چکیده: عشق یک فرایند روانشناختی است که در دهههای اخیر مورد توجه روانشناسان واقع شده است، زیرا یکی از موضوعات مورد توجه در ازدواج است. کپهارت (1965) و اسپرچر (2002) در پژوهش خود دریافتند که عشق یکی از مؤلفههای لازم برای ازدواج است. استرنبرگ (1986) از کسانی است که ر چکیده کامل
چکیده: عشق یک فرایند روانشناختی است که در دهههای اخیر مورد توجه روانشناسان واقع شده است، زیرا یکی از موضوعات مورد توجه در ازدواج است. کپهارت (1965) و اسپرچر (2002) در پژوهش خود دریافتند که عشق یکی از مؤلفههای لازم برای ازدواج است. استرنبرگ (1986) از کسانی است که راجع به عشق نظریهپردازی کرده است. وی براساس یک پژوهش دریافت عشق یک حالت روانشناختی است که دارای سه بعد صمیمیت، شوریدگی و تصمیم ـ تعهد است. زندگی زناشویی یک پدیده در حال تحول است و در هر مرحله شرایط خاص دارد. پژوهشگران رضایت از زندگی زناشویی و شادمانی را بررسی کرده و میزان آن را در مراحل مختلف مقایسه کردهاند. این پژوهشها نشان دادهاند که رضایت، شادمانی و سازگاری زناشویی در ابتدای ازدواج بالاست و در دورانی که بچهها به مدرسه میروند کاهش و بعد از آن مجدداً افزایش مییابد، به این ترتیب سیر آن به شکل U است. در این پژوهشها سیر تحول عشقورزی بررسی نشده است. هدف این پژوهش که از نوع توصیفی است بررسی میزان عشق و نحوه ترکیب آن در زوجهایی است که در مراحل مختلف زندگی زناشویی بهسر میبرند. برای انجام این پژوهش 500 زوج از پنج منطقه شهر اصفهان که در چهار مرحله نامزدی، عقد، پس از ازدواج و فرزندپروری قرار داشتند و مایل به همکاری بودند بهصورت دسترس انتخاب شدند و آزمون عشقورزی به آنان داده شد. نتایج نشان داد که بین میزان عشقورزی در مراحل مختلف زندگی زناشویی تفاوت معناداری وجود دارد. به علاوه بین جنسیت آزمودنیها و مراحل تحول زندگی زناشویی در عشقورزی تعامل وجود دارد. همچنین مشاهده گردید بین میزان عشقورزی زن و شوهر همبستگی معنادار وجود دارد.
پرونده مقاله
چکیده: هدف از این پژوهش تعیین تأثیر آموزش شادمانی فوردایس بر کاهش افسردگی زنان بیسرپرست شهر اصفهان بود. به این منظور از میان 9280 زن بیسرپرست تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی مناطق پنجگانه، 30 زن بیسرپرست از طریق پیشآزمون افسردگی بک و تأیید پزشک متخصص بهطور تصادفی چکیده کامل
چکیده: هدف از این پژوهش تعیین تأثیر آموزش شادمانی فوردایس بر کاهش افسردگی زنان بیسرپرست شهر اصفهان بود. به این منظور از میان 9280 زن بیسرپرست تحت حمایت کمیته امداد امام خمینی مناطق پنجگانه، 30 زن بیسرپرست از طریق پیشآزمون افسردگی بک و تأیید پزشک متخصص بهطور تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. سپس افراد گروه آزمایش به مدت 7جلسه (یک جلسه 90 دقیقهای در هفته) تحت آموزش شادمانی فوردایس قرار گرفتند. چنین فرض گردید که آموزش شادمانی میانگین نمرات افسردگی گروه آموزش را در مقایسه با گروه گواه کاهش و میانگین نمرات شادمانی را افزایش میدهد. نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش شادمانی، افسردگی زنان بیسرپرست را بهطور معناداری کاهش (001/0 = P) و میزان شادمانی آنها را بهطور معناداری افزایش میدهد (001/0 = P).
پرونده مقاله
چکیده: این پژوهش تأثیر یک برنامه پیشگیری از اعتیاد را بر روی عزت نفس، نگرش، گرایش و آگاهی نوجوانان در سوء مصرف مواد مورد بررسی قرار داد. این برنامه آموزشی شامل راههای مقابله با تنش و افزایش ابراز وجود، همچنین شیوههای مقاومت در برابر فشار همسالان، و ارائه اطلاعات صحیح د چکیده کامل
چکیده: این پژوهش تأثیر یک برنامه پیشگیری از اعتیاد را بر روی عزت نفس، نگرش، گرایش و آگاهی نوجوانان در سوء مصرف مواد مورد بررسی قرار داد. این برنامه آموزشی شامل راههای مقابله با تنش و افزایش ابراز وجود، همچنین شیوههای مقاومت در برابر فشار همسالان، و ارائه اطلاعات صحیح در مورد مواد و سوء مصرف مواد میگردید. به همین منظور 140 نفر از دانشآموزان پسر دوره دبیرستان شهرستان تربتجام بهعنوان نمونه انتخاب و به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. ابتدا از هر دو گروه پیشآزمون به عمل آمد و سپس متغیر مستقل (دوره آموزشی) اجرا گردید و از آنها پسآزمون گرفته شد. دادههای بهدست آمده به دو شیوه مورد تجربه و تحلیل قرارگرفت. اول با استفاده از آزمون t همبسته میانگینهای پیشآزمون و پسآزمون در هر دو گروه بهطور مجزا مقایسه گردید. نتایج نشان داد که دوره آموزشی باعث افزایش عزت نفس و آگاهی و کاهش گرایش در گروه آزمایش گردید. اما در مورد گروه گواه چنین اثری دیده نشد. در روش دوم با استفاده از آزمون t مستقل میانگین نمرات اختلاف پیشآزمون و پسآزمون دو گروه با هم مقایسه شدند. نتایج نشان داد که این دوره آموزشی فقط باعث کاهش میزان گرایش گروه آزمایش به سوء مصرف مواد نسبت به گروه گواه شد، اما تفاوت معناداری در مورد عزتنفس، نگرش و آگاهی دو گروه بهدست نیامد.
پرونده مقاله
چکیده: از آنجا که نبود معیارهای اخلاقی مناسب در زندگی کودکان و نوجوانان یکی از عوامل بسیار مهم در گرایش آنها به بزهکاری است، و چون انسان زاییده یادگیری است و یادگیری در محیط صورت میگیرد و با توجه به نظریه شناختی رشدی کلبرگ و نظریه گفتوگو براساس داستانها و با عنایت بر چکیده کامل
چکیده: از آنجا که نبود معیارهای اخلاقی مناسب در زندگی کودکان و نوجوانان یکی از عوامل بسیار مهم در گرایش آنها به بزهکاری است، و چون انسان زاییده یادگیری است و یادگیری در محیط صورت میگیرد و با توجه به نظریه شناختی رشدی کلبرگ و نظریه گفتوگو براساس داستانها و با عنایت بر اینکه خداوند در قرآن و سایر کتب آسمانی رهنمودهای خود را در قالب هنری قصه نازل کرده است، بر این اساس، موضوع این مقاله پژوهشی نقش داستاندرمانی بر رشد استدلال اخلاقی دختران نوجوان بزهکار کانون اصلاح و تربیت تهران است. هدف این پژوهش، بررسی تأثیرات داستاندرمانی بر رشد استدلال اخلاقی دختران نوجوان بزهکار در گروه آزمایش است. بهطور کلی فرضیههای پژوهش، نشان میدهد که داستاندرمانی به شیوه مشاوره گروهی بر رشد استدلال اخلاقی دختران نوجوان بزهکار اثر میگذارد. روش اجرای این پژوهش، روش آزمایشی و تحلیل کیفی است. برای سنجش فرضیههای پژوهش حاضر، از آزمون رشد اخلاقی کلبرگ، داستان ناتمام محقق نوشته، جملات ناتمام محققساخته و نوشتن زندگینامه شخصی، در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون استفاده شده است. یافتههای پژوهش نشان میدهد که میانگین نمره کل جملات ناتمام، داستان ناتمام و زندگینامهنویسی، نظامبندی مشاهدات و آزمون رشد اخلاقی کلبرگ در پسآزمون گروه آزمایش افزایش یافته است، در حالی که تغییر محسوسی در گروه گواه رخ نداده است. بدین ترتیب فرضیههای این پژوهش تأیید میشوند، یعنی پس از داستاندرمانی رشد استدلال اخلاقی دختران نوجوان بزهکار افزایش مییابد.
پرونده مقاله
چکیده: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش سبک حل مسأله به شیوه اسپیواک و شوره بر کاهش افسردگی دانشآموزان معلول جسمیـ حرکتی مقطع راهنمایی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان معلول جسمیـ حرکتی مقطع راهنمایی شهر اصفهان بوده است. در این پژوهش با استفاده از آزمو چکیده کامل
چکیده: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش سبک حل مسأله به شیوه اسپیواک و شوره بر کاهش افسردگی دانشآموزان معلول جسمیـ حرکتی مقطع راهنمایی انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان معلول جسمیـ حرکتی مقطع راهنمایی شهر اصفهان بوده است. در این پژوهش با استفاده از آزمون افسردگی بک 22 نفر بهعنوان دانشآموز افسرده شناخته و بهطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند 11 نفر بهعنوان گروه آزمایش و 11 نفر بهعنوان گروه گواه انتخاب شدند. طرح پژوهش، از نوع آزمایشی پیشآزمون ـ پسآزمون با گروه گواه است. پس از اجرای آموزش سبک حل مسأله در مدت هفت جلسه به گروه آزمایش، مجدداً بر روی هر دو گروه آزمون افسردگی بک اجرا گردید و نتایج بررسی و مقایسه شدند. دادههای بهدست آمده با استفاده از روشهای آماری t مستقل و آزمون تحلیل کوواریانس نشاندهنده تفاوت معنادار بین میانگین نمرات افسردگی در گروه آزمایش و گواه بوده است بهعبارت دیگر تفاوتهای فردی در واریانس نمرات دو گروه ناشی از آموزش بوده است (01/>نتایج بهدست آمده از فرضیه دیگر پژوهش مبنی بر تفاوت تأثیر آموزش سبک حل مسأله بر کاهش افسردگی برحسب جنس معنادار نبوده، بنابراین تأثیر آموزش بر کاهش افسردگی دختران و پسران یکسان بوده است (05/0
پرونده مقاله