-
حرية الوصول المقاله
1 - پیشبینی تغییرات رواناب حوزه آبخیز زرینهرود تحت شرایط تغییر اقلیم از طریق شبیهسازی هیدرولوژیک
ملیحه راهواره بهارک معتمدوزیری علیرضا مقدمنیا علی مریدیبررسی رفتار رودخانه تحت تاثیر تغییر اقلیم، به ویژه میزان رواناب در دورههای آینده ضروری است. این پژوهش با در نظر گرفتن مدل گردش عمومی جو (GCM) تحت سناریوهای انتشار RCP 2.6 و RCP 8.5، تاثیر تغییر اقلیم بر رواناب حوضه زرینهرود (بزرگترین زیرحوضه دریاچه ارومیه) را ارز أکثربررسی رفتار رودخانه تحت تاثیر تغییر اقلیم، به ویژه میزان رواناب در دورههای آینده ضروری است. این پژوهش با در نظر گرفتن مدل گردش عمومی جو (GCM) تحت سناریوهای انتشار RCP 2.6 و RCP 8.5، تاثیر تغییر اقلیم بر رواناب حوضه زرینهرود (بزرگترین زیرحوضه دریاچه ارومیه) را ارزیابی کرده است. برای این منظور با استفاده از دادههای تغییر اقلیم مدل HadGEM2-ES طی دوره 2025-2050، تغییرات دما و بارش در دورههای آتی در حوضه زرینهرود بررسی گردید. جهت ریزمقیاس نمودن این دادهها، جعبه ابزار CCT به کار برده شد. از مدل SWAT جهت ارزیابی تاثیر تغییر اقلیم بر رواناب حوضه استفاده گردید. مدل SWAT با استفاده از آمار ماهانه رواناب، اعتبارسنجی و صحت سنجی شد. در ادامه با معرفی نتایج ریزمقیاسشده مدل گردش عمومی جو، به مدل SWAT، تغییرات رواناب خروجی حوضه در طی دوره 2025-2050 شبیهسازی گردید. نتایج نشان داد که مدل SWAT عملکردهای خوبی در شبیه سازی رواناب ارایه می دهد. میانگین نتایج جعبه ابزار CCT نشان داد که حداکثر و حداقل دما در دوره مذکور افزایش مییابد. بارش سالانه 3/6 درصد افزایش تحت RCP 2.6 و 2/9 درصد کاهش تحت RCP 8.5 را نشان داد. نتیجه بررسی رواناب نشان داد که میانگین رواناب دوره آتی در زمستان، بهار و تابستان کاهش مییابد درحالی که روند افزایشی رواناب در پاییز مشهود میباشد. رواناب سالانه تحت RCP 2.6 و RCP 8.5 به ترتیب حدود 6/5 و 30 درصد کاهش یافته است که متعاقبا باعث کاهش تخلیه این رودخانه به دریاچه ارومیه میشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر رژیم هیدرولوژیکی یک حوضه آبریز کوهستانی در ایران
محمدرضا خزائیدر این مقاله اثر تغییر اقلیم بر رژیم هیدرولوژیکی یک حوضه کوهستانی ارزیابی شده است. به این منظور سناریوهای مدل-های گردش عمومی به روش عامل تغییر ریزمقیاس شدهاند. سناریوهای اقلیمی به مدل بارش-رواناب روزانه که از پیش برای حوضه به خوبی واسنجی و اعتبارسنجی شده است وارد شده و أکثردر این مقاله اثر تغییر اقلیم بر رژیم هیدرولوژیکی یک حوضه کوهستانی ارزیابی شده است. به این منظور سناریوهای مدل-های گردش عمومی به روش عامل تغییر ریزمقیاس شدهاند. سناریوهای اقلیمی به مدل بارش-رواناب روزانه که از پیش برای حوضه به خوبی واسنجی و اعتبارسنجی شده است وارد شده و جریان روزانه رودخانه برای دوره مشاهداتی و سناریوهای اقلیم تغییر یافته آینده (93-2067) شبیهسازی شده است. با مقایسه ویژگیهای جریان شبیهسازی شده سناریوهای آینده با دوره فعلی، اثر تغییر اقلیم بر رژیم هیدرولوژیکی رودخانه ارزیابی شده است. به منظور تحلیل عدم قطعیت سناریوهای انتشار، از سه سناریوی A2، A1B، و B1 که به ترتیب بیانگر حالات غلظت زیاد، متوسط، و کم گازهای گلخانهای هستند، استفاده شده است. نتایج حاکی از افزایش میانگین دمای حوضه بین 3 تا 5 درجه و افزایش تبخیر و تعرق در همه ماهای سال است. با وجود عدم قطعیت سناریوهای انتشار، تحت همه سناریوها بارش و جریان سالانه افزایش مییابد، اما توزیع فصلی نیز تغییر می کند؛ به گونهای که جریان در پائیز و زمستان افزایش و در بهار و تابستان کاهش مییابد. کاهش جریان رودخانه در نیمه دوم سال آبی مبین لزوم توجه به اثرات تغییر اقلیم در طراحی مخازن سدها است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - برآورد جریان ورودی به دریاچه ارومیه با استفاده از تلفیق مدلهای سری زمانی و شبیهسازی شرایط توسعه حوضه آبریز در دو سناریوی بلند و کوتاه مدت
اردلان شریف نسب مجتبی شوریاندریاچه ارومیه بهعنوان بزرگترین و مهمترین دریاچه داخلی ایران و به عنوان یکی از ذخایر ارزشمند جهانی زیستکره از وضعیت نامطلوبی در سالهای اخیر برخوردار بوده است. شرایط نامناسب این دریاچه موجب آثار جبرانناپذیر زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی خواهد شد. لذا بررسی این موضوع أکثردریاچه ارومیه بهعنوان بزرگترین و مهمترین دریاچه داخلی ایران و به عنوان یکی از ذخایر ارزشمند جهانی زیستکره از وضعیت نامطلوبی در سالهای اخیر برخوردار بوده است. شرایط نامناسب این دریاچه موجب آثار جبرانناپذیر زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی خواهد شد. لذا بررسی این موضوع از جنبههای مختلف ضروری مینماید. در تحقیق حاضر، با استفاده از