بررسی تاثیرات ناشی از استعمار و استبداد در فاجعه تاریخی قحطی بزرگ ایران
محورهای موضوعی : علوم سیاسی- روابط بین الملل
الهه جعفری
1
,
بشیر اسماعیلی
2
*
,
اسماعیل شفیعی سروستانی
3
1 - دانشجوی دکتری علوم سیاسی - اندیشه های سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا
2 - استاد/ دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
3 - استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا، شهرضا، ایران
کلید واژه: جنگ جهانی اول, ایران, استعمار, استبداد, قحطی بزرگ,
چکیده مقاله :
سال های 1296 تا 1298 یکی از غم انگیز ترین سال های تاریخ معاصر ایران که با شروع جنگ جهانی اول که همزمان با به تخت نشستن احمدشاه قاجار بود، ایران اعلان بی طرفی کرد اما ،کشورهای متخاصم بی تفاوت به اعلان این بی طرفی بخش هایی از کشور را اشغال وتبدیل به میدان جنگ کردند.از آن سال ها با عنوان «دوران قحطی بزرگ» یاد می شود که در خلال این سال ها نیمی از جمعیت کشور ایران بر اثر قحطی به کام مرگ کشیده شدند، اما متاسفانه با گذر زمان و فراموشی روزهای تلخ آن دوران و درگیری های سیاسی و اجتماعی سال های بعد پژوهشگران آنچنان که باید به این امر مهم نپرداختند و این فاجعه ی بزرگ و همچنین علل و پیامدها ی آن به دست فراموشی سپرده شد تا جایی که بسیاری از مردم حتی در مورد قحطی بزرگ اطلاعات زیادی در دست ندارند. در این پژوهش سعی بر آن داریم تا با روش تفسیر، تحلیل و تعلیل محتوا و طرح این پرسش که استعمار و استبداد ،چه تاثیری در قحطی بزرگ ایران داشته است ؟ به بررسی این فرضیه بپردازیم که استبداد و سوءمدیریت سیاسی، استعمارو توطئههای خارجی ، نقش موثری در قحطی بزرگ ایران داشتند
The years 1296 to 1298 were one of the saddest years in the modern history of Iran, when the first world war started, which coincided with the accession of AhmadShah Qajar, Iran declared neutrality, but the warring countries were indifferent to the declaration of neutrality, parts of They occupied the country and turned it into a battlefield. Those years are referred to as the "Great Famine Era" during which half of Iran's population died due to famine, but unfortunately with the passage of time and oblivion The bitter days of that era and the political and social conflicts of the following years, researchers did not pay as much attention to this issue as they should have, and this great disaster, as well as its causes and consequences, were forgotten to the extent that many people even thought about the Great Famine. They do not have much information. In this research, we are trying to interpret, analyze and explain the content and pose the question, what effect did colonialism and tyranny have on the great famine of Iran? Let's examine the hypothesis that tyranny and political mismanagement, colonialism and foreign conspiracies played an effective role in the great famine of Iran.
1. آدميت، فريدون (1350). انديشة ترقي و حكومت قانون، تهران: خوارزمي.
2. امانت،عباس،(1385).قبله عالم،ترجمه حسن کامشاد، چ3،تهران:کارنامه.
3. آسف الدوله،عبدالوهاب(1377)،اسناد عبدالوهاب خان آصف الدوله جلد 2 به کوشش عبدالحسین نوایی و نیلوفر کسری پژوهشکده تاریخ معاصر.
4. اوكازاكي، شوكو (1365). «قحطي بزرگ سال 1288 درايران»، ترجمةهاشم رجبزاده، آينده، س، 12 ش 1-3.
5. اولریش ،گرکه،(1377)،پیش به سوی شرق،ترجمه پرویز صدری،کتاب سیامک.
6. بروگش، هینریش،(1373)،سفری به دربار سلطان صاحبقران،ترجمه حسین کرد بچه،ج 1و2،تهران :علمی و فرهنگی.
7. بیات،کاوه،(1377)،اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران، مرحله اول:1334-1333ق/1916-1915م،مرکز بوشهرشناسی
8. برومند صفورا، (۱۳۸۱) سرکنسولگرهای بریتانیا در بوشهر، تهران، وزارت امور خارجه .
9. پولاک،ادوارد،(1368)، سفرنامه ادوارد پولاک،ترجمه کیکاوس جهانداری،نشرخوارزمی
10. خلیلی. محسن، (1390)، چیستان قاجار، مشهد، نشر مرندیز.
11. دولت آبادی، يحيی، (1387): حيات يحيي، مقدمه، تصحيح و تعليقات مجتبي برزآبادی فراهاني، ج 1، تهران: فردوس.
12. دانش پژوه،محمد تقی،(1355)،اسنادی از سال های خدمت(1355ش)،نشر مورخ.
13. دروویل،گاسپار،(1348)،سفر در ایران،ترجمه منوچهر اعتماد مقدم،نشر شباویز.
14. ذوقی ایرج،(۱۳۶۸)، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ، تهران، پاژنگ.
15. رحمانیان. داریوش و میرکیایی مهدی،(1396)، «تأثیر گرانی و قحطی نان بر روابط خارجی ایران در عصر ناصری»، فصلنامه پژوهشهای تاریخی، سال نهم، ش ۱
16. سپهر، احمدعلی (1363). ایران در جنگ بزرگ، -1914. 1918 تهران: انتشارات بانک ملی ایران.
17. شیخ الاسلامی، جواد (1368)، سیماي احمدشاه قاجار، جلد اول (دو جلد). تهران، نشر گفتار.
18. عباسی،محمد رضا،(1372)،حکومت سایهها تهران سازمان اسناد ملی ایران.
19. صفایی ابراهیم، (۱۳۴۹)، اسناد نویافته، تهران، نشر بابک
20. صفایی،ابراهیم،(1354)،برگهای تاریخ، تهران،توس.
21. غنی، سیروس،(1377)ایران برآمدن رضاخان،بر افتادن قاجار و نقش انگلیس جلد اول،ترجمه حسن کامشاد،تهران
22. فوران ،جان ، (۱۳۷۸)،مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا
23. کرمانی،ناظم الاسلام (1395)، تاریخ بیداری ایرانیان،ج 2،انتشارات پر
24. کرزن جرج،(1349)، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
25. گرنی،جان ومسعود صفت گل،(1388)،قم در قحطی بزرگ،اول، قم،کتابخانه آیت الله مرعشی.
26. مجد، محمدقلی (1390). انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول، ترجمه مصطفی امیري. تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سیاسی.
27. مجد، محمدقلی (1386) : قحطی بزرگ1296 تا 1298 ش. ترجمه : محمد کریمی، انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهاي سیاسی.
28. مکی حسین،(1357)، تاریخ بیستساله، ج ۲، تهران، امیرکبیر.
29. مارتین،ونسا،(1389)،قاجار،مذاکره،اعتراض ،و دولت در ایران قرن سیزدهم،تهران،انتشارات ماهی.
30. ملایی توانی،علیرضا،(1378): ايران و دولت ملي در جنگ جهاني اول، تهران: مؤسسۀ مطالعات تاريخ معاصر ايران و بنياد مستضعفان و جانبازان.
31. ملک زاده،الهام ،(1392)،روایت اسنادی قحطی شرق ایران در جنگ جهانی اول،مطالعات فرهنگی اجتماعی خراسان
32. نصیری مقدم،محمد نادر،(1374)،گزیده اسناد دریای خزر و مناطق شمالی ایران در جنگ جهانی اول، جلد یک،وزارت امور خارجه دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل
33. وزیری کرمانی،ناظم الاسلام (1395)، تاریخ بیداری ایرانیان،ج 2،انتشارات پر
34. نجفی،موسی،(1391)اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدار گرانه حاج آقا نور الله اصفهانی،موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
35. هوشنگ مهدوی،عبدالرضا،(1349)،تاریخ روابط خارجی ایران، جلد اول،تهران
36. هدایت ،مهدیقلی(1389)،خاطرات و خطرات،تهران،نشر زوار
37. روزنامه ایران1375،شماره ،68 .
38. وقایع الاتفاقیه ،1362،شماره 112،127،15،35
39. Burrell, r.m, (1997) , Iran Political Diaries,Vol 1: London.
40. Eastwick, E, (1864) , Journal of a diplomat,s,Three Years Residence In Persia, 2 Vols:London.
41. Goldsmid, ed, (1876) , Eastern Persia:London.
Investigating the effects of colonialism and tyranny in the historical catastrophe of Iran's Great Famine
Elahe Jafari1, Bashir Esmaili2*, Ismail Shafiei Sarostani3
|
Received:2024/11/13 Accepted:2025/03/01 |
| Research Article |
Abstract The years 1296 to 1298 A.H. are among the saddest years in Iran's contemporary history. In those years, with the start of the First World War, which coincided with the accession to the throne of Ahmad Shah Qajar, Iran declared neutrality, but the warring countries were indifferent to this declaration of neutrality. They occupied parts of the country and turned it into a battlefield. Most of the sources refer to those years as "The Great Famine Era" and state that during these years half of the population of Iran died due to famine, but unfortunately with the passage of time and forgetting the bitter days of that era And the political and social conflicts of the following years, researchers did not pay as much attention to this matter as they should have, and this great disaster, as well as its causes and consequences, were forgotten to the point where many people did not even know much about the Great Famine. In this research, we are trying to interpret, analyze, and explain the content and pose the question: What effect did colonialism and tyranny have on the great famine of Iran? Let's examine the hypothesis that tyranny and political mismanagement, colonialism, and foreign conspiracies played an effective role in Iran's great famine.
