هدف از مطالعۀ حاضر ارزیابی اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله بر کاهش استرسهای والدینی و سبک فرزندپروری آنان است. روش پژوهش شبهتجربی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون تکگروهی است. جامعۀ
آماری را والدین دانشآموزان مدارس غیرانتفاعی شهر تهران تشکیل میدادند که از بین
آنها والدی أکثر
هدف از مطالعۀ حاضر ارزیابی اثربخشی آموزش مهارت حل مسأله بر کاهش استرسهای والدینی و سبک فرزندپروری آنان است. روش پژوهش شبهتجربی با طرح پیشآزمون ـ پسآزمون تکگروهی است. جامعۀ
آماری را والدین دانشآموزان مدارس غیرانتفاعی شهر تهران تشکیل میدادند که از بین
آنها والدین 33دانشآموز به شیوۀ در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش دو پرسشنامۀ
میزان استرسهای والدین (شکوهییکتا و پرند، 1386 ب) و روشهای
فرزندپروری (شکوهییکتا و پرند، 1386) بودند. والدین در کارگاههای آموزشی
تربیت کودک اندیشمند شرکت کردند. والدین در این کارگاهها در زمینۀ استفاده از روش
حل مسأله برای تغییر فرایند شناختی خود در رویارویی با رفتارهای چالشبرانگیز کودکان و
واکنش مناسب نسبت به رفتار کودکان خود آموزش دیدند. کارگاهها به مدت 10 جلسۀ
دوساعته و یک روز در هفته برگزار میشدند. از والدین توسط پرسشنامهها قبل از شروع کارگاه، پیشآزمون و همچنین در پایان دورۀ آموزشی پسآزمون
گرفته شد. نتایج تحلیل واریانس چندمتغیری (55/0=2η، 05/0P < ) نشان داد که
آموزش در بهبود 3 مؤلفه تنبیه و توبیخ، توصیۀ بدون توضیح و حل مسأله تأثیر معناداری داشته است. لذا میتوان نتیجه گرفت که از آموزش حل مسأله به والدین بهعنوان
شیوهای برای بهبود روشهای تربیتی آنان در تربیت کودکان میتوان استفاده کرد.
تفاصيل المقالة
هدف این پژوهش بررسی رابطه ادراک از سبکهای فرزندپروری و تأثیر مؤلفههای آن بر احساس تنهایی نوجوانان دختر است. فرض اساسی این پژوهش آن است که ادراک فرزندان از سبکهای فرزندپروری والدینشان میتواند احساس تنهایی آنان را تعدیل کند یا تغییر دهد. نمونه پژوهش 387 دانشآموز بودند أکثر
هدف این پژوهش بررسی رابطه ادراک از سبکهای فرزندپروری و تأثیر مؤلفههای آن بر احساس تنهایی نوجوانان دختر است. فرض اساسی این پژوهش آن است که ادراک فرزندان از سبکهای فرزندپروری والدینشان میتواند احساس تنهایی آنان را تعدیل کند یا تغییر دهد. نمونه پژوهش 387 دانشآموز بودند که به روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای از بین دختران دبیرستانی مشهد و منطقه تبادکان انتخاب گردیدند. ابزار گردآوری دادهها عبارت بودند از: پرسشنامه سبکها و ابعاد فرزندپروری (PSDQ، رابینسون و همکاران، 2001) برای بررسی وضعیت ادراک فرزندان از چگونگی تربیت والدین و مقیاس احساس تنهایی افتراقی (اشمیت و سرمات، 1983) برای بررسی میزان احساس تنهایی آزمودنیها که هر دو را دانشآموزان دختر پاسخ دادند. برای بررسی فرضیهها از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. در بررسی فرضیههای پژوهش، بین سبکهای فرزندپروری مقتدر (54/0- r =)، سبک مستبد (34/ 0r =) و سبک سهلگیر (18/0r =) با احساس تنهایی رابطه معنادار (01/0P < ) به دست آمد. همچنین نتایج بهدست آمده نشاندهنده رابطه معنادار بین تمامی مؤلفههای سبک تربیتی مقتدر (بعد ارتباطی52/0- r =، بعد نظم 42/0r = - ، و بعد خودمختاری 49/0r =-)، سبک فرزندپروری مستبد (اجبار فیزیکی، 28/0r = ، خصومت کلامی، 29/0 r =و غیرتوضیحیـ تنبیهی، 32/0r =) و مؤلفه بیتوجهی (18/0r =)، از سبک تربیتی سهلگیر با احساس تنهایی (01/0P < ) بود.