مدلهای سریزمانی میانگین متحرک خود بازگشت (ARMA) جریان ورودی به رودخانههای حوضه آبریز دریاچه ارومیه برای سالهای آتی در دو سناریو، یکبار بر اساس دادههای ثبت شده بلند مدت و بار دیگر بر اساس دادههای کوتاه مدت دورههای خشکسالی اخیر پیشبینی گردیده است. سپس با وارد کردن پتانسیل جریان سطحی تولیدی رودخانهها در مدل شبیهسازی شرایط توسعه حوضۀ آبریز دریاچه ارومیه در افق 1420 در محیط MODSIM، پس از تعیین وضعیت منابع و مصارف، جریان ورودی به دریاچه ارومیه در هر یک از سناریوها برآورد و اختلاف آن با حقابه زیست محیطی مصوب دریاچه محاسبه گردیده است. در نهایت بعنوان یک راهکار کلی، میزان کاهشی که لازم است در مقادیر نیاز آبی کشاورزی بعنوان مصرف کننده اصلی آب در حوضه داده شود، محاسبه گردیده تا حقابه دریاچه تأمین گردد. نتایج حاکی از آن است در صورتی که نیاز آبی سالیانه متوسط کشاورزی در کل حوضه آبریز در سناریوهای پیش بینی بر اساس دادههای بلند و کوتاه مدت به طور متوسط در حدود 14% و 56% کاهش یابد، حقابه زیست محیطی مصوب دریاچه ارومیه قابل تأمین خواهد بود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - اثر تغییر اقلیم بر اطمینانپذیری تأمین آب پاییندست سد کرخه و راهکارهای سازگاری با آن
منوچهر فرجزاده کاوه مدنی لاریجانی علیرضا مساح بوانی رحمان داوطلبافزایش جمعیت و رشد تقاضا برای آب، همواره مدیران این بخش را با چالشی اساسی مواجه نموده است. این در حالی است که تغییر اقلیم در آیندهای نه چندان دور بیش از پیش بر پیچیدگیهای این چالش میافزاید. در این مطالعه به منظور بررسی اثر تغییر اقلیم بر سیستم تأمین آب حوضه آبریز کرخ أکثرافزایش جمعیت و رشد تقاضا برای آب، همواره مدیران این بخش را با چالشی اساسی مواجه نموده است. این در حالی است که تغییر اقلیم در آیندهای نه چندان دور بیش از پیش بر پیچیدگیهای این چالش میافزاید. در این مطالعه به منظور بررسی اثر تغییر اقلیم بر سیستم تأمین آب حوضه آبریز کرخه، نخست با استفاده از 15 مدل GCMs و چند سناریوی انتشار گازهای گلخانهای، تغییرات بارش و دما برای افق زمانی 2050 بررسی شد. سپس با واسنجی یک مدل بارش-رواناب، سریهای زمانی بارش و دما، برای تولید سریهای زمانی آورد رودخانه بکار گرفته شد. به دلیل عدم قطعیت مدلهای GCMs در برآورد دما و بارش، آبدهی پیشبینی شده برای اواسط قرن جاری از 56 درصد کاهش تا 34 درصد افزایش، داشته اند. لذا برای حل مشکل عدم قطعیت، با استفاده از روش خوشهبندی سلسله مراتبی، 35 سری زمانی آبدهی به 5 خوشه گروهبندی و از هر خوشه یک نماینده انتخاب شد. ارزیابی وضعیت تخصیص آب با استفاده از مدل WEAP و به روش شبیهسازی انجام گرفت. همچنین سه استراتژی مدیریتی افزایش راندمان آبیاری، استفاده مجدد آب و تغییر الگوی کشت برای سازگاری با تغییر اقلیم ارزیابی گردید. نتایج نشان داد که ساخت سدهای جدید به دلیل افزایش تخصیص آب در بالادست، میتواند اطمینانپذیری تأمین آب کشاورزی پاییندست سد کرخه را تا کمتر از 70 درصد کاهش دهد. همچنین استفاده مجدد از آب، با اطمینانپذیری 91 درصد، به عنوان موثرترین راهکار برای سازگاری با تغییرات اقلیمی شناخته شد. هر چند تغییر الگوی کشت روشی کم هزینهتر است، لیکن اجرای آن منوط به همکاری کشاورزان میباشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - مقایسه مدلهای TOPSIS، SAW، ELECTRE و VIKOR به منظور بررسی اولویت فرسایشپذیری و سیلخیزی زیرحوزههای آبخیز
مهدی تیموری احسان الوندیزمینه و هدف: تعیین مناطق مولد سیل و اولویت بندی زیرحوضه ها از نظر قابلیت سیل خیزی و رسوب زایی می تواند در مدیریت بهتر حوزه آبخیز نقش مهمی داشته باشد. بدین منظور هدف این تحقیق اولویت بندی قابلیت سیل خیزی و رسوب زایی زیرحوزه های آبخیز بنکوه با استفاده از روش های تصمیم گیر أکثرزمینه و هدف: تعیین مناطق مولد سیل و اولویت بندی زیرحوضه ها از نظر قابلیت سیل خیزی و رسوب زایی می تواند در مدیریت بهتر حوزه آبخیز نقش مهمی داشته باشد. بدین منظور هدف این تحقیق اولویت بندی قابلیت سیل خیزی و رسوب زایی زیرحوزه های آبخیز بنکوه با استفاده از روش های تصمیم گیری چند معیاره TOPSIS، SAW، ELECTRE و VIKOR بود. مواد و روش ها: در مطالعه حاضر شاخص های ارزیابی مساحت، ارتفاع متوسط حوضه، تراکم زهکشی، شماره منحنی، درصد پوشش، تولید رسوب، ضریب گراولیوس، نسبت تحویل رسوب، شیب متوسط حوضه، ارتفاع رواناب و زمان تمرکز استفاده شد. سپس با استفاده از روش AHP وزن هریک از شاخص ها برآورده شده است. در ادامه پس از تشکیل ماتریس تصمیم با 18 گزینه (زیرحوضه) و 11 معیار(شاخص ارزیابی) به منظور اولویت بندی زیر حوضه ها از فنون TOPSIS، SAW، ELECTRE و VIKOR استفاده شد. به منظور تلفیق رتبه فنون پیشنهادی از روش های بردا و کپ لند استفاده شد. از روش مجموع مربعات