در این مقاله به مبحث معرفت شناسی در فلسفه مشاء با نظر به مبانی و اصول پدیدارشناسانه هوسرل پرداخته شده است .دومساله محوری در اندیشه هوسرل وجود دارد یکی مساله تعالی و دیگری انطباق است. مساله ای که برای فیلسوفان مسلمان از جمله ابن سینا از دیر باز مطرح بوده است، اتکاء به شه چکیده کامل
در این مقاله به مبحث معرفت شناسی در فلسفه مشاء با نظر به مبانی و اصول پدیدارشناسانه هوسرل پرداخته شده است .دومساله محوری در اندیشه هوسرل وجود دارد یکی مساله تعالی و دیگری انطباق است. مساله ای که برای فیلسوفان مسلمان از جمله ابن سینا از دیر باز مطرح بوده است، اتکاء به شهود حسی، علم حضوری و نظریه تجرید برای حل این دو معضل بوده است. تحلیل ادراکات حسی و فعالیت ذهنی به منظور دریافت پدیدار با واسطه گری معنا ، به عنوان متعلَّق شناخت با رویکردی التفاتی در نسبت اتحادی میان عاقل و معقول و متناظر با نوئما و نوئسیس ، معرفت شناسی ابن سینا را در ساحت پدیدارشناسی ای قرار می دهد که مولفه های آن را به عنوان مکتبی نو علاوه بر تائید بسیاری از امور ، در مواردی نیز دارای نقش بنیانی معرفی می کند و مقصود هوسرل به عنوان پایه گذار این مکتب ( و یا روش ) در دریافت پدیدار صِرف با صَرف نظر از وجود خارجی ،در علم حضوری مورد نظر ابن سینا برآورده می کند. هدف این پژوهش یافتن ظرفیتهای پدیدار شناختی فلسفه ابن سینا و بنیاد های برخی از جریان های فلسفه مدرن از جمله پدیدار شناسی هوسرل در اندیشه اوست. این مقاله با اتکاء به روش تحلیلی توصیفی به بیان و نقد اندیشه های هوسرل و ابن سینا پرداخته است.
پرونده مقاله
اساساً در متن و کانون نظام فلسفی هگل، فلسفه روح او قرار دارد. هگل در پدیدارشناسی روح، تلاش کرده است تا حرکت روح و سرمنزلهای آن در تاریخ را مورد واکاوی قرار دهد. از منظر هگل، تاریخ جهان، تاریخ حرکت روح به سمت عقلانی شدن است. در واقع حرکت روح در تاریخ حرکتی خردگرایانه و چکیده کامل
اساساً در متن و کانون نظام فلسفی هگل، فلسفه روح او قرار دارد. هگل در پدیدارشناسی روح، تلاش کرده است تا حرکت روح و سرمنزلهای آن در تاریخ را مورد واکاوی قرار دهد. از منظر هگل، تاریخ جهان، تاریخ حرکت روح به سمت عقلانی شدن است. در واقع حرکت روح در تاریخ حرکتی خردگرایانه و عقلانی است و در هر منزل از تاریخ ما شاهد تعامل روح با تاریخ واقعی و عینی از یک سو و تاریخ فردی و آزادی فرد از سوی دیگر هستیم. تعامل این دو، سرانجام در روح مطلق که همان آزادی است، تحقق مییابد. بنابراین میتوان صورتبندی حقیقی روح مطلق را در تاریخ مشاهده کرد. روح مطلق از نظر هگل، منزلگاهی است که همه حقایق ازلی تاریخی در آن به شکوفایی و تحقق غایی خود میرسند. به عبارت دیگر، روح مطلق، همان پرندهای است که آزادانه بر دشتها و تپههای تاریخ پرواز میکند. در فلسفه هگل، روح مطلق بدون آزادی امکان تحققِ ذات حقیقیاش را از دست خواهد داد. در واقع آزادی عنصر حیاتی و قوامبخش فلسفه روح هگل است. بیگمان در فلسفه هگل، همه امور، نسبتی با آزادی در مقام پدیدارکننده روح مطلق در دیالکتیک تاریخ دارند. بنابراین در تحقیق حاضر که بر اساس روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته است، ضمن تلاش برای تشریح فلسفه روح هگل، به ویژه روح فردی، عینی و مطلق، به جایگاه و ضرورت آزادی در فلسفه روح هگل اشاره خواهد شد.
پرونده مقاله
چکیده:از حدود نیمقرن پیش، دوگانگی درونگروی و برونگروی در خصوص توجیه و معرفت بحثی چالشبرانگیز بوده و گرایش به یکی از آن دو، به مثابه مشخِّصهی دیدگاه معرفتی معرفتشناسان معاصر تلقی میشده است. درونگروی، مبتنی بر ضرورت درونیبودن همهی عوامل توجیه و معرفت، و برونگرو چکیده کامل
چکیده:از حدود نیمقرن پیش، دوگانگی درونگروی و برونگروی در خصوص توجیه و معرفت بحثی چالشبرانگیز بوده و گرایش به یکی از آن دو، به مثابه مشخِّصهی دیدگاه معرفتی معرفتشناسان معاصر تلقی میشده است. درونگروی، مبتنی بر ضرورت درونیبودن همهی عوامل توجیه و معرفت، و برونگروی در نقطهی مقابل و مبتنی بر سلب ضرورت یادشده است. رابرت آئودی، در خصوص توجیه و معرفت نظریهای ترکیبی دارد؛ درونگروی ناظر به توجیه و برونگروی ناظر به معرفت. پرسش محوری این نوشتار این است که از دیدگاه آئودی دیدگاه ترکیبی در مورد توجیه و معرفت چگونه ممکن است، منشأ آن چیست و چگونه متمایز می شود؟ آئودی مانند گتیه تعریف سهجزئی معرفت را قابل انتقاد میداند، از تفاوت شالوده توجیه و معرفت سخن میگوید و معرفت را به خاطر وابستگی به صدق مانند توجیه دسترسپذیر نمیداند. ترکیبی بودن نظریه و تفصیل آن در خصوص توجیه و معرفت، مبتنی بر دیدگاه دوگانهانگار او به موضوع معرفتشناسی و اعتقاد او به تفاوت در قابلیت دسترسی به دو موضوع موازی معرفتشناسی یعنی توجیه و معرفت است؛ او توجیه را درونی و معرفت را بیرونی می داند. نظریه آئودی تنها نظریه تفصیلی و ترکیبی مشهور در باب ماهیت توجیه و معرفت است.
پرونده مقاله
یکی از مهمترین دیدگاههای توجیه معرفتی در معرفتشناسی معاصر، دیدگاه محافظهکاری پدیداری است. بنابر این دیدگاه در توجیه، اگر به نظر شناسا برسد که یک گزاره صادق است، آنگاه وی در بادی نظر در باور به آن گزاره موجه است؛ از این رو، بنابر معتقدین به این دیدگاه در توجیه، اگر به چکیده کامل
یکی از مهمترین دیدگاههای توجیه معرفتی در معرفتشناسی معاصر، دیدگاه محافظهکاری پدیداری است. بنابر این دیدگاه در توجیه، اگر به نظر شناسا برسد که یک گزاره صادق است، آنگاه وی در بادی نظر در باور به آن گزاره موجه است؛ از این رو، بنابر معتقدین به این دیدگاه در توجیه، اگر به نظرم صادق برسد که امروز واکسن کووید-19 زدم، من واجد توجیه برای باور به این گزاره که امروز واکسن کووید-19 زدم هستم. معتقدین به دیدگاه محافظهکاری پدیداری مدعی اند که این دیدگاه نظریهی کاملی در توجیه معرفتی است و نتایج شهودی درستی در اقسام مختلف باور نیز در اختیار میگذارد. در این مقاله به تبیین، تقریر و ارزیابیِ این دیدگاه در توجیه معرفتی میپردازیم. نخست دیدگاههای مختلف در چیستی به نظر رسیدن را بیان و ارزیابی میکنیم و سپس تقریری از دیدگاه محافظهکاری پدیداری را ارائه خواهیم داد. در ضمنِ تقریر و سنجشِ مشکلات این دیدگاه، به این نتیجه میرسیم که این دیدگاه نه شرط لازم برای توجیه است و نه شرط کافی؛ از این رو، میتوانیم مدعی شویم که این دیدگاه نمیتواند دیدگاهِ قابل قبولی برای توجیهِ معرفتیِ باورهای شناسا تلقی شود.( این دیدگاه به نحو مفصل در این مقاله بررسی، ارزیابی و نقد شده است)
پرونده مقاله
مفهوم تفکر و اندیشیدن یکی از مسائل مهم معرفت شناسی است که فیلسوفان و معرفت شناسان از دیرباز تا کنون دیدگاه های گوناگونی درباره چیستی تفکر و چگونگی ارتباط آن با عقل ابراز داشته اند. در این نوشتار، ما به بازسازی مفهوم تفکر از دیدگاه دریدا به وسیله نقد او از خوانش فوکو از چکیده کامل
مفهوم تفکر و اندیشیدن یکی از مسائل مهم معرفت شناسی است که فیلسوفان و معرفت شناسان از دیرباز تا کنون دیدگاه های گوناگونی درباره چیستی تفکر و چگونگی ارتباط آن با عقل ابراز داشته اند. در این نوشتار، ما به بازسازی مفهوم تفکر از دیدگاه دریدا به وسیله نقد او از خوانش فوکو از "من می اندیشم" دکارت پرداخته و چگونگی ارتباط آن را با آموزش تجزیه و تحلیل می کنیم. بر طبق دیدگاه فوکو، دکارت جنون را از تفکر کنار می گذارد، در حالی که به اعتقاد دریدا در کوگیتو، جنون وضعیتی از تفکر (درون تفکر) می باشد. در خوانش دریدا، کوگیتو نقطه صفری است که در آن عقل و جنون در هم تنیده اند. در حالی که فوکو دکارت را چنین تفسیر می کند؛ من فکر می کنم، پس من مجنون نیستم، دریدا او را چنین می خواند: مجنون باشم یا نباشم، من فکر می کنم، پس هستم. از سوی دیگر دریدا اذعان دارد که تفکر خود، نوعی نوشتن است، فکر کردن؛ یا همان نوشتن، فقط به لطف غیاب و وضعیت های امکان نیافته، و عقلانیت فقط به لطف عدم عقلانیت، یعنی جنون، امکان می یابد. نوشتار دریدایی نیز به واسطه رابطه ای مضاعف با آموزش فوکوی معلم امکان می یابد؛ استاد در ابتدا دانشجو را با فراهم نمودن دانش و طرز تفکر مناسبی آموزش می دهد و سپس دانشجو بخاطر این که خود فکر کند و صدای منحصر بفرد خود را ایجاد نماید، استاد را به چالش می کشد
پرونده مقاله
این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی شأن و جایگاه جسمانیت در نظام معرفتشناسی متعالیه صدرایی میپردازد. ضرورت چنین تحقیقی از آنروست که شواهد قابل توجهی در احکام این نظام وجود دارد که در نظر اولیه حاکی از طرد و تحقیر جسم انسان و قوای ادراکی حسی، و به طور کلی عالم ماد چکیده کامل
این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی شأن و جایگاه جسمانیت در نظام معرفتشناسی متعالیه صدرایی میپردازد. ضرورت چنین تحقیقی از آنروست که شواهد قابل توجهی در احکام این نظام وجود دارد که در نظر اولیه حاکی از طرد و تحقیر جسم انسان و قوای ادراکی حسی، و به طور کلی عالم ماده در فرایند کسب معرفت است. در واقع، برخلاف معرفتشناسی های متعارف که جسم را از ارکان اصلی حصول معرفت میدانند، به نظر می رسد که ملاصدرا جسم و متعلقات آن را در معرفت حقیقی مهم ندانسته و ترجیح داده تا چنین معرفتی را از طریق نفس مجرده و از عوالم فوق محسوس تامین نماید. با تحلیل اهمّ مولفه های دخیل در فرایند معرفت در بیان ملاصدرا و علیرغم وجود شواهد هفتگانه ناظر به طرد جسمانیت، در مجموع به نظر می-رسد نمیتوان معرفتشناسی صدرایی را نظامی جسم ستیز تلقی نمود ؛ بلکه با لحاظ مویدهای مختلف جسمانیت در این نظام از جمله قول به علیت جسم و دخالت موثرِ متعلقات جسمانی ادراک برای حصول نخستین مراتب معرفت، و همچنین تحقق کمال برای نفس انسانی بواسطه مانع-سازیهای امور جسمانی، بایستی این شواهد سلبی را بجای طرد جسمانیت و تحقیر علوم طبیعی، مشیر به دغدغههای حکمت متعالیه برای تعالی بخشی به تمامی علوم بشری اعم از علوم انسانی، تجربی و فنی دانست.
پرونده مقاله
تبیین معرفتشناسانه بحث خداشناسی، به طور قطع، یکی از مهمترین و پرمناقشهترین مباحث در حوزه فلسفه دین است. یکی از نظریّات ارایهشده، خداشناسی فطری است. ائمه علیهمالسلام در خانواده حدیثی خویش به فراوانی فطری بودن معرفت خدا را مطرح کردهاند. معرفت فطری خدا در بیان اهلبی چکیده کامل
تبیین معرفتشناسانه بحث خداشناسی، به طور قطع، یکی از مهمترین و پرمناقشهترین مباحث در حوزه فلسفه دین است. یکی از نظریّات ارایهشده، خداشناسی فطری است. ائمه علیهمالسلام در خانواده حدیثی خویش به فراوانی فطری بودن معرفت خدا را مطرح کردهاند. معرفت فطری خدا در بیان اهلبیت علیهمالسلام چنین است که خداوند معرفت خویش را در نهاد تمامی انسانها قرار داده است و آنان در حصول این معرفت هیچگونه دخالتی ندارند. افزون بر آن گروه بزرگی از آیات و روایات گزارههایی را در باب توحید بیان کردهاند که باور به آن صرفا در گرو منابع نقلی است. هدف این پژوهش و نوآوری آن، بررسی اعتبار معرفتشناختی گزارههای مرتبط با معرفت خدا با تکیه بر قرآن و روایات اهل بیت است. بر این اساس، در بین تئوریهای توجیه، نظریّه مختار این پژوهه خوانشی از مبناگروی میانهرو است. روش این مقاله، در ارتباط با گزارههای خداشناسی، روش مطالعه کتابخانهای (مطالعه اسناد و مدارک) و در رابطه با توجیه معرفتشناختی روش توصیفی ـ تحلیلی است.
پرونده مقاله
یافتن بنیانی معرفتشناسانه برای خداشناسی فطری، مسئلهای مهم است که نظریات مختلفی پیرامون آن مطرح شده است. مهمترین نظریات مطرح شده در رابطه با ماهیت و مبنای معرفتشناسانهی این خداشناسی فطری عبارتند از: الف: معرفت فطری به معنای وضوح استدلال نظری بر وجود خدا است. ب: رابط چکیده کامل
یافتن بنیانی معرفتشناسانه برای خداشناسی فطری، مسئلهای مهم است که نظریات مختلفی پیرامون آن مطرح شده است. مهمترین نظریات مطرح شده در رابطه با ماهیت و مبنای معرفتشناسانهی این خداشناسی فطری عبارتند از: الف: معرفت فطری به معنای وضوح استدلال نظری بر وجود خدا است. ب: رابطهی تضایف بین میل به خدا و وجود عینی خداوند برقرار است. ج: مفهوم خدا از جملهی تصورات فطری است. د: خداشناسی فطری از سنخ اولیات منطقی است. ه: خداشناسی فطری تصدیقی بدیهی است که ناشی از کیفیت خلقت انسان است؛ و: خداشناسی فطری به معنای علم حضوری به وجود خداوند است. در این مقاله، این نظریات بررسی شده و نهایتا اثبات میشود که تنها بر مبنای علم حضوری میتوان مبنایی معرفت شناسانه برای خداشناسی فطری یافت و بقیهی نظریات و مبانی، دارای اشکالات مخصوص به خود میباشد. مبنای حضوری دانستن خداشناسی فطری این است همان طور که انسان، وجود خود، صفات و حالات نفسانیاش را مییابد، به همان نحو وجود خداوند را هم به نحو شهودی درک میکند. البته این مبنای معرفتشناختی را نیز تنها در صورتی میتوان پذیرفت که بگوییم علم حضوری انسان به خداوند، مستلزم اتحاد بین عالم (انسان) و معلوم (خداوند) نیست.
پرونده مقاله
در این نوشتار به تحلیل مبانی معرفت شناسانه غربت آگاهی در اندیشه ی سهروردی با طرح این پرسش که منشأ این مبانی چیست پرداخته شده است. علم اشراقی معرفتی حضوری و در مقابل علم حصولی است. شیخ اشراق استنباط و گشایش اینکه علم چیست؟ چه بنیادی دارد؟ و چگونه درک می شود؟ را بر مبنای چکیده کامل
در این نوشتار به تحلیل مبانی معرفت شناسانه غربت آگاهی در اندیشه ی سهروردی با طرح این پرسش که منشأ این مبانی چیست پرداخته شده است. علم اشراقی معرفتی حضوری و در مقابل علم حصولی است. شیخ اشراق استنباط و گشایش اینکه علم چیست؟ چه بنیادی دارد؟ و چگونه درک می شود؟ را بر مبنای علم حضوری در ارجع الی نفسک می داند. پژوهش حاضر نشان می دهد رهنمون و نقطه اشتراک زیبایی شناسی مدبر نوع و معرفت شناسیِ بازگشتِ به من توسط خود زمینی در سیر فراتاریخی (metahistoire) خواهد بود. انسان شناسی سهروردی منجر به یکی از اساسی ترین مضامین کربن یعنی غربت آگاهی شده است. در این مقاله بر مبنای منشأ و کارکرد هبوط هستی معطوف به آن سوی مرگ در فیلم هایی با مضون غربت آگاهی تأویل گردیده است. بر اساس مبانی معرفت شناسی اشراقی در روایت شناسی فیلم هایی با مضمون غربت آگاهی مشخص گردید در وحدت سه وجهی حکایت (راوی، روایت و مروی)، راوی هم فاعل حماسه است هم موضوع و مفعول آن. برای تحلیل این مبانی معرفت شناسانه و لوازم زیبایی شناسانه به روش پدیدارشناسی هانری کربن عمل شده است.
پرونده مقاله
چکیدهتشکیک وجود به عنوان یکی از اصول مبنایی متافیزیک صدرایی در تنقیح و تبیین ساختار حکمت متعالیه نقش بسزایی داشته و لوازم و نتایجی را در حوزه وجودشناسی و معرفت شناسی به بار می آورد.با توجه به اینکه تلقی های متفاوتی از تشکیک در حکمت متعالیه موجود است و الگوهای تصوری متفا چکیده کامل
چکیدهتشکیک وجود به عنوان یکی از اصول مبنایی متافیزیک صدرایی در تنقیح و تبیین ساختار حکمت متعالیه نقش بسزایی داشته و لوازم و نتایجی را در حوزه وجودشناسی و معرفت شناسی به بار می آورد.با توجه به اینکه تلقی های متفاوتی از تشکیک در حکمت متعالیه موجود است و الگوهای تصوری متفاوتی از آن قابل ترسیم است که در صورت انتساب هریک از آن ها به ملاصدرا، دیدگاه های معرفت شناختی وی تحت تاثیر قرار می گیرد، هدف از نوشتار حاضر که ماهیت بنیادی دارد، تبیین سازگارترین الگو از تشکیک وجود صدرایی با مبانی معرفتی او بر پایه روش گرندد تئوری است. روش شناسی حاکم بر متن، ماهیت توصیفی- تحلیلی دارد و ضمن استفاده از اسناد و منابع کتابخانه ای و مصاحبه با چند کارشناس خِبره، عوامل زمینه ای، علی، مداخله گر و پیامدهای معرفتی دو الگو طرح و بررسی شد. نمونه ها از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و اطلاعات به دست آمده با استفاده از روش گرندد تئوری کدگذاری و تجزیه و تحلیل شده اند. یافته های پژوهش نشان داد که الگوی تشکیک در مراتب و الگوی تشکیک در مظاهر، ضمن تفاوت هایی در عوامل زمینه ای، علی و مداخله گر، لوازم و نتایج معرفتی یکسانی دارند.
پرونده مقاله
ارزش واعتبار معرفت شناختی آگاهی و معرفت شهودی همواره مورد بحث و نظر فلاسفه و عرفا بوده است . اما از منظر معرفت شناسی- به معنای عام آن یعنی مباحث اپیستمولوژیک یا معرفت شناسی پیشینی - جای این پرسش هست که چرا و به کدام دلیل باید کشف و شهود عارف را تصدیق و باور کرد؟ در سنت چکیده کامل
ارزش واعتبار معرفت شناختی آگاهی و معرفت شهودی همواره مورد بحث و نظر فلاسفه و عرفا بوده است . اما از منظر معرفت شناسی- به معنای عام آن یعنی مباحث اپیستمولوژیک یا معرفت شناسی پیشینی - جای این پرسش هست که چرا و به کدام دلیل باید کشف و شهود عارف را تصدیق و باور کرد؟ در سنت های عرفانی مختلف و حتی برخی مکاتب فلسفی از جمله حکمت متعالیه شهود عرفانی و عقلی و باورهای حاصله ازآن معتبر شمرده شده و به عنوان یکی از طرق مهم حصول معرفت پذیرفته شده است. شهود عقلی نزد ملاصدرا یکی از مراتب کشف و شهود معنوی است که با شهود عرفانی صرفأ تمایز تشکیکی دارد نه نوعی .ملاصدرا خود صراحتأ بر اساس نظریة مبناگروی به توجیه وحدت شخصی وجود پرداخته است اما به نظر می رسد نظریة اعتمادگروی می تواند گزاره ها و باورهای ناظر به هستی را که از طریق شهودعقلی- عرفانی حاصل شده، به نحو قابل قبولی توجیه نماید. وثاقت گروی از جمله رهیافت های برون گرایانه به توجیه معرفتی است که استعداد بیشتری برای توجیه آگاهی باطنی و شهودی دارد.
پرونده مقاله
فلسفه فیشته تفسیر جهان را با تغییر آن درک میکند. در این فلسفه تأمل نظری بدون تغییر عالم بیمعناست. این در صورتی است که مهمترین دستاورد فلسفی جهان از نظر فیشته یعنی فلسفه کانت با وجود دادن ابزار برای تغییر عالم اما از آن در این مسیر استفاده نمیکند. مأموریت فیشته برقرار چکیده کامل
فلسفه فیشته تفسیر جهان را با تغییر آن درک میکند. در این فلسفه تأمل نظری بدون تغییر عالم بیمعناست. این در صورتی است که مهمترین دستاورد فلسفی جهان از نظر فیشته یعنی فلسفه کانت با وجود دادن ابزار برای تغییر عالم اما از آن در این مسیر استفاده نمیکند. مأموریت فیشته برقراری سنخیت میان فلسفه کانت با جهان خارج است. در این مسیر فیشته تمامی دوگانگیها و نظریاتی که موجب عدم برقراری این سنخیت در فلسفه کانت شده بود را طرد میکند یا از درون تغییر میدهد و راه را برای تئوری نظر-عمل و سوژه-ابژه باز میکند. و نشان میدهیم که چگونه فیشته در این مسیر معنای آزادی، واقعیت و ایدهآلیسم را دگرگون میسازد. نگارنده در این مقاله تمامی دستاوردهای فیشته در مسیر را با دقت مورد واکاوی و بررسی قرار می دهد و سپس به نقد روش و راهکار فیشته میپردازد و نشان میدهد که چگونه او در دام موانعی میافتد که پیش آنها را در کانت بازشناسی کرده بود.
پرونده مقاله