Keywords: Colonialism, Iran, Great famine, Tyranny, World War I, |
Jafari, E., Esmaili, B., Shafiei Sarostani, E. (2025). Investigating the effects of colonialism and tyranny in the historical catastrophe of Iran's Great Famine. Journal of Political and International Research, 17(63), pp. 31-46. |
[1] .Ph.D. Candidate of Political Science-Political Thoughts, Islamic Azad University, Shahreza Branch, Shahreza, Iran. e.jafari.988@gmail.com
[2] . Assistant Professor, Department of International Relations, Islamic Azad University, Shahreza Branch, Shahreza, Iran (corresponding author) Bashir_esmaeili@yahoo.com
[3] . Assistant Professor, Department of Political Science, Islamic Azad University, Shahreza Branch, Shahreza, Iran. esmaeilshafiee@iaush.ac.ir
بررسی تاثیرات ناشی از استعمار و استبداد در فاجعه تاریخی قحطی بزرگ ایران
الهه جعفری1، بشیر اسماعیلی2*، اسماعیل شفیعی سروستانی3
|
[1] .دانشجوی دکتری علوم سیاسی- اندیشههای سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا، شهرضا، ایران e.jafari988@gmail.com
[2] . استادیار گروه روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا، شهرضا، ایران( نویسنده مسئول) bashir_esmaeili@yahoo.com
[3] .استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرضا، شهرضا، ایرانesmaeilshafiee@iaush.ac.ir
مقاله پژوهشی | تاریخ دریافت: 23/08/1403 تاریخ پذیرش: 11/12/1403 |
چکیده سال های 1296 تا 1298 هجری شمسی یکی از غم انگیز ترین سال های تاریخ معاصر ایران شناخته شده است .در آن سال ها با شروع جنگ جهانی اول که همزمان با به تخت نشستن احمد شاه قاجار بود، ایران اعلان بی طرفی کرد اما ،کشورهای متخاصم بی تفاوت به اعلان این بی طرفی بخش هایی از کشور را اشغال وتبدیل به میدان جنگ کردند .اکثر منابع از آن سال ها با عنوان «دوران قحطی بزرگ» یاد می کنند و بیان می کنند که در خلال این سال ها نیمی از جمعیت کشور ایران بر اثر قحطی به کام مرگ کشیده شدند، اما متاسفانه با گذر زمان و فراموشی روزهای تلخ آن دوران و درگیری های سیاسی و اجتماعی سال های بعد پژوهشگران آنچنان که باید به این امر مهم نپرداختند و این فاجعه ی بزرگ و همچنین علل و پیامدها ی آن به دست فراموشی سپرده شد تا جایی که بسیاری از مردم حتی در مورد قحطی بزرگ اطلاعات زیادی در دست ندارند. در این پژوهش سعی بر آن داریم تا با روش تفسیر، تحلیل و تعلیل محتوا و طرح این پرسش که استعمار و استبداد ،چه تاثیری در قحطی بزرگ ایران داشته است ؟ به بررسی این فرضیه می پردازیم که استبداد و سوءمدیریت سیاسی، استعمارو توطئههای خارجی ، نقش موثری در قحطی بزرگ ایران داشتند .
کلمات کلیدی: جنگ جهانی اول، ایران، استعمار، استبداد، قحطی بزرگ |
جعفری؛ الهه، اسماعیلی؛ بشیر، شفیعی سروستانی ؛ اسماعیل. (1404). بررسی تاثیرات ناشی از استعمار و استبداد در فاجعه تاریخی قحطی بزرگ ایران. فصلنامه تحقیقات سیاسی و بینالمللی، شماره 63، صفحات 46-31 |
مقدمه
کشور ایران از دیر باز شاهد صحنههای زیادی از در گیریها بوده طعم شکستها و پیروزیها وسختی تحریمها و بسته شدن تمام درها به روی کشور ایران اتفاق امروز نیست بلکه از زمانی که چشم بیگانگان به ایران بوده کشور ما صحنه این اتفاقات نیز بوده است. ایستادگی یکپارچهی ملت ایران که در مقابل تجاوزها و استبداد داخلی و استعمار خارجی دشمنان صورت گرفت با هدف دفع استعمارگران روس و انگلیس و آمریکا در تمام ابعاد سیاسی و نظامی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و مقابله با استبداد داخلی حکومت قاجار و وابستگی حکومت به بیگانگان اقدامات فراوانی انجام دادند ،زیرا حکومت قاجار تنها به مدیریت بخش مرکزی ایران میپرداخت و همین بی تدبیری حکومت منجر به قیامهای مردم محلی برای حفظ سرزمین ایران و هموطنانشان بود. در دوران قحطی بزرگ 1298 ه ش مردم ایران تمام تلاش خود را در حفظ جان هم وطن هایشان از مرگ و بیماری انجام دادند تا توانستند این مرگ و میر چند میلیون نفری را کنترل کنند مردم ایران بی دفاع ترین قربانیان جنگ جهانی اول بودند و با بدترین شکل از پیامدهای جنگ رو به رو شدند،حتی سیاستمداران ایرانی هم نتوانستند ازحقوق ملی این ملت مظلوم در صحنه بین الملل دفاع کنند. پادشاه ایران خود بزرگترین محتکر غله به شمار می رفت و چشم خود را بر روی وضعیت معیشتی ملت ایران بسته بود.تدین و اعتقادات ملت ایران همواره موجب ایستادگی در برابر استعمار و استبداد بوده آنها با هدف استقلال ایران دست به مقاومت میزدند در این پژوهش با طرح این پرسش که استعمار و استبداد چه تاثیری در قحطی بزرگ ایران داشته است ؟به بررسی این فرضیه میپردازیم که استبداد و سوءمدیریت سیاسی، استعمارو توطئههای خارجی ، نقش موثری در قحطی بزرگ ایران داشتند .
1-پیشینه و مبانی نظری تحقیق
1.محمد قلی مجد (1387)، در کتاب خود با عنوان "قحطی بزرگ" که بر اساس اسناد وزارت خارجه ایالات متحده و روزنامههای ایران چاپ شده به مطالعه قحطی 1919-1917میلادی و بررسی وقایع سیاسی اجتماعی آن دوران پرداخته است. در پی این واقعه، هشت تا ده میلیون نفر از جمعیت ایران جان باختند. در حالی که کشور در اشغال نظامی انگلیس بود و پیش از انقلاب روسیه، نیروهای روسی ناچار به ترک ایران شدند. نیروها ی بیگانه، در چپاول و کشتار مردم در قحطی بزرگ ایران موثر بودند، اما کشور انگلیس نقش پر رنگ تری داشت. انگلیس، با خرید عمده غلات و مواد غذایی داخلی پیامد های ناگواری را برای قحطی رقم زد و ممنوعیت واردات از ایالات متحده، بحران را تشدید کرد. نویسنده معتقد است که حقایق این فصل از تاریخ ایران مسکوت مانده و او با استفاده از اسناد معتبر وزارت خارجه انگلیس ، زوایای پنهان این بحران را آشکار کرده است (مجد، 1387).
2.ویلیام بریتل بنک(2011)، نویسنده اهل انگلستان است که درکتاب خود با عنوان "ایران در دوره قحطی روایتی از دیدار شرق و سفر رفت و بازگشت" به شرح ماجرای سفر خود به ایران در سال 1288 هجری خورشیدی پرداخته است. وی از جنوب ایران به شمال ایران سفر کرده ودیدهها و شنیدههای خود از این سفر را در بازگشت به انگلستان نوشته و منتشر کرده است. این کتاب حاصل یک سفر شتابزده در امتداد یک مسیر شناختهشده از جنوب به شمال ایران میباشد. نکتهی حائز اهمیت تقارن آن با دورهای است که ایران را قحطی بزرگ و سراسری فرا گرفته بود و سیده فاطمه یاحسینی این کتاب را ترجمه کرده است. مترجم بیان میکند که با وجودی که حدود 150 سال از انتشار این کتاب به زبان اصلی میگذرد و در منابع فارسی، پژوهشگران ایرانی بارها به آن استناد کردهاند اما ترجمهی آن مانند بسیاری از منابع مشابه به تاخیر افتاده است. این کتاب در شانزده فصل سامان یافته و سیر سفر از لندن به جزیره مالت، از مالت به سوئز، از سوئز تا سیلان، از گال به کلمبو، کندی، از مَدرَس به بمبئی تا بندرعباس، از بندرعباس به بوشهر، از بوشهر به برازجان، از برازجان به شیراز، از شیراز به اصفهان ، از اصفهان تا رشت، از رشت تا انزلی، از انزلی به آستارا ادامه می یابد و تا رسیدن به خانه به پایان می رسد. با در نظر داشتن این نکته که سفرنامههای جهانگردان خارجی به ایران هنوز هم یکی از بهترین منابع مهم تاریخ معاصر ایران هستند، برخی از این سفرنامهها متناسب با نوع نگاه یا دانش شخص جهانگرد، دربرگیرندهی جزئیات و دقایق فراوانی هستند، برخی نیز همانند این کتاب حاصل یک سفر شتابزده در امتداد یک مسیر شناختهشده از جنوب به شمال ایران است، اما اهمیت این گزارش در این است که متقارن با دورهای است که ایران را قحطی بزرگ و سراسریای فرا گرفته بود. این کتاب حاصل نگاه شخصی نویسنده به این موضوع به عنوان یک مسافر خارجی به ایران بوده است. تمرکز اصلی کتاب بر روی مسئاله قحطی نیست بلکه به شیوه همه سفرنامهها فقط به مشاهده و تفسیر اوضاع اجتماعی پرداخته است.(بریتل بنک، 2011).
3. شوکو اوکازاکی (1365)، شرقشناس ژاپنی در مقالهای به موضوع" قحطی بزرگ" در ایران پرداخته است. وی اینگونه استدلال کرده که عامل اساسی قحطی سال 1288، بروز دو خشکسالی متوالی بود. او بر این نکته تأکید میکند که بخش عمدهای از مسئولیت این حادثه ناگوار به طور منطقی متوجه مقامات عالیرتبه، ملاکان، تاجران غله و برخی روحانی نمایان است که در احتکار و سوءاستفاده از شرایط به نفع خود مشغول بودند و تمام عوامل دخیل در این واقعه را مستوجب نکوهش میداند و عامل حضور و اقدامات انگلستان و دیگر کشورهای بیگانه را نادیده گرفته است.(اوکازاکی،1365).
4. محمد تقی ارباب (1364)، در کتاب "قم در قحطی بزرگ 1288 هجری خورشیدی" به بررسی وقایع مهم 1288 هجری خورشیدی در قم پرداخته است، وی از قحطی فراگیری که در این شهر اتفاق افتاد و خسارات جانی فراوانی بر جای گذاشت سخن میگوید. در ابتدای کتاب فضای فرهنگی حاکم بر قم در عصر ناصرالدین شاه قاجار و آثار مهم مورخان قمی در این دوره مورد بحث قرار گرفته است. در بخش دوم حوادث مربوط به قحطی بزرگ قم در سال 1288 هجری خورشیدی که در رسالهای تحت عنوان "وقایع سال قحط در 1288"توسط علیاکبر فیض به رشته تحریر درآمده بیان میگردد. بررسی متن و تحلیل رساله مزبور و تأثیرات مهم قحطی سال 1288 در مردم قم از جمله واکنشهای عوام و اقدام آنان به آدمخواری و سایر عواقب دلخراش قحطی قسمت اول کتاب را شامل میشود. در بخشهای بعدی کتاب متن اصلی گزارش علیاکبر فیض از حوادث مربوط به سال قحطی قم ارائه شده و توضیحاتی درباره آنها داده شده است. در این کتاب حوادث آن دوران مربوط به شهر قم توصیف شده است.(ارباب،1364).