خطا (RSS)، برای تعیین نزدیک ترین روش به نتیجه نهایی استفاده شد. همچنین به منظور اعتبارسنجی مدل ها به برآورد درصد تغییرات و شدت تغییرات پرداخته شد. یافته ها: نتایج نشان داد، شاخص ارتفاع رواناب بیشترین وزن (18/0) و شاخص ضریب گراولیوس کمترین وزن (028/0) را از نظر کارشناسان به خود اختصاص داده است. نتایج اولویت بندی نشان داد، در روش های SAW، TOPSIS و VIKOR زیرحوضه های 9، 4 و 2 اولویت های اول تا سوم را به خود اختصاص داده اند و در حالت بحرانی تری قرار دارند، اما در روش ELECTRE زیر حوضه های 9، 4، 2 و 7 در حالت بحرانی تری قرار گرفته اند. با توجه به نتایج حاصل از تلفیق رتبه فنون پیشنهادی، زیرحوضه های 9، 4 و 2 به ترتیب در اولویت های اول تا سوم قرار دارند و از وضعیت بحرانی تری نسبت به بقیه زیرحوضه ها برخوردار هسستند. مطالعات میدانی نتایج تحقیق را به خوبی نشان می دهد، چرا که زیر حوضه 9، 4 و 2 دارای بیشترین حد فرسایش، شیب زیاد و بارندگی شدید هستند. همچنین پهنه های دارای قابلیت سیل خیزی و رسوب زایی در منطقه نشان داد که 32% منطقه در خطر زیاد و خیلی زیاد قرار دارند. نتایج مجموع مربعات خطا نشان داد، روش VIKOR کمترین خطا و روش ELECTRE بیشترین خطا را نسبت به رتبه بندی نهایی دارا است. همچنین روش های TOPSISوVIKOR با کمترین درصد تغییرات (72/59 درصد) در رتبه اول و روش ELECTRE با بیشترین درصد تغییرات (27/65 درصد) در رتبه آخر قرار دارند. کمترین شدت تغییرات نیز در روش VIKOR (59/4) و بیشترین مقدار شدت تغییرات در روش ELECTRE (61/5) مشاهده شد. بحث و نتیجهگیری: فنون تصمیم گیری چند معیاره، یک رویکرد عملی و مناسب برای تصمیم گیری بهتر بر مبنای علوم ریاضیات و بهینه سازی هستند. بنابراین می توان گفت به منظور مدیریت زیر حوضه ها از نظر اجرای عملیات زیستی و سازه ای کنترل سیل با چند تابع هدف و با توجه به عملیات پرهزینه آبخیزداری، می توان از روش های تصمیم گیری چند معیاره استفاده کرد تا اولویت بندی بر اساس یک منطق ریاضی انجام گیرد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - تحلیل عدمقطعیت مدلهای GCM و سناریوهای انتشار در ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر رواناب ماهانه حوضه بشار
محمد رضا خزائی حدیث خزائیزمینه و هدف: در این مقاله، بزرگی و اهمیت عدم قطعیت های ساختار مدل های GCM و سناریوهای انتشار در نتایج ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر جریان ماهانه حوضه ی رودخانه ی بشار بررسی و مقایسه شده است. روش بررسی: جریان حوضه توسط یک مدل بارش-رواناب مفهومی به خوبی شبیه سازی شد. سناریوه أکثرزمینه و هدف: در این مقاله، بزرگی و اهمیت عدم قطعیت های ساختار مدل های GCM و سناریوهای انتشار در نتایج ارزیابی اثر تغییر اقلیم بر جریان ماهانه حوضه ی رودخانه ی بشار بررسی و مقایسه شده است. روش بررسی: جریان حوضه توسط یک مدل بارش-رواناب مفهومی به خوبی شبیه سازی شد. سناریوهای اقلیمی دوره 93-2067 خروجی شش مدل GCM برای سه سناریوی انتشار گازهای گل خانه ای به روش عامل تغییرات ریز مقیاس شد. با ورود داده های اقلیمی دوره پایه و هر یک از 18 سناریوی اقلیم آینده به مدل بارش-رواناب، اثر تغییر اقلیم بر جریان ماهانه ی حوضه ارزیابی شد. با مقایسه دامنه ی تغییرات نتایج تحت مدل های GCM و سناریوهای انتشار مختلف، عدم قطعیت آن ها در نتایج بررسی و مقایسه شد. یافته ها: در شبیه سازی جریان ماهانه ضریب تعیین (R2) در دوره های واسنجی و اعتبارسنجی به ترتیب برابر 96/0 و 94/0 به دست آمد. تحت هر یک از سناریوهای انتشار و مدل های GCM پیش یابی می شود جریان و رژیم فصلی رودخانه در اقلیم آینده تغییر کند. با وجود آن، هر یک از عدم قطعیت های ناشی از انتخاب مدل های GCM و سناریوی انتشار در نتایج مهم است. به عنوان نمونه تحت سناریوهای انتشار و GCMهای مختلف میانگین جریان ماه دسامبر در آینده از 26% کاهش تا 123% افزایش یابد. بحث و نتیجه گیری: پیش یابی می شود که تغییر اقلیم اثر مهمی بر جریان حوضه داشته باشد. اگرچه عدم قطعیت مدل های GCM از عدم قطعیت سناریوی انتشار بزرگ تر است، اما هیچ یک از این عدم قطعیت ها در تصمیم گیری طرح های آینده ی حوضه قابل چشم پوشی نیست. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - پهنه بندی خطر زمینلغزش بر اساس فرایند سلسله مراتبی-فازی (FAHP) و تجزیهوتحلیل تصمیمگیری چند معیاره (مطالعه موردی: حوزه رودخانه ماربر)
