Iranian Political Research
,
Issue1,Year,
Summer
2022
هدف پژوهش حاضر بررسی منطقهگرایی ایران در دوره پهلوی دوم بر اساس رویکرد نظری جیمز روزنا و با استفاده از متغیرهای شخصیت تصمیمگیرنده، نقش، حکومت، جامعه و متغیر نظام بینالملل است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که دو متغیر نظام بینالملل و شخصیت تصمیمگیر More
هدف پژوهش حاضر بررسی منطقهگرایی ایران در دوره پهلوی دوم بر اساس رویکرد نظری جیمز روزنا و با استفاده از متغیرهای شخصیت تصمیمگیرنده، نقش، حکومت، جامعه و متغیر نظام بینالملل است. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و نتایج نشان داد که دو متغیر نظام بینالملل و شخصیت تصمیمگیرنده مهمترین متغیرهای تأثیرگذار بر روند سیاست خارجی و منطقهگرایی ایران در این دوره بودهاند. سیاست منطقهگرایی ایران در دوره پهلوی دوم، همسو با ساختار قدرت در نظام بینالملل و بر اساس خوانش منافع ملی صورت گرفته است. ضمن اینکه ایران در این دوره، متأثر از ساختار نظام دو قطبی و جنگ سرد، همچنین بر اساس روحیات و شخصیت محمدرضا شاه، به عنوان مهمترین فرد در تصمیمگیری و اجرای سیاست خارجی، خواهان کسب برتری و سرکردگی در منطقه بوده است.
Manuscript profile
از مهمترین بررسی های موضوعی که در بخش مطالعات حوزه روان شناسی سیاسی انجام می شود، بررسی شخصیت و هوش سیاسی رهبران است. پژوهش حاضر تحلیلی بر شخصیت رهبران سیاسی با تاکید بر نقش ذهن آگاهی و هوش سیاسی دارد و به طور موردی شخصیت سیاسی یکی از رهبران آمریکا (ترامپ) و کره شمالی ( More
از مهمترین بررسی های موضوعی که در بخش مطالعات حوزه روان شناسی سیاسی انجام می شود، بررسی شخصیت و هوش سیاسی رهبران است. پژوهش حاضر تحلیلی بر شخصیت رهبران سیاسی با تاکید بر نقش ذهن آگاهی و هوش سیاسی دارد و به طور موردی شخصیت سیاسی یکی از رهبران آمریکا (ترامپ) و کره شمالی (کیم) را در این زمینه مورد بررسی قرار داده است. پرسش اساسی پژوهش حاضر این بود که چگونه هوش سیاسی و ذهن آگاهی بر تصمیم گیری رهبران سیاسی ای دو کشور اثرگذار بوده است؟ در این پژوهش که از نوع توصیفی- تحلیلی انجام شد، نحوه ی ارتباط هوش سیاسی و ذهن آگاهی با رهبری تحول گرا و مولفه های آن در بافت شخصیتی رهبران مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که تیبپ های شخصیتی رهبران نقش مهمی در سبک رهبری و تعاملات فردی و اجتماعی آنها دارد. بر اساس یافته ها، هوش سیاسی و ذهن آگاهی رهبران متاثر از شخصیت سیاسی در پرتو شیوه های نفوذ، منابع قدرت، سازگاری ها و ناسازگاری های فردی و ارزش های هویتی بر تصمیم گیری و تامین منافع رهبران سیاسی دو کشور آمریکا و کره شمالی اثر گذار بوده است و می توان گفت این دو مفهوم با توجه به پیچیدگی و چالشهای حاکم بر روابط دو کشور، در مدیریت هوشمندانهی آنها نقش موثری داشته است.
Manuscript profile
هژمونی به نوعی نظم بین المللی یا به وضعیت خاصی از نظم جهانی اشاره دارد که بر مبنای انگیزه ها و رفتار تفوق جویانه و کنترل طلب یک دولت شکل می گیرد و یک کشور در تمامی مقوله های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در سطحی بسیار برتر از دیگر قدرت ها قرار می گیرد. بر اساس نظریه ثب More
هژمونی به نوعی نظم بین المللی یا به وضعیت خاصی از نظم جهانی اشاره دارد که بر مبنای انگیزه ها و رفتار تفوق جویانه و کنترل طلب یک دولت شکل می گیرد و یک کشور در تمامی مقوله های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی در سطحی بسیار برتر از دیگر قدرت ها قرار می گیرد. بر اساس نظریه ثبات هژمونیک، آمریکا به دنبال رهبری بلامنازع جهان و مناطق استراتژیکی نظیر خاورمیانه می باشد. نتایج این پژوهش که با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی به رشته تحریر درآمده است نشان می دهد که قدرت هژمونیک آمریکا اصلی ترین مانع در تبدیل شدن جمهوری اسلامی ایران به قدرت اول منطقه ای به رغم برخورداری از جمعیت، موقعیت راهبردی، منابع عظیم هیدروکربن، گرایشات ایدئولوژیک و استقلال بالای آن است.