5.احمد کتابی(1390)، در پژوهش خود با عنوان "درآمدی بر بررسی علل اجتماعی قحطیها در ایران" بیان میکند که قحطی در ایران سابقهای طولانی دارد. ساکنان این سرزمین از زمانهای قدیم با قحطی و کمبود مواد غذایی مواجه بوده و قربانیان زیادی دادهاند. در مورد علل این قحطیها، برخی محققان به سادگی به عامل طبیعی (قهر طبیعت) اشاره کردهاند و مصائب ناشی از قحطی را به آن نسبت دادهاند. هرچند این تصور تا حدی درست است، اما نباید نقش عوامل اجتماعی را نادیده گرفت. در مقایسه با مناطق دیگر جهان، ایران از نظر رطوبت و بارندگی در وضعیت بهتری نیست و بسیاری از قحطیها ناشی از خشکسالی بودهاند. با این حال، عوامل اجتماعی نیز در شروع و تشدید قحطیها تأثیرگذارند.(کتابی،1390)
6. محمد حسین مرعشی(1385)، کتاب "قحطی بزرگ و نسل کشی در ایران (1917-1919 م)" را در مقاله ای با همین عنوان مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد و در ابتدا یک نمایه عمومی از آن بیان میکند. فصل اول خلاصهای از کتاب و فصل دوم به بعضی اسناد قحطی اشاره کرده است.در فصل سوم، رکود جمعیت ایران در سالهای 1914 تا 1919 بررسی کرده و در فصل چهارم به اعمال وحشیانه ی سربازان روسی در ایران و گزارشهای حکام در این باره اشاره کرده است . فصل پنجم و ششم چگونگی خرید انبوه و محدود کردن منابع ارزی کشور توسط دولت انگلیس و ایجاد احتقان مالی برای کاهش توان اقتصادی دولت ایران را مورد بحث قرار می دهد. فصل هفتم به شکایت ناموفق سیاستمداران ایرانی در کنفرانس ورسای و از دست دادن فرصتهای سیاسی در راستای منافع ملی اختصاص دارد. نویسنده در مقالهاش اشاره میکند که در سالهای قحطی، 40 درصد از مردم ایران جان خود را از دست دادند و عوامل این فاجعه را به ترتیب بیان میکند. نویسنده بر این باور است که این بحران ریشه در، سیاستهای تجاری و فشارهای مالی انگلیس در قبال ایران دارد. مرعشی، با استناد متون و یاد داشت های به جا مانده از افسران مزدور انگلیسی در سالهای قحطی و هم چنین منابع موجود، به شیوه ی کاملا علمی به جمعیتشناختی جامعه ی ایران پرداخته و ثابت می کند که این واقعه عمدی و به نوعی نسلکشی مردم ایران به دست دولت انگلیس بوده است. محروم کردن ایران از منافع مالی بر محرومیت غذایی افزوده شده است. در تاوان خواهی قرار داد ورسای هم سیاستمداران نتوانستند این حق خواهی را به درستی انجام دهند و دلایل واهی برای خشک سالی ارائه شد و این فاجعه بزرگ به دست فراموشی سپرده شد.(مرعشی،1385).
7. پت والش(1389)، در مقاله ای با عنوان "چه کسی از ایرانیان یاد میکند" به نقد و بررسی کتاب قحطی بزرگ و نسل کشی در ایران 1914-1919 میلادی نوشتهی محمد قلی مجد میپردازد. نویسنده بیان میکند « در ده سال اخیر علاقه ی زیادی به مطالعه ی جنگ اول جهانی پیدا کرده است . به مطالعه ی منابع مختلفی که در ارتباط با این جنگ از ایرلندی ها و دیگر ملت ها بر جای مانده بود پرداختم تا در آخر توانستم دو کتاب در این زمینه به تالیف برسانم. اما از وقایعی که محمد قلی مجد در کتابش بیان میکند، در آن مکتوبات چیزی نیافتم نمیتوان گفت که بلاهایی که بر سرمردم ایران آمده، دروغ است بلکه از نظر من در پنهانکاری پوشانده شده است». بنابراین کتاب محمد قلی مجد برای وی بازگو کننده بسیاری از ناگفتهها بود و وی را با واقعیت سالهای قحطی در ایران آشنا کرد به همین دلیل به شرح و نقد این کتاب پرداخته است. البته با مطالعه این مقاله گویی خلاصه ای از کتاب مجد را خواهید خواند و شاید این به دلیل هیجان زدگی از خواندن اسراری بوده که انگلیسیها و ایرلندیها به آن اشاره نکردهاند. پت والش، برای اولین بار با این اسرار روبه رو شده و آنها را بازگو کرده تا نسخه ای دیگر از این فاجعه را در دسترس عموم قرار دهد.(والش، 1389).
8.پژوهشگرانی همچون محسن خداداد و محمد حسین منظور الاجداد(1389)، در مقاله ای با عنوان "پیامدهای اجتماعی قحطیهای عهد ناصری" به آشفتگیهای اجتماعی دوران قحطی و بعد از آن اشاره نمودند. با توجه به این که در شرایط قحطی شدت گرسنگی و فقر و فلاکت هم چنین فشار روانی ناشی از غم مرگ عزیزان به جایی میرسد که عده ای به ناچارخود کشی کرده ویا کارهای خلاف دیگرکه به دور از شأن انسانی است روی میآوردند. این مقاله فقط به بعد پیامدها پرداخته و از ابعاد دیگر صرف نظر کرده است.(خداداد و منظور الاجداد،1389).
9. داوود رحمانیان و مهدی میر کیایی(1396)، در مقالهی" تاثیر گرانی و قحطی نان بر روابط خارجی ایران"، روابط خارجی ایران در دوران قحطی بزرگ 1919 تا 1914 را مورد بررسی قرار داده اند. آنها تمام تمرکز خود را بر این مسئله گذاشتند که تاثیر ماجرای گرانی و قحطی نان درجایگاه حکومت و اقتصاد ایران در افکار سیاستمداران و اندیشه ی عمومی دیگر کشورها چه بود؟ و همچنین، چه پیامدهای مثبت و منفی برای این کشورها به دنبال داشت؟ (رحمانیان و میرکیایی،1396).
10.حبیب الله کمالی(1390)، در مقاله ای با عنوان"نقض بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول و پیامدهای آن" مسائل دوران جنگ اول را بررسی و عنوان میکند که با آغاز جنگ اول چگونه ایران که میان روس و انگلیس تقسیم شده بود به شکل معجزه آسایی نجات پیدا کرد. مجددا حکومت مشروطه در کشور ایجاد شد. دولت ایران این مسئله را نادیده گرفت که علی رغم کینهی تاریخی مردم ایران نسبت به روس و انگلیس، مصالح کشور ایران اقتضا میکرد که با این دولت ها متحد شود اما اعلان بی طرفی کرد و همین مسئله موجب شد که خاک ایران عرصه تاخت و تاز نیروهای متحدین و متفقین گردد. در این مقاله به شرح حضور این نیروها در خاک ایران و فعالیتهای آنان میپردازد. (کمالی،1390).
2-روش تحقیق
در این پژوهش، مطالب به روش کتابخانه ای و اسنادی و هم چنین با استفاده از سایتهای خبری مرتبط با موضوع، جمع آوری شده است تا بتوانیم بر اساس تفسیر و تحلیل و تعلیل محتوا نقش قحطی بزرگ (1296-1298) در دگرگونی اندیشه سیاسی ایران معاصر را مورد بررسی و علت یابی قرار دهیم.
3-بحث و ارائه یافتهها
1-3-اعلان بی طرفی وحضور استعمارگران در ایران
روسیه و انگلستان،به عنوان دو نیروی استعمارگر،کشور ایران را که دخالتی در شروع جنگ اول جهانی نداشت به یکی از میادین اصلی کارزار تبدیل کردند . این وضعیت نه تنها به منافع ملی ایران آسیب زد، این امر موجب بروز تنشها و بحرانهای اجتماعی و اقتصادی در کشور شد.کشور ایران، در سنپترزبورگ مابین دولت روس ودولت انگلیس، به دو منطقه نفوذ و یک منطقه بیطرف تقسیم شده بود. این وضعیت منجر به کاهش استقلال و حاکمیت ملی ایران شد (سپهر،1336: 363-364). منطقه بیطرف که در تقسیمبندیهای قبلی تعیین شده بود، از بین رفت و در این زمان، ایران به دو منطقه تحت نفوذ روسیه و انگلیس تقسیم شد و این کشورها بهطور مستقیم بر امور داخلی ایران تأثیر گذاشتند. به دنبال آن "قرارداد ۱۹۰۷م" به حضور قوای روس و انگلیس در ایران، رسمیت بخشید. نیروهای نظامی روسی( ۱۹۰۹م -۱۳۲۷ه ش) در شمال ایران به اخذ مالیات از مردم میپرداختند، انگلیسیها هم بخشهایی از جنوب ایران را به اشغال خود درآوردند. پس از آغاز جنگ جهانی اول احمدشاه قاجار، با صدور فرمان۱۲ ذیحجه ۱۳۳۲-اول نوامبر ۱۹۱۴ توسط مستوفی الممالک اعلان بی طرفی کرد. (هوشنگ مهدوی،1349: 192) و ایران عملاً درگیر تجزیه سیاسی گردید هم چنین نسبت به سایر کشورها آسیب بیشتری دید (غنی، 1377: 141). از طرفی از نیروی دریایی و هوایی محروم بود و با نیروی زمینی محدود، قادر به دفاع از خود در مقابل تجاوزات خارجی نبود. (هوشنگ مهدوی،1349: 193) در حالی که حدود دههزار سرباز روسی در ایران مستقر بودند و پنجهزار نظامی در اردبیل، ارومیه و تبریز حضور داشتند (ذوقی، 1368: 141-140). کشور های روسیه و انگلستان به خاطر حفظ منافع خودشان و ترس از گشودن جبهههای جدید، خواستار بی طرفی دولت ایران بودند. روسیه به دلیل وسعت جبهه هایش در اروپا و منافعش در کشور ایران و کشور انگلیس به دلیل آسیبپذیری هند و منافع اقتصادی فراوان و هم چنین حفظ منافع سیاسی در ایران، به ویژه امتیاز نفت و از سوی دیگر، آلمان و عثمانی به دلیل تمایل به دستیابی به منابع نفتی جنوب ایران و ایجاد شورش و نا آرامی در افغانستان و هند و آسیای مرکزی برای کاهش فشار بر جبهه اصلی جنگ در اروپا، مخالف بیطرفی ایران بودند (ملائی توانی، 1378: 61-58).