محمدرضا سجادی احمد احمدی بهناز بیگدلیپیشینه و هدف زمینلغزش بهعنوان یک حادثه مهیب می تواند موجب آسیب رساندن به انسان، از دست دادن زندگی، زیان اقتصادی و از بین بردن میراث فرهنگی و طبیعی شود. درحالیکه نیاز به روشی برای پیش بینی مستقیم محل وقوع زمینلغزش احساس می شود و در حال حاضر امکان پیش بینی مستقیم أکثرپیشینه و هدف زمینلغزش بهعنوان یک حادثه مهیب می تواند موجب آسیب رساندن به انسان، از دست دادن زندگی، زیان اقتصادی و از بین بردن میراث فرهنگی و طبیعی شود. درحالیکه نیاز به روشی برای پیش بینی مستقیم محل وقوع زمینلغزش احساس می شود و در حال حاضر امکان پیش بینی مستقیم وجود ندارد، پهنه بندی خطر زمینلغزش میتواند روش غیرمستقیم مناسبی برای پاسخ به این نیاز باشد. هدف از این مطالعه پهنه بندی خطر زمینلغزش در حوزه رودخانه ماربر در محدوده سمیرم استان اصفهان با استفاده از ادغام داده در ترکیب با روش های تحلیل سلسله مراتبی است.مواد و روش هادر مرحله اول، اطلاعات مربوط به منطقه جمعآوری و لایه های اطلاعاتی در فضای سیستم اطلاعات جغرافیایی فراهم گردید. سپس با استفاده از دو روش تحلیل سلسله مراتبی فازی و غیر فازی و با قضاوت کارشناسان، لایه ها و زیر لایهها وزن دهی شدند. از دو روش همپوشانی وزن دار و همپوشانی فازی برای پهنهبندی نتایج تحلیل های سلسله مراتبی فازی و غیرفازی استفاده شد. ترکیب دو روش تحلیل سلسله مراتبی و دو روش همپوشانی باعث ایجاد چهار نقشه پهنه بندی برای منطقه موردنظر شد. ابزار همپوشانی فازی امکان تجزیهوتحلیل احتمال وقوع پدیده متعلق به چندین مجموعه را در تحلیل همپوشانی چند معیاره فراهم میکند. نهتنها همپوشانی فازی اعضای تأثیرگذار در وقوع یک پدیده را تعیین می کند، بلکه روابط بین عضویت چند مجموعه را تجزیهوتحلیل میکند. همپوشانی وزنی نیز یکی از روشهای مورداستفاده برای تجزیه و تحلیلهای همپوشانی برای پاسخ به سؤالات چند معیاری مانند انتخاب محل و مدل مناسب است. که این روش مقادیر موجود در رسترهای ورودی را به یک مقیاس ارزیابی مشترک ازنظر مناسب بودن یا اولویت، ریسک و یا مقیاس مناسب یکسانسازی می کند و مقادیر سلول هر یک از ردیف ورودی را با توجه به اهمیت رسترها افزایش می دهد. همچنین مقادیر حاصل سلول را باهم ترکیب می کند تا رستر خروجی تولید کند. در ادامه پس از ایجاد چهار نتیجه پهنهبندی از مفهوم ادغام تصمیم گیریها برای تلفیق نتایج و ایجاد نتیجه نهایی استفاده می شود. ادغام تصمیم گیریها یا در حالت کلی ادغام یا تلفیق داده، تصمیم گیریهای مختلف حاصل از روشها یا داده های متفاوت را باهم ترکیب یا تلفیق می کند تا درنهایت تصمیم گیری را حاصل کند که هم دقت بیشتری دارد و هم اعتماد به آن بسیار بیشتر از نتیجه یک تصمیم گیری انفرادی است.نتایج و بحثمنطقه موردمطالعه در فاصله 60 کیلومتری از شهر سمیرم در حوزه رودخانه ماربر واقعشده است. بهطورکلی عوامل مختلفی می توانند در ناپایداری شیب ها و فراهم کردن شرایط برای بروز زمینلغزش مؤثر باشند. از میان تمامی عوامل مؤثر، در این تحقیق هشت عامل شیب، جهت شیب، فاصله تا گسل، فاصله تا راه ها، فاصله تا زهکش، فاصله تا مناطق مسکونی، لیتولوژی و میزان بارش جهت بررسی بیشتر زمینلغزش انتخاب شدند. این لایه های مؤثر با استفاده از لایه های اطلاعاتی مدل رقومی ارتفاعی، خطوط گسل، موقعیت راه ها، موقعیت آبراهه ها، موقعیت مناطق مسکونی، لیتولوژی و ایستگاه های سینوپتیک منطقه به دست آمد. مدل رقومی ارتفاعی منطقه با اندازه پیکسل 30 متر از سایت USGS تهیه شد. با استفاده از مدل رقومی ارتفاعی منطقه و در فضای GIS، نقشههای شیب و جهت شیب در 5 کلاس تولید گردید. نقشه گسل های منطقه از نقشه زمینشناسی1:100000 سازمان زمین شناسی کشور تهیه شد. سپس در محیط ArcGIS و به کمک ابزار فاصله اقلیدسی لایه فاصله تا گسل ایجاد و با توجه به میزان فاصله هر نقطه تا گسل ها، لایه نهایی فاصله تا گسل در 5 گروه کلاس بندی شد. همچنین برای تهیه نقشه میزان بارش محدوده مورد مطالعه از میانگین اطلاعات بارش سازمان هواشناسی کشور در 10 سال اخیر در 19 ایستگاه اطراف ناحیه مورد مطالعه استفاده شد. سپس با توجه به میزان بارش، فاصله میان ۱۹ ایستگاه هواشناسی به 5 گروه تقسیم بندی گردید. منطقه مورد مطالعه در قسمت بارندگی زیاد و بسیار زیاد قرارگرفته است. نقشه راه های منطقه از نقشه 1:25000 سازمان نقشهبرداری کشور برای ناحیه موردمطالعه تهیه شد. برای مطالعه تأثیرات راه های محدوده موردمطالعه در ایجاد زمینلغزش نیاز به تولید نقشه فاصله تا راه ها بود که این نقشه با استفاده از نقشه راه تهیه شد و فاصله هر نقطه تا راه ها در 5 گروه مشخص گردید. برای تهیه نقشه زهکش منطقه از نقشه های 1:25000 سازمان نقشه برداری کشور برای ناحیه مورد تحقیق استفاده شد. جهت استفاده از لایه زهکش بهعنوان یکلایه مؤثر، لایه فاصله تا زهکش در محیط ArcGIS و ابزار فاصله اقلیدسی تولید شد. درنهایت لایه فاصله تا زهکش در 5 گروه کلاس بندی شد. جهت بررسی مناطق مسکونی در پدیده زمینلغزش از نقشه های 1:25000 سازمان نقشهبرداری کشور برای منطقه موردمطالعه استفاده شد. برای مشاهده تأثیر لایه مناطق مسکونی در وقوع زمینلغزش نیاز به تولید پهنه بندی فاصله تا مناطق مسکونی وجود داشت که این لایه در محیط ArcGIS و در پنج کلاس تولید شد. برای بررسی تأثیر لیتولوژی در این منطقه از نقشه زمین شناسی 1:100000 سازمان زمین شناسی کشور استفاده شد. همچنین سنگ ها با توجه به جداول کانیشناسی به 2 گروه سنگ نرم و سنگ سخت تقسیم بندی شد.نتیجه گیری پهنه بندی با روش تحلیل سلسله مراتبی-همپوشانی وزن دار، تحلیل سلسله مراتبی-همپوشانی فازی، تحلیل سلسله مراتبی فازی- همپوشانی وزن دار و درنهایت تحلیل سلسله مراتبی فازی-همپوشانی فازی به ترتیب دارای دقت 80%، 86% و 75% و 88% بود و پس از ادغام نتایج حاصل از این ۴ روش، دقت پهنه بندی به 90% افزایش یافت. مقایسه و صحت سنجی نتایج با نرخ پیش بینی زمین لغزشهای تاریخی منطقه نشان داد رو ش های پهنه بندی، نتایج مناسبی داشتند اما درنهایت با ادغام اطلاعات، نتایج بهبود بیشتری یافتند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - ریزمقیاس نمایی دادههای بارندگی ماهواره ای TRMM برپایه روابط ناایستا بین بارندگی و ویژگیهای سطح زمین
بهاره زنجانی حسام سید کابلی محسن رشیدیانداده های بارش ماهواره ای به صورت گسترده جهت تخمین بارش بخصوص در مناطقی که پراکنش ایستگاه های باران سنجی نامناسب و ناکافی هستند، مورداستفاده قرار می گیرند. بااینوجود، وضوح مکانی کم این نوع داده ها، کاربرد آنها را با محدودیت هایی در مطالعات هیدرولوژیکی حوزه های آب أکثرداده های بارش ماهواره ای به صورت گسترده جهت تخمین بارش بخصوص در مناطقی که پراکنش ایستگاه های باران سنجی نامناسب و ناکافی هستند، مورداستفاده قرار می گیرند. بااینوجود، وضوح مکانی کم این نوع داده ها، کاربرد آنها را با محدودیت هایی در مطالعات هیدرولوژیکی حوزه های آبریز و در مقیاس منطقه ای مواجه کرده است. بنابراین حفظ دقت برآورد بارش توسط ماهواره ها و دستیابی به مقیاس مکانی مناسب در مطالعات هیدرولوژیک هدف اصلی این مطالعه قرار گرفت. در این تحقیق روش رگرسیون وزنی جغرافیایی (GWR) برای ریز مقیاس نمایی مکانی دادههای بارندگی ماهوارهای تی آر ام ام (TRMM-3B42V7) در سال آبی 90-89 برای حوزه آبریز سد دز واقع در جنوب غرب ایران مورد ارزیابی قرار گرفت. ریزمقیاس نمایی با ایجاد روابط ناایستا بین بارش TRMM و ویژگی های بهدستآمده از مدل ارتفاع رقومی (DEM)، شاخص پوشش گیاهی نرمال شده (NDVI)، شاخص گیاهی بهبود یافته (EVI) و دمای سطح زمین (LST) انجام شد. نتایج نشان می دهند که داده های بارش ریزمقیاس شده در مقیاس مکانی 1 کیلومتر بهطور معنیداری تفکیک مکانی را بهبود داده و با داده های مشاهداتی ایستگاه های باران سنجی از تطابق خوبی برخوردارند. به طوری که برای بارش تجمعی 16 روزه، مقادیر آماره های جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) و میانگین مطلق خطا (MAE) به ترتیب برابر با 22.7 و 7.45 میلیمتر هستند. بااینوجود میزان دقت مدل در مکان ها مختلف متفاوت بوده و به شرایط پوشش گیاهی وابستگی زیادی دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - پایش و پیش بینی روند تغییرات اراضی مرتعی با استفاده از تصاویر ماهواره ای و مدل زنجیره مارکوف در حوزه آبخیز نوررود-استان مازندران
نعمت اله کوهستانی شفق رستگار قدرت اله حیدری شعبان شتایی جویباری حمید امیرنژادپیشبینی روند تغییرات کاربری و وضعیت پوششگیاهی در اکوسیستمهای مرتعی از طریق تصاویر ماهوارهای، به مدیران منابعطبیعی در تصمیمگیری کمک خواهد نمود. هدف از این مطالعه پایش و پیشبینی تغییرات کاربری و وضعیت پوشش اراضی مراتعی حوزه آبخیز نوررود با استفاده از مدل تلفیقی زنج أکثرپیشبینی روند تغییرات کاربری و وضعیت پوششگیاهی در اکوسیستمهای مرتعی از طریق تصاویر ماهوارهای، به مدیران منابعطبیعی در تصمیمگیری کمک خواهد نمود. هدف از این مطالعه پایش و پیشبینی تغییرات کاربری و وضعیت پوشش اراضی مراتعی حوزه آبخیز نوررود با استفاده از مدل تلفیقی زنجیره مارکوف در یک دورهی ۶۰ ساله (۱۳۶۷- ۱۴۲۷) میباشد. در این پژوهش بعد از پیشپردازش تصاویر ماهوارهای لندست از سنجندههای TM (۱۳۶۷، ۱۳۷۷ و ۱۳۸۷) و OLI (۱۳۹۷) از ماههای مشابه (تیر)، طبقهبندی تصاویر با استفاده از الگوریتم حداکثر احتمال انجام گرفت. نتایج با استفاده از نقشههای توپوگرافی با مقیاس 25000:1، عکسهای هوایی موجود و برداشتهای زمینی (1397) مورد ارزیابی صحت قرار گرفت. بطوریکه بیشترین و کمترین ضریب کاپا به ترتیب مربوط به تصاویر سالهای 1377 و1367 با مقادیر 86/0 و 81/0 بوده است. با استفاده از ماتریس احتمال تبدیل طبقات کاربری اراضی و اعمال مدل تلفیقی زنجیرههای مارکوف در سه مقطع دهساله طی سالهای (۱۳۹۷-۱۴۲۷)، پیشبینی گردید. نتایج این بررسی طی سالهای ۱۳۶۷ تا ۱۳۹۷ نشان داد که مناطق جنگلی و مراتع درجه یک و سه در حوزه آبخیز نوررود روند کاهشی و مراتع درجه دو و اراضی سنگلاخی و مسکونی نیز روند افزایشی را داشته است. سطح کل مراتع از ۱۱۶۲۰۶ هکتار در سال ۱۳۶۷ به ۱۰۶۳۳۶ هکتار در سال ۱۳۹۷ کاهش یافته است. مدل پیشبینی مارکوف با دقت بیش از ۸۵ درصد نشان میدهد روند تغییرات کاربری اراضی طی سالهای ۱۳۹۷-۱۴۲۷، همانند دورههای قبل خواهد بود. به این صورت که کاربریهای وضعیت پوشش مرتعی درجه یک (پرتراکم)، روند کاهشی (کاهش ۳۵۳۷ هکتار) و کاربریهای نواحی سنگلاخی و مسکونی نیز روند افزایشی را تا سال ۱۴۲۷ خواهند داشت. پیشبینی روند تغییرات کاربری اراضی طی سالهای ۱۳۹۷-۱۴۲۷ (۳۰ سال) نیز به این صورت خواهد بود که کاربریهای وضعیت پوشش مرتعی درجه یک، روند کاهشی و کاربریهای نواحی سنگلاخی و مسکونی روند افزایشی خواهند داشت. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - Demarcation of Groundwater Prospective Zones in Humid Tropical River Basin: A Geospatial Approach
Sreela Reghu Girish Gopinath Reji Srinivas Rajesh Regunath Kurian SajanGroundwater, being a vital resource, needs to be developed with proper understanding about its occurrence in time and space. Unscientific sand mining is a dominant environmental issue in this humid tropical river basin namely Bharathapuzha river basin geographically on أکثرGroundwater, being a vital resource, needs to be developed with proper understanding about its occurrence in time and space. Unscientific sand mining is a dominant environmental issue in this humid tropical river basin namely Bharathapuzha river basin geographically on central part of Kerala state, southwest part of India. The sandy layers along the river course declines its water holding capacity due to indiscriminate sand mining throughout the river basin. For a sustainable development of water resources, it is imperative to make a quantitative estimation of the available water resources. The purpose of the study is to identify the groundwater potential zones in the Bharathapuzha river basin in Kerala state, India based on Remote Sensing and GIS technology. Thematic layers considered in the study are geomorphology, land use, and lineament derived from IRS P6 LISS IV digital data; drainage network contour and slope maps are generated using toposheets; geology from GSI geology maps, with the help of Arc GIS Software and Erdas Software. Storativity and transmissivity of the study area was prepared using pumping test data. The thematic layers were over layered by weighted overlay method using Arc GIS. Four groundwater potential zones were identified in the study area represented as very good, good, moderate and poor potential zones. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - New Approach for Estimation of Natural and Anthropogenic Components in the Recent Tendencies of Erosion Intensity and Suspended Sediment Yield Changes in River Basins
A.V. GusarovThe offered approach is based on the establishment of the functional dependence between river water discharge (Q) and suspended ms ,in a number of observations, which noticeably differs from the mean value (R) of subsequent allocated period(s). The earliest period anthr أکثرThe offered approach is based on the establishment of the functional dependence between river water discharge (Q) and suspended ms ,in a number of observations, which noticeably differs from the mean value (R) of subsequent allocated period(s). The earliest period anthropogenic component during the subsequent period(s) is the difference between an actual suspended sediment yield and its hypothetical value, which is connected only with changes of natural (mainly, hydro-climatical) factors without any anthropogenic changes of geographical (erosive) conditions in a river basin. This hydro-climatical component is calculated by extrapolation of an me for subsequent period(s). Approbation of the offered approach is made on the examples of some rivers (Zapadny Bug (Ukraine), Magdalena (Colombia), Bei-Nan (Taiwan, China), Sanchuanhe (China) and Indus (India, Pakistan, China). تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - Evaluation of Groundwater Chemistry of a Central Kerala River Basin, India using Multivariate Analysis
Girish Gopinath Resmi T. R.Statistical processing of data was necessary to arrive at a reasonable conclusion regarding the chemical behavior of groundwater in a river basin. Multivariate analysis was done to elucidate the groundwater chemistry of a Central Kerala River basin. Hydrochemical parame أکثرStatistical processing of data was necessary to arrive at a reasonable conclusion regarding the chemical behavior of groundwater in a river basin. Multivariate analysis was done to elucidate the groundwater chemistry of a Central Kerala River basin. Hydrochemical parameters like EC, pH, TDS, TH, Ca, Mg, Na, K, Cl, F, HCO 3 +CO 3 , SO 4 , total Fe were estimated in the pre- monsoon and post-monsoon seasons. Factor and cluster analysis differentiated two distinct contributing components to the groundwater in the basin indicating that there is considerable mixing of the groundwater and surface water in the post-monsoon season whereas such a process is not significant during the pre-monsoon period. Different geochemical controls of the investigated parameters were also assessed. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - تل ۱۱، استقراری از دوره مسسنگی در حوضه آبگیر سد تالوار بیجار، استان کردستان
حامد ذیفر حمیدرضا ولیپور عباس مترجممحوطه شماره ۱۱ سد تالوار به منظور مطالعات باستانشناختی و با هدف نجات بخشی در سال ۱۳۸۹ مورد کاوش قرار گرفت. مطالعات مقدماتی نشاندهنده محوطه ای کوچنشینی با سفالهای مسسنگی بود.بر همین اساس، نیاز به مطالعه مواد فرهنگی (عمدتاً سفال) بدست آمده از محوطه احساس میشد. در ا أکثرمحوطه شماره ۱۱ سد تالوار به منظور مطالعات باستانشناختی و با هدف نجات بخشی در سال ۱۳۸۹ مورد کاوش قرار گرفت. مطالعات مقدماتی نشاندهنده محوطه ای کوچنشینی با سفالهای مسسنگی بود.بر همین اساس، نیاز به مطالعه مواد فرهنگی (عمدتاً سفال) بدست آمده از محوطه احساس میشد. در این نوشتار ابتدا سفالهای مربوط به دوره مسسنگی محوطه به صورت کلی توصیف و معرفی شدهاند؛ سپس یافتههای سفالی طبقهبندی و گونه شناسی شده و به منظور ارائه تاریخ نسبی با یافتههای سفالی محوطههای همافق در مناطق همجوار مقایسه شده اند. بر اساس گاهنگاری مقایسه ای انجام شده، محوطه تل ۱۱ در بازه زمانی نیمه اول هزاره چهارم قبل از میلاد (۴۰۰۰ تا ۳۷۰۰ پ.م) قرار داشته و همزمان با سنت سفالی دالما (مسسنگی میانی) است. تل ۱۱ علاوه بر داشتن فرهنگ بومی و تشابهات سفالی در خود حوضه رودخانه تالوار با تل ۱۲ و تپه کلنان، لااقل از منظر سنت سفالی با غرب مرکز فلات و منطقه زنجان دارای مشابهت هایی نیز هست. با توجه به گونههای سفالی و نیز نبود آثار معماری و کمبود نهشته های فرهنگی میتوان استقرار این محوطه را از نوع موقت و کوچنشینی دانست. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
14 - الگوهای استقراری محوطههای مسسنگی میانه حاشیه رودخانههای تلوار (شهرستانهای دهگلان و قروه)
امیرساعد موچشی کمالالدین نیکنامی زاهد کریمی اقبال عزیزی علی بهنیانوشته حاضر به بحث در مورد الگوهای استقراری محوطههای مسوسنگ میانه حاشیه رودخانه تلوار از شاخابههای آن تا بستر نسبتاً پستتر آن در حاشیه شمال شرق منطقه میپردازد. بیشتر قسمتهای حوضه آبگیر تلوار با جغرافیای سیاسی شهرستانهای قروه و دهگلان کاملاً منطبق است. نتایج بدست آ أکثرنوشته حاضر به بحث در مورد الگوهای استقراری محوطههای مسوسنگ میانه حاشیه رودخانه تلوار از شاخابههای آن تا بستر نسبتاً پستتر آن در حاشیه شمال شرق منطقه میپردازد. بیشتر قسمتهای حوضه آبگیر تلوار با جغرافیای سیاسی شهرستانهای قروه و دهگلان کاملاً منطبق است. نتایج بدست آمده از بررسیهای باستانشناختی حوضه آبخیز رودخانه تلوار، به افزایش و احتمالاً شروع استقرار در دوره مسوسنگ و نیز شیوههای گوناگون معیشتی آنها اشاره دارد. همچنین، محوطه های مسوسنگ میانه منطقه (۳۴ محوطه) را با توجه به عواملی چون وسعت، ارتفاع و دسترسی به منابع معیشتی میتوان در چند رتبهبندی مختلف تقسیمبندی کرد. احتمالاً رتبهبندی محوطههای مسوسنگ حاشیه رودخانههای تلوار به گونههای مختلف معیشتی در این دوره اشاره دارد. قدیمیترین دورۀ استقراری شناختهشده از پژوهشهای میدانی انجام شده متعلق به دوره مسوسنگ میانه است، اما نباید این نتایج را قطعی دانست چرا که عوامل طبیعی مانند فرسایش و رسوب گذاری و نیز عوامل انسانی و تخریبات احتمالی بر این امر تاثیرگذار بوده است. نوشتار حاضر بر اساس دادههای بدست آمده از بررسیهای باستانشناختی میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان کردستان و نیز بررسی منطقه در راستای رساله یکی از نگارندگان است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
