حس آمیزی در آفرینش و خلق نگاره ها و شمایل زیبای شعری و مضمون آفرینی نو به شاعر کمک می کند.این آرایه با انعکاس عواطف و احساسات شاعر و شکستن حد و مرز میان حواس، سبب گسترش معانی و قدرت کلام گوینده می شود و با ایجاد موسیقی معنوی به تاثیر بر مخاطب خود می افزاید. سابقه طولانی أکثر
حس آمیزی در آفرینش و خلق نگاره ها و شمایل زیبای شعری و مضمون آفرینی نو به شاعر کمک می کند.این آرایه با انعکاس عواطف و احساسات شاعر و شکستن حد و مرز میان حواس، سبب گسترش معانی و قدرت کلام گوینده می شود و با ایجاد موسیقی معنوی به تاثیر بر مخاطب خود می افزاید. سابقه طولانی به کارگیری این آرایه چه در ادب فارسی و چه در سروده های شاعران عرب، نشان از اهمیت و ارزش آن دارد که به مرور زمان گاه کم رنگ شده است اما هیچ گاه به طور کامل محو نگردیده است و در دوره معاصر با استقبال گسترده شاعران مواجه شده است و در کار برخی از آنان اساس سبک و خلاقیت شعری قرار گرفته است.این پژوهش، درنگ و تاملی است در به کارگیری این صنعت زیبای ادبی در شعر دو شاعر معاصر ایرانی و عرب( رهی معیری و عبدالوهاب البیاتی) تا حس آمیزی های استخراج شده در اشعارشان از نظر چگونگی ترکیب حواس و بسامد استفاده هر کدام از آن ها مورد بررسی قرار گیرد و سپس این ترکیبات حس آمیز بر اساس نظریه اولمن زبان شناس مجار و به صورت تطبیقی نگارش شود. روش تحقیق در این پژوهش به شیوه توصیفی، تحلیلی و کتابخانه ای است. نتیجه این پژوهش توجه و علاقه این دو شاعر را در به کارگیری حواس گوناگون و بسامد استفاده از این موهبت شعری را در اشعارشان با توجه به نظریه اولمن مشخص خواهد کرد.
تفاصيل المقالة
انسان، از آغاز پیدایش برای درک و رسیدن به جاودانگی، تلاشهای بسیاری کرده است تا بر این خواسته فطری خود دست یازد. میل انسان به جاودانگی در قالب های مختلف هم چون اسطوره ها و ادبیات متجلی شده است به طوری که، آنان اولین دشمنان خود را دیوان و اهریمنان می پنداشته اند که مانع أکثر
انسان، از آغاز پیدایش برای درک و رسیدن به جاودانگی، تلاشهای بسیاری کرده است تا بر این خواسته فطری خود دست یازد. میل انسان به جاودانگی در قالب های مختلف هم چون اسطوره ها و ادبیات متجلی شده است به طوری که، آنان اولین دشمنان خود را دیوان و اهریمنان می پنداشته اند که مانع آنان در رسیدن به جاودانگی است.از آنجاکه یکی از جنبه های مهم اهریمن و قوای او، مرگ آفرینی است؛ از این رو، تلاش برای راندن اهریمن، به نوعی، با مرگ گریزی و دست یافتن به زندگی ابدی، پیوند می خورد. شعرای ملیت های مختلف، جلوه هایی مانا از امتزاج اسطوره جاودانگی و شعر بر بیکران عرصه ادب آفریده اند که در این مقال، سهراب سپهری و عبدالوهاب البیاتی را برگزیدیم تا نظاره گر اشتراکات ذهنی و ذوقی این دو شاعر با دو ملیت متفاوت در این حوزه باشیم.خلود و مرگ گریزی در دو شاعر مذکور، مشترکا با توسل به عشق، طبیعت و فرازمانی و مکانی بودن متجلی می شود که تبیین آن، عمده مبحث این نوشتار خواهد بود.