تفاصيل المقالة
این پژوهش، اثربخشی آموزش گروهی اصلاح سبک فرزندپروری بر اساس اصلاح طرحوارههای ناسازگار به مادران بر بهبود مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی شهر اصفهان را بررسی کرد. پژوهش از نوع نیمه تجربی و بهصورت پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعة آماری شامل کلیة مادران دا أکثر
این پژوهش، اثربخشی آموزش گروهی اصلاح سبک فرزندپروری بر اساس اصلاح طرحوارههای ناسازگار به مادران بر بهبود مشکلات رفتاری کودکان پیشدبستانی شهر اصفهان را بررسی کرد. پژوهش از نوع نیمه تجربی و بهصورت پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعة آماری شامل کلیة مادران دارای کودک مبتلا به اختلالات رفتاری شهر اصفهان بود. با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس تعداد 40 نفر از مادران کودکان دارای اختلالات رفتاری انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامة اختلالات رفتاری راتر (1975) بود که از پایایی و روایی مناسب برخوردار است. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه و در 8 هفته تحت آموزش اصلاح سبک فرزندپروری بر اساس اصلاح طرحوارههای ناسازگار قرار گرفت و گروه کنترل در لیست انتظار قرار داشت. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها از میانگین و انحراف استاندارد دادهها و سپس با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری، فرضیههای پژوهش بررسی شد. نتایج نشان داد که آموزش گروهی اصلاح سبک فرزندپروری بر اساس اصلاح طرحوارههای ناسازگار به مادران بر بهبود مشکلات رفتاری کودکان در مراحل پیشآزمون و پیگیری تأثیر دارد (05/0>p) میتواند بهعنوان یک روش مداخلهای مؤثر به کار گرفته شود.
تفاصيل المقالة
هدف از پژوهش حاضر پیشبینی مشکلات رفتاری کودکان بیش فعال بر اساس سبک فرزندپروری ذهنآگاهانه و سبک دلبستگی مادران آنها بود. جامعه مورد مطالعه تمامی مادران کودکان دبستانی شهر تهران بود که از میان آنها 60 نفر با روش نمونهگیری هدفمند با اجرای پرسشنامه کانرز (1970) بر روی أکثر
هدف از پژوهش حاضر پیشبینی مشکلات رفتاری کودکان بیش فعال بر اساس سبک فرزندپروری ذهنآگاهانه و سبک دلبستگی مادران آنها بود. جامعه مورد مطالعه تمامی مادران کودکان دبستانی شهر تهران بود که از میان آنها 60 نفر با روش نمونهگیری هدفمند با اجرای پرسشنامه کانرز (1970) بر روی کودکان و تشخیص بیش فعالی آنان، به عنوان نمونه انتخاب شدند و سپس پرسشنامههای سبک فرزندپروری ذهنآگاهانه (دونکان،2007) و سبک دلبستگی (وان-اونهاون،2003) بر روی مادران این کودکان اجرا شد. طرح این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از رگرسیون چند متغیره نشان داد که سبک فرزندپروری ذهنآگاهانه پیشبینی کننده منفی و معنیدار مشکلات رفتاری اضطراب؛افسردگی، انزوا؛افسردگی، نادیده گرفتن قواعد، رفتار پرخاشگرانه، مشکلات اجتماعی کودکان بیشفعال است (05/0>p). همچنین سبک دلبستگی ایمن والدین به صورت منفی و معنیدار پیشبینی کننده اختلالات رفتاری کودکان بیشفعال است (05/0>p).
