نمادگرایی رهیافتی ادبی است که از نمادها اعم از کلمات، افراد، نشانهها، مکانها یا ایدههای انتزاعی برای نشان دادن چیزی فراتر از معنای تحت اللفظی و مدلولهای حقیقی آنها در عالم واقع استفاده میکند. هدف از مقاله حاضر بررسی و مقایسه تطبیقی وجوه تشابه و تفاوت مفاهیم مرتبط ب چکیده کامل
نمادگرایی رهیافتی ادبی است که از نمادها اعم از کلمات، افراد، نشانهها، مکانها یا ایدههای انتزاعی برای نشان دادن چیزی فراتر از معنای تحت اللفظی و مدلولهای حقیقی آنها در عالم واقع استفاده میکند. هدف از مقاله حاضر بررسی و مقایسه تطبیقی وجوه تشابه و تفاوت مفاهیم مرتبط با نمادپردازیهای استعاری و اسطورهای شیر در دو اثر اتللو و هملت از شکسپیر و اثر سترگ و غنایی خسرو و شیرین نظامی است.
جستار پیشرو نشان میدهد استفاده از نماد اساطیری شیر در شیوه بیان هر دو نویسنده، مفاهیم انتزاعی گسترده و ویژهای را شامل میگردد. از جمله در هملتِ شکسپیر، نماد شیر با مفاهیمی چون: جنون، خشم، انتقام و نفرت و در خسرو و شیرین نظامی با مفاهیمی چون: شکوه، جلال و عظمت همراه است؛ در کتاب اتللو نیز شکسپیر به شیوهای متفاوت از نماد شیر در جایگاه یک استراتژی اجتماعی سود جسته است.
بررسی تحلیلی نماد موجود نشان میدهد که نمادپردازی شیر نویسندگان را در ترغیب خواننده به باورداشت ذهنیت آنان و پذیرش کاراکترهای داستانی یاری رسانده است؛ علاوه بر این، شاهد آن هستیم که نویسندگان اهداف بلاغی مشترکی را از حیث ایجاز و اغراق دنبال کرده و به تبع نماد شیر علاوه بر مفاهیم متعارف آن در میان جوامع مختلف، در آثار این دو نویسنده از مشابهتهای خاص خود در نحوه کاربست برخوردار گشته است.
پرونده مقاله
منتقدان بسیاری از جمله مکتب پاریس به بررسی ساختارها و فرمهای روایی و بررسی عناصر و قوانین ترکیب آنها پرداختهاند. از جمله میتوان الگوی گریماس را نام برد که با ابداع نظام مبتنی بر نمایش شکلوارهای برای روایت، طرحی بر پایۀ چگونگی روابط بین واحدها، پیشنهاد میکند. معنا چکیده کامل
منتقدان بسیاری از جمله مکتب پاریس به بررسی ساختارها و فرمهای روایی و بررسی عناصر و قوانین ترکیب آنها پرداختهاند. از جمله میتوان الگوی گریماس را نام برد که با ابداع نظام مبتنی بر نمایش شکلوارهای برای روایت، طرحی بر پایۀ چگونگی روابط بین واحدها، پیشنهاد میکند. معناشناسان مکتب پاریس و گریماس معتقدند واقعیت، همواره گریزنده است و عوامل بیرونی دخیل در پدید آمدن روایت و ریشههای واقعی آن همواره مبهماند. لذا روایت گونهای شبیهسازی از واقعیت است. در این نوشتار که به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای صورت گرفته؛ با بررسی تطبیقی قطعههای ابن یمین و آثار آرش آذرپیک براساس الگوی کنشی گریماس درصدد پاسخ به این پرسش است که چه نوع رابطهای (تقلیدگرا، احیاءگرا، ابداعگرا، بدعتگرا، فراگرایی) بین آثار این دو برقرار است. در واقع هدف این پژوهش بررسی میزان انطباق و درک هر چه بهتر نسبت به قطعههای ابن یمین و آرش آذرپیک و شناخت الگوی گریماس است و نتیجه میگیرد که ساختار روایی قطعههای آرش آذرپیک نسبت به ابنیمین ابداعگرایانه است.