تفاصيل المقالة
عبدالوهاب البیاتی شاعری آزادیخواه و استبدادستیز است. اشعارش دارای مضامین سیاسی و اجتماعی است و نوستالژی دلتنگی بر گذشته و اسطوره پردازی و بیان غیر صریحاش، بیانگر خفقان زمانه اوست. رنج مردمان دیار خویش را با قصیدههایی بیان میکند چراکه خوف و بیم و خفقان حاکم بر جامعه أکثر
عبدالوهاب البیاتی شاعری آزادیخواه و استبدادستیز است. اشعارش دارای مضامین سیاسی و اجتماعی است و نوستالژی دلتنگی بر گذشته و اسطوره پردازی و بیان غیر صریحاش، بیانگر خفقان زمانه اوست. رنج مردمان دیار خویش را با قصیدههایی بیان میکند چراکه خوف و بیم و خفقان حاکم بر جامعه آن روز البیاتی را وادار به زدن نقابی به نام سندباد مینماید. اما قیصر ایران در شرایط پیچیده جنگ و محاصره، آلامی که بر ملت بسیار سنگین و گران بود را همراه با آنان چشید و همنوا با آنان سرود. ما در این مقاله با هدف تبیین مضامین درد و رنج در صدد آنایم که اشعار قیصر امین پور و عبدالوهاب البیاتی این دو شاعر که نظارهگر مقاومت دو ملت بودند را با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانهای و جمع آوری اطلاعات با مراجعه به سایتهای اینترنتی بررسی کنیم.
تفاصيل المقالة
شاعران توانستهاند با روشهای گوناگونی بر غنای شعر خود بیفزایند. این ابزارها و تکنیکها همچون مباحث قدیم بلاغی(تشبیه، استعاره، مجاز و ...) و مباحث نقد جدید مانند نقاب، نماد، اسطوره و ... توانستهاند شعر را به حد اعلای خود برسانند. یکی از این روشها، تناص است که شاعر با أکثر
شاعران توانستهاند با روشهای گوناگونی بر غنای شعر خود بیفزایند. این ابزارها و تکنیکها همچون مباحث قدیم بلاغی(تشبیه، استعاره، مجاز و ...) و مباحث نقد جدید مانند نقاب، نماد، اسطوره و ... توانستهاند شعر را به حد اعلای خود برسانند. یکی از این روشها، تناص است که شاعر با ورود متون دیگر، به شعر خود استحکام و مقبولیت مضاعفی میدهد. عبدالوهاب بیاتی از جمله شاعران معاصر عراق است که تناص را یکی از کلیدیترین تکنیکهای بیان معانی در شعر خود قرار داده است که به وسیله آن توانسته است اغراض خود را به گونهای زیبا بیان نماید. این تناص بیشتر از هر چیزی به نصّ قرآنی یا معانی مطرحشده در آن، نظر دارد. بیاتی علاوه بر قرآن، از کتب مقدس دیگری از جمله انجیل، در شعر خود استفاده نموده است. تناص دینی در شعر بیاتی کارکردهای مختلف سیاسی- اجتماعی دارد؛ گاهی ابزاری است تا از معضلات اجتماعی بگوید و گاهی آن را در راستای نکوهش سیاستمداران، به کار برده است. مقاله حاضر می کوشد تا با روش توصیفی- تحلیلی، تناص متون دینی(قرآن و انجیل) را در شعر عبدالوهاب بیاتی مورد تحلیل و بررسی قرار دهد.
تفاصيل المقالة
القناع لیس مجرد حالة من تلبّس شخصیة أخری، یختفی صوت الشاعر المباشر خلفها من بدایة القصیدة إلی نهایتها، أو هو الاسم الذی یتحدث من خلاله الشاعر عن نفسه متجردا من ذاتیة، أو هو مجرد، شخصیة‌ تاریخیة... یختبئ الشاعر وراءها لیعبر عن موقف یریده، أو یحاکم نقائص العصر الحدیث أکثر
القناع لیس مجرد حالة من تلبّس شخصیة أخری، یختفی صوت الشاعر المباشر خلفها من بدایة القصیدة إلی نهایتها، أو هو الاسم الذی یتحدث من خلاله الشاعر عن نفسه متجردا من ذاتیة، أو هو مجرد، شخصیة‌ تاریخیة... یختبئ الشاعر وراءها لیعبر عن موقف یریده، أو یحاکم نقائص العصر الحدیث من خلالها، أو لیتحدث من ورائه عن بعض شواغله وهمومه، أو لیهرب من الحاضر بخلق بدیل له. یمکننا القول، إنَّ القناع فی شعر العربی له عوامل متعددة منها: العوامل السیاسیة، والاجتماعیة، والفنیة، والثقافیة، والقومیة، وللقناع أنواع، منها: الدینی والصوفی، والتاریخی، والأدبی، والأسطوری، والشعبی، وأنماطه هی البسیط، والمرکب والمخترع. وظف البیاتی شخصیة الإمام الحسین (ع) فی دیوانه بصورة غیر تصریحیة لإثراء تجربته الشعریة وبیان معاناته ومأساة شعبه. إذ تقمص هذا القناع لیسلط الضوء علی العربیة بشکل غیر مباشر ویبرزها بکافة جوانبها الألیمة ووازن فی تقمّصه لهذا القناع بین ملامح تجربیة معاصرة والملامح التراثیة باحثا عن نصیر فی ضیاع وطنه.وللشاعر طاقته الابتداعیة فیقوم بتوظیف الشخصیة بحیث تناسبت مع الحاجة العصریة.