تفاصيل المقالة
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل ساختاری خودناتوان سازی بر اساس چشمانداز زمان، باورهای هوشی و سبک فرزندپروری ادراک شده با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی در دانشآموزان انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشآموزان د أکثر
پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل ساختاری خودناتوان سازی بر اساس چشمانداز زمان، باورهای هوشی و سبک فرزندپروری ادراک شده با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی در دانشآموزان انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشآموزان دوره دوم مقطع متوسط در شهر تهران در سال تحصیلی 1399 بودند. تعداد افراد نمونه 400 دانشآموز بودند که با روش خوشهای (4 مدرسه) انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه ی خودکارآمدی تحصیلی اون و فرامن (1998)، مقیاس خودناتوان سازی جونز و رودوالت (1982)، پرسشنامه چشمانداز زمان زیمباردو (1999)، پرسشنامه فرزندپروری ادراک شده گرولنیک (1997) و مقیاس باورهای هوشی عبدالفتاح و ییتس (2006) بودند. دادههای گردآوری شده با روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که مدل پیشبینی خودناتوان سازی بر اساس چشمانداز زمان، باورهای هوشی و سبک فرزندپروری ادراک شده با میانجیگری خودکارآمدی تحصیلی براساس دادههای تجربی از برازش مطلوبی برخوردار است. همچنین اثر مستقیم و غیرمستقیم چشمانداز زمان و باورهای هوشی بر خودناتوان سازی دانشآموزان مورد تأیید قرار گرفت (p <0.05). سبک فرزندپروری ادراک شده و خودکارآمدی تحصیلی به طور مستقیم بر خودناتوان سازی اثر میگذارند (p <0.05). پژوهش حاضر نشان داد که خودکارآمدی تحصیلی در تبیین و پیشبینی خودناتوان سازی دانشآموزان نقش واسطهای دارد. این متغیر از یک سو تحت تأثیر چشمانداز زمان، باورهای هوشی و سبک فرزندپروری ادراک شده قرار میگیرند و از سوی دیگر میتوانند اثر معناداری بر خودناتوان سازی دانشآموزان داشته باشند. هر کار پژوهشی با محدودیتهای خاص خود روبهروست که این پژوهش نیز از این قاعده مستثنی نیست. از جمله محدودیت های این پژوهش شامل: روابط ساختاری متغیرها از طریق مدل سازی معادلات ساختاری که یک روش غیر آزمایشی است، آزمون شد.
تفاصيل المقالة
چکیدهاین مطالعه با هدف تعیین نقش میانجی تعارض های زناشویی خانواده در رابطه بین سبک فرزندپروریمادران مبتلا به ملال پیش قاعدگی و لجبازی کودکان انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع مدل یابیمعادلات ساختاری بود. شرکت کنندگان از شش مرکز مشاوره در تهران در سال 1401 به صورتهدفمند أکثر
چکیدهاین مطالعه با هدف تعیین نقش میانجی تعارض های زناشویی خانواده در رابطه بین سبک فرزندپروریمادران مبتلا به ملال پیش قاعدگی و لجبازی کودکان انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع مدل یابیمعادلات ساختاری بود. شرکت کنندگان از شش مرکز مشاوره در تهران در سال 1401 به صورتهدفمند در دسترس انتخاب شدند. ملاکهای ورود عبارت بود از دارا بودن نشانگان اختلال ملال پیش ازقاعدگی با تایید متخصص بالینی، داشتن کودک فرزند 5 تا 7 سال و تحصیلات بین دیپلم تا فوقلیسانس و ملاکهای خروج، ابتلا به اختلال روانی دیگر، یا تحت درمان داروهای روانی بود.شرکت کنندگان به پرسشنامه های تعارض های زناشویی خانواده، سبکهای فرزندپروری و لجبازی کودکپاسخ دادند. نتایج این پژوهش نشان داد که مدل معادلات ساختاری مبتنی بر نقش میانجیتعارض های زناشویی در رابطه بین سبک فرزندپروری مقتدرانه و مستبدانه مادران مبتلا به ملال پیشقاعدگی و لجبازی کودکان دارای خوبی برازش است ) P < 0.01 (. اما سبک فرزند پروری آزادگذار ومسیرهای آن به تعارض های زناشویی و لجبازی کودک از مدل خارج گردید. یافته ها نشان دادند مادرانمقتدر مبتلا به ملال پیش قاعدگی به طور مستقیم و غیر مستقیم و با نقش میانجی تعارض زناشویی،کاهش لجبازی کودک را پیش بینی می کنند و برعکس استبداد این مادران، به صورت مستقیم و غیرمستقیم، پیش بین معنی داری برای لجبازی کودکان هستند.
