه¬شناسی¬ تاریخی. ترجمه هاشم ¬آقاجری، تهران: مرکز.
ادواردز، پل (1375). فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات از دایره¬المعارف فلسفه)، ترجمه بهزاد سالکی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
بلوخ، مارک (1363). جامعه فئودالی. ترجمه بهزاد باشی، تهران: آگاه.
بیانی، شیرین (1371). دین و دولت در ایران عهد مغول. تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
پطروشفسکی، ا. پ. (1344). کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول (قرن¬های 13 و14 میلادی). ترجمه کریم ¬کشاورز، ج1-2، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران.
پطروشفسکی، ا. پ. (1351). نهضت سربداران خراسان. ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام.
پطروشفسکی، ا. پ. (1359). ایرانشناسی در شوروی دولت در عهد ایلخانان فقه اللغه ایرانی. ترجمه یعقوب آژند، تهران، نیلوفر.
پطروشفسکی، ا. پ. (1363). اسلام در ایران (از هجرت تا پایان قرن نهم هجری). ترجمه کریم -کشاورز، تهران، پیام، چ7.
حافظ ابرو، نورالله عبدالله (1350). ذیل جامع التواریخ رشیدی، به اهتمام خانبابا بیانی، تهران، انجمن آثار ملی.
دورانت، ویل (1367). تاریخ تمدن (عصر ایمان). ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج4، تهران، انتشارات - آموزش انقلاب اسلامی، چ2.
دولاندلن، شارل (1388). تاریخ جهانی، ج2، ترجمه احمد بهمنش، انتشارات دانشگاه تهران، چ12.
زرین¬کوب، روزبه و سلیمان¬زاده، علیرضا (1392). واکاوی دوره نظام اشتراکی ابتدایی تاریخ جامعه ایرانی در نگاه و رویکرد ایرانشناسان شوروی. پژوهش¬های ایرانشناسی، سال 3، شماره2، صص53-71.
سجادی، صادق (1379). «¬اقطاع». دائرة¬المعارف بزرگ اسلامی. ج 9، تهران، مرکز دائرة¬المعارف -بزرگ ¬اسلامی، صص 643 - 665.
صدقی، ناصر (1391). تأملی در نگرش جامعه¬شناختی مارکسیستی به تاریخ ایران. پژوهش¬های علوم تاریخی. دوره 4، شماره 1، صص133-152.
صدقی، ناصر و نریمانی، عارف (1400). نقدی بر تئوری¬های اروپا محور در دوره¬بندی تاریخ اقتصادی ایران؛ ایدئولوژی، زمان پریشی و فراروایت. تاریخ ایران. دوره14، شماره2، صص 1-22.
فضل¬الله همدانی، رشیدالدین (1945). مکاتبات رشیدی، گردآوری محمد ابرقوهی، بهکوشش محمد شفیع، لاهور: کلیه پنجاب.
کاسمینسکی، یوگنی (1358). تاریخ قرون وسطی. ترجمه صادق انصاری و محمدباقر مؤمنی، تهران: اندیشه.
کاظمی، حجت (1400). تاریخ¬نگاری مارکسیستی و ماهیت جامعه و دولت در ایران سنتی. سیاست (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی). دوره 51، شماره4، صص1063-1091.
کوریک، جیمز آ. (1380). قرون وسطای اولیه، ترجمه مهدی حقیقت¬خواه، تهران: ققنوس.
لمبتون، آن (1382). تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران. ترجمه یعقوب آژند، تهران: نی.
میرخواند، محمد بن خاوندشاه (1339). روضةالصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفا، ج5، تهران: خیام و پیروز.
نچکینا، و. و دیگران (1361). تاریخ مختصر جهان، ترجمه محمدتقی فرامرزی، ج1، تهران: دنیا.
نوری، جعفر (1400). مغول¬شناسی ایرانی و نسبت آن با دو شاخه مغول¬شناسی مارکسیستی و غربی در تاریخ¬نگاری دوره پهلوی. تاریخ¬نگری و تاریخ¬نگاری. سال 31، شماره 28. صص 283- 303.
واگو، استفان (1373). درآمدی بر تئوری¬ها و مدل¬های تغییرات اجتماعی. ترجمه احمد رضا غروی¬زاد، قم: انتشارات جهاد دانشگاهی.
The study of religion in Russia in the 18th- first half of the 20th cent Ilya Pavlovich. Petrushevskyhttps://relstud-hist.spbu.ru
Kemper, Michael (2011). Introduction: Integrating Soviet Oriental studies. in The Heritage of Soviet Oriental studies. Michael Kemper and Stephan Conermann (eds.), London: Routledge.
Rodionov, Mikhail (2011). Profiles under Pressure: Orientalistsin Petrograd/Leningrad 1918- 1956. in The Heritage of Soviet Oriental studies. in Michael Kemper and Stephan Conermann (eds.), London: Routledge.
Verbeek, Georgi (2006). Anachronisme and the Rewriting of history: The South Africa Case. The Journal for Transdisciplinary Research in Southern Africa. vol. 2, No. 1, pp.181-200.
تاريخ و تمدّن اسلامى Islamic History and Civilization
سال 20، شماره 49، زمستان 1403 Vol.20, No.49, Winter 2025
صص 137-157 (مقاله پژوهشی)
روش پژوهش پطروشفسکی در بررسی نظام زمینداری در جامعه روستایی ایران1
طلعت ده پهلوان2
استادیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
پوریا اسمعیلی
دکترای تاریخ ایران دوره اسلامی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بین المللی امام خمینی، قزوین، ایران
سجاد دادفر
دانشیار گروه تاریخ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه رازی، کرمانشاه، ایران
چکیده
ایلیا پاوْلوویچ پِطْرُوشِفْسْکی (1898-1977م.) خاورشناس نامدار روس آثار پرشماری درباره تاریخ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران نگاشته است. این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که شیوه تاریخنگاری پطروشفسکی راجع به اقتصاد کشاورزی و مالکیت ارضی در ایران چگونه است؟ در پاسخ باید گفت که وی مطابق با ایدئولوژی مارکسیست-لنینیستی تلاش کرده تا با بهرهگیری از واژه «فئودالیسم» و تعمیم آن به نظام زمینداری ایران در ادوار مختلف، تفسیری معنادار طبق نظر روسها ارائه دهد. این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی درصدد است تا ابعاد و زوایای این موضوع را با دقت بررسی کند. یافتهها نشان میدهد که، مورخان روس بسان پطروشفسکی قصد داشتند تا در زمان جنگ سرد (1947- 1991م.) با قرائت کلی و نیز تعمیم دادن و نزدیک کردن تاریخ اجتماعی و اقتصادی کشورهایی همچون ایران به ویژه از جهت نظام زمینداری و جنبشهای دهقانی به تفکرات شوروی آنان را به سیاستهای کمونیستی مد نظر خود ملحق و یا حتی الامکان نزدیک کنند که این اقدام در آن دوران مسئله مهمی در جهت منافع شوروی و البته همسویی ایران به عنوان کشور همسایه آنها به شمار میرفت.
کلیدواژهها: تاریخنگاری مارکسیستی، خاورشناسی روسی، پطروشفسکی، نظام زمینداری، فئودالیسم.