تفاصيل المقالة
تقنیة القناع أحد أشکال الرمز ووسیلة للتعبیر عن تجارب الشاعر وما فی نفسه من المکنونات بطریقة غیر مباشرة، ولعل عبدالوهاب البیاتی وهو من رواد الشعر العربی الحدیث شاعر عبقری فی هذا المجال. هو قام بإبداع تصاویر ملیئة بالعواطف الإنسانیة والقیم السامیة فی شعره مع استلهامه من ا أکثر
تقنیة القناع أحد أشکال الرمز ووسیلة للتعبیر عن تجارب الشاعر وما فی نفسه من المکنونات بطریقة غیر مباشرة، ولعل عبدالوهاب البیاتی وهو من رواد الشعر العربی الحدیث شاعر عبقری فی هذا المجال. هو قام بإبداع تصاویر ملیئة بالعواطف الإنسانیة والقیم السامیة فی شعره مع استلهامه من التراث القدیم والأساطیر العربیة والشخصیات المعاصرة والإیرانیة ومن هذه الشخصیات شخصیة خیام. فیدرس هذا المقال توظیف القناع عند البیاتی مرکزا علی شخصیة خیام بالاعتماد علی المنهج الوصفی التحلیلی. فتوصل البحث إلی أن البیاتی یحاول فی استخدام القناع أن یضخم الزمان والمکان ویتجرد عن ذاته لیؤکد من خلال الشخصیات علی عدم ضرورة تطابق القناع مع الشخصیة. وإن قناع الخیام عنده یحمل معان إنسانیة أی یکون رمزا لقضایا إنسانیة معاصرة ویعبر من خلاله تعبیرا غیر مباشر عن أفکاره السیاسیة والاجتماعیة. فالخیام نفس الشاعر الذی یرید أن یقوم بإصلاح المجتمع الذی قد ساد علیه الجهل والظلمة.
تفاصيل المقالة
علم الصورة (Imagologie)هو البحث عن صورة الآخر الأجنبی فی النصّ الأدبی. یتیحُ لنا علم الصورة معرفة الإنسان للإنسان وعبر هذه المعرفة یبرز لنا الجوهر المشترک للإنسانیة. وعند ذاک ننطلق إلی عالم الأخوة التی تجمع الأنا بالآخر. ولو تأملنا هذا الجوهر لوجدناه لا یتبلور إلّا بالت أکثر
علم الصورة (Imagologie)هو البحث عن صورة الآخر الأجنبی فی النصّ الأدبی. یتیحُ لنا علم الصورة معرفة الإنسان للإنسان وعبر هذه المعرفة یبرز لنا الجوهر المشترک للإنسانیة. وعند ذاک ننطلق إلی عالم الأخوة التی تجمع الأنا بالآخر. ولو تأملنا هذا الجوهر لوجدناه لا یتبلور إلّا بالتفاعل مع الآخرین؛ من هنا تبرز أهمیة الدراسات الأدبیة المقارنة التی تقوّم علاقاتنا مع الآخر. عبدالوهاب البیاتی وشیرکو بیکه س من عمالقة الشعراء فی الشعر العربی والکردی المعاصرین، وأنشد کلّ منهما قصیدة فی وصف مایاکوفسکی الروسی، وقد تمثّل الأنا العربی والکردی فی شعرهما منظومة علاقات مع الآخر فی إطار کلّه صداقة و ود وتمجید. تحاول هذه المقالة من خلال المنهج الوصفی – التحلیلی والمقارنی أن تتوقف عند مواطن التلاقی والخلاف فی تصویر البیاتی وبیکه س عن الآخر الروسی المتمثل فی مایاکوفسکی. والنتائج تدلّ علی أنّ الشاعرین قد عرضا صورة الآخر الروسی فی صورة التسامح؛ وهذا النوع من قراءة الآخر یعتبر من أجمل صور قرائته، والحالة الوحیدة للتبادل الحقیقی.