15 - ارزیابی و پهنهبندی تناسب پارامترهای محیطی برای توسعه فیزیکی شهرها (مطالعه موردی: شهر میاندوآب)
اسماعیل نصیری هنده خاله رحیم سرور علی احمدیشهر میاندوآب یکی از شهرهای میانه اندام استان آذربایجان غربی است که همزمان با دیگر شهرهای میانه اندام کشور با رشد روزافزون جمعیت و گسترش فیزیکی - کالبدی روبرو است.این شهر از تحولات کشوری در بخش اقتصادی و در سایر بخشها متأثر گشته است و در این میان روند توسعه فیزیکی آن ن أکثرشهر میاندوآب یکی از شهرهای میانه اندام استان آذربایجان غربی است که همزمان با دیگر شهرهای میانه اندام کشور با رشد روزافزون جمعیت و گسترش فیزیکی - کالبدی روبرو است.این شهر از تحولات کشوری در بخش اقتصادی و در سایر بخشها متأثر گشته است و در این میان روند توسعه فیزیکی آن نسبت به سایر بخشهای شهری کرد بیشتری یافته است؛ و این شهر دارای رشد فیزیکی پراکنده است. هدف این پژوهش ارزیابی و پهنهبندی تناسب پارامترهای محیطی برای توسعه فیزیکی شهر میاندوآب است. روش جمعآوری اطلاعات بر مبنای کتابخانهای، اسنادی ونوع تحقیق کاربردی- توسعهای میباشد و برای تجزیهوتحلیل اطلاعات از تحلیلهای مکانی و از نرمافزار سیستم اطلاعات جغرافیایی GISاستفادهشده است یافته های این تحقیق نشان می دهد که وسعت و مساحت شهر میاندوآب در سال 1390 نسبت به سال 1335 حدود 15 برابر شده است که رقم قابلملاحظهای است و نشاندهنده رشد و توسعه بیش از بیش شهر میاندوآب در جهات مختلف میباشد. توانهای محیطی حوضه زرینهرود کاملاً بر روند توسعه فیزیکی شهر میاندوآب تأثیر داشته و این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری را با توجه به اسکان شهروندان و رشد و توسعه بیش از بیش شهر میاندوآب قابل توجیه میباشد. بهطوریکه همه پهنهها و جهات شهر میاندوآب جهت توسعه پایدار شهری کاملاً مناسب نمیباشد بلکه جهات و پهنههای شمال و شمال شرقی از لحاظ پارامترها و توانهای محیطی کاملاً مناسب میباشند؛ و دیگر پهنهها و جهت ها بهصورت مناسب، تا حدودی مناسب و نامناسباند. نقاط و جهات شمال و شمال شرقی شهرستان میاندوآب جهت توسعه فیزیکی از نظر توانهای محیطی (پارامترهای محیطی) کاملاً مناسب بوده و در اولویت اول توسعه قرار میگیرد و جهات جنوب شرق برای توسعه فیزیکی شهر نامناسب (به دلیل حاصلخیز بودن، شیب زیاد و نزدیکی به گسل و شبکه آبراههها و...) تشخیص دادهشده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
16 - ارزیابی توان اکولوژیکی حوزه آبریز رودخانه کرج با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS)
لیندا یادگاریان علی جوزی مهسا زبرجددر این پژوهش ارزیابی اکولوژیکی و زون بندی مناسب برای فعالیت های تفرجی در حوزه آبریز رودخانه کرج، به صورت مطالعه موردی بر روی رودخانه شهرستانک صورت گرفته است. رودخانه شهرستانک از دامنه های شمالی توچال به ارتفاع 3930 متر سرچشمه می گیرد. طول آن تقریبا 18 کیلومتر می باشد و أکثردر این پژوهش ارزیابی اکولوژیکی و زون بندی مناسب برای فعالیت های تفرجی در حوزه آبریز رودخانه کرج، به صورت مطالعه موردی بر روی رودخانه شهرستانک صورت گرفته است. رودخانه شهرستانک از دامنه های شمالی توچال به ارتفاع 3930 متر سرچشمه می گیرد. طول آن تقریبا 18 کیلومتر می باشد و قسمت عمده ای از آبگیری سد کرج را تامین می نماید. در تحقیق حاضر، از سیستم اطلاعات جغرافیایی برای تهیه نقشه های زون بندی کاربری های تفرج گسترده و تفرج متمرکز استفاده شده است .در فرآیند زون بندی منطقه حوزه آبریز رودخانه کرج، فاکتورهای شیب، جهت، ارتفاع، خاک، اقلیم، در نظر گرفته شده و طبقه بندی شده اند. نتایج بدست آمده برای فصول تابستان و زمستان را می توان بدین صورت بیان نمود. تفرج متمرکز تابستانه: 05/2 درصد حوزه آبریز شهرستانک دارای پهنه هایی با توان مناسب و 19/43 درصد حوزه دارای پهنه هایی با توان نسبتا مناسب، 73/54 درصد حوزه آبریز شهرستانک دارای پهنه هایی با توان نامناسب می باشد. تفرج متمرکز زمستانه: 07/2 درصد حوزه آبریز شهرستانک دارای پهنه هایی با توان مناسب و 67/31 درصد حوزه دارای پهنه هایی با توان نسبتا مناسب، 26/66 درصد حوزه آبریز شهرستانک دارای پهنه هایی با توان نامناسب می باشد. تفرج گسترده: 16/13 درصد حوزه آبریز شهرستانک دارای پهنه هایی با توان مناسب و 68 درصد حوزه دارای پهنه هایی با توان نسبتا مناسب و 36/17 درصد حوزه آبریز شهرستانک دارای پهنه هایی با توان نامناسب می باشد. در نهایت بر اساس نتایج بدست آمده، به علت موقعیت کوهستانی و مرتفع بودن منطقه شهرستانک، تفرج گسترده برای این منطقه در اولویت قرار دارد و در زمینه تفرج متمرکز تابستانه و زمستانه دارای موقعیت متوسط رو به ضعیف می باشد. تفاصيل المقالة