2-3-حضور نیروهای عثمانی در خاک ایران
دولت عثمانی به بهانه وجود نیروهای روسی در ایران، در تاریخ اکتبر ۱۹۱۴ (۱۱ ذیقعده ۱۳۳۲) به غرب ایران حمله کرد. یک ماه بعد از این حمله، دوره سوم مجلس شورای ملی آغاز شد. دموکراتها خواهان جنگ علیه روس و انگلیس به نفع آلمان بودند، در حالی که اعتدالیون خواستار بیطرفی بودند (هوشنگ مهدوی، 1349: 192). در نتیجه، مجلس به مشارکت در جنگ رأی نداد، اگر چه از تلگراف تعدادی ازمراجع و علما (فتوای جهاد شیخ الاسلام عثمانی مبنی بر دفاع از خلافت اسلامی) به احمدشاه قاجار می توان دریافت که علما، شاه را به شرکت در جنگ و دفاع از عثمانی فرا خواندهاند. (نصیری مقدم، 1374: 52)اما این فتوا مردم ایران را بر ضد روسها بر انگیخته نکرد و نیروهای متجاوزگر عثمانی از نظر مردم با نیروهای تجاوزگر روسی تفاوتی نداشتند(اولریش،1377: 97-95).دولت عثمانی با بهانه ی حضور نیروهای روسیه در آذربایجان از مرزهای شمال غرب وارد کشور ایران شد و توقف نقض این بی طرفی را موکول به خروج نیروهای روس از آذربایجان کردند. (ملک زاده ،1392: 106)
3-3-حضور نیروهای آلمانی در خاک ایران
در مه ۱۹۱۵ (جمادی الاخره ۱۳۳۵)، وزرای مختار آلمان و اتریش برای جلب حمایت سران عشایر با مقدار قابل توجهی پول و طلا به ایران آمدند (غنی، 1377: 39). آلمان ها با توجه به کینه مردم از اعمال وحشیانه ی نیروهای روسیه و انگلیس سعی بر تحریک احساسات آنان داشتند. هدف آنها فراهم کردن تسهیلات نظامی برای عثمانی، ایجاد خطر جدی برای روسیه و انگلیس، تخریب تأسیسات نفتی در جنوب، بهرهبرداری از موقعیت جغرافیایی و راههای مواصلاتی ایران برای نفوذ به افغانستان و هندوستان، و ایجاد اغتشاش علیه روس و انگلیس در کشورهای اسلامی با استفاده از اعتقادات مذهبی بود (اولریش، 1377: 111). برای دستیابی به این اهداف، واسموس، کنسول سابق آلمان در بوشهر، با اتحاد طوایف جنوب، بخشهایی از جنوب ایران را از نفوذ انگلیسیها خارج کرد و منافع آنها در خلیج فارس را به خطر انداخت. (سپهر، 1336: 59-56). زایلر در بخش مرکزی ، غرب ایران، و همدان در حال فعالیت بود. وگروهی، به رهبری سرهنگ کلاین، مأموریت اشغال یا نابودی تأسیسات نفتی در جنوب را داشتند (اولریش، 1377: 160). فعالیت آلمانیها در ایران، موجبات فشار بیشتر روس و انگلیس بر ایران را فراهم کرد، زیرا به جهت خنثی کردن نقشههای آنان به سرعت واکنش نشان میدادند وآرامش کشور تحت تاثیر این واکنش ها قرار می گرفت.(بیات، 1377: 66).
4-3-حضور نیروهای انگلیسی در ایران
جنوب بوشهر و بندر لنگه تحت اشغال نیروهای انگلیسی بود، عده ای از سربازان انگلیسی نیز از جنوب خلیج فارس وارد آبادان شدند و شهر آبادان را اشغال کردند. بهانه ی نیروهای نظامی بریتانیا صرفا حفاظت از تاسیسات استخراج نفت درمنطقه ی خوزستان بود. نیروهای روسی با وقوع انقلاب 1917 روسیه خاک ایران را ترک نمودند و انگلیس دائما در حال بزرگ نشان دادن خطر حضور نیروهای آلمان و عثمانی در ایران بود تا بتواند جای پای محکمی برای خود ایجاد کند. انگلیس در سال 1917 م، ایران را اشغال نمود در حالی که نا آرامی های سیاسی و اقتصادی حکومت ودخالت دولت های خارجی، درگیری های سیاسی داخلی، بی سیاستی و بی لیاقتی عده ای از دولت مردان، باعث تنگدستی و فقر دراکثر طبقات اجتماعی و وشیوع بیماریهای مسری بود که بحران آن روزها را تشدید می کرد. قحطی بزرگ موجبات مرگ و میر انسان های بی گناه را فراهم آورده بود. ارتش بریتانیا برای نیروهای خود به دنبال تهیه آذوقه، تمامی محصولات کشاورزی و غلات را برای نیروهای خود خریداری و آن ها در انبار ها ذخیره می کرد. انگلیس به عنوان تامین کننده اصلی مواد غذایی در منطقه در های واردات مواد غذایی را از هند و بین النهرین و آمریکا به روی ایران بسته بود و این چنین موجبات بروز قحطی بزرگ را با سیاست تحریم و خرید و احتکار محصولات کشاورزی توسط نیروهای انگلیسی فراهم آورد (ملک زاده ،1392: 106).
5-3-استبداد حکومت ونبود اعتماد میان مردم و حاكمان
یکی از ویژگیهای غیر قابل انکار نظام هاي اسـتبدادي، بـي تفـاوتي و عـدم مسئولیت پذیری از سوی زمامداران در خصوص مشكلاتی است كه براي مردم جامعه به وجود مي آيد. با این توجیه که آنان برگزيدة مردم نيستند، خود را پاسخگوی آنها نمي دانند و حضور خود را منـوط بـه جلبِ رضايت مردم نمي بينند بنابر این دغدغـة خاطري نسبت به پيامدهاي نارضايتي مردم ندارند. هم چنین، بر محيط پيرامون مستبدان حـاكم معمولا فضای تملقي اسـت که مانع از آن مي شود كه از كم وكيف مصائب پديدآمده، اطلاعات کافی داشته باشند. در روايتی آمده، درابتدای سال 1287ش قحطي معروف آغاز شد، ناصرالدين شاه در كرمانشاه حضور داشت، از كارگزاران دولـتی تهران به صورت تلگرافی جویای وضعیت عمومی مملکت و همینطور بیماری و قحطی شد. کارگزاران بی مسئولیت ، این اخبار دروغ را به او گزارش دادند: «وضعیت عمومی و احوال همه از هر نظرخوب است و خبر جدیدی نیست، امنیت کامل برقرار است. تهران در وفور نعمت است! انبار های آذوقه پر است! نگران وضعیت تهران نباشید!، سؤال: وضعیت ناخوشی سخت و مهلک است؟ جواب: بسیار جزئی است! سؤال: اوضاع اصفهان و فارس چگونه است؟ جواب: اوضاع اصفهان و فارس بسیار خوب است!»این پاسخ ها مربوط به زمانی بود که كشور و پايتخت گرفتار هولناکترین قحطـي چنـد قـرن اخير و بیماری وبا شده بود، البته در اوايل قحطي بزرگ سال 1288ش ناصرالدين شاه، به جاي اينكه بـه چاره انديشي براي قحطي و رفع مشکلات فراوان مردم بپردازد، مدتي را در عتبات اقامت گزيده بود. (اسناد ايران، 8 رجب 1287ق به نقل از ناطق، :1359 29؛ نيز ← پيوست، سند 1).
دیپلماتهای خارجی انتقادهای شدیدی نسبت به شاه ایران وارد می کردند که شاه هم می شنید و بی توجه بود. حتی مسافرت شاه به کربلا ، در بحبوحه ی بحران قحطی بزرگ سال 1288ش/1917م، هم مورد انتقاد مردم بود وهم سرزنش خارجیها را هم به همراه داشت. (گرنی، 1388: 133).
6-3-بی کفایتی و بی اعتباری شاه و فساد کارگزاران حکومت
در سال 1287ش/1917م، بحران قحطی، حکومت قاجار را ضعیف و ناتوان نشان میداد و با اخبار مطبوعات خارجی، بهسرعت در بین افکار عمومی این ضعف منتشر میشد و اعتبار شاه و دولت ایران را زیر سوال می برد. سفارت انگلستان در تهران در ابتدای قحطی بزرگ مکاتباتی با وزارت امور خارجه ی آن کشور انجام داد، و درماندگی دولت ایران برای مقابله با مشکلات ناشی از خشکسالی را به آن ها اعلام کرد .(برومند، 1381: 189). این اتفاق باز خورد خوبی نداشت. دیپلمات های بیگانه با ارسال گزارش هایی به مطبوعات اروپایی، باعث انتشار اخبار حاوی صحنههای وحشتناک قحطی، موجبات آسیب به آبرو و اعتبار دولت ایران را فراهم کردند. سرهنری رالینسون در روزنامههای انگلیسی زبان" ولینگتون ایندیپندنت " مطالبی را با این مضمون انتشار داد : «واژه گان قادر به وصف این فاجعه ی غم انگیز نیستند. اگر وضعیت به همین شکل ادامه یابد امکان از بین رفتن ملت پرشیا حتمی است». مخاطبان این روزنامه ها تحت تاثیر این اخبار مشتاق کمک به مردم قحطی زده ی ایران می شدند. (رحمانیان، 1396:ص127). نشر این اخبار علاوه بر اینکه منزلت قاجار را در صحنه ی اروپا کاهش داد، تصویر ضعیفی هم از اقتصاد ایران منتشر کرد ،که تجار و بازرگانان را از سرمایهگذاری در ایران منصرف میکرد .این امر موجبات ترمیم چهره اقتصاد ایران توسط دولت را فراهم کرد. (ایران، 9جمادیالاولی1288: 27).
بی توجهی حکومت ایران نسبت به وضع معیشتی و بیماری قحطیزدگان که در اروپا به تصویر کشیده شده بود ، «مجلس اعانه»را موظف کرد، به وضع گرسنگان مهاجر به تهران رسیدگی کنند. در آن زمان دولت ایران به شدت خواستار اصلاح تصویر حکومت ایران در اروپا شد. میرزاحسینخان سپهسالار، صدر اعظم ،نگران مخدوش شدن سیمای ایران در دیگر ممالک بود و به سفیران ایران دراستامبول، لندن، پاریس و پطرزبورگ تلگراف کرد و اقدامات دولت« از جمله انفاقی که به فقرا شده ، تصمیمات مجلس اعانه و خسارتی که دیوان ماه به ماه برای رفع مشکلات مردم با آن مواجه است» مطلع کرد تا افکار عمومی را نسبت به دولت ایران تغییر دهد. میرزا حسین خان سپه سالار به شاه ایران نوشت : « لازم دیدیم ، خیالات اهالی فرنگ را تغییر دهیم .تا بدانند وضعیت دولت ایران آن نیست که ارباب غرض منتشر داشته و میدارند» (عباسی، 1372: 37). بی شک اگر کارگزاران دولت ایران احساس مسئولیت و آمادگی مقابله با شرایط هولناک قحطی را داشتند این شرایط اسفناک یا پدید نمی آمد یا کنترل می شد. ولی متاسفانه همه ی کارگزاران دولتی این حس مسئولیت پذیری را نداشتند . (اوكازاكي، 1365: 40) مثال بارز آن، حـاكم اصـفهان بود که در دوران قحطـي 1288ش نه تنها تلاشی جهت مقابله با قحطي وکاهش شدت عواقب آن انجام نداد ، بلكه آن شرایط را فرصتی براي پركردنِ جیب خود میدانست؛ او به مأموران حكومتي دستور داد تا انبارها را تفتيش کنند و تمام غله ی انبار شده توسط تجار و کشاورزان و... را جمع آوری كنند. در گزارش كنسولگري بريتانيا اینطور بیان شده: در مورخ مه 1871 م/ 1288ش، درست زمانی که قحطی اصفهان را فرا گرفته بود در چهارمحال و فريدن،كه در چند کیلومتری اصفهان هستند، وفور غله بود ؛ اما حاكم آنجا مانع ورود غله شد تا بتواند غله هاي خود را همچنان به نرخ گزاف بفروشد .( اوكازاكي، 1365: 39).
البته استثنائاتی هم وجود داشتند، در منابع آمده ، فيروزميرزا حاکم کرمان که در سال 1297ق / 1880م، برای غلاتی همچون گندم نرخ ثابت خرواری دو تومان را تعیین کرد تا قحطی مهار شود. (وزيري كرماني، 1340: 627 ). متاسفانه دولتمردان و کارگزاران ،به فساد مالي و عدم احساس مسئولیت آلوده بودند و تلاشی درجهت رفع قحطـي نمی کردند، گاهي به تشديد قحطی نیز می افزودند. (گلدسـميت، 1876: 96).
7-3-نقش احمد شاه قاجار در گسترش قحطی
احمد میرزا از تاج و تخت بیزار بود. مخبر السلطنه ی هدایت در خاطراتش این طور بیان می کند که : «به گوش خود از احمد شاه اینطور شنیدم که میگفت من برای سلطنت ساخته نشدم .»(هدایت ،1389 :449). گرچه احمدشاه پادشاه مشروطه بود و تا حدود زیادی در امور اجرایی کشور دخالت نمی کرد، اما به معنای دقیق کلمه هم معنای مشروطه را درک نمی کرد. او اصولا علاقه ای به حکومت کردن نداشت. تجربه تلخ او از انقلاب مشروطه، جدایی او در اوایل نوجوانی از پدر و مادرش در سن ۱۲ سالگی، تنهایی و انزوا در سالهای جوانی و… باعث شده بود که از مردم ایران نفرت زیادی داشته باشد. او ایرانیان را مردمانی قدرناشناس میدانست و معتقد بود آنها با پدرش رفتار شایسته ای نداشتند. در منابع این طور بیان شده که احمد شاه :«تفریح و استراحت در سواحل مونت کارلو و سواحل دریای مدیترانه را بر حکمرانی در ایران ترجیح می داد...»(شیخ الاسلامی ،1368: 35) در جایی دیگر از قول محمد حسن میرزا برادر احمد شاه گفته شده :«احمد شاه همیشه او را تشویق به تحصیل مال می کرده تا برای روزی که از این سرزمین می روند آمادگی لازم را داشته باشند.» زیرا معتقد بوده مردم ایران در حق پدرشان بی انصافی کردند و قدردان زحمات او نبودند. (دولت آبادی ،1387 : 177) تاج گذاری او در سال 1293 مصادف شد با جنگ جهانی اول که ایران را با وجود اعلان بی طرفی مستوفی الممالک، در کام خود فرو برد و بخش هایی از ایران علاوه بر قشون روس و انگلیس توسط قشون عثمانی نیز به تصرف در آمد، تحرکات آلمان نیز به سایر ابتلائات کشور ما اضافه شد و کشور به صحنه درگیریهای آشکار وپنهان قدرتهای اشغالگردرعرصههای مختلف تبدیل شد. (حقانی،1380: 207)این امر باعث نفرت مردم از شاه شده بود. بسیاری او را یک پادشاه ضعیف و خوشگذران میدانستند که فقط به دنبال کسب مال است. شاه نیزخودش به این موضوع واقف بود، او ملت ایران را نادان و حقیر میپنداشت. وی به توسعه، تمدن، رفاه اجتماعی و اقتصادی عقیده ای نداشت و در زندگی شخصی هم فردی متمدن و متجدد نبود. مهندس فروغی در خاطراتش به قحطی سخت آن سال ها اشاره کرده است. ایشان به نقل از عمویش مرحوم میرزا ابوالحسن خان فروغی بیان می کند که:«...در قحطی بزرگ تهران برابر با سال های آخر جنگ جهانی اول عده ای از رعایای فیروز بهرام به شهر آمده بودند تا از سلطان احمد شاه یک خروار گندم برای کاشت بخرند. شاه گندم را احتکار کرده بود. قیمت آن روز گندم در بازار آزاد یکصد و ده تومن بود، خود شاه با خریداران شروع به چانه زنی کرد و به هیچ وجه حاضر نبود نرخی کمتر از قیمت آزاد بفروشد .همین خسّت شاه موجب شد که صاحب اختیار غلامحسین خان غفاری که در مجلس حضور داشت به رعایا اشاره کرد که قیمت تمام شده شاه را خریداری کنند و خودش قول داد که مابه التفاوت بهای گندم را از جیب خود پرداخت کند...»(شیخ الاسلامی ،1368: 33)
8-3-قحطی فرصتی برای نفوذ بیگانگان به ایران
آشفتگی داخلی، هرج و مرج اوضاع اجتماعی و سیاسی، فقر و قحطی، پراکندگی نیروهای اجتماعی، سیاسی و هم چنین نفوذ بیگانگان از جمله مسائلی است که در دوره قاجاریه، گریبانگیر جامعه و مردم ایران شده بود. (ذوقی،1368: 19) ناتوانی حکومت در تأمین مایحتاج مردم فرصتی برای بیگانگان، به خصوص برای دو رقیب قدیمی در ایران، یعنی انگلستان و روسیه بود تا با اقدامی مناسب و مؤثر بتوانند در بین مردم و حکومت نفوذ کنند و از این راه امتیازاتی بهدست آورند و اهداف استعماری خود را تحقق بخشند. روسها در امور داخلی ایران دخالت می کردند و انگلیسیها نیز با درباریان میانه خوبی داشته و خواستههای خود را از طریق دربار ایران و امور داخل ایران دنبال میکردند.(مکی،1357: 77) در آن دوران وقوع خشکسالی و به دنبال آن افزایش قحطی از اعتبار سیاسی و اقتصادیِ دولت ایران کاست و این فرصت را در اختیار دیپلماتهایِ خارجی قرار داد تا آشکارا، در امور حکومت ایران مداخله کنند و در اندیشه بهره برداری از این وضع باشند؛ که نمونه بارز آن ورود انگلیسیها و روسها به عرصه روند مذاکرات در مورد مسئله نان بود.(مارتین، 1389: 323)
دولت انگلستان در زمان قحطی نقش فعالتری نسبت به دولت روسیه داشت. لرد کرزن از نفوذ و جایگاه انگلیس در جنوب ایران صحبت میکند و مینویسد: «موقعیت انگلستان در نواحی جنوبی، غیر از نفوذی که در ایران دارند و آن از دوره فتحعلیشاه آغاز و تقویت شده، همچنان مستحکم و برقرار است»( کرزن،1380: 742). در ابتدای قحطی بزرگ در سال ۱۲9۸ ش، سفارت انگلستان در تهران تلگرافی با مضمون ناتوانی دولت ایران برای مدیریت بحران خشکسالی به وزارت امور خارجه آن کشور فرستاد .(برومند،1381: 189) همچنین تلگراف دیگری از جانب دولت ایران به نماینده ی روسیه با این مضمون است: « بلشویکها از ایران در خواست آذوقه دارند با وجود اینکه قحطی در ایران بیداد میکند. آن ها کشور ایران را تهدید به اقدامات خشونتآمیز می کنند تا تن به خواسته هایشان دهند .»(مجد،1386: 108) در این برهه از زمان، وضعیت اقتصاد و دولت مرکزی، هر دو در حال ضعف بودند و به دنبال شکستها از روسیه (عهدنامه ترکمنچای و گلستان) و بریتانیا (عهدنامه پاریس)، اروپاییان به کسب امتیازهای سیاسی و تجاری در ایران نایل شدند. این امتیازها، اسبابی را برای نفوذ به درون اقتصاد ایران فراهم نمود.(فوران،1378: 605) در دوران قاجار پیشنهادها برای امتیاز و واگذاری انحصارات حتی بدون فشار قدرتهای خارجی نیز پذیرفته میشد، حکام قاجار معتقد بودند این امتیازات منجر به توسعه کشور می شد. (مارتین،1389: 324)
9-3-تاثیر بیگانگان در گسترش قحطی
بحران مواد غذایی و ناآرامیهای ناشی از کمبود نان، دیپلماتهای خارجی (روسیه و انگلیس) را به بهرهبرداری از این وضعیت واداشت. توصیههای آنها به حکومت برای رسیدگی به وضعیت نان، بهعنوان رفتاری انسانی تلقی میشد و به آنها اجازه میداد درباره مسائل داخلی ایران اظهارنظر کنند و محبوبیت بیشتری در میان مردم کسب کنند.
رابرت کندی1، شارژ دافر سفارت انگلستان، (رمضان 1308/1891م)در نامهای به شاه از گرانی نان و مصائب فقرا صحبت کرد و به فساد کارگزاران دولتی اشاره کرد که موجب گرانیها ی ما یحتاج مردم شده بود (صفایی، 1356: 86).
در قحطی سال 1297ش، سفارت انگلستان از میرزاحسینخان سپهسالار خواست راه حلی برای مشکل نان بیندیشد (عباسی، 1372: 63).
فساد دیوانسالاران و محتکران، زمینهساز دخالت دیپلماتهای خارجی شد و ناتوانی دولت در مدیریت کشور، ناامیدی مردم را افزایش داد. برخی به کشورهای بیگانه امید داشتند و حتی خواهان تصرف کشور توسط انگلیس بودند (گلداسمیت، 1876: 295). در قحطی تبریز (1273ش)، حدود سیصد نفر از لوطیها به کنسولگری روسیه مراجعه کردند و خواستار تصرف آذربایجان شدند (امانت، 1385: 413). این تمایلات نشاندهنده تسهیل نفوذ کشورهای دیگر در شرایط نابسامان بود.
البته ناگفته نماند که طبق منابع تاریخی آنچه مردم را خشمگین و عصبی میکرد و موجب نا امیدی آنها میشد، این بود که پادشاه ایران هیچ مسئولیتی در قبال وضع موجود نداشت و به گفته منابع، وی در سر این فکر را میپروراند که تا میتواند اندوخته خود را زیاد کند و در آخر به بلاد دیگری برود تا آزادانه زندگی کند. مردم تهران تصمیم گرفتند از سفارت های روسیه و انگلیس استمداد جویند. آنان ناچار شدند از اسبتداد شاه قاجار به نیروهای استعمار پناه برده و از آنان درخواست کنند تا با شاه ایران صحبت کنند.(ایستویک، 1864: 287).
10-3-مستوفی الممالک و نقش موثر او در کمک به قحطی زدگان
حسن مستوفی فرزند میرزا یوسف مستوفیالممالک آشتیانی صدراعظم ناصر الدین شاه قاجار بود .پدرش بسیار به تحصیل و آموزش او اهمیت می داد، تحصیلات ابتدایی خود را با معلمان خصوصی گذراند و زمانی که به سن 10 سالگی رسید پدرش صدراعظم ناصر الدین شاه شد و همان زمان او ملقب به مستوفیالممالک شد و سال ها بعد در دوران احمد شاه به عنوان نخست وزیر انتخاب شد. (نجفی،1373: 352)در بحبوحه ی قحطی بزرگ ایران مستوفی الممالک، نخست وزیر آن روز، با تمام نیروی حکومتی که در اختیار داشت سعی و تلاش می کرد تا با محتکران دلسنگ پایتخت کنار بیاید و قدری آذوقه برای مردم گرسنه و بی دفاع تهران تامین کند. او حتی به ناچار حاضر شده بود اجناس موجود در انبار های محتکران را به قیمت آزاد بخرد و در دسترس نانواهای تهران قرار دهد . یکی از بزرگترین محتکران عمده غلات، پادشاه ایران، احمد شاه قاجاربود (شیخ الاسلامی،1368 :34). احمد شاه در برابر اصرار بیش از حد صدر اعظم جهت خرید غلات این جمله را عنوان می کرد که :« جز به قیمت روز به صورت دیگر حاضر برای فروش غلات نیستم.» نخست وزیر از شاه مایوس شده بود. حاضر شد کل گندم های احمد شاه را با سود مناسب خریداری و در اختیار مردم تهران قرار دهد، ولی احمد شاه نمی پذیرفت و می گفت به هیچ وجه زیر قیمت پرداخت شده به دیگر محتکران تهران قبول نخواهد کرد .سرانجام مستوفی الممالک به ارباب کیخسرو شاهرخ که از طرف دولت در آن زمان مامور خرید آرد و غله برای دکان های نانوایی تهران بود، متوسل شد و به او ماموریت داد که شاه را ملاقات کند و موجودی انبار های سلطنتی را به هر شکلی که شده خریداری کند و در اختیار مردم تهران بگذارد . در نتیجه چندین ملاقات متوالی میان شاه و ارباب کیخسرو شاهرخ، برای این معامله انجام شد. شاه ایران ساعت ها برای فروختن اجناس انبار های سلطنتی با کیخسرو شاهرخ چانه زنی می کرد. به خاطر این چانه زنی ها مردم ایران به شاه لقب علاف داده بودند. (شیخ الاسلامی،1368: 34) . شاهرخ که از چانهزنیهای شاه خسته شده بود، با عصبانیت از شهریار محتکر پرسید: «آیا به خاطر دارید آن روز که به سن قانونی رسیدید و برای ادای سوگند به مجلس شورای ملی آمدید؟» شاه پاسخ داد: «بله، به خاطر دارم.» کیخسرو شاهرخ با احترام یادآوری کرد که در آن روز چگونه در مراسم تحلیف، خداوند را گواه گرفته که حافظ حقوق و رفاه ملت ایران باشد و چطور پیشانیاش عرق کرده بود و مجبور شد دستمالی از جیبش بیرون بیاورد تا عرقش را پاک کند و در ادامه دوباره از شاه سوال کرد اعلی حضرتا آیا معنی آن سوگند همین بود که مردم در فقر و تنگدستی به سر ببرند و محتاج به رأفت شما باشند و از شدت گرسنگی بر زمین بریزند، در صورتی که انبار های سلطنتی شاه ایران سرشار از غله باشد. (شیخ الاسلامی،1368 :35)
ناگفته نماند که با توجه به آنچه از شخصیت شاه ایران بیان شد ایشان ذره ای به خود احساس نگرانی راه ندادند و بعد از چانه زنی های زیاد همان قیمت تمام شده تمام محتکران تهران را با ارباب کیخسرو شاهرخ معامله کردند.
11-3-سوء استفاده استعمارگران از ناآگاهی مردم
مردم در شرایطی بودند که از ناتوانی های دولت در اداره امور مملکت هر روز بیش ازقبل نا امید می شدند. استعانت از بیگانه برای جبران عقبماندگی همچون داغ ننگی است که بر پیشانی دولت قاجار خورده است.(خلیلی،1390: 297)درست هنگامیکه بر شدت قحطی افزوده شد و مردم پاسخ قانعکنندهای از جانب حکومت دریافت نکردند، برای رهایی از بحران، به هر کاری دست میزدند. از جمله کارهایی که انجام دادند روی آوردن به بیگانگانی بود که خاطر ایرانی از آنها سخت آزرده شده بود؛ و این رخداد، عمق فاجعه پدیدآمده در جامعه دوره قاجار را نشان میدهد. آنها با رفتن به سفارت بیگانگان در آنجا به گریه و زاری میپرداختند و از آنها میخواستند تا در امور کشور دخالت بکنند و از حکومت ایران بخواهند مشکلاتشان را رفع کند. در آن سال زنها در اعتراض به قحطی با برداشتن نقاب و چادر، بر سر و صورت خود میزدند تا نشان دهند چقدر اوضاعشان ناگوار است.(آدمیت وناطق،1356: 179).استعمارگران از فرصت قحطی استفاده می کردند تا به هر نحوی شده در میان مردم نفوذ و به آن ها نزدیک شوند. یکی از سیاست های بیگانگان اعزام مبلغان مذهبی به جامعه و در میان مردم بود. میسیونر ها تمام تلاش خود را در جهت جلب نظر و اعتماد مردم انجام می دادند تا بتوانند در اذهان عمومی نفوذ کنند . میسیونر های مذهبی ابزاری برای نفوذ کشورهای متبوعشان بودندکه همه ی سیاستمداران ایرانی و اروپایی آن دوران بر صحت این موضوع تأکید کرده اند .این مسئله نشان دهنده عمق نفوذ کشورهای اروپایی در ایران عهد قاجار است، که علاوه بر حضور نیروها ی نظامی و نمایندگان سیاسی خود از مبلغان مذهبی شان نیز در دل جامعه ی ایران و در میان مردم استفاده می کردند، آن ها در تمام لایه های جامعه نفوذ داشتند. (رحمانیان و میر کیانی،1396: 135) در چنین وضعیتی، مردم که از یکسو از حکومت خود برای حفظ بقا ناامید شده و از سوی دیگر در معرض تبلیغات نمایندگان کشورهای بیگانه قرار گرفته بودند و سیگنالهایی برای جلب نظر آنها ارسال میکردند، بیخبر از نتایج چنین واقعهای با بستنشینی ناآگاهانه در سفارتخانه، زمینه را برای سوءاستفاده بیگانگان فراهم نمودند. در چنین فضایی نیز میسیونرها و دیپلماتهای خارجی هم در زمانه قحطی با تشدید این موقعیت زمینه را برای بهرهگیریهای سیاسی فراهم کردند.
12-3-احتکار
احتکار یکی از پیامدهای اجتماعی قحطی بود که در شدت بخشیدن به قحطی در سال 1288ش، تاثیر گذار بود. در ارتباط با این موضوع، جهانگردان و پژوهشگران خارجی که در آن زمان در ایران حضور داشتند در پژوهشهای خود به این مبحث پرداختند. شوکو اوکازاکی2 پژوهشگر ژاپنی در ارتباط با مبحث قحطی در سال 1288ش نوید محصول خوبی برای سال بعد میداد. یک ماه قبل از فصل درو در همان سال، غله فراوانی در بازار عرضه شد. سیاح انگلیسی،الیور سنت جان، که در همان ایام از شهر قم گذر میکرد، دید که قطارهای بی شماری از شتر با بار گندم و جو از سمت همدان به تهران میبردند. تمام بار این غله از اندوخته ی سال قبل بود. وی هم چنین بیان میکند که صاحبان غله موجودی غله خود را به همه جا عرضه کرده بودند. از شواهد این طور به نظر میآید که این قحطی فقط به دلیل خشم طبیعت یا شرایط آب و هوایی نبود زیرا در زمان قحطی در شهر های غله خیز کشور، در انبار ها غله ی کافی وجود داشت ،اما سیاست های بیگانگان در تحریم ایران و خرید آذوقه برای تامین نیاز غذایی نیروهای خودشان ،باعث بالا رفتن قیمت گندم شد و کمبودهای آن را به همراه داشت. فقر مردم و مسئله ی آدم خواری نتیجه ی قحطی و خشکسالی نبود بلکه همین مسئله ی احتکار و تحریم ، زمینه ساز به وجود آمدن یک قحطی ساختگی شد.(اوکازاکی،1365: 40). الیور سنت جان، در سفر نامه ی خود احوال حاکمان محتکر را با افکار غیر انسانی به این صورت شرح می دهد، سال (1870-1871م)، دومین سال قحطی بزرگ ایران بود. برداشت محصولات کشاورزی رضایت بخش بود، به طوری که در جنوب و غرب کشور، مواد غذایی به میزان کافی وجود داشت ، ولی مالکان بزرگ که خودشان فروشنده عمده غله نیز بودند، به دلیل طمع زیاد و به بهانه ی اینکه ترس از قحطی سال های آینده را داشتند، غله را انبار می کردند. آن ها بی تفاوت نسبت به فقر وگرسنگی مردم ،امید گران تر شدن ذخایر انبار های خود را داشتند. (گلد اسمیت،1876: 96).
13-3-آدم خواری
یکی از حوادث وحشتناک عصر ناصری (دوران قحطی) پدیده آدم خواری بود. مردم از شدت گرسنگی به خوردن گوشت همنوعان خود روی آورده بودند، حادثه ای درد آور که نشان از عمق فاجعه و مصیبت وارد شده بر جامعه ایران داشت. البته که آدم خواری موضوع تازه ای نبود ،گزارشها در کاشان حاکی از این است که در سالهای 1816م(1232ه ق)نیز در کاشان دختر بچهها را میخوردند و اجسادشان را در جادهها میانداختند (ناطق،1354: 131).اما در دوره ناصری منابع زیادی به این مسئله اشاره کردند و این امر نشان دهنده این مسئله است که شدت وگستردگی این در آن سالها بیشتر از قبل شده است. در آن سالها با کم شدن آذوقه در شهرها و شدت یافتن گرسنگی مردم از سگ و گربه هم نمی گذشتند...آنها به خودشان هم رحم نمی کردند، مردار مسلمان و یهود میخوردند، حتی از فرزندان خودشان هم نمی گذشتند (دانش پژوه،1355: 1890، 1891).مردم که ابتدا به خوردن گوشت حیوانات خوگرفته بودند،کم کم به خوردن اجساد انسان روی آوردند. (صفت گل ،1387: 131).
به تدریج،با مدیریت نشدن بحران قحطی، این امر گسترش یافت و بعد از مدتی اینطور شد که مردم دیگر ابایی از گفتن این مسئله نداشتند. به دلیل تلفات زیاد در آن روزها، شرایط و اسباب کافی برای کفن و دفن اجساد نبود، به این خاطر این کار به کندی صورت میگرفت. تعداد اجساد در غسال خانهها افزایش یافته بود و به همین خاطر شخصی را برای نگهبانی از غسالخانه میگماشتند تا کسی وارد آن نشود و از گوشت اموات تغذیه نکند. گاهی قسمتی از اعضای بدن اجسادی که آماده دفن میشدند بریده شده بود، به طوری که فردی این گونه روایت میکرد :«در اکثر اجسادی که از محلههای پایین شهر میآوردند پستان زنها بریده و خورده بودند » (صفت گل ،1387: ، 136).علاوه بر خوردن گوشت اجساد که از وخامت اوضاع جامعه خبر میدهد غم انگیز تر و وحشتناک تر از آن دزدیدن و کشتن و خوردن اطفال بود که بسیار وحشتناک بود و بسیاری از منابع به آن اشاره کردند، مسئله ای که خوف را در اجتماع آن روز گسترش میداد. اصطلاح بچه خوره اصطلاحی بود که ثروتمندان با آن بچهها را میترساندند و میگفتند که هیچ مگو که بچه خوره آمده است و بچهها ساکت میشدند.آن گونه که از منابع به دست میآید این خطر بیشتر شامل حال بچه ها میشد، لحظه ای تنها ماندن آنها موجب میشد تا شخصی با حیله و نیرنگ بچه را برباید. (صفت گل ،1387: 116).علاوه بر خوردن گوشت اجساد انسانها و دزدیدن و کشتن دیگر انسانها بعضی از خانواده ها به کودکان خود نیز رحم نکرده و آنها را برای رفع گرسنگی میکشتند. افضل الملک اینطور بیان میکند که: دختری را در گورستان دید که بیحال روی زمین افتاده به کمک او شتافت او را نجات داد. وقتی از او سوال کرد پاسخ داد: من دختر فلانی هستم پدر و مادرم فرزند کوچک ترشان را کشتند و خوردند. من بر خود ترسیدم وفرار کرده به این گورستان آمدم تا شما مرا یافتید. (افضل الملک،1361: 391 ) این ها نشانه هایی از افول انسانیت و هم نوع دوستی در وجود عده ای از مردم بود. مردم گرسنه و قحطی زده ای که فقط در تلاش بودند برای زنده ماندن شکم خود را سیر نگه دارند. (البته در جمع آوری اطلاعات از ریش سفیدان و مطلعان از دوران قحطی به این نتیجه رسیدیم که اکثر افراد با وجود مطالعه و تحقیق در این زمینه و هم چنین منابع موجود باور به مسئله آدم خواری ایرانیان نداشته و این مسئله را نیز به نوعی یکی از دسیسههای انگلیس برای بد نامی ایرانیان در دنیا می دانند و بیان می کنند که انگلیس با این هدف که ایرانیان را اقوام وحشی معرفی کند، این شایعات را در خاطرات خود مکتوب کردند و این ترس را در بین مردم پراکنده بودند تا مردم نسبت به هم وطنان گرسنه خود احساس نا امنی کنند و امنیت را در پناه بردن به اجنبیهای شکم سیر بدانند.)
14-3-مهاجرت
وقتی شرایط زندگی سخت و طاقت فرسا شود و مردم با کاهش در آمد مواجه شوند برای رفع نیازهای اولیه خود ناگزیر به مناطق دیگر برای کار و امرار معاش مهاجرت میکنند. مهاجرت یکی از پیامدهای اجتماعی قحطی است. سختی در تامین آذوقه، رفع نیازهای اولیه و حفظ جان انسان را مجبور به مهاجرت به مناطقی میکند که شرایط بهتری داشته باشند و حکومت توجه بیشتری به وضعیت مردم درمانده داشته باشد. در دوران قحطی بزرگ 1288 ش مردم زیادی از روستاهای قحطی زده به شهرها و دیگر کشورها مهاجرت کردند. سید ابراهیم زین العابدین اصفهانی در کتاب قم در قحطی 1288 بیان میکند :«...در این سال نصف ممالک ایران از درد جوع مردند و نصف از نصف دیگر که ربع باشد، به ممالک فرنگ و اروپا... و انگلستان و روم و روس و افغانستان و طائفه ترکمانیه رفتند... »(صفت گل ، 1377: 155)،این مطلب به این معناست که از ده میلیون جمعیت تخمین زده آن دوران تقریبا پنج میلیون نفر از دنیا رفتند و نیم دیگر آن که تقریبا دو و نیم میلیون نفر است به خارج از کشور مهاجرت کردند. البته ممکن است که نویسنده به دلیل گستردگی استفاده از این الفاظ در آن دوران از لفظ نصف و ربع استفاده کرده است و شاید استفاده از این الفاظ کنایه از جمعیت زیاد بوده است. تهران که دارالخلافه ایران بود وضعیت بهتری نسبت به سایر نقاط کشور داشت، همین مسئله در مهاجرت از نواحی دیگر به آنجا نقش مهمی داشت. مازندران یکی از مناطقی بود که مردم در ماجرای قحطی به آن مهاجرت کردند. روزنامه ایران مینویسد: «بعضی فقرا و غربا که به خیال فراوانی و ارزانی مأکولات به مازندران مهاجرت کرده بودند، چون ارزانی و وفور ندیدند به اوطان خود مراجعت نمودند.»(روزنامه ایران، 1375: شماره 68).از دیگر مناطق مهاجر پذیر می توان گیلان را نام برد، نتیجه مهاجرت مردم به گیلان گرانی اجناس بود، به طوری که، سبب سرگردانی و آوارگی مهاجرین در گیلان شد، آصف الدوله برای رعایت فقرا آنها را بین ثروتمندان تقسیم کرد. (آصف الدوله، 1377: ج2: 272)
15-3-گسترش دزدی
دزدی یکی از اعمالی بود که در ایام قحطی گسترش چشم گیری پیدا کرده بود. افزایش دزدی و راهزنی باعث عدم ثبات جامعه شده بود. درشرایطی که فشار و سختی ناشی از فقر و گرسنگی، بیماری و قحطی عرصه بر مردم تنگ کرده بود عدم امنیت و اطمینان خاطر، اوضاع را وخیم تر میکرد (بروگش،1328: ج2، 562) .دزدی از آن دسته پیامد هایی بود که در قحطیهای سالهای بعد نیز در بیشتر نواحی ایران موجب گسترش نا امنی شده بود. ویلز این اتفاق را به این صورت شرح میدهد :«دزدی از منازل و دکانها و مغازهها شکل عادی به خود گرفته است و اداره امنیت مملکت تبدیل به مشکلی لاینحل شده است و امنیت جادهها از بین رفته، گروهی از مردمان گرسنه هر کدام به صورت یک باند مجزا دست به چپاول و دزدی از اموال مسافران و کاروانها میزنند و همین مسئله موجبات نا امنی راهها را فراهم کرده است و رعب و وحشت در دل مردم ایجاد گشت.»(ویلز، 1368: 289)به نقل از علی اکبر فیض در کتاب قم در قحطی 1288 ش. اینگونه آمده که :«مردی اسباب خانه خود را فروخته وجه او را سی من گندم بخرید که قوت خود و عیال کند. شبی عده ای که از این گندم اطلاع داشتند به اتاق وی رفته و با دسته هاونگ سر آن زن و مرد را خورد کرده وگندم را را ببردند.»(صفت گل ، 1377: 124) دزدان علاوه بر سرقت از دکانها به مزارع نیز دستبرد می زدند، علفها و گندمها را میبردند. در فارس عده ای پس از سرقت خرمن گندم گرفتار می شوند، حکومت بعضی از اینها را گوش بریدند و برخی را گوش سوراخ کردند. (وقایع اتفاقیه،1362: شماره 112).