مقدمه
این مقاله روش پژوهش ایلیا پاوْلوویچ پِطْرُوشِفْسْکی پیرامون نظام مالکیت ارضی در ایران را مورد تحقیق قرار میدهد. علت انتخاب موضوع چنین است که وی قصد داشت تا بر اساس ماهیت و تفکر مارکسیست-لنینیستی که ایدئولوژی غالب بر اتحاد جماهیر شوروی پس از سرنگونی حاکمیت تزارها بود باهدف تأثیرگذاری بیشتر بر اقشار مختلف جامعه بهویژه روشنفکران چپ ایرانی ابعاد مختلف تاریخ اقتصادی ایران را در زمینه مناسبات ارضی و تملک زمین ارزیابی نماید تا بدینطریق، در دوران جنگ سرد (1947-1991م.) تفکرات اکثریت ایرانیان را نیز با کشور خویش همسو کند. پس بسان سایر مورخان عصر خود به تألیف کتب متعدد مبادرت ورزید. در همین راستا این سؤال مطرح میشود که شیوه تاریخنگاری پطروشفسکی راجع به اقتصاد کشاورزی و مالکیت ارضی در ایران چگونه است؟ در پاسخ باید گفت که وی مطابق با ایدئولوژی مارکسیست-لنینیستی تلاش کرده تا با بهرهگیری از واژه «فئودالیسم» و تعمیم آن به نظام زمینداری ایران در ادوار مختلف، تفسیری معنادار طبق نظر روسها ارائه دهد. البته مسئله مهم این است که شیوههای تولید در هر جامعهای، بنیان و ساختار سازمان اجتماعی آن جامعه را تشکیل میدهند بر همین اساس نظام مالکیت زمین در ایران کهن بر پایه نظام اقطاع داری بود که شاکله اصلی جامعه ایرانیان را تشکیل میداد و بهیقین تفاوتهای بسیاری با فئودالیسم و ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جوامع اروپایی در قرونوسطی داشت که البته در آنجا هم نظام فئودالی باتوجهبه شرایط خاص و وضعیت اقتصادی هر سرزمین متفاوت بود. ازاینرو، در انجام این تحقیق لازم است تا موارد ذکر شده و ابهامات موجود در آثار و شیوه تاریخنویسی پطروشفسکی بهخوبی تحلیل و تبیین گردد.
شایسته ذکر است، باتوجهبه این که متون تاریخی روسها درباره تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران از اهمیت خاصی برخوردار هستند، لذا پرداختن به سبک تاریخنگاری آنان بهویژه در حوزه نظام زمینداری ایران و اسلام آن هم در زمان غلبه تفکر مارکسیست – لنینیستی در شوروی بهقصد تأثیرگذاری بر اندیشه ایرانیان بسیار مهم است؛ زیرا در آن زمان عدهای از متفکران و نویسندگان ایرانی که به گروههای چپ مارکسیستی وابستگی و گرایش داشتند تا حد بسیاری از چنین آثاری تأثیر گرفتند و در راستای آن کتابهایی را تألیف نمودند که تا زمان حال هم تجدید چاپ میشوند و ممکن است تحلیلهای محققان امروزی را در خصوص نظام مالکیت ارضی به خطا اندازند. پس تحقیق پیرامون به این موضوع ضرورت دارد.
این مقاله با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی و نیز متکی بر منابع معتبر، شیوه پژوهش اقتصادی پطروشفسکی را بر مبنای تاریخنگاری اتحاد جماهیر شوروی بررسی مینماید تا بدین شکل، اهداف و رویکردهای اصلی وی از پرداختن به نظام مالکیت ارضی ایرانزمین مشخص شود.
تاریخنگاری مارکسیستی و دیدگاههای پطروشفسکی تا کنون از جنبههای گوناگون بررسی شده است. روزبه زرینکوب و علیرضا سلیمانزاده (1392)، در مقاله «واکاوی دوره نظام اشتراکی ابتدایی تاریخ جامعه ایرانی در نگاه و رویکرد ایرانشناسان شوروی» بهاختصار درباره پطروشفسکی مطالبی را بیان کردهاند؛ اما در این مقاله بهتفصیل عقاید و نظریات وی پیرامون نظام مالکیت ارضی در ایران صحبت خواهد شد. ناصر صدقی (1391)، در مقاله «تأملی در نگرش جامعهشناختی مارکسیستی به تاریخ ایران» هم بهصورت کلی درباره نگرش مورخان مارکسیست نسبت به تاریخ ایران بحث کرده است که با ماهیت تحقیق حاضر تفاوت دارد. حجت کاظمی (1400)، در مقاله «تاریخنگاری مارکسیستی و ماهیت جامعه و دولت در ایرانی سنتی» بسان مقالات فوق با نگاهی کلی و گذرا شیوه تاریخنگاران اتحاد جماهیر شوروی در خصوص جامعه و تاریخ ایران را مورد واکاوی قرار داده است و نیز اسدالله پورموسی کوهکمر (1386)، در پایاننامه کارشناسیارشد با عنوان: «تاریخنگاری مارکسیستی ایران» هم سبک و عقاید مورخان مارکسیست را پیرامون ایران بررسی نموده است. ناصر صدقی و عارف نریمانی (1400)، در مقاله «نقدی بر تئوریهای اروپا محور در دورهبندی تاریخ اقتصادی ایران؛ ایدئولوژی، زمانپریشی و فراروایت» هم همچون مواردی که ذکر شد تنها سبک نویسندگان مارکسیست را درباره اقتصاد ایران نقد کردهاند. رسول جعفریان (1378) نیز در مقاله «پطروشفسکی و ایرانیان/ گزارشی از کتاب نهضت سربداران خراسان» درباره دیدگاه و روش این مورخ مشهور روس را در کتاب نهضت سربداران خراسان تحقیق کرده است.
تاریخنگاری در شوروی: ملاحظاتی کلی
مورخان و پژوهشگران شوروی در روزگار سلطه بلشویکها بر روسیه شمار قابل اعتنایی تحقیق و تاریخ درباره ایران تألیف کردند. آثار آنها را مقالات مجلات علمی و غیره همراه با شماری از کتابهای کم حجم تشکیل میداد. بخش معتنابه این تحقیقات هم درباره تاریخ ایران باستان بود. در اصل، آنان درصدد بودند تا به شیوه نظاممند و تحت فشار شدید سیاسی دولت شوروی در ظاهر تحلیل علمی ارائه دهند (Rodinov, 2011: 47-56).
همچنین با تأثیرپذیری و تکیه بر دیدگاه و نگرش ماتریالیست تاریخی که کارل مارکس و فردریش انگلس بیان نمودند تلاش کردند تا تحول تاریخی جوامع شرقی بهویژه ایران را با استفاده از چنین دیدگاهی بررسی کنند و آثاری را به رشته تحریر درآورند (Kemper, 2011: 2-4). بنا بر ماتریالیسم تاریخی، ساختار جامعه و تکامل تاریخی آن به واسطه شرایط مادی حیات یا شیوه تولید ابزار مادی هستی اجتماعی تعیین میشود (ادواردز، 1375: 129) که این مسئله در وهله نخست، شامل نوعی تحلیل جامعهشناختی است که قابلاعمال بر همه جوامع بشری بهغیراز جوامع ابتدایی بود و بر اساس آن میتوان به تبیین علت ظهور و سقوط نظامهای اجتماعی گوناگون پرداخت (همان: 133)؛ بنابراین یک قرائت از جهان (باتکیهبر اروپامحوری) را به همه افراد بشری تعمیم دادند که در اصطلاح به آن فراروایت میگویند. این جبر اقتصادی به اعتقاد مارکسیستها در جوامع انسانی شیوههای مختلف تولیدی وجود دارد که اگر بهصورت خطی مستقیم و تکاملی در نظر گرفته شود به شرح ذیل است:
1- جامعه اشتراکی اولیه ماقبل بردهداری که در آن مالکیت خصوصی و حاکمیت سیاسی وجود نداشت؛2- نظام بردهداری (کلاسیک) در دوره یونان و روم باستان؛3- نظام فئودالیسم در دوران قرون وسطی؛ 4- نظام سرمایهداری پس از عصر اکتشافات دریایی و انقلاب صنعتی؛ 5- نظام کمونیستی (واگو، 1373: 38).