پرونده مقاله
ادبیّات تطبیقی، شاخهای از ادبیّات است که به مقایسۀ آثار ادبی ملّتهای مختلف میپردازد. این مقاله، درپی همآزمایی تطبیقی نامههای دو تن از مشاهیر ادبیّات جهان است. جبران خلیل جبرانِ رمانتیک و آنتوان چخوفِ رئالیست با زنان مطلوب خود، نامههایی که در حوزۀ ادبیّات اعترافی چکیده کامل
ادبیّات تطبیقی، شاخهای از ادبیّات است که به مقایسۀ آثار ادبی ملّتهای مختلف میپردازد. این مقاله، درپی همآزمایی تطبیقی نامههای دو تن از مشاهیر ادبیّات جهان است. جبران خلیل جبرانِ رمانتیک و آنتوان چخوفِ رئالیست با زنان مطلوب خود، نامههایی که در حوزۀ ادبیّات اعترافی هستند را ردّ و بدل کردهاند. این جستار، برای عبور از مرزهای تنگ ملّی، به مقایسۀ تطبیقی علاقمند میباشد و این مکاتبات را به بستر فرهنگی که نویسندگان در آن متولّد شدهاند تعمیم دادهاست. در سایۀ این تعمیم، تنها به مفهوم عشق و زن در اندیشۀ آنها بسنده نگردیدهاست؛ بلکه در نگاهی جامعتر با تکیه بر ادبیات نامهنگارانه، جوامعی که این دو در آن زیستهاند، همسنجی شدهاست. جبران خلیل جبران و آنتوان چخوف معشوق را مقدّس میشمارند؛ امّا دایرۀ وسعت اثرگذاری عشق در دیدگاه آنها متفاوت است. این تفاوت علّتی دارد که لازم است ریشۀ حقیقی آن، در متن زندگی و احوالات ایشان بررسی شود.
پرونده مقاله
دو کشور ایران و فلسطین به دلیل برخورداری از دین مشترک، باورها و اعتقادات نزدیک به هم و تجربههای مشترک سیاسی – اجتماعی، مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفتهاند، در این میان شاعران، به عنوان رهبران ادبی با تکیهبر رسالت اجتماعی خویش، نقش برجستهای در بارور کردن چکیده کامل
دو کشور ایران و فلسطین به دلیل برخورداری از دین مشترک، باورها و اعتقادات نزدیک به هم و تجربههای مشترک سیاسی – اجتماعی، مورد توجه شاعران و نویسندگان قرار گرفتهاند، در این میان شاعران، به عنوان رهبران ادبی با تکیهبر رسالت اجتماعی خویش، نقش برجستهای در بارور کردن روح انقلابی مردم و برچیده شدن بساط ظلم و بیعدالتی داشتهاند. دو تن از چهرههای برجستة این رسالت در این دو کشور، عبدالکریم الکرمی و عارف قزوینی هستند که با اشعار خطابی و کوبندة خود به خوبی توانستند در برابر توطئههای دشمنان بایستند و روح بیداری و تحرک و اعتراض را در مردم بدمانند. در پژوهش حاضر، با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی و تکیهبر مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا، به بررسی برخی عناوین مطرح در ادبیات اعتراض در اشعار دو شاعر پرداخته شده و در پایان برخی نتایج حاصل شد: وطندوستی و اعتراض علیه توطئههای دشمنان و استعمارگران، اعتراض علیه عملکرد حاکمان نالایق، محکومنمودن عدم اتحاد و عدم یکپارچگی مردم، اعتراض علیه مزدوران و وطنفروشان از مهمترین مضامین ادبیات اعتراض در اشعار دو شاعر هستند. هر دو شاعر با زبانی تند و انتقادی؛ گاه صریح و گاه نمادین به تقبیح کژیها و نابسامانیهای موجود در جامعه پرداخته و احیای هویت ملی را در دستور کار خود قرار دادهاند. هر دو یکی از عوامل نابسامانی را بهانههای مختلف دودستگی و اختلاف دانسته که در نظرگاه عارف وجود اختلافات دینی و مذهبی یکی از ریشههای اساسی آن را تشکیل میدهد.