تفاصيل المقالة
هدف این مطالعه مقایسه ابعاد سرشت و منش، نظم جویی شناختی هیجان و سبک فرزندپروری در نوجوانان تیزهوش و عادی بود. روش پژوهش علی- مقایسه ای بود و جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان تیزهوش مقطع متوسطه دوم شهرستان همدان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 450 نفر تشکیل دادند أکثر
هدف این مطالعه مقایسه ابعاد سرشت و منش، نظم جویی شناختی هیجان و سبک فرزندپروری در نوجوانان تیزهوش و عادی بود. روش پژوهش علی- مقایسه ای بود و جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان تیزهوش مقطع متوسطه دوم شهرستان همدان در سال تحصیلی 1402-1401 به تعداد 450 نفر تشکیل دادند که از اﯾﻦ ﺗﻌﺪاد 184ﻧﻔﺮ (92 داﻧﺶ آﻣﻮز ﺗﯿﺰﻫﻮش و 92 داﻧﺶ آﻣﻮز ﻋﺎدی) ﺑﺎ روش ﻧﻤﻮﻧﻪ گﯿﺮی در دسترس اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪﻧﺪ. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2006)، پرسشنامه ابعاد سرشت و منش (آدان و همکاران، 2009) و پرسشنامه اقتدار والدین (بوری، 1991) استفاده شد. فرضیه های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که در مولفه های تنظیم شناختی هیجان، میانگین نمره تنظیم سازگارانه هیجان در نوجوانان تیزهوش و میانگین نمره تنظیم ناسازگارانه هیجان در نوجوانان عادی بالاتر از گروه تیزهوش بوده است. در ابعاد سرشت و منش میانگین نمره مؤلفه های نوجویی، پشتکار، همکاری، خودراهبری و خودفراروی در نوجوانان تیزهوش و میانگین نمره مؤلفه های آسیب پرهیزی و وابستگی به پاداش در نوجوانان عادی بالاتر از گروه تیزهوش بوده است. در سبک های فرزندپروری ادراک شده، میانگین نمره مؤلفه سبک فرزندپروری منطقی در نوجوانان تیزهوش و میانگین نمره مؤلفه های سبک فرزندپروری مستبدانه و آسان گیر در نوجوانان عادی بالاتر از گروه مقابل بوده است (05/0 >P).
تفاصيل المقالة
هدف پژوهش حاضر بررسی انسجام، سبک فرزندپروی مقتدرانه، تعامل و ارتباط عاطفی در خانواده جوانان زندانی و غیر زندانی بود.. بدین منظور در یک پژوهش توصیفی، از جامعه ی آماری مشتمل بر تمامی پسران 19 تا 25 ساله ی مقیم در ندامتگاه شهر اراک تعداد 45 نفر به همراه والدینشان به روش در أکثر
هدف پژوهش حاضر بررسی انسجام، سبک فرزندپروی مقتدرانه، تعامل و ارتباط عاطفی در خانواده جوانان زندانی و غیر زندانی بود.. بدین منظور در یک پژوهش توصیفی، از جامعه ی آماری مشتمل بر تمامی پسران 19 تا 25 ساله ی مقیم در ندامتگاه شهر اراک تعداد 45 نفر به همراه والدینشان به روش در دسترس انتخاب و 45 نفر از پسران مشغول به تحصیل که سابقه ی تخلف انضباطی نداشتند به همراه والدینشان با آنها همتا شدند. ابزار اندازه گیری در پژوهش حاضر پرسشنامه های جمعیت شناختی، اقتدار والدین، انسجام خانواده و مصاحبه ساختارمند ویژه والدین بود. داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره و یکراهه (ANOVA) تحلیل شد. نتایج نشان داد که در خانواده های زندانی به طور معناداری انسجام خانواده، استفاده از سبک فرزند پروری مقتدرانه، تعامل و ارتباط عاطفی کمتر از خانواده های غیر زندانی است. علاوه بر این در هر دو گروه بین انسجام خانواده و سبک فرزند پروری مقتدرانه رابطه مثبت وجود داشت(P<0.05)
تفاصيل المقالة
سند
Sanad is a platform for managing Azad University publications