در برخی از آثار مارکس نیز اشاراتی وجود دارد که بعضی از جوامع نوعی تولید اقتصادی خاص به جای فئودالیسم داشتند که به آن شیوه تولید آسیایی میگفتند.3 و نیز پیروان مارکس کل روابط اقتصادی را به عنوان زیربنا و کلیه نهادهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و غیره را روبنا برشمردند. در یک تبیین کلی میتوان نفوذ نظریات تکاملگرایانه داروین را در آثار اندیشمندان شوروی مشاهد کرد (زرینکوب و سلیمانزاده، 1392: 57).
از طرفی، در سیاست رسمی تاریخنویسی شوروی جدا از تلاش برای ارائه الگویی واحد تکاملی و تکخطی از تاریخ جهانی و القای نظام کمونیستی شوروی بهعنوان فرجام جریان تاریخی جوامعی مثل ایران، هدف دیگر معارضه با قرائت تاریخنگاری و جامعهشناختی لیبرالیسم و نظام بورژوازی اروپایی بود و در این راستا مطالعه ساختار جوامع جهانسومی همانند؛ ایران بر مبنای ایدئولوژی ضد بورژوازی و ضد استعماری سرمایهداری غربی مهمترین هدف مورخان روسی بود، به همین سبب مطالعات محققان روسی با اهداف سیاسی صورتگرفته بود و از آموزههای مارکسیست – لنینیستی بهعنوان برنامههای سیاسی، فکری و اجتماعی جهت تغییر بخشهای مهمی از جهان در راستای اهداف نظام شوروی و معارضه با سرمایهداری غرب استفاده میشد بهگونهای که قصد داشتند در تحلیل فرجام تاریخ جوامع، ایدئولوژی غایتگرا و نویدبخش نجات بشریت را ترویج نمایند (صدقی، 1391: 136). آنان در زمینه مطالعات ایرانی ساختار جامعه این کشور را فئودالی پنداشتند و از واژگانی مثل، زیربنا، روبنا، مقاومتهای تودهای، زیر ساختهای کشاورزی، طبقه، فرایندهای اقتصادی، ارتجاع و ساختار شبکه آبیاری بهره بردند (نوری، 1400: 290).
این در حالی بود که قبل از انقلاب 1917 بین ایرانشناسان روسی این نظر رایج بود که در ایران به علت وجود نداشتن نظام سرواژ و تقید روستاییان به زمین ساختار و روابط فئودالی وجود نداشته است. اما پس از غلبه نظام کمونیستی در روسیه آراء خویش را تغییر دادند (صدقی، 1391: 138). و جهت اثبات عقاید خود به گفته پطروشفسکی مفاهیمی همچون؛ فئودالیسم دولتی، فئودالیسم متمرکز، فئودالیسم خانه به دوشی، فئودالیسم از هم پاشیده، فئودالیسم ایرانی و عربی و فئودالیسم آسیایی را در قیاس با نسخه اروپایی آن ایجاد کردند (پطروشفسکی، 1344: 2/7 – 92). و نیز مناسبات مبتنی بر بهره کشی فئودالی، تنوع اشکال مالکیت زمین، وجود ساخت طبقاتی مشخص، تلقی دولت به عنوان ابزار طبقه فئودال، تمرکزگرایی – تجزیه طلبی فئودالی و وضعیت ملوکالطوایفی به عنوان فئودالیسم تکامل یافته را مورد بحث قرار دادند (کاظمی، 1400: 1063).
بههرحال چنین عقایدی با شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه ایران در تضاد است و کسانی که این مسائل را بیان کردند دچار زمان پریشی4 آن هم از نوع چشمانداز زمانی شدند؛ یعنی این که مورخ قالبهای تفسیری و تحلیلی که به کار میگیرد برآمده از موقعیت معاصر و کنونی آنها و نه خود گذشته است (Verbeek, 2006:185).
پس با دیدگاه امروزی و بدون فهم عمیق از دادههای تاریخی آن زمان نتوانستند به درک عمیقی از ساختار جامعه ایران برسند و تنها با تعمیمدادن اصول تکامل مغربزمین بر جوامع شرقی بالاخص ایران و مرکزیت بخشی به غرب در حالتی اروپامدارانه (تشریح کلیه حوادث در تاریخ با محوریت اروپا است که از منظر اروپا یا به عبارت صحیحتر برای اروپا است) (صدقی و نریمانی، 1400: 10)، اندیشه و برداشتهای خود را در با تألیف کتابهای مختلف انتقال دادند.
درباره پِطْرُوشِفْسْکی
ایلیا پاوْلوویچ پِطْرُوشِفْسْکی (1898 ـ1977م.) از مورخان نامور روسى است که به دلیل ترجمه برخى از آثار وى در زبان فارسى، شهرت خاصى در ایران دارد. مهمترین آثار وى در حوزه تاریخ ایران و اسلام عبارتند از: 1- اسلام در ایران از هجرت تا پایان قرن نهم هجرى که این کتاب مجموعه درسهاى مؤلف درباره تاریخ اسلام و برخى ممالک همجوار است؛ 2- کشاورزى و مناسبات ارضى در ایران عهد مغول (قرنهاى 13 و14م.)؛ 3- نهضت سربداران خراسان؛ 4- ایرانشناسی در شوروی دولت در عهد ایلخانی فقه اللغه ایرانی.
وی که در حوزههای تاریخ و ادبیات تخصص داشت مدتی را در انستیتوی تاریخ و مردمشناسی آذربایجان شوروی به مطالعه و تحقیق پرداخت و سپس در انستیتوی دولتی قفقازشناسی مشغول به کار شد. او در سال 1935 ریاست فرهنگستان علوم اتحاد جماهیر شوروی را بر عهده گرفت و به دلیل مجموع آثارش در رشته تاریخ، به درجه دکتری نائل آمد. پطروشفسکی یک سال بعد به سنپترزبورگ عزیمت نمود و کارمند ارشد علمی انستیتوی تاریخ شد. زان پس در سال 1941 مدرک فوق دکتری خود را دریافت کرد و در زمان جنگ جهانی دوم در دانشگاه دولتی آسیای میانه واقع در شهر تاشکند به تدریس و تحقیق پرداخت. سپس به مدت 31 سال در دانشگاه سنپترزبورگ به امر تدریس مبادرت ورزید و تا پایان عمر خویش هم ریاست کرسی تاریخ کشورهای خاورمیانه را در دانشگاه سنپترزبورگ در اختیار داشت و از طرف دولت شوروی حمایت میشد و امکانات لازم را به او داده بودند.