Manuscript profile
از گذشته، پیش بینی آینده و این که نظام جهانی با توجه به متغیرهای گوناگون آن، چه سمت و سویی خواهد داشت و بازیگران سیاسی و دولتمردان حاکم در راستای تامین منافع ملی و صیانت و حفاظت از استقلال و تمامیت ارضی خود به دنبال چه کنش یا واکنش هایی خواهند بود، همیشه به عنوان یک دغد More
از گذشته، پیش بینی آینده و این که نظام جهانی با توجه به متغیرهای گوناگون آن، چه سمت و سویی خواهد داشت و بازیگران سیاسی و دولتمردان حاکم در راستای تامین منافع ملی و صیانت و حفاظت از استقلال و تمامیت ارضی خود به دنبال چه کنش یا واکنش هایی خواهند بود، همیشه به عنوان یک دغدغه و مسئله مطرح بوده و هست. بنابراین بازیگران عرصه بین الملل که همان کشورهای سیاسی می باشند، در جهت احقاق حقوق شهروندی شهروندان خود با سایر بازیگران به رقابت پرداخته و نوعی ستیز و مقابله نانوشته را دنبال می نمایند. لذا با عنایت به تلاش برخی کنشگران موثر از جمله چین، روسیه و اتحادیه اروپا برای شکل دهی به نظم حاکم بر عرصه بین الملل و یا تغییر و دگرگونی در آن، نگارنده را بر آن داشته تا با طرح چند سناریو، آینده نظم بین الملل در سال های منتهی به 2030 میلادی را با استفاده از روش سناریو پردازی در چارچوب نظری واقعگرایی، علت کاوی نماید. از این رو می توان پیش بینی کرد با عنایت به رشد فزاینده اقتصادی، نظامی، فضایی و سیاسی چین، در کنار رویکرد تهاجمی روسیه و ملیگرایی روز افزون اتحادیه اروپا، در پایان دهه سوم قرن بیست و یک میلادی ما نه تنها شاهد تنش ها و تغییراتی در نظم بین الملل خواهیم بود، بلکه نظام حاکم نیز از شکل و صورت کنونی خود که تک قطبی بوده به سوی یک نظام تک – چند قطبی با محوریت آمریکا و چند کانون تاثیرگذار از جمله چین، روسیه و اتحادیه اروپا تغییر مسیر خواهد داد.
Manuscript profile
Research Letter of International Relations
,
Issue5,Year,
Winter
2021
چکیده بازیگران نظام بینالملل همواره پیشبینی آینده را امری لازم میدانند تا بلکه از این راه، هم کنشها و هم واکنشهای خود را تعیین کنند و هم مختصات آتی نظام جهانی را با هدف حفظ امنیت و منافع خود، مورد شناسایی قرار دهند. بنا به اذعان اندیشمندان روابط بینالملل پس از فرو More
چکیده بازیگران نظام بینالملل همواره پیشبینی آینده را امری لازم میدانند تا بلکه از این راه، هم کنشها و هم واکنشهای خود را تعیین کنند و هم مختصات آتی نظام جهانی را با هدف حفظ امنیت و منافع خود، مورد شناسایی قرار دهند. بنا به اذعان اندیشمندان روابط بینالملل پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جهان عملاً به صورت تک قطبی اداره شده و علیرغم حضور چین، روسیه و اتحادیه اروپا در برخی از رقابتهای جهانی، هنوز هژمونی واشنگتن پا برجاست. نوشتار پیشرو در پاسخ به پرسش آینده نظم بینالملل در افق 2030 میلادی چگونه خواهد بود؟ تلاش کرده تا بر مبنای نظریه بازیها نظم جهانی را پیشیینی کند. نگارندگان با بهرهگیری از روش سناریوپردازی استدلال کردهاند که با توجه به تلاش مداوم دولتهای پیشگفته و بازیگران جدیدی مانند هند و برزیل برای کسب قدرت در حوزههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی – امنیتی، نظم جهانی دچار تغییر خواهد شد. از سوی دیگر تلاشهای ایالات متحده آمریکا برای صیانت از هژمونی خود، سبب خواهد شد تا این بازیگر همچنان محوریت کانونی خود را حفظ نماید، در نتیجه میتوانگفت نظام تک قطبی فعلی به نظام تک – چندقطبی با محوریت کانونی فوق و چند کانون تاثیرگذار (چین، روسیه، اتحادیه اروپا، هند و برزیل) تغییر خواهد یافت.
Manuscript profile
Research Letter of International Relations
,
Issue64,Year,
Winter
2024
از مؤلفههای مهم شکلدهی سیاست خارجی کشورها نگاه و نگرش کارگزاران آن کشور به جهان است. راهبرد کلان کشورها از درک رهبران آنها از محیط و فضای بینالمللی، اهداف و منافع ملی خود و تهدیدات موجود علیه کشور آغاز میشود. رویکرد ترامپ برای حل بحران هستهای کرهشمالی با فراز و ف More
از مؤلفههای مهم شکلدهی سیاست خارجی کشورها نگاه و نگرش کارگزاران آن کشور به جهان است. راهبرد کلان کشورها از درک رهبران آنها از محیط و فضای بینالمللی، اهداف و منافع ملی خود و تهدیدات موجود علیه کشور آغاز میشود. رویکرد ترامپ برای حل بحران هستهای کرهشمالی با فراز و فرودهای مختلفی همراه بود. ترامپ در یک ساله نخست راهبرد سرسختانهای را علیه پیونگ یانگ اتخاذ کرد. از طرف دیگر در کره شمالی شخصیت رهبر مهمترین نهاد تعیین سیاست و تصمیمساز اصلی سیاست خارجی است. سایر متغیرها از جمله عوامل اجتماعی در گفتمان سیاست خارجی کره شمالی جایگاهی ندارد و در کره شمالی همه چیز رهبر است. هدف این مقاله آن است با روش توصیفی – تحلیلی به تجزیه و تحلیل سبک رهبری سیاسی دو کشور ایالات متحده و کره-شمالی در عرصه سیاست خارجی پرداخته و مقایسهای تطبیقی میان این دو داشته باشد. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که سبک رهبری ترامپ و اون در عرصه سیاست خارجی از چه تفاوتهایی برخوردار است؟ این تفاوت ها چه تاثیری در عرصه بین الملل ایجاد می کند؟ نتایج حاصل تحلیل سبک رهبران این دو کشور و اقداماتشان نشان میدهد کمترین پایبندی به ساختارهای سیاسی و اصول سیاست خارجی داشتند. واقعیت این است اگرچه رویکرد کاملاً مشخصی درباره سیاست خارجی نداشتند اما بر اساس سبک رهبریشان دیدگاه کلان و بههمپیوستهای درباره جهان، سیاست خارجی و هزینه – سودهای این دو کشور در این حوزه داشتند که مبنای تصمیمات و سیاست-های کلان در مقابل یکدیگر نیز به حساب میآمد.
Manuscript profile
Research Letter of International Relations
,
Issue1,Year,
Summer
2023
یکی از مؤلفه های مهم در شکل دهی به سیاست خارجی کشورها نگاه و نگرش کارگزاران آن کشور به جهان است. راهبرد کلان کشورها از درک رهبران آنها از محیط و فضای بین المللی، اهداف و منافع ملی خود و تهدیدات موجود علیه کشور آغاز می شود. در 20 ژانویه 2017 دونالد ترامپ به عنوان چهل و More
یکی از مؤلفه های مهم در شکل دهی به سیاست خارجی کشورها نگاه و نگرش کارگزاران آن کشور به جهان است. راهبرد کلان کشورها از درک رهبران آنها از محیط و فضای بین المللی، اهداف و منافع ملی خود و تهدیدات موجود علیه کشور آغاز می شود. در 20 ژانویه 2017 دونالد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رییس جمهور آمریکا انتخاب شد. رویکرد او برای حل بحران هسته ای کره شمالی با فراز و فرودهای مختلفی همراه بود. ترامپ در یک ساله نخست راهبرد سرسختانه ای را علیه پیونگ یانگ اتخاذ کرد. از طرف دیگر در کره شمالی شخصیت رهبر مهمترین نهاد تعیین سیاست های کشور و تصمیم ساز اصلی در سیاست خارجی است. سایر متغیرها از جمله عوامل اجتماعی در گفتمان سیاست خارجی کره شمالی جایگاهی ندارد و در کره شمالی همه چیز رهبر است. شخصیت رهبر موجب می شود که تفسیر موسعی از نقش خود داشته باشد. هدف این مقاله آن است تا با روش توصیفی – تحلیلی به تجزیه و تحلیل سبک رهبری سیاسی دو کشور ایالات متحده و کره شمالی در عرصه سیاست خارجی پرداخته و مقایسه ای تطبیقی میان رهبران سیاسی این دو کشور (ترامپ و اون) داشته باشد. این مقاله به دنبال پاسخ به این پرسش است که سبک رهبری ترامپ و اون در عرصه سیاست خارجی از چه تفاوت هایی برخوردار است؟ و این تفاوت ها چه تاثیری در عرصه بین الملل ایجاد می کند؟ نتایج حاصل از تحلیل سبک رهبران این دو کشور و اقداماتشان نشان می دهد که کمترین پایبندی را به ساختارهای سیاسی و اصول سیاست خارجی داشتند. واقعیت این است که اگرچه رویکرد کاملاً مشخص و دقیقی درباره سیاست خارجی نداشتند و اما بر اساس سبک رهبری شان دیدگاه کلان و به هم پیوست ه ای درباره جهان، سیاست خارجی و هزینه – سودهای این دو کشور در این حوزه داشتند که مبنای تصمیمات و سیاست های کلان در مقابل یکدیگر نیز به حساب می آمد.
Manuscript profile
Sanad
Sanad is a platform for managing Azad University publications