16-3-کاهش میزان جمعیت
یکی از پیامدهای دیگر قحطی، مسئله ی کاهش جمعیت بود. در ایران آن زمان، مرکزی برای سرشماری وجود نداشت. تخمین دقیق جمعیت کاری بس دشوار بود و به نظر میرسد که آمار و اطلاعاتی که بر اساس اعداد و ارقام اعلام میشد، بیشتر بر اساس شواهد موجود وحدس و گمان بود. پولاک می نویسد :«تعیین جمعیت ایران کار مشکلی است، زیرا هیچ فهرستی از درگذشتگان و نوزادان، جمع آوری نمی شود، هم چنین، هرگز سرشماری انجام نمی شود.»وی در ادامه بیان میکند :«حکام با سرشماری (6- 1275 ش) که به فرمان شاه اجرا شد، به شدت مخالفت ورزیدند.»(پولاک، 1368: 14).دروویل به مخالفت حکام با سرشماری در آن روزگاران اشاره میکند :« اگر شاه این مملکت از تعداد حقیقی نفوس استانها مطلع شود به تناسب آن درخواست عایدات مالیه خواهد نمود. ولی این امر با منافع (بیگلر بیگی)ها یعنی استانداران به هیچ وجه وفق نمی دهد، بدین جهت حکام در تلاشند تا جمعیت مناطق زیر نفوذ خویش را همچنان دوبرابر کمتر از آن چه هست وانمود کنند.»(دروویل،1348: 45). جمعیت زیادی از مردم ایران در قحطی 1288 ش جان خود را از دست دادند و همین مسئله موجب کاهش جمعیت مناطق مختلف کشور شد. جمعیت شهر تهران در سال 1707 م پنجاه هزار نفر ثبت شده است. (کرزن، 1349: ج 2: 402). دیگر شهرها نیز با همین کاهش جمعیت مواجه بودند. سرما، بیماری، قحطی و گرسنگی عامل بزرگ مرگ و میر در این دوران در سراسر ایران بود. تا آنجا که در هنگامه برداشت محصول کشاورزی نیروی انسانی کاهش یافته بود.
4-نتیجه و ارائه پیشنهادها
قحطی بزرگ ایران، نه تنها یک مسأله تاریخی صرف، که رخدادی عظیم با ابعادی گسترده است. این پدیده از جنبههای مختلف سیاسی، بینالمللی و اجتماعی قابل تحلیل و بررسی میباشد. همزمانی این اتفاق مهم با جنگ جهانی اول باعث گردید تا علیرغم اعلام بیطرفی ایران، بخشهایی از کشور توسط نیروهای روسیه، عثمانی و بریتانیا اشغال گردد ومتعاقب آن در همین زمان درگیریهای داخلی نیز قدرت مرکزی را در ایران تضعیف کرد. در مورد شیوع بیماری در ایران اطلاعات دقیقی در دست نیست بنا براین ارائه آمار را با مشکل مواجه نموده است.
مجموعهای از خشکسالیها که از سال ۱۹۱۶ میلادی شروع شدند، ذخیره محصولات کشاورزی را بیش از پیش خالی کردند. در اوایل ماه فوریه سال ۱۹۱۸ میلادی، خشکسالی در همه جای کشور گسترده شده بود و مردم هراسان در شهرهای بزرگ کشور شروع به غارت نانواییها و فروشگاههای مواد غذایی نمودند. با وجود اعلام بیطرفی ایران، نیروهای انگلیس و روس به کشور وارد شدند. علاوه بر دلایل ژئوپلتیک و منابع حیاتی، شکلگیری احساسات همسو با آلمان از سوی یکی از مقامات دربار، موجب این تعرض شد. بریتانیا به دلیل ترس از کودتای آلمانی، نیروهای خود را به پایتخت نزدیک کرد و تمام غلات و مایحتاج ایرانیان بهطور عمدی توسط قوای انگلیس جمعآوری میشد. به علاوه، شاه محتکر، احمدشاه قاجار ،که خروار خروار ، گندم و جو در انبارهای سلطنتی ذخیره کرده بود در جواب صدر اعظم خود ، که قصد خرید گندم وکمک رسانی به مردم را داشت مقاومت می نمود و با چانه زنی بسیار قصدش فروش گندم به نرخ بقیه محتکران تهران بود. میرزا حسن خان مستوفی الممالک به شدت مورد عداوت عوامل آشکار و نهان انگلیس و روس بود. ولی با تلاش زیاد به دنبال تدبیری برای نجات هموطنان خود از این بحران و مقابله با محتکران و وضع برنامه ای در جهت تقسیم عادلانه ارزاق عمومی به ویژه غلات اصلی مورد نیاز و توزیع آن در میان هم میهنانش بود. همه این عوامل که شرح و بسط آنها در متن مقاله آمده است، موجب بروز یکی از بزرگترین فجایع انسانی در تاریخ ایران شد که کشور را تا ورطه فروپاشی و نابودی برد و جان بسیاری از ایرانیان را گرفت.
پیشنهاد میگردد برمبنای وقایع قحطی بزرگ بر پایه پژوهشهای انجام شده در پژوهش حاضر، آثار فاخری در قالب فیلم یا مجموعه داستانی در سینما تلوزیون یا شبکه خانگی ساخته شود . بدین وسیله افکار عمومی با این فاجعه تاریخی و عبرتهای آن برای آینده آشنا می شوند. هم چنین خلاء مشهود موجود در این زمینه مرتفع می گردد. مبحث قحطی بزرگ میتواند به همراه بخش هایی از تاریخ تحلیلی پیرامون آن، در کتب درسی گنجانده شوند تا نسلهای جدید کودکان و نوجوانان با این واقعه مهم تاریخی آشنا شوند.
منابع
-آدميت، فريدون (1350). انديشة ترقي و حكومت قانون، تهران: خوارزمي.
-امانت،عباس،(1385).قبله عالم،ترجمه حسن کامشاد، چ3،تهران:کارنامه.
-آسف الدوله،عبدالوهاب(1377)،اسناد عبدالوهاب خان آصف الدوله جلد 2 به کوشش عبدالحسین نوایی و نیلوفر کسری پژوهشکده تاریخ معاصر.
-اوكازاكي، شوكو (1365). «قحطي بزرگ سال 1288 درايران»، ترجمةهاشم رجبزاده، آينده، س، 12 ش 1-3.
-اولریش ،گرکه،(1377)،پیش به سوی شرق،ترجمه پرویز صدری،کتاب سیامک.
-بروگش، هینریش،(1373)،سفری به دربار سلطان صاحبقران،ترجمه حسین کرد بچه،ج 1و2،تهران :علمی و فرهنگی.
-بیات،کاوه،(1377)،اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران، مرحله اول:1334-1333ق/1916-1915م،مرکز بوشهرشناسی
-برومند صفورا، (۱۳۸۱) سرکنسولگرهای بریتانیا در بوشهر، تهران، وزارت امور خارجه .
-پولاک،ادوارد،(1368)، سفرنامه ادوارد پولاک،ترجمه کیکاوس جهانداری،نشرخوارزمی
-خلیلی. محسن، (1390)، چیستان قاجار، مشهد، نشر مرندیز.
-دولت آبادی، يحيی، (1387): حيات يحيي، مقدمه، تصحيح و تعليقات مجتبي برزآبادی فراهاني، ج 1، تهران: فردوس.
-دانش پژوه،محمد تقی،(1355)،اسنادی از سال های خدمت(1355ش)،نشر مورخ.
-دروویل،گاسپار،(1348)،سفر در ایران،ترجمه منوچهر اعتماد مقدم،نشر شباویز.
-ذوقی ایرج،(۱۳۶۸)، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ، تهران، پاژنگ.
-رحمانیان. داریوش و میرکیایی مهدی،(1396)، «تأثیر گرانی و قحطی نان بر روابط خارجی ایران در عصر ناصری»، فصلنامه پژوهشهای تاریخی، سال نهم، ش ۱
-سپهر، احمدعلی (1363). ایران در جنگ بزرگ، -1914. 1918 تهران: انتشارات بانک ملی ایران.
-شیخ الاسلامی، جواد (1368)، سیماي احمدشاه قاجار، جلد اول (دو جلد). تهران، نشر گفتار.
-عباسی،محمد رضا،(1372)،حکومت سایهها تهران سازمان اسناد ملی ایران.
-صفایی ابراهیم، (۱۳۴۹)، اسناد نویافته، تهران، نشر بابک
-صفایی،ابراهیم،(1354)،برگهای تاریخ، تهران،توس.
-غنی، سیروس،(1377)ایران برآمدن رضاخان،بر افتادن قاجار و نقش انگلیس جلد اول،ترجمه حسن کامشاد،تهران
-فوران ،جان ، (۱۳۷۸)،مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا
-کرمانی،ناظم الاسلام (1395)، تاریخ بیداری ایرانیان،ج 2،انتشارات پر
-کرزن جرج،(1349)، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
-گرنی،جان ومسعود صفت گل،(1388)،قم در قحطی بزرگ،اول، قم،کتابخانه آیت الله مرعشی.
-مجد، محمدقلی (1390). انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول، ترجمه مصطفی امیري. تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش هاي سیاسی.
-مجد، محمدقلی (1386) : قحطی بزرگ1296 تا 1298 ش. ترجمه : محمد کریمی، انتشارات موسسه مطالعات و پژوهشهاي سیاسی.
-مکی حسین،(1357)، تاریخ بیستساله، ج ۲، تهران، امیرکبیر.
-مارتین،ونسا،(1389)،قاجار،مذاکره،اعتراض ،و دولت در ایران قرن سیزدهم،تهران،انتشارات ماهی.
-ملایی توانی،علیرضا،(1378): ايران و دولت ملي در جنگ جهاني اول، تهران: مؤسسۀ مطالعات تاريخ معاصر ايران و بنياد مستضعفان و جانبازان.
-ملک زاده،الهام ،(1392)،روایت اسنادی قحطی شرق ایران در جنگ جهانی اول،مطالعات فرهنگی اجتماعی خراسان
-نصیری مقدم،محمد نادر،(1374)،گزیده اسناد دریای خزر و مناطق شمالی ایران در جنگ جهانی اول، جلد یک،وزارت امور خارجه دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل
-وزیری کرمانی،ناظم الاسلام (1395)، تاریخ بیداری ایرانیان،ج 2،انتشارات پر
-نجفی،موسی،(1391)اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدار گرانه حاج آقا نور الله اصفهانی،موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
-هوشنگ مهدوی،عبدالرضا،(1349)،تاریخ روابط خارجی ایران، جلد اول،تهران
-هدایت ،مهدیقلی(1389)،خاطرات و خطرات،تهران،نشر زوار
-روزنامه ایران1375،شماره ،68 .
-وقایع الاتفاقیه ،1362،شماره 112،127،15،35
Burrell, R. M. (1997). Iran Political Diaries, Vol 1: London.
Eastwick, E. (1864). Three Years Residence In Persia, Journal of a diplomat, 2 Vols: London.
Goldsmid, ed. (1876). Eastern Persia: London.
[1] Robert Kenedy
[2] shoko okazaki