(The study of religion in Russia in the 18th - first half of the 20th cent Ilya Pavlovich Petrushevsky)
سبک تاریخنگاری پطروشفسکی راجع به اقتصاد کشاورزی ایران
پطروشفسکی بسان سایر مورخان روس رویکردی مارکسیستی به نظام مالکیت زمین در ایران دارد به همین دلیل در آثار خویش مرتب از واژه «فئودال» بهره میبرد. باتوجهبه این موضوع باید این نکته را تذکر داد که فئودالیسم از کلمه فیف5؛ نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود که بخش عمدهای از اروپای قرونوسطی را در برداشت. این نظام بر سوگند وفاداری بین اشراف مبتنی بود که در ازای دریافت پیشکش یا تیول، متعهد به خدمت بهویژه نظامی میشدند. پس نوعی رابطه و عمل متقابل میان ارباب و واسال یا خدمتگزار بود که هر یک از طرفین موظف به رعایت آن حدودی هستند که نسبت به آن متعهدند. بدینترتیب، انبوهی از کشاورزان و مردم در خدمت نجبا بودند و به آنان خدمت میکردند (کوریک، 1380: 158 و دولاندلن، 1388: 2/ 365 و دورانت، 1367: 4/715).
در واقع، چنین نظامی پس از سقوط امپراتوری روم در قرن پنجم میلادی توسط اقوام ژرمن پدید آمد که در نتیجه بازرگانی و تجارت از رونق افتاد و پول رایج آن دوران از گردش خارج شد. همچنین بر اثر ویرانی جمعیت شهرها رو به افول رفت و مردم به روستاها روی آوردند (نچکینا و دیگران، 1361: 1/154) و نیز نظام فئودالی در هر نقطهای از اروپا به شکلی اما با ویژگیهای خاص و مشترکی اجرا میشد (دورانت، 1367: 4/715). در آن زمان مالکان قدرت سیاسی را در دست داشتند و با اعمال زور زارعان را استثمار مینمودند (کاسمینسکی، 1358: 24). ولی اقطاع اصطلاحی در امور ارضی، مالیاتی و دیوانی در قلمرو اسلام است که واگذاری زمین، آب، معدن یا منافع حاصل از آن با اعطا حق گردآوری خراج و مالیات به کسی در مدتی زمان محدود و یا نامحدودی اطلاق میشد (سجادی، 1379: 643) و ظاهراً از قرآن کریم سوره رعد/ آیه 46 اخذ شده است (همان: 643) و نیز بهعنوان قطایع (مفرد آن قطیعه) معادل فیف اروپایی ترجمه گردیده است که بر خلاف اراضی اروپاییان انواع مختلفی مثل اقطاع التملیک، اقطاع الاستغلال، اقطاع الارفاق، اقطاع دیوانی، اقطاع نظامی و غیره داشت (لمبتون، 1382: 109 به بعد). اما به قول مارک بلوخ چنین مسئلهای باعث نمیشود که این نظام بسان آنچه که در اروپای قرونوسطی حاکم بود از روی تعصب و مطابق با ایدئولوژی و تاریخنگاری مارکسیستی فئودالیسم نامیده شود زیرا ساخت اجتماعی ممالک اسلامی با سرزمینهای اروپایی متفاوت بوده است و بر پایه اقطاع میباشد. در این مناطق مالکیت خصوصی و امنیت اقتصادی وجود نداشت که همین امر بیانگر سیاست استبدادی فرمانروایان این جوامع است. زمامداران مافوق طبقات (صرفنظر از پیشینه قومی و قبیلهای) قرار داشتند و خود را نماینده خداوند میدانستند؛ بنابراین در جهت منافع و برای جبران کسری بودجه و مدیریت منابع مالی به چنین اقداماتی روی آوردند (بلوخ،1363: 1/6 –7 و 2/90 و اسکاچپول،1392: 40). دراینرابطه، صاحبان اقطاع، مقطع نامیده میشدند و آن ملک یا زمینی است که از جانب خلیفه یا سلطان (بسان سلاطین اروپایی در قرونوسطی) به یکی از امرا بنا بهشرط زراعت، وفاداری و کمک نظامی واگذار میگردید. اگرچه به نظر بلوخ در ادامه وضعیت اجتماعی و سیاسی مشرقزمین طور دیگری رقم میخورد و تنها در همین وهله نخست، با اروپاییان مشابه بود (بلوخ،1363: 2/ 358). اما پطروشفسکی صرفنظر از مواردی که بیان شد تلاش میکند تا ابعاد گوناگون مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران را طبق نظر مارکسیستها با فئودالیسم پیوند دهد. وی معتقد است که ماهیت مالکیت زمین در ایران عهد فئودالیته این بود که مالک فئودال به طبقه حاکمهای تعلق داشت که به شکل صنفی سازمانیافته متشکل شده بوده و نیز افراد طبقه مزبور میبایست خدمت نظامی و یا دیوانی معینی را برای دولت فئودال انجام میدادند. جنبه دیگر جامعه فئودالی متکامل این بود که سلسله مراتب خاصی را برای تملک زمین ایجاد کرده بودند. پس در زمین واحدی دو یا چند مالک حضور داشتند و طبق سلسله مراتبی که پایه ریزی شده بود تابع یکدیگر محسوب میشدند و روستاییان و رعایا به آنان خدمت میکردند. هنگامی هم که فئودالیسم رشد نمود تضادی آشکار با شهرها پدیدار گشت و اختلافات بسیاری شکل گرفت (پطروشفسکی، 1344: 2/1).
بر اساس نظر او تقسیمات مالکیت ارضی در سرزمینهای اسلامی بالاخص بدینگونه است:
1) اراضی دولتی؛
2) اراضی متعلق به افراد سلالههای حاکمه با حق تصرف شخصی که بنام «املاک سلطانی» خوانده میشد؛
3) اراضی متعلق به اماکن مقدس اسلامی یا وقف؛
4) اراضی ملکی خصوصی که ملک شخصی افراد بوده و ایشان میتوانستند آن را به عنوان ارث به بازماندگان خود دهند و یا به فروش رسانند؛
5) اراضی متعلق به روستاییان آزاد؛
6) اراضی متعلق به جماعت روستایی (همان: 2/3-4).
بدینترتیب، فئودالها را در طبقات مشخص و معینی بر حسب جایگاه اجتماعی خود طبقهبندی مینماید و به این صورت هر کدام را معرفی میکند. وی مالکیت دولت بر اراضی را باعث بهرهکشی و اخذ مالیاتهای سنگین جنسی و نقدی از قشر رعیت میداند که در مواقع ضروری بسان فئودالهای اروپا از آنان بیگاری هم میکشیدند (همان: 2/5). اما به این نکته خیلی اشاره نمیکند که زارعان ایرانی در مقایسه با همتایان اروپایی خویش حداقل وضعیت بهتری از نظر معیشتی داشتند و نیز وسعت خاک، شهرهای متعدد و وسیع، تنوع شرایط اقلیمی، همزیستی جوامع روستایی با عشایری، حضور اکثر مالکان در شهرها و مباشران آنان در روستاها (بر خلاف اشراف اروپایی که در قلعهها و اراضی خارج از شهر زندگی میکردند و با اهالی روستا در ارتباط مستقیم بودند) و حمله مکرر اقوام بیگانه نظام پیچیده و متنوعی از مالکیت ارضی را بوجود آورده بود.
از طرف دیگر، عملکرد روحانیان و دیوانسالاران صاحب زمین را همچون نظامیان ذکر میکند که برخورد آنها هم با روستاییان و طبقه زحمتکش مطلوب نبود. این محقق روس پس از بررسی این مسائل با نگاه به دوران فرمانروایی ایلخانان نتیجه میگیرد که در آن روزگار مأموران دولتی و دیوانی با آن که تماس زیادی با مردم نداشتند اما به سبب اختلاس، رشوه و فساد و نیاز مالی فراوان همان دفعات کمی که وارد روستاها میشدند به شدت مردمان را چپاول میکردند و مقاطعه کاران نیز املاک را سه، چهار و یا شش ساله در ید خویش میگرفتند و تحت عنوان فئودال همه کاری انجام میدادند تا خزانه خود را آباد ولی زندگانی رعیت را ویران مینمودند (همان: 2/11). در آن عصر خراج با عناوینی مانند، «موجب»، مرسومات و وظایف» و «ادرار» به مالکان داده میشد و به همین دلیل ثروت زیادی را از این طریق کسب کردند (همان: 2/12). وی اراضی «اینجو»7 متداول در عصر مغولان یا به اصلاح «خاص» را همان زمینهای دولتی حکومتهای سابق میداند که بسان ادوار پیشین بود اما به شکل نوینی مطرح شد و همچون گذشته صاحبان قدرت منافع و عایدات زیادی را در اختیار داشته و به ثروت قابل توجهی رسیدند (همان: 2/13). و کلیه روستاییان که در آنجا زندگی میکردند خدمه شاهزادگان، امیران و خان شمرده میشدند. بنابراین مغولان صحراگرد با ورود به ایران همان رویه سابق در این سرزمین را ادامه دادند که جالب توجه است و به نظر او با نظام فئودالیسم همسو شدند.
از سویی، در ادامه همین روند و تفکر دوران مغولان را اوج نظام فئودالیسم میداند به طوری که، در کتاب «کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول» میگوید: «در آغاز قرن سیزدهم میلادی جامعه فئودالی ایران بر روی هم طریق اعتلا را میپیموده و جریان پیدایش مالکیت فئودالی زمین بسیار پیشرفت کرده بود ولی بعد موقتاً بر اثر هجوم لشکریان چنگیزخان و شکست و ادبار حاصل از آن متوقف گشت و سرانجام در قرن چهاردهم میلادی به حد کمال رسید» (پطروشفسکی، 1344: 1/43).
در واقع، نظام زمینداری در ایران را با رویکرد مغولشناسی مارکسیستی در آستانه تهاجم مغولان مطلوب توصیف میکند که با هجوم آنان مدتی دچار رکود شد اما پس از آن مجدداً و با استقرار قوم مغول البته به خاطر ویرانی شهرها و توجه مردم به روستاها و دقت و تبحر در حوزه زراعت رو به ترقی نهاد. در این خصوص مینویسد: «... دیگر جوانب چنین تکاملی عبارت بود از: انشعابات وسیع شبکه آبیاری روی زمینی و زیر زمینی – که شبکههای کوچک (شبکههای ناحیهای که اراضی محدودی را شامل میشدند)، دیگر کشاورزی که به رغم سطح نازل آلات و ادوات زراعتهای کوچک، با این حال بر اثر چیرهدستی و آزمودگی زارعان حاصل فراوانی را به دنبال داشت» (همان: 1/43). این امر سبب گردیده بود تا اقتصاد شهرهای بزرگ فئودالی شکوفا و سرمایه بازرگانان افزون شود. پس او این دوره را عصر مثبتی از نظام فئودالیسم در نظر میگیرد که با وجود حمله ویرانگر مغولان اقتصاد کشاورزی ایران دوباره مسیر مناسبی را در پیش گرفت زیرا بستر این تکامل از قبل فراهم بود پس خیلی زود ایرانیان آسیبهای وارده را جبران کردند و در این راه نیز ایلخانان برای حفظ و ارتقای منافع خویش به آنها مساعدت نمودند.
وی تضادهای طبقاتی را هم ناشی از جنبه ترقیخواهانه تکامل جامعه به حساب میآورد و آن را امری طبیعی میداند، و نیز به تضادهای درونی فئودالها همچون، اختلاف میان نظامیان، صحرانشینها یعنی اهل شمشیر و یکجانشینان اهل قلم یعنی دیوانسالاران و روحانیان مسلمان میپردازد (همان: 1/44). در اصل، قصد دارد تا این کشمکشها را با نمونه مشابه اروپای غربی یعنی جنگ بین فئودالها بر سر تصرف املاک و قدرت مقایسه نماید تا از این طریق، شباهتهای خوبی میان آنان بیابد و طرز تفکر مارکسیستی خود را نسبت به این موضوع پر رنگ جلوه دهد و تعمیمی که داده است را مشروعیت ببخشد و از نظریه مطرح شده خویش دفاع کند. وی فتوحات مغولان را مقدمهای برای ورود به جامعه فئودالی مسلمانان بالاخص ایران میداند و در این زمینه معتقد است که چنگیزخان با اتحاد میان قبایل مختلف ورود آنان را به سمت نظام فئودالیسم هموار کرد و پس از آن که سرزمینهای گوناگون را با کشتار و غارت وسیع مردم فتح و غنیمتهای وافری دریافت نمودند اجازه دادند تا کسانی که زنده مانده بودند با اطاعت از آنها به روستاها بازگردند و تحت نظارت کارگزاران مغولی زراعت کنند. و این گونه به خواسته خود رسیدند و زان پس، به عنوان فئودالهای نیرومند و مدعی مطرح شدند و بتدریج از حالت صحرانشین به روستانشین تغییر شکل دادند8 (همان: 1/45-47-51). بزرگان فئودالی ایرانی و ساکنان روستاها در اقصی نقاط این سرزمین پهناور هم که نتوانسته بودند اختلافات را موقتاً کنار بگذارند و با یکدیگر بر علیه لشکریان مغول متحد شوند نیز در نهایت سر تسلیم فرود آوردند و از مقاومت اهالی شهرها یعنی پیشهوران و اصناف حمایت نکردند و حاکمیت آنان را پذیرفتند.
بنابراین رؤسای مغول که صاحب قلمرو شدند با این که در ابتدا تمایلی به کشاورزی نداشتند اما با گذشت زمان به اهمیت آن پی بردند و بیرحمانه در نقش بهرهکشان فئودالی ظاهرگشتند و به این صورت بر ثروت و اقتدار خود افزودند.
البته باید بدین نکته هم اشاره کرد که آنها معمولاً در املاک و اراضی مستقر نمیشدند و در میان اردوگاه و قرارگاه خان و چادرهای خود حضور داشتند ولیکن عاملان مورد اطمینان را جهت اخذ بهره مالکانه و مالیات از رعایا در روستاها به کار گماشتند تا بدینطریق، بر اوضاع مسلط باشند و پول و اجناس و محصول دریافتی را صرف عیش و نوش، ارضای هوسها و حرم خود نمایند (همان: 1/74- 75). همچنین در هر دعوای ناعادلانهای در محکمه و دادگاه به هر شکلی غالب میشدند و با دادن رشوههای هنگفت حقوق شاکیان را پایمال و اراضی خرده مالکان و یا روستاییان آزاد و بینوایان را با کلیه امکانات آن توسط نیروهای مسلح به زور توقیف و غصب نموده و در اختیار میگرفتند و ترسی از مجازات هم نداشتند (همان: 2/88- 89). سپس این املاک را به قطعات کوچک تقسیم میکردند و در اختیار همان روستاییان و مالکان سابق قرار با شرایط سنگینی میدادند (همان: 2/95). بنابراین پطروشفسکی طبق سنت مارکسیستی این امر را مشابه عملکرد اشراف فئودالی9 در اروپا در نظر گرفته و بر همین اساس مقایسه انجام میدهد.
از سوی دیگر، در کتاب «ایرانشناسی در شوروی» هم زمانی که به دوران وزارت خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی (645- 718 ﻫ.) میپردازد هدف خود را از پرداختن به این شخصیت مهم در زمان ایلخانان، رفع ابهام پیرامون او بیان میکند و مجدداً تلاش نموده تا اوضاع آن دوران و کشمکشها را تقابل میان فئودالها و مخالفان قلمداد نماید. به طوری که مینویسد: «برای درک صحیح مفهوم دولت که در فعالیت رشیدالدین نهفته بوده، اول از همه بایستی در نظر داشت که در تاریخ میانه ایران همیشه کشمکشی بین دو گرایش سیاسی دیده میشود، گرایش به طرف یک دولت فئودالی متمرکز همراه با یک دستگاه دیوانسالاری عریض و طویل وگرایش به سمت اضمحلال نظام فئودالی همراه با نوعی سیستم فیف نظامی. این گرایشها را گروههای مختلفی از فئودالهای طبقه حاکمه حمایت میکردند ... هواداران جریان اول که ستایشگران سنت مغولی و روش زندگی چادرنشینی بودند با زندگی تخته قاپو شده و حیات کشاورزی و شهری مخالفت میکردند و طرفدار پر و پا قرص بهرهکشی غارتگرانه از دهقانان اسکان یافته و ساکنان شهرها بودند...» (پطروشفسکی و ارانسکی، 1359: 7 - 8). بر همین اساس معتقد است که آنها (یعنی فئودالها) مخالفان خویش را به راحتی از میان بر میداشتند که یکی از همین افراد خواجه رشیدالدین فضلالله بود. اما به این مسئله توجه خاصی ندارد که وی در ردیف مالکین بزرگ قرار داشت (به تعبیر پطروشفسکی فئودال است) و از ثروت وافری برخوردار بود و حتی تمایل نداشت تا مالیاتهای سنگین به رعایا تحمیل شود و همواره به آبادانی اراضی اهمیت میداد (فضلالله همدانی، 1945: 244- 245)، پس رقیبان او بسان سعدالدین ساوجی و زان پس، تاجالدینعلیشاه گیلانی که خود نیز مالک و صاحب زمین بودند مکرراً بر علیه این وزیر دانشمند تبلیغ و دسیسه میکردند و اتهاماتی را مطرح نمودند تا بدینشکل، او را از صحنه سیاست و حکومت حذف کنند و در نهایت به اتهام مسموم کردن اولجایتو به دستور و حکم ابوسعید کشته شد (حافظ ابرو، 1350: 123 – 129).
بدینترتیب، این رخداد ربطی به نزاع میان فئودالها و رقیبان فرودست و رعایای آنان ندارد و در این خصوص پطروشفسکی تحلیل جامعی ارائه نداده است. و یا در ادامه با تأکید فراوان بر حاکمیت فئودالی مغولان بر ایران معتقد است که فئودالهای ایرانی با ایلخانان در جهت بازسازی اقتصاد مملکت بالاخص در بخش کشاورزی و ابزارهای آبیاری مزارع که پس از تهاجم آنها از بین رفته و یا ویران شده بود همکاری کردند (همان: 9).
این در حالی است که ایلخانان همچون غازانخان (694-703ق) پس ازکسب قدرت در ایران برای حفظ جایگاه خویش، افزایش محصولات زراعی و باغی و ارتقای درآمد حاصل از مالیات و تأمین ارزاق عمومی باید طی چند مرحله به اصلاحات مختلف10 به ویژه در حوزه زراعت دست میزدند تا دچار مشکل نشوند و طبیعی است که زارعین هم به اجبار تابع نظر او باشند. پس وی با بیان این مسائل، اوضاع آشفته رعایا و نیز قدرت و ظلم فئودالهای مغول و سایر فرمانروایان ایران، را زمینه شکلگیری جنبشهای اجتماعی فرودستان بسان؛ سربداران کرمان11 که با رهبری پهلوان اسد به پا خاستند و املاک فئودالها (یا به عبارت صحیحتر اقطاعداران) را مصادره و در اختیار گرفتند اما سپاهیان شاهشجاع مظفری (760 – 786ق) در سال 776ق قیام او را به شدت سرکوب کرد و یا نهضت سربداران خراسان (736 – 788ق) و یا فعالیتهای اسماعیلیان نزاری که پطروشفسکی معتقد است تحرک آنان به خاطر تضاد طبقاتی در خلافت عباسیان و اخذ مالیاتهای سنگین از مردم بودم به خصوص جماعت روستانشین بود (پطروشفسکی، 1363: 294). اما با تحقیق در باب ماهیت فرقه اسماعیلیه12 بر خلاف ادعای او کوچکترین تفکر کمونیستی و اشتراکی مشاهده نمیشود ولی طبیعی است که وی در قالب افکار خویش اقدامات این فرقه را بدینصورت، ذکر کند. و یا میگوید: «توده اصلی فرقه قرامطه را روستائیان تشکیل میدادند» (همان: 299). آنها در بحرین با نبردهای طولانی و تبلیغات مساوات طلبانه بر علیه نهاد خلافت عباسی زمینداری کلان و بهرهکشی فئودالی را نابود سازند و با کوشش بسیار در ظاهر به خواسته خویش رسیدند (همان: 352). همچنین شورش اهالی هرات در سال 634 ق و ظهور فرقه حروفیه و شخص فضلالله استرآبادی، پیروان و شاگردانش را سرنگون ساختن اساس ظلم (فئودالیسم) در راستای مبارزات طبقاتی با اشراف و شاهان میداند که حتی دست به سلاح برداشتند و به جان شاهرخ تیموری (779-850 ق) سوءقصد کردند (همان: 324). و نیز در کتاب «نهضت سربداران» مینویسد: «... روستاییان اطراف سبزوار و طبقات پایین مردم شهری از شیعیان متعصب و بالنتیجه مخالف قدرت موجود (مغولان) بودند (پطروشفسکی، 1351: 35-36). بنابراین در نخستین مبحث کتاب با عنوان؛ «ویژگىهاى نهضتهاى قرن چهاردهم میلادی (هشتم هجرى)» به نقش پیشهوران و بینوایان شهرى از یک سو و روستائیان و خرده مالکان و فئودالهاى ایرانى از سوى دیگر، در ایجاد این نهضتها پرداخته شده که چگونه در برابر اعیان مغول و ترک ایستادند و نهضتهایى را در این قرن برپا کردند. به طور معمول در این جنبشها میان فئودالها و خرده مالکان از یک سو و روستائیان و بینوایان و اصناف شهرى از سوى دیگر نزاع در مىگرفت. و نیز پس از آن که درباره تصوف در ایران و نزدیکی آن به تشیع بحث میکند در بین معترضان به مغولان، دستههایی از صوفیان را نام میبرد که به همراه مردم بر علیه فئودالها به پا خاستند. حال این که، در آن دوره امیران و شاهزادگان سکههای طلا و نقره، کالاهای فراوان و جواهر و حتی اراضی را وقف خانقاه صوفیان مینمودند و برای آنان احترام خاصی قائل بودند اما به سبب محیط اجتماعی که بسیار متشتت بود اهل تصوف به یاری فرودستان شتافتند و نسبت به عملکرد فرمانروایان فئودال اعتراض کردند (پطروشفسکی، 1351: 20). این مورخ روس در قالب نظریه مبارزه طبقاتی نهضت سربداران را شورش تودهها بر ضد فئودالها و ملاکین قلمداد مینماید که همین امر بیانگر درک نادرست وی از زمینهها و علل این جنبش بزرگ است زیرا عبدالرزاق بن فضلالله باشتینی (736- 738ق)، از امیران نامور سربداران خود از قدرتمندان و ثروتمندان بیهق بود و وجیهالدین مسعود (738-745ق) برادر او هم از اشخاص متمول آن خطه به حساب میآمد (بیانی، 1371: 758 و میرخواند، 1339: 5/604). پس آنها هم طبق نظر پطروشفسکی از طبقه فئودال محسوب میشدند و از اقشار پایین جامعه نبودند پس چطور ممکن است بر ضد طبقه و جایگاه خود قیام کنند و با مردم همراه شوند؟ به یقین این مسئله با دیدگاه مارکسیستی وی تناقض آشکاری دارد و ضعف و ناتوانی در عدم تعمیم دیدگاه کمونیستی او را نشان میدهد.
علاوه بر این، او در کتاب اسلام در ایران مقاومت دهقانان ایرانی در طی نبردهای صدر اسلام با ساسانیان مقابل مسلمانان و سپس تسلیم و پرداخت خراج اراضی را هم حفظ فئودالیسم ایرانیان مقابل اعراب در نظر میگیرد (پطروشفسکی، 1363: 43). البته به این نکته هم توجه دارد که در قرآن کریم تصویر روشنی درباره حیطه وظایف و نحوه انتخاب خلیفه وجود نداشت (همان: 158). اما با گذشت زمان و الگوبرداری از جامعه ایرانی و تألیف کتب متنوع توسط فقها و تدوین نظریه حکومت و خلافت باعث شد تا عرب بادیهنشین نیز در زمره فئودالها واقع شود. و یا ماهیت نهضتهای شیعی را ضد فئودالیسم و برقراری در جهت عدالت و رفاه مردم بیان نموده که در تقابل با عناصر فئودال خلافت و کارگزاران مطیع و یا سرکش آنها قرار داشت (همان: 294). به هر طریق، وی به هر شکلی که هست میخواهد هرگونه سبک زندگی و اقتصادی و مخالفتها و تحرکات مردم وگروهها را به فئودالیسم پیوند دهد و در این راه با زیرکی شیوه زندگانی مغولان و البته کلیه سلسلههای ایرانی را هم به آن با ارائه مثالها و نمونههای متنوع وگوناگون مرتبط میسازد.
نتیجه
با بررسی موضوع این مقاله میتوان چنین نتیجه گرفت که اگرچه مطالعات و تحقیقات مورخان روسی در حوزه تاریخ اجتماعی ایران اهمیت دارد؛ اما نگرش آنها نسبت به تاریخ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایرانیان ایدئولوژیک و متناقض است و زیرا آنان تلاش کردند تا با رویکردی مطابق با تفکرات و مسلک اتحاد جماهیر شوروی عمل نمایند و در راستای منافع خویش قرائت کلی از تاریخ ایران و سرزمینهای اسلامی طبق نظر خود داشته باشند تا بدینطریق، مردمان و حاکمان ممالک مختلف از جمله ایران را متحد با عقاید کشورشان کنند و درکل، با چنین اقدام فرهنگی در دوران جنگ سرد از رقبای خویش یعنی بلوک غرب فاصله گیرند؛ بنابراین پطروشفسکی نیز که سالهای متمادی پیرامون تاریخ ایران و اسلام مطالعه، تحقیق و تدریس نموده بود در آثار برجسته خود تلاش کرد تا دادههای تاریخی را بامهارت به دیدگاههای مارکسیستی نزدیک و مرتبط سازد تا بدین شکل، اعتماد مخاطبان را جلب نماید و با ادله تاریخی به همگان بفهماند که تاریخ اقتصادی و اجتماعی ایرانزمین با نظام فئودالی و نظریه کمونیستها بهویژه مارکسیست-لنینیستها پیوندی ناگسستنی دارد و از این راه قابلفهم است. پس در سراسر کتابهای خود مکرراً از واژه «فئودال» بهره میبرد و سعی دارد تا جنبشها و شورشهای محلی را هم مانند، سربداران خراسان در راستای مبارزات طبقاتی تهیدستان بر علیه فئودالها در نظر گیرد. اما بهیقین چنین تعمیم و مقایسهای باتوجهبه ساختار اجتماعی و سیاسی ایران و تفاوت فاحش آن با اروپای قرونوسطی در همه ابعاد اقدامی نادرست است؛ زیرا فئودالیسم هیچگاه در این مملکت پدید نیامد و این بدان علت است که ایران هم از نظر جغرافیایی و هم سلسلهمراتب اجتماعی و نظام سیاسی و نظام زمینداری مبتنی بر اقطاع و عدم تضاد میان شهرها و روستاها بود، و نیز شاهان و اربابان ایرانی در شهرها ساکن بودند و اشرافیت هم بهشدت ممالک اروپایی موروثی نبود، پس شرایطی متفاوت با سرزمینهای اروپایی دارد؛ زیرا نوع تفکر در مشرقزمین با اروپاییان یکسان نیست و صرفاً نباید به خاطر شباهتهای ظاهری میان آنها در برخی از جهات، به خطا افتاد و از مسیر تحقیقات علمی منحرف شد.
در نهایت، باید به این مسئله مهم اشاره کرد با وجود این که، دوران تاریخنگاری مکتب شوروی سپری شده است اما همچنان آثار تألیف شده توسط پژوهشگران آنان جای نقد و بررسی دارد و میتوان راجع به عملکرد آنها همچون، پطروشفسکی که در این مقاله شیوه تاریخنگاری وی راجعبه نظام مالکیت ارضی ایران ارزیابی شد به تحقیق پرداخت تا بدین صورت، ابعاد مختلف اندیشههای آنها درباره موضوعات گوناگون روش شود و ابهامات برطرف گردد.
کتابنامه
قرآن کریم.
اسکاچپول، تدا (1392). بینش و روش جامعهشناسی تاریخی. ترجمه هاشم آقاجری، تهران: مرکز.
ادواردز، پل (1375). فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات از دایرهالمعارف فلسفه)، ترجمه بهزاد سالکی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
بلوخ، مارک (1363). جامعه فئودالی. ترجمه بهزاد باشی، تهران: آگاه.
بیانی، شیرین (1371). دین و دولت در ایران عهد مغول. تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
پطروشفسکی، ا. پ. (1344). کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول (قرنهای 13 و14 میلادی). ترجمه کریم کشاورز، ج1-2، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران.
پطروشفسکی، ا. پ. (1351). نهضت سربداران خراسان. ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام.
پطروشفسکی، ا. پ. (1359). ایرانشناسی در شوروی دولت در عهد ایلخانان فقه اللغه ایرانی. ترجمه یعقوب آژند، تهران، نیلوفر.
پطروشفسکی، ا. پ. (1363). اسلام در ایران (از هجرت تا پایان قرن نهم هجری). ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، چ7.
حافظ ابرو، نورالله عبدالله (1350). ذیل جامع التواریخ رشیدی، به اهتمام خانبابا بیانی، تهران، انجمن آثار ملی.
دورانت، ویل (1367). تاریخ تمدن (عصر ایمان). ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج4، تهران، انتشارات - آموزش انقلاب اسلامی، چ2.
دولاندلن، شارل (1388). تاریخ جهانی، ج2، ترجمه احمد بهمنش، انتشارات دانشگاه تهران، چ12.
زرینکوب، روزبه و سلیمانزاده، علیرضا (1392). واکاوی دوره نظام اشتراکی ابتدایی تاریخ جامعه ایرانی در نگاه و رویکرد ایرانشناسان شوروی. پژوهشهای ایرانشناسی، سال 3، شماره2، صص53-71.
سجادی، صادق (1379). «اقطاع». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج 9، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، صص 643 - 665.
صدقی، ناصر (1391). تأملی در نگرش جامعهشناختی مارکسیستی به تاریخ ایران. پژوهشهای علوم تاریخی. دوره 4، شماره 1، صص133-152.
صدقی، ناصر و نریمانی، عارف (1400). نقدی بر تئوریهای اروپا محور در دورهبندی تاریخ اقتصادی ایران؛ ایدئولوژی، زمان پریشی و فراروایت. تاریخ ایران. دوره14، شماره2، صص 1-22.
فضلالله همدانی، رشیدالدین (1945). مکاتبات رشیدی، گردآوری محمد ابرقوهی، بهکوشش محمد شفیع، لاهور: کلیه پنجاب.
کاسمینسکی، یوگنی (1358). تاریخ قرون وسطی. ترجمه صادق انصاری و محمدباقر مؤمنی، تهران: اندیشه.
کاظمی، حجت (1400). تاریخنگاری مارکسیستی و ماهیت جامعه و دولت در ایران سنتی. سیاست (مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی). دوره 51، شماره4، صص1063-1091.
کوریک، جیمز آ. (1380). قرون وسطای اولیه، ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران: ققنوس.
لمبتون، آن (1382). تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران. ترجمه یعقوب آژند، تهران: نی.
میرخواند، محمد بن خاوندشاه (1339). روضةالصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفا، ج5، تهران: خیام و پیروز.
نچکینا، و. و دیگران (1361). تاریخ مختصر جهان، ترجمه محمدتقی فرامرزی، ج1، تهران: دنیا.
نوری، جعفر (1400). مغولشناسی ایرانی و نسبت آن با دو شاخه مغولشناسی مارکسیستی و غربی در تاریخنگاری دوره پهلوی. تاریخنگری و تاریخنگاری. سال 31، شماره 28. صص 283- 303.
واگو، استفان (1373). درآمدی بر تئوریها و مدلهای تغییرات اجتماعی. ترجمه احمد رضا غرویزاد، قم: انتشارات جهاد دانشگاهی.
The study of religion in Russia in the 18th- first half of the 20th cent Ilya Pavlovich. Petrushevskyhttps://relstud-hist.spbu.ru
Kemper, Michael (2011). Introduction: Integrating Soviet Oriental studies. in The Heritage of Soviet Oriental studies. Michael Kemper and Stephan Conermann (eds.), London: Routledge.
Rodionov, Mikhail (2011). Profiles under Pressure: Orientalistsin Petrograd/Leningrad 1918- 1956. in The Heritage of Soviet Oriental studies. in Michael Kemper and Stephan Conermann (eds.), London: Routledge.
Verbeek, Georgi (2006). Anachronisme and the Rewriting of history: The South Africa Case. The Journal for Transdisciplinary Research in Southern Africa. vol. 2, No. 1, pp.181-200.
[1] . تاریخ دریافت: 28/1/1403 ؛ تاریخ پذیرش: 15/11/1403
[2] . رایانامه: pahlavant65@gmail.com
[3] - از نظر مارکس شیوه تولید آسیایی بیانگر ساختار اقتصادی جامعهای عمدتاً کشاورزی است که از ترکیب مالکیت ارضی و حاکمیت سیاسی در کالبد یک حکومت متمرکز به وجود میآید. دولت آسیایی بهخاطر سمت دوگانه خود در مقام مالک - حاکم مازاد اقتصادی تولیدکنندگان را بهصورت مالیات– بهره مالکانه تصاحب میکند. ازاینرو، روابط تصرف مستلزم روابط طبقاتی نیست؛ بلکه ناشی از اعمال فشار سیاسی محض از جانب دولت است. فقدان مالکیت خصوصی بر زمین و طبقه مالک مستقل از دولت، ویژگیهای معرف این مفهوم و تفسیرهای گوناگون آن در نظریه مارکسیستی است. شرایط اقلیمی، وضع زمین، سیستم آبیاری مصنوعی به کمک ترعهها و تأسیسات آبیاری پایه زراعت شرقی بوده است و ضرورت بدیهی استفاده صرفهجویانه از آب در شرق ناگزیر مداخله قدرت متمرکز دولت را میطلبد (ر.ک، بابک امیرخسروی (1397)، دولت در ایران: نقدی بر نظریه شیوه تولید آسیایی کارل مارکس، تهران: اختران).
[4] . Anachronisme.
[5] . Fief .
[6] 1. وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقي بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلي بَعْضٍ فِي الْأُکُلِ إِنَّ في ذلِکَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ. ترجمه: و در زمین قطعههایی پهلوی هم هست با باغهایی از انگور و کشت و نخل از یک ریشه و یا غیر یک ریشه که همه از یک آب سیراب میشوند و ما میوههای خوردنی بعضی از آنان را بر بعض دیگر برتری دادهایم، به درستیکه در اینها برایگروهیکه تعقل نمایند نشانههایی هست.
[7] . اراضی اینجو تنها به مغولان تعلق نداشت؛ بلکه امیران و بزرگان ایرانی نیز این نوع زمین را در تملک خویش داشتند.
[8] . درخور ذکر است که مغولان در آغاز اراضی را باتوجهبه ماهیت زندگانی خویش یعنی دامپروری به چراگاه جهت تأمین خوراک دامها تبدیل نمودند ولیکن بهتدریج به کشاورزی و آبادانی اراضی تمایل پیدا کردند.
[9] . نک. شارل دولاندلن (1388). تاریخ جهانی، ج2، ترجمه احمد بهمنش، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چ 12 و جیمز آ. کوریک (1380)، قرونوسطای اولیه، ترجمه مهدی حقیقتخواه، تهران، ققنوس.
[10] . نک. رشیدالدین فضلالله همدانی (1338)، جامع التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، 2ج، تهران، اقبال.
[11] . نک. حمدالله مستوفی (1387)، تاریخ گزیده، با اهتمام عبدالحسین نوائی، تهران، امیرکبیر، چ5.
[12] . نک. فرهاد دفتری (1383)، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، مؤسسه نشر فرزان روز، چ3.