تفاصيل المقالة
تعتبر الصورولوجیا أو علم الصورة فرعٌ من فروع الأدب المقارن وهو البحث عن صورة الآخر الأجنبی فی النصِّ الأدبی. یتیحُ لنا علم الصورة معرفة الإنسان للإنسان وعبر هذه المعرفة یبرز لنا الجوهر المشترک للإنسانیة. وعند ذاک ننطلق إلی عالم الأخوة التی تجمع الأنا بالآخر. ولو تأملنا أکثر
تعتبر الصورولوجیا أو علم الصورة فرعٌ من فروع الأدب المقارن وهو البحث عن صورة الآخر الأجنبی فی النصِّ الأدبی. یتیحُ لنا علم الصورة معرفة الإنسان للإنسان وعبر هذه المعرفة یبرز لنا الجوهر المشترک للإنسانیة. وعند ذاک ننطلق إلی عالم الأخوة التی تجمع الأنا بالآخر. ولو تأملنا هذا الجوهر لوجدناه لا یتبلور إلّا بالتفاعل مع الآخرین؛ من هنا تبرز أهمیة الدراسات الأدبیة المقارنة التی تقوِّم علاقاتنا مع الآخر. عبدالوهاب البیاتی یکون من عملاقة الشعراء فی الشعر العربی المعاصر الذی اختص قصائداً کثیرةً فی دیوانه إلی عرض صورة الآخر وفی کم کبیر من هذه القصائد یعرض صورة الفنانین الآخرین وفی ضمن هذه القصائد أنشد ثلاث قصائد فی وصف الفنانین الکردیین: عبدالله کوران، ویاشار کمال، وایلماز غونیه. مناخ التعایش السلمی الذی بدأ یظهر فی العالم، یبرهن لنا أهمیة الدراسات الصورولوجیة إذ لوحظ ان الصور التی تقدمها الآداب القومیة للشعوب الأخرى تشکل مصدراً أساسیاً من مصادر سوء التفاهم بین الأمم والثقافات سلباً وإیجاباً کما قد تمثّل الأنا العربی فی شعر البیاتی منظومة علاقات مع آخر الفنان الکردی فی إطار کلُّه صداقةٌ وودٌّ وتمجیدٌ. تحاول هذه المقالة من خلال المنهج الوصفی – التحلیلی وفی ضوء النقد المقارنی أن تتوقف عند مواقع تصویر البیاتی عن آخر الفنان الکردی المتمثِّلِ فی عبدالله کوران، ویاشار کمال، ویلماز غونیه. والنتائج تدلُّ علی أنَّ الشاعر قد عرض صورة آخر الفنان الکردی فی صورة التسامح؛ وهذا النوع من قرءاة الآخر یُعتبر من أجمل صور قرائته، والحالة الوحیدة للتبادل الحقیقی التی تسود علیها روح الموضوعیة.
