استودان (تاقچههای سنگتراش): دو سنگنوشته نویافته پهلوی در محوطه نقش رستم مرودشت Nrs1 و Nrs2
محورهای موضوعی : باستانشناسی تاریخیابوالحسن اتابکی 1 , نجمه ابراهیمی 2
1 - دانشجوی دکتری تاریخ، گروه تاریخ و باستانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، تهران، ایران.
2 - دانشآموخته کارشناسی ارشد تاریخ، گروه تاریخ، دانشگاه یزد، یزد، ایران.
کلید واژه: ساسانیان, مرودشت, نقش رستم, استودان, سنگ نوشته پهلوی,
چکیده مقاله :
شواهد باستان شناسی نشان میدهد که پیش از آموزه های دین زرتشتی، ایرانیان کُهن رسم داشتند مُردگان خود را درون خاک دفن نمایند. اما با فراگیری آیین زرتشتی، شیوه های تدفین در برخی نواحی فلات ایران دچار دگرگونی بنیادین گردید، به طوری که در وندیداد و مینوی خرد، مُرده سوزی و خاک سپاری گناه نابخشودنی شمُرده شد و به همین دلیل، پیروان دین بهی می بایست برای نیالودن عناصر مقدّس همچون آب، خاک و گیاه، کالبد درگذشتگان (نَسو که پلید و تهی از روان بود) را از این عناصر مقدس دور نمایند. از سوی دیگر به باور دیانت زرتشتی، چون دنیای درون خاک، دنیایی خاموش، تاریک و راکد بود و همه این افعال ریشه در باورهای اهریمنی داشت، بهدینان سعی وافر داشتند که هر چه سریعتر روان درگُذشته را از کالبد آن آزاد نمایند و به سوی عالم بالا و روشنایی رهنمون سازند. بر این اساس، گذاشتن اجساد در درون دخمه های آفتاب (صعود گذروار روان بوسیله پرتوهای خورشید)، تهی کردن استخوان از گوشت بوسیله پرندگان لاشه خوار و مراسم خورشید نِگرشن (پاک نمودن استخوان ها بوسیله تابش خورشید)، پیشدرآمدی برای گذاشتن استخوان های پاک شده مُردگان در شیوه های تدفینی نوینی بود که با معاد جسمانی دیانت زرتشتی مطابقت ایده آلی داشت. یکی از این شیوه های نوین، استودان بود که اغلب به فضاهایی تاقچه ای شکل گفته می شود که در دل صخره ها ایجاد گردیده و در کنار برخی از آنها سنگ نوشتههایی به خط پهلوی به نگارش در آمده است. هدف پژوهش حاضر نیز که به شیوه توصیفی- تحلیلی ارائه گردیده، نگرشی بر ساختار استودان ها و معرفی دو سنگ نوشته نویافتهِ تدفینی، یکی در شش سطر و دیگری در پنج سطر به خط پهلوی کتابی است که در اواخر دوره ساسانی در دیواره صخره های نقش رستم برای استودانهای بهدینان زرتشتی به نگارش در آمده اند.
According to archaeological evidence before Zoroastrian religious doctrines, ancient Iranians used to bury their dead in the soil. However, with the spreading of Zoroastrianism, burial methods were revolutionary changed in some areas of the Iranian plateau so that cremation and burying the dead was considered an unforgettable sin in the Minuy-e xrad and Vendidād. For this reason, to prevent contamination of sacred elements such as water, soil, and plants survivors of the Zoroastrian religion should keep the bodies of the dead (Nasu that was unclean and empty of the soul) away from these elements. On the other hand, according to Zoroastrian religious beliefs, since the world inside the soil was stagnant, dark, and silent world and the root of all these actions was demonic beliefs, Zoroastrians hardly tried to separate the soul of the dead from the body as soon as possible and lead him to high world and light. According to this, exposing the bodies on top of the mountains and in the tower of silence(ascending of the soul by the sun's rays), stripping the flesh off the bones by vultures and birds, and (cleaning the bones with sunshine) were a precursor to putting the cleaned bones of the dead in burial methods that ideally corresponded to Zoroastrianism's corporeal resurrection. One of the new methods was Astōdān which is often referred to niche spaces created in the rocks and next to some of them, Pahlavi inscriptions were inscribed. The purpose of the research, which is presented in a descriptive-analytical way, is to look at the structure of Stoudans and to introduce two newly found burial epitaphs, one in six lines and the other in five lines in the Pahlavi script. These inscriptions were written at the end of the Sassanid period on the rock wall of Naqsh-e Rostam for Zoroastrians.
ابراهیمی، نجمه (1393). روش¬های تدفین در حوضه رود کُر از آغاز دوره تاریخی تا ورود اسلام. پایان¬نامه کارشناسی ارشد، گروه تاریخ، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه یزد (منتشر نشده).
ابودلف (1354). سفرنامه ابودلف در ایران. با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمه ابوالفضل طباطبایی. تهران: زاور
اتابکی، ابوالحسن، ابراهیمی، نجمه و عزیزی، اکبر (1394). مناسک و تدفین¬های دوره ساسانی به همراه معرفی چند کتیبه گور تازه کشف شده به خط پهلوی کتابی در مرودشت. به کوشش عزیزی خرقانی، حسین، خانی¬پور، مرتضی، ناصری، رضا. کتاب همایش بینالملی باستان¬شناسان جوان. تهران: بنیاد ایران¬شناسی.
اتابکی، ابوالحسن، ابراهیمی، نجمه (1400). شناسایی کهن¬ترین دخمه¬های خاموشی در فارس مرکزی به همراه یک کتیبه نویافته سنگ¬مزار پهلوی پیرامون نقش¬رجب. به اهتمام فرزین، سامان، ظهوریان، مریم. کتاب همایش ملی باستان¬شناسی ایران. بیرجند: دانشکاه بیرجند،204-185.
اسدی طوسی، علی¬بن احمد (1354). گرشاسپ¬نامه. باهتمام حبیب یغمایی. تهران: طهوری.
اصفهانی، حمزه بن حسن (1346). تاریخ پیامبران و شاهان. ترجمه جعفر شعار. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
اکبرزاده، داریوش (1383). دخمه. مجله مطالعات ایرانی، 3 (5)،1-6.
بلعمی، ابوعلی¬محمد (1337). تاریخ بلعمی. به کوشش محمدجواد مشکور. تهران: خیام.
بهرامی، احسان (1369). فرهنگ واژه¬های اوستا. دفتر نخست. تهران: بلخ.
ترومپلمن، لئو (1373). آیین قبور و تدفین. ترجمه مولود شادکام. باستانشناسی و تاریخ، 8(1)، 29-37.
تاورنیه، ژان باتیست (1363). سفرنامه تاورنیه.ترجمه ابوتراب نوری، تصحیح حمید شیرانی. تهران: سنایی.
تقضلی، احمد (1354). مینوی خرد. ترجمه احمد تفضلی. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
توفیقیان، حسین، باستانی، محرم (1395). پژوهشی در آیین تدفین¬های ساسانی در سواحل خلیج فارس. مطالعات باستان¬شناسی، 8 (2)، 34-17.
جکسن، ویلیام (1352). سفرنامه جکسن(ایران در گذشته و حال). ترجمه منوچهر امیری، فریدون بدره¬ای. تهران: خوارزمی.
رازی، مرتضی بن داعی (1364). تبصرة العوام فی معرفه مقالات الانام. به تصحیح عباس اقبال. تهران: اساطیر.
رجبی، نوروز (1392). نویافته¬های باستان¬شناسی از اهواز: حصیرآباد و طرح چند پرسش. باستان¬پژوهی، 16(92)،82-88.
رودکی سمرقندی (1382). دیوان رودکی سمرقندی. مصحح نفیسی، سعید، براگینسکی، یوسف. تهران: نگاه.
روستایی، کوروش (1394). گونه¬شناسی محوطه¬های باستانی منطقه کوهرنگ بختیاری. پژوهش¬های باستان-شناسی،5(9)،46-27.
رهبر، مهدی (1389-1390). آتشکده بندیان درگز. پژوهش¬های باستانشناسی مدرس، 2و3(4و5) ،167-177.
زهبری، زهره، علی¬نژاد، فاطمه و علمداری، کوروش (1393). معرفی آثار صخره¬ای نویافته با کاربرد تدفینی از بویراحمد. جلوه هنر، 11، 64-53.
صد در نثر و صد در بندهش (1909م). به تصحیح ارواد بمانجی. ناصر وانجی دهبار. بمبئی: اوقاف پارسی.
طبری، محمدبن¬جریر (1375). تاریخ طبری. جلد2، ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: اساطیر.
قریب، بدالزمان (1374). فرهنگ سغدی (سغدی، فارسی، انگلیسی). تهران: فرهنگان.
فردوسی(1375). شاهنامه. دفتر پنجم، به کوشش جلال خالقی¬مطلق. کالیفرنیا و نیویورک: مزدا.
گیرشمن، رومن (1339). جزیره خارک. تهران: شرکتهای عامل نفت.
مسعودی، علی¬بن محمد (1356). التنبیه¬و¬الاشراف. ترجمه¬ی ابوالقاسم پوینده. تهران: علمی و فرهنگی.
مکنزی، دیوید نیل (1373). فرهنگ کوچک زبان پهلوی. ترجمه مهشید میرفخرایی. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و فرهنگی.
موریه، جیمز (1385). سفرنامه. جلد اول، ترجمه ابوالقاسم سری. تهران: توس.
میرفتاح، علی¬اصغر (1367). گورستان شغاب: عرضه داشت در هوای آزاد به شیوه استخوان¬دان. مجله اثر، 25، 61-41.
نصراله¬زاده، سیروس (1393).پهلویات کتیبه¬ای: کتیبه سنگ¬مزار حاجی¬آباد استخر و بازخوانی کتیبه تنگ جلو سمیرم. زبان¬شناخت، پژوهشگاه علوم انسانی و فرهنگی، 5(2)، 197-211.
نظام¬الملک طوسی، ابوعلی (1347). سیرالملوک. به اهتمام هیوبرت دارک. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
نظامی، الیاس¬بن یوسف (1316). شرفنامه. با تصحیح و حواشی حسن وحید دستگردی. تهران: ارمغان.
نیبور، کارستن (1390). سفرنامه نیبور.ترجمه پرویز رجبی. تهران: توکا.
واشقانی فراهانی، ابراهیم (1400). اسپانوَر/ اسبانبَر. دو فصلنامه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی، 29(91)، 306-285.
هوف، دیتریش (1380). قبور زرتشتی ـ ساسانی در فارس. ترجمه حسن اکبری، باستان پژوهی، 8، 52-50.
هینتس، والتر (1385). یافته¬های تازه از ایران باستان. ترجمه عیسی بهنام. تهران: دانشگاه تهران.
Bartholomae, C. (2004). Altiranisches Wörterbuch zusammen mit zum Altiranischen worterbuch. Tehran: Asatir.
Balcer, J. M. (1978). Excavations at Tal-i Malyan: Part 2, (Parthian and Sasanian Coins and Burials) 1976. Iran, 16, 86-92.
Basirov, O. (1955). The Evolution of the Zoroastrian Funerary Cult in Westen Iran. An Unpublished Thesis, Department of Art and Archaelogy School of Oriental and African Studies University of London.
Bivar, A. D. H. (1970). Appendix: The Sasanian Coin from Qūmis. The Journal of the Royal Asiatic Society of Great Britain and Ireland, 2156-158.
Boucharlat, R. (1991). Pratiques funéraires à l’époque Sassanide dansle sud de l’Ira. In: Histoire et cultes de l’Asie centrale préislamique. P. Bernard and F. Grenet(eds.), Paris, 71-78.
Crone, P. (2012). The Nativist prophets of Early Islamic Iran. Cambridge University Perss.
Durkin-Meisterernst, D. (2004). Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian. N. sims-Williams (eds.), Part 1, Brepols.
Edmonds, G. (1934). A tomb in Kurdistan. Iraq.
Farjamirad, M. (2015). Mortury Practice in Ancient the Achaemenid if the Sasanian period. BAR Internation, Series 2447.
Farjamirad, M. (2015a). Do Gur-e Dopa: The Sasanian Twin Pillar Ossuaries at Shoush Village. Kohgiloyeh va Boyer Ahmad (Iran). Iranica Antiqua, 50, 357-365.
Frye, R. N. (1970). Funerary inscriptions in Pahlavi from Fars. Lund Humphries.
Gignoux, P. (1972). Glossaire des inscriptions pehlevies et parthes. Corpus Inscr. Iran, London.
Ghirshman, R. (1971). Bîchàpour. Vol. I, Paris: Librairie Orientaliste Paul Geuthner.
Gropp. G. (1969). Die inchriften Von Eqlid. In W. Hinz, 241.
Gropp. G. (1969). Vier Ostodan- Inschriften bei Estachr. In: Altiranische Funde und Forschungen. W. Hinz (ed.), Berlin. 229-263.
Gropp, G. and Nadjmabadi, S. (1970). Bericht ūber eine Reise in Westund Sudiran. Archaeologische Mitteilungen Iran, 3, 173-230.
Henning, W. (1943). ¬La Ceramique en iran pendant la periode parthe.¬Iranica A;supplement 2.
¬Henning, W. (1957). In the introduction to The Inscription of Naqš-Rustam. Corpus Inscription, Pl3, VOL2.
Herzefeld, E. (1935). Archaeological History of Iran. London.
Kennet, D. (2007). The decline of eastern Arabia in the Sasanian Period. Arabian Archaeology and Epigraphy 18, 86–122.
Khosravi, Sh. Alibigi, S, & Rashno, A. (2018). The ossuary of the palang Gerd fire temple: New evidence of Zoroastrian funerary practices during Sasanid period. Sudia Iranica. 51-37.
Kleiss, W. (1978). Felsgräber südostlich Behbahan. Archaeologische Mitteilungen aus Iran 11: 87-89.
Modi, J. (1877). Anthropological papers I. Bombay.
Nyberg, H. S. (1960). The New Corpus Inscriptionum Iranicarum. BSOAS, 23,40-46.
Schmidet, E. (1953). Perespolis1, Chicago.
Shahbazi, A. S. (1973). The Irano Lycian Monuments.Tehran: Institute of Archaemenid research Publication.
Shahbazi, A. S. (1987). Astōdān. Encyclopedia Iranica. vol. II, fasc. 8, 851-853.
Stronach, D. (1966). The Kūh-i-Shahrak Fire Altar. Journal of Near Eastern Studies, 25(4), 217-227.
Tafazoli, A. (1994-5). Two Funerary Inscription in Cursive Pahlavi of Fars. Orientalia Suecana XLIII-XLIV. 177-182.
Von Gall, H. (1966). Zu den medischenfelsgrabeh in Nordwestiran und Iraq Kurdistan. AA.142-148.
von Gall, H. (1966). Zu den" medischen" Felsgräbern in Nordwestiran und Iraqi Kurdistan. Walter de Gruyter.