پرونده مقاله
امروزه مسأله آموزش و یادگیری در نظام آموزشی ایران بسیار متفاوت از گذشته است. بخش اعظم این تفاوت ناشی از حضور زبانآموزانی از ملّیتهای مختلف از اقصی نقاط دنیاست. این حضور و به تبع آن قرارگرفتن در محیط فرهنگی جدید، نیازمند سازگاری بینفرهنگی است. در چنین شرایطی برای عملک چکیده کامل
امروزه مسأله آموزش و یادگیری در نظام آموزشی ایران بسیار متفاوت از گذشته است. بخش اعظم این تفاوت ناشی از حضور زبانآموزانی از ملّیتهای مختلف از اقصی نقاط دنیاست. این حضور و به تبع آن قرارگرفتن در محیط فرهنگی جدید، نیازمند سازگاری بینفرهنگی است. در چنین شرایطی برای عملکرد بهتر زبانآموزان و درک آنها از مسائل بینفرهنگی، توجه به مسأله هوش فرهنگی و استفاده مطلوب از آن یک ضرورت به حساب میآید. پژوهش حاضر در پی آن است تا با نگاه به دو مفهوم هوش فرهنگی و سازگاری بینفرهنگی، تأثیر این دو مفهوم را در عملکرد زبانآموزان غیرفارسیزبان در یادگیری زبان فارسی بررسی نماید. برای نیل به این هدف، مباحث نظری ارائه شده در این زمینه و تعدادی از پژوهش-های انجام شده از منابع داخلی و خارجی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به دست آمده از پژوهشها حاکی از آن است که بین برخی از مؤلفههای هوش فرهنگی و سازگاری بینفرهنگی رابطه معنادار و بین برخی از مؤلفهها با سازگاری بینفرهنگی رابطه منفی وجود دارد. همچنین، در شرایطی که از هوش فرهنگی استفاده مطلوبی شود، بر سازگاری بینفرهنگی و عملکرد زبانآموزان در یادگیری زبان فارسی تأثیر مثبت میگذارد.
پرونده مقاله
یکی از مبانی و معیارهای نوشتههای ادبی که منجر به ماندگاری آن میشود، اندیشۀ مربوط به آن آثار است. در ادبیات فارسی شاعران و نویسندگان تنها به سرودن اشعار و آفریدن آثار ادبی نپرداختهاند بلکه توانستهاند اندیشههای کلامی، اخلاقی، فلسفی، عرفانی و ... را در آثار ادبی چکیده کامل
یکی از مبانی و معیارهای نوشتههای ادبی که منجر به ماندگاری آن میشود، اندیشۀ مربوط به آن آثار است. در ادبیات فارسی شاعران و نویسندگان تنها به سرودن اشعار و آفریدن آثار ادبی نپرداختهاند بلکه توانستهاند اندیشههای کلامی، اخلاقی، فلسفی، عرفانی و ... را در آثار ادبی وارد کنند. مولانا جلالالدین رومی از شاعران سدۀ هفتم ه.ق با اندیشههای عرفانی و ابوالعلای معری از شاعران سدۀ پنجم ه.ق با پندارهای دینی و فلسفی است. در این پژوهش نگارندگان به صورت تطبیقی مطابق مکتب امریکایی، در پی بیان شباهت و تفاوت نگاه دوشاعر شرقی و همآیین اما با مسلک متفاوت، نسبت به مسائل متضاد هستی در زمینۀ مرگ و زندگی و دنیا و آخرت بودهاند. فرضیۀ نگارندگان این است که به دلیل وابستگی دوشاعر به مکتب شرقی باید نگرشهای همسانی در اندیشهها داشته باشند ولی وابستگی دو شاعر به دو مکتب فکری متفاوت، باعث تضارب آرای این دو شاعر شده باشد. مهمترین نتیجۀ بهدستآمده این است که نگاه مولانا در زمینۀ یادشده نسبت به امور متضاد ، نظر عارف اندیشمند است و پدیدهها را با دریچۀ اشراقی خود نگریسته ولی فلسفۀ ابوالعلا در مواجهه با تضادها، فلسفۀ شاعرانه، شک و بدبینی بوده است. روش این پژوهش، کتابخانه ای است که بر مبنای توصیفی-تحلیلی به دستهبندی و بررسی دادهها پرداخته شده است.
شک و بدبینی بوده است.
واژههای کلیدی: مولانا ،ابوالعلا، ادبیات تطبیقی، اضداد.
پرونده مقاله
ساختارگرایی تکوینی در جامعهشناسی ادبیات، یکی از شاخههای نوین در پژوهشهای ادبی معاصر است که فیلسوفان جامعهشناس و ادیبی چون لوسین گلدمن و رهبر فکری او یعنی جورج لوکاچ، بدان محور متکی بوده اند و بر طبق آن دیالکتیک نگرش حاکم بر مؤلف و فضای تاریخی، اجتماعی همراه با اقتص چکیده کامل
ساختارگرایی تکوینی در جامعهشناسی ادبیات، یکی از شاخههای نوین در پژوهشهای ادبی معاصر است که فیلسوفان جامعهشناس و ادیبی چون لوسین گلدمن و رهبر فکری او یعنی جورج لوکاچ، بدان محور متکی بوده اند و بر طبق آن دیالکتیک نگرش حاکم بر مؤلف و فضای تاریخی، اجتماعی همراه با اقتصاد سیاسی، معیارهای کلیگرایانهای را به لحاظ ساختارگرایی تکوینی و جامعهشناسی ادبی مطرح میشود.
نفثهالمصدور اثر زیدری نسوی یکی از آثار مهم ادبی و جزیی از اسناد تاریخی، اجتماعی در ادبیات فارسی است که از قرن هفتم مصادف با اواخر دوران خوارزمشاهیان و اوایل دوران مغول برجای مانده است. آثار نجیب محفوظ نویسندۀ معروف مصری و برندۀ جایزۀ نوبل ادبی در سال 1988 نیز دربارۀ نوع زندگی اجتماعی مردم زمانه و سلطۀ بیگانگان بر کشورش و فقر اقتصادی و فرهنگی است.
در پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و پژوهش بر أساس مکتب تطبیقی به بررسی و تحلیل تطبیقی آثار زیدری نسوی بالأخص نفثه المصدور و نجیب محفوظ با نگاه ساختارگرایانه گلدمن پرداخته شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که زیدری نسوی و نجیب محفوظ در آثارشان نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه عصر خود بیتفاوت نبوده و سعی داشتهاند تا با نشان دادن مشکلات اجتماعی و هم چنین با استفاده از قدرت قلم خود واقعیتهای جامعه را در جهت رسیدن به یک جامعۀ آرمانی به تصویر بکشند.
پرونده مقاله
عناصرچهارگانه طبیعت در باورهای کهن اساس جهان ودرواقع پایه ی جهان را تشکیل می دادند واز عناصری هستند که در فرهنگ بشری با آفرینش هستی گره خورده اند.
هدف از این پژوهش،مقایسه تطبیقی موضوعات مربوط به عناصر چهار گانه طبیعت در اشعار منتخب افسانه شعبان نژاد (شاعر فارسی زبان)و چکیده کامل
عناصرچهارگانه طبیعت در باورهای کهن اساس جهان ودرواقع پایه ی جهان را تشکیل می دادند واز عناصری هستند که در فرهنگ بشری با آفرینش هستی گره خورده اند.
هدف از این پژوهش،مقایسه تطبیقی موضوعات مربوط به عناصر چهار گانه طبیعت در اشعار منتخب افسانه شعبان نژاد (شاعر فارسی زبان)و سنیه صالح (شاعر عرب زبان) پس از معرفی اجمالی این دو ادیب ،به این صورت انجام شده که موضوعات وصف عناصر طبیعت به صورت جداگانه بررسی و شیوه پرداختن به این مفاهیم همراه با شاهد مثال ذکر شده است .
در این مقاله به تعابیر پر تکرار شاعران مورد نظر پیرامون طبیعت پرداخته شده و از نظر کمی شاعرعرب بیشتر از شاعر فارسی زبان به خلق اثر پرداخته در حالی که شاعر فارسی زبان از واژگان آرام بخش و با نشاط در مقابل استفاده ی شاعر عرب زبان از کلمات خشن و ترس و وهم ،آثاری کیفی تر آفریده است .
بدون تردید طبیعت و مظاهر آن از مبانی اصلی اشعار سنیه صالح و افسان شعبان نژاد است و در مقاله حاضر با بهره گیری از منابع منتخب دو شاعر کودک ونوجوان به بررسی تطبیقی عناصر چهارگانه طبیعت (آب،باد،خاک وآتش) و برخی واژه ها و تعابیر مرتبط با عناصر طبیعت پرداخته شده است.
پرونده مقاله
در این مقاله با استفاده از مولفه چندصدایی باختین، مصداق ها و کاربست آن را با شیوه توصیفی تحلیلی در داستان جزیره غزاله علیزاده و رمان من می روم از ژان اشنوز بررسی کرده ایم و کوشیده ایم در آغاز به این سوال پاسخ دهیم که چندآوایی چه مولفه هایی دارد و چگونه در این دو داستان چکیده کامل
در این مقاله با استفاده از مولفه چندصدایی باختین، مصداق ها و کاربست آن را با شیوه توصیفی تحلیلی در داستان جزیره غزاله علیزاده و رمان من می روم از ژان اشنوز بررسی کرده ایم و کوشیده ایم در آغاز به این سوال پاسخ دهیم که چندآوایی چه مولفه هایی دارد و چگونه در این دو داستان نمود پیدا می کند. بر این اساس، تاکید این جستار بر بینامتنیت، چندزبانی و گفتگومندی است، چرا که منطق گفتگومندی و چندصدایی زمینه ساز خلق مفهومی تازه از سوی ژولیا کریستوا به نام بینامتنیت شده است. در ادامه این مولفه ها در هر دو داستان بررسی و تحلیل میشوند. از منظرباختین چندآوایی به معنای وجود چندین صداست. هر شخصیّت بازنمای صداییست که یک خود فردی را جدای از دیگران نمایندگی میکند. داستان جزیرهی علیزاده متنی است که توانسته از نفوذ اندیشه تک گویه در گفتمان دوری جوید و زمینه ای مناسب را برای تضارب صداها واندیشه های متنفاوت و نگرش های ناهمگون و در نتیجه پذیرش دیگری به مثابه آگاهی مستقل و جداگانه فراهم آورد. در همین راستا در داستان من میروم اشنوز بازی با کلمات، ابهام، نمادپردازی، درهمآمیختن ژانرها، اتصال کوتاه، نقل قولهایی از نویسندگان دیگر یا بینامتنیت و طنز بیشتر به چشم میخورد. برآیند این مقاله آن است بینامتنیت که از مولفههای بدیع گفتگومندی میباشد در هر دو داستان به وضوح وجود دارد، لذا در نظر داریم با ذکر مثال نشان دهیم این مولفه چگونه در دو داستان نمود پیدا کرده است.
پرونده مقاله
رنگها بر درک انسان از پدیدههای هستی اثرگذارند. گرایش ذهنی به رنگ و استفاده از طیف های آن، بازتاب کنشهای گوناگون روانی است. هر رنگ اثری ویژه بر جسم و روح انسان بر جای میگذارد که به وسیلة دو دانش فیزیولوژی و روانشناسی قابل اثبات است. شاعران به سبب نگاه حسّی و دگرگونه چکیده کامل
رنگها بر درک انسان از پدیدههای هستی اثرگذارند. گرایش ذهنی به رنگ و استفاده از طیف های آن، بازتاب کنشهای گوناگون روانی است. هر رنگ اثری ویژه بر جسم و روح انسان بر جای میگذارد که به وسیلة دو دانش فیزیولوژی و روانشناسی قابل اثبات است. شاعران به سبب نگاه حسّی و دگرگونه دیدن جهان، دریافت عمیقتری از رنگها دارند که بازتاب آن در شیوه های گوناگون تصویرسازی از تشبیه و استعاره تا حسآمیزی، آشنایی-زدایی و نمادپردازی مشهود است. پژوهش حاضر به شیوة توصیفی ـ تحلیلی شعر سیمین بهبهانی و گلرخسار صفیآوا، دو شاعر زن معاصر از ایران و تاجیکستان را از منظر نظریة رنگ ماکس لوشر واکاوی کرده است. هر دو شاعر به گذر از سنّت و نوآوری در شعر متمایلاند و بسیاری از تصاویر اعماق و اتّفاقی شعر آنان به وسیلة رنگ و آفرینش رنگ واژههای بدیع حاصل شده است. مضمون و موتیف غالب شعر بهبهانی زنان و جایگاه آنان و در سرودههای صفیآوا، وطن و دغدغههای مرتبط با آن است و در نوشتار حاضر تحلیل روانشناسی رنگها نیز اغلب در همین راستا صورت گرفته است. حاصل آنکه هر دو به جهت غلبة روحیّة اندوهگین و ناامید از رنگ سیاه بیش از هر رنگ دیگری استفاده کرده-اند امّا با استفاده از قرمز و سبز آن را تلطیف کرده و مخاطب را به بهبود اوضاع امیدوار کردهاند. با این وجود در این حیطه اشعار بهبهانی در قیاس با صفیآوا به دلیل مهارت او در تکنیکپردازی، استفادة همه جانبه از ابزارهای فرهنگی، روانشناسی، وسایل ارتباط جمعی و کهنالگوها دارای بسامد،
پرونده مقاله
بر پایۀ نظریه کریستوا، بینامتنیت عمدتاً شیوهای است که نشان میدهد هر متنی بر پایۀ متنهای پیش از خود شکل گرفته است و روشی است که تاریخ را به ساختارگرایی و متنها و تفسیرهای یتیم و تنهایش وارد میکند. بر اساس این شیوه، بعضی مقالات و تحقیقات پیشین، رمان سمفونی مردگان را چکیده کامل
بر پایۀ نظریه کریستوا، بینامتنیت عمدتاً شیوهای است که نشان میدهد هر متنی بر پایۀ متنهای پیش از خود شکل گرفته است و روشی است که تاریخ را به ساختارگرایی و متنها و تفسیرهای یتیم و تنهایش وارد میکند. بر اساس این شیوه، بعضی مقالات و تحقیقات پیشین، رمان سمفونی مردگان را بازتابی از رمان خشم و هیاهو یا رمان باری دیگر شهری که دوست داشتم دانستهاند. هرچند همۀ این اثرپذیرها قابل بحث و بررسی است، اما به سبب شباهت بعضی ابعاد فرهنگی و یکسانی برخی وقایع تاریخی و فرهنگی، مانند رخ دادن جنگهای جهانی، نظام فراگیر فاشیسم و سرمایهداری ممکن است خیلی از متون ادبی را از نظر ساختاری و محتوایی به هم نزدیک کند؛ اما به نظر نگارندگان، مهمترین اثری که از نظر محتوایی و ساختاری به رمان سمفونی مردگان نزدیک است، نمایشنامۀ مرگ فروشنده است که در این مقاله تلاش گردیده این اثرپذیری تا حدودی مشخص گردد. درواقع مطابق تشابهات تاریخی، و تجربۀ مشترک ملل مختلف در وقایع تاریخی، به جرأت میتوان گفت سمفونی مردگان نمونهای ایرانی شده از نمایشنامۀ مرگ فروشنده اثر آرتور میلر است که نویسنده مطابق وقایع آن زمان و به سبب اشتراکات تاریخی ملل مختلف توانسته اثری همسان با نمایشنامۀ آرتور میلر پدید آورد.
پرونده مقاله
داستان میوه خوردن غلامی نزد خواجهاش از جمله داستانهای تعلیمی است که در ادبیات عربی و فارسی صورتهایی از نثر و نظم آن یافت میشود. قدیمترین مأخذ این روایت مربوط به ادبیات عربی در کتاب الإمتاع والمؤانسة از ابوحیان توحیدی (قرن چهارم) است. پس از آن نمونههای نثر و نظم ع چکیده کامل
داستان میوه خوردن غلامی نزد خواجهاش از جمله داستانهای تعلیمی است که در ادبیات عربی و فارسی صورتهایی از نثر و نظم آن یافت میشود. قدیمترین مأخذ این روایت مربوط به ادبیات عربی در کتاب الإمتاع والمؤانسة از ابوحیان توحیدی (قرن چهارم) است. پس از آن نمونههای نثر و نظم عربی و فارسی تا پایان قرن نُه آن را ذکر کردهاند. مولانا و عطار نیز در ادبیات فارسی خلاقانه به بازآفرینی منظوم این روایت پرداختهاند. این داستان که با دو روایت مختلف ذکر شده است به یک نتیجهگیری اخلاقی یکسانی که عبارت است از امانتداری و تعهد منتهی میشود. بدین رو بررسی آبشخورهای این حکایت، نه تنها آیندگان را با تجریبات اقوام گوناگون آشنا میکند بلکه به حفظ و ضبط فرهنگ و تاریخ پیشینیان نیز میپردازد. در این پژوهش ضمن مأخذیابی و مقایسه منابع عربی و فارسی روایت، به بررسی عناصر داستانی آن از جمله درونمایه، پیرنگ، شخصیت، گفت و گو، زاویه دید و صحنه میپردازیم و مشخص میکنیم مآخذ منظوم فارسی تا چه اندازه به مأخذ قدیم عربی شباهت دارند. از مهمترین نتایج این بررسی که براساس شیوه قیاسی تطبیقی به انجام رسیده، این است که مضمون حکایت در همه مآخذ عربی و فارسی یکسان است و حکایات منظوم فارسی با الهامگیری از منابع کهن، مضمونی یکسان را با ساختاری متفاوت به نظم کشیدهاند.
پرونده مقاله