تفاصيل المقالة
ادبیّات پایداری یکی از گونههای مهم ادبی است که سابقهای به قدمت تمدن بشری دارد و در هر زمانی متناسب با شرایط و موقعیّت آن جلوهگر شده است. در این میان شعر پایداری به یکی از انواع زیبای شعر حماسی در ادبیّات معاصر تبدیل شده و شاعران با قلم برندۀ خود به بازتاب پایداری و م أکثر
ادبیّات پایداری یکی از گونههای مهم ادبی است که سابقهای به قدمت تمدن بشری دارد و در هر زمانی متناسب با شرایط و موقعیّت آن جلوهگر شده است. در این میان شعر پایداری به یکی از انواع زیبای شعر حماسی در ادبیّات معاصر تبدیل شده و شاعران با قلم برندۀ خود به بازتاب پایداری و مقاومت و ترغیب مردم سرزمینشان پرداخته و هدفشان زنده نگهداشتن روحیه مقاومت و ایثار و ظلمستیزی در مخاطب بوده است. سلمان هراتی از شاعران برجستۀ ایران و عبدالوهاب البیاتی از پیشگامان شعر معاصر عرب هستند که ندای مبارزه و آزادیخواهی در سرودههای شان طنینانداز شده است. این جستار براساس مکتب آمریکایی در ادبیّات تطبیقی و نیز با شیوه توصیفی- تحلیلی به تطبیق مضامین و شاخص های شعر پایداری در سروده های سلمان هراتی و عبدالوهاب البیاتی پرداخته است. ازجمله نتایج برآمده از تحقیق می توان به شاخص های مشترک شعری دو شاعر یادشده ذیل ادبیّات مقاومت اشاره کرد؛ اموری همچون وطن ستایی، دفاع و مبارزه، مدح رزمندگان، بیان عظمت مادران رزمندگان و شهیدان، شهید وشهادت وکاربست مضامین عاشورایی. هردوشاعر علاوه بر کاربست تکنیک های گوناگون ادبی-بلاغی و نیز القای تصاویر دیداری با تم ادب پایداری به مخاطب، گزاره های دینی را با حس حماسی وطن پرستی درهم آمیخته و مقاومت را با ایدئولوژی همراه ساخته اند.
تفاصيل المقالة
گنجایش میراث عرفانی برای بیان حقایق به صورت رمزی و غیرمستقیم سبب شده است تا شاعران به سوی الهام گرفتن از این میراث سوق داده شوند. جستار پیشِرو بر آن است تا به بررسی این مهم در سرودة بکائیة إلی حافظ الشیرازی از عبدالوهاب البیاتی بپردازد و به تطبیق نمادهای عرفانی به کا أکثر
گنجایش میراث عرفانی برای بیان حقایق به صورت رمزی و غیرمستقیم سبب شده است تا شاعران به سوی الهام گرفتن از این میراث سوق داده شوند. جستار پیشِرو بر آن است تا به بررسی این مهم در سرودة بکائیة إلی حافظ الشیرازی از عبدالوهاب البیاتی بپردازد و به تطبیق نمادهای عرفانی به کار رفته در آن با نمادهای شعر عرفانی حافظ اهتمام ورزد. نگارندگان این پژوهش را با تکیه بر اصول مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی و با شیوة توصیفی ـ تحلیلی انجام داده و به این نتیجه دست یافتهاند که بیاتی برخی از نمادهای عرفانی شعر حافظ مانند قدح، خمر، غزال، قفس، میکده و ... را برای بیان مقاصد خود به کار برده است. هر دو شاعر طبیعت را فضائی مناسب برای تأمّل و اندیشه در ذات باری تعالی یافته و رمزهای خود را از میان عناصر آن برگزیدهاند. به دیگر بیان، بیاتی و حافظ این نمادها را نه در معنای حقیقی که در معنای مجازی و استعاری به کار بستهاند.
تفاصيل المقالة
عشق و عرفان رابطة بسیار نزدیکی با هم دارند، که در ادبیات عربی و فارسی شاعران زیادی به این دو مقوله پرداختهاند. عارفانههای بیاتی و سپهری بیانگر رویکرد عرفانی آنها در اشعارشان است. با بررسی در اشعار این دو شاعر، رنگ و بوی عرفان شرقی و اسلامی به خوبی هویداست، و نشاندهن أکثر
عشق و عرفان رابطة بسیار نزدیکی با هم دارند، که در ادبیات عربی و فارسی شاعران زیادی به این دو مقوله پرداختهاند. عارفانههای بیاتی و سپهری بیانگر رویکرد عرفانی آنها در اشعارشان است. با بررسی در اشعار این دو شاعر، رنگ و بوی عرفان شرقی و اسلامی به خوبی هویداست، و نشاندهندة آن است که هر دو از عرفان شرقی و اسلامی متأثر بودهاند. این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی ـ تحلیلی، به کشف مضامین مشترک عرفانی موجود بین اشعار این دو شاعر همچون: نگاه نوین، تکثرگرایی دینی، آرمانشهر، بشارتدهنده، زیستن در حال و مرگ، بپردازد و با بررسی تجلّی عرفان شرقی و اسلامی در اشعار آنها نگاه تازهای از این دو شاعر را ارائه دهد.
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications